غبارزدایی از آینهها سخنرانی تروتسکی در مکزیک در مورد محاکمات مسکو
Trotsky's Speech in Mexico
این بحث را از ویدئو بشنوید
این بحث به یک سند تاریخی اشاره دارد، به سخنرانی تروتسکی در مکزیک علیه تیرباران امثال کامنف و زینه ویف که زخمی تهمت و دروغ بودند و، علیه محاکمات مخوف مسکو که با صحنهسازی منتقد را مخالف و مخالف را دشمن خلق Враг народа (وِراگ نارُودا) جلوه میداد.
...

...
با حذف تروتسکی، وی «نجس سیاسی» شد! و نزدیکی به او و افکارش کراهت داشت. برای اینکه در خاطرهها نماند عکسهایش را هم از کنار لنین و دیگران «پاک» کردند. حتی اگر در پرودا بود. «پرودا»یی که به کمک خود تروتسکی رنگ و بوی سیاسی گرفته بود. در قدم بعد بر او و یارانش باران تهمت باریدن گرفت تا زمینه برای حذف و قتل وی فراهم شود.
...

وی به لنین و به انقلاب اکتبر ارج مینهاد اما مدام تکرار میکرد آنچه بعد از لنین در شوروی میگذرد سوسیالیسم نیست. استالینیسم است. معتقد بود که استالین به بهانه «دیپلماسی انقلابی» و ادعای بنای سوسیالیسم در یک کشور، سیاست همزیستی مسالمتآمیز را با غرب در پیش گرفته که لازمهٔ آن سرکوب جنبشهای انقلابی در نقاط دیگر جهان خواهد بود. (مثل چین در ۱۹۲۷ ـ ۱۹۳۶ و اسپانیا در ۱۹۳۶ ـ ۱۹۳۷)
...
۲۰
اوت ۱۹۴۰، یکی از عوامل استالین به نام رامون مرکادر (جکسون) که در اصل اسپانیایی بود در مکزیک به دیدار وی آمد و با تبَر او را به قتل رساند. وی را دستگیر و زندانی کردند و استالین ادعا نمود که ما در ترور تروتسکی هیچ نقشی نداشتیم. اما قاتل تروتسکی بعد از اتمام محکومیتش به شوروی رفت و به او نشان لنین دادند. (بالاترین نشان کشور)

...
اگرچه زیر سؤالبردن استالین همیشه با نیّت پاک دفاع از حقیقت صورت نمیگیرد اما این دلیل نمیشود که هر انتقادی را به استثمارگران و جنگافروزان نسبت دهیم. میتوان این جنبه کار استالین را که سازندگی جامعه سوسیالیستی و لغو مالکیت خصوصی بر ثروتهای ملی در نظرش بود، احترام گذاشت و از سر انصاف گفت که برای پیشرفت شوروی زحمات زیادی کشید. اما نباید از اختناق و استبدادی که حاکم کرد، گذشت و آنرا توجیه نمود و هر واقعیتی را به تبلیغات مسموم ارتجاع جهانی نسبت داد. توجیه جنایت، جفا به حقیقت است.
...
بعد از تیرباران امثال «گریگوری زینه ویف» و «لو کامنف»، زمانی که کم کم «آردان مارکیزوف» و «لو شوبنیکوف» و «نیکلای بوخارین» و «آلکسی ایوانویج ریکوف» و «ژنرال میخائیل توخاچفسکی»... هم زیر تیغ میرفتند، در دورانی که شریفترین کمونیستها وادار میشدند خودشان را ضدانقلابی، نفوذی دشمن، پادوی فاشیسم و طعمه نازیها معرفی کنند، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی با کارچاقکنی و خوش آمدگویی «نیکیتا سرگهویج خروشچف» رئیس سازمان حزبی پایتخت، در بالشوی تئاتر مسکو خط و نشان کشید. (۱۱ دسامبر ۱۹۳۷)
سه سال پیش از آنکه پلیس مخفی استالین، با تبر به جان تروتسکی بیافتد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سحنرانی تروتسکی

بانگ خروس که در لابلای صحبت وی به گوش میرسد، بسیار پرمعناست.
....................................
«دادگاه» استالین علیه من بر اعترافاتی دروغین بنا شده، اعترافاتی که با شیوه های مدرن تفتیش عقاید در راستای منافع باند حاکم گرفته شدهاند.
هیچ جرمی در تاریخ نیست که به لحاظ انگیزه یا ارتکاب، وحشتناک تر از محاکمات مسکو علیه زینوویف-کامنف و رادک-پیاتاکف باشد. این محاکمات نه از کمونیسم، نه از سوسیالیسم، بلکه از استالینزم بیرون میآید؛ یعنی از دل استبداد خودرأی بوروکراسی حاکم بر مردم.
...
حالا وظیفۀ اصلی من چیست؟ آشکار کردن حقیقت. نشان دادن و اثبات این واقعیت که جنایتکاران واقعی در زیر ردای اتهام زنندگان پنهان هستند. گام بعدی در این راستا چیست؟ ایجاد یک کمیسیون تحقیق در امریکا، اروپا و سپس در سطح جهان، کمسیونی متشکل از کسانی که بی چون و چرا از صلاحیت و اعتماد عمومی مردم برخوردار باشند.
...
من تعهد میکنم که همه پروندهها، هزاران نامه شخصی و سرگشاده را که سیر تکامل افکار و عمل مرا روز به روز و بی هیچ وقفه ای بازتاب میدهند، به کمیسیون مزبور ارائه دهم. من هیچ چیز برای پنهان کردن ندارم. هیچ چیز. شاهدان بسیاری که در خارج هستند هم، به حقایق و اسناد ارزشمندی دسترسی دارند که پاپوش دوزی و پرونده سازیهای مسکو را افشا خواهند کرد. کار این کمیسیون تحقیق باید یک «ضّد محاکمه» بزرگ را در پی داشته باشد. این «ضدّ محاکمه» برای پاکسازی فضا ـ از منشاء و خاستگاه فساد، از اتهام زنی، پاپوشدوزی و تحریف ـ ضرورت دارد؛ جرثومههایی که از پلیس استالین نشأت میگیرند و از «گ.پ.او» که به سطح گشتاپوی نازی سقوط کردهاست...
در همین رابطه:

برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:facebook