یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ / Sunday 23rd February 2025

 

 

جشن سَده، رَپیتْوین و کمی بیش از آن

http://www.youtube.com/embed/3q73xKvLSYw 

رَپیتْوین اشاره یه ایزد موکل بخشی از زمان است و «گاه‌ رَپیتوین» بیان‌گر کیفیتی از زمان که می‌توان آن‌ را وضیعت آرمانی نامید. گاه رپیتوین زمانی است که آفرینش مقدس خیر هستی می‌یابد و پیروزی فرجامین آن حاصل می‌شود. جشن سده، با جشن رپیتوین در ارتباط است. «جشن‌ سده»، به پیشواز بازگشت رَپیتوین می‌رود.

موضوع این بحث، جشن سَدِه است و کمی بیش از آن. در مورد سده کم گفته و نوشته نشده‌است بویژه در این چند دهه که از ملاخورشدن انقلاب می‌گذرد و آخوندهای بی‌عمامه نیز، در دافعه امثال خود بی‌حرفی‌هایشان را با پُرحرفی جبران می‌کنند. سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است. در این ویدئو بعد از اشاره داستان انسان و کشف آتش، ۶۰ گزاره را پیرامون سده توضیح می‌دهم که محصول تامل تاکنونی من است و باید بتدریج تصحیح شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
  داستان انسان به بیش از شش میلیون سال پیش، برمی‌گردد زمانی که اجداد میمون‌گونه ما برای اولین‌بار شروع کردند با قامت راست راه بروند. پنج انگشت دست خود را از هم باز کنند و با شست دست‌ و چهار انگشت دیگر بیش از ۹۰ درجه زاویه بسازند (...) که پاسخی تکاملی به نیاز انسان برای ساخت و استفاده از ابزار بوده‌است.
  بعدها آنان آتش را کشف کرده، از سنگ به‌عنوان ابزار استفاده نمودند. واژه آتَش (ātaš) در زبان پهلوی آتَخش (ātaxš) و در زبان اوستایی، آتَرش (ātarš) است. آتش گرما و روشنی آورد. شب که می‌شد همه دُور آن حلقه می‌زدند، شادی می‌کردند و چه بسا به «شعر تن»(رقص) روی آورده، آواز می‌خواندند و به «دیدار خویشتن» می‌رفتند!
  چیرگی انسان بر آتش، نقطهٔ عطفی در زندگی او بود. چون با این توانایی توانست خوراکش را بپزد، گرم شود و از خود محافظت کند. همچنین فراهم‌آوری آتش اجازه داد فعالیت‌های انسان تا هنگامه‌های سردتر شب نیز گسترش یابد و در برابر درندگان و حشره‌ها حفظ شود.
  تعیین زمان دقیق تسلط انسان بر آتش کار ساده‌ای نیست. شواهدی از برپاشدن آتش در بیش از یک تا یک و نیم میلیون سال قبل در آفریقای جنوبی و حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار سال پیش در میان‌رودان(بین‌النهرین) وجود دارد اما با توجه به روباز بودن این مناطق، ممکن است این آتش‌ها محصول صاعقه، هم باشند.
  آتش، در تمام اسطوره‌های دنیا نماد آگاهی است و نزد همه ملل دارای ارج و احترام بسیار. نیاکان ما هم آن را گرامی می‌داشتند. حضور آتش‌دان در سنگ‌نگاره‌های آرامگاه داریوش و در نگاره‌های تخت جمشید و بر روی سکه‌ها نشان‌دهندهٔ نقش این عنصر در ایران باستان است. در ایران پیش از زرتشت افسانه‌هایی دربارهٔ آتش (نماد راستی و پاکی اهورایی) وجود داشت که برخی از آن‌ها در زامیاد یشت (نوزدهمین یشتِ اوستا) منعکس شده‌است.
  نه فقط ایرانیان، بلکه پیروان آیین‌های دیگر هم برای آتش ارزش قائلند، چنان‌که پیروان بودا، آتش را هرگز با فوت‌کردن خاموش نمی‌کنند. در نزد هندوان، پروردگار آتش، «آگنی» نام داشت، یونانیان، خدایگان آتش را «هستیا» (الههٔ خانه و کاشانه) می‌دانستند. رومیان و چینیان هم به آذر (آتش) ارج می‌نهادند. ده فرمان موسی با آتش فروفرستاده شد و یَهوه در کوه طور به مانند آتش به چشم موسی جلوه کرد.
  (ياد كن) زمانى كه موسى به خانواده‌ى خود گفت: همانا من آتشى احساس كردم (در همين مكان توقّف كنيد)، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله‌ى آتشى براى شما مى‌آورم، باشد كه خود را گرم كنيد.
إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ.
  در بسیاری از ادیان و فرهنگ‌ها، آتش نماد پاکی و پالایندگی است. در فرهنگ ایران باستان آتش، مردمان پاک را نمی‌سوزاند و داوری با آتش برای سنجش راست از دروغ از همین باور سرچشمه می‌گیرد. چنان‌که در داستان سیاوش برای آزمون پاکی، او می‌بایست از آتش می‌گذشت.
  یکی از کهن‌ترین آیین‌های ایران باستان، مبارزهِ نمادین با سرما و برافروختن آتش‌ بود. در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌ بر‌افروخته، آوایِ خوش سرداده، نیایش می‌کردند و بدین ترتیب جشن سَدَه را که از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی (حتی قدیمی‌تر از نوروز) به‌شمار می‌رود، گرامی می‌داشتند.
  سده واژه ای پارسی است، که از واژه پهلوی سدگ یا سدک مایه گرفته است. همچنین در زبان تازی این نام به ریخت سَذَق یا سَدَق در آمده است.
معمولا واژه هایی که از پارسی میانه( پهلوی) به پارسی نوین در آمده و به «های غیر ملفوظ» ختم می شود، در اصل به حرف "گ" یا "ک" تمام می شده است
  بگفته دکتر مهرداد بهار، سده جشن عمومی و همه گیر دوره ساسانی نبوده و کاملا زرتشتی هم نیست. در نوشته های پهلوی نیز، ظاهرا سخنی از سده نیست و مطمئنا آیینی متاخر هم نیست. تنها، از نوشته های دوره اسلامی بر می آید که پیش از اسلام، جشن سده وجود داشته است..
  کشاورزان، خاکستر آتش سده Sadeh را بر زمین‌هاشان می‌پاشیدند و عقیده داشتند به زمین برکت می‌دهد. (سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است).
  سَده، از جشنهای ایران باستان است که در پایان روز دهم از ماه بهمن، (روز آبان در تقویم ایران باستان)، برگزار می‌شود و مهم‌ترین آیین آن آتش‌افروزی است. جشن سده، (نوروز و مهرگان هم)، نه جشنی دینی، بلکه در زمرۀ جشنهای کهن ایرانی قرار داشته و برگزاری آن همگانی بوده است.
  ابن‌اثیر از این جشن با عنوان «لیلةالوقود» (شب سوخت) و «لیلةالمیلاد» یاد کرده است. در اوستا و متون فارسی میانه، نامی از جشن سده نیست اما به «جشن رپیتوین»، از جشنهای دینی زردشتیان، بارها اشاره شده است.
  بعد از مهاجرت آریاییان به ایران، جشن‌ها نیز مانند بسیاری از آیین‌های بومی نجد ایران، با حفظ جنبه‌های ملی و قومی خود، با باورهای دینی آن زمان پیوند خورده‌اند. جشن سده و نوروز، با ایزد رپیتوین (سرور و نگهبان گرمای نیمروز) و جشن رَپیتْوین ارتباط دارند.
  رَپیتْوین Rapithwin یکی از ایزدان دین زرتشتی، موکل بخشی از زمان است که آن را «گاه ‌رَپیتوین» می‌نامند. گاهِ‌ رَپیتوین در اساطیر زرتشتی بیان‌گر کیفیتی از زمان است که می‌توان آن‌ را وضیعت آرمانی نامید. بنا بر پندارها هر زمان که دیو زمستان هجوم می‌آورد رَپیتْوین آب‌های زیرزمینی را گرم نگاه می‌دارد تا گیاهان و درختان از بین نروند.
  مردم بر این نظر بودند که جشن سده و چند روز قبل و بعد از آن سردترین شبهای سال است و بعد از این شب، زمین گرم می‌شود و به‌اصطلاح «نفس‌دزده» می‌کشد
  داستان‌هایی نزد مردم رواج داشت که حوادث آن بعد از سده، در روزهای پنجم تا پانزدهم بهمن اتفاق می‌افتاد. ازجمله پیرزنی که چندین و چند پسر داشت و نام یکی از آنها کُردک (کُردعلی) بوده که پنجم بهمن راهی کوه می‌شود و چون، هوا بسیار سرد بوده، در برف و بوران گیر کرده، نمی‌تواند به خانه بازگردد. پیرزن چشم انتظار، چرخ نخ‌ریسی‌اش را آتش میزند و همان موقع، هوا شروع به گرم‌شدن کرده، یخ و برف آب می‌شود و پسرش به خانه بازمی‌گردد.
  در گلپایگان و رباط مراد خمین، ۱۰ روزی را که کردعلی در کوه سپری کرد (پنجم تا پانزدهم بهمن)، «کرده به کوه» می‌‌گفتند و غروب روز پانزدهم که کردعلی از کوه پایین می‌آمد، آتش روشن کرده، درحالی‌که دور آن می‌گشتند، می‌خواندند: زمین برفه، عام کردعلی / هوا سرده، عام کردعلی / زیدتر بیا، مو سردمه / جل‌ باش بیا، مو سردمه/ گرمانه بیار که سردمه / سرمانه ببر عام کردعلی/ تونه به خدا، تونه به علی زوتر بیا عام کرد علی...
  در لرستان و ایلام هم روایتی شبیه به داستان کردعلی ورد زبانها بود... در خراسان بیشتر مردم معتقد بودند که پس از مراسم جشن سده، «خُرَّه (ذرات آتش و نور آن) به زمین می‌افتد»، یعنی ذرات آتشِ سده سرمای زمستان را مغلوب می‌کند و زمین دوباره نفس می‌کشد و زندگی را از نو آغاز می‌کند.
  دربارۀ دلیل نام‌گذاری و معنای نام سده، روایت ها یکی دو تا نیست. ازجمله اینکه از این جشن تا نوروز ۵۰ روز و ۵۰ شب، یعنی ۱۰۰ شبانه‌روز فاصله است (بیرونی، التفهیم، گردیزی، میبدی، و...)
  همچنین گفته شده در این روز زادگان کیومرث -پدر نخستین- صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند. برخی برآنند که در این روز فرزندان مَشی و مَشیانه (نخستین جفت انسان در تاریخ اساطیری ایران) به صد رسیدند و نیز آمده «شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید و نام این جشن سده شد.
  در روزگاران کهن ایرانیان سال را به دو بخش نامساوی تقسیم می کردند. تابستان بزرگ که هفت ماه بود، از آغاز فروردین تا پایان مهر ماه و زمستان بزرگ که از آغاز آبان ماه شروع و به پایان اسفند ماه می‌رسید. ایرانیان باستان جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن برگزار می کردند، که در این هنگام، درست صد روز (از روز نخست آبان تا روز دهم بهمن ماه) از زمستان بزرگ می گذشت.
  به نظر ابراهیم پورداوود گذشتن ۱۰۰ روز از آغاز زمستان بزرگ، سبب نام‌گذاری اصلی و قدیمی سده بوده است، ۱۰۰ روز پس از زمستان بزرگ و روزهای افسرده و سرد، برگزاری جشن سده برای اظهار شادمانی بود برای پیش آمدن فصل تابستان که فصل ایزدی و فصل زندگانی است...
  جشن سده به داستان فِرِیدونْ -آفریدونْ از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ ایران - هم نسبت داده شده، ابوریحان بیرونی در «التفهیم» (التَّفهیم لِأَوائلِ صناعة التَّنجیم) بنیان سده را به داستان شکست بیوراسب (ضحاک) از فریدون و حقانیت ارمائیل (مَه‌مُغان) نسبت می‌دهد. هنگامی که فریدون بر ضحاک پیروز شد، می‌خواست ارمائیل، آشپز ضحاک را مجازات کند، اما معلوم شد که او از دو جوانی که هر روز باید قربانی می‌شدند تا مغزشان خوراک مارهای دوش ضحاک شود، یکی را نجات می‌داد و به دماوند می‌فرستاد. فردوسی از او و برادرس یاد کرده است.
دو پاکیزه از کشور پادشا
دو مرد گرانمایه ٔ پارسا
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام کرمایل پیش بین
  در این روایت، آتش‌افروزی جشن سده به یاد آتش‌هایی است که نجات‌یافتگان در کوه دماوند افروختند تا فریدون از جای آنها آگاهی یابد (بیرونی،،‍ گردیزی، میبدی، عمر خیام (در نوروزنامه) و رشید شهمردان اوستاشناس و تاریخ‌نگار زرتشتی).
  بنیان‌گذاری جشن سده به هوشنگ از پادشاهان پیشدادی (فرزند سیامک و نوۀ کیومرث) هم نسبت داده شده است. بنا بر افسانه‌ها هوشنگ، هنگامی که به شکار رفته بود، ماری دید؛ پس سنگی به سوی مار پرتاب کرد تا او را از بین ببرد، اما سنگ به سنگ دیگری خورد و بوته‌ها آتش گرفت. هوشنگ شاه، جشنی برپا کرد و نام آن را سده گذاشت.
بروایت فردوسی در شاهنامه
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
  کشف آتش بسیار کهن‌تر از عصر هوشنگ است و افسانه مزبور واقعیت ندارد. بماند که در هیچ‌یک از متون تاریخی مُقدّم بر شاهنامه و گاه متاخر بر آن هم یاد نشده‌‌است. ابیات زیر هم که به فردوسی نسبت می‌دهند، در نسخه‌های تصحیح شده استاد جلال خالقی مطلق و مصطفی جیحونی، در زمره بیت‌های افزوده شده و الحاقی شاهنامه آورده شده‌‌است.
برآمد به سنگ گران‌سنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ابیات مزبور در کهن‌ترین دست‌نویس تاریخ‌دار شناخته‌شده از شاهنامه که در کتابخانهٔ ملی فلورانس نگه‌داری می‌شود نیز، نیست.
  در فولکلور نقاط مختلف ایران، در شب جشن سده، شعری خوانده می‌شد که سبب نام‌گذاری سده را در باورهای مردم نشان می‌داد: ۱۰۰ به غله / ۵۰ به نوروز...؛ در این باور، ۱۰۰ روز مانده به جمع‌آوری غلات دلیل نام‌گذاری این جشن دانسته شده است.
  غیر از کیومرث و فریدون و هوشنگ، جشن سده را یادگار دوران اردشیر بابکان، جمشید و اسفندیار نیز دانسته‌اند.
  از شاهنامه چنین معلوم می‌شود که در ایران پیش از هجوم اعراب به ایران زمین، جشن سده را در آتشکده‌ها یا در جایی به نام «جشنگاه سده» برگزار می‌کردند. ولی در اوستا و متون فارسی میانه، نامی از جشن سده نیامده و ما اطلاعی از چگونگی برگزاری این جشن در ایران باستان نداریم.
  کهن‌ترین سندی که به برگزاری جشن سده اشاره می‌کند، یک بیت شعر از دورۀ سامانی است. از قصیدۀ ابوالعباس الارخسی. که به سده، سذَق، شب آتش افروختن اشاره دارد.
مهترا بارخدایا ملک بغدادا
سذق و یکم بر تو مبارک بادا
ابوالعباس عباس بن عبدالله ارخسی (ارسجی)، منسوب به ارخس، از روستاهای نواحی سمرقند بود که در قرن سوم می‌زیست. او از شاعران دربار امیر نصر بن احمد سامانی (م ۲۷۹ هـ) بود و کارش مثل بسیاری چون خودش چاپلوسی و مداحی بود.
  برگزاری جشن سده در دورۀ حکومت مرداویج زیاری را هم داریم که شرح آن در الکامل (ابن‌اثیر)، تجارب الامم (ابوعلی مسکویه)، المختصر فی اخبار البشر (ابوالفدا،) و مجمل التواریخ و القصص آمده است.
  «مشهورترین آتش‌بازیهای شبانۀ قرن چهارم در سال ۳۲۳ ق، به دستور مرداویج بنیان‌گذار دودمان زیاریان ترتیب داده شد. از مدتها پیش‌تر، هیزم بسیار از دورترین نقاط در وادی زرین‌رود، نزدیک اصفهان، گرد آورده بودند و آذین‌بندان حاضر کرده، شمعهای عظیم ریختند و کوه و تپه‌ای مشرف بر شهر نماند، مگر آنکه هیزم و خار بسیار در آنجا انباشتند.
  رفتار غیرقابل دفاع سوزاندن پرندگان در آتش سده هم گزارش شده‌. آدام متز Adam Mez خاورشناس آلمانی
تعداد زیاد کلاغ زنده گرفته، بر چنگال و منقارهایشان گردوهای پر از مواد آتشزا و فتیله آویختند و در نشستنگاه خاص مرداویج مجسمه‌ها و ستونهای شمعی بزرگ برآوردند و طبق برنامه در ساعت معین در کوهها و تپه‌ها و دشت آتش افروخته شد و فتیلۀ پرندگان را هم آتش زده، پرواز دادند.
  از برگزاری جشن سده در دورۀ غزنویان هم گزارشی ثبت شده‌است.: در ماه صفر ۴۲۶، هنگامی که امیر مسعود غزنوی با سپاه خود به سوی مرو می‌رفت، چون سده نزدیک بود، دستور داد لشکریان در راه مرو سراپرده زنند و پس از برگزاری جشن سده، به راه خود ادامه دهند. سپاهیان در کنار جوی آب بزرگی که در صحرا بود، به کمک چوبهای بلند، چهارطاقهایی ساختند و آنها را از شاخه‌های خشک انباشتند، به اندازه‌ای که به بلندای کوهی رسید. در شب سده، امیر در زیر سایبانی در کنار جوی آب نشست و ندیمان و مطربان آمدند، آتش به هیزمها زده شد و کبوتران و ددان نفت‌آلود را رها کردند که از میان آتش شروع به دویدن کنند؛ گزارش شده است که شعله‌های این آتش به اندازه‌ای بلند بوده که تا ۱۰ فرسنگ آن‌سوتر دیده می‌شده است. بیهقی، گزارشگر این واقعه، نوشته است: «چنان سده‌ای بود که دیگر آن‌چنان ندیدم»
  رسم ملوکانهِ بستن بافه‌های گیاه به پای پرندگان و رهاکردنشان در آتش را (ابوعلی مسکویه، ۱ / ۳۱۰؛ ابن‌اثیر، ۸ / ۲۹۸؛ بیرونی، التفهیم، ۲۵۷؛ قزوینی، ۸۰؛ دمشقی، ۳۶۶؛ میبدی، ۱۰۰)، گزارش کرده‌ و نوشته‌اند خیلی‌ها این رسم را نمی‌پسندیدند. ابوریحان بیرونی نیز از آن به بدی یادکرده است (الآثار، ۲۸۲).
  عنصری بلخی قصیده‌ای دارد در مدح امیر نصر ابن ناصرالدین سبکتگین، که به سده اشاره می‌کند.
سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است
همچنین نخستین بیت قصیدۀ عثمان مختاری در مدح ابوالملوک ارسلان شاه بن مسعود غزنوی:
شب سده است بیا ای چراغ رودنواز
از آتش می، غم را بسوز و چنگ بساز
  منوچهری و عسجدی و فرخی... هم به سده اشاره دارند.
شواهدی از برگزاری جشن سده در دورۀ سلجوقیان هم در دست است.
  بروایت پژوهشگران ازجمله «فرزانه گشتاسب» گرچه از دورۀ مغول به بعد، جشن سده با آن جلال و شکوهی که حاکمان سامانی، زیاری، غزنوی و سلجوقی برگزار می‌کردند، برپا نشد، ولی از بین هم نرفت.
  سده کم کم به جشنی زمستانی بدل شد. بویژه که در پایان چلۀ بزرگ زمستان، نویدبخش بیداری طبیعت است، زرتشتیان استان‌های کرمان، یزد، فارس از دیرباز این جشن را برگزار می‌کرده‌اند؛ امروزه بجز این شهرها در روستاهای اطراف میبد و اردکان، بافق، بردسکن، طبس (روستای پیرحاجات و کلشانه) و در سرایان (روستای دوحصاران) در کنار هم آتشی بزرگ می‌افروزند و به نیایش‌خوانی و پایکوبی می‌پردازند.
  اگرچه امام محمد غزالی گفته بود «نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن را نبَرد...» اما مردمی که بدرستی، شریعت را از ایمان خویش جدا می‌کردند (و جدا می‌کنند)، بی‌اعتنا به فقیهان و متکلمان، آتش افروخته و سده را گرامی می‌داشتند و گرامی می‌دارند. همچنان که تا همین امروز و تا همیشه نوروز را.
  برخلاف نظر کسانی که ایمان را به شریعت آلودند و به کوری چشم مرتجعین کهنه و نو، جشن سده را گرامی داشته، به «قبَس» و آتشی که ابراهيم خلیل در آن سالم ماند،‍ به آتشی که سیاوش از آن گذشت و نیاکان ما هم بر قله‌ها و بامها برافروختند، درود.
  سلام بر آتش. آتشی که پرومتئوس آن را از خدایان ربود و از آسمان به زمین آورد و به همین دلیل عقوبت سنگینی را به جان خرید.
بر افروز ای آتش باستانی - بده گرمی این سردی زندگانی

منابع
1) التفهیم اثر ابوریحان بیرونی.
2) الکامل فی التاریخ و تاریخ ابی الفدا اثر عزالدین بن اثیر.
3) تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی.
4) کیمیای سعادت اثر امام محمد غزالی.
5) نوروزنامه اثر حکیم عمر خیام.
6) بدائع اللغه اثر ابوالفضل رشید الدین میبدی.
7) زین الاخبار اثر گردیزی.
8) عجائب المخلوقات اثر عمادالدین زکریای قزوینی.
9) تجارب‌الامم اثر ابن مسکویه.
10) انجمن ایرانشناسی، نشریۀ شمارۀ ۲، جشن سده، دهم بهمن ۱۳۲۴
11) شاهنامه فردوسی
12) جشن‌ها و آئین‌های ایران باستان: گذری بر آئین‌های سال نو
13) ایزدانی که با سال نو به زمین بازمی‌گردند. ژاله آموزگار
14) قصلنامه علمی پژوهشی «زبان شناخت»، سال دوم شماره دوم، مقاله فرزانه گشتاسپ، گاهِ رَپیتوین، زمان آرمانی در دین مزدیسنی 

همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net

 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook