عهدنامهِ مودتِ ۱۹۵۵، بین ایران و ایالات متحدهIran-United States Treaty of Amity
▬ دو سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، بیست و سوم مرداد ۱۳۳۴ (پانزدهم اگوست ۱۹۵۵)، «عهدنامه مودّت و روابط اقتصادی و حقوق کنسولی» Iran-United States Treaty of Amity بین ایران و ایالات متحده به امضا رسید. این سند در فیش ثبت عهدنامههای سازمان ملل به شماره ۴۱۳۲ ثبت شدهاست.
▬ عهدنامه مودّت را «مصطفی سمیعی»، معاون دائمی وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهی ایران و «سِلدِن چَپین» Selden Chapin سفیر کبیر فوقالعاده و مختار وقت ایالات متحده آمریکا در تهران، هر یک به نمایندگی از بالاترین مقام کشور خود (پادشاه ایران و رئیسجمهور آمریکا) امضا کردهاند.
۲۲ بهمن ۵۷ و افتادن «ژنرال گاست» در هَچَل
انقلاب پیروز شد. تلفنی با ویلیام سولیوان صحبت کردم. گفت همین الان با برژینسکی صحبت میکرده و او گفته بود به ژنرال گاست، مأمور ارشد نظامیان در ایران، بگوید که حالا زمان کودتا فرا رسیده، آنها باید بختیار را سرنگون کنند... سولیوان نیز به برژینسکی گفته بود: «ژنرال گاست در زیرزمین مقر فرماندهی عالی گیر افتاده و حتی نمیتواند خودش را نجات دهد، چه رسد به این که بخواهد این کشور را نجات دهد.»
پیشهوَری و آنچه در آذربایجان گذشت برگ زرینی از رومانتیسم ایرانی
این بحث به سید[میر]جعفر پیشهوَری و فرقه دموکرات آذربایجان (آذربایجان دموکرات فرقهسی) میپردازد و آنچه به نام ۲۱ آذر و نجات آذربایجان مشهور است
که برخی آن را «برگ زرینی از رومانیسم ایرانی» توصیف میکنند. درآغاز به سه نکته اشاره کنم.
۱- شرح وقایع Explanation (توصیف و تشریح)، با توجیه و داوری justification یکی نیست.
۲- نیت من؛ ثبتِ «امر واقع»، برای مبارزه با فراموشی است نه موضعگیری له یا علیه جریان و فردی
۳- پیشهوری یک نفر نیست! ما چند پیشهوری داریم. هیچ آدمی نیست که فقط یک آدم باشد. هیچ لجظهای از زندگی آدم هم فقط آن لحظه نیست. تمام تاریخی که پشت سر اوست او را میسازد و آن آدم هم در لحظه معین چیز معینی است. سیدجعفر پیشهوری هم یک نفر نیست!
دو نامه قوام السلطنه به پادشاه و پاسخ دربار به نخستین نامه وی
این مطلب به قوام السلطنه (میرزا احمد خان دبیر حضور) اشاره دارد، یکی از مهمترین رجال سیاسی تاریخ معاصر که البته به اندازه اهمیتش هم محل مناقشه است. واکاوی سایه روشنهای زندگی سیاسی او در صلاحیت من نیست. آنچه در این بحث برجسته شده، نامههای رَد و بدَل شده میان محمدرضا شاه پهلوی و قوام السلطنه است که از مهمترین اسناد تاریخ سیاسی ایران محسوب میشوند.
غبارزدایی از آینههامتن کاملِ قانون اساسی مشروطه و متمم آن
قانون اساسی مشروطه دربرگیرنده ۵۱ اصل است. سپس ۱۰۷ اصل به آن افزودند. سالهای ۱۳۰۴ و ۱۳۲۸ و ۱۳۴۶ در قانون اساسی مشروطه تغییراتی داده شد.قانون اساسی، عالیترین سند حقوقی یک کشور، راهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر، همچنین تعریفکنندهٔ اصول سیاسی، ساختار، سلسله مراتب، جایگاه، و حدود قدرت سیاسی دولت یک کشور، و تعیین و تضمین کنندهٔ حقوق شهروندان کشور است. هیچ قانونی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد.
غبارزدایی از آینههازندانیانی که قلم، توتم آنان بود
با یادآوری این موضوع که استبداد زیر پرده دین، و آنچه در این سالهای سیاه گذشت، اصلاً و ابداً با گذشته قابل مقایسه نیست، برای مبارزه با فراموشی که یک وظیفه تاریخی است، اسامی نویسندگانی که در دوران سلطنت زندانی شدند را تا آنجا که اطلاع دارم، مینویسم.
در دوران سلطنت پهلوی (زمان رضاشاه و محمدرضاشاه)؛ زندانیانی بودند که قلم، توتم آنان بود. بعضی چندین کتاب تألیف (یا ترجمه) نموده، و برخی یکی دو مقاله نوشته بودند. بیشترشان سالهای طولانی، و شماری مدتی کوتاه زندانی کشیدند اما (جز تک و توکی که قدر قلم را نشناختند و به پای دشمنان آزادی ریختند)، عاشق زندگی و شیدای زیبائی بودند.
غبارزدایی از آینههاجبهه دموکراتیک ملی
سال پُرماجرای ۵۷؛ ایران آبستن حوادث تازه و در تب و تاب انقلاب بود. مهرماه همان سال شکرالله پاکنژاد(شُکری)؛ در زندان مشهد میگفت «امیدوارم [در این اوضاع و احوال] جبهه ملی در پی آلترناتیو مورد لزوم باشد در غیر اینصورت قطبیشدنِ طیف سیاسی به نفع روحانیون، حتمی است».
سیر وقایع نشان داد انتظار شُکری واقعی نبود. سران وقت جبهه ملی آنچنان که خودش بعدها گفت رفته بودند زیر عبا. عبای آقا (خمینی). نهضت آزادی نیز در عمل جز این نبود. متأسفانه خلاء شرائط ذهنی را تشکیلات سنّتی و سراسری روحانیت پُر کرده و مرتجعین میخ خود را کوبیده بودند.
غبارزدایی از آینههاکاروانسرا سنگی و لباس شخصیهای حکومتی
ٰ ۱۱ آبان ۱۳۵۶؛ یک سال و اندی پیش از انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، ۵۸ نفر از فرهنگورزان ایران بیانیه مهمی منتشر کردند که متأسفانه ازمابهتران به آن دهنکجی کردند و شد، آنچه شد. توجه و تأمل در بیانیه مزبور و وقایعی که بعد از آن اتفاق افتاد؛ ازجمله، ۲۰ روز بعد ماجرای کاروانسرا سنگی، نشان میدهد «انقلاب ۵۷، پیآمد طبیعی سرکوب درازمدت جنبش ملی و ممنوع بودن سیاست اعتراضی در چارچوب قانون بود.»
نامه دکتر احمد دانش اولین جراح پیوند کلیه در ایران به آیتالله منتظری
مست است زمين زيرا، خورده است به جای می
در كاس سر هرمز، خون دل نوشروان (خاقانی)
دکتراحمد دانش، سالها قبل از انقلاب بعنوان یکی از شاخصترین پزشکان تحصیلکرده آلمان، برای خدمت به هموطنانش به ایران بازگشت. بعدها به زندان مرتجعین افتاد و با حکم مهیب روحالله خمینی، او نیز در اسیرکُشی سال ۶۷، به دار شقاوت آویخته شد. نامه دکتر دانش از زندان اوین، به آیتالله متنظری یک سند تاریخی است.
صورتِ استنطاق میرزا رضا کرمانی؛ ضارب ناصرالدین شاه
۱۵ آبان ۱۳۵۴، بخشی از بازجویی میرزا رضای کرمانی، در مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران (ساخته علی حاتمی) از شبکه دوم تلویزیون ملی ایران به نمایش درآمد. من همان ایام در زندان قصر بودم و آن استنطاق – بازجویی از میرزا رضای شاه شکار، را با دیگر زندانیان پی میگرفتم.
در زندان کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» که نویسنده آن ناظم الاسلام کرمانی، از نزدیک میرزا رضا را دیده بود، دستبهدست میگشت چون پرسش و پاسخهای بازجو (میرزا ابوتراب نظمالدوله) و ضارب شاه را واژه به واژه ثبت کرده بود.
ترور رزمآراسیاسیترین سپهبد تاریخ نوین ایران
این بحث به ترور سپهبد رزمآرا میپردازد که گروههای سیاسی مختلف با وجود تفاوتهایشان علیه او همآواز شدند. ضرورت طرح این بحث آشنایی بهتر با کسانی است که بعد از ورود امثال مُحَقّق کَرَکی به ایران، به نام اسلام و تشیع فتوای قتل میدادند و گاه با دستگاه جابر زمانه همآهنگ و همنوا میشدند. «بندیتو کروچه» Benedetto Croce فیلسوف ایتالیایی و نویسنده کتاب «تاریخ به مثابه داستان آزادی» گفتهاست:
هر تاریخ واقعی، تاریخ معاصر است. Ogni vera storia è storia contemporanea
یعنی چه؟ یعنی فهمیدن ما با واقعیت کنونی همنشین میشود و از آن تاثیر میگیرد. ترور غبارآلود سپهبد رزمآرا نیز چنین است. بیش از ۷۰ سال از واقعه میگذرد اما اهمیت سیاسی و تاریخی آن کاسته نشدهاست.
غبارزدایی از آینههانامه تاریخی دکتر مصطفی رحیمی به آیتالله خمینی
دکتر مصطفی رحیمی در سال ۶۰، بیش از سه ماه بازداشت شد و دلیلش اینطور که خودش در نامه به زنده یاد امیر پیشداد نوشته، هیچ ربطی به نامهای که به آیتالله خمینی نوشت، نداشت. همچنین بر خلاف آنچه بیبیسی منتشر کرد و به اشتباه در ویکیپدیا هم نوشته شده، به علت نوشتن متنی به اسم «عصرانه حکومت قانون» نبود.
غبارزدایی از آینههاوقایع ۲۸ مرداد سال ۳۲، به روایت دکتر غلامحسین صدیقی
خواهران و برادران عزیز، آنچه قرائت میکنم روایت دکتر غلامحسین صدیقی است از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ / ایشان استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور و نایب نخستوزیر (در دولت دوم) دکتر محمد مصدق و از آورندگان دانش جامعهشناسی به ایران و از بنیانگراران مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) بود. وی همچنین سالها در هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران عصویت داشتند
صورت مذاکرات شورای انقلاب در مورد مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق در احمدآباد ۱۴ اسفند سال ۵۷
این بحث به صورت مذاکرات شورای انقلاب در مورد مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق در احمدآباد - ۱۴ اسفند سال ۵۷ میپردازد که نکتهها دربردارد و شایان بسی تأمل است. در ویدئو و فایل صوتی ضمیمه، بعد از توضیحی در مورد شورای انقلاب و چند و چون آن، صحبتهای رد و بدَلشده را قرائت میکنم.
نشستهای دکتر شاپور بختیار با شورای امنیت ملی در سال ۵۷
از نگاه من شاپور بختیار، احمد میر فندرسکی، عباس قرهباغی، مهدی رحیمی، احمدعلی محققی، امیر حسین ربیعی، ناصر مقدم و دیگرانی که نتوانستم صدایشان را در نوارهای گفتوگو، تشخیص دهم، میهنشان را دوست داشتند، هرچند نگاه و دیدگاه من و شما را نداشتند. میتوان آنچه را در نشستهای مزبور، آخرین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، در مورد «کمیته مشترک ضدخرابکاری» گفت، به چالش کشید،
اما به باور من، او هم، ایران را دوست داشت.
ما همه قربانی بیداد زمانه بودیم. چه آنها که جفا کردند و چه آنها که ستم دیدند.
غبارزدایی از آینههاجامعه ایران با بحرانی عمیق روبروستبیانیه ۵۸ نفر از فرهنگورزان ایران(۱۱ آبان ۱۳۵۶)
نظامی که در بیست و چهار سال اخیر قدرت سیاسی و اقتصادی را در کشور ما اعمال میکند با بحران آشکاری روبرو شدهاست.
در جهان امروز آن قدرت سیاسی پذیرفتنی است که بر قهر و زور و فریب و نیرنگ استوار نباشد و تحمیق اکثریت و تطمیع اقلیت را روش خود نداند.
قدرت سیاسی ایران با توسل به زور، عوام فریبی و فریبکاری، با انتخاب منافع اقلیت به عنوان تنها معیار خیر و مصلحت عام، عملاً از خود سلب اعتبار نمودهاست.
غبارزدایی از آینهها محاکمه و اعدام شیخ فضلالله نوری
این بحث به «ورَقه الزامیه» یا بهتر بگویم کیفرخواست شیخ فضلالله نوری میپردازد که در شمار حلقههای مفقوده تاریخ معاصر ایران محسوب میشد و متن کامل آن در کتب مرجعی چون «وقایع اتفاقیه» محمد مهدی شریف کاشانی، «تاریخ بیداری ایرانیان» ناظم الاسلام کرمانی و «تاریخ مشروطه» احمد کسروی و... نیامدهاست.اگر رویکردی پویا و ترقیخواهانه داشته و از ارتجاع و میرایی فاصله بگیریم و بپذیریم که حقوق انسان بر عمل او مُقَدّم است، نمیتوانیم از حلقآویزشدن شیخ فضلالله نوری و هایوهوی کسانی که برای تماشای وی بر بالای دار، هلهله میکردند و متلک میگفتند، بیتفاوت بگذریم. در «جبر جّو»، همیشه بد، بدتر دیده میشود. «جبر جّو» به انصاف و واقع بینی تیپا میزند و با خودش گرد و غبار میآورد.
بازجویی دکتر علی شریعتی در ساواک (۱) مکتوب چهل صفحهای
این ویدئو به «مکتوب ۴۰ صفحهای» اشاره دارد. بخشی از بازجوییهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از دکتر علی شریعتی در سی و پنج سالگی، سال ۱۳۴۷. گرچه از آن نامه یا استنظاق بیش از نیم قرن گذشته است اما از آنجا که مبارزه با فراموشی، یک وظیفه تاریخی است، و او یک نام و اندیشه تازه است، تمامی آن مکتوب را، منهای آخرین سطور آن که در دسترس نیست – (در اسناد اصلی نیست) قرائت میکنم. در پاسخ به پرسشهای ساواک، دکتر شریعتی علیرغمِ ارتباط با برخی حرکتهای مخالف رژیم در خارج کشور که بر آن پای میفِشُرَد، آگاهانه، تغییر سیاست و دیدگاههای حاکمیت را هم به سمت جبران گذشته، برجسته کرده، از رضاشاه با احترام یاد نموده و جانب انقلاب سفید یا بهتر بگویم مضمون اصلی و ضد فئودالی آن اصلاحات ارضی را گرفتهاست.
نشستِ آیتالله منتظری با قاتلین زندانیان سیاسیدوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ آیتالله منتظری، رودرروی اعضای هیئت مرگ - حسینعلی نیری(حاکم شرع)، مرتضی اشراقی(دادستان)، ابراهیم رئیسی(معاون دادستان) و مصطفی پورمحمدی(نماینده وقت وزارت اطلاعات)، اعدام زندانیان سیاسی را که با حکم آیتالله خمینی، ۵ مرداد[و درواقع ۶ مرداد] همان سال آغاز شده بود، شجاعانه زیر سئوال میبَرَد. قاتلین زندانیان سیاسی بیتوجه به مضمون و جوهر اعتراض به حق آیتالله منتظری، هّم و غمشان توجیه کشتار و گرفتن مجوز برای ادامه آن بود. ضمن اینکه در رابطه با اعدامها، گزارش وقایع اتفاقیه در زندان(بویژه از سوی حسینعلی نیری)، با ناراستی همراه بود.
دولتمردان عصر رضاشاه (۵) محمدعلی فروغی (ذُکاءالمُلک) سیاستورز چندساحَتی
در این شبِ سردِ مهآلود که بهقول تَنسَر Tansar - در نامه به گُشْنَسپْ(شاه طبرستان) ـ تمیز حقیقت از میان برخاسته و سیرت انسانی رها گشتهاست، به شما سلام میکنم. سلامی پُر از گرما و امید. خواهران و برادران عزیز، در بحث دولتمردان عصر رضاشاه، پیشتر، به اندیشهها، آرزوها و رنجهای سیدحسن تقیزاده، علیاکبر خان داور، تیمورتاش و نصرتالدوله فیروز اشاره نمودهام. در این بخش به یکی از فرهیختگان تاریخ معاصر ایران که براستی ذُکاءالمُلک بود و در آسمان مهآلود زمانه خویش، چون «فروغ»ی درخشید، میپردازم. محمدعلی فروغی، شاهدِ دورانِ گُذار، که همچون بزرگان عصر روشنگری، چندساحتی بود.
دولتمردان عصر رضاشاه (۴) نصرتالله فیروز، و داستانِ حذف و قتل وی در سمنان
خانمها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگورز، سلام بر شما. سلامی پُر از گرما و امیددر بحث دولتمردان عصر رضاشاه، پیشتر، به اندیشهها، آرزوها و رنجهای سیدحسن تقیزاده، علیاکبر خان داور و عبدالحسین تیمورتاش اشاره نمودهام. در این بخش به نصرتالله فیروز یکی از بازیگران صحنه سیاست در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی میپردازم. سرگذشت پرفراز و نشیب او که زمانی در کنار کاخ باکینگهام در رؤیای پادشاهی خود بسر میبرد و بعد در کنج زندان سمنان آرزوی مرگ میکرد- گوشهای از تاریخ معاصر ایران است.
دولتمردان عصر رضاشاه (۳)تیمورتاش، تواناترین چهره سیاسی دوران مدرن
[جدا از مسآله نفت و احساسخطر انگلیسیها نسبت به منافعشان و...] قضیه [حذف تیمورتاش] مقداری هم بُعد روانشناسی داشتهاست. به این معنی که در تاریخ و حوادث آن دیده شده، زمانی شما عدهای را بعنوان نردبان ترقی مورداستفاده قرار میدهید و بعد هنگامی که به مقدار کافی اعتماد به نفس پیدا میکنید [و حرتون از پُل میگذرد]، دیگر به آنها احتیاج ندارید. روزی رسید که رضاشاه دیگر بقدر کافی اعتماد لازم را بخود یافته و به این افراد نیازی نداشت. روی این حساب چندان هم این واقعه عجیب نیست.
دولتمردان عصر رضاشاه (۲) علیاکبر داور نماد مدرنیته اداری در ایران
خانمها و آقایان محترم، خواهران و برادران عزیز، سلام بر شما. سلامی پُر از گرما و امید.
دوستان دانشور و فرهنگورز، مدتهاست طلوع و غروب دولتمردان دوره رضاخانی، مرا به تأمل واداشتهاست و امیدوارم بتوانم با شرح اندیشهها، آرزوها و رنجهایشان، از رُخ آنان گرد و غبار بزدایم. در قسمت نخست این بحث، به سیدحسن تقیزاده، یک مرد فکور در هیئت یک مرد عمل، اشاره شد. در این بخش به علیاکبر خان داور که او هم از رجال سیاسی دورهٔ رضاشاه بود میپردازم.
دولتمردان عصر رضاشاه (۱)سیدحسن تقیزادهیک مرد فکور در هیئت یک مرد عمل
این بحث به یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ مشروطه، سیدحسن تقیزاده میپردازد که در تحول جامعه جدید در ایران نقش اساسی داشت. ادیب عالیقدری که در زمینهٔ زبانهای باستانی، گاهشماری و ادیان کهن ایرانی، پژوهش بسیار کرد، به فرهنگ و زبان فارسی ارج مینهاد و از معدود پژوهشگران ایرانی بود که به علوم قدیمه نیز، ارزش میگذاشت. کتابخانه ایرانشناسی مجلس سنا، که بیشتر از ۱۵۰ هزار نسخه خطی دارد از یادگارهای آن فرهنگورز شریف است. تلاش سیدحسن تقیزاده در صدر مشروطه برای تدوین نخستین قوانین عرفی، بهویژه اصول متمم قانون اساسی، در تقابل با ارتجاع و خودکامگی فردی، قابل انکار نیست. او یکی از برجستهترین سیاستمداران سکولار در ایران بود و به دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت باور نداشت.
تنظیم رابطه نظامهای استبدادی شاه و شیخ با وکلای مستقل
خانمها و آقایان محترم، خواهران و برادران عزیز، دوستان دانشور و فرهنگورز، سلام بر شما. این بحث که با پُرسوجو از آشنایان علم حقوق تنظم شده، به تاریخچه حرفه وکالت، تحولات قوانین مربوط به وکالت، کانون وکلاء و تنظیم رابطه نظامهای استبدادی شاه و شیخ با وکلای مستقل که به حق دادبان آزادی هستند، میپردازد. سپس دو دیدار وکلای دادگستری با آیتالله خمینی را در بهمن و اسفند سال ۵۷ برجسته میکند که ایشان به صراحت گفت: «دادگستری و قضاوت باید روی موازین شرع باشد.»از مجادلات در خصوص حضور وکلای دادگستری در فرودگاه مهرآباد به هنگام ورود آیتالله خمینی به ایران که بگذریم، آنان در دو تاریخ زیر با ایشان دیدار کردند.
جلسه اول ۱۸ بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه علوی
جلسه دوم ۷ اسفند ۱۳۵۷ در مدرسه علوی
نامه تهرانی(بازجوی ساواک) به آیتالله طالقانی و آیتالله لاهوتی۲۰ خرداد ۱۳۵۸
بازجویان پنهان نمیکنند که از کمونیستها و مجاهدین دافعه دارند و تهرانی نیز با دستگذاشتن روی این ویژگی، مستقیم و غیرمستقیم همین ساز را کوک میکند و در جای جای نامهاش به آن میپردازد.
نامه او به آیتالله طالقانی و آیتالله لاهوتی، با مسامحه نوعی «چه باید کرد» است. تهرانی از طریق آنان به حاکمان جدید خط میدهد که باید با کار اطلاعاتی مستمر و سّری، کمونیستها و غیرکمونیستها را مهار کنند وگرنه آنان در آینده به مشکلات دامن میزنند...
غبارزدایی از آینههاضربه شهریور سال ۵۰تعقیب و مراقبت ساواک و دستگیری محمد حنیف نژاد
محمد حنیف نژاد، حدود دو ماه بعد از بازداشت مسعود رجوی، دستگیر شدهاست.
خانهای که در آن مستقر بود از امکانات بعد از ضربه شهریور بود و افراد زندانی اساساً از ان خبر نداشتند که لو بدهند! حتی سعید محسن آدرس آن خانه را نمیدانست. ساواک از طریق تعقیب و مراقبت رسول مشکینفام به محل اقامت محمد حنیف نژاد رسید.
روایت بهمن بازرگانی، ابراهیم آوخ، پرویز یعقوبی، مهدی تقوایی، محمد محمدی گرگانی، سعید شاهسوندی، محمد صادق، محمد ابراهیم جوهری، محسن نجات حسینی، کریم رستگار، لطف الله میثمی، محمد محمدی گرگانی و نصرالله اسماعیل زاده نیز جز این نیست. آیتالله طالقانی، آیتالله لاهوتی، شکرالله پاکنژاد، عبدالرضا نیکبین رودسری(عبدی)، بیژن جزنی، صفر قهرمانی، تقی شهرام و رضا رضایی نیز حتی با اشاره، لودادن خانه حنیفنژاد را تائید نکردند.
غبارزدایی از آینهها - عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر Algiers Agreement + متن کامل قرارداد
عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر اشاره به قراردادی میان کشورهای ایران و عراق با وساطت الجزایر است، که خط مرزی ایران و عراق در آبهای اروندرود را تعیین کرد. اَروَندرود(شط العرب) رودخانهٔ پهناوری است در جنوب غربی ایران و در مرز ایران و عراق که از همریزش رودهای دجله، فرات و سپس کارون پدید آمدهاست. ایران و عراق پیشینه درگیریهای دیرپا بر سر مالکیت و حق بکارگیری از این رودخانه دارند. این درگیریها پیشینهای دراز دارد و از زمان همجواری امپراطوری عثمانی با مرزهای غربی ایران آغاز شدهاست. در طول این مدت قراردادهای بیشماری برای چگونگی بهرهبرداری از رودخانه میان دو کشور به امضاء رسیده که مهمترین آن، پیمان ۱۹۷۵ الجزایر میباشد که بخشی از آن دربارهٔ تعیین مرز در محل رودخانهاست.
غبارزدایی از آینههاخطابه دکتر مصدق در دیوان بینالمللی دادگستری(دادگاه لاهه)
سال ۱۳۳۰ وقتی دکتر مصدق به نخستوزیری رسید، زمزمه ملیشدن نفت در همه ایران پیچید. دولت انگلیس، در واکنش به این اوضاع، شکایتی علیه ایران تسلیم دیوان لاهه نمود. به دنبال طرح این شکایت دولت مصدق اعلام کرد که چون معاهده مزبور یک قرارداد بینالمللی نیست، لغو آن به منزله نقض قوانین بینالمللی بهشمار نمیرود. دولت انگلستان شکایت تازهای تسلیم شورای امنیت کرد. دکتر مصدق با این استدلال که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعهای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، حرف خود را به کرسی نشاند...
غبارزدایی از آینههاخلیل ملکی، آزادهِ آذربهجان
Khalil Maleki
این بحث به خلیل ملکی(۱۲۸۰-۱۳۴۸) میپردازد. مرد اخلاق، و روشنفکری اصلاحطلب و فرهنگ ساز که در سراسر زندگیاش به پرنسیبهایی که به آنها اعتقاد داشت پایبند بود و بدون کمترین توجه به قدرتهای موجود آنچه را حق و حقیقت میدانست بیان میکرد. در کشوری که فلسفه سنتیاش زیر سایه دیدگاههای مانوی رشد کرده، و در فرهنگی که مذهبش هیچ اشتباهی را تحمل نمیکند، از آشتی و مدارا دم میزد و برای برقراری سوسیال دموکراسی در ایران، با جزمیت فلسفه حزبی در سطح نظری مبارزه میکرد.
غبارزدایی از آینههادر بلوچستان بلوچی بود نامش دادشاه...
Mir Dad- Shah Baloch
این بحث اشاره کوتاهی است به «دادشاه»» که بسیاری از مردم بلوچ او را میستایند و به چشم قهرمان نگاه میکنند، و برخی وی را به معنی منفی کلمه یاغی میدانند و میگویند دادشاه یک قاتل و جنایتکار بیرحم بود.
دادشاه محصول ظلم و جور خوانین، رژیم پیشین، همچنین اقتصاد معیشتی و نظام اجتماعی عشایری و روستایی بلوچستان است. او در مجموع، با همه نقاط منفیاش، ظلم ستیز بود. البته نه سفید سفید، که فیلم دادشاه، با بازی سعید راد نشان میدهد و نه سیاه سیاه که برخی خانهای بلوچستان جلوه میدهند.
غبارزدایی از آینههاپرونده احمد کسروی، ننگ دادگستری ایران بود
عاقبت حَمیّت جاهلی و کینههای کور، کار خودش را کرد و واپسگرایان زهر خودشان را ریختند. احمد کسروی، آن انسان پویا و شریف، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ به خاک و خون غلطید. قاتلین که از گروه «فدائیان اسلام» بودند، وی را در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» به قتل رساندند. حمایت مراجع شیعه از عاملین ترور، کُنش دولت، سکوت جامعه روشنفکری ایران و درپی آن آزاد شدن قاتلان احمد کسروی و منشیاش حدادپور، درپی حکم یک دادگاه نمایشی، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است.
