ری و روم و بغداد (۴۶)
«کارهای زمانه میل به ادبار دارد. چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی. افعال ستوده و اقوال پسندیده، مدروس گشته، عدل ناپیدا، جور ظاهر، لوم و دنائت مستولی، کرم و مروّت متواری، دوستیها ضعیف، عداوتها قوی، نیکمردان رنجور و مستذل، شریران فارغ و محترم، مکر و خدیعت بیدار، وفا و حرّیت در خواب، دروغ مؤثر و مثمر، راستی مهجور و مردود، حق منهزم، باطل مظفر، مظلوم محق ذلیل، ظالم مبطل عزیز، حرص غالب، قناعت مغلوب، عالم غدار، زاهد مکار»
کلیله و دمنه، تصحیح عبدالعظیم قریب، صفحه ۵۶
خانمها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این مطلب به یک موضوع واحد نمیپردازد. مثل خیالات آدمی که ری و روم و بغداد را درمینوردد و دَم به دَم حالی به حالی میشود؛ دَرهم و بَرهم، پیچیده، ازهمپاشیده و همراه با استعاره است. مطالب پراکنده است و بهم ربط ندارد. تنها ممکن است یادآور این یا آن خاطره و سرگذشت باشد. همین و بس.
بتدریج بخشهای دیگر تدوین میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جورج اورول ۱۹۸۴
نام واقعی جرج اورول اریک بلیر بود. نمی دانم چرا وی نام کتابش را ۱۹۸۴ گذاشت. شاید اشارهاش به رمان پاشنه آهنین جک لندن بود که در آن جنبشی سیاسی در سال ۱۹۸۴ به قدرت میرسد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهمن بازرگانی و زمان بازیافته
بهمن بازرگانی نویسنده کتاب ماتریس زیبایی است و از او گفتگوهای ادامه داری هم درباره هنر و متدولوژی و هژمونی منتشر شده است. کتاب زمان بازیافته، خاطرات سیاسی اوست. بهمن بازرگانی از اولین نفراتی بود که محمد حنیفنژاد بنیانگذار سازمان مجاهدین، عضوگیری کرد و چنانکه گفتهاند در همان سالهای اولیه عضو شورای مرکزی بود. او در نیز در سال ۵۰ دستگیر و به اعدام محکوم شد اما چون برادرش محمد بازرگانی اعدام شده بود، از او میگذرند. خودش گفته است من از خط مشی سازمان فاصله گرفته بودم و اعدام نشدم. بهمن بازرگانی نیز مثل بیشتر زندانیان سیاسی، حول و حوش انقلاب در سال ۵۷ از زندان آزاد شد و فعالیت سیاسی را بوسید و کنار گذاشت. در خاطرات خود اشاره کرده که سازمان میکوشید خودش را اصل نشان دهد و هدف را فرع. و اگر موفق می شد به دیکتاتوری میرسید. وی مسائلی عجیب و غریبی هم گفته که بخشی از آن را قرائت میکنم با این توضیح که مسؤولین کنونی سازمان خود او و اینگونه خاطرات را به شدت زیرسؤال برده وی را قلم به مزد و حرفهایش را یاوه و دروغ خواندند. مطلب زیر به نقل از ص ۱۸۹ کتاب رمان بازیافته، خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایاصوفیه، با شمایل موزائیک و طرحهای مرمرین
ایاصوفیه مهمترین بنای تاریخی ترکیه از قرنها پیش محور کشمکشهای فکری و سیاسی بودهاست. نام آن از یکی از اساطیر یونانی به نام صوفیا گرفته شده که به معنای خدای هوشمندی و فراست است. ایاصوفیه در قرن ششم میلادی توسط پادشاهان قلمرو روم شرقی (بیزانس) بنا شد و محل تاجگذاری پادشاهان مسیحی بیزانس بود. در سال ۱۴۵۳ سلطان محمد، پادشاه عثمانی، شهر «کنستانتین» (قسطنطنیه) را فتح کرد، نام آن را به استانبول برگرداند و آن را پایتخت خود ساخت سپس آن را به مسجد تبدیل کرد. در دوره سلطان سلیمان اول (سلیمان قانونی) نقاشیها، نگارگریها و نمادهای مسیحی داخل ایاصوفیه پوشانده شد تا نماز جمعه در آنجا خوانده شود.
...
بر دیوارهای ایاصوفیه اشکال و طرحهای مرمرین و شمایل موزاییک متنوعی به سبک هنر بیزانس نقش بستهاند. این بنا که پیشتر موزه و اکنون به مسجد تبدیل شده، به مدت هزار سال بزرگترین کلیسا و بنای مذهبی در دنیا بودهاست. طول و عرض این مسجد که در میدان سلطان احمد استانبول قرار دارد حدود ۸۲ و ۷۳ متر است. ارتفاع گنبد بزرگ آن از سطح زمین ۵۵ متر و قطر آن ۳۱ متر میباشد که بوسیله ۴۰ پشتبند بزرگ و روی چهار ستون اصلی سوار شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فریدون آدمیت برجستهترین مورخ دورهی جدید
فریدون آدمیت (۱ مرداد ۱۲۹۹ – ۱۰ فروردین ۱۳۸۷) نویسنده، تاریخنگار و همچنین از مقامات عالیرتبه وزارت امور خارجه ایران بود. آثار وی عمدتاً دربارهٔ تاریخ مشروطیت و شخصیتهای مرتبط با آن بود. روش او در تاریخنگاری به گفتهٔ خودش، تاریخنگاری تحلیلی-انتقادی بود. او در سال ۱۳۱۸ به خدمت وزارت پست و تلگراف درآمد و سال بعد به وزارت خارجه رفت. پس از آن به دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۲۱ فارغالتحصیل شد. پایاننامهاش را دربارهٔ زندگی و اقدامات سیاسی امیرکبیر نوشت که دو سال بعد (سال ۱۳۲۳) با عنوان «امیرکبیر و ایران» با مقدمهٔ استادش محمود محمود به چاپ رسید. فریدون آدمیت بعدها در سال ۱۳۳۰ خورشیدی برای مأموریتی پنجساله به سفارت ایران در لندن اعزام شد و در همین فرصت به تحصیل پرداخت و در ۱۳۲۸ در رشته تاریخ دیپلماسی و حقوق بینالملل از دانشگاه لندن، دکترا گرفت. رساله دکتری او روابط دیپلماتیک ایران با انگلیس، روسیه و ترکیه عثمانی ۱۸۱۵–۱۸۳۰ بود. آدمیت در سال ۱۳۱۹ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد تا ضمن کار، تحصیلات خود در خارج از کشور را تکمیل کند. وی در این وزارتخانه، مسئولیّتهایی از جمله: دبیر دوّم سفارت ایران در لندن (نخستین فعّالیت اداری-اجرایی او)، معاونت ادارهٔ اطلاعات و مطبوعات معاونت ادارهٔ کارگزینی، دبیر اوّل نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد، رایزن سفارت ایران در سازمان ملل، نمایندهٔ ایران در کمیسیون وابسته به شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد، نمایندهٔ ایران در کمیسیون حقوقی تعریف تعرّض، مخبر کمیسیون امور حقوقی در مجمع عمومی نهم سازمان ملل، نمایندهٔ ایران در کنفرانس ممالک آسیایی و آفریقایی در باندونگ، مدیر کل سیاسی وزارت خارجه، مشاور عالی وزارت امور خارجه، معاون وزارت امور خارجه، سفیر ایران در لاهه بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲، سفیر ایران در فیلیپین، سفیر ایران در هند (حدوداً ۲ سال). حدود بیست سال هم مقام داور بینالملل را در دیوان حکمیت لاهه داشت. وی در سال ۱۳۵۷ که برخی نویسندگان برای بار دوم کانون نویسندگان را به منزله یک کانون صنفی راه انداختند ریاست نخستین جلسه عمومی کانون را برعهده گرفت ولی چندی بعد از آن کنارهگیری کرد.
...
به نقل از مقدمه کتاب «اندیشههای طالبوف تبریزی»، نوشته فریدون آدمیت
«تحقیق من درتاریخ افکاراجتماعی و سیاسی قرن گذشته که درچند کتاب انتشار یافته و با ایدئولوژی نهضت مشروطیت تمام میشود، بر رویهم چند جهت مشخص دارد: بررسی اندیشههای متفکران اجتماعی به طور اخص؛ شناخت شیوه تفکرکلی روشناندیشان و نوآوران افکار؛ تحول فکرسیاسی درون نظام کهن؛ و ریشههای فکری حرکت مشروطه خواهی. درجهت اول، به شخصیت فردی و تأثیرش در عقاید و آرای هر نویسندة اجتماعی، نگرش کلی و سرچشمه افکار او، تحول آن در گذشت زمان، و خاصه به رابطه افکار با مسائل اجتماعی و سیاسی زمانه توجه دادهام. در جهت دوم، سعی کردم که ترکیب کلی از رگههای مشترک عقاید متفکران و نویسندگان اجتماعی را به دست دهم، آنان که ترجمان جریانهای فکری جدید بودند و به طرد ابهامات ذهنی و تاریک اندیشی برخاستند. تأکیدم براین بود که اندیشه ها در عین این که آفریدة ذهنی آدمی است زادة جامعه است. گرچه عامل تبدل افکار درسرتاسر جامعههای مشرق زمین تماس با مغرب بوده است… اما تحول جامعهها تحت تأثیر همان افکار انکار ناپذیر است. در جهت سوم، سیر تحول فکرسیاسی را درون نظام حاکم شناساندم، نظامی که تحت تأثیر فشار حوادث، شکستهای نظامی و سیاسی، ناتوانی اقتصادی در برابر تعرض و سلطه مغرب زمین ـ گرفتاربحران گشت و هستیاش از درون مورد تهدید قرارگرفت. بحرانی که درنوشتههای اهل دولت و حتی عاملان محافظهکار آن نیک جلوه میکند… در جهت چهارم، همان اندازه به تحلیل نظری از فلسفه سیاسی مشروطه پرداختم که خواستم تعارض تعقل اجتماعی جدید را با بنیادهای سیاسی کهن، در جامعه متحول باز نمایم. اما کار مورخ فلسفی به این جا پایان نمییابد. پس از غور و بررسی همه آن جهات مختلف، باید ترکیب منسجمی از مجموع آن عقاید و آرا و جریانهای فکری به دست بدهد، اگر از اصل انسجام پذیر باشند. از این رو آن را در وجه شرطی آوردم»
دكتر آدميت در ۴۲ سالگی از خدمت دولتیاستعفا داد که یک جمله آن بر سر زبانها افتاد: «آقای وزیرخارجه تقاضای بازنشستگی دارم».
نامه فریدون آدمیت به اردشیر زاهدی / ۱۳۴۷
جناب آقای وزیر امور خارجه
تعقیب مذاکرات روز شنبه دوم شهریورماه و پیشنهادِ جنابعالی مبنی بر این که علتِ معذور بودنِ خود را از قبولِ نمایندگیِ دولت در کمیسیونِ «تعریفِ تجاوزِ» مللِ متحد کتباً اعلام دارم، اینک مطلب را هرچه کوتاهتر و فشردهتر باطلاع میرسانم:ـ چند سالِ پیش که مسئله تعریفِ تجاوز در مللِ متحد مورد گفتگو و مطالعه بود، اینجانب و دکتر «آلفارو» که حالا قاضیِ «دیوانِ بینالمللیِ دادگستری» است فرمولِ مشترکی درخصوصِ تعریفِ تجاوز عرضه داشتیم که در گزارشِ کمیسیونِ مجمعِ عمومیِ مللِ متحد منتشر گشتهاست. در انطباقِ عملیِ این فرمول نسبت به ماجرایِ ویتنام و جنگِ عرب و اسراییل - دولتِ آمریکا و اسراییل متجاوز شناخته میشوند و ضمانتِ اجراهایِ مندرج در منشورِ مللِ متحد شاملِ حالِ هردو میگردد. هرگاه در کمیسیونِ اخیر نماینده دیگری از طرفِ دولتِ شاهنشاهی شرکت میجست خود را مقید به فرمولِ پیشنهادیِ گذشته اینجانب نمیدانست و به همین مآخذ بیاناتِ نماینده سابقِ ایران برای ایشان کاملاً الزامآور نبود. اساساً میتوانست موضوع را به نحو دیگری برداشت کند که آن دشواری پیش نیاید. ـ اما هر آیینه اینجانب در آن کمیسیون شرکت مینمودم ناگزیر به دفاعِ همان فرمولِ سابقِ خود برمیخاستم و به هر قطعنامهای که احیاناً بر آن پایه مطرح میگردید رایِ موافق میدادم. به عبارتِ دیگر آمریکا و اسراییل را متجاوز میشناختم و از نکوهشِ کارنامه اعمالِ آنان بازنمیایستادم؛ و هرگاه امروز آن کمیسیون برپا میگشت همان رویه را در مورد تعرض شوروی نسبت به چکسلواکی اتخاذ مینمودم. زیرا حکومتِ قانون تبعیض بردار نیست و آمریکا و روسیه و اسراییل هیچکدام در تعدی دستِ کمی از دیگری ندارد و هرسه متجاوزند و سیاستِ هر سه دولت در خورِ تقبیح و محکوم کردن. هر شیوه دیگری در کمیسیونِ مزبور پیش میگرفتم بر اعتبار و حیثیتِ اینجانب به عنوانِ نماینده سابق چیزی نمیافزود. برعکس مرا به بیاعتقادی در گفتار و نااستواری در عقیده منسوب میکردند. بیگمان تصدیق میفرمایید که این تغییرِ روش از طرفِ شخصِ واحد و معینی در دستگاههایِ بینالمللی پسندیده نیست. ـ دیگر این که اینجانب ناسلامتی یکی از داورهایِ «دیوانِ دائمی داوری» هستم و مجمعِ عمومی مللِ متحد نیز آن را اِبرام کردهاست. شایسته داورِ بینالملل نیست که روزی خودش قاعده و فرمولی را عرضه بدارد و روزِ دیگر که پایِ انطباقِ عملیِ آن به میان کشیده میشود از آن روی برتابد و زیرِ پا نهد. راستش اینکه اینجور کارها با آیینِ زندگیِ نگارنده سازگار نیست گرچه سنت متبوع و مذهب مختار باشد. هر کدام از آن دو سبب که عرض شد کافی بود که مرا از آن مأموریت معاف گردانیده باشد. اینگونه امور همه وقت و همهجا و در هر نظامِ مدنی پیش میآید و قابلِ تفاهم شمرده میشود. حقیقت این که وزارتخانه متبوع به حق میبایستی خرسند گشته باشد که از قبولِ آن مأموریت خود را معذور دانستم. این نکته نیز ناگفته نماند که مسئولیتِ امر مطلقاً و منحصراً به عهده خودِ اینجانب است؛ و هر اداره و شخصِ دیگری از هرگونه مسئولیتی یکسره آزاد و مبراست زیرا همکارانِ محترم حسن نیت را به کمال رسانیدهاند، و از ایشان تشکرِ قلبی دارم. بیش از این تصدیع نمیدهم. ۵ شهریورماه ۱۳۴۷
فریدون آدمیت (این نامه در صفحاتِ ۲۱ و ۲۲ مجله بخارا شماره ۶۵ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷) چاپ و منتشر شدهاست و اصلِ آن قاعدتاً در بایگانیِ وزارت)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook