یکبار دیگر ماندلا
هر پدیده ای را باید از جوانب مختلف بررسی کنیم
وقتی نلسون ماندلا به میهمانی خاک رفت با شعر «شکستناپذیر» Invictus که در زندان زمزمه میکرد و مضمونش بیان کلمه حق در برابر جباران است به بردباری و پایداری او اشاره نمودم اما هر پدیده ای و هر کسی (از جمله ماندلا) را باید از جوانب مختلف بررسی کنیم.
آش همان آش و کاسه همان کاسه
سالها پیش چند نفر از هموطنان ماندلا که از سیاستهای «دکلرک» Frederik Willem de Klerk و حکومت نژادی او بیزار بودند با اندوه میگفتند در آفریقای جنوبی تغییر چندانی حاصل نشده و اوضاع بر همان منوال سابق است، حتی بد تر.
برای من باورکردنی نبود اما اصرار میکردند برداشتشان از سر بدبینی نیست و از دوران دانشجویی پابهپای «کنگره ملی آفریقا» ANC علیه نژادپرستان مبارزه کردهاند و هنوز هم گرایش سوسیالیستی و ترقیخواهانه دارند. دو نفر از آنان هم گردنبندی با تصویر ماندلا به گردن داشتند.
این گذشت تا بعدها که خودم در آفریقای جنوبی در سه پایتخت متفاوت آن کشور (پرتوریا، کیپ تاون و بلوم فونتین)، همچنین در شهر پرجمعیت ژوهانسبورگ پای صحبت تعداد زیادی از مردم نشستم و شگفتا که اکثریت آنان در عین ستایش از ماندلا، میگفتند اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور به مراتب از دوران پیش از ماندلا رقت بارتر است.
برخی با تأکید میگفتند رهایی کشور از تبعیض نژادی، مدیون دکلرک و رهبران سیاسی رژیم پیشین است که فهمیدند با حفظ قدرت کاری از پیش نمیبرند. تحریمها کشور را فلج کرده بود. نه فقط تحریمهای اقتصادی، تحریمهای ورزشی نیز.
محبوبیت بسیار زیاد ورزشهای راگبی و کریکت در آفریقای جنوبی و ممنوعیت شرکت این تیمها در مسابقات بین المللی عملا به یک عامل فشار بسیار سنگین بر رژیم آپارتاید تبدیل شد و دولتمردان فهمیدند برای خروج از تنگنا، چاره ای جز مذاکره با مخالفین و منتقدین نیست. «نیل برنارد» به نمایندگی از رژیم آپارتاید ۴۸ مرتبه با ماندلا مذاکره کرد.
رفتند با ماندلا و دیگر رهبران زندانی وابسته به کنگره ملی آفریقا ساخت و پاخت کردند و با آزادی زندانیان، روند انتقال قدرت را دنبال نمودند تا حاصل کار بازهم و بازهم به نفع سفید پوستها باشد.
مردم و حاکمانی که این نژادپرستی را به ارث برده و با آن رشد یافته بودند، از حفظ و به ارث گذاردن این رژیم ناتوان بودند، با ماندلا و دیگر رهبران کنگره ملی آفریقا وارد مذاکره شدند و در این تعامل، بسیاری از وقایع در پس پرده رقم خورد.
تلاش دکلرک و مشاورانش این بود که از ماندلا بعنوان کاتالیزاتور سیاسی در معادلات قدرت آن دوره استفاده کنند و تا حدودی هم موفق شدند.
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در آفریقای جنوبی
بعد از درگذشت ماندلا نویسندگانی چون «بیل کیلر» Bill Keller «جان پیلجر» John Pilger و، «پاتریک بان» Patrick Bond در عین ستایش از بردباری ماندلا و گذشت وی میراثش را زیر سئوال بردهاند. البته دیدگاه رفقای نزدیک ماندلا، مثل اسقف «دزموند مپیلو توتو» Desmond Mpilo Tutu این نیست.
...
بیل کیلر یکی از روزنامه نگاران مشهور در «نیویورک تایمز»، اوضاع زمان ماندلا به بعد را زیر ذره بین گذاشته و نقد کردهاست. وی از جمله گزارشگرانی بود که از وقتی ماندلا آزاد شد، مرتب در باره او مینوشت.
جان پیلجر هم با مقاله دقیقی اوضاع زار عصر ماندلا (و بعد از ماندلا) را تشریح کردهاست. وی مستند ساز استرالیایی الاصل ساکن آفریقای جنوبی است که از دهه ۶۰ زندگی ماندلا را دنبال کرده و در باره او نوشتهاست.
همچنین پاتریک بان، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آفریقای جنوبی در «کاونتر پانچ» CounterPunch مقاله جامعی در این مورد نوشته است.
پاتریک بان در مقاله اش ۴ سال ریاست جمهوری ماندلا را (از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴) بررسی کرده و قدم به قدم توضیح میدهد که نه تنها ماندلا بلکه اکثریت رهبران کنگره ملی آفریقا در عمل با اقلیت نژادپرست، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول کنار آمده و راه ثروت اندوزی سفیدپوستان سابق را باز کردهاند.
وی نشان میدهد که شرایط مردم آفریقای جنوبی بهتر از گذشته (پیش از ماندلا) نیست. حتی گفته میشود به مراتب بدتر از دوران تبغیض نژادی است.
هر میراثی در نهایت نوعی انتخاب است
ماندلا معتقد بود آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمیشود. آزادی به احترام گذاشتن به آزادی دیگران نیز نیاز دارد.
اگرچه او با فلسفه «اوبونتو» Ubuntu که اساسش محبت انسانی است همنشین بود، اگرچه مثل «سعدی» معتقد بود «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، و اگرچه عمیقاً باور داشت «هر کس بخشی از کل است و من هستم چون ما هستیم.» اما، های و هوی ستمگران که در وصف او از هم پیشی گرفتند معنی دار و قابل تأمل است. انگار نه انگار تا واپسین دم، جانب رژیم آپارتاید را میگرفتند و با تمام قوا اعضای کنگره ی ملی آفریقا را تحت مراقبت و تعقیب قرار داده، اینجا و آنجا شکارشان میکردند. انگار نه انگار «ماندلا»یی که امروز به عرش اعلی میبرند دیروز و پریروز «تروریست» بود.
...
مدح و ثنای طالبان نفت و دلار نسبت به انسان بزرگی مثل ماندلا از سر نوعدوستی نیست. به همین دلیل این حس به اصطلاح نوعدوستی شامل اکثریت فقیر آفریقاییهایی نمیشود که کماکان بیش از پیش به اعماق باتلاق بیرحم تنگدستی ناشی از سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی فرو میروند.
اگر مدعیان صاحب اختیاری جهان تنظیم رابطه ای را که با گاندی و نهرو و آلنده و سوکارنو و قوام نکرومه و دکتر مصدق داشتند با ماندلا ندارند و اگر از وی امامزاده و ضریح میسازند علت دارد. صرفاً به خاطر ارزش و عظمت بردباری ماندلا نیست که اینهمه او را مدح میکند.
کشتار معدنچیان ماریکانا Marikana
هستند کسانی چون «سیفو سینگیسوا» Sipho Singiswa که با او زندان بودند و رنج بردند اما از موضع ضدیت با ستمگران و نژادپرستان، با اشاره به دست اندازیهای بانک جهانی The World Bank و صندوق بین المللی پول IMF که به آفریقای جنوبی چون لقمه ای لذیذ مینگرند، از میراث ماندلا انتقاد میکنند.
امثال سیفو سینگیسوا از گروههای حاشیهای و ضعیفی یاد میکنند که به خاطر تأیید و ستایش بیوقفهی کنگره ملی آفریقا از سیاستهای اقتصادی نئولیبرال به سوی شرایط عمیقاً ضدانسانی کار و زندگی سوق داده شدهاند.
منتقدین ماندلا از جمله همسر سابقش «وینی ماندلا» winnie mandela میگویند اکثریت سیاه به پلههای پایینی نردبان اقتصاد رانده شدند و نام ماندلا نیز خواهی نخواهی با این امر گره خوردهاست.
سیاستهای اقتصادی وی بود که باعث ناامیدی مردم شد و اقلیتِ سفید صاحب ثروت، رهبری کنگره ملی آفریقا را که از ارزشهای خود تهی شده، به ریشخند گرفت.
بعدها هم رهبران کنگره با سوءاستفاده از نام ماندلا و محبوبیتش در کشور «رنگین کمان» آفریقای جنوبی، کشتار «معدنچیان ماریکانا» (۱۶ آگوست ۲۰۱۲) را توجیه نمودند و در عوض، مثل «جاكوب زوما» Jacob Zuma (رئیس جمهور کنونی کشور) تند و تند تجدید فراش کردند و در کشوری که فساد اداری و شکاف طبقاتی بیداد میکند، میلیون ها دلار برای ویلاهای پر زرق و برق خودشان هزینه نمودند.
از سر تصادف نبود که در مراسم یادبود ماندلا در استادیوم ۹۰ هزار نفری شهر ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی)، گروهی از مردم ، وی را که دم از ماندلا میزد، دست انداختند و «هو» کردند.
خشم سیاهان فقیر آفریقایجنوبی بیدلیل نیست. کنگره ملی آفریقا که زمانی، پایان آپارتاید و عدالت اجتماعی بیشتر را وعده میداد به مرور زمان رنگ عوض کرد. از شور و تپش افتاد و ساز دیگری زد...
سفر ماندلا به داووس
سفر ماندلا به داووس در ژانویه ۱۹۹۲ و رسیدن به نظریه بازار آزاد، اقتصاد آزاد و جهانی شدن، او را از این رو به آن رو کرد.
داووس اشاره به مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum) یکی از سازمانهای بزرگ اقتصادی سوئیس است که در ژانویه سال ۱۹۷۱ در داووس، دهکدهای کوهستانی در شرق آن کشور راه اندازی شد.
...
ماندلا سال ۱۹۹۰ که از زندان آزاد شد از ملی کردن ثروتهای اصلی کشور و اینکه همه سرمایه ها از جمله معادن و بانکها و صنایع اصلی متعلق به مردم است و نه غارتگران، صحبت کرد و تأکید نمود که تعدیل در این امر، محال است.
اما ژانویه ۹۲ که به داووس سوییس رفت به قول خودش سران شرکت کننده او را قانع کردند که چار چوب سرمایه داری، و خلاصه نقشه راه دیگری را بپذیرد.
این موضوع را وی به «آنتونی سامسون» Anthony Sampson نویسنده زندگینامهاش گفته است.
ماندلا میگوید در بازگشت به اعضای کنگره ملی آفریقا گفتم دوستان عزیز، ما یا باید سرمایه گذاری دیگران را بپذیریم و پیشرفت کنیم و یا به آن بیتوجه باشیم.
...
رئیس سابق بانک مرکزی آفریقای جنوبی «تیتو تیتوس مبو ونی» Tito Titus Mboweni که در داووس همراه ماندلا بود، با ذکر این مطلب که وی زیر فشار کسی نبوده و تغییرش اصالت دارد، گفته است:
کنگره تصمیم دارد برای اکثریت مردم در آفریقای جنوبی عدالت اجتماعی فراهم کند. مسکن، خدمات پزشکی، بهداشت، وسائل نقلیه مناسب، آموزش بهتر، رسیدن به آب سالم و در یک کلام ایجاد یک بورژوازی سیاه پوست. برای اینکار، ما نقشه راه داووس را پذیرفتیم.
...
از آن پس سرمایههای خارجی راهی آفریقای جنوبی شد. بانک انگلیسی بارکلی Barclays Bank (از بزرگترین بانکهای جهانی) بزرگترین بانک مصرف کنندگان آفریقای جنوبی را تصاحب کرد.
صاحبان کارخانه هندی «میتال» India Steel Pty Ltd بزرگترین شرکت فولاد آفریقای جنوبی Iskoor Metals (ایسکور) را خریدند.
بانک صنعتی تجاری چین هم وارد شد و شریک بانک استاندارد (بانک خدمات مالی آفریقای جنوبی) شد.
سوپر مارکت زنجیره ای «مسمارت» Massmart آفریقای جنوبی، توسط «ورلد مارکت» World Market(بزرگترین فروشگاه در سطح جهان) خریداری شد...
میراث بجامانده از ماندلا Mandela's Legacy
ماندلا پس از آزادی در سخنرانی که ۱۱ فوریه ۱۹۹۰ ایراد نمود بر حق مبارزه مسلحانه armed struggle برای دفاع و در واکنش به خشونت آپارتاید تاکید کرد. یعنی حتی اگر با مبارزه مسلحانه موافق نبود در برابر خشونت دشمن بیرحم حق دفاع از خود را از جانب مردمش به آپارتاید دودستی تقدیم نکرد. با اینحال با تفرقه و کینه میانه نداشت و پس از پیروزی مردم کشورش بر رژیم آپارتاید، اجازه نداد خشونت و انتقام گیری در مورد سفیدپوستان آفریقای جنوبی پا بگیرد.
...
با فروپاشی آپارتاید و پایان تحریم ورزشی آفریقای جنوبی، قرار شد سال ۱۹۹۴، تیم ملی راگبی کشور در بازی های جهانی شرکت کند. در این تیم ورزشی، تمامی بازیکنان آن-جز یک نفر – سفیدپوست بودند. گمان میرفت با تغییر رژیم، مسئولین کشور ترکیب تیم را بر هم زده و در عوض یک تیم «سیاهپوست» را روانه بازی های جهانی کنند. اما ماندلا دستور داد که تیم ملی راگبی با همان ترکیب سابق اش، یعنی با بازیکنان سفید پوست، روانه ی بازی های جام جهانی شود. این تیم که پشتیبانی روحی و معنوی تمامی مردم افریقای جنوبی، چه سفید چه سیاه، را در پشت سر خود داشت توانست به قهرمانی جهان برسد و به این ترتیب گام دیگری در اتحاد مردم آفریقای جنوبی برداشته شد.
...
با وجود همه فشارها (از جانب امثال کلینتون و...) دست از کوبا نکشید. کوبایی که زمانی سربازانش را به آفریقا فرستاده بود. بارها گفت نمیتوانم نسبت به کسانیکه دوش به دوش مردم کشورهای جنوب آفریقا با رژیمهای نژادپرست از جان خود گذشتند بیتفاوت باشم. این کوبا بود که از سال ۱۹۷۵ همراه با «جنبش مردمی برای آزادی آنگولا» (MPLA) با رژیم آپارتاید مقابله کرد.
(وقتی نژادپرستان در آنگولا شکست خوردند راه را برای استقلال نامیبیا در ۱۹۹۰ و آزادی آفریقای جنوبی گشوده شد.)
جنگ علیه به اصطلاح تروریسم و تجاوز به عراق را به شدت محکوم کرد. نژادپرستی را حتی در ایالات متحده زیر سئوال برد. از سندیکای کارگری دفاع کرد و جانب کارگران معادن طلا و پلاتین را گرفت. حاضر نشد به زین قدرت بچسبد. از دید او ظالم و مظلوم هر دو قربانی بود. ماندلا نه تنها زندانبان، بلکه زندانبانان را هم آزاد کرد و در قلب مردمش جا داشت. ولی...
ولی در کل، میراثی که از او به جای مانده میراثی تاسف انگیز و اندوهبار است. نه فقط از نظر اقتصادی، به لحاظ اجتماعی هم.
در اینکه ماندلا شور آزادیخواهی داشت تردیدی نیست. او هیچ ارزشی را بهوسیله ضدارزشها تحقق نبخشید و کینه را با کینه پاسخ نداد. از مرز سرخ امانت داری عبور نکرد و وقتی همسر و دوستان دیروزش با انتقاد اصولی به وی راهشان را کج کردند، به آنان تهمت نزد، فحاشی نکرد و برایشان پاپوش ندوخت. به کسی مزدور و خائن نگفت و به حق کشی میدان نداد. مصونیت اظهار نظر را پاس میداشت و در شرایطی که عطش انتقام جویی بیداد میکرد، برای متحد کردن جامعه پراکنده آفریقای جنوبی و غلبه بر روح نفرت، مخالفانش را بخشید. با رفتارش درس سعه صدر داد. در مبارزه با نفرت نژادی، نژادپرست نشد و پس از پیروزی به ترویج شکیبایی پرداخت و برای بسیاری از رنجدیدگان، منبع عظیمی از الهام در میل بیپایان به آزادی بود.
در زمان وی بساط داغ و درفش راه نیافتاد. کسی شکنجه و تیرباران نشد. فتوای اسیرکشی نداد و سر ها بر دار ها نرفت اما...
اما پایداری و بردباری ماندلا و برخورد حکیمانهای که آن انسان بزرگ با مخالفین داشت گرچه بسیار اهمیت دارد اما همه داستان، این نیست...
هر پدیده ای را باید از جوانب مختلف بررسی کنیم.
مقاله جان پیلجر
* Mandela's Greatness May Be Assured - But Not His Legacy
مقاله پاتریک بان
* The Mandela Years in Power
آدرس ویدیو
سایت همنشین بهار
ایمیل
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook