تاریخ جهان دادگاه جهان است (۱)
دوران کلاسیک باستان Classical antiquity
شبکههای اجتماعی مدرن به دلیل حجم وسیع اطلاعات مندرج در آن نقش به سزایی در انتشار اخبار و اتفاقات روزمره دارند، اما جهان مجازی را با فضاهای جدیدی مواجه کردهاند که بیشتر سردرگمی به دنبال دارد و به میزان زیادی با پدیده «آلودگی اطلاعات» روبرو شدهایم، یعنی دادههای درست با نادرست قاطی شدهاست. بگذریم که بیشتر ما، پی «راحتالحلقوم» میگردیم، و با به اصطلاح «اخبار داغ» که امروز هست و فردا نیست، سرگرم شده، در جنگل مولای «نت» (اینترنت) بیشتر Fast food «فَست فود»های فیسبوکی و تویتری گاز میزنیم. واقعش دید و نگاه ما، کمسو شده است. از سوی دیگر ژورنالیسم مبتذل سیاسی که در بسیاری مواقع از دانش سیاسی تهیست، بسیاری از ما را سر کار گذاشته و به سطحینگری خو داده و این در شرایطی است که چون تشنه به آب و خسته به خواب، به دانایی و برنایی نیاز داریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
گذشته پیش درآمد اکنون است
در گذشته نباید زیست امّا، به گذشته باید نگریست. گذشته پیش درآمد اکنون و چراغ راه آیندهاست و ما در آئینه تاریخ است که خود را به وضوح میبینیم.
البته مباحث تاریخی بر خلاف علوم دقیقه(علوم سخت) Hard science و ثابتها در فیزیک و ریاضی، با امّا و اگر و تفسیر به رأی همراه است، با همه این اوصاف، باید بر لب جوی تاریخ بنشینیم و از آن بیاموزیم. بخصوص که مرتجعین کهنه و نو از ناآشنایی ما با وقایع تاریخی، سوءاستفاده میکنند و سوءاستفاده کردهاند. هر تاریخ واقعی، تاریخ معاصر است. یعنی فهمیدن ما با واقعیت کنونی همنشین شده و از آن تأثیر میگیرد. از همین رو «تاریخ بی طرف» وجود ندارد و ذهنّیت مورخ گاه مقّدم بر واقعیتهایی است که در اسناد و مدارک یافت میشود.
....
موضوعی که از امروز شروع میکنم و امیدوارم بتوانم به سرانجام برسانم، آشنایی مقدماتی با سرفصلها و نقاط عطف تاریخ جهان و بطور خاص اروپا است، نه برای انباشت معلومات یا ارضای حس کنجکاوی، بلکه برای اینکه خود را و زمان و جهانی را که در آن به سر میبریم بشناسیم. به قول فریدریش شیلر، شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی: تاریخ جهان، دادگاه جهان است.
Die Weltgeschichte ist das Weltgericht.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اروپای دوران قدیم
تاریخ اروپا شامل دوره زندگی مردمان در اروپای قارهای، از زمان پیشاتاریخ تا دوران کنونی میباشد.
منظور از اروپای قارهای Continental Europe خشکی اصلی تشکیل دهنده قاره اروپا منهای جزیرههای اروپاست.
...
برای تقسیمبندی تاریخ اروپا چهار دوره را در نظر میگیریم:
۱- دوران کلاسیک باستان(اروپای دوران قدیم) Classical antiquity،
۲- قرون وسطی(سدههای میانه) Middle Ages
۳- عصر نوزائی(رنسانس) The Renaissance و -
۴- دوران جدید Modernity که از ۱۶۰۰ میلادی شروع میشود.
...
اروپای دوران قدیم مربوط به زمانی است که یونان باستان و روم باستان در منطقه مدیترانه برو و بیا داشتند. شروع این دوره همزمان با نخستین اشعار ثبتشدهٔ هومر در سدهٔ ۸ تا ۷ پیش از میلاد است که با ظهور مسیحیت و غروب امپراتوری روم روبرو می شویم. این دوران با آغاز قرون وسطی پایان مییابد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوران شکوفایی جوامع یونان و روم
زمانی که از آن صحبت میکنم دوران شکوفایی جوامع روم و یونان و تأثیرگذاری آنها بر سرتاسر اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه است. روم و یونان در دوران کلاسیک باستان، نقش بسیار داشتند. «بدون تمدن هلنیسم و امپراتوری روم بهعنوان یک اساس، اروپای مدرن وجود نداشت.»
(هلنیسم، ﺩﻭﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﻫﻨﺮﯼ ﯾﻮﻧﺎﻥ است ﮐﻪ ﻣﺸﺨﺼﻪ ﺁﻥ ﭘﺪﯾﺪ ﺁﻣﺪﻥ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭﯼ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﺑﻮﺩ).
...
ابتدا اشارهای به روم بکنم.
مورخان، تاریخ روم باستان را به سه دوره پادشاهی، جمهوری و امپراطوری تقسیم میکنند.
عصر پادشاهی(۷۵۰ تا ۵۱۰ پیش از میلاد)
عصر جمهوری(۵۱۰ تا ۲۷ پیش از میلاد)
عصر امپراتوری(سال ۲۷ پیش از میلاد تا ۴۷۶ پس از میلاد)
...
امپراتوری روم از سال ۲۷ قبل از میلاد حدود دو قرن یکهتاز بود. ثبات سیاسی و شکوه و جلال خودش را به رخ میکشید و در مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی خدایی میکرد اما همیشه خروس نمیخوانَد و این اوضاع پایدار نماند. زمانی رسید که امپراتوری قدرتمند روم ضعیف و ضعیفتر شد و بالاخره با تهاجم گسترده اقوام ژرمن(گروههای نژادی- زبانی که از اروپای شمالی سرچشمه میگیرند) و شیوع بیماری طاعون از جاه و جلال افتاد و در اواخر قرن دوم میلادی به انحطاط رفت. اگرچه بعدها تلاش کرد سر بلند کند و جان تازه گیرد اما آب رفته به جوی باز نگشت، بویژه که دربار روم به خودکامگی و استبداد هر چه بیشتر مبتلا گشت. «یک تمدن بزرگ تا از درون منهدم نشود از بیرون مغلوب نمیشود».
...
سالِ ۳۹۵ پس از میلاد، روم دو تکه شد(دو ناحیه شرقی و غربی)
بخش شرقی شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، خاور نزدیک و مصر را سرپرستی میکرد. در حالی که بخش غربی بر ایتالیا، اسپانیا، گل، تقریباً برابر با فرانسه امروزی، بریتانیا و نیمه غربی و آفریقای شمالی کنترل داشت.
دو نیمه شدن امپراتوریِ روم موجب دو نیمه شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیت اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهنگ یونانی و کلیسای ارتدوکس بود. از قرن چهارم میلادی که امپراتوری روم مسیحیت را پذیرفت یا بهتر بگویم بر آئین مسیح سوار شد و آن را به صورت دین رسمی خود درآورد، کلیسا میراثدار امپراتوری زوالیافته روم شد. این پیوند نامیمون، هم نقش دولت رومی را از میان برد و هم پیام انساندوستانه مسیح را. درهمآمیختن دین و دولت، خشونت مستتر در سرشت دولت را به دینی که از خشونت بری بود منتقل کرد و بعدها سلطه انحصاری و خشن کلیسا بر ذهنیت جوامع اروپایی آن را به سدی بزرگ در راه شکوفایی تواناییهای انسان و جامعه بدَل نمود.
...
در سال ۴۷۶ میلادی امپراتوری روم غربی با با تاخت و تاز «بربر»هایی که تشنه تصرف سرزمینهای تازه بودند فروپاشید. امپراتوری روم شرقی هم سال ۱۴۵۳ بهدست ترکان عثمانی برافتاد....
خاستگاه تمدن و امپراطوری روم، شهر رم بود و سرزمینهای امپراتوری روم با یک شبکه از راهها به پایتخت(رم)، وصل میشد و شهروندان از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک(زبان لاتین)، بهره مند بودند.
...
رومیها به مهیاسازی مواد اولیه حقوق، قوانین، هنر و ادبیات و معماری و زبان در دنیای غرب کمک کردند. آنها همچتین در صنعت تامین مواد اولیه برای نوشتن کتاب، ابتکار زیادی به خرج داده و آن را به شکلی درآوردند که امروز میشناسیم. حاکمیت تمدن رومی بر اروپای غربی و ناحیه مدیترانه، تاثیرات مهم باستان شناختی و شواهد ادبی بسیار برجا گذاشت.
حالا ببینیم در آن دوران یونانیان چه وضعی داشتند.
یونانیها از قرن هشتم قبل از میلاد، ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه را آغاز کردند و آتن طی دو قرن(از ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد) به مرکز مهم تجاری و رشد خلاقیت در زمینه هایی چون شعر، هنر، نمایشنامهنویسی و فلسفه تبدیل شده بود.
یونان باستان از دهها «دولت – شهر» مستقل تشکیل میشد و شهروندان آتن از یک دمکراسی ابتدایی هم برخوردار بودند. مردم سالاری و دموکراسی در لفظ، واژهای مربوط به همان عصر یعنی دوران باستان است که به معنای «دموس» یا «توده مردم» به کار میرفت.
گفته میشود دستاوردهای فرهنگی دولت ـ شهرهای یونان جهان غرب را بسیار تحت تاثیر قرار داد. دانشمندان یونانی در امور طبیعی و ریاضیات و...به کشفیات جدید نائل شدند و فلسفه و حکمت و امثال سقراط و افلاطون و ارسطو را ارج مینهادند. در آن دوران علاوه بر فلسفه، هنر و درام یونانی هم شکوفا شد. (از بیان جزئیات میگذرم)
برتراند راسل گفتهاست «هیچ چیز شگفتانگیز تر از پیدایش ناگهانی تمدن یونان و یا دشوارتر از توضیح آن در سراسر تاریخ نیست.» توضیح پیدایش تمدن غرب با توجه به این نکات انجام میگیرد.
در زمینه فلسفی و فکری یونان نقش تاریخی یافت که تا به امروز نیز باقی ماندهاست. یادآوری کنم که ریشههای فلسفه عقلی تمدن معاصر را باید در فلسفه کهن یونانی یافت. پُر واضح است که پیدایش فلسفه یونان، بیارتباط با اقتصاد و سیاست آن نبود.(که توضیح خاص خودش را میخواهد و در این بحث نمیگنجد).
...
ازجمله مشخصات دوران باستان، بردهداری، اسطورهگرایی، رواج افسانههای تاریخی (در باره زئوس، آپولو، آفرودیت، پرومته و...)، همچنین طرح پرسشهای جاودان مثل از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود و ما برای چی زاده شدیم؟ است که امثال هومر و آریستوفان در «ایلیاد» و «ادیسه» و «کمدی صلح»...به آن پرداختهاند.
یونانیان اولین ملتی بودند که حروف کامل الفبا را ابداع کردند و همین مسأله افق تازهای برای حفظ و گسترش دانش و دانستنیهای بشر خلق نمود. آنان همچنین اولین کسانی بودند که به سرودن شعر و نوشتن نمایشنامه روی آوردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
«کلئیستِنِس» پدر دموکراسی آتنی
کلئیستِنِس Cleisthenes، یکی از اشراف یونان باستان با اصلاح قوانین آتن در سال ۵۰۸ پیش از میلاد، زمینه را برای دموکراسی فراهم کرد. تاریخنگاران او را به عنوان «پدر دموکراسی آتنی» مینامند. کلئیستنس، قدرت عوام را بیشتر کرد و از نفوذ اشراف کاست.
وی ساختار سیاسی قبیله ای آتن را دگرگون نمود و آنرا از چهار قبیله، به ده بخش تبدیل کرد. به بخشهای آتن دمه یا دموس میگفتند. و واژه دموکراسی از همینجا آمده است. بسیاری از صاحب نظران عصر جدید، کلئیستنس را پایه گذار نظامهای سیاسی امروزین میدانند.
این بحث ادامه خواهد داشت
در همین زمینه
تاریخ جهان دادگاه جهان است
تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook