ترور شاه و نخستین دادگاه سیاسی ایران(پس از شهریور ۱۳۲۰)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
شماری از افرادی که نام بردم در میان ده نفری بودند که ۲۴ آذر ۱۳۲۹ از زندان قصر گریختند. خسرو روزبه، مهندس علی عُلوی، دکتر حسین جودت، دکتر مرتضی یزدی، نورالدین کیانوری، محمود بقراطی، اکبر شاندرمنی، صمد حکیمی، احمد قاسمی و عبدالحسین نوشین. از این عده، خسرو روزبه و مهندس علوی چند سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تیرباران شدند. دکتر حسین جودت در اسیرکشی سال ۶۷ به دار کشیده شد. محمود بقراطی، اکبر شاندرمنی، صمد حکیمی، عبدالحسین نوشین، احمد قاسمی در خارج از کشور درگذشتند. دکتر مرتضی یزدی اوایل سال ۶۰ فوت کرد و کیانوری هم بعد از سالها زندان در جمهوری اسلامی، در حبس خانگی به سر میبرد و ۲۶ آبان سال ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. در فرار این ده نفر، افراد زیر دست داشتند: ستوان یکم منوچهر مختاری گلپایگانی، سروان محققزاده، سرهنگ مبشری، ستوان مرزبان (هر چهار نفر بعد از کودتا تیرباران شدند)، ستوان یکم حسین قبادی (در رژیم پیشین، پس از بازگشت از شوروی اعدام شد)، ستوان یکم رفعت محمدزاده (اخگر) که بعد از انقلاب تیرباران شد، فریدون واثق (در اواخر دهه ۳۰ به بیماری سرطان دچار شد و فوت کرد)، دکتر غلامحسین فروتن (سال ۱۳۷۸ در آلمان فوت کرد) و ستوان یکم خسرو بوریا، دکتر انواری و دکتر خَیّر محمدی.

به سوءقصد در دانشگاه (۱۵ بهمن ۱۳۲۷) برگردیم. واقعه مزبور منجر به تقاضای پادشاه برای افزایش قدرت خود شد که با برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان و مصوبه این مجلس میسر گشت و شاه اختیار انحلال مجلس را به دست آورد. مخالفینش میگفتند چه بسا آن سوء قصد موهبتی در لباس مبدل برای شاه بود، چون در آن ترور با نوعی صحنهسازی روبرو میشویم که زیرگرفتن سپهبد رزم آرا هم از تبعات آن است. هدف آن بگیروببند، نه فقط ضربه به امثال کاشانی و تودهایها، بلکه، مسأله نفت جنوب بود، از لحاظ بهرهبرداریهایی که از آن شد و اثراتی که بر جای گذاشت...
از گفتگو با آقای باقر مومنی
بعد از واقعه ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، با دو دادگاه روبرو میشویم. یکی به تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۲۷ برای محاکمه دستیاران ضارب و در رأس آنها عبدالله ارگانی که میگفتند رابط ناصر فخرآرایی و کیانوری بودهاست، ریاست این دادگاه با سرهنگ باستی و دادستانی با سرهنگ دوم علی اکبر مهتدی بود. دادگاه دوم در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۲۸ برای محاکمه سران دستگیر شده حزب توده تشکیل شد. اتهام تودهایها برخلاف آنچه آنزمان میگفتند، مباشرت و همراهی با ناصر فخرآرایی و سوء قصد به شاه نبود. این در دادگاه عنوان نشد. به استناد قانون منع ترویج مرام اشتراکی مورخ خرداد ۱۳۱۰، سران حزب توده به ضدیت با سلطنت مشروطه و ترویج مرام اشتراکی متهم شدند. در ادعانامه دادستان هم جز اشاره کلی و غیرمستقیم به حزب توده در ماجرای ترور شاه نشد. درآغاز سرتیپ شکرالله هدایت ریاست دادگاه را بعهده داشت اما وی بعد از مطالعه پرونده به این نتیجه رسید که متهمین باید تبرئه شوند. پس از وی سرهنگ باستی را مامور کردند و گویا به وی قول سرتیپی هم داده بودند...
سرهنگ بزرگ امید و سرهنگ دوم علی اکبر غفاری نیز مستشار دادگاه بودند. دادستان علی اکبر مهتدی پور بود که زمانی در روزنامه داریا متعلق به حسن ارسنجانی مقاله مینوشت. وکلای مدافع آن دادگاه، دکتر شایگان، دکتر تفضلی، دکتر شاهکار، مهدی ملکی، لطفی، رحیمیان، قبادی، دکتر علی شهیدزاده بودند. مظفر بقایی هم، چون ضد رزم آرا بود. به منظور کوبیدن رزم آرا. خودش آمده بود.
مامورین میگفتند ناصر فخرآرایی با عبدالله ارگانی دوست بود و او یکی از اعضای کمیته شهر تهران (حزب توده) بود و با کیانوری ارتباط داشت. گفته میشود مردانگی عبدالله ارگانی باعث شد پای کیانوری به میان نیاید. عبدالله ارگانی در مصاحبه با محمود تربتی سنجابی در ڪتاب پنج گلوله برای شاه، درباره ناصرفخرآرایی توضیحاتی داده است ازجمله اینکه وی آدمی ماجراجو بود، و همیشه اظهار تمایل به از بین بردن شاه میڪرد. در همین دادگاه بود که سرهنگ بزرگ امید تعجب همه را برانگیخت و از متهمین بنوعی دفاع کرد و گفت موارد استنادی در کیفرخواست دادستان ناقص است و آنان از اتهام وارده مبرا هستند. وی و سرهنگ علی اکبر غفاری مستشار دادگاه بودند. برخوردهای سبک سرهنگ باستی در دادگاه اسباب تفریح شده بود و متهمین او را دست میانداختند. گویا متهمین به هیجان آمده و آنروز بعد از سختان سرهنگ بزرگ امید دسته جمعی کف زدند. چو افتاده بود که نکند سرهنگ مربوطه بنوعی با حزب توده مرتبط است اما وقایع بعدی نشان چنین نیست و وی استقلال نظر خود را نشان داده است. سرهنگ بزرگ امید بعدا دستگیر و بعد از یک سال زندانی، از ارتش اخراج شد و با زندگی سختی روبرو گشت.
http://www.hamneshinbahar.net/article_all.php
...
همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:facebook