غبارزدایی از آینههایادی از کرامتالله دانشیان
موضوع این بحث، راوی بهاران، کرامتالله دانشیان است، همو که «لحن آب و زمین را خوب میفهمید و صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود»
در لحظات سخت، وقتی نَفسها در سینه حبس شده بود، از مردم دفاع کرد و به قول شکرالله پاکنژاد، در لحظهای از تاریخ، مظهر جنبش انقلابی ایران بود. در شرایطی که شاملو میسرود: «دَر نیست، راه نیست، شب نیست، ماه نیست…» در آن زمستان سرد که «هوا دلگیر، درها بسته و سرها در گریبان» بود، امثال او چون شمع شبانه سوختند تا روشنی بخش محفل دیگران باشند.
غبارزدایی از آینههانشست تعیینکننده سران ارتش شاهصبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
این بحث به نشست تعیینکننده و مهمی میپردازد که صبح ۲۲ بهمن سال ۵۷، با حضور ۲۷ نفر از فرماندهان، معاونین و مسؤولین نیروهای مسلح شاهنشاهی برگزار شدهاست. به این موضوع، آخرین رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی، ارتشبد عباس قرهباغی در خاطراتش اشاره کردهاست.
از آنجا که در این نشست ارتشبد قرهباغی نقش محوری داشت، اشاراتی به زندگی او ضروری است.
غبارزدایی از آینههاقتل فاتح یزدی، یکی از پر سر و صدا ترین ترورهای دهه پنجاه
این بحث به ترور محمدصادق فاتح یزدی میپردازد و این نکته را برجسته می کند که داوری دربارهی گذشته بر پایهی معیارهای نظری و اخلاقی دوران معاصر، مغالطهای گاهنگارانه است که طی آن، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزشهای زمان فعلی ارزیابی میگردد.
فاتح یزدی که ۲۰ مرداد ۱۳۵۳ توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ترور شد، از بزرگترین و ثروتمندترین سرمایهداران ایران در سالهای پیش از انقلاب بود. گزارههایی چون «ساواک به دلیل باجندادن فاتح به دربار، در ترور او دست داشت»، همچنین «قتل بیش از ۲٠ کارگر کارخانه جهان چیت در جریان تظاهرات اعتراضی به دستور فاتح»، واقعی نیست.
غبارزدایی از آینههادکتر تقی اِرانی و سرود آهنگران
دکتر تقی اِرانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و قصر زندانی شدند. این گروه به ۵۳ نفر معروف شدند و عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی(تأمینات) شهربانی رضاشاه قرار گرفتند و با پروندههایی که برای آنها ساخته شد به زندانهای درازمدت محکوم و راهی زندان قصر گشتند.
یکبار دیگر، یازده سپتامبر September 11
A Look Back at 9/11
اگرچه تئوری توطئه(تو مو میبینی و من پیچش مو)، ریشه در واقعیتهای تلخ زندگی مردمی دارد که همواره با دوز و کلک ستمگران روبرو بودهاند، اما...
اما از آنجا که جهان از بدو پیدایش تابع تغییرات و کنش و واکنشهای استوار بر قوانین علمی و دقیق بوده و لحظهای نمیتوان بقای آنرا در نبود این قوانین تصّور نمود، به تئوری توطئه باور ندارم. البته، ارائه اسنادی که گزارشات رسمی را به چالش میکشد، ربطی به تئوری توطئه که با توسّل به آن پرسشها را لوث میکنند، ندارد....
غبارزدایی از آینههاچهل سؤال پیرامون قتلعام سال ۶۷
Extermination of Political Prisoners
در نمایشنامه «شاه لیر» King Lear که دردناکترین تراژدی شکسپیر محسوب میشود؛ دلقک شریفی را میبینیم که در واقع درون واقع بین خود آدمی است.
دلقک در نمایشنامه شاه لیر؛ از سویی یک آدم فرزانه است که دقیقاً میداند چه میگوید و چه میکند و از عقل سلیم برخوردار است و از سوی دیگر با سادگی یک انسان پاک، واقعیتها، و «راست هائی را که میپوشانیم» به رخ میکشد.
همه ما بدون استثناء به این دلقک فرزانه که نمیگذارد نان را به نرخ روز بخوریم نیازمندیم. او ندای وجدان ما است که در سر هر بزنگاهی سَرک میکشد و ما را به دیدار خویشتن فرا میخواند...
غبارزدایی از آینههاقتل تکاندهنده «دکتر سلیمان برجیس»
سلیمان برجیس طبابت میکرد و آنطور که اسناد نشان میدهد در محل کارش کاشان، به خوشنامی مشهور بودهاست.
چهار سال بعد از قتل احمد کسروی، عمله ارتجاع دستور قتل سلیمان برجیس را(به خاطر تبلیغ بهائیت) میگیرند و در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۲۸، وی را در خانهای در شهر کاشان تکه تکه میکنند. قاتلین در بازار به راه افتاده و شعار لا اله الا الله سرميدهند. مردم ميپرسند كه چه خبر است و آنها جواب ميدهند كه سگ كشتيم، برجیس سقط شد.
حبیبالله آشوری و رنجهایش
شهر خالیست ز عشاق...
این بحث با اشاره به زندگی و مرک حبیبالله آشوری و قضاوتهای ناحق در مورد آن انسان شریف، گزاره نادرستی را که گویا وی وابسته به گروههای معتقد به ترور بوده، به چالش میگیرد و توضیحاتی هم در مورد یکی از آثارش(کتاب توحید) میدهد. آن عالم شوریده از اینکه میدید انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، ملاخور میشود، و گفتمان ارتجاع لباس اسلام و انقلاب میپوشد، پریشان و معترض بود. میگفت داریم به ناکجاآباد میرویم و آزادی دوباره به مسلخ خواهد رفت...
غبارزدایی از آینههاسیروس نهاوندی، اسب تراوای ساواک
این بحث به سیروس نهاوندی از اعضای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی میپردازد. داستان پر رمز و راز او که درآغاز شور آزادیخواهی و مردم دوستی داشت، براستی عبرت انگیز است. متاسفانه آنچه از زبان آقای پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» آمده، نکته تازهای ندارد. سربازجویان ساواک، آقایان رضا عطار پور(حسین زاده) و محمد حسن ناصری(عضدی) هم که از ریز جریان سیروس نهاوندی باخبر بودند، رفتند و اسرار زیادی را با خود به زیر خاک بردند. امثال رسولی(ناصر نوذری) و... نیز تا کنون در مورد سیروس نهاوندی و موارد مشابه، چیزی ننوشتهاند.
غبازدایی از آینهها«وصیتنامه لنین»
Письмо к съезду (نامه به کنگره)
من کمونیست نبوده و نیستم اما میدانم که سرمایهداری جهانی دل خوشی از سوسیالیسم و کمونیسم ندارد و حمله به استالین هم همیشه با نیت پاک دفاع از حقیقت صورت نمیگیرد. با درود به جانهای پاکی که در استالینگراد و در همه جبههها، رو در روی فاشیسم ایستادند، نکاتی را در مورد آنچه «وصیتنامه» لنین خوانده میشود، اشاره میکنم. البته لنین به معنی دقیق کلمه وصیتنامه نداشت.
خروشچف در گزارش محرمانه خود به کنگره بیستم اشاره نمود که لنین طی نامهای به کنگره تصریح کردهاست:
«رفیق استالین پس از اشغال مقام دبیر کلی اختیارات بیحدی بدست آورده و من اطمینان ندارم همیشه بتواند از آن اختیارات با احتیاط لازم استفاده نماید.»
غبارزدایی از آینهها - داستان کمیته مجازات
اندیشه حاکم بر کمیته مجازات (که ده سال یعد از انقلاب مشروطیت ایران شکل گرفت)ترقیخواهانه نبود و روش برخوردشان با بیرون از خود، راه به آزادی نمیبُرد. با انتقام جوییهای کور و انحصار طلبی و با کبر و غرور همراه بود و تاب تحمل هیچ انتقادی را نداشتند. هستند کسانیکه گردانندگان کمیته مجازات را وابسته به کانونهای استعماری معرفی کرده و بر این نظر هستند که کارگزاران آن همه گروهی اوباش و آدمکش حرفهای، بودند. من چنین دیدگاهی ندارم. گرچه با خیانت بهادرالسلطنه، اعضای کمیته مجازات گیر افتادند و از عملیات بازماندند اما تا سالیان دراز از تهور و بی باکی و بعضاً وطندوستیشان یاد میشد.
سخنرانی اشرف دهقانی در میتینگ مهاباد – ۱۹ بهمن ۱۳۵۸
دشمن با تمام نیرو، مقاومت خواهد کرد. از تمام امکانات و وسایل لازم استفاده خواهد نمود. با مکر و حیله، با زور و قلدری کوشش خواهد کرد تا هم آن نیروی انقلابی را در هم بشکند و هم عزم انقلابی آنرا خرد کند. ولـی تاریخ در مقابلِ این چیز دیگری را هم نشان داده است و آن اینکه هر گاه خلقی عزم به رهایی کند، دشمن علیرغم تمام کوشش خود علیرغم تمام فتنهگریهایش، باز قادر به شکست این خلق نخواهد شد. نمونههای تاریخی زیادی در تایید این گفته وجود دارد.
غبارزدایی از آینههاصدای مظفرالدینشاه و خانه زادانش
قديمیترين سند صوتی تاریخ ايران
اگرچه مباحث تاریخی بر خلاف علوم دقیقه (علوم سخت) Hard science و ثابتها در فیزیک و ریاضی، با امّا و اگر و تفسیر به رأی همراه است، با همه این اوصاف، باید بر لب جوی تاریخ بنشینیم و از آن بیاموزیم. بخصوص که مرتجعین کهنه و نو از ناآشنایی ما با وقایع تاریخی، سوءاستفاده میکنند.
تاریخ، «بایگانی اسناد مرده نیست. حضور در آیینه پریشان گذشتههاست...»
غبارزدایی از آینهها ترور احمد آرامش، یا هفتتیرکشی رییس اسبق سازمان برنامه !
یک روز پس از آنکه احمد آرامش هدف گلوله قرار گرفت، روزنامهها از «مرگ دو خرابکار» خبر دادند و ماجرا را به «هفتتیرکشی رییس اسبق سازمان برنامه» تقلیل دادند. اما این به اصطلاح اطلاعرسانی درباره مرگ کسی که خود را «اولین اعلام کننده جمهوریت در ایران» میخواند، مورد تردید قرار گرفت و روزنامه «ایران آزاد» در خارج از کشور نوشت:
«عجبا، فردی که سه سال تحت تعقیب پلیس و سازمان امنیت بوده پس از دستگیری به خاطر آورده که با احمد آرامش آن هم در باغ ملی قرار ملاقات دارد!
و عجبا که احمد آرامش، رییس سابق سازمان برنامه روز روشن در شهر تهران مسلحانه به محل ملاقات آمده و دیوانهوار دست به اسلحه برده است...عجبا...عجبا...
شب قبل از ۱۷ شهریور ۵۷ نشستِ جعفر شریف امامی، با مسؤولین حکومتی
در این ویدئو بعد از توضیحاتی پیرامون واقعه ۱۷ شهریور سال ۵۷؛ قسمتهایی از فایل صوتی جعفر شریف امامی را، در نشست شورای عالی امنیت کشور (شب قبل از واقعه)، افزوده ام و توجه شما را به آن جلب میکنم. دقت در صحبتهای رد و بدل شده؛ این سئوال را پیش میآورد که آیا دستاندرکاران نظام پیشین همه دشمن ایران بودند و یا برخی از آنان، عِرق ملی داشته و میهنشان را دوست داشتند؟
غبارزدایی از آینههانامه سید احمد خمینی به آیتالله منتظریرنج نامه
در واکنش به انتشار سخنان آیتالله منتظری در مورد اعدامهای سال ۱۳۶۷، کسانی با توجیه آن کشتار مهیب، «رنجنامه سیداحمد خمینی» را هم پیش کشیدند. نامه مفصلی که نهم اردیبهشت سال ۱۳۶۸ خطاب به آیتالله منتظری منتشر شد.
گفته میشود سید احمد خمینی بعدها از برخورد با آیتالله منتظری پشیمان شدهاست و چه بسا دیگران در ارائه فاکتها و نمونه بازجوییها دخیل بودهاند. اینکه این موضوع واقعی است یا نه، بر من معلوم نیست.
غبارزدایی از آینههامتن نوشتاری سخنان آیتالله منتظری درباره اعدامهای ۶۷
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷؛ آیتالله منتظری، رودرروی اعضای هیئت مرگ، اعدام زندانیان سیاسی را که با حکم آیتالله خمینی، ۵ مرداد همان سال آغاز شده بود، شجاعانه زیر سئوال میبَرَد بخصوص وقتی از قاضی «شرع» هیئت مزبور میشنود «ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم...»
در فایل صوتی منتشر شده، سخنان حسینعلی نیری که در آغاز جلسه، به تعداد اعدامشدگان (تا ۲۴ مرداد ۶۷) اشاره نموده، شنیده نمیشود. دو جای دیگر نوار هم صحبتها پیوستگی ندارد.
فایل صوتیِ منتشر شده را تا آنجا که کلمات برایم مفهوم بوده، بصورت نوشتار درآوردهام.
غبارزدایی از آینهها جزوه بهار - اندیشههای پاک پویان
در برابر تز پویان (ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا) امثال سعید حجاریان؛ «مبارزه مصلحانه و رد تئوری فنا» را پیش کشیده، میگویند این نوع مبارزه با ارادهگرایی و ماجراجویی میانه ندارد. بعلاوه کم شدت، درازمدت و کم هزینه است. اصول و رهبریِ جمعی دارد و کف مطالباتش معلوم است و از آن هم عدول نمیکند...
برخی هم آنرا مصادره به مطلوب کرده، مدعی هستند «رد تئوری بقا»، درواقع پیروزی خون بر شمشیر است...
امیرپرویز پویان گرچه به قول قاتلیناش سوم خرداد سال ۱۳۵۰ فنا شد؛ اما امثال او به بقا معنا دادند و تا همیشه در خاطره فرزانگان زندهاند.
گاهی بايد کلمات در خدمتِ پوشاندنِ واقعّيات باشد
گاهی بايد کلمات در خدمتِ پوشاندنِ واقعّيات باشد. اما اين امر بايد به طريقی انجام گيرد که کسی از آن آگاه نگردد، يا اگر بايد بدان توجه شود بهانه موجود بوده، يا بلافاصله خلق گردد. ماکياول، درسهايی برای رافائيلو جيرولامی
غبارزدایی از آینهها نامه على رضا سپاسى آشتیانی به مرکزیت سازمان+دو نامه به همسرش
همیشه ریشه نارسایىها را باید از بالا به پائین جستجو کرد. اگر سیستم نیز نارسا باشد در واقع به افرادى که این سیستم را حاکم کرده اند بر میگردد. بنابراین در تحلیل نهایى کلیه افرادى که در سازمان نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده دارند در واقع سبب رشد و ارتقاء و یا بالعکس کندى و انحطاط آن میشوند.
اگر یک اشتباه کادر پائین ضربه کوچکى میزند اشتباهات و نقایص کادر بالا و مرکزیت ضربات کارى و گیج کننده به حیات جنبش میزند و به هیچ وجه نباید آنرا ساده گرفت.
غبارزدایی از آینهها ضربه خانه شیخ هادی و انتقاد از خود بهرام آرام
آنچه غروب ۲۷ مرداد سال ۵۳ روی داد اولین محصول «انقلاب ایدئولوژیک» محمد تقی شهرام بود و مسؤول اول آن ضربه بزرگ که گیر و پیچش فقط در این بمب و آن چاشنی خلاصه نمیشد، خود اوست نه بهرام آرام که قاطعیتش مثال زدنی بود، نه افراد فداکاری چون ناصر جوهری و لطفالله میثمی و نه هیچکس دیگر...
ظاهراً این بهرام آرام است که در تدارک آن عملیات با یک ذهن درب و داغون و پریش، اشتباهاتی را مرتکب میشود که یک نوآموز چریکی هم از آن پرهیز میکند اما درواقع محمد تقی شهرام و روش و منش او آن فاجعه را ببار آورد.
گرچه تیر از کمان همیگُذرَد
از کماندار بیند اهل خِرد
غبارزدایی از آینهها فسانه گشت و کهن شد حدیث «جزوه سبز»
تقی شهرام بی توجه به اینکه اصل و اساس جمعبندیها بر بنبست استراتژیک استوار بود و لذا باید تلاشها در این زمینه انجام میگرفت، بحثها را به سوی مباحث فلسفی سمت و سو داد تا نظراتِ از دید خودش علمی را – که میپنداشت مارکسیسم است - مرحله به مرحله جا بیاندازد.
وانمود میکرد که علت اصلی ضربات وارده بر سازمان از سوی ساواک ریشه در ایدهآلیسم و تفکر مذهبی دارد؛ و هیچکس او را به چالش نمیگرفت که اگر چنین است پس باید بپذیریم ایدئولوژی سازمان چریکهای فدایی یا سایر سازمانهای مارکسیستی نیز، مذهبی و آمیخته با ایدهآلیسم است، و تنها ایدئولوژی ساواک و رژیم شاه که نیروهای مبارز را مورد هجوم قرار میداد غیرایدهآلیستی بودهاست!
تاریخ، بایگانی اسناد مرده نیست یاد کنفدراسیون بخیر
Confederation of Iranian Students
اگرچه با بگیر و بیندهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲؛ فعالیتهای دانشجویی نیز در ایران سرکوب شد اما در خارج از کشور(فرانسه، بریتانیا، آلمان و...)، دانشجویان ایرانی از پای ننشستند. ساواک هم شماری از مأموران خود را به خـارج اعزام کرد که بعداً شبکههای دستگاههای امنیتی رژیم شاه را در اروپا و آمریکا گسترش دادند.
دولت ایران کنفدراسیون را غیرقانونی شمرد و دادستان ارتش اعلامیه داد: حبسهای ۳ تا ۱۰ سال در انتظار کسانی است که با کنفدراسیون همکاری کنند و در آن تشکیلات بـاقی بمانند.
غبارزدایی از آینهها «تراب» مثل اسمش، خاکی بود
تراب در عین سازگاری، اصولی بود و او نه تنها به خاطر مواضع انسانیاش درباره ستم و تجاوز تاریخی به مردم محروم فلسطین؛ بلکه به خاطر اینکه بخشی از جزوات و نوارهای گمشده مربوط به سالهای ۵۰ به بعد را در اختیار همگان قرار داد و یادمانها را زنده کرد، شایسته احترام و قدردانی است. تراب ظاهراً رفته است اما هست و بیشتر از پیش حضور دارد. واقعش این است که ما بر زمان میگذریم نه زمان بر ما.
به او سلام میکنم و یادش را گرامی میدارم. در ویدئوی ضمیمه صدای وی شنیده میشود.
پرویز ثابتی و «ابراز تاسف» در گیومه
اگر قرار بر جانماز آبکشیدن و تنزه طلبی است و آقای ثابتی اینهمه روی مسائل اخلاقی حساسّیت به خرج میدهند، پس چطوری ایشان، تو روی والاحضرت اشرف و والاگهر شهرام نگاه میکردند؟ اصلاً وارد شدن به اینگونه مسائل چه دردی را دوا میکند؟
...
در غیبت امثال سرلشکر حسن پاکروان که اهل شعور و فرهنگ بودند، ساواک، فرهنگورزان دردمند جامعه ما را دستگیر یا به خودسانسوری دچار میکرد تا کسانی چون حاج شیخ احمد کافی و شیخ محمد تقی فلسفی میداندار باشند. (اگر هم چنین نمیخواست، نتیجه جز این نبود.)
پرویز ثابتی، مقام امنیتی ابرو کمانی
پس از ۲۸ مرداد به این سو که کنسرسیوم غارتگر نفت بیداد میکرد، رژیم شاه بزرگترین سّد شکل گیری نهادهای دموکراتیک بود. ظلمات پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ وُ ملاُ خورشدن آنهمه رنج و شکنج، فقط در گواِدُلوپ و آخرین بازی ماهرانه کارتر و فقرعنصرذهنی مردم ریشه نداشت، به ستم رژیم پیشین نیز مربوط بود.
در کمیته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری که پرویز ثابتی هم هدایت میکرد، پاکترین جوانان ایران زمین آزار دیدند. بهترین فرزندان مردم قربانی استبداد میشدند، هیچ روز و شبی نبود که در کمیته به اصطلاح ضد خرابکاری فریاد زندانیهای زیر شکنجه به گوش نرسد.
غبارزدایی از آینهها کنفرانس گوادلوپ؛ ژنرال هایزر، انقلاب ۵۷
بیش از چهار دهه از انقلاب بزرگ ضدسلطنتی میگذرد و با اینکه شماری از رخدادهای مربوط به آن زیر نور قرار گرفته؛ و اسنادش منتشر شدهاست، اما هنوز برخی، سیاست حقوق بشر کارتر، کنفرانس گوادلوپ و مأموریت ژنرال هایزر را باعث و بانی آن معرفی میکنند. غافل از اینکه شرط خارجی به اعتبار مبنا است که وارد عمل میشود.
سیاست حقوق بشر کارتر بمثابه شرطی خارجی مؤثّر بود. کنفرانس گوادلوپ و مأموریت ژنرال هایزر هم به این یا آن واقعه؛ سمت و سو داد، اما عامل اصلی تغیبر، آتش زیر خاکستر در جامعه ایران بود که به خیزش و خروش مردم ایران انجامید و آنان درست یا غلط با نظام شاهنشاهی درافتادند.
«اداره کل سوّم»، اساسیترین وظایف ساواک را انجام میداد
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) ۹ و به عبارتی ده اداره کل داشت و گرچه مولود خشونت بود و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و رخدادهای پس از آن، جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب و گرایش دستگاه قدرت به استبداد و… میانه داشت اما، نباید تمامیت آنرا در شکنجه و بگیر ببند خلاصه کرد.
از یک زاویه ساواک خدماتی هم کرد، بعلاوه همه مأمورین از آزار و شکنجه زندانی کیف نمیکردند. برخی از آنان تحصیلات عالی داشتند و از بگیر ببند خوششان نمیآمد و میفهمیدند هر شلاقی که بر سر و روی زندانی فرود میآید به مثابه کلنگی است که گور استبداد را حفر میکند.
کمیته مشترک ضدخرابکاریمخوفترین شکنجه گاه ساواک
زندان فلکه که بعدها کمیته مشترک ضد خرابکاری، زندان زنان، بند سه هزار، و بالاخره توحید لقب گرفت، در سال ۱۳۱۶ توسط آلمانیها بنا شد. سبک معماری این شکنجه گاه مخوف، درهای آهنیُ یقور که هنگام باز و بسته شدن غیژ و غیژ میکرد، دیوارکهای بیست سانتی جلوی درها، سلولهای انفرادی سرد و مرموز، اتاق شکنجهای که سقف آنرا برداشته بودند تا فریاد زندانیان در تمامی بندها بپیچد و ایجادُ رعب کند و نیز میلههای آهنی که به شکل S S (اس اس) در سرتاسر جلوی بالکنها تا سقف نصب شده بود… همه و همه حرف میزند.
بیداد شیخ، ستم دوران شاه را توجیه نمیکند وارونه نمایی قتل ۹ زندانی دلیر
تناقض در گزارش مقامات امنیتی رژیم پیشین یکی دوتا نیست. در نامه «ارتشبد نصیری» به «ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی»(نامه شمارهی ۶۹۹/ک)، اشاره به یازده زندانی (و نه، ۹ زندانی سیاسی) شده که با اتوبوس(و نه با وَن) از زندان اوین، به زندانهای دیگر (؟) منتقل میشدند.
معلوم نیست آن دو زندانی دیگر چی شدند و چه کسانی بودند.
متن نامه مزبور در صفحه ۱۵۳ کتاب «زندگینامه حسن ضیاء ظریفی» (به قلم دکتر ابوالحسن ضیاء ظریفی) موجود است.
غبارزدایی از آینههانامهِ امیرکبیر در مورد عَمّهِ ناصرالدّین شاه، جَعلی است
به یاد ایرج افشار
به خون غلطیدن امیرکبیر در حمام باغ فین کاشان و ایستادگی او در برابر نیروهای کهنه و میرا، به اندازه کافی گویاست اما برخی که شغل شریف شان شیادی و عوامفریبی است، با جعل عریضه و دستخطی که ربطی به آن وزیر خردمند مغضوب ندارد، گرا میدهند وقایع اتفاقیه را میشود به دلخواه کش و قوس داد و میشود همه را فیلم کرد و سرکار گذاشت و به ریش و زلفشان هم خندید.
غبارزدایی از آینههااولین دادگاه قانونی در ایرانمیرزا احمدخان حیدری و سالار مفخم
جماعتي از اشرار تركمنستان، به چادرنشينان دور و بر قوچان حمله كردند و تعدادی را کشتند و به اسارت بردند. پس از اعلان مشروطيت حكمران بجنورد سالار مفخم متهم شد که او مقصر است.
میرزا احمدخان حیدری برای رفع سوء تفاهم و توجیه قبول وکالت حکمران بجنورد نوشت:
مقصود از قبول این وکالت، حمایت از شخص سالار مفخم نیست. تکلیف وکیل در حضور قاضی قضیه، کشف حقیقت واقعه و حفظ حقوق است.
غبارزدایی از آینهها روایت ابراهیم گلستان از خلیل ملکی و سفرش به انگلستان
در ماههای اولی که جنگ دوم دنیاگیر پایان گرفته بود و ابتدای کار دستگاهِ تازه روی کار آمدهِ دولت کارگر در انگلستان بود چند روزنامهنویس ایرانی دعوت شدند به لندن برای دیدن آسیبهای جنگ و تماشای کوششی که میگفتند آغاز مرحله تازهایست در سیاست و رفتار بریتانیا و حتی، در اجرای نوع تازه و آرام و عادلانه برنامهها و هدفهای سوسیالیسم.
غبارزدایی از آینهها نامه مسعود رجوی به میخائیل سرگئیویچ گورباچُف
تا کنون نزدیک به ۱۷۰۰۰ حزب و سازمان سیاسی و سندیکا و اتحادیه کارگری و شورای صنفی و سازمانهای دانشگاهی و مذهبی و شخصیتهای مختلف سیاسی و پارلمانی و علمی و اجتماعی و فرهنگی، شورای ملی مقاومت ایران را بعنوان نماینده مقاومت مردم ایران و جانشین دموکراتیک برای رژیم خمینی برسمیت شناختهاند.
در کنگره بعدی حزب کمونیست اتحاد شوروی (کنگره بیست و هشتم)[که جولای ۱۹۹۰ برگزار میشود] هیچ اثری از این رژیم در ایران نخواهیم یافت...
غبارزدایی از آینهها مقاله بیژن جزنی«مارکسیسمِ اسلامی یا اسلامِ مارکسیستی »
این مطلب مقاله مهمی ار زندهیاد بیژن جزنی را برجسته میکند که وی بیش از ۴۰ سال پیش در زندان شاه نوشتهاست.
مضمون مقاله آنطور که نویسنده اشاره نموده، «تماس ابتدائی با مارکسیسم و مذهب است، و بمثابه هشداری به کادرهای کمونیست جنبش مسلحانه، و بمنزله تذکری به مبارزان مذهبی سازمان مجاهدین خلق خواهد بود.»
غبارزدایی از آینهها دکتر شاپور بختیار و روزِ « ر+ ۱»
اواخر دی ماه سال ۱۳۵۷، کمی قبل از خروج اعلیحضرت همایونی از ایران، در شورای امنیت ملی، نشستی با حضور دکتر شاپور بختیار، امرای ارتش از جمله ارتشبد عباس قره باغی، سپهبد ناصر مقدم، سپهبد مهدی رحیمی و..همچنین احمد میرفندرسکی وزیر خارجه و... تشکیل شد و مسائل مهمی مورد بحث قرار گرفت.
گفته میشود ارتشبد جعفر شفقت، سپهبد عبدالعلی بدرهای، سپهبد امیرحسین ربیعی، دریارسالار کمال الدین حبیباللهی، سپهبد احمدعلی محققی، سپهبد عبدالله خواجهنوری، سرلشکر پرویز امینی افشار، هم در آن نشست حضور داشتهاند.
به جای لعنت به تاریکی، شمعی بر افروز بهاییکُشی در دارون اصفهان
از قدیم و ندیم شماری از بهائیها، در یکی از روستاهای دارون - نزدیک اصفهان - زندگی میکردند. غالباً به کار کشاورزی مشغول بودند و از نظر اقتصادی وضع مناسبی نداشتند. تابستان سال ۶۰ من مدتی در زندان دارون بودم و جسته گریخته شنیدم تعدادی از آنها را به آنجا آوردهاند. کمی بعد دو سه نفر از آنها را توانستم ببینم. دستهایشان از شدت کار و زحمت چروکیده بود و این مسأله حتی نگهبانان زندان را هم به فکر فرو برده بود...
غبارزدایی از آینهها بهمن قشقایی و قرآنِ مُهرکردهِ اسدالله عَلم
این بحث در مورد «بهمن قشقایی» چهرهی نام آور شورش جنوب است که ۱۷ آبان ۱۳۴۵ در شیراز تیرباران شد. وی که در انگلستان پزشکی میخواند متاثر از قیام عشایر فارس که رژیم شاه، «غائله» مینامید، به میهنش بازگشت و همراه با کسانی که از جور حکومت «یاغی» شده بودند سلاح برداشت...
داستان «منافِ فلکی تبریزی» نشاندادنِ ضعف با خیانت یکی نیست
این بحث بخشی از خاطرات خانه زندگان و در مورد زنده یاد «مناف فلکی تبریزی» است که ۲۲ اسفند سال ۵۰ با تعدادی دیگر تیرباران شد.
بر خلاف تصور کسانیکه با قساوت ساواک و نیز «طی شدن مهلت قرار» آشنا نیستند، امثال «مناف فلکی تبریزی» و «حمید توکلی» تا دم مرگ بر سر آرمان خویش ماندند.
غبارزدایی از آینهها سخنرانی تروتسکی در مکزیک در مورد محاکمات مسکو
Trotsky's Speech in Mexico
این بحث به یک سند تاریخی اشاره دارد، به سخنرانی تروتسکی در مکزیک علیه تیرباران امثال کامنف و زینه ویف که زخمی تهمت و دروغ بودند و، علیه محاکمات مخوف مسکو که با صحنهسازی منتقد را مخالف و مخالف را دشمن خلق Враг народа (وِراگ نارُودا) جلوه میداد.
یادی از قادر شریف - هاشم ئهقهلهتولاب
قادر شریف جدا از سلاح، به بینش سیاسی و بالاتر از آن به فروتنی مسلح بود. او در میان روستائیان کردستان محبوبیت بسیاری داشت. سال ۱۳۴۷ که به روستاهای سیاهومه و آلوت (در بانه) رفته بود، روستائیان گروه گروه به دیدارش رفتند و من از نزدیک شاهد بودم. او و رزمندگان همراهش، در مسجد روستای آلوت مستقر بود.
متأسفانه نسل جدید قادر شریف را نمیشناسد و به دلیل تنگنظری های حزبی و گروهی کمتر از او یاد شده است.
غبارزدایی از آینهها محمدرضا سعادتی و وصیتنامهاش
این بحث در مورد محمدرضا سعادتی (سیکو) است که حدود چهل سال است تیرباران شده اما هنوز وصیتنامهای که ساعاتی پیش از اعدام نوشته، محل بحث و جدال است. با مرور دستگیری و تیرباران او به شماری از وقایع سال ۵۸ هم اشاره خواهم نمود.
غبارزدایی از آینهها دستخط اصغر بدیع زادگان+وصیتنامه
تا کنون زیر عنوان غبارزدایی از آینهها به ده مورد زیر اشاره داشتهام و اگر عمرم وفا کند به آن میافزایم. ترور محمد مسعود و بازجویی خسرو روزبه، بازجویی محمد حنیف نژاد، بازجویی سعید محسن، دفاعیات پرشور شکرالله پاک نژاد، بیژن هیرمنپور و تاریخچه فدائیان، انقلابهای ۱۸۴۸ در اروپا،
«بختیارِ» با اختیار، و نامههایش به آیتالله خمینی، کیفرخواست شیخ فضلالله نوری، ایل قشقایی و بازیهای روزگار، و نامه تکاندهنده لیلا زمردیان. این بار به نامه اصغر بدیع زادگان که حدود یک ماه پیش از تیربارانش در زندان نوشته، همچنین به وصیتنامه وی اشاره میکنم.
غبارزدایی از آینهها نامه تکاندهنده لیلا زمردیان
نامه تکاندهنده «لیلا زمرّدیان» که ۳ یا ۴ روز قبل از ترور مجید شریف واقفی به رؤیت تقی شهرام و دوستانش میرسد، سندی گویا و تأملبرانگیز است. افسوس که اینگونه اسناد که در شمار سرمایههای مردم ستمدیده ماست احتکار شده و قطرهچکانی بنا بر موقعیت و مصالح گروهی در اختیار عموم قرار میگیرد.
حالا بیش از ۴۰ سال از نگارش نامه گذشته و پژمردگی و غبار بر برگهای سبز نشستهاست. آیا عدم انتشار آن از جمله به خاطر اشارات صریحی است که به اختناق درون تشکیلات و جبر جو و شانتاژ شرایط دارد؟
غبارزدایی از آینهها ایل قشقایی و بازیهای روزگار
بعد از «شیرعلی مردان» میخواستم قصه پر غصه «مسیح» و «دشتی» را تعریف کنم. از آنجا که مسیح و دشتی قشقایی بودند و زندگی پرماجرایشان از اسب و کوچ و کوه و تفنگ و از فراز و فرودهایی که ایل قشقایی از سر گذرانده جدا نبود، تصمیم گرفتم به بستری که در آن نشو و نما کردند بپردازم. به ایل قشقایی...از شما دعوت میکنم به ویدیوی ضمیمه توجه فرمایید
غبارزدایی از آینهها «شیرعلی مردان» زنده است
بزنین چو به دُهل، بزنین چو به دُهل
این بحث مربوط به علیمردانخان چهارلنگ یا بهتر بگویم ممدلی شیر علیمردان (۱۳۱۳-۱۲۷۲ه.ش) استبداد ستیز بختیاری در زمان رضاشاه پهلوی است.
علیمردانخان از رؤسای ایل چهارلنگ بختیاری در جنوب غربی ایران و از خوانین طایفه اصلی ممصالح (محمود صالح) بود که حدود ۵ سال (از ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۳) با ارتش رضاشاه درگیری داشت.
وی در منطقه شمال غرب استان اصفهان (فریدن) در چهل چشمه و قلعه شاهرخ زندگی میکرد. این روستاها فاصله کمی با مرکز استان چهار محال بختیاری دارد و در منطقهای واقع شده که آن را میتوان حد فاصله چهار لنگ و هفت لنگ نامید. از آنجا طایفه ممصالح به عنوان ییلاق استفاده میکردند.
بختیارِ با اختیار، و نامههایش به خمینی
دکتر شاپور بختیار، سه نامه برای آیتالله خمینی نوشتهاست.
اولی به تاریخ هفتم شهریور ۱۳۵۶، که از طریق آقای بنیصدر به ایشان رساندهاست.
دومین نامه موقعی فرستاده میشود که سید جلال تهرانی از طرف شورای سلطنت به پاریس رفت و آنجا استعفا داد. نامه مزبور توسط مهندس مرزبان به احمد خمینی داده میشود و به دست آیتالله خمینی میرسد.
سومین نامه در رادیو خوانده شده و اطلاعات و کیهان نیز انتشار دادهاند.
غبارزدایی از آینهها روایت «لطفعلی بهپور» از تماس مجاهدین با الفتح
این روزها «قضاوت»های فلهای رواج دارد و کسانیکه روضه «پایان تاریخ» و «مرگ ایدئولوژی» میخوانند و مرجع تقلیدشان بیدردی، «روزمرگی» و امثال «فوکومایا»ست، این یا آن انتقاد بجا را نسبت به فدائیان و مجاهدین عَلم کرده و میکوشند بالکل اصل و نسب آنان را هم نادیده بگیرند.
میتوان و باید از راهبران، پاسخگویی طلبید و نشان داد فاصله آنان با دیگران کمّی است و برخلاف آنچه تبلیغ میشود کیفی نیست. میتوان و باید از آنان خواست دروغ نگویند. مرز منتقد و مزدور را بهم نریزند و مروت پیشه کنند. میتوان و باید از آنان انتظار داشت «به روز» باشند و آب را گل نکنند اما نمیتوان و نباید پا روی انصاف گذاشت و به «قضاوت»های فلهای نشست.
غبارزدایی از آینهها بیژن هیرمنپور و تاریخچه فدائیان
نام بیژن هیرمنپور را نخستین بار در زندان شاه از محمد جودو (محمّد داودآبادی=مهرآئین) شنیدم که سال ۱۳۵۰ در گروگانگیری شهرام پهلوی نقش داشت و پس از برادرکشی در سازمان مجاهدین در سال ۵۴ از این رو به آن رو شد و بعد از انقلاب در دستگیری مجاهدین و ضربه زدن به گروههای سیاسی نقش محوری داشت.
محمد داودآبادی تعریف میکرد در کمیته مشترک با «بیژن هیرمنپور»(که در رابطه با فدائیان خلق دستگیر شده بود) همسلّول بودم. میگفت او چشمش درست نمیدید. تقریباً نابینا بود و با اینحال خیلی زیاد شکنجهاش کردند. آنقدر زیاد که من به گریه افتادم.
غبارزدایی از آینهها تیرباران نیکلای چائوشسکو و همسرشانسان گرگ انسان است
حدود سی سال پیش در ایام کریسمس زمامدار پیشین رومانی نیکلای چائوشسکو و همسرش «الِنا» (که شیمیدان بود)، در پی یک به اصطلاح محاکمه، طنابپیچ و تیرباران شدند. آنچه در آن به اصطلاح دادگاه گذشت اگرچه در گرد و غبار رویدادها گم و گور شده و ظاهراً به کشور رومانی مربوط میشود اما براستی عبرتانگیز است. آخرین صحنههای زندگی چائوشسکو و همسرش نشان داد، براستی انسان گرگ انسان است و برای رفتار سبعانه، حتماً نباید ریش و سبیل و تسبیح داشته باشد.
غبارزدایی از آینهها بازجویی از سعید محسن
برخورد ۱۵ خرداد و اینکه طبقات پایین درآن جریان به سادگی کشته شوند در حالی که در جریان دانشگاه حداکثر به چند ماه زندانیشدن قناعت میشد٬ روحیه مقاومت را در من زنده میکرد. این سؤال بارها در ذهن من تکرار میشد٬ چی شد که درعرض چند روز مردم جلوی گلوله رفتند.
در طول سه سال مبارزه از اعلامیه پخش کردن تجاوز نکرده بود. در تحلیل بعدی به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین جامعه در زیر فشارند و برایشان مرگ و زندگی فاصله زیادی ندارد ولی طبقات مرفه فاصله مرگ و زندگیشان بسیار زیاد است.
غبارزدایی از آینهها دفاعيات پرشور شکرالله پاکنژاد در دادگاه نظامی
کرامت الله دانشيان دوست نزديکی داشت به نام يوسف آلياری که زمان شاه زندان بود و در دانشگاه ملی تحصیل میکرد. او را سال ۱۳۶۲ دستگیر و ۲۳ مرداد ۱۳۶۳ اعدام کردند.
يوسف برنا و دلیر در زندان شاه تمام دفاعيه پاکنژاد را ريزنويسی کرد و در پلاستيک کوچکی گذاشت، سپس قورت داد و از زندان بيرون آورد. وقتی دفاعيه به بيرون رسيد دختر يکی از نظاميان رژيم شاه که با خانم ميهن قريشی (همسر بیژن جزنی) آشنا بود، آن را به فرانسه برد
غبارزدایی از آینهها ترور محمد مسعود و بازجویی خسرو روزبه
خسرو روزبه در بازجوییهایش چهارده دلیل اقامه میکند که تمام اعضای کمیته مرکزی حزب توده از ترورهایی که صورت گرفته اطلاع داشتهاند.
متاسفانه دستگاه تیمور بختیار و بعداً ساواک (و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس) از زیر و بم این ترورها که در بازجوییها به دقت تشریح شده، مطلع بودند، اما مردم ایران و حتی احمد شاملو که در وصف خسرو روزبه شعر سروده بود، از آن خبر نداشتند و همه خیال میکردیم محمد مسعود توسط دربار و مامورین امنیتی رژیم شاه کشته شده است.
غبارزدایی از آینهها بازجویی از محمد حنیف نژاد
از اسناد ساواک صورت جلسه چند بازجویی (از جمله در مورد خسرو روزبه، محمد حنیف نژاد، سعید محسن، بیژن جزنی، دکتر علی شریعتی و...) منتشر شده که همه حاوی نکات ارزشمندی است و نشان میدهد انسانهای پاک و شریف برای رسیدن به آزادی چه رنجها کشیده و چه خون دلها خوردهاند. پاسخ هوشیارانه حنیف در مورد گروگانگیری شهرام پهلوی[نیا] و اینکه خودش نقش اصلی را به گردن میگیرد تا محمد داود آبادی (مهرآئین) در امان بماند، خیلی گویاست.
محمد داود آبادی (مهرآئین) بعد از انقلاب در اوین همکار اسدالله لاجوردی و به قول او «ستون دادستانی» شد...(...)
غبارزدایی از آینهها ژاله خون شد؛ هفده شهریور، آغازِ پایانِ رژیم شاه
۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ در میدان ژاله تهران ۶۳ نفر جان باختند. (۶۴ نفر، اشتباه است)
یک قاچاقچی مواد مخدر به نام علی مژده کار، که بعد از انقلاب فراری شده بود، با دوز و کلک دوستانش در میان شهدای ۱۷شهریور گنجانده شد و حتی «کوچه باشگاه» واقع در حوالی میدان سرآسیاب دولاب در منطقه چهارده تهران را، به نام وی نامگذاری نمودند. پس از چند سال علی مژده کار یواشکی به محل زندگی خود بازگشت اما با شناسایی اهالی این محله، بار دیگر جیم شد.
سرگرد محمود سخاییآن «پرستو» که دشنه آجین شد
عمله استبداد پای سرگرد سخایی را، با طنابی به ته خودروی جیپ نظامی بستند و پیکر وی را تا میدان شهر کرمان (مشتاقیه فعلی) بر زمین کشیدند و بر تیری چوبی آویختند و «جاوید شاه و مرگ بر مصدق»گویان، و در حالیکه چوب و چماقهایشان را در هوا میچرخاندند، بدنبال جیپ و یلیس نظامی راه افتادند. محشر کبرا بود. آنجا جسد را کاملاً برهنه کردند، چوبی به ماتحت آن فرو نمودند و در میدان مشتاق که یکصد سال پیش، «مشتاقعلیشاه اصفهانی» سنگسار شده بود به دار آویختند.
غبارزدایی از آینهها متن کامل گزارش محرمانه خروشچف
سیکرِدنی داکلاد خوروشووا
گفته شده در کنگره بیستم وقتی خروشچف از استالین انتقاد میکرد، کسی پرسید، رفیق خروشچف شما آن زمان خودت کجا بودی؟ خروشچف به جمع نگریست و پرسید چه کسی بود؟ صدایی نیامد، مجددا پرسید چه کسی بود؟ باز هیچ صدایی در نیامد. سپس خروشچف پاسخ داد من در همان جایی بودم که تو اکنون هستی.»
البته آن شب که خروشچف گزارش را خواند، کسی در سالن با وی سؤال و جواب نکرد. داستان فوق جعلی است اما چون زمینه عینی دارد، واقعی جلوه میکند.
غبارزدایی از آینهها سخنرانی استالین ۱۱ دسامبر ۱۹۳۷ Речь Сталина
سخنرانی با اهمیّت استالین (در بالشوی تئاتر مسکو ۱۱ دسامبر ۱۹۳۷) که مدّتها از آثار وی حذف شده بود و در ایران هم شناخته شده نیست، درسهای قابل تأمّلی دارد.
اگرچه خود او و کسانیکه ۱۱ دسامبر ۱۹۳۷ در «بالشوی تئاتر مسکو» Большом театре کف و دَف میزدند دستشان از دنیا کوتاه شده است، امّا با توجه به زمان سخنرانی، مضمون و جوهر حرفهای استالین، عبرت انگیز است.
آی با کلاه، آی بی کلاه - ماجرای کلاه کلِمنتیس
فوریه ۱۹۴۸، کلمنت گوتوالد، رهبر حزب کمونیست چکسلواکی با دیگر رهبران حزبی به ایوان قصر باروک در پراگ رفت تا برای مردمی که ازدحام کرده بودند سخنرانی کند، ولادیمیر کلِمنتیس هم کنارش ایستاده بود. وی از رهبران رویداد تاثیرگذاری بود که انقلاب فوریه ۱۹۴۸ خوانده میشود.
آن روز برف میبارید و گوتوالد سر برهنه بود. کلِمنتیس کلاه پوست خز خود را از سر برداشت و آن را بر سر گوتوالد گذاشت. این اولین همایش حزبی بود و بخش تبلیغات حزب صدها هزار نسخه از گوتوالد را با همان کلاه، درحالیکه رفقای حزبی دور و برش بودند، به در و دیوار زد و در همه جا حتی ده کورهها پخش شد. چهار سال بعد که کلِمنتیس به خیانت متهم و به دار آویخته شد، عکسش را از همه جا حذف کردند اما کلاهش بر سر گوتوالد باقی ماند.
غبارزدایی از آینهها سخنرانی تاریخی یاسر عرفات در سازمان ملل (۱۳ نوامبر ۱۹۷۴)
نگذارید شاخه زیتون از دستم بر زمین افتد
ریشه مسأله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر میگردد، به دورانی که ما آنرا بنا بر شناخت امروز خود عصر استعمار یا عصر تشکیل مستعمرات مینامیم، یعنی دقیقا زمانی که صهیونسزم عَلم شد تا توسط مهاجران اروپائی، فلسطین زیر سیطره قرار گیرد، همانند استعمارگران که آفریقا را به زیر سلطه خویش کشیدند و بر آن تاختند.
این دوران عصری است که طی آن استعمار از غرب، به آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین میتازد و با بیرحمی تمام به استثمار مردم سه قاره میپردازد...