یادی از قادر شریف - هاشم ئهقهلهتولاب
در پیامد جنگ جهانی دوم، دخالت متفقین در ایران، و خلاء حاکمیت در کردستان، فضایی برای قاضی محمد و یارانش فراهم شد و آنان در دوم بهمن سال ۱۳۲۴شمسی، در میدان چوار چرای شهر مهاباد با حضور جمع وسیعی ازمردم صحبت از جمهوری کردستان کردند که با فراز و نشیب بسیار روبرو شد، و با وجود موفقیتهای اولیه، سرانجام در واکنش دولت مرکزی فروپاشید و قاضی محمد رهبر حزب، همراه با شماری از یارانش به دار آویخته شد و بسیاری هم به زندان افتادند یا آواره شدند. شماری هم خود را به مناطق کردنشین شمال عراق رساندند.
در آن دوران، مبارزهٔ کردهای کردستان عراق هم - که برای شرق کردستان حکم پشت جبهه را داشت - زیر هجوم رژیم بعثی عراق بود.
در آن دوران، مبارزهٔ کردهای کردستان عراق هم - که برای شرق کردستان حکم پشت جبهه را داشت - زیر هجوم رژیم بعثی عراق بود.
...
کمیتهٔ مبارزین حزب دمکرات، شکل گرفته بود اما زمینهٔ مبارزهٔ مسلحانه وجود نداشت. بویژه که ارتباط کردهای شمال عراق با رژیم شاه عرصه را برای جنگی تأثیر گذار در شرق کردستان تنگ نمود و مشکلات و بنبستهای زیادی را بوجود آورد و در نتیجه مبارزین کرد شقه شقه شدند.
عدهای بر این باور بودند که جهت پشتیبانی از مبارزین کرد در شمال عراق، بهتر است حرکت و خیزشی در ایران صورت نگیرد، بویژه که عملاً امکان استقرار در شمال عراق وجود ندارد. جناح دیگر، مبارزه در داخل کردستان ایران را برگزید و برای دفاع از خود اسلحه برداشت و آگاهی بخشی و انسجام تودههای مردم را برای مبارزهای که آزادیخواهانه میدانست، در دستور کار قرار داد. قیام مسلحانه مهرماه ۱۳۴۶ را که حدود یکسال و نیم به طول انجامید، در همین رابطه باید دید.
...
در قیام مزبور سلیمان معینی، اسماعیل شریفزاده، ملا آواره، نحو پاشایی و قادر شریف،... نقش بسزایی داشتند. نیروهای ژاندارمری بهمراه کسانیکه به خدمت گرفتند(جاشها)، در واکنش به این خیزش مسلحانه که در مناطق بانه، سردشت، مهاباد و پیرانشهر جریان داشت، به مقابله با پیشمرگان کرد پرداختند.
در قیام مزبور سلیمان معینی، اسماعیل شریفزاده، ملا آواره، نحو پاشایی و قادر شریف،... نقش بسزایی داشتند. نیروهای ژاندارمری بهمراه کسانیکه به خدمت گرفتند(جاشها)، در واکنش به این خیزش مسلحانه که در مناطق بانه، سردشت، مهاباد و پیرانشهر جریان داشت، به مقابله با پیشمرگان کرد پرداختند.
دارینه، هۆمڵ، سهرشیو، سپی سهنگ، قالوێ، ارتفاعات نستان و حوالی سیاهومه و آلوت، صحنه این درگیریها بود، که طی آن تعداد زیادی از پیشمرگان ازجمله عبداڵله معینی، اسمایل شریفزاده، مینه شهم، حسین خاتون، حاجی پاراستان، باپیر شکاک، و قادر شریف… جان باختند.
...
قادر شریف یکی از پنج رهبری (محمد امین سراجی، ملا آوره، اسماعیل شریفزاده و سلیمان معینی) است که در تابستان ۱۳۴۲ کمیته بازسازی حزب دمکرات کردستان را در مقابل رهبری احمد توفیق تشکیل داد. نام اصلی وی «هاشم ئهقهلهتولاب» (هاشم اقل الطلاب) بود و او را هاشم فقیه صالحی و، «مام سلیمان» هم صدا میزدند.
پس از ضربات پی در پی ساواک به جنبش مسلحانه در کردستانِ ایران ـ پیشمرگهها در پیِ جنگ و گریز، در منطقه کردستانِ عراق جمع شده بودند. قادر شریف که گرایش چپ هم داشت، خود را به روستای «بکره جو» (نزدیک سلیمانیه)، رساند. تا به جمع جور کردن پیشمرگان بپردازد.
قادر شریف بارها در تور ساواک قرار گرفت اما جان به در برد و سرانجام سال ۱۳۴۸ زمانی که به مسجدی در سلیمانیه به توالت رفت فردی که گفته میشود از گماشتگان ساواک بوده، با پرتاب نارنجک از توالت کناری، او را به قتل رساند.
قادر شریف یکی از پنج رهبری (محمد امین سراجی، ملا آوره، اسماعیل شریفزاده و سلیمان معینی) است که در تابستان ۱۳۴۲ کمیته بازسازی حزب دمکرات کردستان را در مقابل رهبری احمد توفیق تشکیل داد. نام اصلی وی «هاشم ئهقهلهتولاب» (هاشم اقل الطلاب) بود و او را هاشم فقیه صالحی و، «مام سلیمان» هم صدا میزدند.
پس از ضربات پی در پی ساواک به جنبش مسلحانه در کردستانِ ایران ـ پیشمرگهها در پیِ جنگ و گریز، در منطقه کردستانِ عراق جمع شده بودند. قادر شریف که گرایش چپ هم داشت، خود را به روستای «بکره جو» (نزدیک سلیمانیه)، رساند. تا به جمع جور کردن پیشمرگان بپردازد.
قادر شریف بارها در تور ساواک قرار گرفت اما جان به در برد و سرانجام سال ۱۳۴۸ زمانی که به مسجدی در سلیمانیه به توالت رفت فردی که گفته میشود از گماشتگان ساواک بوده، با پرتاب نارنجک از توالت کناری، او را به قتل رساند.
قادر شریف جدا از سلاح، به بینش سیاسی و بالاتر از آن به فروتنی مسلح بود. او در میان روستائیان کردستان محبوبیت بسیاری داشت. سال ۱۳۴۷ که به روستاهای سیاهومه و آلوت (در بانه) رفته بود، روستائیان گروه گروه به دیدارش رفتند و من از نزدیک شاهد بودم. او و رزمندگان همراهش، در مسجد روستای آلوت مستقر بود. متأسفانه نسل جدید قادر شریف را نمیشناسد و به دلیل تنگنظری های حزبی و گروهی کمتر از او یاد شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
بعد از «جمعیت احیای کرد» یعنی «کومه له ی ژیانه وی کورد» (ک. ژ. ک)، که نخستین گروه سیاسی کرد در ایران بود ـ حزب دموکرات کردستان، قدیمیترین تشّکل کردی در ایران است. برای آشنایی با قادر شریف باید با حزب دموکرات کردستان آشنایی نسبی داشته باشیم. همچنین از آنجا که روستای «بکره جو» یکی از مراکز فعالیت قادر شریف بوده، باید پیش زمینه های ورود او به این روستا را هم بشناسیم.
...
بعد از شکست جمهوری مهاباد دو بخش مهم پا گرفت، یکی کمیته مرکزی و دیگری کمیته اجرایی. در کمیته مرکزی عبدالرحمن قاسملو و افراد بورکرات فعاّل بودند و در کمیته اجرایی، پیشمرگانی از جنس عبدالله اسحاقی (احمد توفیق) و قادر شریف… که در دهه ۱۳۴۰ در کردستان ایران و گاه عراق، حضور فعال داشتند. با روشدن همکاری یکی از نزدیکان دکتر قاسملو با ساواک و اخراجش از کمیته مرکزی، اختلاف بین دو جناح حزب بالا میگیرد.
...
سال ۱۳۴۳ به کمک ملامصطفی بارزانی کنگره دوم حزب دمکرات در کوی سنجاق عراق به صورت مخفی برگزار شده و عبدالله اسحاقی با نام مستعار احمدتوفیق به عنوان دبیرکل حزب انتخاب میشود. کمی بعد نیروهای بارزانی از احمد توفیق سلب صلاحیت میکنند و او را به روستای بارزان تبعید مینمایند. احمد توفیق، چند سال بعد در هالهای از ابهام به قتل میرسد.
در همین دهه در حزب دمکرات کردستان عراق بین ملا مصطفی بارزانی و ابراهیم احمد (پدر زن جلال طالبانی) نیز، مشکلاتی بروز میکند. ابراهیم احمد پس از جدا شدن از ملا مصطفی، به دعوت دولت عراق برای مذاکره، به سلیمانیه رفته و با هوادارانش در روستایی در نزدیکی این شهر به نام «بکره جو» مستقر می شوند. اعضاء و کادرهای حزب دمکرات ایران که نمیتوانستند با مّلا مصطفی همراهی کنند از این پس به مقر جناح احمد توفیق و جلال طالبانی در ده «بکره جو» میروند، و در آنجا پناه میگیرند.
شنیدم تابستان سال ۱۳۴۸ که تیمسار اویسی برای مقابله با پیشمرگان به روستای آلوت در بانه رفته بود، در مسجد روستا خطاب به مردم میگوید بنده خبر دارم که قادر شریف نزد شما محبوبیت دارد اما بدانید او خرابکار است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسم من قادر شریف است!
تابستان سال ۴۷ رفته بودم «آلوت»، آلوت یک روستای مرزی است در «بانه» کردستان. برادر خوبم آنجا سپاه دانش بود. من از تهران به کرمانشاه و سنندج و سقز رفتم تا به بانه رسیدم. حالا باید به آلوت برویم. برادرم هم آمده بود بانه. آنزمان هرکس به آلوت میرفت میبایست به کوه و کمر میزد. حرکت کردیم و شب در یک روستا ماندیم و فردا دوباره راه افتادیم و خلاصه به هر هُول و وَلائی بود، تشنه و مُرده به آنجا رسیدیم…
زیباترین خاطرات عمر من از همین روستای پُر از مهربانی و انگور است...
شبها بیرون مدرسه روستا میخوابیدم… یک روز صبح بوق سحر یکی مرا بیدار کرد… چشمم را که باز کردم دیدم یکی با تفنگ و فانوسقهای پُر از فشنگ، بالای سرم ایستاده… با شگفتی دیدم که لبخند میزند. گفت ببخشید شما را بیدار کردم. پرسیدم شما «چتة هستی؟»، خندید و گفت نه چته یعنی دزد… گفتم پس «جاش» هستی؟ گفت نه من و دوستانم که بعد آنها را میبینی پیشمرگه هستیم و برای آزادی مبارزه میکنیم… اگر من چته یا جاش بودم، میتوانستم شما را در خواب بکشم و ده را آتش بزنم و… اما من پیشمرگه هستم. گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی پیشاپیش مسئله مرگ را حل کردهایم… بعد گفت اگر مایلی و دو سه بار تأکید کرد «اگر مایل هستی» بیا در مسجد چون دوستانم آنجا هستند. مسجد به مدرسه خیلی نزدیک بود. دور تا دور آنجا افرادی با تفنگ و فشنگ (و خنجرُ به کمر) ایستاده بودند. تا داخل صحن مسجد شدم مرد محترمی که کمی هم چشمانش چپ بود با تواضع تمام جلوی پای من پا شد و سلام کرد… از افتادگی او خشکم زد. گفت اسم من قادر شریف است. «چاک اشکول… سر چاوکانم…» گفتم کردی بلد نیستم. خندید و گفت میدانم بفرمائید بنشینید. ببخشید که دوست ما شما را بیدار کرد… بعد مفصل صحبت کرد. یکی از پیشمرگان پایش زخم مختصری برداشته بود و دوستش کنار قادر شریف روی آن دستمال میبست. یادم میآید که اولین بار از قادرشریف کلمه امپریالیسم را شنیدم، چون تا آن زمان به گوشم نخورده بود و او به تفصیل و ساده شرح داد. یادم هست درباره انقلاب سفید میگفت این طرح «کندی» است و ابتدا شاه زیر بار نمیرفته، تا این که آمریکا دکتر علی امینی را کوک میکند و به شاه اولتیماتوم میدهد… شاه هم می بینه ممکنه اون بابا جاشا بگیره، میپذیره… چه انقلاب سفیدی؟... من از سپاه دانش تعریف کردم که پاسخهایش قانعم نکرد. بعد گفت تیمسار اویسی با هلیکوپتر آمده بود «سیاهومه». (سیاهومه نام دهی در همان منطقه بود) حکومت از خون ما پیشمرگان تشنه است. برادر ما قاضی محمد را همین حکومت پهلوی به دار زد…
اسم «آیه الله خمینی» هم به میان آمد و قادر شریف گفت جُدا از مسئله کاپیتالاسیون و اشاراتی که ایشان علیه صهیونیسم میکنند ــ حرف نوئی در نظراتشان نیست ولی ما احترام میگذاریم به هر کسی که یک دهم ایشان هم علیه دیکتاتوری قدم بردارد…
قادر شریف گرچه در مجموع گرایش چپ و رادیکال داشت و این را حالا بهتر میفهمم اما آنروز شاهد بودم که او و برخی (نه همهاشان) نماز میخوانند (اهل تسنن سر ساعتهای خاص نماز را بجا میآورند) … ملا خلیفه و ملا عمر که امام جمعه و مورد احترام روستائیان بودند نیز برای دیدار قادر شریف به مسجد آمدند و تا آنجا که یادم میآید همه محترمین ده آمده بودند… فردا شب هم در تاریکی از آنجا رفتند.
منابع
منابع
حمید شوکت، «نگاهی از بیرون به جنبش چپ ایران»، (گفتگو با ایرج کشکولی)
کریم حسامی، «کاروانی از شهیدان کردستان»، قادر شریف
همنشین بهار، هرچه غمناک است عمیق نیست، آنچه عمیق است غمناک است
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook