چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ / Wednesday 11th December 2024

 

 

ابونصر فارابی، اولین فیلسوف سیاست

 
 

سلام بر شما خانم‌ها و آقایان محترم؛ دوستان عزیز و اهل تمیز
این بحث در مورد ابونصر فارابی است. بعد از یک مقدمه، با اشاره به اینکه از ابتدای سده‌ی پنجم میلادی تا آغاز سده‌ی هفدهم، اروپا در دوران فترت علمی به‌سر می‌برد و ایران مرکز ثقل فرهنگ و دانش آن زمان بود، به آن حکیم که متاثر از فلسفه جمهوریت افلاطون و نظریه پادشاه-فیلسوف بود، می‌پردازم. 
(شهریاران فیلسوف Philosopher king در اندیشهٔ افلاطون کسانی هستند که اگر قرار باشد آرمانشهر او تحقق پذیرد خوب است قدرت را در دست بگیرند.)
 
من فارابی را دوست دارم چون حقیقت را درک، و بیان می‌کرد، بر برهان عقلی و استدلال منطقی تکیه داشت و با وجود آشنایی با خطابه و شعر، و استعاره که قدرت زبان است به سقوط گفتار نیافتاد و مداح قدرت نشد. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فلسفه در ایران، سُنّتِ بسیار طولانی دارد
طرح اینگونه مباحث در این اوضاع و احوال برای چیست و اساساً ما چه نسبتی با فارابی داریم؟ مهم‌ترین نسبت ما با فارابی، تلاش وی در گشودن افق‌های جدید و غبارزدایی از گزاره‌های ظاهراً بدیهی است. بدیهیاتی که گرچه قضایای نظری بر آن‌ها مُبتنی‌اند، اما همیشه، نشانه حق و واقع نبوده، خالی از چون و چرا نیستند.
...
دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، فلسفه در ایران، سُنّتِ بسیار طولانی دوازده قرنی دارد و تنها اگر مورد مطالعه دقیق قرار دهیم به غنای آن پی‌می‌بریم. از قول نویسنده‌ محترمی که «امتناعِ آرامش و افتادگی» از ویژگی‌هایش بود، نقل شده «کسانی چون فارابی و ابن سینا، به بهترین وجه ثابت می‌کنند که ما نه بغرنج و پرسش می‌شناخته‌ایم و نه به اندیشیدن فلسفی راه یافته‌ایم...اینها هر پرسشی را هنوز از اندیشه یونانی نگرفته در پندار و یقین اسلامی، مسخ - یعنی ناپرسیدنی، دینی کرده‌اند...» بگذریم. 
...
فلسفه در ایران، سُنّتِ بسیار طولانی دارد و تنها اگر مورد مطالعه دقیق قرار دهیم به غنای آن پی‌می‌بریم. شایان ذکر است که بحث عالم خیال که شهاب‌الدین یحیی سُهروردی هم در فلسفه ایران مطرح نموده و به‌وسیله ملاصدرا پرورش یافته، در گذشته در فلسفه غربی چندان توجه نشده‌است. تنها در عصر کنونی است که کسانی چون «ژیلبر دورانت» Gilbert Durand مبحثی تازه در فلسفه غربی گشوده‌اند. Études de l’imaginaire
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سیاست، تامین سعادت آدمی در جامعه است
پیش از فارابی؛ ابوالعباس ایرانشهری، ابویوسف یعقوب‌بن‌اسحاق کِندی (الکِندی)، ابوزید بلخی، احمد بن طیب سرخسی و... به فلسفه تعلق خاطر داشتند. بعد از فارابی نیز ابوالحسن عامری، ابن سینا، خیام، ابن عربی، ابن ترکه اصفهانی، میرداماد، صدرالمتاهلین و... فلسفه را بر سر زبان‌ها انداختند.
...
در آراء فارابی، گاه، عقل یونانی Nous با وحی و عرفان درهم‌می‌آمیزد، اما او جستجوگر بود و در پی علل نهایی ساختِ جهان، ارکان هستی و نیستی، و آغاز و انجام انسان. فارابی مانند ابن‌رشد نیست که تنها یک شارح باشد بلکه حکیمی مؤسس است. اهل فلسفه بود و با آن خویشاوند.
فَلسَفِه philosophia چیست؟ «خرد دوستی» است و پرداختن به پرسش‌های مربوط به عقل، وجود، دانش، ارزش‌ها، ذهن، زبان، و کندوکاو در چیستی‌ها و چرایی‌ها. 
...
پرسش بنیادین فارابی، پرسش از وجود است. او وجود را هم به لحاظ حضور و هم به لحاظ کشف، آشکارترین امر برمی‌شمارد. البته نوآوری‌های وی در سایۀ فلسفۀ سینوی (ابوعلی سینا) و فلسفۀ صدرایی (ملاصدرا)، چندان توجه نشده‌است. برای فارابی، فلسفه بسیار جدی بود و آن را از الهیّات جدا می‌کرد. معتقد بود سخنی را نباید گفت که بدیهی و برهانی نباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در سده‌های نهم و دهم میلادی، دانش و فلسفه در غرب پیشرفت چندانی نداشت
اروپای غربیِ پایان سده‌ی نهم و تمامی سده‌ی دهم میلادی (سوم و چهارم هجری قمری)، دوران پراکندگی سیاسی، تجزیه‌ی حکومت‌های بزرگ، پیدایش واحدهای خودمختار فئودالی و ستیزهای مستمر و طولانی بود. امپراتوری فرانک (شارلمانی Charlemagne) ازهم‌پاشید و فرانسه قدرتمندترین حکومت زمان، به واحدهای جداگانه‌ی کُنت‌نشین و دوک‌نشین تقسیم شد که هر کدام، در منطقه محدودی از قلمرو خود در جنگ دائمی بسر می‌بُردند. در چنین شرایطی مجالی برای پرداختن به دانش، وجود نداشت. تنها در انگلستان و اسپانیا، نسبت به سایر جاها، اندک تفاوتی دیده می‌شد که از شرح و چرایی آن می‌گذرم. از ابتدای سده‌ی پنجم میلادی تا آغاز سده‌ی هفدهم، تقریباً هیچ مطلب اساسی به دانش و ازجمله دانش ریاضی اروپا، اضافه نشد. میراث گرانبهای علمی یونان و اسکندریه هم از یادها رفت. تنها در سده‌ی چهاردهم میلادی و در سال ۱۳۸۸، در پاریس، آموزش هندسه‌ی اقلیدسی، آن هم به صورتی محدود، از طرف کلیسا مجاز دانسته شد. ولی حتا در سده‌ی شانزدهم میلادی، هنوز دستگاه‌های تفتیش عقاید، سرنوشت مردم و از آن‌جمله، دانشمندان را تعیین می‌کردند. 
...
در سده‌ی نهم و دهم، ژاپن و هند هم در دوران فترت علمی به‌سر می‌بردند. ایران اما در آن ایام مرکز ثقل فرهنگ و دانش بود و به‌جز بخشی از آن که زیر سلطه‌ی غزنویان بود، در دیگر سرزمین‌های ایرانی، سامانیان، آل بویه و آل زیار حکومت می‌کردند که به فرهنگ و سنت‌های ایرانی ارج می‌نهادند. کتابخانه‌های بزرگ در ری و بخارا و شیراز و جاهای دیگر بنیان می‌گرفت و نسخه‌برداری از کتاب‌ها، رواج داشت. زبان فارسی احیا می‌شد و شاعران پارسی‌گوی چون رودکی، شهید بلخی، ابوشکور بلخی... بذر سخن می‌فشاندند. سده‌های نهم و دهم میلادی، دوران فیلسوفان بزرگی چون فارابی، زکریای رازی، بیرونی، ابن سینا، ابوالوفا بوزجانی، بهمنیارین مرزبان... و تلاش‌های «اخوان الصفا» بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارابی، «مقدمات» اقلیدس را به چالش گرفت 
شاید بیشتر ما ندانیم که فارابی به ریاضیات هم پرداخته‌است. او روشهای ریاضی را در حل مسائل گوناگون (اخترشناسی، موسیقی، نور، معماری...) ارایه داد و بررسی‌های تازه‌ای را در ریاضیات نظری و مثلثات و هندسه، دنبال نمود. در کتاب خودش (شرح المجسطی بطلمیوس)، تانژانت و کوتانژانت را در دایره‌ی مثلثانی بسط داد. فارابی در بررسی انتقادی از «المجسطی» کوشیده، به یدیده‌های اختر‌شناسی، جنبه محاسبه‌ای بدهد. در بررسی‌هایش داده‌های عددی وجود ندارد. ولی با به‌کارگرفتن قالب‌های خطی مثلثاتی و گسترش مفهوم عدد، تا مرز روشهای جبری پیش می‌رود. حجم رساله فارابی، نسبت به المجسطی زیاد نیست اما برای خواننده قابل فهم‌تر شده‌است. او به مبانی ریاضیات و به روش طرح مفاهیم پایه‌ای ریاضیات اهمیت می‌داد و یکی از نخستین کسانی بود که «مقدمات» اقلیدس را به چالش گرفت.
رساله وی (الاسرار الطبیعه فی دقایق الاشکال الهندسه)، الهامبخش «ابوالوفا بوزجانی» بود. در «کتاب مایحتاج الیه الصانع من اعمال الهندسه» (عملهای هندسی که برای صنعتگران لازم است). تلاش او رسم دایره به کمک پرگار، رسم سهمی، چندضلعی‌های منتظم و ترسیم‌های روی کره بود. فارابی که پانصدسال پیش از گالیله و بیکن زندگی می‌کرد، به قول زنده‌یاد پرویز شهریاری، پایه‌گذار روش «مشاهده‌ای - تجربی» بود. فارابی در مباحث فلسفی خود، روش قیاسی و استدلالی را توصیه می‌کرد. برخلاف زکریای رازی که بیشتر بر استقرا و تمثیل تکیه داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاخ گل هر جا که می‌روید گل است
ابونصر فارابی (۲۵۱-۳۲۹ خورشیدی) در روستایی با نام «وسیج» در نزدیکی «فاراب» [پاراب] در اطراف رود سیحون که اکنون «اُترار» Otyrar نامیده می‌شود و در قزاقستان، استان ترکستان واقع شده‌، به دنیا آمد. فاراب تا عصر فارابی مانند سایر نقاط ماوراءالنهر تابع حکومت مرکزی خراسان بود. خراسان بزرگ که از بخارا پایتخت سامانیان، شرق ایران را اداره می‌کرد. زبان‌های غالب بر منطقه، سُغدی، دری، طُخاری [تُخاری] و خوارزمی بود.
میان روزگاری که فارابی از وسیج فاراب برخاست و به بخارا و مرو و و بغداد و دمشق رفت با زمانی که کسانی به نوشتن شرح حال او در شام پرداختند محیط زندگانی اولیه فارابی در ماوراءالنهر، عوض شده بود و وضع و کیفیت پیشین را نداشت. ترک‌ها و تاتارها بر جای سُغدی‌ها و طُخارها و خوارزمی‌ها و مردم دیگر ماوراءالنهر نشسته بودند و ناحیه فاراب که بخشی از حدود ماوراءالنهر و مرز خراسان بزرگ را تشکیل می‌داد به ناحیه‌ای ترک نشین تبدیل شده بود. این تحول وضع که انعکاس آن سیصد سال بعد از مرگ فارابی در دمشق موجب اشتباه نویسندگان شام در مورد اصل و زبان و حتی جامه و سرپوش و تن پوش فارابی را فراهم کرده، در خراسان خیلی زودتر برای مردم شناخته شده بود.
...
ابوالحسن علی بن یوسف قفطی، ابوالفرج بن العبری، یاقوت حموی، اسماعیل بن علی ابوالفداء، محمد قزوینی و... بر تُرک بودن فارابی انگشنت گذاشته‌ و بدیع الزمان فروزانفر نام پدر و جد فارابی (طرخان و اوزلوق) را در شمار اسامی ترکی نوشته‌است. پادشاه سغد هم همین نام طرخان را داشت و نام یکی از فرماندهان بابک خرمدین هم طرخان بوده‌، نام طرخان در سغدی و ایرانی‌شرقی فراوان کاربرد داشته‌است. 
گفته می‌شود فردریش دیتریسی آلمانی Friedrich Dieterici، کارا دو وو فرانسوی Carra de Vaux، کارل بروکلمن Carl Brockelmann، رینولد نیکلسون Reynold Nicholson و ادوارد براون، فارابی را اهل ترکستان نوشته‌اند.
...
دو نکته:
- اسامی دستگاه‌های موسیقی که فارابی در آثارش نام برده، غالباً ایرانی و پارسی است. 
- در کتاب «الحروف» فارابی، واژگان پارسی و یونانی و سریانی و سغدی آورده شده اما یک واژه ترکی در آن نیست.
پدر و مادر فارابی از سغدیان ایرانی بودند. او از نظر برخی تاریخ‌نگاران، پارس‌نژاد و از نظر برخی دیگر، ترک‌نژاد است. ابن ابی‌اصیبعه در «عیون‌الانباء»، شهرزوری در «تاریخ‌الحکما» و ابن ندیم در «الفهرست» او را پارسی‌الاصل و اهل فاراب خراسان (بزرگ) در نزدیکی بلخ می‌دانند که جایی در افغانستان امروز است. اما ابن خلکان در «وفیات‌الاعیان» وی را اهل فاراب ماوراءالنهر می‌داند که در قزاقستان امروز قرار دارد. بماند که هر دو منطقه یعنی بلخ و ماوراءالنهر تحت حکومت پادشاهان ایرانی بوده‌اند. 
خوب است این موضوع را کِش ندهیم. شاخ گل هر جا که می‌روید گل است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارابی، معلم دوم The Second Master
فارابی از جمله اندیشمندان مشایی محسوب می‌شود. او با مکتب نوافلاطونی، و حکیمانی که برای هم‌آهنگ‌کردن تفکرات افلاطون و ارسطو با الهیات تلاش می‌کردند، آشنا بودبیشتر عمر خود را در دارالخلافه حکومت عباسیان (بغداد) گذراند. دوران زندگی‌اش همزمان با ضعف خلافت عباسی بود. در آن ایام خاندان‌های بزرگ وزيران خراسان مانند برمکيان که در دربار خلافت عباسی کم و بیش جانب عالمان را می‌گرفتند از ميان رفته و کسی جانب امثال فارابی را نمی‌گرفت. سامانيان و آل بويه نيز هنوز قدرت چندانی نداشتند. فارابی در دوران پایانی عمر خود به دعوت سیف الدوله حمدانی به دربار او رفت و مدتی در حلب گذراند. به شام و مصر نیر سفر کرد و عاقبت در دمشق جان سپرد.
...
از ابن خلدون‌ نقل شده که ارسطو را معلم‌ اول‌ گفته‌اند چون‌ آنچه‌ از مباحث‌ و مسائل‌ منطق‌ پراکنده‌ بود جمع‌ كرد، در تهذيب‌ آنها كوشيد و بنای آن‌ را استوار نمود. فارابی هم در اين‌ راه‌ كوشيد و تمام‌ آن‌ مسائل‌ را از ترجمه‌های پراکنده‌ گرد آورد. او در فهم فلسفه يونان به پايه‌ای رسيد که معلم دوم The Second Master نام گرفت. فارابی آثار افلاطون و ارسطو را مطالعه کرده بود و در شکوفایی دوباره فلسفه یونان و گسترش آن در خراسان بزرگ سهم به‌سزایی داشت هرچند مرعوب افلاطون و ارسطو نبود. در آثارش به شرح و نقد آثار ارسطو و افلاطون پرداخته‌است.
...
نوشته‌های فارابی در سياست، نمودار اطلاع وسيعش درباره جوامع بشری است. درباره مدينه فاضله و شهر آرمانی فلاسفه هم نوشته‌است. وی در آثار خود کوشيده معتقدات دينی را با اصول فلسفی از خرافه و توهم دور سازد. اين کار پس از او در اواسط قرن دهم ميلادی به وسيله اخوان الصفا، پی‌گیری شد. با اینکه فارابی، بعد از یعقوب‌بن‌اسحاق کِندی و در تکمیل کارهای او، در جهت آشتی علم و ایمان تلاش کرد و بر بسیاری اثر گذاشته بود، مورد انتقاد کسانی همچون ابن طفیل و غزالی (در تهافت الفلاسفه=تناقض‌گویی فیلسوفان) و ابن رشد (در تَهافُتَ التَهافُت= تناقض در تناقض) قرار گرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارابی و موسیقی
بین قرن سوم تا دهم هجری، شماری از ایرانیان در باره موسیقی رساله نوشته‌اند از جمله فارابی. در عصر وی از ابزار و آلات متنوع موسیقی، معدودی به حای مانده بود. فارابی با اطلاع از آثار پیشینان از جمله ابوالفرج اصفهانی نویسنده «الاغانی» و ابداعات شخصی، عواملی را به‌عنوان استخوان‌بندی نظریه‌های موسیقی زمانه خود، تدوین کرد. به نظر می‌رسد مقصود فارابی علاوه بر جنبه علمی، راهنمایی موسیقی‌دانان عصر خود به روش‌هایی بوده که هنر آنان را بر پایه‌های محکم استوار سازد. هنری که قواعد و قوانینش تا آنزمان تثبیت نگشته یا در تغییر بوده‌است. بیان موسیقی‌دانان هم‌عصر فارابی از یکطرف شامل شرح قوانین کلی موسیقی است که می‌توان بر هر نوع موسیقی قابل تطبیق دانست و از طرف دیگر شرح خصوصیات موسیقی است که از ایران سرچشمه گرفته و در کشورهای دیگر معمول بود. با اینحال روش فارابی در تجزیه و تحلیل مسائل نشان می‌دهد در عین آشنایی با عقاید پیشینیان ازجمله فیثاغورث و افلاطون، حرف تازه دارد و [در این مورد]، از آن‌ها پیروی نمی‌کند. برای آنان رابطه‌ موسیقی با اوضاع و احوال آسمان و خواص روح... اهمیت داشت و فارابی در رد این عقاید صریح است. فارابی ازجمله موسیقی دانانی است که در موارد بسیار در کتاب خود در باره تشخیص ابعاد ملایم و غیرملایم و ویژگی‌های دیگر موسیقی، آزمایش را مبنای کار خود قرار می‌دهد و حتی برای همین منظور، صداسنجی اختراع نموده و بُعدها را روی آن آزمایش کرده‌است. و این همان دید جدید علمی است که از دوره تجدد، مبنای پیشرفت سریع علوم گردیده‌است.
...
دکتر مهدی برکشلی، فیزیکدان و نویسنده آثاری چون «موسیقی در دوره ساسانی» و «گام‌ها و دستگاه‌های موسیقی ایرانی» تصریح کرده فارابی به انواع موسیقی، نغمه‌ها و آهنگسازی هم پرداخته‌است. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارابی، به تشریح ساز عود هم پرداخته‌‌است 
فارابی علاوه بر نوشتن رساله‌های متعدد درباره موسيقی و زبان شناسی، به تشریح ساز عود هم پرداخته‌‌است. اختراع ساز قانون را هم به او نسبت داده‌اند. وی نوازنده‌ هم بود، صفی‌الدین اُرموی، عبدالقادر مراغی و قطب‌الدین شیرازی... متاثر از کتاب «موسیقی کبیر» فارابی بودند. ابن‌سینا هم در تدوین رساله «جوامع علم موسیقی»، از کتاب مزبور الهام گرفته‌است. گرچه فارابی در مقدمه کتاب موسیقی کبیر تصریح می‌کند که آن را برای تسهیل در فراگرفتن صناعت موسیقی نوشته و بیشتر به مهارت موسیقی و آموزش آهنگ‌ها و الحان و نغمات می‌پردازد، اما مقصودش از نوشتن این کتاب، نگرشی فلسفی به مقوله موسیقی یا هنر نبوده‌است. البته فارابی در بحث قوه خیال نقشی برای آن قائل است که می‌توان چنین کارکردی را با بحث شکل‌گیری اثر هنری تا حدی مرتبط دانست.
به اعتقاد او، یکی از کارکردهای قوه خیال، بازنمایی، شباهت غیر حسی و تمثیل است. محاکات (Mimesis میمِسیس)محاکات عبارت است از بیان چیزی که همچون پدیده دیگری باشد، اما خود آن نیست.
 
فارابی در مقدمه کتاب موسیقی کبیر نوشته: «برای اینکه اندیشمند خوبی در تنظیم نظریه‌ها باشیم، باید سه شرط را در نظر بگیریم: ۱) همه قاعده‌ها را خوب بدانیم. ۲) توانایی نتیجه‌گیری‌های لازم را از این قاعده‌ها داشته باشیم. ۳) بتوانیم به نظریه‌های نادرست پاسخ داده، اندیشه‌ها و عقاید دیگران را تجزیه و تحلیل کنیم...»
او در توضیح موسیقی، از چگونگی ترکیب الحان، نغمات و نیز ساخت و استفاده از سازها سخن گفته، اما تنها در پیِ گزارشی از دانش موسیقی است و نه طرح مباحث فلسفی درباره آن. شاید بتوان موسیقی را به عنوان موضوعی حاشیه‌ای، در بین آثار فارابی جست‌وجو کرد. اضافه کنم که فارابی در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب مزبور، مقام یازدهم را با نام مهرگان ثبت کرده‌است. نام دستگاه‌های موسیقی که در آثار فارابی نام برده شده، غالباً ایرانی و پارسی است.
۱-رهاوی ۲- حسینی ۳- راست ۴- ابوسُلَیک ۵-زنگوله/زیرگونه ۶- عشاق ۷- حجاز ۸- عراق ۹- اصفهان ۱۰- نوا ۱۱- مهرگان ۱۲- زیرافکند
...
کتاب موسیقی کبیر به زبان فارسی توسط دكتر آذرتاش آذرنوش (در سال ۱۳۷۵) و دكتر مهدی بركشلی (در سال ۱۳۹۲) ترجمه شده‌. بخشی از کتاب را نیز فرهنگ مرشدزاده به فارسی برگردانده و در مجله موزیک ایران منتشر شده‌است. کتاب موسیقی کبیر جنبه‌های گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین می‌کند. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارابی، بسیار پروای زبان را داشت
کتاب «الحروف» فارابی نشان می‌دهد که وی جنبه زبان شناسی را هم در نظر داشته‌است. بسیار پروای زبان را داشت، و از آمیختگی و آشفتگی اصطلاحات و کلمات، پرهیز می‌کرد. از کتاب الحروف او باب «حدوث الالفاظ و الفلسفة و الملّة» پیداست که بر انتقال درست مفاهیم از زبان یونانی به زبان عربی دقّت زیادی داشته، و مخاطبان را به اهمیّت و اولویّت آن آگاهی می‌دهد.
فارابی در کتاب احصاء العلوم [طبقه بندی علوم] خلاصه‌ای از علوم زمان خودش را آورده‌است. وی در این رساله، وسعت و عمق دانش خویش را آشکار نموده و پنج فصل را طرح کرده‌است: ۱ـ علم زبان و اجزای آن ۲ـ علم منطق و مشتقاتش (که جایگاه شعر و خطابه را هم در ذیل منطق مورد بحث قرار می‌دهد). ۳ـ علم تعالیم که مشتمل بر هندسه، مناظر، نجوم، علم‌الاثقال و علم‌الحیل است ۴ـ علم طبیعی که موضوعش اجسام طبیعی است ۵ـ علم الهی که در آن مابعدالطبیعه مطرح شده. ۶ـ علم مدنی و... در واقع او علوم را بر حسب موضوع طبقه‌بندی کرده‌، و در رساله «کتاب شعر»، ارتباط منطق و شعر را که تفسیری است بر صناعت بوطیقای ارسطو (صناعت شعر) تشریح کرده‌است. فارابی کتابی هم به اسم «ما ینبقی عن یقدم عن الفلسفه» [در مورد فلسفه چه چیزی باید ارائه شود؟] دارد که شرح می‌دهد خواندن فلسفه نیاز به چه مقدماتی دارد و اصلاً فایده آن چیست. او نوشته‌هایی هم درباره سیاست مدنی دارد. چون صحبت از کتاب احصاء العلوم [طبقه بندی علوم] شد اضافه کنم ابن سینا در منطق و ریاضی از کتاب مزبور تبعیت کرده‌است. الِکندی، خوارزمی، ابن‌باجه، ابن‌خلدون، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا هم در شیوه منطقی و تقسیم‌بندی علوم از فارابی تأثیر پذیرفته‌اند. شایان ذکر است که ابن سینا ۳۱ سال بعد از درگذشت فارابی، به دنیا آمده‌است. نمی‌دانم چقدر این موضوع واقعی است. به نقل از ابن سینا گفته می‌شود من تنها از طريق مطالعه رساله‌های فارابی توانستم منظور ارسطو را از کتاب متافيزيک درک کنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظریه سعادت عمود خیمه اندیشه فارابی است
فارابی، «بامداد عقلانیت ایرانی» بر این نظر بود که حقیقت فلسفی - هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند - گونه‌گون نیست. بعبارت دیگر حقیقت همیشه در سادگی یافت می‌شود، نه در تعدد و سردرگمی. فلسفه سیاسی او بر حکمت ایرانی منطبق بود که همه چیز رو به سوی یکی شدن، وحدت و یکسان سازی دارد. فارابی در پرسش از معنای هستی، به حکمت خسروانی و پارسی باز می‌گردد.
...
فارابی به سیاست بیشتر از جنبه نظری می‌نگریست که در آثار زیر برجسته شده‌است. «آراء اهل المدینه الفاضله» «کتاب السّیاسه» و «السیاسات المدنیه» 
...
از جمله تعابیری که در فلسفه سیاسی فارابی بارها تکرار شده عبارت مدینه فاضله است. مدینه فاضله از نگاه او مقدمه‌ای برای حصول سعادت برای آدمیان است. نظریه سعادت عمود خیمه اندیشه فارابی است. وی در توصیف مدینه فاضله آن را به جسم آدمی تشبیه می‌کند که البته چنین تشبیهی برگرفته از افلاطون است. فارابی از کسانی است است که درباره روشهای حکومتی و اصول کشورداری و شناخت جوامع سخن گفته‌اند. تصور جزئیات مدینه فاضله فارابی، چون به روابط ملموس سیاسی و اجتماعی نمی‌پردازد، دشوار است.
...
با وجود اهتمام فارابی به فلسفه سیاست و اخلاق، فیلسوفان بعد از وی چندان توجهی به این حوزه‌ ها نکردند. نه فقط فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی هم از حکومت به معنای اعم آن از «سیاست» سخن می‌گفت اما سخنان آنان در حلقه فیلسوفان باقی ماند و به بیرونیان از آن حلقه راه نیافت.
همانطور که اشاره شد موضوع اصلی فلسفه فارابی سعادت است. سعادت در اندیشه او غایتی است که انسان با تمسک به خیر و پرهیز از شر می‌تواند بدان دست یابد. او حتی فلسفه را از آن جهت ارج می‌نهد که مایه دستیابی انسان به سعادت است. همین سنگ بنایی است که فارابی بر آن، مدینه فاضله خود را بنا می‌کند. بدین معنا که هر جماعتی هر فردی و هر عملی در مدینه فاضله تنها در صورتی می‌تواند وجود داشته باشد که دیگران را در نیل به سعادت یاری کند. او تنها راه رهایی بشر از تضاد و کشمکش ناشی از زنـدگی اجتمـاعی را برقـراری یک سازمان منظم اجتماعی می‌داند که همان مدینه فاضله است. فارابی در کتاب «السیاسات المدنیه» در مقابل مدینه فاضله از اضداد آن همچون مدینه جاهله، مدینه فاسقه و مدینه ضاله سخن به میان آورده‌است.
...
شنیده‌ام نخستین طراحان آرمانشهرِ (اتوپیا، مدینه فاضله) تنسر، ارداویراف و کرتیر بوده‌اند که نمی‌دانم چقدر دقیق است. فارابی نخستین کسی از میانِ ارسطوئیان است که بنیادِ فلسفیِ آرمانشهرِ را پی افکند. او می‌گفت «حقیقتِ فلسفی و حقیقتِ دینی هر دو از یک گوهرند». پیامدِ منطقیِ این بنیادِ فلسفی آمیزشِ دین و سیاست بود. فارابی بر این نظر بود که شاه شاهان با «عقل فعال» در پیوند بوده‌است. آنچه وی عقل فعال می‌نامید برگردانی از «فرّه‌ی ایزدی» است.

فارابی بر این نظر بود که ایرانیان، داناتریم مردم را که در رأس هرمِ این مدینه فاضله قرار دارد «شاه»، یونانیان «فیلسوف» و مسلمانان رسول یا امام نام نهند. بماند که همه، این دیدگاه فارابی را ندارند که حقیقتِ فلسفی و حقیقتِ دینی از یک گوهرند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهم‌ترین کارهای فارابی به شرح زیر است:
  • الحیل‌الروحانیه و ‌الاسرارالطبیعه فی دقائق‌الاشکال الهندسیه
  • کلام (فی) شرح‌المستغلق من مصادرات‌المقالة الاولی والخامسه من اقلیدس
  • شرح ‌المجسطی (شرح مجسطی بطلمیوس)
  • الجمع بین رأی الحکیمین: افلاطون الالهی و ارسطو طالیس. او در این کتاب نه سخن ارسطو را گفته و نه افلاطون را، بلکه سخن خود را بیان کرده‌است.
  • آراء اهل المدینه الفاضله (اندیشه‌های اهل مدینه فاضله)
  • فصوص‌الحکم (نگین‌های حکمت). حکمای بسیاری بر آن شرح نوشته‌اند، ازجمله «شرح فصوص‌الحکم فارابی» نوشته جلال‌الدین آشتیانی.
  • احصاءالعلوم [طبقه بندی ارائه شده توسط فارابی در کتاب «احصاء العلوم» شکل دیگری از طبقه بندی ارسطویی است]
  • ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته است قبل از فلسفه فرا بگیرد)
  • السیاسه المدنیه: این کتاب دربارهٔ اقتصاد سیاسی است.
  • رساله فی ماهیه العقل (رساله‌ای دربارهٔ چیستی عقل)
  • تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری
  • اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخ‌هایی به مسائل فلسفی)
  • اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک) این کتاب یکی از مهم‌ترین کتابهای فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
  • رساله فی السیاسه (رساله‌ای در سیاست)
  • کتاب موسیقی کبیر
  • «ما ینبغی ان یُقدَّمَ قبلَ تعلُّم فلسفة ارسطو» (پیش‌نیازهای آموزش فلسفه‌ی ارسطو)
  • رساله الحروف که شرحش رفت. فارابی در این رساله به کتاب متافیزیک ارسطو می‌پردازد و دربارهٔ کلمات عربی و فارسی و یونانی که بر عینیت و تحقق دلالت دارند بحث می‌کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وادی فلسفه در میهن ما، پُر از خاک و خُل است
وادی فلسفه در میهن ما، پُر از خاک و خُل و گرد و غبار است و کمتر کسی به آن جا پاگذاشته و، زمین نخورده یا دچار خطای دید نشده‌است. واقعش ما اطلاعات دقیقی در مورد فارابی نداریم. ابن ندیم که با وی معاصر بوده، به کوتاهی از او یاد کرده‌است. حتی شاگرد شناخته شده فارابی (یحیی بن عدی) نکته تازه‌ای در باره استادش ننوشته‌است. آنچه از سده‌ی هفتم به بعد در شام، راجع به حوادث زندگانی فارابی نوشته شده متکی بر منابع مستند نیست. ابن خلکان و قفطی و ابن ابی اصیبعه، به جمع‌آوری حکایاتی از قول صاعد اندلسی و زبان مردم محل پرداخته‌اند و به یاری این قصه‌ها، خواسته‌اند خلأیی را که در فراخنای زندگانی فارابی هنگام توقف در سوریه و مصر به وجود آمده بود پر کنند. مقایسه این مجموعه از روایات متضاد و ناسازگار، با آنچه در مأخذهای ایرانی و قدیمی‌تر وجود داشته نشان می‌دهد که به قول محیط طباطبایی این نوشته‌ها بیشتر جنبه‌ی افسانه‌گویی پیدا کرده و به‌تدریج در سده‌ی هشتم و نهم و دهم هجری بر حجم آنها افزوده شده و اصلاحی هم بدانها راه نیافته‌است.

 
پانویس
? از دوره‌های باستانی تا سده‌های میانه، رشته‌های مختلف علم و هنر در اندیشه متفکران از یک واحد به نام علوم انسانی منشعب می‌شده، و مولفان آن دوره مانند اقلیدس، نیکوماخُس، بطلمیوس و پلوتارک در دنیای یونان، سن‌اگوستین و اتین دو لا بوئسی Étienne de La Boétie در دنیای لاتین و فارابی و ابن سینا در ایران، رشته‌های گوناگون علمی و ادبی خود را در یک واحد و مجموعه تصور کرده و بین آنها با سلسله مراتب معین ارتباط منطقی برقرار ساخته‌اند. در دورانی که فارابی می‌زیست، اهل فلسفه با همه علوم و دانش‌ها درگیر می‌شدند، به خلاف آنچه از زمان ملاصدرا به بعد، فلسفه انتزاعی شد و از مسائل اجتماعی، سیاسی و بسیاری از مسائل دیگر فاصله گرفت. درگذشته کسانیکه به حکمت و فلسفه روی می‌آوردند دستی هم در علوم دیگر داشتند و تعجب‌آور نیست که فارابی با موسیقی و ریاضیات هم آشنایی داشته‌است. به نظر من او طبیب (به معنی واقعی کلمه) نبوده، هرچند مراکز پزشکی به نام او کم نیست.
? بهمن و اسفند سال ۱۳۵۳، در دانشگاه ملی ایران، دانشگاه جندی شاپور، دانشگاه پهلوی شیراز، دانشگاه اصفهان، دانشگاه آذرآبادگان، دانشگاه آریامهر [شریف] و دانشگاه فردوسی، نشست‌هایی برگزار شد و شماری از پژوهشگران از ایران، آلمان، آمریکا، ترکیه، لبنان، مصر و هندوستان، در مورد ابونصر فارابی سخنرانی کردند.
? در قزاقستان کتاب‌هایی درباره فارابی چاپ شده‌، و به یادش بناهایی برپا کرده‌اند. چند خیابان نام او را دارد. جایزه علم و فن‌آوری به نام فارابی است و تصویرش بر روی اولین واحد پول قزاقستان (تنگه) آمده‌است. در استامبول هم خانه‌موزه‌ای به نام فارابی افتتاح شده‌‌است.
? از قول نویسنده‌ محترمی که «امتناعِ آرامش و افتادگی» از ویژگی‌هایش بود، نقل شده «کسانی چون فارابی و ابن سینا، به بهترین وجه ثابت می‌کنند که ما نه بغرنج و پرسش می‌شناخته‌ایم و نه به اندیشیدن فلسفی راه یافته‌ایم...اینها هر پرسشی را هنوز از اندیشه یونانی نگرفته در پندار و یقین اسلامی، مسخ - یعنی ناپرسیدنی، دینی کرده‌اند. اساساً ما بر طبق زبان فارسی نمی‌توانیم به فلسفه دسترسی پیدا کنیم چون ریشه مفهومی زبان فارسی در عرفان و اسطوره است...»
...
آیا واقعاً ریشه مفهومی زبان فارسی در عرفان و اسطوره است؟ نخستین کتاب فارسی که در مورد ستاره‌شناسی و هندسه و حساب نوشته شده - التَّفهیم ابوریحان بیرونی - به‌زبان فارسی است. دانشنامهٔ علایی نوشتهٔ ابن سینا، مملو از اصطلاحات فلسفی و پزشکی، به زبان فارسی است. هدایة المتعلمین، نوشتهٔ اخوینی بخاری، از نخستین کتاب‌های پزشکی به زبان فارسی است. مهم‌ترین اثر سید اسماعیل جرجانی در پزشکی، ذخیره خوارزمشاهی نه زبان فارسی است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
در کتب زیز به ابونصر فارابی اشاره شده‌است:
  • التنبیه الاشراف مسعودی صفحات ۱۰۵ و ۱۰۶
  • مفتاح السعادة ومصباح السيادة، جلد اول، ص ۲۹۳
    صوره الارض، ابن حوقل، ص ۴۱۷
  • السعاده والاسعاد عامری، ص ۱۹۴، ۱۹۵، ۳۱۱
  • الفهرست ابن ندیم، ص ۳۶۸
  • طبقات الامم، ابن ساعد، ص ۵۳، ۵۴
  • تهافت الفلاسفه، غزالی، ص ۶۴
  • حّیِ بن یقضان، ابن طفیل، ص ۶۱، ۶۳
  • عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ابن ابی اصیبعه، جلد ۳، ص ۲۲۳،۲۳۳
  • الجامع المختصر، ابن ساعی، صفحات نخست
  • مسالک الابصار، ابن فضل اللله العمری، ص ۶۲
  • الوافی بالوفیات، الصفدی، جلد یک ص ۱۰۶، ۱۱۳
  • البدایه و النهایه، این کثیر، جلد ۱۱، ص ۲۲۴
  • الکشکول، البهاء العاملی، جلد ۲، ص ۸۳،جلد ۳، ص ۴۰
  • روضات الجنات...محمدباقر خوانساری، ص ۶۸۱
  • بدیع اللغه، المیبدی، ص ۱۲۰
  • مقدمه ابن خلدون، ص ۴۲۱ به بعد

منابع

Black Debarah L. "Al-farabi" in seyyed Hossein Nasr and Oliver Leaman
Netton Ian Richard- Al-farabi and His School
Germann Nadja. Farabi,s Philosophy of Society and Religion. Stanford Encyclopedia of Philosophy
Netton, Ian Richard. "Breaking with Athens: Al-Farabi as Founder, Applications of Political Theory By Christopher A. Colmo"
Galston, Miriam. Politics and Excellence: The Political Philosophy of Alfarabi. Princeton: Princeton University Press
Mahdi, Muhsin. "Al-Farabi, Abū Naṣr Muḥammad Ibn Muḥammad Ibn Ṭarkhān Ibn Awzalagh". Complete Dictionary of Scientific Biography.
The Philosophy of Alfarabi and Its Influence on Medieval Thought
Strauss, L."How Farabi Read Plato,s Laws". What Is Political Philosophy and Other Studies. The University of Chicago Press
Hodges Wilfrid, Therese-Anne Druart. Farabi,s Philosophy of Logic and Language
Shamsi, F. A. Farabi,s Treatise on Certain Obscurities in Books I and V of Euclid,s Elements. Journal for the History of Arabic Science.
P.J. King, One Hundred Philosophers: the life and work of the world,s greatest thinkers, chapter al-Farabi
 
  • محسن مهدی، فارابی و بنیان‌گذاری فلسفه سیاسی اسلامی
  • ابونصر فارابی، رساله در دانش الهیات، ترجمه سعید رحیمیان
  • لئو اشتراوس، فلسفه و شریعت Philosophie und Gesetz (دربارهٔ فلسفهٔ سیاسی ابن میمون، فارابی، ابن سینا و ابن رشد)
  • ابونصر فارابی، موسیقی كبیر، ترجمه دكتر آذرتاش آذرنوش، دكتر مهدی بركشلی
  • ابونصر فارابی، سیاست مدنیه، ترجمه و تحشیه جعفر سجادی
  • علی‌اصغر حقدار، قدرت سیاسی در اندیشه ایرانی از فارابی تا نائینی
  • سیدجواد طباطبایی، درآمد فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران
  • فاطمه شهیدی، تأملاتی در وجودشناسی ابونصر فارابی
  • جلال محدثی. چیستی و چراییِ هنر؛ تلاشی برای فهم هنر در نگاه فارابی
  • عبدالحسین مشکوه‌الدینی، الجمع بین رأیی الحکیمین (هماهنگی افکار دو فیلسوف افلاطون و ارسطو)
  • جواد مشکور، ترکان غز و مهاجرت ایشان به ایران 
  • تقی آزاد ارمکی، اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن‌خلدون
  • محسن کدیور، فارابی مؤسس علم مدنی
  • مهدی فدائی مهربانی- کیوان خسروی، مسئلۀ روش در خوانش فلسفۀ سیاسی فارابی 
  • محمد باهر، دورنمایی از زندگی و آثار ابونصر فارابی
  • قاسم پورحسن درزی، شعر و استعاره نزد فارابی در کتاب الحروف
  • قاسم پورحسن درزی، فارابی و تأسیس فلسفه اسلامی
  • عاطفه رنجبر دارستانی، نیکولاس رشر Nicholas Rescher و کتاب‌شناسی فارابی...
  • پرویز شهریاری، ابونصر فارابی، فیلسوف... و روش‌شناس
  • غلامعلی خوشرو، شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن‌خلدون
  • مهدی زارع کمپانی، نیم‌نگاهی به رسائل فلسفی فارابی
  • فرناز ناظرزاده کرمانی، اصول و مبادی فلسفه سیاسی فارابی
  • حسن بلخاری، احیاگر حکمت؛ نگاهی به زمانه، زندگی و آثار فارابی
  • عبدالمحمد آیتی، فارابی (شرح حال و آثار)
  • محسن مهاجرنیا، علاء رضایی، آفاق الفکرالسیاسی عند الحکیم الفارابی
  • الالفاظ المستعمله فی المنطق، ابونصر فارابی، ترجمه و شرح حسن ملکشاهی
  • علی بو ملحم، ابونصر فارابی، آراء اهل مدینه الفاضله و مضاداتها...
  • ابن خلکان، وفیات الاعیان
  • حسینعلی محفوظ و جعفر آل یاسین، مؤلفات الفارابی
  • جعفر آقایانی چاوشی، کتاب‌شناسی توصیفی ابونصر فارابی
  • ابن ابی اصبیعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء
  • عبدالمجید الغنوشی، الاسس النشکونیة و العضوانیة لفلسفة الفارابی السیاسیة و الاجتماعیة
  • محمدبن محمود شهرزوری، نزهة الارواح و روضة الافراح فی تاریخ الحکماء و الفلاسفة
  • ابراهیم العاتی‌، الانسان‌ فی‌ فلسفة‌ الفارابی‌
  • محمد عابد جابری، ما و میراث فلسفی... (خوانشی نوین بر فلسفه فارابی و ابن سینا)
  • محمد صلواتی، حکیم ژنده پوش در ترجمان احوال معلم ثانی
  • علی‌اکبر والایی، نغمه ساز فاراب (زندگی‌نامه ابونصر فارابی)
  • عبدالرحیم قنوات، داستان دانشوران از فارابی تا کسایی مروزی
  • نصرالله حکمت، زندگی و اندیشه ابونصر فارابی
  • رضا داوری اردکانی، فارابی فیلسوف فرهنگ‌
  • محمد ضمیران، فلسفه هنر فارابی و ابن‌سینا
  • حسن تواناییان‌فرد، نظرات اقتصادی ابونصر فارابی
  • ذبیح الله صفا، حکیم فاراب، گفتاری در باره ابونصر فارابی
  • محمدتقی دانش پژوه، فارابی شناسی- مجله‌ی ادبیات دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش ۲۷، ۱۳۵۴ 
  • اشتاین اشنایدر estayn-esnayder، زندگی‌نامۀ فارابی، فیلسوف مسلمان...
  • ر. والترز R.Walzer، احوال و افکار فارابی (ترجمه رضا داودی) و فهرست آثار فارابی خطی و عکسی؛ در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد به کوشش محمد شیروانی)
  • محمد محیط طباطبایی، زبان فارسی در آثار فارابی
  • همنشین بهار: ابونصر فارابی، اولین فیلسوف سیاست
 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook