Saturday 27 February 2021 / شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ما نمانیم و عکس ما ماندگردش روزگار بر عکس است (۵) ![]() ما بر زمان می گذریم یا زمان بر ما؟ آیا عکس میتواند زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، نگهدارد و به بازنمایی «امر واقع» یاری رسانده، از حلقههای مفقوده رازگشایی کند؟ ما نمانیم و عکس ما مانَدگردش روزگار بر عکس است ما نمانیم و عکس ما ماندگردش روزگار بر عکس است (۴) ![]() ما بر زمان می گذریم یا زمان بر ما؟ آیا عکس میتواند زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، نگهدارد و به بازنمایی «امر واقع» یاری رسانده، از حلقههای مفقوده رازگشایی کند؟ ما نمانیم و عکس ما مانَدگردش روزگار بر عکس است ما نمانیم و عکس ما ماندگردش روزگار بر عکس است (۳) ![]() ما بر زمان می گذریم یا زمان بر ما؟ آیا عکس میتواند زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، نگهدارد و به بازنمایی «امر واقع» یاری رسانده، از حلقههای مفقوده رازگشایی کند؟ ما نمانیم و عکس ما مانَدگردش روزگار بر عکس است ما نمانیم و عکس ما ماندگردش روزگار بر عکس است (۲) ![]() ما بر زمان می گذریم یا زمان بر ما؟ آیا عکس میتواند زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، نگهدارد و به بازنمایی «امر واقع» یاری رسانده، از حلقههای مفقوده رازگشایی کند؟ ما نمانیم و عکس ما مانَدگردش روزگار بر عکس است ما نمانیم و عکس ما ماندگردش روزگار بر عکس است (۱) ![]() ما بر زمان می گذریم یا زمان بر ما؟ آیا عکس میتواند زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، نگهدارد و به بازنمایی «امر واقع» یاری رسانده، از حلقههای مفقوده رازگشایی کند؟ ما نمانیم و عکس ما مانَدگردش روزگار بر عکس است ![]() یکی از کهنترین آیینهای ایران باستان، مبارزه نمادین با سرما و برافروختن آتش بود. در آغاز شامگاه دهم بهمنماه، همه مردمانِ سرزمینهای ایرانی بر بلندای کوهها و بام خانهها، آتش برافروخته، آوای خوش سرداده، نیایش میکردند و بدین ترتیب جشن سَدَه را گرامی میداشتند. کشاورزان، خاکستر آتش سده را بر زمینهاشان میپاشیدند و عقیده داشتند به زمین برکت میدهد. (سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است). دکتر سیروس سهامی و رنجهایش +نامه دکتر علی شریعتی به ایشان ![]() سال ۶۱ به یک «گفتمان فوق دکتری» در [زندان] وکیل آباد مشهد فراخوانده شدم که دوره آن چهار سال و نیم به درازا انجامید. یکی از بندیان به محض برخورد با من گفت: «بچهها! اگر تردید دارید که اینجا دانشگاه است، این هم رئیسش!» در تمامی این مدت از بیماری تنفسی و بعدها قلبی رنج بردم. در انتهای تابستان ۱۳۶۵ سلامتم به کلی از دست رفت. مرا به آغوش گرم خانوادهای فرستادند که به گفته آن بزرگ، بهآذین، «ارکانش هر دم در خطر فروریختن بود». اکنون بیشتر اوقاتم به کارِ گِلِ ترجمه میگذرد که به خروس اخته کردن «ملا» بیشباهت نیست! مثل آن است وقت آن رسیده باشد که با ذکر این سخن از آندره مالرو در کتاب «فاتحان»، قال این مقال را بکنم: «یک زندگی به هیچ نمیارزد، اما هیچ چیز ارزندهتر از یک زندگی نیست» انفجار رستوران خوانسالار و آقای «ب» ![]() کمتر کسی تصور میکرد آقا بهروز مدعی مقاومت و ایستادگی، با هدایت ساواک، بیرون زندان حتی به حاج مهدی عراقی و دوستانش نزدیک شود و برای بازجویان گزارشات مکتوب بنویسد. در گزارش ساواک، شماره ۷۵۴۰۷–۳۸۱/۱۴۶۲ مورخ ۳۷/۲/۱۱ نام بهروز ذوفن ذکر شدهاست. شماره رمز وی ۱۱۶۵۲ بود و مسؤولین امنیتی تلاش میکردند نامبرده لو نرود. بهروز ذوفن بعد از انقلاب هم تلفنی با عضدی و رسولی [اون اوایل که در اسرائیل بودند] تماس داشتهاست. تفنگکِشی و برادرکُشی در روستای گاپیلون ![]() ۴ بهمن سال ۱۳۶۴، در مَقر رادیو صدای فدایی در روستای گاپیلون در کردستان عراق، واقعه دردناک و غمانگیزی رخ داد. کسانیکه قاتلین زندانیان سیاسی، تشنهِ خونشان بودند، خود، یگدیگر را زیر آتش گرفتند.در آن واقعه پُر مَکر و ننگ که حلقههای مفقوده بسیار دارد، افراد فداکاری جان باختند. ترور حسنعلی منصور مبارزه با فراموشی یک وظیفه تاریخی است ![]() خانمها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگ ورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این بحث اشاره کوتاهی است به شکل گیری «هیئتهای مؤتلفه» و ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳. ضرورت طرح این مطلب ازجمله مبارزه با فراموشی است و طرح این سؤال. آیا ترور منصور قابل دفاع است یا نه؟ شهسواران میدان علم (۱) نیوتن، ارسطوی دوران مدرن ![]() در این روزگار غریب، همه چیز (ازجمله شبکه مجازی بویژه یوتیوب)، آلوده به دروغ، و تبدیل به دکان شدهاست و شاهدیم مرتجعین جدید، که «هنر»ی جز هیستری ضدمذهبی ندارند، بر دیوار شکستهِ جامعه، عکس مار میکشند و دم از روشنگری میزنند! با ایمان به این واقعیت که کفهای روی آب اصالت ندارند. فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً - غبارزدایی از آینهها را از سرگرفته، و این بار به شهسواران میدان علم میپردازم، به امثال گالیله و کپلر و دکارت و بویل و بیکن و گیلبرت و نیوتن... که دانشهای نوین را ارتقا دادند. اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر Universal Declaration of Human Rights ![]() پس از قدرتگیری نازیها در آلمان و جنایات امثال هیتلر، ضرورتِ تشکیل یک نظم نوین جهانی، بر پایه ارزشهای مدرن حقوق بشر بر سر زبانها افتاد. اندیشمندان بر این نظر بودند که اصحاب قدرت، آزادی بیان، آزادی عقیده و رهایی از ترس و فقررا برنمیتابند و پیروزی بر دیکتاتوری نازیها و متحدین آنها به تنهایی نمیتواند به صلح سیاسی در جهان منجر شود. [روی این حساب] دهم دسامبر ۱۹۴۸ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر به تصویب رسید و برای نخستینبار به حقوقی که تمام انسانها مستحق آن هستند اشاره داشت. ۱۶ آذر سال ۳۲، ربطی به ورود نیکسون به ایران نداشت ![]() واقعه ۱۶ آذر و قتل آن سه دانشجو، ربطی به ورود او نداشت. نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان اصلاً اطلاعی از آمدن وی نداشتند. ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ اعتراضات دانشجویی در ایران را آرام آرام به شکل جنبش درآورد و به آن هویت و شکل داد. بماند که قدرت سیاسی برای حفظ خودش در یادمانها دست میبرَد تا به واسطه آن، حافظه جمعی را کنترل کند. مرتجعین میکوشند از نردبان ۱۶ آذر هم، بالا رفته به آن دخیل ببندند در حالیکه خود بیشمار قندچی و بزرگنیا و شریعت رضوی را به دار شقاوت کشیدهاند. شجریان، شمایلِ فرهنگیِ موسیقیِ ایران ![]() این بحث به محمدرضا شجریان اشاره دارد که عصاره دانش و تلاش بزرگان آواز و ردیف موسیقی ایران در او جمع بود. همو که به استبداد و ابتذال پشت کرد. کنار مردم ایستاد و «دُرّ دری» را در پای خوکان نریخت. روزی که به قول میرخواند در «روضه الصفا»، مِضراب عزیمت بر طبل رحلت کوفت، خنیا به سوگ نشست و آواز به درد آمد. وقتی به میهمانی خاک رفت بیاختیار بیاد سالهای دور افتادم، که او را نخستینبار در جشن هنر شیراز دیدم. انگار همین دیروز بود. بهمراه نوازنده برجسته تار و سه تار، محمد رضا لطفی و گروه ایشان، شعر منسوب به قرةالعین را در دستگاه نوا میخواند: گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره روبهرو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است ![]() این بحث به «کورش تاریخی» اشاره دارد. کورش تاریخی با توهمات ما و آنچه از قرن بیستم به بعد در باره وی بر سر زبانها افتاده، از بُنیاد متفاوت است. ضرورت طرح اینگونه مباحث آشنایی با تاریخ پُر فراز و نشیب میهن ماست که غالباً با آن بیگانهایم. درست است که در گذشته نباید زیست اما به گذشته باید نگریست. به قول شکسپیر در نمایشنامه توفان: What's Past Is Prologue (گذشته پیش درآمد اکنون است).در این بحث به استوانه کورش Cyrus Cylinder هم، اشاره میشود که جوهر و مضمونش احترام به حقوق انسانی، توسط نیاکان ماست و تأثیر معنوی آن کمتر از سند Magna Carta (مگنا کارتا) در اروپا نیست. دکتر محسن هشترودی، جزوی از تاریخ ماست ![]() این بحث اشاره کوتاهی است به اندیشمند و ریاضیدان ایرانی زندهیاد دکتر محسن هشترودی، که سیمای نجیب و دوست داشتنی و رفتار فروتنانهاش زبانزد بود. خردمندی که درست حرف میزد و حرف درست میزد. او دایرةالمعارف زمان خود بود و تسلطی که در درس نشان میداد حرف نداشت. افسوس که در سالهای آخر عمر سوگ مرگ دختر بزرگش وی را به اندوهی جانکاه کشید و نیروی او را کاهش داد و سرانجام چراغی که حق بود هنوز سالها پرتو افشانی کند و محیط نیازمند ما را روشن سازد در خاموشی گرایید. غبارزدایی از آینههانامه تاریخی دکتر مصطفی رحیمی به آیتالله خمینی ![]() دکتر مصطفی رحیمی در سال ۶۰، بیش از سه ماه بازداشت شد و دلیلش اینطور که خودش در نامه به زنده یاد امیر پیشداد نوشته، هیچ ربطی به نامهای که به آیتالله خمینی نوشت، نداشت. همچنین بر خلاف آنچه بیبیسی منتشر کرد و به اشتباه در ویکیپدیا هم نوشته شده، به علت نوشتن متنی به اسم «عصرانه حکومت قانون» نبود. ![]() ▬ البنت الشلبية، دختر شلبیه با تمام وجودم دوستت دارم. تو چشم منی [برایم همه چیز هستی] محبوبم زیر طاقها ایستاده و در انتظار است، برایم آسان نیست خاطرش را مکدر کنم. عشق من تو از دور ظاهر میشوی و من با قلب مجروحم خاطرات گذشته را مرور میکنم... [که] زیر درخت انار با من حرف زدی و ترانه خواندی...و [از دوئیت، به یکتویی و یکتایی رسیدیم] ۱۲ نکته در مورد حکیم زَکَریای رازی ![]() این بحث اشاره کوتاهی است به حکیم فرزانه، محمد بن زکریای رازی را که حدود هزار سال پیش پای تعقل و خرد را به میان کشید و از استادان یونانی طب و فلسفه، عبور کرد و به دید انتقادی به آنها نگریست، استقلال فکری خود را حفظ کرد و به اهمیت تجربه و مشاهده در علوم پی برد و تصریح نمود با خرد به شناخت زمین و آسمان و ستارگان و حتی آفریدگار نائل میشویم. من سالها پیش در ویکیپدیا و جاهای دیگر از او نوشتهام و در اینجا نمیخواهم به شرح کامل زندگی و آراء او بپردازم. تبا کمال ادب و فروتنی به دوستانی که نگاه یکسویه به آن حکیم خردمند دارند و در مورد وی راستها را هم نمیگویند یادآور میشوم بدون آشنایی کامل با زبان کتب رازی که غالبا عربی است نمیتوان داوری همه جانبهای در مورد او داشت. غبارزدایی از آینههاکودتای ۲۸ مرداد به روایت دکتر غلامحسین صدیقی ![]() خواهران و برادران عزیز، آنچه قرائت میکنم روایت دکتر غلامحسین صدیقی است از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ / ایشان استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور و نایب نخستوزیر (در دولت دوم) دکتر محمد مصدق و از آورندگان دانش جامعهشناسی به ایران و از بنیانگراران مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) بود. وی همچنین سالها در هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران عصویت داشتند |