جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

یادی از دکتر محمد مصدق
رِندِ شریفِ هوشمند

در ویدئو و فایل صوتی؛ ۲۳ مهر ماه ۱۳۳۰ را به اشتباه ۲۳ آبان گفته‌ام و پوزش می‌خواهم 

https://www.youtube.com/watch?v=uDa7VcN-5uE 

http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/Dr_Mosadegh.mp3 

تو ای ستارهٔ دنباله دار آزادی
هنوز در رهِ پیموده، روشنی زایی
اگر چه رهبرِ دیروزهای ما بودی
هنوز راهبر رهروان فردایی
عدوی جان تو هم یزدگرد و هم حَجّاج
برفت آن یک و این هم رَوَد، تو بر جایی
نعمت میرزازاده (م. آزرم)


این بحث اشاره کوتاهی است به دکتر محمد مصدق. همو که بزرگتر از زندگی بود و به قول شاعر ارجمند و دردمند، نعمت میرزازاده «ستاره دنباله‌دار آزادی»
بعد از توضیحاتی پیرامون زندگی و رنج‌های دکتر مصدق، به سخنان ایشان در شورای امنیت سازمان ملل(۲۳ مهر ۱۳۳۰) اشاره کرده‌ام.
ملی‌شدن نفت در کشور ما، شکایت دولت انگلیس به شورای امنیت را به دنبال داشت و سخنرانی مزبور در همین رابطه و در دفاع از حاکمیت و حقوق ملت ایران بود. یادآوری کنم که دوره تاریخی ملی‌شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، با تصویب قانون ملی شدن نفت به اوج رسید و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایان گرفت.
با گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت، مصدق در مجلس و بیرون از آن، این جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت می‌کرد. در این ایام، فشارهای سیاسی و اقتصادی از جانب انگلیس فزونی گرفت و با اعزام ناوگان جنگی به خلیج فارس، این فشارها ابعاد نظامی هم یافت.
________________
دکتر محمد مصدق، سیاست‌مدار، حقوقدان، نمایندهٔ هشت دوره مجلس شورای ملی، و دو دوره نخست‌وزیر ایران بود. وی نخستین ایرانی دارندهٔ مدرک دکترای رشته حقوق است. در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه (بنا بر آنچه در جلسه ۹ آبان ۱۳۰۴ محلس شورا، تصریح کرد) از حکومت قاجار مأیوس بود اما چون فکر می‌کرد رضاشاه حکومتی برمبنای دیکتاتوری ایجاد می‌کند، با انتقال سلطنت مخالفت نمود و بعد از آن، یکی از منتقدین سرسخت وی بود و اعتقاد داشت سلطنت پهلوی مخلوق سیاست انگلستان است. مصدق مدافع حکومت مشروطه سلطنتی و قانون اساسی ایران بود اما می‌گفت شاه باید سلطنت کند نه حکومت.
می‌پرسید یک نفر می‌خواهد هم پادشاه باشد، هم رئیس کل قوا، هم رئیس‌الوزراء و هم وزیر جنگ؟ آیا این، غیر از استبداد و ارتجاع صرف است؟ در زنگبار هم چنین حکومتی نیست. پس چرا خون شهدای راه آزادی را بی خود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ می‌خواستید از روز اول بیایید و بگویید که ما دروغ گفتیم و مشروطه نمی‌خواستیم. یک ملتی است جاهل و باید با چماق آدم شود…
من اگر سرم را ببرند، قطعه قطعه‌ام کنند، ریز ریزم کنند، و آقا «سید یعقوب» (انوار) هزار فحش به من بدهد، به این شکل حکومت تن نخواهم داد.(مذاکرات مجلس مورخه ۱۹ آذر ۱۳۰۴)
آقا «سید یعقوب» (انوار)، واعظ هم بود و در جریان تغییر سلطنت، رضاشاه را به عرش می‌بُرد البته که ورق برگشت ساز مخالف زد. بگذریم.
...
مشخص بود که مصدق را راحت نمی‌گذارند. او به زندان افتاد و مدتی را هم در تبعید در بیرجند گذرانید. سپس در احمدآباد زیر نظر قرار گرفت. در پی حوادث شهریور ۱۳۲۰ (که ایران به اشغال بیگانگان درآمد. رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین، محمدرضا پهلوی را به سلطنت رساندند)، مصدق نیز مانند سایر زندانیان سیاسی رها شد. او در انتخابات دوره چهاردهم مجلس فعالیت سیاسی خود را از نو آغاز کرد و به نخست‌وزیری هم رسید. مصدق انسانی بود متواضع و آزادمنش، و از همین رو پس از انتخاب به مقام نخست‌وزیری به شهربانی کل کشور نوشت:
«در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می‌شود هرچه نوشته باشند و هر که نوشته به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد…»(اطلاعات ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۰)
...
اگرچه «مخالفان مصدق در سرتاسر دوران حکومتش این آزادی را داشتند که در انتقاد به او هرچه می‌خواهند بنویسند، اما این گشاده نظری، در زمینه‌های دیگر به جریان نیفتاد. از جمله در مورد مجلس.
گفته می‌شود «او هر چه در زمینه مطبوعات به رشد دمکراسی در ایران کمک کرد، در زمینه پارلمان دچار تشتت شد. نخست از مجلس هفدهم، اختیارات ورای قانون اساسی خواست و گرفت و سپس دست به انحلال آن زد. مداخلات او در امر مجلس نه تنها واکنش مخالفان که واکنش دوستان او را نیز برانگیخت».
________________
وقتی دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ به نخست‌وزیری رسید، زمزمه ملی شدن نفت در همه ایران پیچید. دولت انگلیس، در واکنش به این اوضاع، پنجم خرداد ۱۳۳۰ـ با استناد به معاهده ۱۳۱۲ ش. منعقده میان تهران و لندن، شکایتی علیه ایران تنظیم و تسلیم دیوان لاهه نمود. به دنبال طرح این شکایت دولت مصدق اعلام کرد که چون معاهده مزبور یک قرارداد بین‌المللی نیست، لغو آن به منزله نقض قوانین بین‌المللی به‌شمار نمی‌رود و لذا شکایت انگلیس از ایران بی‌مورد است.
دولت انگلستان در نامه‌ای دیگر ـ ۶ مهر ۱۳۳۰ـ شکایت تازه‌ای تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرد و در آن اقدامات ایران در ملی شدن صنعت نفت را تهدیدی برای صلح و امنیت منطقه خواند. مصدق ضمن رد ادعای انگلستان در مورد به خطر افتادن صلح منطقه‌ای به تشریح سوءاستفاده‌های آن دولت و شرکت ملی نفت انگلیس از منابع طبیعی و ثروت‌های ملی ایران پرداخت.
شورای امنیت ادله دکتر مصدق را که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعه‌ای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، پذیرفت و نتیجه به نفع ایران شد. بعد از این داستان، با پیشنهاد دولت فرانسه تصمیم‌گیری در مورد شکایت انگلستان به دیوان لاهه واگذار شد. دیوان مزبور نیز حکم بر عدم صلاحیت خود در رسیدگی به شکایت انگلستان را صادر کرد.
دولت انگلستان در پی شکست خود در بردن شکایت از ایران به دادگاه لاهه و شورای امنیت سازمان ملل، همان‌طور که در آغاز اشاره شد، اقدام به محاصره نظامی ایران از طریق انتقال کشتی‌های جنگی خودش به خلیج فارس و دریای عمان کرد. متقابلاً دولت مصدق دستور اخراج ۴۵۰۰ انگلیسی مستقر در آبادان را صادر کرد و سپس از شاه درخواست نمود سربازان کشور برای تصرف پالایشگاه آبادان و حفظ امنیت این شهر، به آن منطقه اعزام شوند. (در آن زمان وزارت جنگ تحت فرمان مصدق نبود) این اقدام عملی شد. مصدق طی نامه‌ای از شاه خواست تا مسؤولیت وزارت جنگ را هم به عهده وی بسپارد. آیا می‌خواست از کار شکنی احتمالی اعلیحضرت در برابر اقدامات دولت جلوگیری کند و مگر شاه کارشکنی می‌کرد؟
بهرحال این درخواست از سوی شاه رد شد. لابد آنرا غیرضروری و زیاده طلبی می‌پنداشت.
مصدق در اعتراض به این بی‌توجهی ۲۵ تیر ۱۳۳۱ استعفا کرد. به دنبال این استعفا، شاه قوام السلطنه را مأمور تشکیل کابینه نمود.
اما دولت قوام نیز در پی حادثه ۳۰ تیر همان سال (تظاهرات مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱) سقوط کرد و در نتیجه شاه تحت فشار مردم و روحانیت، مجدداً با نخست‌وزیری مصدق و درخواست‌هایش برای تصدی وزارت جنگ موافقت کرد.
مصدق به محض به قدرت رسیدن، ابتدا دستور بسته شدن همه کنسولگری‌های انگلیس در شهرهای ایران را صادر کرد و سپس امتیاز بانک شاهنشاهی را که در دوران قاجار به انگلیسی‌ها واگذار شده بود ملغی نمود. انگلیسی‌ها هم متقابلاً دارایی‌های ایران را در بانک‌های لندن توقیف کردند و دولت مصدق در واکنش، روز ۳۰ مهر ۱۳۳۱ قطع روابط سیاسی تهران ـ لندن را اعلام کرد و از سفیر کبیر و کلیه کارکنان سفارت انگلستان در تهران خواست ظرف ۱۰ روز خاک ایران را ترک کنند. قطع روابط ایران با انگلستان تا آذر ۱۳۳۲ که سرلشکر زاهدی نخست‌وزیر بعدی اقدام به تجدید روابط با انگلستان نمود، ادامه یافت.
________________
مصدق، بغض فروخورده تاریخی است که امروز و فردا هم حیات سیاسی دارد. او تنها یادآور نفت و کودتای ۲۸ مرداد نیست. تصویرش در ذهن تاریخی ایرانیان با آزادگی عجین شده و بدل به بیرق آزادیخواهان ایران شده‌است اما آیا او گل بی عیب بود؟ نه. هیچ‌کس گل بی عیب نیست. دکتر مصدق نیز، فرزند محدودیت‌های زمان و اندیشه‌های بسته بود.

گفته می‌شود پیش از ترور رزم آرا،مصدق با اشاره به وی، در مجلس شورا(در جلسه هشتم تیرماه ۱۳۲۹) گفته بود: «خدا شاهد است اگر ما را بکشند زیر بار این جور اشخاص نمی‌رویم. [به] وحدانیت حق خون بپا می‌کنیم، می‌ریزیم [می‌زنیم] و کشته می‌شویم. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم، می‌کُشم. همین جا شما را می‌کُشم».
...
گویی در آن مقطع، دکتر مصدق زبان پُر تساهل و رفتار آزادمنشانه خودش را، با گویشی از نوع دیگر - با ادبیات فدائیان اسلام - عوض کرده بود. درست است که این روزهای نخستین صدراعظمی از نظر سیاسی برای رزم آرا، فرساینده و نا امیدکننده بود اما، از نظر تاریخی برای جبهه ملی و شخص مصدق، لکه‌ای تیره به نمایش گذاشت.
...
مخالفین مصدق پشت سرش صفحه می‌گذاشتند که مدام از دمکراسی دم می‌زند اما عملاً یک خودکامه است. برایش «اهمیتی ندارد که وزارت خارجه دست چه اشخاصی است، قشون در چه وضع است، مجلس چه مجلسی است، مالیه در چه حالی است. برای او کافی است که آنها دخالتی در کار نکنند…»
انتخابات دوره هفدهم با آشوب و خونریزی همراه شد و آخر سر انتخابات هم معلق ماند» تا مخالفین عملاً از صحنه خارج شوند…
مخالفین مصدق درانداختند مصدق برای خود اختیاراتی وسیع‌تر و کلی‌تر از آنچه برای دیگران مجاز ندانسته بود طلب می‌کرد. فک و فامیلش(داماد، فرزندان، برادرزاده، خواهرزاده، پسر عمه، پسر خاله...) را به مسؤولیت‌های رده بالا گمارده، بعلاوه او دست ثریا زن شاه را بوسیده، سگی را عینک زده و به اسم آیت‌الله کاشانی درخیابان‌ها گردانده و در رساله حقوق خود وارد بحث فقهی شده و سهم الارث زن و مرد را یکسان دانسته‌است. پس اگر علما عاصی می‌شدند و اعتراض می‌کردند حق داشتند. بعدها آیت‌الله خمینی هم با اشاره گفت او[مصدق] «مُسلم نبود…»[مسلمان نبود] (کیهان ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۰)
ایشان خاطره‌ای نقل کرد که «من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابان‌ها می‌گردانند…
من… عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست…[او]سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد…» (صحیفه نور- ج ۱۵ - ص ۱۵)
اشاره به کودتا؟
________________
با اینکه مصدق مجلس را منحل کرد و به رفراندوم متوسل شد، کاری از پیش نبرد و مخالفان بیشتر علیه او متحد شدند و کار کودتاچیان را تسهیل کردند. حالا ببینیم آخر کار چی شد؟ انگلیس که در آن ایام، صاحب عمدهٔ نفت ایران بود، ازدست دادن منافعش را برنمی‌تابید و ازهمین رو حذف مصدق در دستور کار قرار گرفت و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد با همراهی سازمان سیا و مرتجعین رنگ و وارنگ داخلی، دولت مصدق را زمین زدند. کودتا به پیکر سیاسی ایران زخم زد. همین جا بگویم کم نیستند کسانیکه آن واقعه را کودتا نمی‌دانند بویژه که مصدق هیچگاه از خودش به عنوان قربانی کودتا نام نبرد. بعلاوه کودتا به معنی تغییر خشونت‌آمیز یک رژیم، دولت و قانون اساسی است و هیچ‌کدام در ایران اتفاق نیافتاد. البته در اینکه عزل مصدق از لحاظ سیاسی زشت و از نظر اخلاقی اشتباه بود، تردیدی نیست.
در پاسخ به این سؤال که اگر دكتر مصدق فرمان عزل را مى‌پذيرفت آيا باز هم كودتا بود؟ باید گفت: «آری؛ باز كودتا بود. چرا؟ چون هیچ فرمان عزلی بعد از نیمه شب وقتی همه خوابند به یک نخست‌وزیر تسلیم نمی‌شود؛ هیچ فرمان عزلی را یک مقام مسلح ارتشی سوار بر جیپ به نخست‌وزیر ارسال نمی‌کند؛ ابتکار هیچ فرمان عزلی شش ماه پیش از واقعه در اتاق‌های دربسته سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی ابرقدرت‌های بیگانه كليد زده نمی‌شود؛ برای هیچ فرمان عزلی سفیران بیگانه ناچار نمی‌شوند ماه‌ها روی شاهِ مُردّدِ هیچ کشوری فشار بگذارند تا سرانجام با آنان همراه شود؛ برای هیچ فرمان عزلی بیگانگان لزومی به تطمیع و توزیع پول برای یارگیری از ارتش و مجلس و مسجد و زورخانه و روسپی‌خانه و نمی‌بینند.»
... 
آنتونی ایدن سیاستمدار محافظه کار بریتانیایی که در زمان ملی شدن صنعت نفت ایران وزیر خارجه بریتانیا در کابینه چرچیل بود، با اشاره به واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، گفته‌است «شبی آسوده خوابیدم که خبر سقوط مصدق را شنیدم».
...
اضافه کنم که دکتر محمود کاشانی (فرزند آیت‌الله کاشانی) گفته‌است مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سمتی نداشت که کودتایی علیه او واقع شود چون سه روز پیش از آن(۲۵ مرداد) با فرمان شاه عزل شده و خودش هم پذیرفته بود. یعنی فرمان شاه را دریافت کرد، رسید داد که «دست خط همایونی رسید، محمد مصدق»
وی معتقد است که عنوان کودتا برای روز ۲۸ مرداد یک دروغ تاریخی است و اصلاً کودتایی در کار نبوده و هرچه بوده تبانی دکتر مصدق با انگلیس بوده‌است!
ایشان در مقاله «مداخله انگلستان و آمریکا برای براندازی نهضت ملی ایران» که در مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در شماره بهار ۱۳۸۶ زیر عنوان «فصلنامه سیاست»، به چاپ رسیده، شرح می‌دهد کودتا علیه مصدق یک دروغ تاریخی است و مصدق خودش با اجرای طرح انگلستان زمینه صدور فرمان نخست‌وزیری فضل‌الله زاهدی و سپس تسلیم قدرت دولتی به او را فراهم ساخت!
البته اسناد منتشر شده اخیر سازمان سیا تصریح می‌کند که کودتا از سوی MI6 انگلیس آغاز و با دخالت CIA آمریکا پایان یافت. «استیون کینزر» هم در کتاب همه مردان شاه، به نقل از «کرمیت روزولت» همین را نوشته‌است.
...
نزدیکی به آمریکا و انگلیس و فاصله‌گرفتن از روسیه، انحلال مجلس توسط مصدق و مخالفتش با امثال کاشانی و بهبهانی، در بروز کودتا مؤثر بوده‌است. چه بسا آیت‌الله بروجردی نیز به این باور رسیده بوده که شاه شیعه، سر کار باشد بهتر است. آنزمان برخی برای تخریب چهره مصدق سگ را عینک‌زده و به اسم آیت‌الله توی خیابان‌ها می‌گردانند تا داد و قال آخوندها را درآورند. عملی که جز دافعه تأثیری نداشت و متأسفانه به اسم دکتر مصدق تمام شد، در حالیکه نه کار او بود و نه آنچنان که شایع شد توده‌ای‌ها. بلکه کار کسانی بود که داشتند زمینه کودتا را می‌چیدند. همانها که بعداً به امثال فلسفی تریبون دادند و به رادیو تلویزیون آوردند تا علیه بهاییت هم، صحبت کند و تخریب معبد بهاییان را جار بزند. عمل زشتی که البته صاحب علّه و باعث و بانی‌اش رژیم شاه بود.
...
بعد از کودتا، مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علی‌رغم دفاعیهٔ مستندش، سه سال حبس انفرادی گرفت. بعد از زندان، وی به دستور اعلیحضرت به قلعهٔ احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود، در آن جا زیر نظر بود و به گفتهٔ خودش «هر روز آرزوی مرگ می‌کرد.»
...
شاه و شیخ و استعمار او را برنمی‌تافت و گرچه محبوب مردم خود بود اما آنان از عهده دفاع از حق او که حق خودشان بود بر نیامدند.
دکتر مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان درگذشت و به دلیل مخالفت شاه با دفن او مطابق با وصیت‌نامه‌اش درکنار کشته‌شدگان قیام سی تیر، در احمدآباد به خاک سپرده شد. به قول دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی «او تاب تحمل نظم خاموش و مطیع جامعه را نداشت و با سرپیچی از واقعیت ستمگر حاکم، سر در شط خروشان و توفنده تاریخ سپرد.»
بیش از نیم قرن پیش مصدق به میهمانی خاک رفت و پس از او نیز کم نبودند جان‌های بی‌قرار و شیفته آزادی که خود را به آب و آتش زدند و رنجها بردند اما با ملاخورشدن انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، ملت ایران به پایان کار تقدیر تاریخی چندین ساله دین و دولت نرسید اما، بی تردید خواهد رسید.
رُوَيْداً حَتّى يُسْفِرَ الظَّلامُ… درنگ کن درنگ کردنی، روشن می‌گردد تاریکی
 

 
سخنرانی دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل متحد
(۲۳ مهر ۱۳۳۰ –پانزده اکتبر ۱۹۵۱)
 
«آقای رئیس، آقایان اعضای محترم شورای امنیت، امروز من در این شورا حاضر شده تا صدای مردم ایران را در مقابل ادعاهای بی‌اساس دولت انگلستان به گوش شما و مردم جهان برسانم.
هرچند ما این دعوا را به دلائلی که بعد اقامه خواهیم کرد در حدود صلاحیت شورای امنیت نمی‌دانیم، اما نمی‌توانیم منکر شویم که سازمان ملل متحد آخرین مرجع و عالی‌ترین مقامی است که مسئول حفظ صلح دنیاست.
شورای امنیت برای این درست شده که ملل کوچک با کشورهای بزرگ دور هم بنشینند و در تحت مقررات منشور و به موجب اصول مندرجه، صلح دنیا و امنیت بین‌المللی را حفظ نمایند. این مؤسسه وقتی موفق خواهد شد که این هدف عالی را اجرا نماید که دول بزرگ به مقررات آن احترام بگذارند و کشورهای کوچک و بزرگ آن را پناهگاه خود بدانند. جای بسی خوش‌وقتی است که دول اروپایی به آرزوهای ملت‌های هندوستان، پاکستان و اندونزی و ملل دیگر که میل داشتند با آزادی و تساوی زندگی کنند، احترام گذاشته و سازمان ملل متحد در این راه از بذل مساعی لازم خودداری نکرد.
ملت ایران نیز از کشورهای بزرگ و از یک مؤسسه بین‌المللی جز این انتظار ندارد تا آن را کمک کنند تا بتواند استقلال اقتصادی خود را به دست آورده و در سایه آن رفاه اجتماعی خود را تأمین و به این وسیله استقلال خویش را تقویت کند. اگر دولتی مسئله‌ای را که در صلاحیت شورای امنیت نمی‌باشد، در این شورا مطرح کند و شورای امنیت بنا به دلایل و جهات سیاسی تصمیم بگیرد که به آن مسئله رسیدگی کند، در این صورت شورای امنیت وسیله‌ای برای مداخله یک کشور در امور داخلی کشور دیگر خواهد شد و به‌این‌ترتیب اعتماد مردم از آن سلب خواهد گردید و شورای امنیت از وظایفش که حفظ صلح جهان می‌باشد، باز خواهد ماند.
جنگ دوم جهانی نقشه جهان را عوض کرد، در همسایگی کشور من صدها میلیون نفر از مردم آسیا پس از قرن‌ها زندگی در رژیم استثماری و مستعمراتی استقلال و آزادی به دست آوردند. ایران فقط حقوق خود را خواستار می‌باشد و از این مجمع عالی بین‌المللی انتظار دارد برخلاف مصالح ایران اقدامی به عمل نیاورد.
تنها ثروت ملی ما نفت است که منبعی برای تولید کار و غذا برای مردم ایران به‌شمار می‌رود. درآمد نفت باید برای توسعه صنعت و بهبود وضع مردم ایران به مصرف برسد. متأسفانه تاکنون درآمد نفت برای مردم ایران هیچ فایده و ثمری نداشته و در پیشرفت صنعت این کشور مؤثر واقع نشده‌است.
برای اثبات این مدعا باید گفت که پس از ۵۰ سال بهره‌برداری از نفت به وسیله یک شرکت خارجی هنوز کارشناسان ایرانی کافی در اختیار نداریم و مجبوریم که از کارشناسان خارجی دعوت کنیم. برای آنکه شّمه‌ای از منافع انگلیس را از این قسمت عظیم برای شما مجسم کنیم، کافی است که بگویم در سال ۱۹۴۸ بر طبق دفاتر شرکت سابق نفت ایران درآمد خالص شرکت در حدود ۶۱ میلیون لیره بوده که فقط ۹ میلیون لیره آن به ایران داده شده و هشت میلیون لیره آن هم بابت مالیات به خزانه‌داری انگلیس تحویل داده شده‌است. در اینجا باید اضافه کنم مردمی که در آبادان یعنی جایگاه معروف‌ترین تصفیه‌خانه نفت جهان زندگی می‌کنند، با فقر و پریشانی بی‌حدوحساب دست‌به‌گریبان هستند و حتی از ضروریات اولیه زندگی نیز محروم می‌باشند. اگر بنا باشد که در آینده نیز مانند گذشته درآمد نفت ما را خارجیان ببرند، اگر قرار باشد که کارگران ایرانی در اراضی نفت‌خیز مسجدسلیمان، آغاجاری، کرمانشاه و تصفیه‌خانه آبادان در بدترین شرایط به سربرند و استثمارچیان خارجی همچنان عملاً همه درآمد نفت را تصاحب کنند، مردم ایران تا ابدالآباد در فقر و پریشانی خواهند ماند. به همین دلائل بود که پارلمان ایران به نفع ملی‌شدن نفت در سراسر کشور رأی داد و در واقع نظر پارلمان ایران نظر قاطبه اهالی این کشور بود که اکنون دولت انگلیس با شکایت به شورای امنیت می‌خواهد با نظر تمام مردم ایران مخالفت کند.
جنبشی که در ایران در جریان است، مورد پشتیبانی کامل کلیه افراد ملتی است که به حقوق خود آشنایی کامل دارند. ملت ایران مصمم است از این منبع حیاتی که میراث ملی آن به‌شمار می‌رود، برای بالابردن سطح زندگی افراد خود و حفظ صلح جهان استفاده کند.
منشور ملل متحد و اصول مقدسی که در آن مندرج می‌باشد حکم می‌کند که کلیه کشورهای عضو سازمان ملل متحد در چنین روزی دست کمک به سوی ایران دراز کنند. در اینجا می‌خواهم نظر اعضای محترم شورای امنیت را به این حقیقت جلب کنم که ترس و تشویش یک دولت بزرگ در عملی‌ساختن مقاصدش با توسل به چترباز و کشتی جنگی به‌خوبی نشان می‌دهد که سازمان ملل متحد در حفظ صلح و امنیت جهان وظیفه خود را به‌خوبی انجام داده‌است!
اگر منظور انگلستان این است که ملی‌شدن صنعت نفت ما، صلح را به خطر انداخته، معلوم نیست که چرا دولت انگلیس که این همه صنایع را ملی کرده، به‌عنوان اینکه اساس و پایه صلح را متزلزل نموده، به شورای امنیت دعوت نشده‌است! این موضوع کاملاً شبیه دعوای گرگ‌ومیش است.
هر نوع خطری که متوجه صلح باشد، از اقدامات انگلستان که سعی کرده با توسل به اقدامات زورگویی علنی، ما را از استفاده از حق حاکمیت بر منابع خود بازدارد ناشی خواهد شد. انگلستان اقدامات جابرانه‌ای به عمل آورده و چترباز به نواحی مجاور ایران اعزام داشته و ناوگان جنگی را در نزدیکی آب‌های ساحل ایران متمرکز نموده‌است.
تهدیدات دولت انگلیس دایر بر پیاده‌کردن نیرو در ایران ممکن بود عواقب مهلکی داشته و آتش جنگ جهانی دیگری را برافروزد و دولت انگلیس به‌تنهایی مسؤول این عواقب می‌شد. ایران کشتی‌های جنگی در رودخانه تایمز مستقر نکرده‌است.
ایران مشتاق است که با روسیه مناسبات دوستی داشته باشد. کمونیست‌ها که پس از جنگ اول جهانی حکومت روسیه را از دست تزارها گرفتند کلیه امتیازات خارجی خود را لغو و تسلیم کرده‌اند حال آنکه انگلستان به این اندازه سخاوتمند نبوده‌است.
قبل از اینکه دولت انگلیس به شورای امنیت شکایت کند، بین دولتین ایران و انگلیس به نمایندگی شرکت سابق مذاکراتی صورت گرفت که در جریان آن مذاکرات دولت متبوعه من منتهای درجه حسن‌نیت از خود نشان داد و در مورد تقویم میزان خسارات و ترتیب فروش نفت به انگلیس پیشنهادهای صحیح و عملی از طرف ایران به دولت انگلیس داده شد و مع‌الاسف معلوم شد که از رویه دوستانه خود فایده‌ای حاصل نخواهد شد. من می‌خواهم بار دیگر موکداً تکرار کنم که دولت من حاضر است به محض اینکه انگلیس تمایل حقیقی به حل قضیه نفت نشان دهد، مذاکرات مستقیم را در دو موردی که قبلاً ذکر شد شروع کند.
اگر ما در بهره‌برداری نفت تأخیری روا داریم وضع اقتصادی ما روز به روز بدتر خواهد شد. ما انتظار داریم که شورای امنیت از پیشنهاد توصیه‌هایی که موجب تأخیر در اجرای وظایفمان بشود، خودداری خواهد کرد و به ما اجازه خواهد داد تا فارغ‌البال مشغول عمل شویم و به فلاکت ملت ایران خاتمه دهیم».

پانویس
ایرج افشار نامه‌ای از دکتر مصدّق به یکی از خویشاوندانش(دکتر یوسف میر) را که هفتم آبان ۱۳۴۰ نوشته شده، منتشر نمود که متن آن را اینجا می‌آورم.
...
قربانت شوم. خط دست عزیز شما رسید و موجب نهایت خوشوقتی و امتنان گردید. هرقدر بخواهم اشتیاق خود را برای دیدار جنابعالی عرض کنم عاجزم شرح دهم. در این آخر عمر قسمت بنده این بوده در این ده، زندانی شوم و از قلعه نتوانم به خارج بروم و گاه می‌شود که در روز نتوانم با کسی چند کلمه حرف بزنم. چنانچه اعتقادات من به یک مبدأ نبود تا کنون هزار کفن پوسانیده بودم و چنین عقیده دارم: 
گر آزرده، گر مبتلا می‌پسندد - خوش است آنچه بر ما خدا می‌پسندد. 
امیدوارم که وضعیت بنده بهتر شود و بتوانم از زیارت شما بهره‌مند شوم. 

همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است:

http://www.hamneshinbahar.net/article_all.php 
...
همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook