ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
?Eli, Eli, lema sabachthani
این بحث را از ویدئو و یا فایل صوتی بشنوید
باغ بود و دره- چشمانداز پُر مهتاب. ذاتها با سایههای خود هم اندازه.
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب، چشم من – بیدار و چشم عالمی در خواب.
نه صدائی جز صدای رازهای شب، و آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها، پاسداران حریم خفتگان باغ،
و صدای حیرت بیدار من(من مست بودم، مست) خاستم از جا، سوی جوی آب رفتم،
چه میآمد، آب. یا نه، چه میرفت؛ هم زآنسان که حافظ گفت، عمر تو.
با گروهی شرم و بیخویشی وضو کردم. مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس،
اما لحظه پاک و عزیزی بود. برگکی کندم، از نهال گردوی نزدیک، و نگاهم رفته تا بس دور.
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده
قبله گو هر سو که خواهی باش. با تو دارد گفت وگو شوریده مستی
مستم ودانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟ (مهدی اخوان ثالث)
مسیح(מָשִׁיחַ=کریستوس، کریست) اهل ناصریه (ناصره؛ از منطقه خاورمیانه) بود. سیه چرده و سیه چشم و سیه مو؛ اما رنگ مو و چشم و چهرهاش، همچون مضمون پیام او(مهربانی و بردباری) مصادره شد و در نقاشیها، فیلمها و کتابها با چهرهای سفید، موی طلایی و چشمان آبی تصویر شدهاست.
...
مسیح نیز رنج میکشید و بیمروتّیها و جفای روزگار آزارش میداد.
وقتی به صلیب کشیده شد فریاد زد:
«ایلی ایلی لَما سَبَقْتِنی» (خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشتهای؟)
‘Eli, Eli, lema sabachthani?’ (My God, my God, why have you forsaken me?)
...
تاریکی همه جا را فرا گرفت... در این وقت، عیسا با صدای بلند فریاد زد:
«ایلوئی ایلوئی لما سبقتنی؟» (خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاردهای؟)
‘Eloi, Eloi, lema sabachthani? [e'-loi, e-lo'i, la'-ma, sa-bakh-tha'-ni]
...
در نیایشها (همچنین مزامیر ۲۲:۱) اینگونه نیز آمدهاست:
الی الی لاما زاواتانی [ēlî ēlî lamâ azavtanî]
گویی پیش چشم مسیح؛ عالَم، برای لحظاتی رنگ میبازد. با این همه از باور خود دست نمیکشد...
از تشریح بیشتر کلام مسیح (که در اصل به زبان آرامی است) و توجیهی که برای آن شده؛ میگذرم.
...
بر یعقوب نیز، از بیم کشتهشدن به دست برادرش، عَرصَه تنگ شد و هراس و تَحیّر سراپای وجودش را گرفت. (سفر پیدایش ۳۲-۷)
داوود هم از بیمِ کشتهشدن به دست شائول این تجربه را از سرگذراند.
درونم در پیچ و تاب است و ترس از مرگ(...) مرا در برگرفته؛ ای کاش مثل کبوتر، بال داشتم و بجای دور دور پَرمیکشیدم و در آنجا پنهان میشدم... و از تندباد و توفان حوادث در امان میماندم (مزامیر ۵۵: ۸-۵)
بشدت پریشانم. ای خداوند (رنج و پریشانی) تا کی؟ تا به کی؟
چرا دور ایستادهای ای خداوند؟ چرا خودت را در وقت تنگ (در اینگونه شرایط) پنهان میکنی؟ (مزامیر ۱۰: ۱) چرا مرا ترک کردهای؟...(مزامیر ۲۲: ۱)
یوسف نیز تقریباً همین حال و هوا را داشت چه آن هنگام که برادرانش او را به چاه انداختند، و چه آن روز که بردهداران دستانش را بستند و دواندوان به مصر بردند.
یحیی و ارمیاء نبی هم که به زندان افتادند حال و وضعشان بهتر از این نبود.
...
رسولان مأیوس شدند و گمان بردند که اصلاً به آنان دروغ گفته شده:
حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ... (قران: یوسف ۱۱۰)
وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ....(بقره ۲۱۴)
هُنَالِکَ ابْتُلىَِ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا (احزاب ۱۱)
...
به مسیح برگردیم. اینگونه که در انجیل آمده؛ وی پیش از دستگیری، وقتی سایه مرگ را بالای سر خودش دید، آرام و قرارش از کف رفت و «او» را صدا زد...
(خدایا) این پیاله را از من دور کن... (متی ۲۶ : ۳۹)
let this cup pass from me...
بر او که خود، شادی را به دلها نشانده بود در آن لحظه باران غم میبارید...
«آنچه غمناک است عمیق نیست. آنچه عمیق است غمناک است.»
...
مولانا جلال الدین؛ و خیلیهای دیگر، مبتلا گشتند در این دام بلا.
فرزانگان و دلیران هم در کوران ابتلا افتادند اما نام و ننگ را به هیچ گرفتند و سر را سندان صبور کردند.
آنکس که با تاریکی و دغل و دروغ درمیآویزد، البته که از آزار شبپرستان و عسل پوشان سرکه فروش در امان نخواهد ماند.
حتی اگر به جای لعنت به تاریکی شمعی برافروزد بازهم و بازهم تیر و طعنه بر او باریدن خواهد گرفت و رنجها خواهد دید. چرا؟ چون بیان کلمه حق مرارت دارد.
...
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
...
صبح روز کریسمس؛ ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵
پانویس
پانویس
انجیل مَتٰی ٤٦:٢٧
خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشتهای؟
به زبان عبری:
ἠλι ἠλι, λαμὰ σαβαχθανί
به زبان آرامی (سوریه):
ܐܠܝ ܐܠܝ ܠܡܢܐ ܫܒܩܬܢܝ
-------------
انجیل مرقس ٣٤:١٥
خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاردهای؟
به زبان عبری:
᾿Ελωΐ, ᾿Ελωΐ λαμὰ σαβαχθανι
به زبان آرامی (سوریه):
ܐܠܗܝ ܐܠܗܝ ܠܡܢܐ ܫܒܩܬܢܝ
خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشتهای؟
به زبان عبری:
ἠλι ἠλι, λαμὰ σαβαχθανί
به زبان آرامی (سوریه):
ܐܠܝ ܐܠܝ ܠܡܢܐ ܫܒܩܬܢܝ
-------------
انجیل مرقس ٣٤:١٥
خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاردهای؟
به زبان عبری:
᾿Ελωΐ, ᾿Ελωΐ λαμὰ σαβαχθανι
به زبان آرامی (سوریه):
ܐܠܗܝ ܐܠܗܝ ܠܡܢܐ ܫܒܩܬܢܝ
-------------
عیسی به لحاظ تاریخی
• عهد جدید(انجیل) New Testament؛ چند دهه پس از مرگ مسیح نوشته شدهاست. انجیل مرقس بین سالهای ۶۰ تا ۷۵ میلادی؛ انجیل متی (۶۵ تا ۸۵ م)، انجیل لوقا (۶۵ تا ۹۵ م) و انجیل یوحنا (۷۵ تا ۱۰۰ م)
• برخلاف آنچه روایتهای درون دینی نقل میکنند؛ چه بسا مسیح را، نگارندگانِ کتابهای متی، لوقا، مرقس و یوحنا، از نزدیک ندیده باشند،
• گفته میشود تا حدود هفتاد سال پس از مرگ مسیح؛ حتی یک خط درباره وی نوشته نشده، و رسمیت بخشیدن امپراتور کُنستانتین Constantine the Great، به آیین وی را هم باید در سیاستهای حکومت روم به منظور سلطه بر مردمانش، جستجو کرد.
• چگونگی گُذار از مسیح به مسیحیت در هالهای از ابهام است؛ و ارتباط چندانی میان وی و تأسیس مسیحیت و روایات انجیلها، وجود ندارد،
• واقعش داستان تولد مسیح؛ در کنار دیگر اتفاقات کلیدی، با خرافه و عناصر افسانهای درهمآمیخته و راه سؤال را بازمیگذارد،
• به نظر امثال جرالد مسی Gerald Massey (مصرشناس انگلیسی)؛ با رمزگشایی از الواح و پاپیروسهای مصری که قدمت آنها به قرنها پیش از میلاد برمیگردد، مشابهتهایی بین عیسی مسیح و یک خدای مصری به نام هوروس Horus یافت شده و مستندات مسیحی درباره شخصیت عیسی، به ادبیات باستانی مذهب مصری پهلو میزند،
• پژوهشگران عمدتاً لیبرال عهد جدید؛ و امثال Daniel Brown (دانیل براون)، نویسنده کتاب تخیلی The Da Vinci Code (رازِ داوینچی)، در مورد مسیح، مسائلی چالشانگیز پیش کشیده، تصریح میکنند وی چنانکه در انجیلها معرفی شده، نیست،
• به قول Marcel Gauchet (مارسل گوشه)؛ در کتاب The Future of the Christian Past - ابداع مسیحیت، آخرین حلقه از زنجیرۀ رویدادهاییست که عوامل محرکاش، منطق رایج پدیدههای تاریخی را به چالش میکشند،
• اگرچه امثال Richard Carrier (ریچارد کریر) گفتهاند عیسی یک شخصیت اسطورهای است که برای وی هویت تاریخی قائل شدهاند اما تقریباً همه محققان دوره باستان، بر این نظرند که عیسی به لحاظ تاریخی وجود داشتهاست. بماند که اسطورهها، پناهگاه تاریخ پنهان شدهاست. اسطوره، با اینکه فاقد زمان و مکان است، افسانه و خیال نیست. عیسی به لحاظ تاریخی وجود داشتهاست.
• برخلاف آنچه روایتهای درون دینی نقل میکنند؛ چه بسا مسیح را، نگارندگانِ کتابهای متی، لوقا، مرقس و یوحنا، از نزدیک ندیده باشند،
• گفته میشود تا حدود هفتاد سال پس از مرگ مسیح؛ حتی یک خط درباره وی نوشته نشده، و رسمیت بخشیدن امپراتور کُنستانتین Constantine the Great، به آیین وی را هم باید در سیاستهای حکومت روم به منظور سلطه بر مردمانش، جستجو کرد.
• چگونگی گُذار از مسیح به مسیحیت در هالهای از ابهام است؛ و ارتباط چندانی میان وی و تأسیس مسیحیت و روایات انجیلها، وجود ندارد،
• واقعش داستان تولد مسیح؛ در کنار دیگر اتفاقات کلیدی، با خرافه و عناصر افسانهای درهمآمیخته و راه سؤال را بازمیگذارد،
• به نظر امثال جرالد مسی Gerald Massey (مصرشناس انگلیسی)؛ با رمزگشایی از الواح و پاپیروسهای مصری که قدمت آنها به قرنها پیش از میلاد برمیگردد، مشابهتهایی بین عیسی مسیح و یک خدای مصری به نام هوروس Horus یافت شده و مستندات مسیحی درباره شخصیت عیسی، به ادبیات باستانی مذهب مصری پهلو میزند،
• پژوهشگران عمدتاً لیبرال عهد جدید؛ و امثال Daniel Brown (دانیل براون)، نویسنده کتاب تخیلی The Da Vinci Code (رازِ داوینچی)، در مورد مسیح، مسائلی چالشانگیز پیش کشیده، تصریح میکنند وی چنانکه در انجیلها معرفی شده، نیست،
• به قول Marcel Gauchet (مارسل گوشه)؛ در کتاب The Future of the Christian Past - ابداع مسیحیت، آخرین حلقه از زنجیرۀ رویدادهاییست که عوامل محرکاش، منطق رایج پدیدههای تاریخی را به چالش میکشند،
• اگرچه امثال Richard Carrier (ریچارد کریر) گفتهاند عیسی یک شخصیت اسطورهای است که برای وی هویت تاریخی قائل شدهاند اما تقریباً همه محققان دوره باستان، بر این نظرند که عیسی به لحاظ تاریخی وجود داشتهاست. بماند که اسطورهها، پناهگاه تاریخ پنهان شدهاست. اسطوره، با اینکه فاقد زمان و مکان است، افسانه و خیال نیست. عیسی به لحاظ تاریخی وجود داشتهاست.
-------------
مضمون اینگونه یاداشتها؛ «روح نو در تن حرف کهن» است. دامنزدن به مباحث مذهبی نیست.
این شنیدی، مو به مویت گوش باد
آب حیوان است، خوردی، نوش باد
آب حیوان خوان، مخوان این را سخن
روح نو بین در تن حرف کهن
--------------------------
آهنگ متن La Paloma و اشعار بهترتیب از «مهدی اخوان ثالث» و مولوی(دیوان شمس) است.
همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook