هر شهر، مانند هر انسان، دارای شناسنامهای است که هویت او را مشخص میسازد.
این نوشته در مورد گلپایگان، کُهن شهر دوران کیانی است. شهری که به دلائل بسیار بحثانگیز بوده و نامش شنیده میشود.
...
گلپایگان در استان اصفهان (ایران) واقع شده و بین الیگودرز، نجفآباد، خمین و محلات و در فاصله ۳۵۲ کیلومتری تهران و ۲۰۰ کیلومتری شمال غربی اصفهان قرار دارد. سلسله کوههای مرکزی و رود قبله، که از کوههای جنوبی خوانسار سرچشمه میگیرد، از گلپایگان میگذرد. شهری است با فرهنگ کهن، پرداخته سمره (هُمای بنت بهمن، چهره آزاد)، از سلسله کیانیان، که دراصل نامش، وردپاتکان (سرزمین گلُ سرخ) بودهاست. مام محمد غزالی در کتاب نصیحه الملوک که به زبان فارسی نوشته شده، از «همای بنت بهمن» یاد کردهاست.
وجه تسمیه گلپایگان
وضعیت جمعیتی
موقعیت جغرافیایی
پوشش گیاهی
ارتفاعات شهرستان گلپایگان
الوند گلپایگان
زبان و لهجه گلپایگان
چند نمونه شعر با لهجه گلپایگانی
سابقه سکونت در گلپایگان
گلپایگان در زیر ضربات تاریخ
آثار تاریخی گلپایگان
مسجد جامع، یادگار دوران سلجوقی
بازار چار سوق
مناره آجری سلجوقی
بنای سیدالاسادات
ارگ تاریخی گوگد
هفده تن
بقعه ناصر بن علی
مسجد حجه الاسلام
گنبد بابامصری
مسجد جامع سر آور
شهر باستانی آذرآباد
امامزاده ابوالفتوح در وانشون
بقعه باب شیخ / دره شهیدان / گوشه
صالح پیغمبر
امامزاده عمران ابن علی
ظرف آتشدان مفرغی
قلعه باقر خان
رودخانه گلپایگان (رود قبله)
دیگر آثار قدیمی گلپایگان
کفترخانههای گلپایگان
سد گلپایگان
کوچری
کشاورزی و دامداری
هندو و مشکه
منبت کاری و قالیبافی
مراکز دانشگاهی و صنعتی
سایپا (پروژهها، امکانات و تجهیزات)
عروسی قنات
هرانگ (هرهنج)
مردم گلپایگان و انقلاب مشروطه
قتل دکتر سلیمان برجیس و نامه علمای گلپایگان
گلپایگان شهر دانش و هنر
واژهها و...در گویش گلپایگانی
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وجه تسمیه گلپایگان
گلپایگان را همای بنت بهمن کیانی ساخت و بنام خود سمره خواند که در اول همای را سمره گفتندی. دخترش آن را تجدید عمارت کرد و گلبادگان یا گربادگان گفت. (تاریخ جهانآرای عباسی یا عباسنامه، تألیف میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، نزههالقلوب: حمدالله مستوفی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تاریخ ایران: تألیف سرجان ملکم، ترجمه میرزا حیرت، قاموس الاعلام ترکی و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۱۷۲ و مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۷۳ و تاریخ گزیده ص ۹۹، ۴۱۷، ۵۴۳، ۶۹۹، ۶۷۰، ۶۷۷ و ۷۱۵) ... گلپایگان از ترکیب سه کلمه (گل - پای - گان) تشکیل شدهاست. نام اولیه شهر، گردپاذگان بودهاست. (برهان قاطع، ۱۳۶۱، ذیل گلپایگان)، گروهی دیگر نام اصلی آن را گَرپادگان به معنی کوهپایه میدانند. «گَر» در زبان پارسی میانه به معنای کوه است. در اواخر ساسانیان و اوائل اسلام «گردپادگان» خوانده میشد و تازیکان معرب نموده «جرباذکان» نامیدهاند. (معجم البلدان یاقوت دیده شود). سپس از روی قاعده دیگری که آن نیز در زبانشناسی ایران معروف است، را و دال تبدیل به لام گشته و کلمه گارد مبدل بگال و سپس مبدل بگول و سپس مبدل به گل شده و بالاخره وردپاتکان و گلپایگان، شده یعنی شهر گلباد، و چنانکه گفتیم گلباد از نامهای معروف ایرانی بودهاست. (مقالات کسروی ج ۱ صفحه ۱۲۲–۱۲۱) برخی گفتهاند در اصل «ورتپاتکان» به معنی شهر یا سرزمین ورتپات بوده که یکی از نامهای ایران نیز میباشد. سپس به مرور زمان وردپاتکان، «وردپاذکان»، «گردپاذکان»، «گلپادگان» و سرانجام «گلپایگان» شدهاست. ورد، به معنی گل سرخ است و در نتیجه تغییراتی که از روی قواعد زبان شناختی در آن روی داده، واژه ورد تبدیل به «گل» شدهاست. پات از مصدر پاییدن، به معنی نگاهبانی کردن است؛ و «وردپات» گل نگاهدار معنی میدهد. پات پس از مدتی «پاذ» و سرانجام تبدیل به «پای» شدهاست. واژه «کان» که سپس «گان» گردیده در آخر نام شهرها و آبادیهای بسیاری چون اردکان، زنگان، ارزنگان و ارزنکان… آمدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وضعیت جمعیتی
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ تعداد جمعیت شهرستان گلپایگان ۸۶۶۰۱ نفر (۲۴۸۲۰ خانوار) بودهاست. این شهرستان سه دهستان (جلگه، کنار رودخانه و نیوان)، سه شهر (گلپایگان، گوگد و گلشهر) و تعداد زیادی روستا دارد. تعداد افراد جمعیت گروه سنی ۱۰–۴۹ ساله ۵۶۷۲۰ نفر تعداد بی سواد در گروه سنی ۱۰–۴۹ ساله ۱۲۷۴ نفر درصد باسوادی درگروه سنی ۱۰–۴۹ ساله ۹۸ در صد طبق آمار سال ۱۳۸۹، (در گروه سنی بین ده و ۴۹ سال) تعداد افراد بیسواد گلپایگان (با احتساب جلگه، کنار رودخانه، نیوان، گوگد، گلشهر و همه ۵۲ روستای گلپایگان) حدود ۱۳ هزار نفر بودهاست. (۴۵۷۴ مرد، و ۸۳۴۸ زن) آمار افراد باسواد گلپایگان (به نسبت جمعیت)، از دیگر شهرهای استان اصفهان بیشتر است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روستاهای گلپایگان
روستاهای گلپایگان بر اساس بانک جامع روستاهای کشور بدین شرح است: آرجان، اسفاجرد، اسفرنجان، تیکن، دُرّ، درب امامزاده ابراهیم، دستجرده، دم آسمان، رباط سرخ علیا، رباط قالقان، رباط محمود، رباط ملکی، رکابدار، زرنجان، سراور، سعیدآباد، شادگان، شرکت سهامی زراعی، شیدآباد، غرقه، فاویان، فرج آباد، فقستان، قالقان، قرغن، کلوچان، کوچری، مزرعه، ملازجان، نیوان سوق، نیوان نار، وانشان، هنده،...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت جغرافیایی
کوهستانهای پوشیده از مراتع و رودخانههای منطقه چشمانداز طبیعی زیبایی به وجود میآورند. سلسله جبال مرکزی ایران از این شهرستان میگذرد. آب وهوای این شهرستان متغیر و دارای زمستانهای نسبتاً سرد با حداقل حرارت ۲۱- درجه و تابستانهای گرم و خشک است که حداکثر حرارت آن تا۵/۳۷+ درجه میرسد. بارندگی غالباً درزمستان و میزان آن حدود ۳۰۰ میلیمتر است. گلپایگان از طرف شمال به محلات و کمره (خمین) و از طرف مغرب به کوههای بختیاری و الیگودرز و از طرف جنوب به خوانسار و کوههای بختیاری و از طرف مشرق به میمه و کوه شیخ احمد و کوه صالح محدود است. ارتفاع آن از سطح دریا ۱۸۱۸ متر است. (مبنای ارتفاع = سطح متوسط آب خلیج فارس در منطقه فاو که مبنای مسطحات اروپائی میباشد) گلپایگان از مناطق نیمه صحرایی است و به علت نزدیکی به کویر مرکزی، بارندگی آن کم و هوایش متغیر است. دشت گلپایگان، وسیع و آب آن از رودخانه و قنات و چشمه و منابع آبهای زیرزمینی تأمین میگردد. تغییر شکل سطح زمین در دشت گلپایگان که برداشت بیروّیه آب زیرزمینی یکی از عوامل اصلی آن است، دارد خودش را نشان میدهد. فرونشست زمین میتواند باعث آسیبهای جبرانناپذیری به ساختمانها، چاهها، زمینهای کشاورزی و شریانهای حیاتی گردد. فرونشست زمین، یکی از پدیدههای زمینشناسی است که در اثر زیاده رویهای آدمی در بسیاری از نقاط جهان از جمله در گلپایگان، درحال وقوع است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوشش گیاهی
پوشش گیاهی درمناطق کوهستانی استپ کوهی همراه باانواع گوَن و به ویژه «کتیرا» است که مصرف صنعتی و بهداشتی دارد و به خارج هم صادر میشود. استپ کوهی از غرب به شرق کاهش مییابد از این رو منطقه غرب که دارای پوشش گیاهی بهتر و آب بیشتر است، محل پرورش گوسفند و گلهداری است. گیاهان خودرو مانند مُک کو (شیرین بیان) که ریشه آنها استفاده داروئی دارد، گل گاو زبان، شاتره، کاسنی، تره کوهی، چندال، مرزنجوش، دینارو (که بسیار خوش عطر و بو است)، شوید کوهی، پافغلاق، ریش قازی، شنگه، جوقاسم، گوش بره، خاکشیر، مرزنگوش، بارهنگ (بالنگ)، بادرنگ، بابونه، بالنگو، قدامه، کرچک،... همه برای مردم شهر آشنا است. در گلپایگان گندم، جو، پنبه، چغندر قند، تنباکو، شبدر، یونجه، سبزیهای خوردنی، صیفی جات، آلو، زالزالک، سیب، هلو، آلوچه، گیلاس، آلبالو، زردآلو، مو (انگور از همه رقم: کشمش، عسکری، شآاونی (شاهونی)، مونقّا، ریش بابا…)، همه عمل میآید. درختان قابل رویش این منطقه، عبارتند از: چنار، صنوبر، وهنو، بید مشک، عناب، بادام کوهی، انجیر وحشی، سنجد، زبان گنجشک، بلوط، انجیر وحشی، نارون، توت، کاج، سپیدار، و درختان میوه. ازجمله سیب، گلابی، بادام و گردو…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارتفاعات شهرستان گلپایگان
ارتفاعات شهرستان گلپایگان که دنباله شرقی سلسله جبال زاگرس و غالباً از کوههای اطراف خرمآباد جدا شده، متعلق به دوران دوم زمینشناسی بوده و به صورت چندین رشته موازی از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد مییابد. مهمترین ارتفاعات را در گلپایگان: الف – ارتفاعات کوههای شمالی و شمال غربی که قلههای بلند آن عبارتند از:
تخت پهلوان صابر با ارتفاع ۳۴۱۰ متر
قله الوند با ۳۱۲۱ متر ارتفاع
قله حاجی قارا با ۲۴۲۰ متر ارتفاع که از طبقات آهکی دوران دوم زمینشناسی و به همراه رسوبات گچی، سنگهای گرانیتی و شنهای آتشفشانی دوران سوم، دیده میشود. این کوه در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی گلپایگان قرار دارد.
ب. ارتفاعات کوههای شرقی که قلههای بلند آن عبارتند از:
کوه صالح پیغمبر با ۳۹۲۲ متر ارتفاع
شیخ احمد با ۲۴۳۸ متر ارتفاع با سنگهای گوناگونی از قبیل فیلیت، کوارتزیت، پاراگینس و مرمرهای پرکامبرین و سلیسها و ماسه سنگهای ژوراسیک و آهکهای کرتاسه و توفهای آتشفشانی و دولومیت، معادن سنگهای ساختمانی و سنگ چینیِ گُدار سرخ وصالح پیغمبر که یکی از مراکز بزرگ سنگهای معدنی گلپایگان است درهمین ارتفاعات قرار دارند.
ج. ارتفاعات جنوبی که کوههای خوانسار باشد، قلههای بلند آن عبارتند از:
قلعه جمال، حاجی ابراهیم، له پبین، سرخ، چهل گزی که آنها از ۲۵۰۰ متر بیشتر ارتفاع دارند و از شیلها و شیستهای آهکی دوران دوم و سوم زمینشناسی تشکیل شدهاند.
بلیتون: در دهستان پشتکوه ۲۴ کیلومتری گلپایگان در شمال روستای هرستانه حدود ارتفاع ۲۳۵۰ متر ازسطح دریا.
پیشکوه: در دهستان جلگه شهرستان گلپایگان ۲۰ کیلومتری
شرق گلپایگان، ارتفاع ۲۸۷۷متر.
تیله کوه: در دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۶ کیلومتری شرق گلپایگان در جنوب روستای دُر ارتفاع ۲۳۴۰ متر
چاق باغ: واقع در رحمت آباد شهرستان گلپایگان ۳۷ کیلومتری جنوب شرق گلپایگان ارتفاع ۲۹۱۰ متر
دربند: واقع در دهستان پشتکوه، شهرستان گلپایگان، ۲۵ کیلومتری جنوب غربی گلپایگان، ارتفاع ۲۷۰۰ متر
سوخته: دهستان رحمت آباد شهرستان گلپایگان، ۴۲ متری شرق گلپایگان، با ارتفاع ۳۰۰۰ متر
صاف: در دهستان پشتکوه ۲۵ کیلومتری جنوب غربی، در شمال ویست ارتفاع ۳۰۴۲ متر
گرموستا: در دهستان رحمت آباد گلپایگان ۳۹ کیلومتری جنوب شرقی، در شمال در ارتفاع ۲۷۲۰ متر
لومبین: واقع در حومه وانشان ۱۱ کیلومتری جنوب گلپایگان، شمال کوه ابراهیم در ۲۵۳۲ متر
موربلند: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال در ارتفاه ۲۲۶۰ متر
مورچاقدار: واقع در دهستان حومه گلپایگان، ۲۱ کیلومتری جنوب گلپایگان ارتفاع ۲۱۵۰ متر
مورهورسور: واقع در دهستان رحمت آباد گلپایگان، ۴۴ کیلومتری جنوب شرقی گلپایگان شمال تیکن ارتفاع ۲۹۱۵ متر
هنده: واقع در دهستان پیشکوه ۲۷ کیلومتری جنوب غربی شمال هنده ارتفاع ۲۸۰۰ متر(گلپایگان در آئینه تاریخ. فیروز اشراقی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الوند گلپایگان
در ایران چهار قله با نام الوند وجود دارد که یکی از آنها کوهستانی است واقع در شمال باختری گلپایگان که از شمال باختری به طرف جنوب خاوری کشیده شده طول آن حدود ۱۵ کیلومتر و عرض متوسط آن ۵ کیلومتر است. ارتفاع بلندترین نقطه الوند گلپایگان ۳۱۱۱ متر میباشد که در محل به نام «کلنگ سیاه» شناخته میشود. از فراز این قله شهرستان خمین در شمال باختری و شهرستان گلپایگان در جنوب خاوری دیده میشوند. در دامنههای جنوبی این قله و در ارتفاع حدود ۲۸۰۰ متری در نقطهای با نام محلی «کول خران» یک جان پناه فلزی - چوبی به همت کوهنوردان گلپایگانی بر پا گشتهاست. از این نقطه در جهت شمال بقایای یک معدن متروکه نقره در درهای به نام «دره نقره» و در جهت خاور مزرعه و امامزادهای به نام «امامزاده گوشه» دیده میشوند. در پایین دست دامنههای جنوبی کوه نیز چشمهای زیبا و چهار فصل به نام «چشمه خضر» وجود دارد؛ که جادهای خاکی به طول حدود ۱۲ کیلومتر از گلپایگان تا نزدیکی آن کشیده شدهاست. مبدأ صعود به ارتفاع ۲۰۰۰ متر در جنوب شرقی قله قرار دارد و مسیر صعود از میان درهای است که به خط الراس اصلی «کول خران» منتهی میشود. تا پناهگاه حدود ۵/۱ ساعت راه است و از پناهگاه تا قله ۲ ساعت میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زبان و لهجه گلپایگان
در گلپایگان به جز عده محدودی از روستاهای منطقه که زبان خاص خودشان را دارند بیشتر مردم به زبان فارسی (و با لهجه گلپایگانی) صحبت میکنند.
در گلپایگان هم مانند هر جای دیگری لهجه و گویش محلی و فرهنگ خاص منطقه دارد از بین میرود.
رواج لهجههای فرهنگی مسلط از طریق وسایل ارتباط جمعی، آداب ورسوم مردم و گویش مخصوص منطقه را تغییر شکل دادهاست و امروز گویش مخصوص گلپایگان غیر از افراد مسن کمتر شنیده میشود.
در چند روستای گلپایگان لهجههای خاص از گذشتههای دور- از پیش از اسلام، وجود داشتهاست. برخی از آنان (نه تمام آنها) مهاجرانی هستند که در زمان صفویه از دیگر نقاط به این منطقه به زور کوچ داده شدهاند. آنان زبان و لهجه خود را با کمی تغییر حفظ کردهاند.
...
مردم منطقه عربستان و خشکه رود که در گلپایگان و خوانسار ساکن هستند - روستاهای دُر، تیکن، ارجنک، تجره، حسنآباد، حاجبُلاق، خومپیچ، شورچه، میرآباد، رحمتآباد،...) همه لهجه خاص خودشان را دارند. مردم این منطقه غالباً مهاجرانی از نواحی خراسان هستند که در سالهای دور به اجبار به این منطقه آورده شدهاند و هنوز به زبان مخصوص خود با تغییراتی نسبت به زبان اصلی مادری صبحت میکنند.
زبان مردم وانشان که وانشانی، ونیشونی و مردم این روستا اونشونی مینامند (و در آن واژههای اصیل فارسی کم نیست) ــ جزئی از گویشهای ایران مرکزی و شمال غربی (از گویشهای رایج در منطقه کاشان - اصفهان) است و شباهت بسیاری به زبان خوانساری و میمهای دارد. [۱]
...
این زبان گونهای از فارسی میانه است(پهلوی اشکانی). آنچه وانشانیها بدان صحبت میکنند، یک لهجه یا گویش نیست بلکه مطابق تعریف زبان شناسی یک زبان است، چرا که هم در کلمات، هم در تلفظ و هم در دستور زبان با فارسی معیار اختلاف بسیار دارد.
مردم روستاهای هنده، هورستانه، حاجیله، قرغن و عباس آباد هم به گویش لری بختیاری(تیره ی چهارلنگ) صبحت میکنند.
این روستاها قبلا از توابع شهرستان الیگودرز بودهاند و پس از انقلاب به گلپایگان ضمیمه شدهاند.
...
در روستای کوچک ماکوله به زبان ترکی تکلم میشود (ترکی تغییر یافته زبان مادری آنها که همان ترکی آذری است) آنها در زمان صفویه از آذربایجان به این نواحی کوچانده شدند و در روستاهایی مانند ارجنک - کهرت (از توابع خوانسار) ساکن میباشند.
حروف پ، چ، و گاف (که مخصوص زبان فارسی است) در زبان گلپایگانی کم نیست.
زنده یاد جواد غیاثی در گردآوری لغات و اصطلاحات گلپایگان تلاش بسیار نمودهاست.
لهجه ی گلپایگانی را باید در حوزه ی برزگتر شاخه ی زبانهای جنوب غربی ایران دید. زبانهای غرب و جنوب غربی ایران که نقطه ی کانونی آن زبان لری است، بازماندهای است از زبان فارسی میانه که در قلب کوههای صعب العبور زاگرس دست نخوردهتر ماندهاست.
...
لهجه گلپایگانی نیز از زیر مجموعههای این حوزه(شاخه ی جنوب غربی) به حساب میآید. اگر دقیق شویم اکثر کلمات و تلفظهای موجود در لهجه ی گلپایگانی (آنچه که با فارسی معیار متفاوت است) با گویشهای لری مشترک است.
مثلا مصوت بلند «و» در بسیاری از کلمات به مصوت بلند «ی» تبدیل میشود. مثلا کلمات «بود»، «پول»، «خون»،... به صورت «بید»،«پیل»،«خین»... تلفظ میشود که البته در نسل جدید رو به فراموشی است.
همچنین کلماتی مانند «شب»، «تب»، «آب»، «خواب»...به صورت «شو»، «تو»، «او»، «خو»...تلفظ میشود. کلماتی مانند «هرچون=نوعی ابزار کشاورزی»،«ولگو= بند آب»، «چارشاخ=نوعی ابزار کشاورزی»، «کرتو= قطعههای زمین کشاورزی»، «کلکلون= محل نگهداری مرغ» و صدها واژهی دیگر از این دست همه با گویشهای لری مشترک است که نیاز به یک تطبیق کامل دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند نمونه شعر با لهجه گلپایگانی
ابیات زیر بخش کوتاهی از کل اشعار (عباس سرمدی،محمدعلی سعیدی، احمدجهانبخشی و جواد غیاثی) است
۱
تیره شد اون روزگارون اکههی
رفت از دستم بهارون اکههی
قد من همچون لوآس شمشه صاف
تاشده چون قد مارون اکههی...
میدوسیدم عین آهو نرم نرم
خشک شد پایم چو گورون اکههی...
ساز و سرنا بو و آتیش ونو
کودیه بوی کجارون اکههی...
من که امروزم در این میدون ولی
یوسفی بودم به دورون اکه هی
۲
دیه ولایتمون مثل اون قدیما نیست
صفای پیرشو خوشروئی جوونش کو؟
کجاست دومن صحرا و دشت سرسبزش ؟
بهار خرم و زیبائی خزونش کو ؟
گلی زخنده روی لبی نمیبینی
نگاه مهر به چشمون مردمونش کو ؟
نشون وجد و سروری به صورت کس نیست
اگه که هست دل شاد پس نشونش کو؟
۳
من احمد آخاله م از تبار گلفاگون
که لک زده ست دلم بخ دیار گلفاگون
جهنم است ز دود و دم هوا. تیرون،
بهشت اگه طلبی رو به دار گلفاگون
به عطر یونهٔ تل سنجون دمی خوش باش
نزیک شاخوئی و سبزه زار گلفاگون
به کوچری برو و پا مینکولی بنشین
به اختخون هو ببین آبشار گلفاگون
۴
دلم یه گارسی شده بخ هوای گلفاگون
خوش اونروزا که بودم در فضای گلفاگون
می شِستیم ما همه دور آتیش چول خاشخاش
چه حال و کیفی میداد قند و چای گلفاگون
هامونام مزّه ماساشبه زیر دندونه
که کاش بود کمی هم کرای گلفاگون
خیار سبز رکیب دار و وانشون خوش عطر
معینیا قند بود گرمکای گلفاگون
خوش است ریشغازی و نون و دوغ گلمشکه
تابسونی پای آن بیدهای گلفاگون
ولی چه حیف که شد کشت و کار مصنوعی
دیه خبر نبود از صفای گلفاگون
مَنقای نیون و انگورای ارجن و کرت
شدند نفله مث شیدوای گلفاگون
رباط حسینیه و ابللون و سلواتون
تموم بد شده چون پیرعلای گلفاگون
فضای کوچری و اون کنار روخونه
صنوبرا دیه نیست توشنای گلفاگون
ز اختخونی و ویسی و ارژنی چه خبر
نباداقرص بشند در جلای گلفاگون
ز یاد رفته دیه آرتی و دواتیشه
نه شاته مونده و نه گردههای گلفاگون
عجب میداد مزه دیگوله که توش باشه
نخود، پیاز، کمی باقلای گلفاگون...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سابقه سکونت در گلپایگان
سابقه سکونت در گلپایگان این کهن شهر دوران کیانی، به دوران پارینه سنگی میانه و نو سنگی میرسد. شواهد این ادعا از سنگ نگارههایی که بیانگر اشیایی از قبیل چماق و تیر و کمان و کمند و کهن ترین سازهای ایرانی است، بدست میآید.
البته روشهای علمی مانند آزمایشات موسوم به نیمه عمر کربن، پتاسیم آرگون (Potassium Argon) و تعیین جهت قطب مغناطیسی (Magnetic Polarity Chronology) و یا مقدار اورانیوم توریوم (Uranium Thorium) که برای تعیین تاریخ دورههای پارینه سنگی به کار میرود، هنوز بر روی آثار به دست آمده از گلپایگان انجام نشدهاست، و به همین دلیل نمیتوان بطور دقیق سابقه سکونت در گلپایگان را مشخص نمود. [۲]
ناگفته نماند که بزرگترین و کاملترین مجموعه سنگ نگارههای ایران در شهرستان گلپایگان قرار دارد. در مناطق ۲۱ گانه غرقاب و کوچری میتوان بیش از دهها هزار نقش بر سنگها پیدا کرد. این سنگ نگارهها از لحاظ گستردگی، فراوانی، قدمت و تنوع نقوش در دورههای تاریخی ایران بینظیر است و سیر تکاملی خط مانند خط سطری، هندی، پهلوی، عربی، فارسی و عبری در این سنگ نگارهها وجود دارد.[۳]
آثار باستانی گلپایگان به توجه بیشتر نیاز دارد. سنگ نگارهها مبانی هنر، خط و فرهنگ در ایران هستند و ما باید از یادگار نیاکانمان چون مردمک چشم مواظبت کنیم. متاسفانه یکی از سنگ نوشتهها در ضلع جنوبی گنبد مسجد جامع گلپایگان، غریب افتادهاست.
سنگ نوشتههای تنگه غرقاب،
کتیبه خط پهلوی در رباط چم اسبه،
وجود برخی افسانههای اساطیری در شرح تاریخ گلپایگان،
مراسم قدیمی عروسی قنات،
جویبار «هرانگ»،
قلعه گبری و پایههای پلی نزدیک آن،
بنا شدن مسجد جامع ﺑﺮ روی یک آﺗﺸﻜﺪه ﺳﺎﺳﺎنی، و ـ
وجود دهاتی مانند نیوان و فقستان و «ویست»... ــ همه و همه، بیانگر قدمت سکونت آدمی در منطقهاست.
پیشینه ویست (ویس)، به دوران مادها بر میگردد.
ویست، واژهای بسیار قدیمی است و در زبان پهلوی، شاهزاده معنی میدهد. فقستان هم به معنی بتکدهاست و روستای فقستان در گذشتههای دور آتشکده داشتهاست. (نام بجستان که معرب بغستان است از بغ به معنی خدا گرفته شده و یاد آور بیستون، بغداد و فقستان بود که معنی آن «محل خدایان» است.)
سنگ نگارهها کهن ترین آثارتاریخی و هنری بجامانده از بشر هستند. به تعبیری بستر بوجود آمدن حروف رمزی، خط، تبادل پیام، زبان، تاریخ،اسطورهها، هنر و فرهنگ از سنگ نگارهها است. عمر بعضی از آنها به چهل هزار سال میرسد و بشر تا کنون موفق به کشف هیچ پدیده تاریخی و هنری بدین قدمت نشدهاست.
گلپایگان بیش از ۵۰۰۰ نمونه سنگنگاره یا Petroglyph در محوطههای غرقاب، کوچری، هورستانه و هاجیله(حاجیله) دارد که قدمت بعضی از آنها به هزاره پانزدهم قبل از میلاد یعنی ۱۷۰۰۰ سال پیش میرسد... [۴] بر روی یکی از سنگنگارههایی که از غرقاب گلپایگان به دست آمده، نوشته شدهاست: این سه چیز را همیشه مقدس بشمار راغ آب، دریای آب و آتش هیزم [۵] از سنگنگارههای تنگ غرقاب درمی یابیم که روستای غرقاب یکی از مراکز مهم شکار در دوران ماقبل کشاورزی بودهاست. سنگوارههای موجودات دریایی و فسیلهایی که در اطراف قلعه جمال و حاجی قارا پیدا شده، نشانگر این است که در طول دورانهای زمین شناسی این قسمت در زمانهایی زیر آب بودهاست. مطالعات زمینشناسی این نکته را تایید میکنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلپایگان در زیر ضربات تاریخ
جدا از زلزله هولناکی که حدود ۷۰۰ سال پیش (۷۱۵ هجری/۱۳۱۶ میلادی) گلپایگان را به ویرانی کشید این شهر همیشه سپر بلا بوده و رنگ و وارنگ بسیار دیدهاست.[۶]
در دهههای نخستین سده نخست هجری قمری، گلپایگان به دست اعراب افتاد و نام زیبایش معرب گشته و جرفادقان خوانده شد. [۷] تنها نام گلپایگان را عوض نکردند. نامهای باستانی بسیاری از شهرهای ایران به عربی تغییر یافت که این تغییر هم در تلفظ و هم در نوشتار به انجام رسید که از آن میان میتوان به تغییر نام سپاهان یا اسپهان به اصفهان، زنگان به زنجان، دژپل به دزفول، بروگرد به بروجرد، و کرمانشاه به قرمیسین اشاره کرد.
از آن پس در قلمرو امویان، عباسیان، صفاریان، دیلمیان، سلجوقیان، خوارزم شاهیان، مظفریان و ایلخانیان مغول قرار داشت. در دوران بعد از اسلام به ویژه در دوران عباسیان، گلپایگان از مناطق آباد کشور بودهاست، اوج شکوفایی شهر در زمان حکومت سلجوقیان به خصوص محمد بن ملکشاه سلجوقی بوده که بناهای زیادی از جمله مناره و بازار و مسجد جامع را از خود باقی گذاشتهاست.
...
تیمور لنگ وقتی برای تسخیر اصفهان و شیراز خیز برداشت، خود را از گلپایگان به سده و اصفهان رسانید و کشتار فجیعی به راه انداخت. جهانشاه قراقوینلو نیز، با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، هنگامیکه برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد و حضور سپاهیانش مردم را آزار فراوان داد. گلپایگان در حمله مغولها آسیب فراوان دید. به دنبال آشوبهای اسماعیلیه و فتنه مغول این شهر از اعتبار و رونق ساقط گشت و تنها در زمان «اوزون حسن» (ابو النصر حسن بیگ بن عثمان بیگ، سرسلسله آق قویونلو) ۸۸۲- ۸۲۸ ق بار دیگر نامی از آن بر سر راه تجاری همدان به اصفهان به میان میآید. وجود کاروانسراهای متعدد در منطقه و آثار تاریخی حکایت از اهمیت و آبادانی این شهر دردورههای مختلف تاریخی دارد.
آخرین دوران طلایی رونق شهر مقارن با دوران حکومت شاه عباس کبیر و امارت امامقلی خان سردار بزرگ صفوی در گلپایگان میباشد. [۸]
گلپایگان در روزگار فرمانروایی صفویان از مراکز مهم علم و ادب بودهاست. با شروع فتنه افغان، گلپایگان که مقر فرماندهی علیمردان خان بختیاری و محل تجمع نیروهای کمکی به اصفهان بود به شدت از طرف محمود افغان مورد انتقام جویی واقع گشت و نه تنها اکثر اهالی آن از دم تیغ گذشتند بلکه اغلب آثار و ابنیه و تاسیسات کشاورزی و قنوات آن هم تخریب گشت و دیگر هرگز این شهر به اعتباری که در گذشته داشت، دست نیافت. (اشراقی، ۱۳۸۳، ص۱۵۷ به نقل از تاریخ مسعودی نوشته ظل السلطان) در زمان قاجاریه خصوصاً زمان ناصرالدین شاه و حکومت ظل السلطان بر اصفهان، شهر در استانه نابودی قرار گرفت. فرستادن حکام جبار وخونریزی چون سراج الملک ـ حشمت الدوله ـ میرزا حسن خان انتظام الملک و تحمیل فوج سرباز به فرماندهی صارم الدوله باعث شد اکثر مردم سر به کوه و بیابان بگذارند. غارتگرانی چون رجبعلی لر و علقلی زلکی، هم...براستی بیداد کردند.
از ۱۳۲۰ به بعد خصوصاً در زمان مرحوم دکتر عبداله معظمی [۹] و با ساخته شدن سد گلپایگان ـ توسعه آموزش وپرورش و احداث دانشسرای مقدماتی، [۱۰] اقداماتی در راه توسعه گلپایگان انجام شده و بعد از انقلاب نیز با اجرای پروژههایی مانند کارخانه پنیر (که برخلاف امروز، تا ۱۵ سال قبل ۲۰ درصد کل پنیر ایران را تامین میکرد.) ــ کارخانه آرد ـ مجموعه تولید قطعات خودرو ـ توسعه کشاورزی ودامپروری ـ احداث شهرک صنعتی و مجموعه تاریخی ارگ گوگد ـ احداث سد کوچری و مراکز آموزش عالی... ــ گلپایگان چهره دیگری گرفتهاست..
البته در گذشته اعتیاد به مواد مخدر و زاهدبازی و ریاکاری و بزهکاری اجتماعی برخلاف امروز که خیلیها را به دریوزگی و خاک سیاه نشانده، انگشت شمار بود و درس و تحصیل و کسب معرفت ارج و قرب داشت و اهل دانش و فضل غریب و تنها نبودند.
گلپایگان هماکنون به دنیای مجازی راه یافته و وبلاگها و سایتهای اینترنتی فعال شدهاند، ساختمان سازیها تغئیر کرده و چشم مردم مدتها است به آسانسور هم روشن شدهاست!
احداث ایستگاه آتش نشانی، گشایش فاز نخست میدان میوه و تره بار، رشد ارتباطات و به تکاپو افتادن موسسات و شرکتهای جدید، تا چند سال پیش هم متصور نبود. در گذشته روزانه دو یا سه اتوبوس (از گاراژ تهران مشهد و ایران مشهد...) راهی تهران میشدند. حالا تا نیمههای شب اتوبوس پشت اتوبوس به راه است. انگار همه چیز ازاینرو به آنرو شدهاست.
البته در حالیکه گلپایگان، بیش از ۲۱۶ مسجد و ۱۳۳ امامزاده دارد، هنوز فاقد موزه و تئاتر و...است و مراکز آموزشی و ورزشی کافی ندارد. [۱۱]
سالن چند منظوره مجتمع فرهنگی این شهرستان، سینما محسوب نمیشود. واقعش این است که مشکل سینما (و تئاتر) گلپایگان به سالهای قبل که مراجع بزرگی مانند آیت الله صافی و آیتالله محمدی و آیت الله گلپایگانی از تاسیس سینما و حتی دیدن تلویزیون (و پیشتر شنیدن رادیو)، منع نمودند، برمی گردد.
تاسیس انجمن نمایش کوثر گلپایگان و یا اکران این یا آن فیلم مذهبی، کافی نیست. [۱۲]
هنر اصیل نیاز به توجه بیشتر دارد و این واقعیت بر اهل دانش و فضل پوشیده نیست.
مذهب اکثریت مردم گلپایگان بعد از اسلام به تبع قدرتهای حاکمه، شافعی بودهاست. وقتی آل بویه به قدرت رسید، گروهی شیعه شدند ولی رویکرد اکثریت مردم به تشیع در زمان صفویه بود که عالمان و فقهای جبل عامل و امثال محقق کرکی از لبنان وارد سرزمین ما شدند و به تبلیغ شیعه پرداختند.
در گلپایگان سالیان دراز یهودیان با صلح و صفا زندگی میکردند. بازار و محله و مراسم خودشان را داشتند که پس از تشکیل دولت یهود از این منطقه کوچ کردند.
در زمان شاه منوچهر مختاری (فرزند هنرمند بزرگ گلپایگان استاد محمد مختاری)، فرامرز شریفی (فرزند فرج لله شریفی) و مهندس حسینجان زینلی...در مبارزه با دیکتاتوری از جان خود گذشتند. بعد از انقلاب نیز بیش از پنجاه دانشجو و دانش آموز (از شهرستان گلپایگان) اعدام شدهاند.
...
مردم گلپایگان عموماً پاک و بی آلایش هستند. نمونههایی مثل محمد علی شعبانی [۱۳](حسینی شکنجه گر مشهور ساواک) که صدها نفر را تا دم مرگ شلاق زد و با شوک الکتریکی و دستگاه موسوم به آپولو، شکنجه کرد ـ در برابر مردم شریف گلپایگان کفی بیش نیست.
در خاطرات زندانیان سیاسی (پس از انقلاب) علاوه بر «مرتضی اشراقی»[۱۴] (یکی از ۳ نفری که در تابستان سال ۱۳۶۷ مآمور رسیدگی و تعئین تکلیف زندانیان سیاسی بود)، از فردی با اسم مستعار «حاج آقا ۳۴» (محمد توانا) اسم برده شده که اهل گلپایکان است.
کسانی شهادت دادهاند که محمد توانا زندانیان بسیاری را در شرایط طاقت فرسا قرار داده و در بند ۲۰۹ زندان اوین و... مسؤول استنطاق بودهاست. [۱۵]
...
در جنگ هشت ساله عراق و ایران هزاران نفر از جوانان فداکار شهر، روبروی متجاوزین ایستادند و ۳۵۶ نفر جان به جان آفرین دادند. گلپایگان همچنین در این جنگ، ۸۰۰ جانباز داشتهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آثار تاریخی گلپایگان
مسجد جامع
بازار چهارسوق
مناره آجری سلجوقی
سید الاسادات
ارگ تاریخی گوگد
هفدهتن
بقعه ناصر بن علی
مسجد حجه الاسلام
گنبد بابامصری
مسجد جامع سر آور
شهر باستانی آذرآباد
امامزاده ابوالفتوح در وانشون
باب شیخ / دره شهیدان / گوشه
صالح پیغمبر
امامزاده عمران ابن علی
ظرف آتشدان مفرغ
قلعه باقر خان
رودخانه گلپایگان (رود قبله)
باغ برج علی اکبری در سر رباطان
خانه احمدی
حمام ملا اسدالله
مسجد حجتالاسلام
پل قاضی زاهد
حمام بابا عبدالله
خانه شجاع نظام در سر رباطان
حمام حاجی، و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسجد جامع
از مساجد مهم تاریخی دوران سلجوقی و از مساجد بزرگ ایران زمین است که با توجه به تاریخ ساخت آن شاید بتوان گفت معماری ایرانی - اسلامی این مسجد الگویی بودهاست برای ساخت مسجدهای بزرگ دیگر بویژه مناطقی که در قلمرو حکومت سلجوقیان بودند.
مسجد جامع گلپایگان در سال ۵۰۸ هجری قمری، در دوران حکومت ابوشجاع محمدبن ملکشاه سلجوقی بنا شدهاست. پیش از آن به استناد نام ابوشجاع که در کتیبه دور گنبد است، زمان ساخت مسجد گلپایگان را بین سالهای ۴۹۸ تا ۵۱۲ هجری قمری، یعنی دوران حکومت وی، میدانستند تا این که باستان شناسان با خواندن کتیبههای محراب دریافتند که بخشی از کتیبهها در زیر کف شبستان مسجد است و به احتمال قوی تاریخ بنا هم روی آن نوشته شدهاست. چنین بود که تاریخ دقیق ساخت مسجد روشن شد.
مسجد جامع گلپایگان به دستور ابونصر ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بابا عبدالملک ساخته شده و نام این شخص در ۲ جای مسجد، یکی در کتیبه دور گنبد و دیگری در حاشیه محراب درج شدهاست. دیگر این که مسجد را یک معمار قزوینی به نام ابوعمر بن محمد القزوینی (معروف به بواسار کسرار) ساخته و نام او نیز در بالای محراب در زیر کتیبه دور گنبد، در ۲ سطح نقش بستهاست.
از دیگر آثاری که نام سلطان ابوشجاع محمد بن ملکشاه سلجوقی به یادگار روی آنها نقش بستهاست، عبارتند از: منار مسجد جامع ساوه به تاریخ ۵۰۴ هجری، مسجد جامع قزوین به تاریخ ۵۰۸ هجری، ۲ حجره در مسجد جامع دیار بکر ترکیه به تاریخ ۵۱۱ هجری و دیوار روبه روی شبستان مسجد اموی در دمشق به تاریخ ۵۰۳ هجری قمری. وقتی تاریخ ساخت مسجد گلپایگان را با تاریخ ساخت مسجدهایی دیگر که در دیار بکر، سوریه، قزوین و ساوه میسنجیم، میفهمیم که در یک دوره کوتاه چند ساله از سال ۵۰۳ تا ۵۱۱ هجری قمری چند مسجد در دوره حکومت سلجوقی و مناطق دور از هم بنا شدهاست که با توجه به این نکته از یک سو در مییابیم که حکومتها، در طول تاریخ، برای کسب مشروعیت و نشان دادن اقتدار و وسعت قلمرو خود به مسجد به عنوان یک رکن اساسی نگریستهاند. از سوی دیگر شاید بررسیهای دقیق در شیوه معماری این مسجدها تشابهات قابل توجهی را نشان دهد.
این مسجد دارای صحن و شبستان وسیع و گنبد بزرگ آجری میباشد و متعلق به زمان محمد بن ملکشاه سلجوقی میباشد. ازخصوصیات مسجد و گنبد آن دارا بودن کتیبههای آجری متعدد و تزئینات فراوان دوره سلجوقی است. در متن کوفی گنبد، نام محمد بن ملک شاه خوانده میشود و اطراف محراب بزرگ زیر گنبد در متن کتیبهای نام بانی آن بنای عظیم را، ابونصربن محمد بن ابراهیم آوردهاند. همچنین بر بدنههای مختلف شبستان نام بزرگان دین و جملات مذهبی را به خط کوفی آجری نوشتهاند.
...
در زمان فتحعلی شاه قاجار شبستانهای ساده طرفین گنبد و بناهای شرقی و غربی مسجد را احداث نموده و بر ساختمانهای گنبد عهد سلجوقی افزودهاند.
ساختمان گنبد عهد سلجوقی متعلق به اوایل قرن ششم هجری قمری است. صحن مسجد جامع گلپایگان بدون احتساب هشتیها، حجرهها و رواقها حدود یک هزار و ۶۰۰ متر مربع مساحت دارد و ارتفاع گنبد مسجد ۲۲ متر و ابعاد گنبد از داخل ۱۲ در ۱۲ متر است. یک حوض آب بزرگ و کم عمق نیز در وسط صحن مسجد قرار دارد که علاوه بر مکانی برای وضو گرفتن نمازگزاران بر زیبایی این مسجد افزودهاست.
سر در مسجد گلپایگان از سمت داخل محوطه رو به صحن با آجرهای آبی رنگ با جمله «یا علی» بصورت زیبایی مزین شده و شبستان اصلی مسجد جامع گلپایگان همچون سایر بناهای عصر سلجوقی فاقد کاشی کاری است. در کتیبه مسجد جامع که شرح نوشتهها به خط کوفی است، نام ابابکر صدیق، عمر بن خطاب، عثمان، علی ابن ابیطالب و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف...آمدهاست. (البته بعدها عدهای خواستهاند در اصل کتیبه دست ببرند و جملاتی را در رد و لعن ابابکر و عمر و عثمان و...در کنار کتیبه افزودهاند.)
محراب مسجد از دو بخش تشکیل شدهاست که در قسمت پایینی متصل به کف محراب و در قسمت بالای محراب کلمات «الله احد» و «الله صمد» به خط کوفی مشهود است.
آیاتی از قرآن کریم نیز در اطراف محراب بزرگ مسجد جامع گلپایگان به خط کوفی نقش بستهاست. شکارچیان گنج از جمله Lorenz korn و تیم همراهش (که به گلپایگان نیز آمدهاند)، با شگفتی از کتیبههای مسجد جامع گلپایگان یاد کردهاند.
(منبع: مقاله Schatzsuche unter der Moschee شکار گنج در مسجد) [۱۶]
...
مسجد جامع گلپایگان در تاریخ ۹ مرداد سال ۱۳۱۲، به شماره ۱۹۱ در فهرست آثار ملی (ایران) ثبت شدهاست.[۱۷]
در کتاب «مرآت البلدان» یا «مرآت ناصری» تالیف «محمد حسن خان اعتماد السلطنه»، از این مسجد تاریخی یاد شدهاست. [۱۸]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو پوش گنبد گاهی پیوسته و گاه گسسته است
دوپوش گنبد مسجد جامع گلپایگان مانند دوپوش گنبد مسجد جامع یزد و اغلب گنبدهای قرن هفتم به بعد، گسسته (و نه پیوسته) است. دو پوش گنبد گاهی پیوسته و گاه گسستهاست. گنبدهای پیش از اسلام (و همچنین گنبدهایی مانند گنبد سلطانیه و گنبد مسجد شیخ لطف الله و گنبد خاگی مسجد جامع اصفهان)، دو پوش پیوستهاست. چنانکه گاهی دو پوسته بی هیچ واسطهای به هم متصل میشده و گاهی هم فقط صندوقه یا کندو و شیارهای میان آنها فاصله بودهاست. در گنبدهای گسسته (مثل گنبد مسجد جامع گلپایگان)، گاهی دو پوسته در کلاله از هم فاصله میگیرند. [۱۹]
مسجد جامع گلپایگان در سال ۱۳۱۰ ه.ش. به سرپرستی آندره گدار فرانسوی تعمیر شدهاست.[۲۰]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتیبههای مسجد جامع گلپایگان
کتیبههای مسجد جامع گلپایگان یادگار عصر سلجوقی و به خط کوفی است. ملکشاه بن آلب ارسلان سلجوقی به این بنا توجه ویژه داشته و در کتیبههای آجری مسجد به نام وی اشاره شدهاست.
...
کتیبه زیر گنبد
در زیر گنبد مسجد جامع گلپایگان، آیه ۱۸ سوره توبه نقش بسته و در دنباله آن به «ابوشجاع محمد بن ملک شاه قسیم» که (امیرالمومنین) اشاره شدهاست. در کتیبه مزبور نام «محمد بن ابراهیم بنا» هم آمده که در معماری مسجد دست داشتهاست.
...
کتیبههای محراب مسجد جامع
دور و بر محراب تاریخی مسجد جامع گلپایگان آیات ۲۸۵ و ۲۸۶ سوره بقره و اوائل سوره مومنون نقش بستهاست. (حدود ۱۴ آیه از اوائل سوره) در حاشیه بالای محراب آیهای از سوره شورا (شوری) لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْبَصیرُ دیده میشود و در گوشههای بالای گنبد در ستایش خافای راشدین ابیاتی حک شدهاست. (البته بعدها عدهای خواستهاند در اصل کتیبه دست ببرند و چون نتوانستند جملات توهین آمیزی را در رد و لعن ابابکر و عمر و عثمان و...در کنار رساله کتیبه که در عصر ناصری تنظیم و تدوین شده، افزودند.) باستان شناسان با خواندن کتیبههای محراب دریافتند که بخشی از کتیبهها در زیر کف شبستان مسجد است. با مطالعه دقیق کتیبهها، تاریخ دقیق ساخت مسجد روشن شد.
...
کتیبههای اطراف و جوانب مسجد جامع
رساله کتیبه مسجد جامع گلپایگان متعلق به عصر ناصری است و توسط «فضل لله بروجردی» نوشته شده است
نسخه مزبور که در کتابخانه ملک نگهداری میشود، به خط شکسته نستعلیق و در ۲ صفحه ۲۵ سطری و در ابعاد ۸/۱۰× ۷/۱۷ سانتیمتراست و حدود ۴۰۰ سال پیش در تاریخ ۱۳۰۲ ه.ق (تابستان ۱۰۳۲ شمسی) نگاشته شدهاست
فضل الله بروجردی در مقدمه کتیبه با یاد پدرش «آخوند ملا زین العابدین بروجردی» که وی را افضلالعلما و المجتهدین و...و سلمان زمانه معرفی میکند با مدح و ثنای بسیار از حکم شهر «میرزا یحیی خان معظم السلطان گلپایگانی»، اشاره میکند که از نامبرده خط کوفی را آموخته و شنیده در گلپایگان مسجدی قدیمی موجود است
...
(بهمراه «آخوند ملا محمد رضای معروف به قطب» راهی مسجد مزبور شدیم و)، ملاحظه شد [که] بنایی است بسیار «محکم» و «مرتفع» و«عالی» و در اطراف و جوانب آن خط کوفی، کتیبه نویسی که الحق به این خوبی کمتر دیده شدهاست.
کاتب ادامه میدهد چند کلمهای را از همراهش آموخته و سپس خودش با ممارست و دیدار مکّرر از مسجد به زیر و بم خط کوفی و کتیبه مزبور آشنا شدهاست.
...
در سطر ۱۱ کتیبه که از خلفای راشدین (ابابکر و عمر و عثمان و علی) یاد شده، فرد متعصب و تنگ نظری کنار اسم ابوبکر حاشیه زده و جملاتی توهین آمیز خطاب به خلفای صدر اسلام نوشتهاست و بر روی ۳ سطر ۱ تا ۳ کتیبه خط زدهاست.
در کتیبه مسجد جامع گلپایگان از سعد بن ابی وقاص و طلحه و زبیر... هم به نیکی یاد شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگردان کتیبه مسجد جامع گلپایگان به قلم فضل الله بروجردی
بسم الله الرحمن الرحیم
(...) آنچه در اطراف و جوانب مسجد نوشته شده، به خط کوفی، از قراری است که در ذیل نوشته شدهاست. چون خواهش شد، اطاعت شد.
...
در هشت سطر مربع کوچک، که در دو طرف چهار کنج واقعند:
العزه لله [سطر ۱]
محمد رسول الله [سطر ۲]
القدره لله [سطر ۳]
الملک لله [سطر ۴]
العزمه (العظمه) لله [سطر ۵]
الکبریاء لله [سطر ۶]
الشکر لله [سطر ۷]
المنه لله [سطر ۸]
...
در پنج سطری که در بالای طاقها، زیر کتیبه دور طاق واقعند:
من ابغض صدیقا کافراً بالله زندیق [سطر ۱
و من ابغض عمر فماواه السقر [سطر ۲
و من ابغض عثمان فخصمه الرحمن [سطر ۳]
و من ابغض علی فخصمه النبی [سطر ۴
رضوان الله علیهم اجمعین [سطر ۵]
...
آنچه در هشت دایره که در دو طرف چهار کنج واقعند، و جمیع آنها دارای یک مضمون اند و به نحو چلیپا نوشته اند، غیر رسم الخط متعارف کتیبه است:
الله محمد ابوبکر عثمان علی...
در طاقی که فوق طاق محراب بزرگ واقع است، دو سطر کوچک است و هشت دایره و دو نیم دایره و یک سطر طویلی است.
دو سطر کوچک:
عمل ابی عمر ابن محمد القزوینی [سطر ۱] المعروف به واشاکیوان (بواساکنرار) [سطر ۲]
دایرهها:
لا اله الا الله وحده لا شریک له
الهاً واحداً احدا فردا و تراحیا
قیوما دائما لم یتخذ صاحبه ولا ولدا
صادقا قال الله تعالی
سطر طویل:
انّْ للْمُتقین مفازاً حدائق و اعْناباً و کواعب اتْراباً و کاْساً دهاقاً.
...
در بالای خود محراب به نحو هلالی
بسم الله الرحمن الرحیم، قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفواً احد.
یک سطر فوق قل هو الله:
لیس کمثله شیء و هو السمیع البصی
در بالای محراب کوچک، بالای محراب بزرگ:
اقبل علی صلاتک و لا تکن من الغافلین
...
در دور همین محراب کوچک:
بسم الله الرحمن الرحیم، اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق الّلیل و قران الفجر انّ قران الفجر کان مشهوداً
...
در دور طاق فوق این دو محراب
خیر الناس بعد الرسول، (صلّی الله علیه و سلم)، ابوبکر صدیق، ثم عمر الفاروق، ثم عثمان ذی النورین، ثم علی المرتضی و طلحه و زبیر و سعد و سعید و عبدالرحمن ابن عوف و ابو عبیده ابن الجراح و معاویه خالی و خال المومنین (رضوان الله علیهم اجمعین و علی محبیهم رحمه رب العالمین و علی مبغضیهم لعنه رب العالمین)
...
در سه سطر دور طاق محراب بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم، امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون کل امن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر لا یکلف الله نفسا الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطانا ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا ربنا و لا تحملنا مالا طاقه لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولینا فانصرنا علی القوم الکافرین.
...
بسم الله الرحمن الرحیم، قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عن اللغو معرضون و الذین هم للزکوه فاعلون و الذین هم لفروجهم حافظون الاعلی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و الذین هم علی صلواتهم یحافظون اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحمائم انشاناه خلقاً اخر فتبارک الله احسن الخالقین
امر ببناء هذه القبه الشیخ الصابر المزکی ابونصر ابرهیم ابن محمد ابن ابرهیم بابا عبد الملک
...
آنچه در کتیبه دور طاق است:
بسم الله الرحمن الرحیم، انما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوه و اتی الزکوه ولم یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین. امر ببناء هذه القبه فی ایام الملک العادل السلطان المعظم، شاهنشاه الاعظم، مولی العرب و العجم، ابو شجاع محمد ابن ملکشاه قسیم جاه ضوء بالمومنین الفقیر الی رحمه الله و الراجی بعفو الله ابو نصر ابرهیم ابن محمد ابن ابرهیم بابا عبدالملک.
جمیع آنچه در قبه بود، مرقوم شد.
توضیح آن که ابو شجاع محمد ابن ملکشاه ابن آلب ارسلان سلجوقی، آنچه در تاریخ ابن خلکان مینویسد در سنه چهار صد و نود و دو یا پنج، محمد شاه اول سلطنت او بودهاست و فوت او در سنه پانصد و یازده بودهاست.
لهذا بنای این قبه تا هذه السنه که هزار و سی صد و دو است، تقریبا هشتصد سال است.
از ناظرین و مستعمین التماس دعا دارم. فی شوال المکرم سنه ۱۳۰۲ [ه.ق ].
...
یادآوری کنم که که نسخه منحصر به فرد رساله کتیبه مسجد جامع گلپایگان به شماره ۱۳/۶۱۹۶ در مجموعه ۱۵۷۷در کتابخانه ملی ملک نگهداری میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازار چهار سوق
واژه سوق یا چار سوق برگرفته از کلمه چهارسو در اصل محل تقاطع دو راسته اصلی و مهم بازار بود. در برخی موارد سوق را در محل برخورد دو راسته طراحی شده بازارقرار میدادند و به شکل فضایی به صورت چهارسو میساختند که به سبب موقعیت ارتباطی آن ارزشمند به شمار میآمد.
چهار سوی بازار اصفهان، بازار لار، بازار تهران، بازار کرمان، بازار تاشکند، بازار بخارا و چار سوی بازار گلپایگان از نمونههای خوب باقیمانده، به شمار میآیند.
اعرابی (عرب منهای اسلام)،که به سرزمین ما آمدند خیلی از واژههای فارسی را تغئیر دادند و چار سو را چار سوق (سوق به عربی یعنی بازار) تلفظ میکردند که خوشبختانه چا نیافتاد و مردم از دیرباز نام درستش (چار سو) [۲۱] را تکرار نمودند. ... چارسو (سوق) از نظر معماری از جمله عناصر و فضاهای مهم شهری و ارتباطی در بازارهای سنتی ایران محسوب میشود و از آن جا که بازارهای اصلی ایران غالبا به شکل خطی و در امتداد مهمترین معبر شهری شکل میگرفت، مهم ترین بخش و عنصر اصلی یک بازار، راسته اصلی آن بود. (راستا بازار) علاوه بر سوق، راسته اصلی از مهم ترین عناصر معماری در بازار ایرانی بود که در سادهترین شکل آن با دکانهای واقع در دو سوی آن شکل میگرفت.
در امتداد یک راسته اصلی، اصناف گوناگونی در دکانهای دو سوی راسته مستقر میشدند، به این ترتیب که هر صنف در بخشی از راسته اصلی جا میگرفت. در بعضی از شهرهای بزرگ دو یا چند راسته اصلی به صورت موازی یا متقاطع پدید میآمد. راسته فرعی، دالان و میدان نیز از دیگر فضاهای ارتباطی در معماری بازارهای سنتی ایران هستند که گاه دارای کاروانسرا نیز بودهاند.
ساده ترین و کوچکترین، اما مهمترین عنصر و فضای بازار نیز حجره یا دکان است که محل اصلی عرضه انواع کالاها هستند و معمولا حدود ۲۰ تا ۳۰ متر وسعت دارند و بسته به شرایط مختلف کوچکتر یا گاه بزرگتر بودهاند.
بازار سنتی گلپایگان با دهانهای وسیع و طاق بندی و سقف ضربی آجری سبک بناهای سلجوقی را دارد. [۲۲]
چهار سوق از یک طرف روبروی مناره شهر گلپایگان و از طرف دیگر به مسجد جامع شهر راه دارد.
نزدیکی بازار و مسجد و نقش آن در جامعه قابل بررسی میباشد.
امروزه بازار جدید و بزرگ گلپایگان در اطراف بازار چهار سوق گسترش یافتهاست و این بازار تاریخی را احاطه کردهاست. مجموعه بازار سنتی گلپایگان بنابر سبک معماری و موقعیت جغرافیایی و سوابق تاریخی، بیانگر موقعیت تجاری با اهمیت منطقه بودهاست. اهمیت این بنا بیشتر از جهت سبک معماری وموقعیت مکانی که پل ارتباطی بین مناره گلپایگان و مسجد جامع میباشد حائز اهمیت است.
در احداث این بنا همچون بازارهای سنتی سایر شهرهای قدیمی از طاق آجری و تناسب ترکیب، فضاها و تعبیه فضاهای جانبی مانند تیمچه، قهوه خانهها (در واقع چای خانهها) و نور طبیعی بدون حرارت و برودت استفاده شدهاست و تاریخ ساخت آن در حدود ۴۰۰ سال پیش برآورد شدهاست.
بازار سنتی گلپایگان شامل بازار مسگرها، کوزهگرها، فرش فروشان، بازار گیوه دوزان، بازار اصلی و تعداد زیادی پاساژ میباشد.
بازار سنتی گلپایگان همانند بازارهای شهرهای قدیمی ایران دارای طاقهای گنبدی ضربی آجری با گوشههای جالب است و به آجرکاریهای دوران صفوی در بازار بزرگ اصفهان شباهت دارد.[۲۳]
پیشخوانها، درهایی که به شکل تختههای ضخیم چوب ساده در دو شکاف چوبی بالا و پائین جلوی دکان به دنبال هم ردیف میشدند، قفلهای پیچی که در همان گلپایگان ساخته میشد و صاحبان مغازه بعد از بستن در به آن فوت میکردند و قل هوالله میخواندند که دزد نبرَد...همه، در خاطرهها باقی است.
سبدها، تفتهای چلواری، چولاریها و کپهها، دستاس، ترازوهای قدیمی، حساب سیاقی و دفتر و دستک دکان، چراغانی در نیمه شعبان، نصب چراغهای روغنی با روغن کرچک، فانوس نفتیهایی که شب بپا میشد و بوق سحر جمعش میکردند، نگهبانی سگها و سر و صدای داروغهها... همه را کهنسالان از بازار قدیم گلپایگان تعریف میکنند.
تیمچه نیز به معنی کاروانسرا به معنی تیم کوچک یا کاروانسرای کوچک بودهاست. اما در دوره معاصر به کاروانسراها یا سراهای کوچک و سرپوشیده، تیمچه میگویند. تیمچه فضای مناسبی برای عرضه کالاهای گرانبها مانند فرش، دور از آسیب باد و باران و آفتاب پدید میآورد. به همین سبب فضای تیمچهها، غالبا نسبت به کاروانسراها از لحاظ اقتصادی گرانتر بوده و برای عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمیشدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مناره آجری سلجوقی
مناره ۱۸ متری شهر گلپایگان که به آن «میل گلپایگان» هم گفته میشود، در زمره بلندترین منارههای قرن پنجم هجری قمری است. مناره گلپایگان در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۱۵، با شماره ۲۵۰ جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. این بنا در سال ۱۳۱۷ -۱۸ مرمت شدهاست.
منار گلپایگان دارای دو در است و در درون آن پلکانی تعبیه شدهاست. قسمتهای پایین و بالای مناره مرمت گردیده و دارای کتیبه آجری است که این کتیبه به خط کوفی نوشته شده و فاقد تاریخ میباشد و متن کتیبه آن از آیات کلام الله مجید است.
این مناره با قدمتی حدود ۹۰۰ سال در برابر عوامل طبیعی (زلزله، باد، باران، سرما و گرما) سرفراز برجای ماندهاست و از جمله بلندترین منارههای ایران میباشد. دو راه پله دارد که بصورت دورانی با ۶۴ پله به بالای مناره میتوان صعود کرد.
این مناره از زمان سلجوقیان میباشد که ساختمان آن را احتمالا با ساختمان مسجد جامع و بازار چهارسوق همزمان میدانند. تا حدود چهل سال قبل، اطراف آن خرابه و چاله چوله بود که مردم گاهی از آنجا خاک میبردند و قطعههای ظروف سفالین شکسته نیز دیده میشد و آن محل را چالههای پامناره میگفتند. حول و حوش منار، خلافهای گوناگون صورت میگرفت و کلاً محل خوبی نبود...
بزهکاران که دعوا راه میانداختند ورد زبانشان این بود که «اگه راست میگی بیا پا منار»
در محل منار گلپایگان جای خندقی هم بود که یک قسمت آن را برای زمین ورزش صاف کرده بودند ولی اکنون فقط چند متری اطراف مناره را حصار نمودهاند. گفته میشود این مناره برای راهنمایی کاروانیان بوده و بالای آن چراغ نصب میکردهاند و در جنوبی چهارسوق از جلوی مناره شروع میشدهاست.
فعلا خیابان، گودتر از سطح پای مناره و بازار چهارسوق است. در داخل منار و بالای راه پلهها در میان اشعار و یادگاریهای نوشته شده، این شعر هم دیده میشود:
منار است و نشان باستان است
چه تاجی بر سر گلپایگان است.
دریغا کاین نشان آسمانی
که «کو...»ش بر زمین و سر بر آسمان است.
زیر این شعر امضاء شده بود: «سید علی آقا ابطحی اهل گوگد. خیاط ساکن تهران»
دو شیر قبلا در محل پاشیرا نزدیک مقبره باباعبدالله در کنار جاده قافله و ابتدای کوچه حکومتی بودند. میدان پاشیرا نسبتا وسیع و دکه بازی و ورزش بچههای محل بود و براین شیرها که وسیله سرگرمی بچهها بود سوار میشدند و بازی میکردند. بعد از خیابان کشی چون خیابان چند متری از جاده قافله فاصله پیدا کرد و زمینهای اطراف پاشیرا را با قسمتی از جاده قدیم به مالکین آن حدود دادند و میدان پاشیرا را هم گودبرداری نمودند که رختشوی خانه بسازند. شیرهای سنگی را با تخته و گرده چوب و غلطک که بوسیله دو گاو نر کشیده میشد، تک تک به پای مناره منتقل کردند.
از دو شیر سنگی امروز، یکی تنها شده و در زیر سایه مناره سلجوقی در فراق دوست بسر میبرَد. یکی از شیرها را چند سال قبل در شبی دزدیدند و الان تنها یک شیر در پای منار است.
شیرهای به این سنگینی که با غلتک و ۲ گاو نر آوردند معلوم نشد چطور بردند و هنوز هم اثر آبادی از آن نیست. گویی آب شده و زیر زمین رفتهاست..
البته خود منار در امن و امان است، چون برای دزدیدن آن اول باید چاهش را کند !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنای سیدالاسادات
این بنا که مربوط به دوران قرن هشتم هجری است، دارای ایوان و غرفههای دو طبقه و گلدسته و گنبدی به بلندی ۹ متر است. تزئینات سمت شمال شرقی و جنوب شرقی این بقعه از نظر ظرافت کار شایان توجه میباشد. درسال ۱۳۵۴ شمسی یک خیابان جدید کنار این امامزاده و ساختمان مسجد جامع احداث گردیدهاست. بنا به نوشته اشعاری که برروی سنگ حک شدهاست و سنگ مزبور در طرف راست در ورودی بقعه میباشد، سه تن از فرزندان حضرت امام موسی کاظم (ع) به نامهای: امامزاده اسحاق،امامزاده منصور و امامزاده رضا در آنجا مدفوناند.
در شعری که در سال ۱۱۵۹ بر روی سنگ، کنده کاری شده با اشاره به افراد مزبور آمدهاست:
هر یک از ایشان نهال جویبار عزتند
شد خزان نخل حیات هر یک اندر این دیار
در این بقعه قبر دیگری منسوب به امامزاده یحیی فرزند حضرت امام علی النقی (ع) نیز قرار دارد. این بقعه در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار توسط حاج میرزا مهدی خان تعمیر و مرمت گردیدهاست.
امثال فتحعلیشاه قاجار و همه کسانیکه برای سوءاستفاده از عواطف مذهبی مردم در ظاهر به اماکن متبرکه توجه میکردند، حتی در اشعاری که برای توصیف امامزادگان سروده شده، مدح خودشان را میافزودند. در شعری که بر روی سنگ حک شده و در سیدالاسادات است، آمده:
بخشی از اشعار روی سنگ (در بقعه سیدالاسادات)
...
این مبارک بقعه کامد زائرش روح الامین وین مقدس روضه کامد رشک فردوس برین وادی طوراست این یا قصری از باغ جنان بیت معمور است این یا آسمانی بر زمین هاتفی گفت این حرم باشد ز اولاد رسول بهترین خلق عالم پیشوای مرسلین چار سید چار سرور خفته در این بارگاه کعبه ارباب دین را هر یکی را رکن دین شاه منصورو دگر شهزاده اسحق و رضا نورچشم موسی کاظم امام هفتمین چارمین شهزاده یحیی اِبن هادی نقی کوکب برج امامت هادی راه یقین بود چندی منهدم این روضه رضوان ترست از مرور گردش ایام در شهر و سنین تا بعهد داور جم شوکت دارا شکوه تا زمان دولت شاهنشه نصرت فزین شاه شاهان جهان فتحعلی شه کامده جبهه سا بر آستان درگهش خاقان چین حاجی مهدی خان که باشد از علوّ جایگه طایف بیت الحرام و زائر سلطان دین بهر تاریخ نیایش سر زجان افکن بگو بانی این بقعه را منزل به فردوس برین سنه ۱۲۴۰
فتحعلیشاه بعد از ویرانی شهر گلپایگان و سرکوب معترضین توسط گماشتگانش، به رُخ مردم میکشد که حتی خاقان چین هم به دستبوس او میآید.
شاه شاهان جهان فتحعلی شه کامده
جبهه سا بر آستان درگهش خاقان چین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارگ تاریخی گوگد
یکی دژ برآمد ز راه نخست
ز رزم آوران نام آن را بجست
شنید این سخن نام دژ گوگد است
در او ایمن از هرچه دیو و دد است
ارگ تاریخی گوگد از بناهای بزرگ خشت و گلی ایران است که زمان ساخت آن به حدود چهار قرن پیش میرسد. تنها سند مکتوبی که از این بنا موجود است متعلق به حدود ۱۳۰ سال پیش است که نشان میدهد نصف بنای ارگ توسط شخصی به نام علیخان به عنوان مهریه به همسرش واگذار شدهاست و از آن پس به عنوان ارگ علیخانی نامیده شدهاست.
ارگ گوگد در زمان صلح به عنوان کاروانسرا مورد استفاده قرار میگرفته و با توجه به وضع و موقعیت ویژه خود نسبت به کاروانسراهای مجاور، محل استراحت کاروان تجار سرشناس و یا حاکمان و والیهای سایر ایالات ایران بودهاست و حتی به استناد اظهارات افراد مسن شهر گوگد، آقا محمدخان قاجار نیز در لشکرکشیهای خود چند روزی را در این محل اُتراق کردهاست. ارگ تاریخی گوگد در زمان جنگ و حمله اشرار به عنوان دژ نظامی مورد استفاده قرار میگرفته و در بالای درب ورودی شمالی قسمتی به عنوان شاهنشین وجود داشتهاست که هماکنون به عنوان سوئیت ویژه مورد استفاده قرار میگیرد و حوض آبی در این شاهنشین وجود دارد که هر زمان درب توسط مهاجمین آتش زده میشد محافظین با تخلیه آب حوض آتش را خاموش میکردهاند. همچنین سوراخهایی روی دیوارهای مرتفع وجود دارد که از آن به عنوان سیستم امنیتی هشدار دهندهاستفاده میشد به این صورت که کبوترهایی را در این سوراخها اسکان میدادهاند که شبها با بیقراری و سر و صدای این کبوتران متوجه ورود مهاجمان توسط قلاب و یا نردبان میشدند. از طرفی چاهی در قسمت جنوب شرقی ارگ وجود دارد که نشان میدهد برای روزهای مقاومت فکر آب آشامیدنی نیز میشدهاست.
بر روی در ورودی ارگ دو درکوب وجود دارد که بزرگتر را مردکوب و کوچکتر را زن کوب مینامیدهاند. که برعکس بقیه مناطق ایران زنکوب در سمت راست قرار گرفتهاست.
در ساختمان ارگ وجود بنا در اطراف و فضای باز در وسط، همچنین وجود طبقات پائین و بالا نشان از معماری کاروانسرایی دارد که بیانگر رعایت نظام طبقاتی در اجتماع آن روز است به این صورت که استر و استربانان در طبقه پایین و در مجاورت هم و بازرگانان و افراد شاخص در طبقات بالا مسکن میگزیدهاند که این فضاها پس از بازسازی هم اینک به عنوان مهمانسرا با امکانات مدرن شامل سوئیتهای زیبا با سرویسهای بهداشتی، رستوران و... پذیرای گردشگران ایرانی و خارجی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هفدهتن
امامزاده هفدهتن از ابنیه قرن یازدهم هجری است که در زمان شاه عباس اول صفوی احداث گردیده و به شماره ۲۹۰ آثار باستانی به ثبت رسیدهاست.
بقعه هفدهتن بر طبق کتیبه سر در آن در سال ۱۰۳۲ هجری قمری ساخته شدهاست. بر روی بنای هشت گوش گنبد کاشی کاری باشکوهی قرار گرفتهاست که از لحاظ ساختمانی و تزئین کاشیکاری بسیار جالب و زیبا است.
در وسط حیاط هفدهتن دم در ورودی به طرف شیر سنگی که سرش را شکستند و بردند ـ کتیبه کاشی معرق نفیسی هست و دم در، چوب منبت کاری شده زیبایی به چشم میخورد که کار یکی از نیاکان من، استاد عبدالحسین (پدر اوسا علی آقا معظمی) است.
روی این چوب، آیات قرآن و گل بوته به شکل پنجره احداث شده و قسمتهای فاصل بین آیات قران و گل و بوته رابه کلی بریده و حذف کردهاند، از این حیث یکی از شاهکارهای منحصر به فرد دوران گذشته به شمار میرود.
در داخل حرم (دور گنبد) کتیبه منظوم ارسی مفصلی در چاپلوسی و مدح شاه عباس اول صفوی نوشتهاند.
امامزاده هفدهتن ۴ درب و ۳ سرراهی زیبا و با عظمت دارد که در اطراف آن کتیبه زیبایی به خط غیاث الدین علی جوهری شیرازی نوشته شدهاست.
بقعه از جمله کارهای بسیار زیبای معماری عهد صفویه و به دستور سردار امامقلی خان ساخته شدهاست و دارای کاشیکاری معرق و منقوش و دارای کتیبه به خط کوفی است.
طبق شجره نامه موجود در اداره اوقاف و هفدهتن (که بینیاز از نقد و پژوهش نیست)، افرادی که در این محل مدفون اند عبارتند از: امامزاده ابو الحسن فرزند امام حسن مجتبی (ع)، سلطان اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (ع)، صالح و قاسم فرزندان جعفربن علی (ع)، عباس و حسین فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع)، شهربانو و حلیمه و صفورا دختران حضرت حضرت موسی بن جعفر (ع)، علی اکبربن علی بن حسین (ع)، محمد بن محسن بن علی بن حسین(ع)، محمود و محسن و عبدالله بن یحیی بن امام موسی الکاظم (ع)، موسی و مظفر فرزندان جعفر طیار، اسحق فرزند ا براهیم که مشخص نیست ابراهیم مزبور به کدام امام منتسب است.
در گلپایگان شایع است که سرهای شهیدان (هفده سر) در شیراز به نزد حاکم وقت برده شده که با واقعیتهای تاریخی خوانایی ندارد.
در گذشته (پیش از آنکه دستبردی صورت گیرد) بالای در ورودی حرم، سنگ رُخامی بود که بر روی آن با خط زیبا در مدح علی بن ابطالب شعری از حکیم شفائی اصفهانی نوشته شده بود:
آنکه مهر نبوتش خوانی
نقش پای علی ست گر دانی
...
موقوفات هفدهتن
هفدهتن دارای موقوفات مهمی در زمان امامقلی خان پسر اللهوردیخان سردار معروف شاه عباس که لقب امیرالامرائی و قوللر آغاسی داشت و سالیان درازی حاکم فارس و لارستان و جزایر جنوبی ایران بود. او توانست پرتغالیهای اشغالگر را از جزیره ایرانی (هرمز) بیرون کند، وقف نامه مفصلی داشته و امروز فقط وقف نامه معروف به خدیجه خانم در دست است که با خطی فوق العاده زیبا نوشته شده و رقبات زیادی را وقف امامزادگان کرده و حتی متولی آنرا تعیین کرده که خلاصه آن چنین است:
«وقـف صحیـح شرعی و حبس مخلد برعلی امام واجب التعظیم نمود»
وقف نـامـه میگوید:
به امر قبله عالم و زبده بعضی از اولاد بنی آدم اعنی پادشاه جم جاه ملایک پاسبان پادشاه طهماس دام ظلله العالی امام قلی خان وقف نمود تمامی باغچه حرم و میدان اقباق مع حمام و درب امامزاده و یک سُبع از مزرعه خم پیچ را از املاک و باغات و رشته قنات بالا و پائین مع آنچه در مزرعه مزبور میباشد... غفران پناه سلاله السادات، شرف الدین میر محمد متولی نسلاً بعد نسل بر اولاد میر شرف الدین محمد مسمی به میرزا جعفر برکف باکفایت عالی حضرت السید النجیب الحسیب میر شمس الدین، محمد مادامی که در قید حیات باشد.
...
کتیبههای سر درب و بیرون و داخل بقعه هفدهتن
کتبیه سردرب حیاط امامزاده به طرف شمال، به خط ثلث با کاشی معرق زرد رنگ، بر متن لاجوردی سیر: (این کتیبه همانند کتیبه طولانی زیر گنبد، اگرچه با نام خدا و پیامبر و آل علی (ع) آغاز شده، پر از چاپلوسی نسبت به شاه صفوی (جانشین خدا در زمین و قهرمان آب و خشکی...) است.
الحمدالله الذی منه التائید و الیه الانتها و الصلوه والسلام علی خاتم الانبیاء الاصفیا محمد المصطفی وآله، سیماالمرتضی علی و... العصومین و بعد فقد امر بعماره هذا الروضه المنوره فی الایام خلافه خلیفه الله فی الارضین قهرمان الماء الطین ابوالمطفر شاه عباس الحسینی الصفوی بهادرخان خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین بره واحسانه الخان العادل امیرالامراء فی الزمان، ناشرالمعدله والبروالاحسان امامقلی خان ایده الله تعالی ضلاله العلی الی انقراض الزمان فی، ۱۰۳۳. [۲۴]
کتیبه بالای ایوان امامزاده به خط ثلث سفید بر متن لاجوردی باکاشی معرق
قال الله سبحانه تبارک و تعالی و الذین آمنوا وعملوالصلحات فی روضات الجنات لهم ما یشاوون عند ربهم ذلک هوالفوز الکبیر، ذالک الذی یبشر الله عبادالذین آمنو و عملوالصالحات قل لااسئلکم علیه اجرالاللموده فی القربی و من یقرف حسنه یزوافیها حسبان الله غفور شکور صدق الله فی ۱۰۳۱،
در دو طرف ایوان به همان سبک در دولوحه مربع عبارت ذیل نوشته شدهاست:
‹‹غلام با اخلاص پادشاه›› سمت راست ‹‹دین پناه امام قلی خان فی ۱۰۳۲›› سمت چپ در آوردند، متضمن سوره هل اتی (سوره انسان)، است، از ابتدا تا انتها جز دوکلمه آخر که گویا جا نبوده و نوشته نشدهاست.
کتیبه روی سنگ معجر در ورود به حرم به خط نستعلیق گل و بوته دار برجسته:
زنده یاد جاج ابوالقاسم مهاجری که اذان معروفش در مسجد حاجی، اذان موذنزاده اردبیلی را تداعی میکرد و، زنده یاد حاج آقا تقی میثمی که به خاطر صدای ملکوتیاش همانند عندلیب تولایی در خاطره مردم گلپایگان همیشه زندهاست، اشعار کتیبههای هفدهتن را برای مردم میخواندند.
«ووردان»(نَدَر قلی میرزا) پیر مرد فقیری که حوالی امامزاده «هفده تن» نزدیک «مسجد در حموم» پاتوقش بود و آزاری به کسی نداشت اما بچهها سر به سرش میگذاشتند...
آشیخ، فرزانه مرد نابینایی که در هر ماه رمضان در مسجد جامع گلپایگان، دعای «یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم» را میخواند نیز ـ این اشعار را از حفظ داشت. [۲۵]
شهی که ترک فلک شد کمینه چاکـر او
به قدر، در دوجهان نیست کس برابر او
مـرا اگـر طلبـی رو بـرآستـان شهـی
کـه هیچ کـس نـرود نـا امیـــد از در او
ز آفـتــاب قیــامت نبــاشدش بـاکـی
کسی که سایه لطف علـی است بر سـر او
محمــد عربــی آبروی هـر دو سـرا
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیده ام که تکلم نموده همچو مسیح
بـــدین حدیـث لب لعــل روح پــرور او
که من مدینه علم و علی دراست مـرا
عجب خجسته حـدیثی کـه مـن سگ در او
دلا مـحبت حیـدر مـجو بـی پـدری
کـه دست غیـر گـرفتـهاست پـای مادر او
مـدام کاشی مـداح وصف شه گوید
علی است در دو جهان شاه و میـر و سرور او
کتیبه طولانی زیر گنبد به خط نستعلیق طلائی بر متن سفید ـ در حاشیه در سقف زیر گنبد:
این کتیبه نیز با چاپلوسیهای زشت نسبت به شاه صفوی همراه است که عادلی تمام عیار است و هرگاه روترش کند، رستم دستان هم از بیمش خواهد لرزید و...
هـزار شکـر کـز آثـار فضل سبحانـی
جهان رهیـد زالطاف شـه ز ویـرانــی
خـدیو دهر شهنشاه شه نشان عبـاس
کـه چره میکنـدش چاکـری و دربانی
زمانه گشته به عدل وی آن چنان معمور
که نیست درخم زلــف بـتان پریشانی
زبیم آب شـود زهــــره در دل رستـم
گهی که از غضبش چین فتد به پیشانی
ولـی امـام قلی خــان کـه هیچ ننماید
بـه جیب دولت او شـوکت ثـمرخــانی
بنـای گنبد ایـن روضه را اشاره نمــود
تمـام گشت بـه اقبـال و فــر یـزدانی
چه روضه غیرت بستان برای روضه خلد
چــه روضه قبــله کــروبیـان روحانی
مـقام مـدفن بـرهان اتقیــا یــعنــی
ابـوالحسن دُرِ درج علـی عمـــــرانی
ابوالحسن گـلی از گلشن امــام حسن
که هست خاک درش، سرمه سلیمانـی
عمارتش که بـود زیـب کـارخانـه کن
بــه خاک بوسی و عجز، آفتاب نورانی
ز آستـانــه او نـــور اقـــتباس کنـد
هــزار کشتی مهر، اندر اوست طوفانی
اگر چه صد چو نظامی و انـوری و ظهیر
نمی سزنـــد سخن سنج مجلس خانی
...
در کتبی چون «بحرالانساب الکبیر فی انساب العلویین» که منسوب به منصوربن موسی کاظم است و قیس آل قیس (منصورالباز الشهب) آنرا تصیحیح کردهاست، اشاراتی به هفدهتن، سفر هیئتی از جرفادقان (گلپایگان) به مدینه و دیدار با حضرت علی (ع) و... شده که بدون نقد و پژوهش نمیتوان پذیرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقعه ناصر بن علی
درقسمت شرقی هفدهتن و در فاصله چند متری آن است. در مورد شهادت ناصربن علی شایعاتی وجود دارد که سنگدلی قاتلین او را میرساند. مردم میگویند کسانی که او را شهید کردهاند (شهریار و دار و دسته اش)، از ایادی خلیفه عباسی بودهاند و در نهایت بی رحمی ناصربن علی را زنده لای جرز دیوار گذاشته و شهید کردهاند. این بقعه نیز توسط امامقلیخان سردار لایق دربار صفویه ساخته شده که بعدا تعمیر گردیدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسجد حجه الاسلام
این بنا یادآور آخوند ملا زین العابدین گلپایگانی (صاحب انوارالهدایه و معروف به حجه الاسلام) است. در ورودی مسجد به راهرویی بطول چهل متر با سقف زیبایی به ارتفاع ۵ متر راه دارد. صحن مسجد ۳۲ متر طول و ۲۴ متر عرض دارد. مسجد در سمت غرب واقع شده و در دو سمت در ورودی آن دو دهلیز قرینه بنا شدهاست. روبروی در مسجد، محراب زیبا و جذاب آن به طول ۳ متر و عرض دو متر و ۶۰ سانتیمتر قرار دارد. این مسجد که حدود ۱۷۰ سال پیش ساخته شده، گنبد دوپوشی دارد که ارتفاعش تا صحن مسجد ۱۶ متر است. مسجد حجه الاسلام گلدسته ندارد و سقف آن با طاق ضربی با آجر و کاشیهای زیبا پوشانده شدهاست. در سمت شرق مسجد، شبستان با ستونهای جذابش قرار دارد. آرامگاه حجه الاسلام (آخوند ملا زین العابدین) هم در همین مسجد واقع شده که در منبتکاری شده و گچ بریهای زیبایی دارد. مسجد حجه الاسلام در خیابان امام حسین گلپایگان واقع شده و به شماره ۱۴۲۰۹ به ثبت آثار ملی ایران رسیدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گنبد بابامصری
گنبد بابامصری در مسجدی به نام مسجد میرزا ابوالحسن قراردارد و سابقاً در جنب گنبد فوق حمامی هم به این نام وجود داشتهاست این بنا دارای ارزش تاریخی وهنری است و احتمالاً بنای آن در دوره ایلخانی روی بنای قدیمی دوره سلجوقی ساخته شدهاست و تاریخ ساخت آن ۱۲۲۵ هجری قمری است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسجد جامع سر آور
در ۱۶ کیلومتری شمال خاوری گلپایگان و ١٠ کیلومتری شهر گوگد، مسجد سادهای قرار دارد که جاه و جلال اش، علاوه بر صفای آن، دنیایی هنر است. اگر این بنا در هر کشور پیشرفتهای بود، هنرآموزان را از سراسر کشور به آنجا میبردند تا به تماشا بنشینند. مسجد جامع سرآور در مرکز روستای سرآور (در کنار جاده اصلی گلپایگان موته) واقع شدهاست. جمعیت این روستا حدود ٨٠٠ نفر است که بیشتر کشاورزی میکنند.
ستونهای مسجد سرآور گلپایگان، اوج زیبایی و هنردرگذشته جلوی مسجد (در محل عبور جاده) حیاطی هم بوده که متاسفانه با عبور جاده از وسط آن، محو شدهاست. آنچه از این مسجد باقی مانده طرحی بسیار ساده و مربع شکل است. از تاریخهایی که روی منبر و درب چوبی مسجد، حک شده چنین برمیآید که بخش اصلی بنای مسجد مربوط به دوران تیموریان است، البته در زمان صفویان نیز به این مسجد توجه شدهاست.
...
در تاریخی مسجد سرآور
مسجد سرآور، ۳ در ورودی دارد (در جنوبی، در غربی و درب شرقی) که به بارگاه امامزاده متصل به مسجد راه دارد.
طول تنها ایوان فعلی مسجد،١٠متر است که دارای دو ستون چوبی به ارتفاع ۵/۴ متر میباشد. در قدیم درب غربی مسجد در وسط همین ایوان بوده که بعلت ارزش تاریخی و هنری آن و جلوگیری از دستبرد بیشتر، جایی دیگر نگهداری میشود.
در دارای ١٩٠سانتیمتر طول و ١١٠ سانتیمتر عرض است (عرض هر لنگه در ٥٥ سانتیمتر) دور تا دور هر لنگه در به عرض ١٠ سانتیمتر و به صورت حاشیه بسیار ظریف، منبت کاری شدهاست. در قسمت پایین هر دو لنگه تا وسط آن،منبتهایی به صورت گل و بوته انجام شدهاست.
در وسط هر دو لنگه، نام علی بن ابیطالب، چهار بار به صورت خط بنایی به صورت مربع در آمدهاست. در قسمت پایین در، قفلی بصورت آویز قرار دارد.
در قسمت بالای لنگه چپ در، داخل دایره ای، بخشی از آیه ۱۸ سوره جن کنده کاری شدهاست. «ان المساجد لله» (معابد و مساجد برای خدا و در جهت او باید باشد) در روی لنگه راست بقیه آیه مزبور «فلا تدعوا مع الله احد» (جز به آن یگانه، سمت هیچ دوگانه و بیگانهای نروید) و نیز «عمل الاقل العبد نجار محسن» (کار کمترین بنده خدا، نجار محسن) و تاریخ ساخت در سنه ٩٧٩ هجری قمری حک شدهاست. تاریخ مزبور اشاره به دوره حکومت شاه تهماسب یکم از سلسه صفوی دارد.
...
ستونهای مسجد سرآور
وسط مسجد سرآور، چهار ستون چوبی قوی دیده میشود. سر ستونها دارای گره کاریهای بسیار زیباست و به سر ستونهای مسجد جامع شهر «کوکند» (kokand) در کشور ازبکستان بسیار شبیهاست. این چهار ستون تمام وزن سقف را تحمل میکنند. مسجد سرآور نیز همانند سایر بناهای تاریخی دیگر از هتاکی سوداگران تاریخ در امان نبوده و معلوم نیست چرا مرکز این چهار ستون را کندهاند... دودگرفتگی و غبار زمان، به نوشتههای روی تیرها و تکههای چوبی (اشعار مذهبی و احادیث و آیات قرآن) را صدمه زدهاست.
مسجد سرآور یک منبر چوبی تاریخی نیز دارد. این منبر پنج پله، حدود دومتر و نیم ارتفاع و نیم متر عرض دارد و از نظر هنر منبت حرف ندارد.
...
در تکیه گاه بالای منبر، تاریخ ۸۱۱ هجری قمری و اسم ابراهیم بن علی بن ابراهیم سرالواری(سراوری) حک شدهاست. در کناره خارجی سمت چپ منبر آیه ٢٥٥ سوره بقره در دو خط کنده کاری شده و در انتهای آیه شخصی بنام «علی بن محمد بن علی بن احمد سراوری» تقاضای بخشش و غفران از پروردگار نمودهاست. و در سمت چپ و بالای منبر چنین آمده: «عمل استاد حاجی ابن محمد علی خانیساری» لبههای بالایی دیوارههای منبر شامل هنر گره چینی چوب میباشد و خود دیوارهها از تکههای مستطیل شکل چوب تشکیل شدهاست. متاسفانه دزدان هنر، همانند شیر پای منار و سنگ رُخام بالای در ورودی بقعه ۱۷ تن ـ بخشی از در مسجد کوچک سرآور را نیز، صدمه زدهاند. زراندوزان هنوز هم شبه منبر معروف مسجد سرآور که پیشتر مورد دستبرد قرار گرفت، نظر دارند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهر باستانی آذرآباد
آذرآباد که به دوران ساسانیان مربوط است، یادآور نیاکان زردتشتی ما است که به آتش (آذر) به چشم احترام مینگریستند. این شهر امروز در منطقه ورزنه گلپایگان (گلشهر) و در فاصله ۲۵ کیلومتری گلپایگان قرار دارد. برخی آذرآباد را نام قدیم ورزنه امروزی که بخشی از شهرستان گلپایگان است میدانند.
خانه تاریخی یوسفی هم در ورزنه بنا شده و از آثار به یادگارمانده از دوره قاجاراست. خانه مزبور که با شماره ۱۹۰۴۵ درفهرست آثار ملی به ثبت رسیده، حدود ۲۰۰۰ مترمربع مساحت دارد و ازمصالح آجر و خشت وگل ساخته شده و شامل یک شاهنشین و اتاقهای تو درتو است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقعه امامزاده ابوالفتوح در وانشون
بقعه زیبای امامزاده ابوالفتوح سلیمان بن موسی بن جعفر(ع)، در روستای وانشان (وانشون) که جاذبههایش کمتر از روستای معروف ابیانه نیست، در ۱۲ کیلومتری گلپایگان واقع و بنای آن با توجه به کتیبه داخل حَرم، به قرن دهم هجری مربوط میشود بنا بر کتیبه، امامزاده از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است برفراز بقعه چهارگوش آجری گنبدی هرمی و دوازده ترکی کشیده شدهاست که از زیبائی خاصی برخوردار است. روی صندوق آیاتی از قرآن مجید نوشته شده و کلمه «صندوق شاه حسین فرید ونشکوه» دیده میشود. در میان دیدنیهای وانشان (بابادودورشاه، لمبی،مورا، دزی، دیگا، کوه محد حیدر، قلعه جمال، حسن آباد، سدکرا، مقبره بهلون، برج حاج فرج الله و مزرعه امیریه) ـ امامزاداه ابوالفتوح، جایگاه ویژهای دارد. [۲۶] کهنسالان وانشان گفتهاند امامزاده ابوالفتوح بسیار قدیمی است و یک دلیلش، وجود درخت عظیم و فوق العاده قدیمی کنار دیوار آن است. نوع سازه و مصالح و همچنین نوع بنای امامزاده ابوالفتح وانشان، میتواند بعنوان یک پروژه برای اهل هنر و دانشجویان معماری مورد استفاده قرار گیرد. بنای امامزاده از نوع گنبد دوازده ترک از نوع رگ بوده و از دو بخش اصلی و الحاقی تشکیل شدهاست. بخش اصلی بنا فضای زیر گنبد است که به دوره صفویه مربوط میشود و بخش الحاقی مربوط به دوره قاجاریه و سال ۱۳۳۸ قمری (حدود ۱۰۰ سال پیش) است. البته در دوره معاصر نیز به آن پرداخته شده و امامزاده اکنون ضریح تازهای دارد. فضای داخلی گنبد (گنبذ) دارای یک صندوق چوبی منبت کاری شده بسیار نفیس است که در حال حاضر ضریح روی آن قرار گرفتهاست. چون صندوق چوبی زیر ضریح است نمیتوان تاریخ ساخت آنرا بررسی نمود. در فضای داخلی گنبدخانه، فضایی مستطیل شکل یا آسمانه با سقفی تیرپوش و مسطح قرار دارد. زیر سقف چوبی نقاشی و خوشنویسی زیبایی با خط نستعلیق دیده میشود. که کار استاد محمود نجار و استاد یوسف خوانساری است. درب قدیمی امامزاده ابوالفتوح که یکبار در سال ۱۳۰۹ زراندوزان یهودی به آن طمع کردند، شاهکار منبت کاری در زمان شاه تهماسب صفوی است.
گفته میشود کتیبه روی در، کار استاد قاسم حسین خوانساری است. تاریخ اتمام کار این در زیبا، سال ۹۹۰ هجری قمری است. یعنی بیش از سه قرن قدمت دارد. بر روی در انبوهی از منبتکاریهای نه چندان گود با نقوش اسلیمی و خطایی (با نسبتی برابر)، دیده میشود.
در متن عربی زیارتنامه این امامزاده (در سطر پنجم زیارتنامه که در حرم است)، کلمه فارسی شاهزاده به چشم میخورد. این زیارتنامه قدیمی، در سال ۱۳۵۱ با خط زیبای محمد صانعی خوانساری مجدداً خوشنویسی شدهاست. السلام علیک یا سیدی وابن سیدی یا شاهزاده ابوالفتوح...
...
شمعون کلیمی و در عتیقه شاهزاده ابوالفتوح
در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی شخصی به نام شمعون کلیمی برای خرید درب عتیقه شاهزاده ابوالفتوح روستای وانشان به خادم آن مراجعه میکند و ایشان هم حکم شرعی فروش دربها را از روحانی محل (مرحوم آیه اله شیخ محمد صادق علامه) میپرسد، کهنسالان نقل کردهاند که ایشان پاسخ میدهد :اگر این درب قابل استفاده نیست، فروش آن مانعی ندارد و باید پول آن را خرج تعمیر و مرمت زیارتگاه شاهزاده ابوالفتوح کنید.. پس از این فتوا، درب امامزاده به فروش میرسد. اما بعد از مدتی شمعون هنگام خروج از مرز ایران، گیر میافتد و در بازجویی میگوید که این در را از خادم زیارتگاه شاهزاده ابوالفتوح خریدهاست.
ماموران حکومتی به خادم شاهزاده ابوالفتوح مراجعه میکنند او هم میگوید: من به حکم مجتهد محلمان این درب را فروخته ام و سرانجام شیخ محمدصادق علامه را برای محاکمه به اراک احضار میکنند. این محاکمه سالها طول میکشد و در نهایت در تاریخ ۵ فروردین ۱۳۱۹ دادگاه استان تهران به این دلیل که معامله درب امامزاده سال ۱۳۰۹ صورت گرفته و درب امامزاده دراول آذر سال ۱۳۱۰ درفهرست آثار ملی ثبت شده، روحانی مزبور را تبرئه میکنند. هیئت دادرسان شمس الدین امین علائی و محمدحسن خاتون آبادی بوده و پرونده مزبور در وزارت دادگستری شماره ۵۸۱۰/۱۸ دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقعه باب شیخ / دره شهیدان / گوشه
در دامنه ارتفاعات کوه الوند و مشرف به دشت «لورمش» در شمال شهر گلپایگان کمی بالاتر از معدن سرب آرامگاه ساده و بی الایش باب شیخ (بابا شیخ) قرار دارد. دره شهیدان و گوشه (محمد مالک) هم در همین مسیر است.
درّه گوشه دارای چشمه آب و یک آبگیر با سنگهای بلوری است. سنگهایی که به دست طبیعت به اشکال زیبای هندسی درآمدهاند.
جوانانی که در تابستان به منطقه باب شیخ و دره شهیدان سر میزنند گاه از دامنه کوه الوند بالا رفته و خود را به بالای ارتفاعات (تخت پهلوان صابر) میرسانند. [۲۷]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صالح پیغمبر
این زیارتگاه در در قله کوه واقع شدهاست. در گذشتههای دور راه برای صعود به قله کوه وجود داشته و امروزه از زیر قله به دامنه کوه شیبی بسیار تند مانند دیواره سنگی وجود دارد و صعود به آن یکی از مشکلات کوهنوردی است.
در افواه شایع است که آجرها را پشت بز میبستند و از راهی که امروزه صاف و پرتگاه شدهاست به قله کوه حمل میکردهاند. در زیر کوهپایه، تخته سنگ عظیمی است که شبیه به شتر خوابیدهاست. مردم پاک و خوش قلب آنرا «ناقه صالح» میپندارند و جالب آن است که داستان مشهور سامسون و دلیله (درباره صالح پیغمبر) بین مردم رواج دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امامزاده عمران ابن علی
بقعه امامزاده عمران ابن علی در گوگد قرار دارد. در گوگد مردم معتقدند که این بقعه بسیار قدیمی است. درهای ورودی این بارگاه، ارزش زیادی داشتهاست و گویا در محل دیگری نگهداری میشود. این بنا در ۲۰ سال گذشته بازسازی شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظرف آتشدان مفرغی
یکی از اشیاء باستانی گلپایگان (که در موزه ایران باستان نگهداری میشود)، ظرف آتشدان مفرغی ۶ ضلعی است به بلندی ۷۱ سانتی متر و گشادی دهانه بالا ۹۴/۵ سانتی متر. این آتشدان دارای سه پایهای به شکل پنجه پای شیر است و سه دستگیره نیز دارد. از آثار قرن سوم یا چهارم هجری است که نام جرفادقان هم شبیه کتیبههای قدیمی به زبان عربی بر دسته آن کنده کاری شدهاست. آیا این آتشدان، متعلق به آتشکده پیش از اسلام است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلعه باقر خان
در شمال شرقی گلپایگان و در دشت باباعبدالله قلعهای وجود داشت که در جنگها مورد استفاده قرار میگرفت و به مرور ایام خراب شد. گرچه اکنون در حوالی قلعه کشت و زرع میشود اما، هنوز آثار آن پابرجا است. باقرخان از سواران دلیر و سرکرده فوج گلپایگان بود. دیگر قلعههای شهر عبارتند از:
قلعه ادیب (پشت بارو)، قلعه قدسی، قلعه سر رباطان (سلواتون)، قلعه اسفنجه، قلعه گبری، قلعه رکابدار، قلعه اختخوان، قلعه حسن فلک، قلعه حسن آباد، قلعه وداغ (تپه تاریخی و دیدنی روستای وداغ که در زیر آن تمام امکانات زندگی پیشینیان شامل حمام و سرداب با استفاده از اصول معماری حیرت انگیز بنا شده بود.)...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلعه ادیب (پشت بارو)
از دیوار بارو که نشان از هویت باستانی گلپایگان است، متاسفانه امروز تنها قسمتهای اندکی باقی است. آنچه که امروز از دیوار بارو باقی ماندهاست شامل سه قسمت میباشد:
۱ـ قسمتی از دیوار و یک برج مخروبه واقع در صحرای عرب، در کنار پل جدید رودخانه
۲ـ قسمتی کوتاه که ارتفاع آنرا برای همگونی با دیوار ساختمانهای مجاور کم کرده اند، (واقع در پشت مسجد عمو کرم)
۳ـ قسمت از دیوار و دو برج واقع در صحرای پُشته که یکی از برجهای آن به عنوان دیوار منزل مورد استفاده قرار گرفته و تا حد ممکن کوتاه شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رودخانه گلپایگان (رود قبله)
رودخانه گلپایگان که از ارتفاعات زاگرس در مجاورت سرشاخههای زاینده رود و دز سرچشمه میگیرد اصلی ترین شبکه زهکش منطقه را تشکیل میدهد.
این رودخانه علاوه بر اینکه مهمترین منبع تأمین آب شهرستان گلپایگان محسوب میگردد وظیفه تخلیه سیلابهای حوضه را نیز به عهده دارد. همچنین حجم زیاد از منابع شن و ماسه را برای منطقه فراهم میکند. بیشه زارهای اطراف رودخانه از در بند کوچری تا انتهای دربند در دراز به فاصله بیش از ۲۵ کیلومتر، اکوسیستمی بی همتا و اصلی ترین مرکز طبیعی گردشگری را برای گذران اوقات فراغت مردم شهرستان گلپایگان ایجاد نمودهاست. اطراف رودخانه گلپایگان از محل صفر احمد تا دربند در دراز به طول بیش از ۲۵ کیلومتر دارای بیشه زارهای سرسبز و متراکمی از انواع درختان تبریزی سپیدار، چنار بید، زبان گنجشک، سنجد، گز، نسترن، قیچ، اشک ارژن و انواع علفهای هرز مانند نی، مرغ، شیرین بیان، تلخ بیان، پونه، ترشک، چگن، خارشتر انواع خار و دیگر گیاهان خودرو بوده و در تراسهای و ماندرهای آن به غیر از کاشت انواع محصولات زراعی، و صیفی درختان مثمری چون با دام، گردو زردآلو، سیب، آلوچه، آلبالو، به، انگور و آلو کاشته شدهاست. در این بخش آب رودخانه دائمی بوده به همین سبب انواع ماهیان رودخانهای و کپور ماهیان، بخصوص در نواحی عمیق و محل بندهایی که آب را به مزارع و روستاها میرسانند زندگی میکنند. [۲۸]
این رودخانه که از کوههای جنوبی خوانسار هم میگذرد، پس از گذشتن از گلپایگان لعل بار (اناربار) نامیده میشود و مازاد آن در مشرق شهرستان قم به مسیله میریزد. [۲۹]
«پل قاضیید»، با پایههای سنگی و طاقهای آجری که در سیلابهای عظیم سالهای ۱۳۱۳-۱۴ گلپایگان را نجات داد، روی همین رودخانهاست. روی رودخانه مزبور، در نزدیکی قریه اختخوان از توابع گلپایگان سد مهمی بستهاند.
رود گلپایگان رودخانه مهم این شهرستان است که در کتابهای جغرافیایی رود قبله نیز نامیده میشود. این رودخانه از این جهت رود قبله نام گرفته که جهت جریان آب آن رو به قبله (از جنوب باختری به شمال خاوری) است. شاخهها یا شعبات این رودخانه از خاور کوه سفید (شمال گردنه پس گله)، کوه دره روغنی در شمال باختری روستای خلعت پوشان، بلندیهای مشرف به روستای مغاندر و کوه قبله واقع در جنوب باختری آبادی آغچه (آقچه یا آخچه) سرچشمه میگیرند. این مناطق همگی جزو منتهیالیه شمال باختری شهرستان فریدن هستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگر آثار قدیمی گلپایگان
کاروانسرای طور در روستای دُر که شباهت زیادی با مهمانسرای عباسی شهر اصفهان دارد،
باغ برج علی اکبری در سر رباطان،
خانه احمدی،
حمام ملا اسدالله،
مسجد حجتالاسلام،
پل قاضی زاهد،
حمام بابا عبدالله،
خانه معظمیها و خانه شجاع نظام در سر رباطان، و ــ
حمام حاجی، از دیگر آثار قدیمی گلپایگان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کفترخانههای گلپایگان
گلپایگان براستی دیدنی است، این شهر در میان دشتی که از همه سو به کوههایی بلند منتهی میگردد قرار دارد. تمامی دشت از درختان پوشیده شدهاست، در میان باغات، کفترخانه (کبوترخانه)های متعددی وجود دارد.
کبوتر خانهها، بناهای خشتی بزرگی هستند که توسط کشاورزان بنا میشدهاند. این بناها دارای تیرهای چوبی متعدد در ناحیه فوقانی و شبکه لانه زنبوری و متخلخلی در بخش داخلی خود هستند که مکان مناسبی برای زندگی کبوتران است. کبوترها برای تغذیه از آفات مزارع استفاده میکردهاند و فضولات آنها نیز بعنوان کود در مزارع کاربرد داشتهاست...
همچنین کشاورزان برای تغذیه خود نیز از تخم کبوترها استفاده میکردند. این روش نگهداری از مزارع، بسیار مترقی است.
معمار ایرانی به دلیل نگاه عالمانه به اقلیم و علم زیست شناسی، عجایبی حیرت برانگیز و ماندگار را در این سیاره خاکی تحت عنوان کبوترخانههای ایرانی خلق کردهاست.
معماری داخلی کبوترخانهها استثنایی است؛ عظمت این بناها هم به سبب گستردگی و شکوه و هم به سبب تنوع در فرم اعجاب برانگیز است و این بناها مانند سایر آثار معماری ایرانی هم از عملکرد وافر و هم از فرم زیبایی پیروی کردهاست.
طراحی و عملکرد کبوترخانهها، بسیار جالب و عالمانه بوده، به گونهای که در جذب کبوتران و خلق زیستگاهی امن برای کبوتر، حیرت برانگیز بودهاست.
کبوترخانهها مانند دژ نظامی در برابر همه دشمنان کبوتر که کم هم نیستند، مقاوم و نفوذ ناپذیر بودهاست.
ساختار معماری کبوترخانه به گونهای بوده که نه تنها پرندگان شکارچی مانند قوش، جغد و کلاغ، بلکه هرگز پرندگان مهاجم را نیز درون برجها راهی نبودهاست؛ چرا که نحوه ساخت این کبوترخانه به گونهای بوده که امنیت همراه با آرامش و آسایش کبوتران را تأمین میکردهاست. دقت در اجرای این برجهای کبوتر، به حدی بودهاست که درصد اشتباه ورود پرندگان مزاحم را به صفر میرسانیده، چرا که اگر حتی یک مورد پرنده یا حیوان مهاجمی به درون این کبوترخانه راه مییافت، هرگز هیچ کبوتری احساس امنیت نمینمود و کبوترخانه خالی از حضور کبوتران میشد.
فضای داخلی کبوترخانه گاهی محل تجمع حدود ۲۵ هزار کبوتر میشد. آشیانهها آن چنان زیبا و منظم با مدولهای یک شکل و از مصالح کاهگل ساخته شده بود که در تابستان بسیار خنک و به گونهای بودهاست که باد در فضای آن جاری (بادگیر) بوده و برعکس در زمستان گرم و از وزش بادهای سرد محلی در امان بودهاست. همه این تمهیدات منجر به خلق این شاهکارهای معماری یعنی کبوترخانههای ایرانی شدهاست.
قطر سوراخهای ورودی کبوتران به داخل برجها به اندازهای ساخته شدهاست که تنها کبوتران میتوانستند وارد آن شوند و پرندگان مهاجم قادر به ورود به داخل آن نبودند. جالب توجه این که برای دقت یک اندازه بودن قطر سوراخهای کبوتر بویژه در کبوترخانههای سبک گلپایگان از تنوشه (لولههای سفالی) استفاده میشده تا سوراخها یکسان اجرا شود؛ نه بزرگتر بود که پرندگان مهاجم وارد شوند و نه کوچکتر که کبوتران بزرگتر نتوانند وارد کبوترخانهها شوند.
دیگر از تجهیزات دفاعی کبوترخانههای ایرانی تمهیداتی بوده که در مقابل ورود گربه و روباه و تا حدی آدمیزاد و نیز مار و موش اعمال میشدهاست. موش گرچه مستقیماً دشمن کبوتر نبوده، اما با کانال سازی در زیر پیها، برجها را خالی و سوراخ میکرده و راهی را برای ورود سایر حیوانات شکارچی و از زیرزمین برای نفوذ مارها فراهم میساختهاست.
دیگر از تمهیداتی که ایرانیان در دفع دشمنان کبوتر و جذب کبوتران در کبوترخانهها اندیشیده بودند عبارت بود از استفاده از بوی برخی از جانوران مانند گرگ و کفتار و بوی برخی از گیاهان مانند کندر و سراب برای محافظت کبوتران.در برخی از کبوترخانههای ایران از جمله روستاهای گلپایگان سر گرگ و کفتار را در کبوترخانه میگذاشتند که هنوز هم تا این اواخر سرکفتاری در کبوترخانه رباط ابوالقاسم گلپایگان مشاهده میشد.
معماری زیبای کبوترخانههای ایرانی، همراه با عملکرد اقتصادی آن یعنی کارخانه ساخت مرغوب ترین کود شناخته شده در جهان بر کسی پوشیده نیست. از علوم دیگر در ساخت برجهای کبوتر همچون استفاده از دانش فیزیک با توجه به اصل تشدید (رزنانس) به منظور توجه و پرواز همزمان دسته جمعی حدود ۱۴ هزار تا ۲۵ هزار کبوتر در اثر برخاستن ناگهانی که ارتعاشات بسیار قوی را به دنبال دارد، عالمانه بهره برده شدهاست. هندسه و ریاضیات به خاطر به حداکثر رساندن سطح در حجمی ثابت و بهره گیری از اصول زیباشناختی آن چشم گیر است.
طراحی و انتخاب سایتهای دایرهای برای ساخت کبوترخانه با فضاهای تو درتو در مقاومت بالای آن نقش داشتهاست. نقل شدهاست که مارها قادر به بالا رفتن از سطوح منحنی مانند استوانه نیستند.
توجه به ابعاد طرح توسعه افقی و عمودی و ساخت کبوترخانههای پلکانی و طبقه طبقه بودن بنا، راحتی بازسازی و مرمت را به دنبال داشتهاست. در مناطق گرم و خشک که حضور آب جاری امکان پذیر نبوده، با احداث چاه و ایجاد جایگاههای «آبشخور» امکان استفاده کبوتران از آب را فراهم میساختند. [۳۰]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سّد گلپایگان، اولین سّد مدرن ایران
سّد گلپایگان اولین سد مخزنی خاکی و اولین سد مدرن ایران است.
مطالعات این سد در سال ۱۳۲۳ شروع شد. عملیات ساخت آن نیز در سال ۱۳۲۶ آغاز و در سال ۱۳۳۶ به بهرهبرداری رسید.
سد سنگریزهای گلپایگان با هسته رُسی مایل است و با شیوه قدیمی ساخت سدهای خاکی بر روی پی سنگی شِل ساخته شدهاست.
در سال ۱۳۴۹ـ۵۰، به تراز تاج سد ۵ متر و به تاج سرریز آن، هفت متر افزوده شد و در نتیجه ظرفیت مخزن از ۲۸ به ۵/۴۲ میلیون متر مکعب افزایش پیدا کرد.
سیستم آبگیر ـ تخلیه کننده سد گلپایگان شامل دو لوله به قطر ۳۶ و ۵۶ اینچ و به طول ۲۱۰ متر میباشد که به دو سری شیرهای هاول بانگر مجهز میگردند.
تجهیزات نصب شده در این خطوط عبارتند از: آشغالگیر ورودی، دریچه تعمیراتی رأس، شیر پروانهای اضطراری و شیر سرویس هاول بانگر.
سد گلپایگان با تلاش بسیار ساخته شد.
سد گلپایگان در ۲۵ کیلومتری جنوب غربی و ۱۸ کیلومتری جنوب باختری شهر گلپایگان در نزدیکی روستای «اختوان» بر روی رودخانه قمرود (اناربار) واقع شدهاست.
هدف از احداث این سد جلوگیری از خسارات ناشی از سیل و تأمین آب کشاورزی شش هزار هکتار از اراضی کشاورزی منطقه بودهاست. ارتفاع سد از سطح زمین ۵۷ متر است.
تجهیزات فنی و امکانات رفاهی در زمان ساخت این سد محدود بود ولی با تلاش شبانهروزی و دلسوزانه سازندگان آن بعد از گذشت سالیان دراز از زمان بهره برداری تاکنون ایمنی و پایداری سد مطلوب و قابل قبول و مهم ترین منبع تأمین آب کشاورزی زمینهای گلپایگان است.
با وجود اینکه یک هفته به سبب سرمای شدید و بارش برف زیاد، کار ساخت سد با مشکلات متعدد بر خورد کرده و متوقف شده و از طرفی اصولاً انجام این نوع کار در فضای تنگ، کار مشکلی است و به انجام مقدمات زیاد نیاز دارد. اما ۲۱۱ مترمکعب بتن در آب ریخته شد.
اولین «توپی» بتنی در ایران نیز، به دست متخصصان ایرانی بعد از تلاش مداوم، در سد گلپایگان ساخته شد. حجم کل مخزن این سد ۴۵ میلیون مترمکعب و حجم مفید مخزن ۴۲ میلیون مترمکعب است.
نقش مهندس علینقی بیانی در بنای سد گلپایگان
در آغاز ساختن سد اختخوان گلپایگان، مهندس طالقانی مسوول ساختن آن بود اما وی با آمریکاییها برای ساخت سد کرج ارتباط پیدا کرد و استعفا داد. بعد از او مهندس علیقلی بیانی، یکی از موسسین شرکت آب منطقهای تهران و از مجریان طرح لوله کشی آب تهران (نویسنده کتاب «عشق عرفانی» و مترجم کتاب حسّ مذهبی، بعد چهارم روح انسانی اثر «کرونتایم») که رشته تحصیلیاش مرتبط با سدسازی و لوله کشی شهرها بود به اختخوان رفت و دوسال و نیم آن جا بود و با وجود شرایط سخت زندگی در آنجا، نخستین سد خاکی کشور را تاسیس کرد. [۳۱]
در ساختن سد گلپایگان،این استاد فرزانه نقش بیهمتایی داشتهاست.
سد گلپایگان به عنوان اولین سد مدرن ایران و بدون هیچکونه ابزار دقیقی در داخل و خارج بدنه آن با بیش از نیم قرن فعالیت همچنان مهمترین منبع تامین آب زمینهای کشاورزی شهرستان گلپایگان میباشد.
اگرچه آخرین عملیات هیدروگرافی مخزن سد گلپایگان سال ۱۳۸۷ انجام شده و طی سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۸۹ برخی تعمیرات در سیستم هیدرو میکانیکال صورت گرفتهاست اما، به دلیل سپری شدن پنج دهه از عمر مفید سد، بهرهبرداری نامناسب و به تبع آن بروز مشکلات فنی، مکانیکی و سازهای...، این سد بدون مشکل نیست.
از آنجا که بعد از اتمام طرح انتقال آب سرشاخههای دز، به عنوان سدی رسوبگیر عمل کرده و همواره مخزنی پر آب خواهد داشت و برای تولید انرزی برق میتوان از آن بهره برد، به راهکارهایی چون انجام مطالعات جامع ایمنی، تعمیرات بازهم بیشتر در سیستم هیدرومکانیکال و الکترومکانیکال و ضرورت نصب ابزار دقیق نیاز دارد.
در حال حاضر با مشکلاتی چون: شیب تند و عدم محافظ سنگی ریپ راپ Rip Rap در بالادست سد، ریزش جناح راست سرریز و فرسایش بتون کف حوضچه آرامش و، اشکال در سیستم تخلیه برج آبگیر، مواجه است. [۳۲]
...
عمده ترین مشکلات سد گلپایگان
از عمده ترین مشکلات سد گلپایگان خرابی دریچه تخلیه تحتانی رسوبات است که به به سال ۱۳۵۰ برمی گردد. در حال حاضر سازه تخلیه کننده تحتانی مناسب به منظور تخلیه سد در مواقع اضطراری و خصوصاً تخلیه رسوبات در محدوده دهانه آبگیر برج بتنی وجود ندارد... [۳۳]
انجام دوباره عملیات هیدروگرافی مخزن سد گلپایگان باید در دستور قرار گیرد. این عملیات جهت تعئین میزان، نوع و چگونگی پخش رسوبات مخزن سد ضرورت دارد. باید دریچههای رأس، دریچه تخلیه تحتانی و شیرهای پروانهای مدام کنترل شود و انجام تعمیرات اساسی آنها در اسرع وقت صورت گیرد.
اصلاح و تعمیر شیب و پوشش سنگی بالادست، ترمیم رویه بتنی سرریز و...بسیار ضروری است.[۳۴]
...
ماهیان موجود در سد گلپایگان
در سّد گلپایگان ماهیهای سوف، کپور، ماهی سفید رودخانها ب و قزل آلا، قزل خال قرمز (رنگینکمان) ـ یافت میشود: ماهیهای سد گلپایگان بسیار مرغوب است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوچری
در منطقه کوچری چهار نمونه خط پهلوی کشف شدهاست که در کل ایران نمونه آن مشاهده نشدهاست. همچنین در این منطقه بزرگترین نقش صخرهای ایران به شکل بز کوهی با ۱۱۲ سانتیمتر طول و ۹۰ سانتیمتر عرض وجود دارد.
در منطقه کوچری بیشترین نقوشی که تکرار شده بز کوهی است که نماد فراوانی، نعمت و زایندگی به حساب میآید.
تنوع نقوش در سنگ نگارهها به بیش از ۷۵ نقش میرسد و از نمونههای جالب سنگ نگارهها میتوان به وجود حفرهای روی سنگ یا کاپ مارک یا فنجان نما اشاره کرد که برای ترسیم صور فلکی و گاهشماری به کار میرفتهاست. [۳۵]
از کوچری رودخانه گلپایگان (اناربار) میگذرد که طراوت چشمگیری به آن منطقه بخشیدهاست. در گذشته کوچری، آسیاب آبی هم داشته که متاسفانه ویران شدهاست.
برای خیلی از گلپایگانیها کوچری محلی است که میتوانند با دوستان یا خانواده ساعاتی از بعداز ظهر یک روز تعطیل را در کنار رودخانه و هوای بهتری نسبت به شهر سر کنند، اما چند سالی است که جاده کوهستانی کوچری تبدیل به پیست دوچرخه سواری شدهاست. مسافتی که دوچرخه سواران طی میکنند حدود ۵۰ کیلومتر (رفت و برگشت) میباشد.البته برخی از دوچرخه سواران مسیر سرسبز دیگری مثل جاده شرکت زراعی – کارخانه شیر – روستاهای نیوان – گوگد – سعید آباد – قلعه موتور و جاده «حسنحافظ» تا بالای «گدار ماکوله» را بر میگزینند که در برخی موارد از جاده کوچری بسیار زیباتر است.
سد مخزنی کوچری یکی از پروژههای بسیار مهم و حساس از طرح دز به رودخانه قمرود (اناربار) بوده که احداث این سد برای تنظیم جریانات قابل انتقال از حوزه دز پیشنهاد گردیده تا با ذخیره آب در مخزن سد آب شرب شهرهای مورد نظر را در درازمدت با ضریب اطمینان نود و پنج درصد بتواند تامین نماید. با توجه به فقدان محل مناسب برای احداث سد در منطقه، بهترین محل برای ذخیره آبهای قابل انتقال از سرشاخههای دز در تنگه دربند حدود ۸ کیلومتری جنوبغربی گلپایگان در نزدیکی روستای کوچری انتخاب شدهاست.
...
در گلپایگان برخی با یادآوری آبگرفتگی ویرانگر سال ۱۳۵۹ نگرانی خود را از احداث سد کوچری پنهان نکرده، خواهان بررسی علمی و جدی تاثیرات آن هستند.
سال ۱۳۵۸ و بهار سال ۱۳۵۹ گلپایگان با بارندگیهای بسیار شدید و ویرانگر روبرو شد و شدت بارش و تصاعد آبهای سطح الارضی، مزارع شهر را به باتلاق مبدّل نمود.
بیشتر قناتها که قدمتی دیرینه داشتند بر اثر آب گرفتگی فرو ریخته و ویران شدند و جای خود را به مکینههائی دادند که در حال حاضر کنتور بر روی آنها بسته شده و آب به صورت (لیتری) وارد مزارع شهر میگردد.
بعد از این واقعه که براستی برای کشاورزان مصیبتی تمام عیار بود، بخش وسیعی از مزارع جنوب غربی شهر ـ صحرای میدون ـ ویرانه شد و متاسفانه این تخریب بر بافتهای قدیمی بناها نیز تاثیر نامطلوب گذاشت و پس از فرو کش کردن آب در منطقه جلگه، باعث شکستگی بناهای قدیمی گردید که قطعا بر روی آثار تاریخی نیز تاثیر منفی را داشتهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کشاورزی و دام داری
شهرستان گلپایگان یک قطب مهم کشاورزی و دامپروری کشور محسوب میشود. اراضی آن بالغ بر ۳۰۰۰۰ هکتار (با بیش از ۱۲۰۰۰ بهره بردار) است که بیشتر به صورت اراضی زراعی میباشد. اکثریت مردم این شهرستان کشاورز و دامدار بوده و غیر مستقیم به عنوان شغل دوم به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند. در بخش دامپروری تعداد دامهای سنگین حدود ۵۱۵۰۰ رأس و دامهای سبک ۱۱۲۰۰۰ رأس میباشد و توان تولید ۶۲۰۰۰۰ تن شیر، ۳۴۹۰ تن گوشت قرمز، ۴۸۰۰تن گوشت سفید با ۱۰۸ واحد مرغداری ۱۴۴۰۰۰۰ قطعه طیور را دارد. همچنین ۶۵۰۰ کلنی زنبور عسل با حدود بیش از ۷۰۰۰ دامدار در این شهرستان وجود دارد. نوع و میان تولید سالانه محصولات زراعی و دامی شهرستان به ترتیب عبارتند از :
منابع آبی شهرستان شامل ۸۵۰ دهنه چاه عمیق و نیمه عمیق و سطحی ۷۲ رشته قنات دایر و بایر ۱۸ دهنه چشمه و یک باب سد میباشد. مساحت اراضی زراعی با احتساب اراضی آیش حدود ۲۸۱۳۶ هکتار و باغی حدود ۱۷۳۲ هکتار است.
مهمترین پتانسیلهای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی موارد زیر است:
۱- احداث گلخانههای سبزی، صیفی، گلهای زینتی و...
۲- شرکتهای خدمات مکانیزاسیون کشاورزی
۳- صنایع تبدیلی دامی و کشاورزی
۴- شرکتهای خدماتی حمایتی کشاورزی و دامی
۵- شرکتهای توسعه و جمع آوری گیاهان دارویی از مراتع زارع
۶- شرکتهای پیمانکاری پروژه هی آبی و خاکی و آبیاری تحت فشار
۷- توسعه شیلات و آبزیان در حال حاضر ۸۰ درصد افراد بومی شهرستان گلپایگان مستقیم و غیرمستقیم به کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند. از یکهزار و ۶۰۶ کیلومترمربع مساحت اراضی شهرستان گلپایگان ۳۰ هزار هکتار زیر کشت است و در صورت تامین آب، این میزان به ۵۰ هزار هکتار قابل توسعه است. البته یکی از چالشهایی که بخش کشاورزی با آن مواجه است کمبود منابع آبی و پایین بودن راندمان آب است. در تولیدات باغی و زراعی ۱۲ هزار بهرهبردار در شهرستان مشغول به کار هستند که ۲۸۰ هزار تن انواع محصولات کشاورزی را در طول سال به بازار عرضه میکنند، همچنین در تولیدات دامی ۷ هزار و ۸۰۰ بهرهبردار در شهرستان اشتغال دارند که ۱۱۰ نوع محصولات دامی را در طول تولید میکنند. ... اگرچه یکی از مهمترین کارخانجان تولید فرآوردههای لبنی کشور با ظرفیت تولید ۱۰۰۰۰ تن انواع محصولات لبنی پاستوریزه در این شهرستان قرار دارد که بخش قابل توجهی از نیاز داخل کشور را تآمین میکند اگرچه در کشور ما رقم تولید سالانه شیر بیش از هشت میلیون تن است، اما ــ به شیر به عنوان صنعت بنیادی توجه نمیشود. نقش حیاتی «خانه شیر» برای خیلی از مدیران نیز روشن نیست و استانداردهای شیر تدوین نشدهاست... تنها در شهر کوچک گلپایگان سالانه هزاران تن شیر تولید میشود. (رقمی که سایت فرمانداری گلپایگان اعلام نموده، ۶۲۰۰۰۰ تن است.) [۳۶]
بخش کشاورزی و دامداری مکانیزه گلپایگان بسیار فعال بوده و در استان سرآمد میباشد و از این مراکز بزرگ میتوان به شرکت زراعی و مرکز دامپروری گلپایگان اشاره داشت که قدیمیترین شرکت سهامی زراعی ایران است. شرکت سهامی زراعی گلپایگان از سال ۴۷ با مشارکت ۱۳۴ کشاورز صاحب نسق و صاحب زمین و با همکاری دولت تشکیل شد که آورده کشاورزان ۱۲۵۰ هکتار و مشارکت دولت در دو هزار هکتار بود که در مجموع ۳ هزار و ۲۵۰ هکتار زمین تشکیل شد. در شرکتهای سهامی زراعی زنجیرهای از تولید زراعی مانند گندم، جو، چغندر، علوفه، سیبزمینی، پیاز، ذرت و باغبانی مانند تولید هلو، توت، سیب و سایر محصولات باغبانی و نیز محصولات دامی مانند گاوداری، گوسفندداری به روش مدرن و زیر نظر مهندسان کشاورزی انجام میشود.
... گلپایگان براستی شهر گلها است. هر ۵۰ شاخه گل گلپایگان ارزش مادی یک بشکه نفت را دارد. اگر صنعت گردشگری در میهن ما معنی واقعی خودش را داشت، گلهای گلپایگان به همه جای دنیا صادر میشد.
به اعتقاد گلابگیران گلپایگان، هرسال حدود ۴۰ الی ۴۵ تن گلاب ناب و ۲۵۰ (دویست و پنجاه) لیتر اسانس گل محمدی برداشت میشود. در گلپایگان حدود ۹ هکتار گلستان گل محمدی موجود است و بیشترین سطح زیر کشت این محصول در منطقه گلشهر این شهرستان با ۳ واحد گلاب گیری سنتی میباشد. کشاورزی در گلپایگان به گونه سنتی است، ولی درسالهای اخیر تراکتور و خرمن کوب هم به کار گرفته میشود. فرآوردههای کشاورزی شهرستان گلپایگان، عبارتند از: گندم، نخود، آفتاب گردان، لوبیا، عدس، ماش، کنجد، پیاز، سیب زمینی، سبزی، چغندر قند، هویج، کدو، بادمجان، فلفل، خربزه، هندوانه، گرمک، طالبی، خیار، انگور، شبدر و یونجه. باغداری هم در این ناحیه رونق دارد و گونههای گوناگون میوه مانند سیب، گلابی، گیلاس، گردو، آلبالو، بادام، و … در آن یافت میشود. همچنین دام پروری و مرغ داری سنتی و علمی در این شهرستان رواج داشته و بسیاری از مردم این منطقه به پرورش دامهای گوسفند، بز، گاو و طیور اشتغال دارند. پرورش زنبور عسل هم در گلپایگان قابل توجه است. و الان عسل یکی از سوغاتیهای شهر است. الان مزارع پرورش ماهی، مزارع پرورش شترمرغ، پرورش، تولید و نگهداری اسب ایرانی، گاوداریهای بزرگ و کارگاههای لبنیاتی زیادی در شهر هستند. (شرکت لبنیاتی مروارید گلپایگان و...) نژاد گاو بومی گلپایگان یکی از بهترین نژاد گاو شیری شناخته شده ایران میباشد که در حال حاضر یک مرکز تحقیقاتی برای اصلاح حفظ و تقویت صفات بارز و خوب این نژاد در حال فعالیت میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فصل درو، و آداب پوشیدن لباس در گلپایگان
کشاورزان گلپایگان (به ویژه در روستاهایی مثل دستجرده و شادگون و...)، قبل از این که خوشههای سبز گندم طلایی بشود به فکر آماده کردن پوشش و ابزار مخصوص درو هستند. به هنگام درو، دروگرها شلوار بلند و گشادی میپوشند.
...
دروگر، به دستهایش و ساق پای چپش مچ پیچ میپیچد. پیچیدن به ساق پای چپ به این دلیل است که موقع بریدن گندم، داس (دسخاله)، به پای دروگر نخورد.
دروگر یک دستمال بزرگ هم به سرش میبندد. جنس پارچه ی لباس و مچ پیچ از پنبه (قدَک) است. رنگ پیراهن دروگرها سفید و شلوار آن معمولاً آبی کمرنگ انتخاب میشود که در گذشته بانوی خانه آن را تهیه میکرد و میدوخت.
پیش از درو علاوه بر دودکردن اسپند، دعای خیر زن و فرزند...، بدرقه راه دروگران بود. در لباس خیر و برکت (لباس دروگرها) آستین راست پیراهن کمی بلندتر از آستین دست چپ بود و دستکش چرمی دروگرها، گل پنجه نامیده میشد.
...
اگرچه بافت سنتی گلپایگان نسبت به گذشته تغئیرات زیادی کردهاستاما هنوز برخی آداب و رسوم قدیمی پابرجا است.
کُرسیهای داغ که هم میز بود و هم سفره و هم بخاری...، هم کار اجاق و گاز را انجام میداد و دیگوله را در آن بار میکردیم و لبو و چغندر پخته میگذاشتیم و هم گاه گداری لباسهای نمدار را خشک میکرد...
بازیهای یقول دوقول (به زبان وانشونی: آلیچُ والیچ). یقول دوقول و پونزده، هزار و صد و شونزده...، ریگ لِهپَّر، چوق پِل، ریگ گوزل، توقلی به چنده، دایره لنگی، هولوموّنه، حَلهقوقو...آنا نه وانا دودو اسکاچی، آنا وانا که لا چی...خرمن کوبی با چون و هرچون، هی شون کردن، چیل گندم، سنگو (سنگ آب)، کاکشی در تابستون، پایه زدن (با تپاله و هیمههای تر مادگاوا) برای سوخت زمستان، هلیم پزی در زمستون...لوآس چینی (ریواس)، شبدر سرکه، کندن جوقاسم، چیدن شنگه و بافقلاق و... هنوز پابرجا است...
همین امروز هم گرمک درب امام زاده ابراهیم، [۳۷] خربزه نیوان، خیار رکابدار و انگور عربستون (روستاهای رحمت آباد، در، تیکن، شورچه، حاج بلاغ، تجره، میر آباد)، اهالی مشتاق را به طرف خود میکشد، هنوز کاهوی رباط حسینیه که در اردیبهشت ماه پاگشای عروسهای تازه عقد شده بود و اگر ترک میشد به اوقات تلخی خانواده عروس میانجامید، در خاطرهها باقی است. هنوز پخت نان خونگی (خمیر داشتن) در هر خانه ای، کلیه همسایهها را از دریافت چند تا نون تازه در پایان خمیر، مطمئن میسازد. هنوز مردم بیآلایش شهر اعتقاد دارند که رسیدن بوی نان تازه به مشام همسایه مدیونی دارد. [۳۸]
هنوز پشت خمیری یکی از رایج ترین راههای پخت نان اضطراری است که در اغلب خانهها اتفاق میافتد. (پس از پایان پخت نان، یکی از همسایهها مقدار کمی آرد خمیر میکند و از برکت تنور داغ تعدادی نان برای خودش آماده میسازد.)
هنوز بسیاری از کشاورزان در خانه خودشان (در نتدور خودشان) نان میپزند. نون شیری (نان شیری)، نون شاته، نون بابلو، نون گِرده، نون کنجد، تاس خشک، کوله، دوآتیشه، آرتی، شویر نمینی (Shooar namini)... تنها در تنور خانگی پخته میشود. [۳۹]
هنوز آش ترخنه، آش لعابی، آش لوآس (ریواس)، آبگوشت دستی، پتله پلو، دلمه با برگ مو، گُندی و، خیلی غذاهای دیگر... در یادها ماندهاست. هنوز پدربزرگها و مادربزرگها ارج و قُرب دارند و هنوز دود از کُنده بلند میشود...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هندو، و مشکه
هندو (سنت قرض دادن شیر به هم،مراسم شیرواره) به هزاران سال قبل برمی گردد و در گلپایگان نیز کم و بیش، مثل دیگر شهرهای قدیمی ایران زمین وجود دارد. دامداران در روزهای سخت کم شیری که شیر گاو یا گوسفندان یک خانواده برای گذراندن زندگیشان کافی نیست، دست یاری به سوی هم دراز میکنند و با بستن پیمان «شیرواره» و قرض دادن شیر به هم، باری از دوش هم بر میدارند. وظیفهٔ جمع آوری و فرآوری شیر در روستا به عهده زنان است. لذا شکل گیری و اداره آن هم به عهده آنان است افرادی که با یکدیگر هم گله یا هم شیر بودند در فصل بهار و آغاز شیر دهی دامها فعالیت خود را آغاز میکنند. شیوهٔ عمل این گروهها هم برطبق قواعد خاصی است...
به نوبت هرفرد متناسب با تعداد دامهایی که دارد، یک تا چند روز شیر جمع آوری شده توسط «همهندوها»ی خودش را گرفته و به صورت یک جا نسبت به تبدیل آن به ماست وکشک و... اقدام میکنند
پس از این که زنان هر روز قبل از طلوع و بعد از غروب آفتاب کار شیردوشی را انجام دادند در خانه فردی که نوبت اوست جمع میشوند وهر فردی شیر را که در «بادیه» یا کشکول ریخته، تحویل میدهد.
در تحویل شیر مقیاس اندازه گیری خاصی وجود دارد (چوقت=چوب خط) برای هر کدام از افراد نشان گذاری انجام شده ومیزان شیر تحویلی او مشخص میشود. فرد موظف است این نشان را وقتی نوبت افراد دیگر فرا میرسد به تدریج مسترد نماید. این جریان تا پایان دوره شیردهی دامها ادامه دارد.
شیر جمع آوری شده پس از این که از صافی (پارچهای تمیز) گذرانده شد در ظرف بزرگی مسی یا از جنس روی که در محل به آن قزقون میگویند ریخته شده و با استفاده از هیزم (یا هیمه و تپاله) آن را میجوشانند.
بعد از این که برای مدتی شیر جوشید آتش زیر قزقون را خارج کرده، با استفاده از ملاقهای بزرگ شیر داخل قزقون را هم زده و از ارتفاع نسبتاً بالایی شیرها را روی هم میریزند تا کف کند. بعد روپوشی روی قزن قرار میدهند که حالت سبد مانند داشته و ازترکههای نازک درخت بید بافته شدهاست. بعد از این که شیر سرد شد. لایهای نسبتاً ضخیم از چربی روی شیر میبندد که به آن سر شیر گویند و این لایهها را به صورت طبقهایی از روی شیر گرفته و به مصرف میرسانند. (اولین سر قزقونی را به همسایگانی که احتمالاً دام نداشتند هدیه میدادند)
شیر وقتی حالت ولرم پیدا کرد آن را از قزقون به ظروف دیگری به نام کشماله یا سونوئه که ظرف بزرگ سفالی است و برای درست کردن خمیر نیز از آن استفاده میکنند منتقل کرده و با افزودن مایه پنیر آنرا پنیر کرده یا با اضافه کردن مقداری مایه ماست آن را به ماست تبدیل میکنند وقتی ماست آماده شد آنرا در داخل مشکه mashka میریزید (مشکه: پوست دباغی شده گوسفند است که به صورت کیسهای استوانهای شکل که بوسیله چوب و به شکل دسته دار دوطرفه از سقف اتاق از قسمت دریچه آویزان شدهاست و از یک طرف (طرف گردن) باز بوده ماست و آب سرد درون آن ریخته سپس در آنرا بسته و باشدت توسط دو نفر به هم زده میشود این کار برای مدت زیادی صورت میگیرد تا این که چربیهای ماست جداشده وبه صورت تودههای کره در داخل مشکه شناور میشوند.که در اینجا با اضافه کردن مقداری یخ یا آب سرد این چربی جدا میشود و ماست هم تبدیل به دوغ میشود که طبیعتاً از ماست ترشتر و غلظت آن کمتر است.
کرهای که به دست میآید را یا به صورت خام مصرف میکنند و یا آنرا آب کرده جوشانده و روغن زرد تهیه میکنند. تمامی مراحل فوق به صورت دستی و با ابزار ساده صورت میگیرد. دوغها را میجوشانند پس از اینکه دوغ جوشیده شده سرد شد آنرا از سادگیری یا ظروف سفالی بزرگتر مثل «نیم منی» و «یه منی» و «دومنی»، درون کیسههای مدقالی (متقالی)، میریزند تا آب آن گرفته شود آبی که از کیسه خارج میشود را هم نگه داری کرده و از آن قره قوروت تهیه میکنند.
پس از اینکه آب دوغ جوشیده شده کاملا از کیسه خارج شد، درون کیسه حاوی کشک نرم است باید این کشکها را از کیسه خارج کرده و بصورت قطعات کوچکتری در آورده تا راحتتر خشک شود که خود این کار نیز کمک همهندوها (همشیرها) را میطلبد. زنان همسایه یا هم شیر به کمک فرد آمده و پشت بام خانه بر روی سبدهای چوبی (چولاری و...) پارچهای تمیز انداخته کشکهای گلوله شده را روی پارچه میچینند تا خشک شود و تا زمانی که این کشکها در آفتاب قرار دارد معمولاً یک نفر مراقب است تا مورد دستبرد پرندگان و حیوانات قرار نگیرد. بعضی وقتها هم با یک چوب و چند لباس کهنه «قلاغ ترسونک» (مترسک) درست میکنند که پرندگان نزدیک کشکها نشوند.
این نوع همیاری که ریشه در گذشتههای بسیار دور دارد علی رغم تغییرات اجتماعی هنوز موجودیت خود را حفظ کردهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مُنبّت کاری و قالی بافی
صنایع دستی مهم گلپایگان قالی بافی، نمد بافی، گلیم بافی، منبت کاری، خطاطی، نقاشی...است. شعر و موسیقی و ادبیات هم در گلپایگان سابقه چندین ساله دارد. [۴۰]
هنر منبت کاری از زمانهای گذشته در این شهر اساتید معروفی داشتهاست.
منبت کاری در گلپایگان پیشینهای بسیار طولانی دارد و یادگاری از دوران گذشته میباشد که برای رسیدن به مراحل فعلی راهـی بس طولانی را پیمودهاست و شـاید بتوان گفت که تاریخ منبت کـاری در این شهر به زمانی میرسد که نیاکان ما با مصارف گوناگون چوب آشنا شدند؛بعبارت دیگر تاریخ منبت کاری در گلپایگان، جدا از تاریخ استفاده چوب نیست.
باستان شناسان و مورخان، تاریخ استفاده از چوب برای ساخت خانهها در ایران را مربوط به ۴۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح دانستهاند که مقارن با عصر حجر است یعنی زمانی که بومیها قبل از مهاجرت آریاییها در ایران زندگی میکردند.
منبت کاران، انواع نقشهای جالب را بانیش قلم منبت بر روی چوب گلابی و گردو و امثال آن در میآورند و با تلفیق برش سطحی جوشها و گرههای چوب سنجد و برخی چوبهای جنگلی که برسطح کار میچسبانند، وسائل تزئینی جالبی میسازند. انواع قاب عکس و ظروف و جعبههای منبت که هنرمندان میسازند وسایل تزئینی و دکوراسیون و فروشگاههای هنری راتشکیل میدهد.
در گلپایگان و حومه مخصوصا حوزه جلگه بیش ازپنج شش هزار کارگاه برای قالی بافی دستی به نام دیواری و دار زمینی وجود دارد. انواع قالی نخ فرنگ و فرشهای معمولی درابعاد مختلف تو دری و نیم و دو ذرعی و شش ذرعی و نه ذرعی و دوازده ذرعی و سرانداز و پنج چارکی میبافند. نوعی از فرش گلپایگان به نام ویس و یاوری با پشم گوسفند و رنگ دندانه و نخ مرغوب و بافت خاص دارای استقامت فوق العاده میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراکز دانشگاهی و صنعتی
مراکز دانشگاهی این شهر عبارتند از:
• دانشکده فنی و مهندسی گلپایگان در سال ۱۳۷۹ با حمایتهای علمی دانشگاه صنعتی شریف و مالی مدیریت وقت شرکت سایپا در گلپایگان و با همکاری سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، تأسیس شد. تا چند سال پیش زیر نظر دانشگاه صنعتی شریف فعالیت میکرد و امروزه به صورت یک واحد مستقل در امدهاست.
البته این واحد اسماً مستقل شدهاست تا بتواند ردیف بودجه مستقل از مجلس دریافت کند. در حال حاضر اداره این دانشگاه توسط دانشگاه شریف انجام میشود و هیٔت علمی توسط این دانشگاه تامین میشود.
مجوز ۸ تا ۱۰ رشته فنی دیگر هم گرفته شدهاست. ساخت و ساز زیادی در آن میشود و قرار است نام آن به «دانشگاه صنعتی گلپایگان» تغئیر یابد. [۴۱]
دانشگاه پیام نور
دانشگاه پیام نور گلپایگان قدمت زیادی دارد و اولین دانشگاه شهر بود و الان در بین دانشگاههای پیام نور کشور قطب محسوب میشود.
- منیفولد هوای پراید و مخزن آرامش پراید انژکتوری و دوگانه سوز
منیفولد هوای نیسان انژکتوری و دوگانه سوز
پوسته سیلندر ترمز نیسان
زانویی هوا مینیاتور S81
...
امکانات و تجهیزات:
سالن ریخته گری دارای خطوط ریخته گری رباتیک و دستی با ظرفیت بیش از 2.000.000 قطعه جهت تولید انواع محصولات آلومینیمی خودرو
سالن ماشینکاری با 4 خط تولید پیستون , 2 خط تولید گژن پین, 2 خط تولید منیفولد و دارای انواع ماشین الات فرز و تراش CNC , سنتر , اوال تراش CNC , ماشینهای مخصوص , سوپر فینیشینگ, سنگ سنترلس و...
سالن ابزار سازی جهت تولید برخی قالبها و تجهیزات و تعمیر و راه اندازی آنها
آزمایشگاه شرکت شامل انواع سیستمهای اندازه گیری دقیق تا 0.1 میکرومتر دقت , دستکاه فرم تستر , متالوگرافی , کوانتومتر , ضخامت سنج, سختی سنج, انواع کولیس و میکرومتر , بورگیج, میکروسکوپ, زبری سنج, غلظت سنج و سایرتجهیزات کالیبراسیون...
واحدطرح و توسعه دارای کارشناسان و تکنسینهایی متخصص در زمینه طراحی و ساخت انواع ماشینهای مخصوص, جیگ و فیکسچر , سنجهها و فرامین کنترلی, طراحی فرایند تولیدو انواع نرم افزارهای طراحی و ساخت
نیروی انسانی متخصص و ماهر بالغ بر 265 نفر
دارای سیستم مدیریت کیفیت ایزو تی اس 2002/16949
...
گلپایگان دارای دو شهرک صنعتی و یک منطقه صنعتی میباشد. ۱- شهرک صنعتی گلپایگان با مساحت ۹۵ هکتار دارای ۳۲ واحد تولیدی، این شهرک در فاصله ۳ کیلومتری مرکز شهرستان واقع شدهاست. (شهرک صنعتی شماره یک) ۲- شهرک صنعتی سایپا (نیوان ابتکار) با مساحت ۷۲ هکتار دارای ۱۴ واحد تولیدی (شهرک صنعتی شماره دو) ۳- ناحیه صنعتی سعیدآباد (روستایی) با مساحت ۳۰ هکتار دارای ۲۵ واحد تولیدی (شهرک صنعتی شماره سه) دو شهرک صنعتی جدید نیز برای شهرستان پیش بینی شدهاست: شهرک صنایع غذایی در نیوانو شهرک صنایع پایین دست پتروشیمی.
کارخانه پتروشیمی شهرستان هم در سال ۱۳۸۲ با هدف تولید ABS و SAN افتتاح شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صنایع مهم شهرستان گلپایگان
کارخانه بزرگ لبنیات پگاه تولید دانه طیور، پتروشمی قائد بصیر، سازههای خودروی دیار (دیار خودرو)، زرفنرسایپا، بهران محور سایپا، صابر لاستیک، خودرو سازان سپهر، سردساز خودرو، لوله و پروفیل گلپایگان، پلیمر گلپایگان، پلی اتیلن گلپایگان، پویا صنعت، نصیر ماشین، سایپا پلوس، صنعت پژوهان کیا، فن آوری ذوب، روان فن آور، تولید پولیکا، موزاییک سازی، سنگ بری و تولید گچ سایپا پلوس سایپا پیستون... اشاره کرد.
گویا قرار است در شرکتهای سهامی ــ زراعی نیز، کارخانه تولید لبنیات (قطره طلای گلپایگان)، راهاندازی شود که در هر شبانه روز ۱۰۰ تن شیر خام جذب کند. ضمناً کارخانه خوراک دام (در شرکت زراعی راهاندازی شدهاست.
...
در گلپایگان قطعهای تولید میشود که دقت آن در حد و اندازه میکرون است. این در شهری اتفاق افتاده که تا پیش از آن اصلاً صنعتی نبودهاست. گلپایگان دارای معادن سنگهای ساختمانی نیز میباشد که از مهمترین آنها میتوان به معادن سنگ گدار سرخ اشاره داشت و این امر موجب فعالیت کارخانههای سنگ بری در این شهر شدهاست.
در گذشته گلپایگان، سنگ تراشان و حجاران بزرگی داشتهاست. با ماشینیشدن همه چیز، هنر سنگ تراشی هم تا حدودی متوقف شده و از حجاران قدیم، جز تک و توک باقی نماندهاست. انواع سنگهای تیشهای و مقاوم توسط حجاران گلپایگان از کوههای شهر کنده و تراش میشد و علاوه بر سنگ قبور، در ساختمان سازی بکار میرفت. معدن طلای موته، معدن سرب صالح پیغمبر، معدن سیلیس عباس بیگ، معدن مرمریت گدار سرخ، معدن سنگ گچ حاج قارا... هم قابل توجه هستند.. قابل یادآوری است که پست۴۰۰/۶۳ کیلو ولت برق گلپایگان یکی از پستهای مرکزی و کلیدی برق کشور است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عروسی قنات
موضوع نر و ماده بودن آبها و نیز قنات که ماندگاری است از مراسم دوران ستایش آناهیتا و تیشتر، ما را به عروسی قنات رهنمود میکند که در بسیاری از نقاط ایران، از جمله روستاهای گلپایگان، اراک، تفرش، ملایر، تویسرکان، محلات، خمین، دلیجان، چهارمحال، اصفهان، دامغان، شاهرود، یزد و شهر کرد متداول بودهاست. احتمال دارد که در دوران باستان عروسی چشمه، رودخانه و... نیز وجود داشتهاست. بررسیهای انجام شده در مورد این موضوع نشان میدهد که در مناطق کم باران و تقریباً کم آب و نیز در حاشیه کویر ایران اجرا میشود و هرگاه در اثر نیامدن باران آب قنات کم میشده، این مراسم اجرا میشدهاست.
آنچه در این مراسم نیز متداول است، شادی و دادن طعام و برکت به نماد برکت و نعمت خواهی از طبیعت است و شاید عروس قنات بازماندهای از رسم کهن قربانی دادن برای آب باشد. «زن» نماد زایش و زایندگی در ارتباط با آب قرار میگیرد و آب را نیز به زایندگی و آفرینش وامیدارد.
در حوزههای متفاوت جغرافیایی و فرهنگی مراسم و آیینهای گوناگونی برای بارانخواهی و تقدس آب برگزار میشود. آنچه مهم است این است که هرچند صورت ظاهری اجرای این آیینها ممکن است متفاوت باشد، ریشههای مشترکی دارند. در مراسمی چون «جشن آب نو» (تعویض آب حوضها و آبانبارها به هنگام سال نو) «جشن تیرگان»، «بردن آب به سر سفره عقد و نوروز»، «سپردن سبزه به آب در سیزده نوروز» و «عروسی باران» و یا «چهل کچلون»، «کوسن گلین» و... اعتقاد به جاندار بودن آب در باورداشتهای مردم به چشم میخورد که همواره نماد برکت و زایش و فزونی نعمت است.
مراسم عروسی قنات در گلپایگان در زمانهای دور برگزار میشدهاست. در روستاها وقتی آب قنات کم و یا خشک میشد، برایش عروسی میگرفتند. این جشن هم اوایل بهار و تقریباً اواخر اسفند وقتی که اهالی دیگر از آمدن آب قنات ناامید میشدند صورت میگرفت. برای این جشن یک زن بیوه را که جوان است و شوهرش مرد خوبی بوده و از هم طلاق نگرفته بودهاند در آن روز به خصوص که ٤ یا ٥ روز قبل از عید نوروز است به هیأت عروس در میآوردند و شادی و هلهله و پایکوبی میکردند. همچنین خوراکهای مخصوص عروس به مادر چاه میبردند و او داخل قنات میشد. میبایست شب را در قنات بگذراند. به اصطلاح میگویند قنات نر شده و باید به آن زن داد.
فردای آن روز زن از قنات بیرون میآمد و تمام روستا به او احترام میگذاشتند و او از آب و محصول سهم میبرد. اما از آن پس نمیبایست ازدواج کند، چرا که مردم معتقد بودند او زن قنات است و قنات هم زنش را هیچ وقت طلاق نمیدهد.
این رسم به نوعی از میترائیسم گرفته شدهاست. خیلی از معابد میترائیسم در مراغه و نقاط دیگر دارای سردابههایی است که میترا درون آنها زندگی میکند و این رسم شاید از آن منشعب شده باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرانگ (هرهنج)
در فرهنگ بهدینان، هُرَنگ در گویش زرتشیتان یزد و ترنگ در گویش زرتشتیان کرمانی به معنای آبی است که در مجرایی شیبدار تند حرکت کند و بالاخره در لغت نامه دهخدا به آن قسمت از قنات که رویش باز است و پوشیده نیست معنی شدهاست.
در گلپایگان نزدیک کوه قلعه جمال هرانگ جاری است. در برخی روستاهای گلپایگان مانند فاویان تنها به بخشی از مسیر قنات هرانگ گویند که دارای زه آب باشد. وجود هرانگ بیشتر در قناتهایی پیش میآید که به خاطر نرمی زمین در محل مظهر و چاههای نزدیک به آن و همچنین کول گذاری نشدن آنها مظهر و چاههای نزدیک به آن به تدریج ریزش میکند، مظهر به طرف مادر چاه عقب نشینی میکند و در نتیجه اختلاف سطح آب مظهر تا کنارههای زمین پیوسته افزایش مییابد.
گاه نیز ممکن است این ریزش طی قرنها تا مادر چاه ادامه پیدا کند و بدین ترتیب هرنگ ممکن است در مظهر چند متر ژرفا داشته باشد و در ازای آن به چند کیلومتر برسد و نیز ممکن است اصولاً قنات از نوع قنات روباز و تمام آفتابی باشد که در زمینهای زه دار کنده میشوند. (منبع: کتاب فرهنگ یاریگری در ایران – تألیف مرتضی فرهادی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مردم گلپایگان و انقلاب مشروطه
در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده، (جلد ۴ و ۵ صفحههای ۹۱۵تا ۹۱۶)، به نقل از تلگراف علمای عراق ایران (منطقه اراک) به پادشاه، اشارهای هم به گلپایگان شدهاست. گویا علمای مزبور که در انتهای تلگراف نامشان آمده (محمد جواد – وکیل الرعایا – میرزا ابوالقاسم – صدر العلما – جناب آقا میرزا هاشم – افتخار العلما و آقا میرزا محمود) ــ ادعا کردهاند که مردم گلپایگان بعد از شکست مشروطه خواهان، «منجوق عیش و طرب را بر افروخته چراغان مفصل و شادیهای کامل، تماماً به یک آواز عرض مینمایند: زنده باد شاهنشاه، پاینده باد استبداد لیلا و نهارا متشکر بودهاند.»
ممکن است اینها نه مردم شریف شهر، بلکه مشتی رجاله بودند که جانب ستمگران و امثال محمد علی میرزا و عین الدوله را گرفتهاند. عقل سلیم نمیتواند بپذیرد مردم شریف یک شهر شعار «پاینده باد استبداد لیلا و نهارا» سردهند.[۴۲]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترور دکتر سلیمان برجیس و نامه علمای گلپایگان
در مورد گلپایگان (در رابطه با قتل دکتر سلیمان برجیس)، تلگرافی ثبت شده که مربوط به بیست و هشت بهمن سال ۱۳۲۸ است. داستان از این قرار بوده که در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۲۸، در شهر کاشان دکتر سلیمان برجیس را که گفته میشود بهایی بوده، ۸ نفر وابسته به انجمن تبلیغات اسلامی کاشان (حاج محمد رسولزاده، درودگر، محکمهای و...)، به بهانه داشتن بیمار در حال مرگ، به خانهای میکشانند و سپس آنطور که روزنامههای رسمی کشور گزارش دادند. با ۸۱ ضربه کارد تکهتکه میکنند. [۴۳] (منبع: مجلّه فردوسی شماره ۳۲ اسفندماه ۱۳۲۸، روزنامه آتش شماره ۷۸۷ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۲۹، روزنامه نیسان، ۲۰ بهمن ۱۳۲۸)،
...
بعد از آنکه قاتلین خود را معرفی نموده و زندانی میشوند جمعیّت زیادی در اطراف شهربانی و زندان گرد آمده و قصد خارج نمودن آنها را مینمایند...
برخی علما (آیهالله بهبهانی، آیهالله سید ابوالقاسم کاشانی، آیهالله فیض،...) جانب دستگیرشدگان را میگیرند و از آنان به عنوان مردان ایمان و عمل یاد میکنند... آیتالله غروی، آیهالله احمد علی احمدی، آیتالله راستی، حجهالاسلام حلیمی، سیداصغر ابنالرسول و دیگر طلاب برای رهایی عاملین قتل دکتر برجیس تلاش زیادی کردند. مجلات «پرچم اسلام»، «آیین اسلام» و... تلگراف آیهالله صدوقی را به آیهالله سید حسین طباطبایی بروجردی و آیهالله کاشانی...چاپ کردند و خواهان تبرئه مّسبّبن حادثه شدند. بعد از آنکه دادگاه جنایی برای رسیدگی به پرونده به صورت علنی تشکیل شد، دکترعبدالله رازی (وکیل خانواده دکتر برجیس) گفت: فدائیان اسلام مرا تهدید به قتل کردهاند. او در دادگاه گفته بود: یک دکتر بیچاره یک طبیب پیرمرد که به درد مردم میرسید را بردهاند و قطعه قطعه کردهاند... [۴۴]
(گویا خود نواب صفوی [۴۵] نیز برای دلگرمی حاج محمد رسول زاده و ۷ نفر دیگر که دکتر برجیس را کشته بودند، خودش را پنهانی به دادگاه میرساند...) [۴۶]
...
در گلپایگان نیز (بنا بر آنچه سند تلگراف نشان میدهد)، ۲۴ نفر همراه با آیه الله میرزا ابوالقاسم محمدی به تلگرافخانه میروند و با مخابره نامههایی به مقامات عالیه و مراجع تقلید به مرکز و قم، خواهان جلوگیری از تبلیغات بهایی و آزادی قاتلین دکتر سلیمان برجیس میشوند.... علما نامهای به شاه در مورد آزادی قاتلین دکتر سلیمان مینویسند. گویا قصد تحصن هم داشتند که مقامات قول همکاری میدهند... در نهایت مقامات رژیم شاه، مصلحت دیدند عاملین قتل دکتر برجیس تبرئه شوند و شدند ! آنها به محض خروج از دادگستری تهران، مورد استقبال هزاران نفر از روحانیون و مردم قرار میگیرند و آنها را به منزل آیتالله خوانساری و آیتالله کاشانی میبرند و در آنجا حجهالاسلام فلسفی به منبر میرود. یکی دو روز بعد هم در کاشان مورد استقبال قرار میگیرند. در کاشان با سلام و صلوات، کشتن گوسفند و... از «مبارزین» استقبال به عمل آمد و فاتحانه به شهر وارد شدند. در این واقعه، مرحوم آیتالله العظمی بروجردی خیلی همراهی کرد. ایشان در جواب نامه مرحوم فلسفی که در اینباره وساطت کرده، حمایت نمود و اعلام کرد که به این هشت نفر نباید صدمه بخورد. (منبع: سیداصغر ابنالرسول، «فدائیان اسلام در کاشان»)
...
در پی قتل دکتر سلیمان برجیس و شیوه محاکمه مسببین آن که ارباب جراید «ننگ دادگستری ایران» نامیدند، «کانون پزشکان ایران» نیز نامه سرگشادهای به شاه نوشتند و شدیداً به این عمل وحشیانه اعتراض نمودند و یادآور شدند دکتر سلیمان برجیس پزشک باسواد و حاذقی بود، سالها نسبت به اهالی کاشان خدمت کرد. او اشخاص بی بضاعت را مجّاناً معالجه میکرد و در شهر به نیکنامی مشهور بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلپایگان شهر دانش و هنر
علاوه بر خاورشناسان روسی و امثال «ن. و. پیگولوسکایا» که (در تاریخ ایران ترجمه کریم کشاورز) از این شهر یاد کردهاند، پژوهشگران و جهانگردانی چون:
«آن لمبتون» انگلیسی، [۴۷]
«پی یر پترو دلاواله» ایتالیایی،
«اوژن فلاندن» فرانسوی،
«هاینریش فن پوزر» آلمانی
«ویدن گرن» سوئدی و...
(که گذرشان به گلپایگان افتاده) در باره آن نوشتهاند.
دیگران نیز از این دیار کهن یاد کرده اند:
مؤید الدوله منتجب الدین بدیع اتابک جوینی، دبیر دبیرخانه سلطان سنجر، در کتاب (عتبه الکتبه)،
محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری
ابوالفدا (اسماعیل بن علی ابوالفداء) در تقویم البلدان
أبو إسحق إبراهیم بن محمد الفارسی معروف به اصطخری در «صورالاقالیم»،
ابن اسفندیار (در تاریخ طبرستان)،
ابو عبد الله محمد بن احمد مقدسی (در کتاب احسن التقاسیم فی معرفــــــه الاقالیم)،
محمد بن احمد الشامی (در احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم)،
حمدالله مستوفی (در نزهت القلوب)،
ابن بطوطه (در سفرنامه)،
شرف الدین علی یزدی (در ظفرنامه)،
میرخواند (در روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا)،
میرزا سمیعا (در تذکره الملوک)،
یاقوت حموی (در معجمالبلدان)،
زکریای قزوینی (در آثارالبلاد و اخبارالعباد)،
محمد حسن خلف تبریزی (در برهان قاطع)،
ابواسحاق کرخی (در مسالک الممالک)،
زین العابدین شیروانی مست علیشاه(نویسنده کتاب ریاض السیاحه)،
احمد کسروی (در چهل مقاله)،
علی اکبر دهخدا (در لغت نامه)،
دکتر محمد معین (در فرهنگ معین)،
مهدی قلی خان هدایت (در خاطرات و خطرات)،
سیف الدوله سلطان محمد (در سفرنامه مکه)،
میرزامحمد تقی لسان الملک در «ناسخ التواریخ»
ایزد گشسب گلپایگانی [۴۸] (شیخ اسدالله، تاصر علیشاه) که از مشایخ بود و در فروردین ۱۳۰۵ مجله «عنقا» را منتشر کرد،
صادق هدایت (اشاره در کتاب سگ ولگرد و نیز داستان تاریک خانه)
سهراب سپهری (در شرح زندگیاش)
هادی خرسندی در یکی از اشعارش...،
قاضی احمد غفاری در «تاریخ جهان آرا»
نیکولاس امبرسز Nich las N. Ambraseys / و چارلز پ.ملویل Charles P. Melville در تاریخ زلزلههای ایران) (که به زلزله ۱۳۱۶ میلادی گلپایگان هم پرداخته)
نصرت الله مشکوه در «بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران»
زکریا محمد بن محمد قزوینی در «آثار البلاد و اخبار البلاد»
محمدبن محمود همدانی، در «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»
فرج الله شریفی که امثال و ِحکم علامه دهخدا را زنده کرده و آثار دیگری هم با عنوان «آزاداندیشی خیام و حافظ»، «فارسی شکر است» (با یاد استاد جمال زاده) و «مقاومت فرهنگی ایرانیان در برابر خلفای اموی و عباسی»... نوشته است،
جواد غیاثی در کتاب «فرهنگ عامه گلپایگان»
اکبر افاضلی درکتاب «گلپایگان در گذر زمان» و توشهای از تاریخ گلپایگان و مردم آن
فیروز (همایون) اشراقی در کتاب «گلپایگان در آئینه تاریخ»،
میر محمدی خوانساری در کتاب «سیری در تاریخ و جغرافیای گلپایگان»،
علی اکبر جعفری (نویسنده کتاب روش تدریس ریاضی و ریاضیات علوم تجربی...) در سایت آخاله،
...نوربخش در کتاب «یادنامه گلپایگان»،
...ساطعی دبیر جغرافیا (در یادنامه گلپایگان)،
محمد وثوقی که تندیس حاج زینب خانم (نانوای قدیمی شهر گلپایگان) را از سنگ ساخته است،
مسعود اکثیری (سندی از اوضاع اجتماعی گلپایگان پس از مشروطه و...)،
محمد تقی مُذَهبّی در تذکره الشعراء (معرفی یکصد و چهل و هشت شاعر گلپایگان ـ با شرحی اجمالی از زندگی و نمونهای از سرودههای آنان)،
سید جعفر حسینی اشکوری (فهرست نسخههای خطی کتابخانههای گلپایگان)،
سیف الله احمدی در کتاب «گذری بر آداب و آیینهای نوروز در دستجرده گلپایگان»،
اسدالله و رضا صمدی،
مصلح الدین مهدوی (تحفةالسفر یا سفرنامه گلپایگان)،
مرتضی راوندی، نویسنده تاریخ تحولات اجتماعی ایران،
دکترغلامحسین مصاحب (در دایره المعارف فارسی)...
محمدتقی خان حکیم در «گنج دانش، جغرافیای تاریخی شهرهای ایران»،
دکتر عبدالحسین نوائی در تاریخ گزیده، و-
پرویز ثابتی در کتاب در دامگه حادثه
همه، به نوعی از گلپایگان یاد کردهاند. اکرم بهرامی، نویسندگان و عکاسان سایت آخاله، گلهای گلپایگان، هفته نامه صدای گلپایگان، وبلاگ بینش (وانشان)، وبلاگ روستای رباط ملکی گلپایگان، داریوش براتی (که در مورد روستای گلدره و منطقه مهردشت = عربستون گلپایگان، نوشته است)، نعمت الله هاشمی، سید مرتضی آوینی، منصور حاجی رضایی، علیرضا جمالی، محسن جمالی (سنگ نگارهها)، عبدالحسین سعیدیان و... بسیاری دیگر به گلپایگان، در باره این دیار کهن نوشتهاند.
اشعار محمد علی سعیدی، نوار شعر «احمد جهانبخشی» و سی دی کامپیوتری َورت پاتکان (نرم افزار از فرهنگ و آداب و رسوم گلپایگان که در سال ۱۳۸۰ توسط گردانندگان سایت آخاله تهیه شد)، از این نظر بسیار پربار است.
گلپایگان شهر شاعران نیز هست. در کتاب تذکره الشعرای گلپایگان (محمد تقی مُذَهبّی)، نام بسیاری از آنان ثبت شدهاست
از ابن ماکولا و نجیب الدین جرفادقانی و مدهوش و آیت، تا شهپر و محمد باقر ادیب اشراق و میرزا محمد باقر اعتماد، از شهاب الدین لاهوتی و عباس سرمدی و حسین کریمی لایبیدی و محمد شهیدی تا آقا محمد اسماعیل سلطانی و محمد علی سعیدی و...
در کتاب خلاصه الاشعار و زبده الافکار (تقی الدین محمد ذکری کاشانی) به شاعران قدیم جرفادقان هم اشاره شدهاست. (منبع: نشریه نسخههای خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران جلد ۱۰)
سید جعفر حسینی اشکوری در کتاب «فهرست نسخههای خطی کتابخانههای گلپایگان»، ۲۳۲ جلد نسخه خطی موجود در چهار کتابخانه عمومی و خصوصی شهر گلپایگان را معرفی نمودهاند. (۱۲۷ نسخه از کتابخانه آخوند زین العابدین گلپایگانی, ۷۴ نسخه از کتابخانه سید محمدحسن امام جمعه، ۲۶ نسخه از کتابخانه مسجد جامع گلپایگان و ۵ نسخه از کتابخانه حاج آقا رضا شهیدی) البته این کتب غالیاً مرتبط با علوم حوزوی و بعضاً کتابهای درسی طلاب علوم دینی است.
گلپایگان نه تنها شهرعالمان دین و فقهای بنامی چون ملا زین العابدین گلپایگانی معروف به حجه الاسلام (صاحب انوارالهدایه)، حاج ملا احمد گلپایگانی، آیت الله حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی،[۴۸] آقا شیخ محمد گلپایگانی (که آیهالله خمینی نزد ایشان منطق خوانده است) [۴۹]، سید جمالالدین گلپایگانی، حاج شیخ محمد تقی حکیم، آقا ضیاالدین درّی، آیه الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (از مراجع بزرگ تقلید شیعیان)، و ــ
آیات عظام : آخوند ملا ابوالقاسم قطب، ملا محمد حسین اشنی (متولد قودجان گلپایگان)، آخوند ملا محمد جواد صافی (مولف مصباح الفلاح و مفتاح النجاح)، حاج آقاعلی (از شاگردان آیه الله بروجردی و مولف المحجه فی تقریرات الحجه...)، حاج آقا لطف الله صافی [۵۰] (صاحب کتاب منتخب الاثر/ ضروره وجود الحکومه او ولایه الفقهاء فی عصر الغیبه...)، حاج میرزا ابوالقاسم محمدی (صاحب تفسیر جرعهای از زلال قران)، حاج ملا محمدرضا افتخاری، حاج آقا رضا و حاج آقاعلی قاضی زاهدی (نویسنده بدر و هلال، داستانهای شگفت انگیز قرآن مجید و زبده التفاسیر...)، جاج آقا ریحان الله نخعی، سید محمد حائری، حاج آقا رضا شهیدی، آقا علی ربانی گلپایگانی (مولف ایضاح المراد فی شرح کشف المراد و درآمدی بر علم کلام)...و سید بطحایی گلپایگانی است، [۵۱] اما جدا از این، گلپایگان زادگاه هنرمندان بزرگ و خوشنویسان نامی هم هست.
هنرمندان و خوشنویسانی چون «احمد بن محمد مهدی جرفادقانی»، «محمد بن اسماعیل موسوی گوگدی جرفادقانی»، «محمدحسین بن آقاعباس گلپایگانی»، «نصیر بن حاج حسین جرپادقانی»، «محمد رضا صافی خاتم کار» (که از شاگردان صنیع الخاتم بود)...طاهر صافی (خوشنویس)، حمید مرجانی که ۴ سال شاگردی اسدالله ملک را کرده و ویلن را زیبا مینوازد.
محمد لوطی (استاد سُرنا)، احمد سرور (فرزند نوازنده تار کربلایی یدالله گوگدی)،... آنان نیز گلپایگانی هستند. سرنای جاندار محمد لوطی و تار محزون احمد سرور و تصنیف زیبای «گل پری جون...» در خاطرهها باقی است.
سرسلسله خاندان آواز حاج محمد حسین گلپایگانی (حاج حسین بلبل) نیز از همین دیار است.
وی پدر اکبر گلپایگانی [۵۲] استاد مسّلم آواز است که در برنامه گلها، با بنان و عبدالوهاب شهیدی و فاخته، گل میکاشت و امثال پیرنیا و محجوبی به هنرش درود میفرستادند.
شاعر و طنزنویس ایران آقای هادی خرسندی لابلای یکی از اشعارش به گلپایگان و اکبر گلپایگانی اشاره میکنند.
اگر آواز اکبر را کسی خواست
سحرگه عازم گلپایگان شد
البته بر خلاف شعر زیبای ایشان، این خواننده شهیر در گلپایگان نیست.
...
گلپایگان تنها خاطره ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی [۵۳]،را که ملک الشعرای بهار قلمش را ستوده و ترجمهاش را از تاریخ یمینی [۵۴]بسیار فصیح و پرمایه معرفی نموده، به همراه ندارد،
تنها خاطره بزرگانی چون لسان الذاکرین محمدحسن بن حسینعلی آقابابا جرفادقانی (نویسنده کتاب احسن المجامع)، حیدر علی بن محمد علی بیگ ضیاءالاطباء گلپایگانی (نویسنده هدایه الطالبین) را بهمراه ندارد،
جایگاه بزرگترین تلسکوپ ایران (تارا) و مبتکرانی مانند سید حسن شریفزاده، ایمان افتخاری (که در زمینه تئوریهای مربوط به گِرهها در ریاضیات کار کرده اند)، مهدی توکل، مقدسی، عفت امامیان، محمد خوشنویسان و دیگر نخبگان ریاضی، هم هست.
گلپایگان، شهر فرزانگانی چون طایر جرفادقانی،دکتر عبدالله معظمی، مهندس سیف الله معظمی،[۵۵] میرزاعبدالحسین طبیب، حکیم جلالی و کربلائی مهدی عظیمی معمار هم هست.
«حاج محمد حسین» ملقب به «نظام الاسلام»، (پدر جعفر شریف امامی) نیز گلپایگانی است. وی در دو دوره، نخست وزیر ایران بود و به مدت ۱۵ سال، ریاست مجلس سنای ایران را بعهده داشت.
گلپایگان شهر دکتر محمود اشراقی، دکتر مصطفی حبیبی بنیانگذار آسیب شناسی در ایران، دکتر علی عمیدی استاد ریاضیات و آمار و مولف کتاب ُپرارج ِ«نظریه نمونهگیری» هم، هست،
«میر انجم» (میرزا محمد رحمانی)، که سرودههای او دست مایه کار نوازندگان و مشتاقان مویسقی بود و نسخه شبیه خوانیاش از دو قرن پیش تاکنون، یکی از معتبرترین نسخ تعزیه کشور است و حماسه بزرگ کربلا را با قلمی هنرمندانه به رشته تحریر در آورده هم، گلپایگانی است.
دکتر محمودخان اشراقی، دکتر هاشمخان حجتی، دکتر رواقی (پدر) و دکتر مهرداد رواقی [۵۶](نویسنده کتب دانشگاهی بیماری سالک و دراکنکولوس، بیماری جذام، علل سرطانها...)، هم گلپایگانی هستند.
دکتر محمد حسن خالصی پزشک عالیقدر ایران (که او را پدر جراحی گوش در ایران نامیده اند)، دکتر صافی (چشمپزشک بزرگ کشور)، دکترمصطفی میرزا بیگی (از پیشگامان دندانپزشکی و عضو اولین هیئت مدیره انجمن ارتدنیستهای ایران)، دکتر مُهیمن فخرایی، دکتر محسن آنی، دکتر حسین جعفری (که با استفاده از عصاره آبی سیر Allium Sativum L موفق شد داروی موثری برای ضربان قلب بدست آورَد)، همه از همین دیار هستند.
علیرضا و حسین ندیمی [۵۷] که در زمینه زمینشناسی گلپایگان به تحقیق پرداخته اند، مصطفی یاوری (که در سنگ نگارههای محوطه رباط سرخ گلپایگان کند و کاو کرده است)، دکتر مینو شهیدی مولف کتاب «هماتولوژی پایه از خونسازی تا هموگلومینوپاتی» و...،
دکتر نسرین معظمی که در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران فعالیت دارند، اصغر ادیبی (فوتبالیست سابق باشگاه پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران)، جواد نکونام فوتبالیست، بهرام مشیری (استاد تاریخ و نویسنده کتاب «از آتن تا هیروشیما»، که به فیزیک اتمی و مصیبتهای وارده در هیروشیما و ناکازاکی میپردازد)، ابوالفضل گلپایگانی (نویسنده کتاب فرائد)، از مبلغین سرشناس بهایی که به لقب ابوالفضائل شهرت دارد، حسین ابراهیمی الوند [۵۸] مترجم کتب کودکان، همه زاده این شهر هستند.
...
گلپایگان دیار فرهنگورزانی چون علی وکیلی، که علاوه بر ریاضی به شاگردانش درس وفا میآموخت...
دکتر فضل الله اکبری (پدر حسابداری ایران) [۵۹] آقا رضا تاجداری، و دهها انسان شریف دیگر، هم هست.
تلاش ارزشمند هوشنگ شریف زاده [۶۰] در ترویج علم و سازمان کتابهای درسی ایران، نقش دکتر عباسعلی زالی در مرکز آمار ایران و پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، سیفالله ابراهیمی در داخلی سازی قطعات سایپا، علیرضا معظمی (اولین مهندس برق شهر)، منصور معظمی در توسعه صنعت نفت و پیشرفت صنایع پتروشیمی، محمودی، هاشمی و... در سایپا پیستون، احمد شریفی و مصطفی توکل و مهندس عظمتی و شرکت طیف شیمی (در شبکه سرتاسری گاز شهر)، همت نیکوی افراد خیّری چون حاج حسین معینی و، نقش محسن رادنیا که تلاش کرد گلپایگان یکی از تأمین کنندگان قطعه برای شرکت مگاموتور از گروه خودروسازی سایپا باشد، پوشیده نیست.
گلپایگان، شهر گلها، شهر هنرمندان بنامی چون میرزا اسدالله خان قدسی، کلا (کربلایی) یدالله تار زن، «حیدر بافقلی» (حیدر باب خلیل)، استاد ُمَسَلّم ضرب، «رجب َعلی قناد» (خاتم کار نامی)، استاد حیدر قاشق تراش، «استاد حبیب الله یادگاری»، (معلم محمد و علی مختاری)، عندلیب تولایی، محمد کرمی (که نقاشیهای زیبایش براستی شعر رنگها و رقص رنگها است) [۶۳]، دکتر مریم جوانبخت (از اعضای انجمن خوشنویسان ایران که علاوه بر خوشنویسی، نقاشی هم میکنند)، حسن برازنده که وقتی ویلن میزد، آهنگها به وجد میآمدند، حسین قلمی که تار و قیچک و رباب میساخت، مصطفی منصوری هنرمند خطاط، احسان جمالی منیاتوریست و دیار هنرمندان منبت کار چون توسلی و نیکنام ...هم هست.(تعمیر منبر صاحب الزمان مسجد گوهرشاد (در سال ۱۳۲۵شمسی)، کار استاد حیدر نیکنام گلپایگانی است....)
...
وقتی کربلایی یدالله گوگدی تار زن درگذشت، درشهر گلپایگان ولوله شد. مردم او را دوست داشتند و روی جنازهاش ُگل و َشبدر میریختند که تر ُگل و َورُگل بماند.
به دلیل صداقت و پاکی استاد بزرگ ضرب «حیدر بافقلی» (حیدر باب خلیل)، حتی ُعلمای شهر نیز به او احترام میگذاشتند.
او روزی از روحانیونی که به نام دین و مذهب، شادی و موسیقی و حتی چهارشنبه سوری را هم بر مردم زهر میکنند، میپرسد: شما که اینقدر حلال و حرام میکنید لطفاْ بفرماپید که آیا پوست حیوانات هم حرام است؟
جواب میشنود که نه، حرام نیست. دومرتبه سؤال میکند: چوب چی؟ میگویند نه حرام نیست.
حیدر بافقلی ادامه میدهد: خب پوست و چوب با هم چی؟
پرسششوندگان، که دست این هنرمند مردمی را نمیتوانستند بخوانند میگویند: خیر حرام نیست حرام نیست.
در این هنگام پیر موسیقی، حیدر بافقلی (باب خلیل) گلپایگانی؛ از زیر لباسی که پوشیده بود؛ ضرباش را در میآورد و... د بزن... حالا نزن و ِکی ِبزن...
...
برادران مختاری، (علی و محمد)، هردو با استاد کمال الُملک، نزدیک بودند.
محمد مختاری هنگام فروش یکی از آثار خود با کمال الملک آشنا میشود و استاد از او دعوت میکند که به مدرسه صنایع مستظرفه برود. اما محمد مختاری که عازم عتبات بوده فقط آدرس خود را به استاد کمال الملک میدهد و پس از آن ایران را ترک میکند.
استاد کمال الملک پس از مدتی نامهای به گلپایگان میفرستد و از او دعوت میکند، در این ضمن برادرش علی مختاری که برای اجرای تصاویر تخت جمشید به تهران آمده بود، بجای برادرش محمد به حضور کمال الملک میرسد و پس از آزمونی کمال الملک از او میخواهد که استادی منبت مدرسه صنایع مستظرفه را بپذیرد و در ضمن به او توصیه میکند که طراحی بیاموزد.
میرزا علی مختاری به استادی فن منبت کاری مدرسه صنایع مستظرفه پذیرفته و به عنوان اولین معلم این هنر شناخته شد.
علی مختاری تا زمانی که استاد کمال الملک در مدرسه صنایع مستظرفه حضور داشت، با این مدرسه همکاری نمود. این هنرمند نامی که حدود صد سال عمر کرد، حدود سیصد اثر خلق کرده که غالب آن آثار، از ایران بیرون رفته و معلوم نیست کجاست.
...
مؤیدالممالک فکری ارشاد نمایشنامه نویس و روزنامه نگار عهد مشروطه و صاحب روزنامه صبح صادق و روزنامه ارشاد، اواخر عمرش (سال ۱۲۹۳)در گلپایگان، والی بودهاست. وی در خاطرات خود به این شهر اشاره میکند.
گلپایگان همچنین یادآور سید غضنفر وزیری از معروفترین و مخوفترین مدعیان دروغین امامت در تاریخ معاصر ایران هم هست.
نامبرده اگرچه رشتی بود اما به گلپایگان آمد و بساط حقه بازی خود را یک سالی در این شهر پهن کرد و اعتقادات مردم را به بازی گرفت.
دستگیری و محاکمه وی بسیار جنجالی بود. سید غضنفر وزیری دی ماه ۱۳۳۴ خورشیدی درگذشت. [۶۱]
...
به جز سید غضنفر وزیری که گلپایگانی نیست اما بخش مهمی از زندگیش به گلپایگان ربط دارد، افراد دیگری هم هستند که نامشان با گلپایگان به میان میآید.
یکی از آنان دبیر نابینا و روشن دل محمد خزائلی (۱۲۹۲-۱۳۵۳) است که در مدارس گلپایگان هندسه و ریاضیات تدریس کردهاست.
محمد خزائلی به سال ۱۲۹۲ در کرهرود اراک به دنیا آمد و در کودکی بر اثر ابتلا به بیماری آبله بینایی خود را کاملاً از دست داد. اما وی با پشتکار درس خواند و به مدارج عالی رسید.
دکتر خزائلی که تز دکترایش را در مورد «اعلام قران» نوشت و مجله روشندل را برای نابینایان کشور بنیاد نهاد، همان معلم نابینایی است که در گلپایگان هندسه درس دادهاست.
او یک روز در حضور علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ وقت و جمع دانشوران، هندسه را با ارائه اشکال هندسی به شاگردان تدریس نمود. نتیجه کار به قدری عالی بود که مدال درجه اول علمی کشور به وی تعلق گرفت. او در آن جلسه همه را شگفت زده کرد، چون وی اصلاً نمیدید.
...
[۶۲] مهرتاج رخشان تهرانی (بدرالدجی) از پیشگامان جنبش زنان در ایران و تأسیس مدارسدخترانه نیز به نوعی زندگیش به گلپایگان مربوط میشود.
وی نخستین دختر مسلمان ایرانی دیپلمه، مؤسس مدرسه دخترانه امالمدارس از اولین مدارس دخترانه در ایران و نویسنده نخستین نظامنامهٔ مدارس ایران برای وزارت معارف بود.
این بانوی فرزانه و دلسوز به گلپایگان آمد، درس داد، مدیر مدرسه شد و در محیط بستهای که نبض مردم در دست محافل ارتجاعی و مدرسه ستیز بود، به اهمیت درس و یادگیری پای فشرد و فریاد زد دختران، خواهران و مادران من هرجور شده درس بخوانید. ز گهواره تا گور دانش بجوی و علم را طلب کن حتی اگر در چین (در اقصی نقاط) باشد کلام رسول کریم است. گوش به خرافات و حقه بازیهایی که به نام شریعت راه شما و پیشرفت میهنمان را میبندد ندهید...
مهرتاج رخشان تهرانی (بدرالدجی)، در ارتقای فرهنگ مردم گلپایگان، نقش بسیار مهمی داشتهاست.
[۶۳] استاد محمد کرمی
استاد محمّد کرمی در سال ۱۳۰۹ در خانوادهای هنرمند که در زمینه هنر منبّتکاری و نَجّاری مهارت بالایی داشتهاند در شهرستان گلپایگان چهره به جهان گشود. پدرش (که منبت کار قابلی بوده) هنگامی که او دو سال بیشتر نداشت فوت میکند. پس از آن سرپرستی او، برادر و خواهرش را مادرش برعهده گرفته و با توجه به مشکلات آن زمان، روزگار سختی را میگذرانند. پس از مادر، برادر بزرگتر سرپرستی را عهدهدار شده و او را در دبستان فردوسی شهر گلپایگان ثبتنام میکند. تحصیلات خود را تا سوم متوسطه (درجات تحصیلی دوران) ادامه داده و با توجه به کمبود منابع مالی خانواده، مجبور به ترک مدرسه شده و به استخدام آموزش و پرورش آنزمان در میآید و درس میخواند و تدریس میکند. همزمان با آموزش دانش آموزان در مدرسه، وارد دانشسرای آنزمان شده و موفق به کسب درجه سال اول مقدماتی از آن دانشسرا میگردد. با توجه به علاقه بسیارش به هنر موسیقی به تمرین ویلن پرداخته و در مدت زمانی کوتاه دستگاههای موسیقی ایرانی را فرا میگیرد. اگرچه نواختن ویلن روح تشنه هنر او را تا حدی سیراب میکند اما بقدری نیست که که او کاملاً راضی کند. هنرمند همیشه جویای کمال است و هیچ مرزی برای او موجود نیست. استاد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. این را میتوان در گفتار و کلامش و احساسش هنگامی که در مورد خاطرات دوران هنریاش صحبت میکند یافت و از ابزار و وسایلی که در گوشه کنار خانه با صفایش برای تزیین استفاده کرده دریافت. همه نوع آثار هنری از منبّتکاری، معّرق، خاتمکاری، شیشهگری، خطاطی و نقاشی گرفته تا حتی گل و بُته و خار خس بیابان و سنگهای رودخانه که بطرز زیبایی کنار هم چیده، میتوانید در خانهاش پیدا کنید. اینها همه از نگاه عمیق او به هنر و همگونی و هارمونی که در هنر وجود دارد خبر میدهد. اگر چه او کم در این خصوص صحبت میکند ولی هر هنردوستی، میفهمد که در درون استاد چه میگذرد و جهان را از چه زاویهای مینگرد. رنج وغم و درد مردمانی که استاد محمد کرمی هر روز با آنها سر و کار داشته از یکطرف و روح هنری و لطیف از طرف دیگر، او را در راهی قرار داده که نتیجهاش همین آثار هنری زیبا است. احساس همدردی آن نقاش ارجمند با انسانهای رنجدیده و تأثیری که بر روی او گذاشت باعث شد که بدنبال راهی برای ثبت آنها پیدا کند. ازهمین رو، به هنر نقاشی روی آورد. او بدون داشتن استاد و امکانات فقط با اتکا به اراده و علاقه خود به هنر، دریچه جدیدی را در زندگی خود گشود و با پشتکار، حرفهای دل خود را بتصویر کشید. بیشتر آثار استاد محمد کرمی بر روی زندگی مردم محلی گلپایگان، روستاها و مناظر طبیعی اطراف این شهرستان متمرکز شدهاست. با نگاه دقیق به تابلوهایش میتوان گفت او شکارچی ماهری است چرا که برخی لحظات را چنان به تصویر کشیده که هنوز حس فضای محیط ترسیم شده در آن زمان را میشود حس کرد. برای مثال «خیسی زمین و بوی نم در فضا» را میتوان در تابلوی «پس از باران در جنگل» به خوبی حس کرد که هنوز از تابلو استشمام میشود. تابلوهای زیبای استاد محمد کرمی براستی شعر رنگها و رقص رنگها است...
آجیده=تخت گیوه که تخت آن با نخ بصورت گره بافته باشند.
آخاله اغور بخیر
آخاله=پسرخاله
آخور
آدم جیک=خسیس
آدم میخواد از منار بالا بره
آدم نساز و «گور»ست؟ گوور
آدُر=سار، پرستو / بادخورک/ سیا ملیج
آذیله: نوعی هیزم است که از مدفوع گاو درست میکنند
آرتی (نون آرتی)
آروس=عروس
آروغ=بادگلو
آژان=ژاندارم
آسا آسا=یواش، آرام
آسمون غورونبه، آسمون قرمبه =رعد و برق
آسنجه / آسنجه کوله
آسنگره
آسا=آهسته
آش بلگ=آش برگ، آش رشته
آش لعابی
آش پشوایی
آغوده/آغیده=شیره انگور سفت شده
آغوز
آفتو خندید
آفتو معلق=وسط طهر
آقا عمه=پسرعمه
آقا عمو=پسرعمو
آکِلَه=خوره
آلاغ والاغی=تصادفی، الکی
آلون ما شده
آلوچه=گوجه سبز
آم باقر
آمو (برو آمو)
آنبولانس
آمحله=آن مرحله
آونگون=آویزون
الف
اتراق=استراحت
اجاق=بخاری
اجباری=سربازی
اجه بوجی
اح
احداث منو بگیر…
اختخون
اخیه=باربند
ادخلشا بزنیم
اردنگ/ اردنگی
اردنگی
ارده=شیره کنجد
اریمون و نریمون شکر قند و سلیمون
از خنده روده بُر شدم
از سرما سنگ میترکه
از نوکیسه قرض نکن
از کولمون پایین نمیاد
اسادن=گرفتن
استبولی
اسمدا بنویس=ثبت نام کن
اسه خاره-استخاره
اسهخون=استخوان
اش بیش=شپش
اشتلی=رشوه
اشتویی کن
اشنجه=یا صاحب صبر
اشکیل= چوب کوچک برای بستن دو چیز یا دو لنگه بار به یکدیگر
اصلاح=آرایش
افاقه=تاثیر و فایده
افش (اوفش)
اقرب=عقرب
الا حده(علیحده)= مخصوصا، عمدی
الااوس (اگر خواهی نمانی در زمانه بخور ماست و لوواس و هندوانه)، الااووس کردم
التماس لوئه=لابه
الف
الف بچه، یه الف بچه
اللح=با تشدید
النگات (معطل)
الوار
الکو=نمیتونم الکو بگیرم
امنیه=ژاندارم
انقد بز موقل نچین
انقد تومون ما نشو=بهانه نگیر
انقد منو وریو نکن
انقد منو یرقون نده=یرقان؟
انقذه
انقذه بووک نکن
انقذه کار به بشنم ریخته که نگو
انگار مو شا آتیش زدند
انگشت تو دماغ کنی
اوبرت
اورمک=لباس ستبر و پشمینه
اورو=زگیل
اوروسی= کفش
اوروسی=اتاقهای سبک قدیم با پنجره متحرک
اوزی پو=شُل و ول
او زیپو
اوزیلو
اوسا علم این چه رنگ بود توک علم؟
اوطرف=اون ور
اوغور بخیر
اوفینا=خوش به حالت / دلم خنک شد
اوفینا=دلم خنک شد/ حقت بود
اول در و پیاله
اَکِله=خوره
اُنگشت قیلیچ=انگشت کوچک
اِسبُول=طحال
آسین کت=آستین کت
اکابر=سوادآموزی
اکبیری
اکههی (افسوس)
اگه=اگر
ای ساختی-این ساختی، این طریق
ای ماتم بگیری جبر
ایطرف
ایلواره=آرواره
این جیزا برا فاطمه تومون نمشه
این دفعه دال بخشت
ایناهاشا=اینجاست
ب
باب خسوره
باب طبع
باب قوری= چشم بیرون زده/ کوری
باب قوری بگیری
باب کرتوش (باب طبعش) جرف میزنه
بابا وخ پا
بابلو/ نون گرد ضخیم تنوری
باد برش داشته
باد خناق
بادنجون
بادولی شده=پف کرده
بادیه
باربند
باربندیل=اثاثیه
باردون (کندو)
بارپاچ= نوعی سرند برای بیختن گندم
بارکوله
باری بهر جهت
باسک= دم آلبالو و گیلاس و انگور
باعی کرد
بافه
بالان=طیاره
بالنگ
بخ چیشی (چکا)
بخ دوعباسی
بدله نکن خودتو
بر افتو=کنار دیوارهایی که آفتاب میتابد.
برف تا به دشت است ارج ندارد
بر و بر (بهر و بهر) منو نگاه میکنه
براق شد
برزیدن=کوبیدن و نرم کردن کود برای زراعت
برشته
برشتوک
برف انداز=محل ریختن برف
برفاب= برفی که با تابش خورشید آب شده
برقی=فوری
بارمه=سنبله نارس گندم
بز موقل نچین
بز موقول
برموم
بزار آله اش= بگذار کنارش
بزبیاری=بدشانسی
بزنه به کمرش
بزنگاه
بزک نمیر بهار میاد کمبیزه با خیار میاد
بششون نشون بده
بشم میاد؟
بشن و بار =سر و لباس
بـَلگ
بقول گفتنی
بقچه حموم
بلغور کردن
بلگار گیر نیستم / از بس خسته ام
به از خودتون نباشه
به بشنم ریخته
به ریق ریقه افتاده
به پا= کسی که هوای یه چیزی را داره
به پیسی افتادن
بهپا نیفتی/ زمین
بهگُرز+با حال و قبراق
بوخو بَر
بووف-جغد
بولوشکه
بولوقه=حباب/ تاول زدن
بولکه
بونه=بهانه
بوک نکن
بوک نکن (قیافه ات دره برهم نکن)
بوی بولوشکه
بَرَه= خروج دسته جمعی زنبوران از باردون/ کندو / پس از تولد
بُر=گندم آماده برای درو
بُرمَه=غلات نیم رس
بزن به چاک جعده=- در رو و برو
بُنَه= بوته خار
بُو خُو بَر
بِنَمْ چمکنیا
بِچَه
بچ حاله= کودک
بچا بچا بچ ملیجا
بچه مفلق
برز= زمین ناهموار
برزویه / نزدیک سلواتون
بند هارون
بی بارت=زشت
بی تحاشونه
بیا بخ چت بگم=بیا تا برات بگم
بیب خاله
بیخ مُکو=شیرین بیان
بیخزمی=زردک
بید زده بود
بی حرف پیشکی
بی ال=بگذار
بیشین
بیل باریک
بیل تک دار
پ
پا به زا=نزدیک زائیدن
پا تختی= مراسم روز بعد از عروسی
پا ترس=تهدید ملایم
پا سوز= به آتش دیگری سوختن
پا پی شدن=اصرار کردن
پاخوئه= گندم کوبیده که هنوز به باد داده نشده
پارتاق= کرت باریک زیر کشت
پارچینه=نیمه چینه= راه گلی پلکان
پاش رو بیل رفته=ناخواسته به جریانی کشیده شده
پاش رو مار باشه ور نمداره
پاشنه خر= وسیله زراعی برای جا به جا کردن خاک به اطراف که صفحه آن از آهن نازک است.
پاشوره حوض
پافتی
پافغلاغ= یکنوع سبزی همانند اسفناج و مشابه پای کلاغ
پالان خر که شامل رونکی و تنگ بندوتپنه میشد
پاو/ف/ قلاغ=پای کلاغ/ غازیاغی
پاچال= گودی جلوی سنگ آسیا که در آن آرد میریزند
پاچه شلوار
پاچی تمون=پاچه ی شلوار
پاچیدن= تخمه را با دندان شکستن
پایه= نوعی آزیله مستطیل شکل
پت و پن=دارای بهنای بیش از حد
پتله پلو= برنج شفته شده
پتنه (جُل)
پخش و پلا
پخمه- کند ذهن
پخچه کوره
پخچه کوره، سال سال پخچه کوره کوچیکه به بزرگه زوره
پر پوش= خار و خاشاک برای سوزاندن
پر چنه/ پر چو نه
پراز چای
پراز چای
پرت کرد=انداخت
پرته= از مرحله دوره
پرخچه
پرخچه-جرقه
پرسه
پرپرونک
پرگ= نخ ضخیم برای بافتن گیوه
پرگشا ورشتیم رفت/ دست به سرش کردیم / پی نخود سیاه فرستادیم
پرگن- پاشیدن خاکستر روب برف در زمینهای مزروعی
پس آو= فاضلاب
پسا=نوبت
پسه وخ پا
پسه چم کنی که چیزت نیس؟
پسین=غروب
پشت سر مردم صفحه نگذار
پشم و پُغار، پشم و پیلی=موی زهار
پشوه=تاید /گیاه؟
پشکم نزد= شانس نداشتم
پشکوه=پشتکوه
پشگل
پع (از رو نمیره)
پغر (پغرم بارش نمیکنند)
پغرم بارش نیست
پغرکشی
پل پل خوردن
پل پلی میره= تلوتلوخوردن
پل گار
پل/ چوخ پل
پلاآشت=آبکش
پلاله
پلنگه= خوشه کوچک انگور
پلکیدن=دور و بر چیزی گشتن
پن جل حمد (قران)
پنداری=بگمانم
پندوم
پندوم کردم = شرجی // آب
پندومه= با گل و علف جلوی آب زراعی بسته میشه
په سه نک= لباس نمدی چوپانان
پهسا=نوبت
پورس=مجلس فاتحه (سعدی در گلستان، پرسیدن را به معنی تسلیت گویی آوردهاست)
پوز=چونه به پایین
پوزار (کفش)
پوش مازه (گوشت)
پوشنو-پیشانی
پوشِن
پوفال= باقیمانده ساقه گندم و جو در زمین
پونه
پوکه=میزنم تو پوکت (شکمت)
پَره نداد=اهمیت نداد
پَره نمیده=توجه نمیکنه
پُخ=مدفوع / هیچ پخی نیس
پُر تخمه / پُر تخمه گرفتم
پُر تو= تیر/ چوب بلند سقف خونه
پُرز=بوی سوختگی پارچه
پُشته= چندین و چند بسته غلات
پُفی=ریه / شش
پِته روی آب
پِخ پخ=باصدای بلند کسی را ترسوندن
پِرتو=پرتاب کردن
پِرز= خاک شدن چیز سفت مثل کلوخ
پچول/ پژمرده
پچول= گرفته و بسته
پک=در صندوقخانه
پکا بیار (حوصله کن)
پی خر مرده میگرده تا نعلشا (نال) بکنه
پی دیوار
پی- چربی گوشت
پیر شی ایشالا=خدا بهد عمر بدهد
پیرَن
پیرکلاش / بتراش
پیزی=مقعد
پیش کردن درب=درب بگونه ای که کامل بسته نشود
پیل تو پیچ
پیلته پیچ=میله ای چوبی در نوک دوک پشم ریسی که نخ دور آن پیچیده میشود
پیله/ مص پیله دور خودش میچرخه
پیله نکن
پیله وری
پیله کردن
پیلچوندن- تاب دادن
پیّ رو=پریروز
پییتله=فتیله
ت
تا کییش=لنگه کفش
تا بیایی زور به نات کنی، زور به پات کن
تا لنگ ظهر خوابیده
تا=لنگه بار
تا=مادامی که
تابه/ مایه تابه / تووه
تاخت زدن= معامله
تاق تا جفت= نوعی بازی
تارکردن=دورکردن
تاخت=دو با سرعت
تاختی برو صحرا گاوا را تازه کن و بیا
تالا
تاق سک=سقف دهان
تاق-=سقف
تاقی (شکست)
تازه کردن= تغییر جای گاو و گوسفند... هنگام خوردن علف
تاس خشک
تاس=ظرف آب حمام
تاشدن=خم شدن / تاشو / دولاشو/ خم شو
تاق (سر تاق)
تاق=درا تاق نگذار/ تاق خونه / تاق خلاف زوج
تال= غذای آبکی از آرد هنگام زایمان حیوان
تالاق تولوق نکن= سر و صدا نکن
تام دار=با طعم و با مزه
تاوار= نامتوازن
تاوه=ماهی تابه
تاپو (چاق)
تاپو (چیل)؛ از گِل ساخته میشد و در آن گندم یا آرد و... میریختند. (بچههای چاق را هم تاپو صدا میزدند). در رابطه با تاپو ضرب المثلهایی هم بر سر زبانها بود.
تاپو پشت و رو ندارد، تاپو چشم و رو ندارد، یا فلانی پشت تاپو بار آمده (سرد و گرم روزگار را نچشیده)
تاپو= ظرف گلی شبیه چیل
تاپو=گنده
در گذشته در برخی شهرها ازجمله «یاسوج» و «گلپایگان» و... وقتی بچهها کلاغ پَر بازی میکردند و کسی میسوخت میزدند پشتش و میخواندند:
تپو تپو، اندر تپو
میخ یا سه پایه یا پتو؟
بعد شکل آنها را (میخ، پتو، سه پایه...) با دست درست میکردند تا حدس بزند.
---------------------------
تاچه آرد=گونیهای مخصوص
تج=پیوند درختان
تحبیل سال=تحویل
تخا=جبران/ این « تخا » اون= به جای اون
تخت گُردَهمو به کلاش= بخارون
تخته خونه
تیره
تخم حروم
تخم لوش-تخص، رند و حیله گر
ترخنه
ترشاله: برگه زرد آلو
ترنگ
ترکه
ترگوله=توردادن/ تر دادن
تسا=تاکنون/ از صح تسا اینجا هستم
تشت حموم
تصدیق=گواهینامه
تفت
تفت/ سبد
تفته=آب دهان
تفاق= حادثه، اتفاق
تق اش در اومد
تقلی- برهِ دوساله پرواری / توپل...
تل بالا نخواب
تل بالا: طاق باز
تل حلوا
تل دوار
تل دواری=هیمه ای که برای سوزاندن به دیوار میزنند
تل من بشین
تل هم=قدهم
تلاشنه (تراشه چوب)
تلاشنه=تراشه چوب مخصوص سوزاندن
تلاشنه=لاشه چوب که برای محکم کردن دسته کلنگ یا تیشه از آن استفاده میکردند
تلپ=تلپی افتاد.
تلیده=له شده
تلیشوند=پاره کرد
تمتراق (با تمتراق اومد)
تمن (ظرف گلی مخصوص گندم)
تمن (مثل تمن شده)
تنده (تخمه)
تندور (تنور)
تندور ورسویی= وسیله ای که پیش از پختن نان باهاس تنورا تمیز میکنند.
تندیچه- مغز هسته هلو...
تنک
تنکه جوراب
تنگ=تنگ خر میبندیم
تو بحر کسی رفتن
ته په نه – جُل- مثل متکا
ته کل=هل دادن
ته یار=آماده
تو آخه بخش چیشی دم در وایسادی؟ چیشی شده؟ دسم تو کرده. تو (تب) هم دارم. خب جرا اینقدر دور سرت تو میخوری؟ بیا تو، جرا اینقذه خودتا تو میدی (میرقصی؟)
تو دماغی/ بیخ دماغی حرف نزن
تو ذوقم نزن
تو کاسه ما گذاشت
تو-تب
تو=بیاتو، بیا داخل
تو=درد، سوزش
توار (تبر)
تواونشا باید پس بدی=تاوانشا باید بدی
توتیات میکنم / به حسابت میرسم
توخس
تورتوری= چیزی مدور ، تیله
تورکه=حبه انگور
توف توفه نکن انقد
توفته (آب دهان)
توفه= دانه هاب بارون و تگرگ/ توف توفه بارون میباره
توقلی
تومبون
تومون ما شده (آلون ما شده)
تونوک بند به تنور میچسباند
تونوکه (شورت)
تونیکه جوراب
توپز=آماده
توپوز
توپ توپه / پول / وضعش
ترکیدیم. ای خدا ترکیدیم
توی این ایر و ویر
تُل سرکه
تُل=تفاله مثلا انگور
تُله سگ= توله سگ
تُندور- تنور
تِلنگ در رفتن= خروج بادهای شکم
تِمَن= ظرف گلی مخصوص گندم
تِمِن=گامبو
تِپنه=زیرانداز کوچک ساخته شده از کهنه پارچه
تپاله
تکون شکون
تکوندن= برگ درختا را ریختن / توت تکوندن
تگرد= تگرگ
تیرتاختی رفتم= تند رفتم
تیزونه=کیسه صفرا
تیسا (از صبح تیسا)
تیشه
تیغ آسنگره
تیر
تیغ / روز تیغ امام حسین/ روز عزا
تیر حسن و حسین=رنگین کمان
تیغ و تغال
تیغه دیوار
تیغ=خار
تیغاله= خارهای بزرگ
تیغ آفتو= اشعه آفتاب
تیفوت (تفاوت)
تیکه انداختن
تیله
تیله=وسیله بازی/ گردوی بزرگ که بازیکن با آن گردوهای دیگر را هدف قرار میده
تیل برگ
تیلیک (ترید نان خرد شده برای آبگوشت یا شیر)/ تیکه کردن
تینا=تنها
تیکه تیکه راه را اومدم از موته به گلپایگون
تیکه= خرد کردن نون در ابگوشت
ث ثقل سرد
ثقلمه
ج
جاجیم
جایی نمیخوابه که آب زیرشا بگیره
جت (صمغ درخت)
جخ=تازه، مثلاً جخ تاره گرممون شد
جختی تونستم / فقط تونستم
جرجره کردن
جرق ورقه (گیاهی بیابونی که وقت سوختن صدای جرق و ورق دهد)
جرقه
جزر (برا لای جزر خوبه)
جسکه (جون و جسکه)
جعده= جاده
جغ جغه
جغول پغول (غذا با جگر)
جل افتادن (بستری شدن)
جل باش
جل و پلاس
جل و پوست شا از آب بکشه بیرون
جل وزغ
جِلغوئه=کثیف
جلودارش نیست
جلیزقه=جلیقه
جه لب/ ای جلب / جلبی
جو قاسم
جوآل= جوال کا / برای گندم / جوال کا
جوجه کله
جوح زدن/مگه جوح داری؟
جودا (یهودی ها)
جورواجور
جوق= جوی آب
جوغ سولاخه
جوموشک=دانهای مثل زبان گنجشک که در مزارع گندم میروید
جونه=گوساله / جوانه
جووالدوز
جُزگِری=گره کور
جُل=لباس بچه / پالون خر
جِرنگه=هُرم آتش
جک جونور
جورشا بکشه
جیرتی=صدای جهش آب با فشار
جیف (جیب)
جیلیز
جلیز ویلیز
جیک و ویک
جیکش هم درنیومد
چ
چا کن=مقنی
چادر
چادرشب
چار تاق
چار زانو
چار قل=جوشنده چهار گیاه طبی
چار چنگولی
چارقد
چارقُلفی=ظرفی است از بولکه بزرگتر که ۴ دسته دارد
چاروادار=چار پادار/ مُکاری/قاطرچی/ خرک چی
چارپاشنه
چارچل قیچی
چارچنگولی
چارک
چاق ماق=چخماق
چاقچور=نوعی شلوار قدیم برای زنان که از طرف مچ پا تنگ و چین دار است
چال خشت=چار آجر و یک چاله که زآئو را روی آن مینشاندند
چال مال میش=گودالی که برای نگهداری بعضی محصولات کشاورزی در خانه میکنند
چال کرسی
چال کوپه لی
چال گندوی حموم=فاضلاب
چال گولو / چاله گل
چال گوگل
چالان
چاله چوله
چاپول باز
چاک جعده- میون بر جاده
چاییدم=سرما خوردم
چخت= موی زهار انسان
چخه=راندن سگ / چخی به سک
چده؟
چراغ انگلیسی
چراغ توری
چراغ میشی
چرخ
چرخ و چا
چرقت ننه جون=روسری مادربزرگ
چره چَره (قیچی مخصوص چیدن پشم گوسفند)
چره کردن= چیدن پشم گوشفند
چره=تیغ و تغال
چس فیل
چسون فسون
چسونک=سوسک
چش و چار ندارم
چشته خورده= از جایی چند بار بهره مند شدن
چشماش ورقولونبیده شده / لُپ اش ورقولونبیده شده
چشمت کور، دندت نرم
چشمی که بیشتر از صاحب عزا گیریه کنه، کور میشه
چطوری؟ مثل پلو تو دوری
چغاله بادوم
چغرمه=گوشت سفت شده و ناپز
چغول پغول
چفت و چوآل
چفتک
چلقی
چل وضع=خل و چل
چل چلی
چل چلی=دیوونه بازی
چل چو (شایعه بی اساس)
چل= دیوونه / خل و چل
چلاری
چلاس=آدم آس و پاس
چلال دون= چینه دون مرغ
چلته=پنبه حلاجی شده
چلغوز
چوقولی
چلفتی
چلماله
چلندرچار=حرف بیهوده
چله (ریشت چله بشه)
چله سرما
چله= مراسم روز چهلم کسی که فوت کرده
چلوندن
چلچو= شایعه
چلک (قسمتی از گوشت)
چم تاریکه / چم تارکایی که بگیره چه خدا بخواد چه نخواد بارون میگیره (محلی در جنوب گلپایگان)
چم و خم کار
چم چاره کن
چم (چه میدونم)
چم کنی که چیزت نیس؟
چم/ چمدونم
چم= گوشه
چمباتمه
چمبه کُش – تنها گیرش اورد
چمچاره کن
چند مَرده حلاج است
چنگاله (سرما)
چنگول
چه ذه= چذشا در آوردم
چه پش=بزغاله یکساله
چه گوری هستی؟
چهره=شاخهای خشک و نازک از درخت، خار مغیلان
چهزشا درآوردم
چهلپ= صدای آب
چو انداختن
چوسونک
چوق پل
چوق کلافه=چوبی بلند که رنگرزها استفاده میکنند / روستائیان هم برای تکوندن برگ درختان استفاده میکنند.
چوقت (چوب خط)
چول حفتی= برای گم نشدن مطلب لای کتاب میگذاشتند
چول مو
چولحفتی/دست و پا چلفتی
چوله/ مث چوله شدی
چوله= پنبه ریسیده نشده
چوله=از برگ مو
چولوندونی
چولماله
چون (خرمن کوب)
چون کش= چوب رابط بین چون و یوغ برای کشاندن چون
چونسوآری
چونه خمیر
چوپون
چلاس=شخص انگل و آس و پاس
چوگان
اندر خم چوگان حوادث چون گوی – بازیچه دست روزگاریم همه (محمد باقر ادیب گلپایگانی)
چی شی
چُریدن= شاش کردن
چُمبه نشستن
چُنبه
چُکل=کنده درخت
چِل چو= شایعه
چپ و راست ات میکنم
چپر=جایی که مرغزار بود و با بیل یه تیکه آنرا میکندند وجلوی ولگوی آب میگذاشتند
چپلاق= کتک زدن
چپلاقت می کنما
چپو=غارت/ چاپیدن
چپول=چپ دست
چپوندن=چیزی را به زور جاکردن/ جادادن
چک و پک (میزنم تو چک و پکت) / درب وداغونت میکنم
چک چنه
چک-دیم=صورت
چکا؟
چکمه
چیز خورش کردند
چیزی دسگیرم نشد
چیزی بارش نیس
چیزی مدفونش نیس
چیل
چیلن گر (آهنگر)
چیلیسیده=پژمرده
چیکولی (یه چیکولی) یه گارسی
چینه=دیوار
ح
حاصل= زراعت گندم
حالا که همچین است
حالایی= امروزی، متجدد
حاپ حاپ= صدای سگ
حاپو
حِتله= نون خمیرشده در غذای آبگوشتی
حُتلی-= چاق و چله
حجمت=حجامت
حروم حلال حالیش نمشه
حساب سیاقی
حسن رود و حسین رود
حسوم= قاشق بلند برای بهم زدن دیگ
حِکّه+ مگه حکه داری / مرض داری/ تنت میخاره؟
حلواجوجی=حلوا مخلوط با آرد
حصه وار=تقسیم آب
حصه گوش=گوشت کوبیده
حض کنه
حله قوقو=تاب خوردن
حموم ارباب
حن= بزغاله یکساله رنگ شده
حول و ولا= مرارت و زحمت زیاد
حولی/ حولو= کره خر یکساله
حُهر و حُهر=صدای سگ پیش از حمله کردن
حیدر بگ / جیدر بی ذات
حیض میدون: فلکه معروف شهر
حیض: حوض آب
خ
خار=تیغ
خار=خواهر
خارجکی حرف نزن / مربوطی
خارماقیلون=خار مغیلان
خارکردن سر=شونه کردن
خاله قزی=دختر خاله
خاک تو شویی= سم کوبیدن حیوانات هنگام خشم
خاک مالی=به خاک آلوده
خاک و خل
خاکسر=خاکستر
خاگینه
خایه دار- آدم با جربزه
ختم روزگار- رند و زرنگ
ختم=مجلس ختم
خدا نصیب شمر صحرا کربلا نکنه
خدایا اگه شمری خو بگو
خر ما از کُرّگی دُم نداشت
خرا با پالون درا با دالون
خردیزه= خر بد قلق و ناهنجار
خرّش گرفتم= گلوشا گرفتم
خرپ و خرپ= صدای خوردن چیزی مثل قند یا سیب...
خرچه گرفتن=ایرادگرفتن
خری که بردی بالا، هالا بیار پایین/ غلط خودتو باید جبران کنی
خسه=خسته
خشکاله
خفت= یقه
خفه قون
خل و پیلیچ
خلا
خم رنگرزی
خناق بگیری =باد حناق بگیری
خنزر پنزر
خنس=خسیس
خو بسه / ادامه نده
خودتا بدله نکن
خودش را میخواد سورمهای قلمداد کنه
خورجین
خورند/ این به خورند اون نیس
خوره به این خوروس بی محل بیافته
خوروم= کند ذهن
خوشه یک سر دارد
خوشی زده زیر زپه اش
خومه=پشم ریسیده
خونه تون هم آب دون
خونه جواد خال دار
خووه خووه هالا نوبرشا اوردی
خوچون=خوشون
خَرم از کره گی دم نداشت
خُسوره=مادر زن / باب خُسوره=پدرزن
خُلته=دسته بز و میش که برای چرا به صحرا میبرند
خُورفه = خل فه(یک نوع سبزی که برای قند خون خوب است)
خِلته=افساری کوچک برای بستن پوزه حیوان بهم
خیار سبز رکیب دار و وانشون خوش عطر
خیر ندیده=الهی خوش نبیند
خیش
خین بس= صلح برای جلوگیری از انتقام
خین=خون
خیگ=مشگ
خیگوله=خیگ کوچک
د
دادا
داراق نشته=ترقه
دارام دوروم=سر و صدا
دارغه=داروغه
دارغه=صدای شکستن چیزی
دارغی صدا زد
دارگدار=چیدن بریده های چوب روی همدیگر
دارگدار=گاه گدار/ بعضی اوقات
داریه زنگی
داریه=پشت بادیه زدن=ضرب گرفتن
داشتیاری
داشی
داعا=دعا
دال گیرونی=بوته بیابونی؟
دالو=زال/ پیره زن
دالون
دانگ=صدای شکستن چیزی . برخوردن
داکی چی= بازی با کودکان / سرک کشیدن
دایره لنگی=نوعی بازی
دبه دراوردن
دخل دکون
درازاو= مامور تنظیم و کنترل آب در جویها و نهرها / میرآب
درد و بلاش بخوره تو سرت
درست طیار
درسرا=درب حیاط
دره وری
درگاهی=جا رختخوابی
دس مال=دستمال
دسار
دست به آب
دست تل منار
دست و پا چلفتی
دستم دودو شده
دستم زخم شده، تو میکنه
دسخاله
دسداس
دش مون=دشنام
دشتک/ محله دشتک
دشخوار=دشوار
دشن نکردم
دق دل شا خالی کرد
دق دلی=تلافی/ انتقام گرفتن
دک و پوزتا خورد میکنما
دل دل کردن
دل ریسه= از گشنگی بیحال شدن
دل پیچه=اسهال
دلم خنک شد
دلم دودش را کرده
دلم کوره کرده/ دلم تنگ شده
دلنگوز
دم آسمون: قریه ای در گلپایگان
دم به نقد=در حال حاضر
دم دمای صاحب= نزدیکی صبح
دم گیرونه-آنچه به آسونی آتیش میگیره
دماغتون چاقه کیفتون کوکه؟
دمب کمر سعد آباد گوشه
دمب کوچه
دمرو خوابیدن
دمرو=به شکم خوابیدن
دمن/ دشت و دمن
دن تاقه
دن تاقه بگیری
دن سرخه=زنبور سرخ
دن لق=راز نگه ندار
دندان قرچه
دندت نرم
دندت نرم خوبید سر به سرش نذاری
دنده /بدن
دنده=زنبور
دنده=ماشین
دندون شمار=مارمولک
دندون گرد=خسیس
دندون گیر
دنوئه=خمیازه=دن دره
ده سک/ دفتر و ده سک
دهانش بچاد که جرئت کنه
دو آر قالقای=دیوار بهاربند
دو دمه
دوآر (دیوار)
دوال پا= موجود افسانهای با پاهای دراز
دوختن=شیر دوشیدن
دودو اسکاچی
دودوزده باز
دورون (دوران)
دوزبازی=بازی مخصوص با ریگها
دوشاخ مَحراب
دوقورت و نیمشام باقیست
دولابی
دومادون: هواکش تنور
دونگه/ نون دونگه
دونگه=آتش زغال اخته
دووگمه=دکمه
دوک داسون= شر به پا کرد / داستان درست نکن
دَه نار=واحد وزن
دُبُر=بز جلوی گله
دُخته رفتم سوزن بزنم غلغله بود
دُم چره=اسهال
دِ سار
دِردُو-آدم وقیح و بیپروا
دِسی=کوزه بزرگ با بدنه کلفت
دِهلِنگوز=آویزان
دک کردن=کسی را خارج کردن
دگوری=روسپی
دُوری/ مث پلو تو دوری
دیتی دیتی= برای بازگردوندن بز
دیسوله=ظروفی سفالین با بدنه ای کت و کلفت
دیم شا یه وری کرد به طرف من
دیم=صورت
دینارو
دیه=خون بها
دیه=دیگر
دیگمی پیرن=دکمه ی پیراهن
دیگوله
ذ ذله شدن
ذلیل مُرده
ر
راسا، در باغ انگور=جویهایی که برای نهال مو کشیده میشه / در همین راسا...
رباطت: خانه ات
رخت نیمدار
رخت=لباس
رفه
رقهشه
ره قشه= نخ / اگه یه رقشه نفتا داده بودن به آمریکا
رو چیشم
روحب ساب /روحبسی
روخونه=رودخانه
رودل
روده بُر
روروئه
رونکی (خر)
رَب و رُبم دراومد
رَشک= حسادت / حسد
رَمَق
رَند (پارو)
رَگَسه= دنبال هم افتادن . مگسا رگسه بسته بودند
رِشگ= تخم شپش
رِنگ (نقشه) اوسا علم این چه رنگ بود نوک علم …
رِنگ=مربای انگور
رچ و را
رکیبدار
ریش ات چله بشه – سفید بشه / پیر شی ایشالله
ریش بابا
ریش غازی= نوعی سبزی خوردنی نزدیک جوی آب
ریقو
ریگ لپر
ریگ گووزل
ز
زابرا شدم
زاد و رود=فرزندان و...
زار میزنه (چند معنی)
زارون/ نالون و زارون
زاغول=دارای چشمان زاغ
زال و زوق=کیا و بیا
زالوق=زالو
زاورا شدم- ناگهان از خواب پریدم
زبون مادر شووَر
زحتراک=زهر ترَک
زحله=زهره
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم در دل ما بودهای
زَهرِه ندارم که بگویم ترا
«بی من بیچاره کجا بودهای؟»
آینهای! رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
زحلهاش آب شد=از ترس کبدش ترکید
زدم به زخم اون کار / پول…
زر زدن
زردنبو
زردول . زاغول
زغنبوت
زفت و زوفت
زقل =فضله کبوتر
زلم زیمبو
زنبق اش او شد= به شدت ترسید
زنجیل
زنعموم خش کرده
زهر هلاهل
زو...= عمه گره وره زو........
زوخم=بوی بد گوشت
زوره=علف خشم . خوراک حیوانات
زوزال= شبنم یخ زده
زوم بسه=زبان بسته
زوک و زوک/زق و زق=تنش زخم و کمر درد گرفتن
زپرتی=ناچیز
زپه= خوشی زده زیر زپه اش
زیر بید خُسبیده=زیرسایه ی درخت بید خوابیده بود
زیرجامه=بیژامه
زیردندونی=جوییده جوییده
زیق زار= شوره زار که برای زراعت مناسب نیست
زیق وار=باتلاق
زیونم مو در ارد
زیپ زیپ پنبه
زیپو=توخالی
ژ
مژگون مژه
س
سادگیری
ساروج
سازین
ساعت آبگرم
سبزی کویی
سجلد=شناسنامه
سر اوساری
سر بر خود
سر برداشت کردن
سر بزار بمیر
سر بزنگاه
سر به گریبون
سر تاق=بدون روسری/ سر برهنه
سر سنگین
سر شیر
سر شیر=خامه
سر عَسبی =با عجله
سر و مر و گنده
سر وَزا
سر گذر
سرا علی. سرای علی
سربیت=چوب بلندبرای تکاندن گردو
سرحساب = یر به یر شدیم
سرخور
سردا بکن تو صادگیری تا روز به روز چیز یا گیری
سرسام گرفتم
سرش=سریشم
سرفه را بنداز=سفره را بیانداز
سرقلفی
سرقیلون
سرم سیاهی میره
سرُ میچید… گیوه
سرچوقی=پولی که بعد ازفروش احشام معمولاً علاوه برقیمت اصلی به بچه ها میدهند.
سرکوفت
سرگین
سری تو سرا در آره
سفتاب
سفره آرد
سفره را ولو کردم= انداختم
سلندر= معطل
سلندر=ایستاده نگه داشتن
سلواتون=سررباطون
سم سم=معطل کردن
سنجون
سندرمه: دو نوع طناب، که از پنبه و پشم ساخته میشود
سنده
سنگ پا
سه قر=آدامس=کالیک
سه لاری (مشکه دوغه سه لاری)
سه لت= وقتی فرش را میبافتند با شونه مخصوص سه لت میکردند.
سوآل به پالون
سوآل به پالون گذاشتن / هندونه زیر بغلش / گردو تو جیف من نکن
سوآل=سفال
سوا=فردا
سوار خر بید=سوار خر بود
سوال= ساقه گندم یا جو آماده برای کاه
سوت و پوت=پاره پاره / جرجره
سور=گیوه
سوراخ سمبه
سورسات
سورشاته (نون شاته)
سورمه قلاغ= گیاهی خودرو و رنگی که بچه ها باهاش تخم مرغها را رنگ / گوز قلاغ
سورچ= گوشه سه کنجی دیوار
سول گاز
سول=ناودون بارون
سولاخ او=سوراخ آب
سولفه=سرفه=کواَا
سوونوئه
سُدّه=سرماخوردگی
سُر خوردن
سُنگاله= از شدت سرما دست و پا لرزیدن؟
سُوک= چیزی نوک تیز که به پهلوی حیوان میزدند تا حرکت کند
سگ زرده
سگ و سوته
سگرمهاش را تو هم کرد
سیاسر=دختر
سیاملیج=پرستو / آدُر=سار / بادخورک
سیب خاکی
سیخ
سیخچه
سیر کو
سیر کوب= سیرکو
سیرامونی نداره= جوح داره/ هرگز سیر نمیشه
سیل=تماشا
سیلی
سیم چرخ
سیم کشیدن زخم= عفونی شدن زخم
سینه بزن سه ضربه آبگوشت ناظم چربه
سینهریز=گردنبند
ش
شاته(نون شاته)
شاشش کف کرده
شاوونی (انگور شاوونی) شاهانه؟
شب چره=عبارت بود از کشمش، تخمه و که در میجمعه میگذاشتند
شته لاق=بدوبدو
شر شر آب
شرا=سرخک
شفته شده =حوتله شده
شلتاق کردن=شلوغ کردن
شلته=دامن کوتاه
شلم شوربا
شلنگ تخته=با قدمهای بلند راه رفتن
شما که وصال تون به ما نمیرسه
شن کش
شندرغاز
شنفتن=شنیدن
شنگه
شه ر و ور
شهر هرت
شو=شب
شوئید کووای (شوید کوهی)
شودر=شبدر
شول وُل یهود
شوم (شام) شده= غروب شده
شونه سر=دارکوب
شوچره= آجیل و مخلفات
شُرشُره
شُله
شیرتی قارتی
شیرزده=بچهای که زود از شیرخوردن بگیرند/ با فاصله اندکی بجه....
شیرشفتیل=فرفیون=گیاهی با گلهای زرد و شیره سفید
شیرواشیر=دنبال هم زائیدن
شیشه بابا
شیمه=چوبهای کوتاه که در یوغ یکار میرود
ص
صادگیری صحت آب گرم (حموم)
صحنه گاه / جلوی خونه
صندوق خونه
ض
صادگیری /سادگیری
صحب=صبح
صحت آب گرم (حموم)
صحنه گاه / جلوی خونه
صندوق خونه
ض
ضایع کرده
ط
طاس واس=ویار زنان
طاق واز= بر پشت خوابیدن
طالح=بخت / طالع
طام دار=طعم دار
طلح=طلوع صبح
طلوح صبح=بوق سحر
طناف=طناب
طوقه
طولحومبه
ظ
ع
عارعاری= متکبر
عاروسی=عروسی
عامو برو او ور
عذب=مجرد
عر و تیز
عشور (نصرالله عشور)
علو گرفت (آتیش)
علومت (علامت)
عماری=تابوت
عمه قزی=دخترعمه
عمو قزی=دخترعمو
عن سر عه
عنبرنسا=سرگین خر ماده
عوصار=افسار
عوپ ش پُره = اوقاتش تلخ است
عُندِله= رویهم انباشته
عپونی
غ
غازی= لقمه نون
غدو=سوخته
غربیل بند= کولی
غره شدن
غره نشو
غش و ریسه
غشقرق
غلاغ جره برا کسی یا کریم نمخونه
غلاغ پر
غلاق ترسونک
غلاق عمری
غوره=میوه نارس
غوزه / گولوزه(گل پنبه)
غیه=ناله ضعیف
غیژ و غیژ
ف
(بغ و فغ به معنی خدا در زبان پهلوی است). نشانههای باقی مانده بر دیوارههای غار حاج قارا و نقاشیهای آنها دلالت بر خط نوشتههای قبل از اسلام دارد...). روستای فغستان، قبل از اسلام نیز وجود داشته و چه بسا آتشکده بوده است.
فاشکی
فت و فراوون
فحل= طلب نر کردن الاغ
فرچه
فزرتی=ضعیف و بی عرضه
فغستون
فغن فغال
فقوش=کج و کوله
فلنگ را بستن
فور دل مردم نشس= آتش درونی مردم نشست و خنک شپ
فولوس (دارو)
فُوجه= سکته قلبی
فک و فامیل
فیلاخص
ق
قاتق
قاتی واتی=قره قاتی
قارا=حاشا/ یارو زد به قارا=حاشا کرد
قارقارو
قازورات= چیزای دورانداختنی
قاطمه=نخ ضخیم از موی بز
قال و مقال
قال=شلوغ
قالش را کند
قالقاله
قالگذاشتی و رفتی
قامپوز درکردن
قبا نمد= نوعی پوشش نمدی
قبراق
قد مردئون نرو (از نردبان بالا نرو)
قد= یکدنده
قدپایی دادن
قدچوب لباسی
قدک
قدیفه (لنگ بقچه حموم)
قربتی بازی (کولیگیری)
قرص=محکم
قرقی
قرچوندن/ دندان قرچه
قزقون
قزمیت=ازکارافتاده
قزن قفلی=سنجاق
قسر=حیوان غیر آبستن
قشو (گاو را قشو کردن)
قل قل
قلاق=کلاغ
قلف=قفل
قلقلی/ قلقلک دادن
قلمبه سولومبه
قلواسنگ
قلیه قلیه
قلیون چاق کنه : محلی بیرون شهر
قناره/ قصابی
قوئیت
قوت=هیچ
قوزک پا
قوس گیر شده/ خیلی سرد شه
قوس گیر= برف زمستانی در آذر و دی
قوقولی قوقو
قولنج -قولنجم را شکستم
قولوف (یه قولوف نوشیدم).
قِرقشوم=یخ زدگی بسیار شدید
قپون
قپی اومدن=پز دادن
قیل=عمق زیاد (بجایی که عمق آب زیاد بود، میگفتند)
قیلون
قیمه قیمه=ریز ریز
قیچ
ک
(کُربُزی) گرگی خود را به لباس بز جلوه دهد
کولوغ=کلوخ / کولوغ عماره
زمینی که شخم میزنند وبعضی از قسمتهایش هنوز صاف نشده و به صورت مختلف بافی مانده باشد.
کادون=انبارکاه
کارتی= حیوانی که باید سرش بریده شود / علف زیاد . بترکه
کاردونک= عنکبوت/ رطیل
کاری واری نداری
کاسه دارم ارک وارک/ تو پر کنی من پر ترک
کاسه لیسی= چاپلوسی
کاسگر=کاسه ساز
کال جوش=آبگوشت با کشک
کالیک=آدامس=سه قز
کاه مال خودت نیس، کادون که مال خودته
کت و کول/ از کت و کول ما پایین نمیاد
کترهای (الکی – شانسکی)
کته
کتونی
کجار=دانه گیاهی اسپند دود کردن
کجارون
کرت و کش برای مرز بندی
کرت=دفعه
کرجنگ =خرچنگ
کرسی
کرم نریز
کرچ و کرچ=صدای قدم زدن روی برگها / صدای جویدن چیز خشک
کرچل کودی / چوب کرچل کودی
کس سووا را نئیدی= کسی فردا را ندیده
کشتیار
کشتیارش شدیم
کشماله
کشکوار= کش و قوس
کشکول
کشیدن/ مادگاو کشیدن
کفتر
کفش تاق تاقی
کلا مون قاطی میشه
کلا=زمین بایر
کلف و یکون=کن و یکون
کلنجار
کلنگ
کلوبند=چینی بندزن، کسی که قوری شکسته را تعمیر میکرد
کلون=جایی که مرغها شبها میخوابیدند
کلپوش=بوته ای بیابانی که ریشه آن سوزاندنی است. گیاهی وحشی، که هیزم میشود
کلکلون
کلی «ته یار» دیده بودیم = کلی آماده کرده بودیم / مهمانی
کم کومه= غر زدن
کماجدون
کمبیله
کمر=سنگ کوه / کوه و کمر
کمر=وسط
کمچیز=ملاقه
کمچیزک=بچه قورباغه دارای دم
کنجید=کنجد
کهنس=خسیس
کوئه= سولفه=سرفه
کوجَک آبی
کور کن (چراغا)
کوزه آب
کوفت بخوری
کوفت هلاهل
کوفت کاری
کول بیت=کبریت
کول قهلنجونی
کولاته=شکسته و لنگ
کولاجین=مرز پهن بین دو زمین زراعی
کولبنده=کوزه شکسته
کوله= نوعی نان
کولونده=کوزه شکسته
کولپیش= گیاهی وحشی که هیزم میشود
کولک و پَر
کولی بده=رو گُرده سوار شدن
کولی گیری (قربتی بازی)
کوماجدون= قابلمه
کوناله= انتهای میوه
کونالی پا=پاشنه ی پا
کوه دره کمین (نام کوه ها، ص ۱۱ افاضلی)
کوود کله=جمجمه
کوپنده= توده/ کپه
کوپَه =آجی رباب
کوچه علی چپ
کَل پِنجه=وسیله ای پنجه مانند برای جمع آوری گندمهای چیده شده
کُ تُری سگ =توله سگ
کُر چل (اضافات گندم)
کُرده به کوه
کُرده رفته کوه: افسانه ای در زبان عامیانه که هر گاه کرده به کوه برود، برف زیادی خواهد آمد
کُم بیزه
کُپ شده=خراب شه
کُپنده= انبوه= انباشته
کِر=بی حسی
کِرَت (دفعه)
کِلمه=کلمه
کِورتو= قطعههای زمین کشاورزی
کپلی/چال کپلی
کپه برای کاه
کپه=بخواب
کپه=سبد
کی کی شونه که برند = منتظر خداحافظی و رفتن اند
کیس دوغ(کیسه دوغ)
کیس گون=کیسه ای که به پستان حیوان میبندند
کیلت در تندیر گا=کلید تنور گاه
کیله=پیمونه
کیچی کیچی (به گربه)
گ
گا به گا کرده / من مهین خانوم را گرفتم. خواهر من هم برادر اونا گرفته
گااس=شاید /
گارسولی
گارسی
گالش
گالو=آلوی سیا
گامبو=بزرگ
گاو ابلغ=سفید و مشکی
گاو نه من شیر
گاوه
گدار (بی گدار به آب نزن)
گدار (بی گدار به آب نزن) / گدار ماکوله / بی گدار به آب نزن
گدارا= بهم خوردن حال از غذای سرد
گداره=چوب عقب و جلوی چون
گر و گر زنگ میزنند
گر=شعله کشیدن آتش
گرا / چار زرع و نیم
گرا= تخم حشره -لارو
گراته (کار گیر کرد)
گراندن=روشن کردن
گربه آقای فرحی
گربه شاوونی=آب دزدک / جشره ای که زیر زمین زندگی میکنه
گرته=تیز و سر چون / میله های آهنی چون
گردآو=گردو،
گرداله
گردنگا= گردن گاه، محل عبور از گدار بین دو کوه
گرده=کپی کردن
گردگون=گردو/کردگان
گرسوز
گرومبه=صدای ناگهانی و بلند
گرچین
گرگاس=علف هرزه که در مزارع گندم میروید و باعث تلخی نان میشود
گرگرفته
گرگوری=اشخاص بی ارزش
گری=جیریب
گز خوردن
گزن گورزی= شانسکی، الکی
گزگز / اجل دور سرش
گشنیج= گشنیز
گل انداز=حریم لای روبی جوی آب
گل تغنه=جوجه تیغی
گل دیوار
گل میون قالی/ گلچین میکنی
گل گاوزبان=گیاه طبی
گل- آویخته به جایی
گلازنه=نخ بلند
گورماس
گلکاس =گوراس=علف هرزه
گلگونی (ماست گلگونی).
گلیز
گلیزبند=پارچه ای که به سینه کودکان میبندند
گمون=فکر
گناس=خسیس
گنبذ
گنبذ /گنبذ
گنجه=کمد دیواری
گندله کن= چمع و جور کن
گندم چین-دروگر
گنده بک
گنده قلاغ= غده ای زمینی که زمستانها کلاغ با نوک زدن به زمین از زیر خاک درمیاره و میخوره
گندله= گوله نخی که ریسیده شده باشد
گندی=کوفته درست شده از برنج و سبزی و کشمش و گندم پوست کنده
گندیچه=کوفته قلقلی
گه ری مشته= مشت گره خورده
گه گدار=بعضی وقتا
گوآل کود
گوارگه= دعوا و مرافعه
گوال کا
گورا= پشت سر هم
گورده
گورون (چوب چوپونی)
گوز غلاغ
گوز پیچ شدن
گوز گلایه
گوزو
گوزک پا=قوزک پا
گوسوختن
گوش له تَه = مریض احوال ....
گوش کودی
گوشت نیار و کوفته بخور
گوشه
گوشه= چوبی که خیش را به چون وصل میکند
گول وا میگیری= سوءاستفاده میکنی
گول واگرفتن
گولوزه=غوزه پنبه / با شیطون گولوزه کاشته
گون مادگاو-پستان گاو
گون=برای هیزم
گوندله شده
گوندله=گرد/گوله شده
گوچ=نشخوار کردن
گوکلون=گاوچرون
گوگل/ چال گوگل
گوگیجه
گوگیچه گرفتن (گیچ و ویج شدن)
گُرده=کمر
گِرده=نون گرده
گِرپه= چوب غلطک برای انتقال اجسام
گِزخوردن=تازه به جوش اومدن
گی چی نی در / معجر
گیا بابجون =گیوه های پدربزرگ
گیج حرومه=سرگیچه.
گیجین/ این در به این گیچین نمیمونه
گیجینه در=پاشنه درب
گیریه زاری (گریه زاری)
گیزه
گیزه (زبونت را گیزه بگیر)
گیسا=مهره پشت گردن
گیوه
گیپا/ کله پاچه / شیر دوش شکنبه، هزار لا بعد برنج و گوشت
ل
لاجون=ضعیف
لاحاف کرسی
لاحر=سنگین و شل و ول
لاق=مخلوط آب و گل و گچ سفید
لالمونی
لالو
لاپ و لوپ- رجز خوندن
لاپوشی کردن
لاک / تو لاک خودش رفته
لاک ناخون
لاک گل
لاک گل=استمبلی
لب و لوچه
لب گیزونه
لب، کنار
لتینا=عنکبوت
لحرمه =مجروح
لخت و پتی
لشمه خوری= چیزهای متفرقه زیاد خوردن
لغاز خوندن
لغاز نخون / لغز نخوون
لف=لپ
لفت دادن
لفت دادن.
لوآس=ریواس،
لچور،
مث مار لوئه کرد.
لیشکه=پاره پاره
لق لقو=ارزان
لقد=لگد
لقرونت=ران پا
لقوه گرفته=میلرزد
لمبور
لمبور خوردن
لن دور=لندهور
لنترونی
لنجاس=روناس / گیاه وحشی
لنکرونه=تیکه انداختن
لنگ (تا لنگ ظهر خوابیده)
لنگ حموم
لنگ=شل
له کاته
لور کش= نوعی کشمش پردونه و پوسته کلفت
لور. لورخاکی=موش صحرایی
لورمش
لومبوندن- چیزی را آهسته آهسته خوردن
لونی غلاغ =لانه ی کلاغ
لوول انگور
لوکه=قدم زدن
لوکه=یورتمه رفتن اسب و الاغ
لِر میخوره- میچرخد
لپر
لپر / ریگ لپر / لپر میزنه
لپر/ بازی رلگ لپز/ موج زدن آب
لچور
لک و لک-آهسته کارکردن
لیزلیزونگ=سرخورده روی آب
لیشکه لیشکه=پاره پاره
لیقه=پشمی که داخل دوات مرکب میگذاشتند
لیچار
لیچار بارمون کرد
م
مادر مقومات
مارچونه=مورچه
ماس کیسه
ماست گلگونی
ماسیده (منجمد شده)
ماعینیا قند بود گرمکای گلفاگون
مافنگی=تریاکی
مال= خر، اسب
ماله=وسیله بنایی
مامول=زیبا
مایه رسوایی
متاب (مهتاب)
مثل ماسه خیگ
مجه=مژه
محفری
مربوطی حرف نزن=تیرونی
مرد اونه که سر شاش خالیش نگوزه
مردبون قالی=نردبان قالی
مردنشین / چون
مرزه=ماله
مرغ نونا از دستش میسونه
مرغ=چمن
مرگ یکبار، شیون هم یکبار
مزَلف (فکلی) مکلا
مسجد آخوندیا
مشکه
مشکه دوغه سه لاری/ یه من که را (کره) در آری
مطوق=آشپزخانه
معینیا
مفت و مُسَلم
مفلق=بچه مفلق
مقبول=خوشگل
ملیج= گنجشک / بچا بچا بچ ملیجا
من رعنا و تو رعنا. این خر کله را کی ببره صحرا
من و من کردن=حرفا را زیر دوندونی زدن
مند مور=لرز
منقا (انگور)
منو وریو نکن=دستپاچه نکن
منگوله
مهزهنه=قیمت
موتوشه شا ببره=مرده شور…
مورگه
موش نمیره سراغ همونه، همونه میاد سراغ موش
موقور اومد=اعتراف کرد
مول (مگه اون مول فلانی است)
مولما = استخوان لای زخم
مووفتول/ سیم نازک
مَحتق=کنترات
مِجمعه (سینی بزرگ)
مِشمَشه-مرضی شبیه وبا
مِنقاش
مِنقو: سینه پهلو
مِنگ=گیج
مگر نوبرشا آوردی
مگر کاغذ حاجیا را اوردی
مگر...غولا واجه کردی
مگه صنم فروختی؟
میخ طوله (میخ طویله)
میخواد دست بنماد / خودش را نشون بده
میخسبم
میزونی؟
میون کولی
میگیرم میزنمتا
ن
نا ندارم= از نفس افتادم
نادل گرون=نگران
نالی (تشک)
نام کوفت
ناکار (حسابی ناکار شده)
نخاله= آدم لوس و ننر
نخاله=سبوس/ سنگ نخاله
ندونم کار
نذا دهنم وا شه ها
نشونده=دو قطعه چوب موازی که زیر نشیمنگاه چون نصب میکردند
نشین ور دل من
نظامی (تنبون)
نعبلکی
نفسات چاق بشه
نفله
نقل گشنجی
نم یلد=نمیگذارد مییه لد=میگذارد بییل=بگذار
نمزشتند=نمیگذشتند
ننم رود (رود=فرزند)
نهنی=گهواره
نون بابلو
نون خشکه=خسیس
نون دونگه
نون شاطه/ تاس خشک
نون شکری
نون شکری
نون و آب دار
نونت آجر شده
نونشا به تنور میچسبونه
نوواله=غذای سگ
نوچ+ نه
نچایی=سرما نخوری
نگو والا گریم میگیره
نی قلیون
نی چین کنی
نیره (چوق نیرون) / ماست / کره
نیش خُره
نیش تا ببند
نیف تمون=معمولاً کلید یا آدمهای چپقی، چپقشان را در نیف
شلوارشان میگذاشتند
نیفه تومون
نیم دار= کهنه
نیم گاییده
نیک زدن=جوانه زدن
نیک نیکه
نیک نیکه نخور
و
واتلقیدن=عقب نشینی کردن، پس رفت
واجه (لباساتا واجه پوشیدی)
واخجلتا
وار (مرغ از تخم وا میرفته)
واسرنگ اومد(زیرش زد)
واسرنگ=اعتراض
واهشتی: باز گذاشتی / واگذار کردن
واپلاسیده
واگوچیده= جمع شده
وای تل دوآر =وایسا تل دوار=بایست پیش دوار
وت وت کردن= نجوا کردن
وخ پا
وخ پا=وخی=بر پا
وختی= زمانیکه
وخسا
وخسم برم
وخی=پاشو
ورا سوزه گرفتم= سوزش معده / ترش کردن
ورافتادن/ صفحه کاست / الهی ورافتی
ورافتو=قسمتی از زمین که صبح آفتاب به آنجا میتابد
وراومدن= خمیری که با مایه خمیر پف کرده
ورتکله=مندرس
ورتیزوندن= قهر کردن
ورتیزونه
ورجه وورجه (جایی که نمتونی ورجی، فروجه)
ورجی ورجی
ورداشدم نمیشه=از عهده ام بر نمیاد
وردست= شاگرد
وردنه=تیل برگ
ورزنه
ورزو=گاو نر
ورقلمبیده=برجسته و بیرون زده
ورپریده
ورچهزید بهگیریه
ورکشیدن=بالا آوردن پاشنه کفش / گیوه هاما ورکشیدم
وریو شدن=دستپاچه شدن
وز=مقسم آب/ محل تقسیم آب
وزا (سر وزا)
وسط این هیر و ویر
وسی/ آب وسی= باقیمانده آب جوی
وشت و ویلون=سرگردان
وصف حرفاً
وقم=توخس
ول و وادرا=پخش و پلا
ولنگ و باز= گل و گشاد
ولگ= راه آب باریکی که از جوی به زمین زراعی باز میشود
ونو (درخت)
ونگنه= غر زدن
وور دادن / وور داد تو سرش
وول نخور انقذ
ووی=ناباوری، اظهار تعجب
وَر / برو او ور=طرف
وَزغ
وِلگو=بند آب
وِهلو=پهن/ وِلو شده
ویژ و ویژ= از اصوات، صدای پرتاب سنگ یا گلوله
ه
ها پس چی چی فک کردی
ها کردن خمیر
هاتمرگ=بتمرگ
هاجر خنجری
هار و هلاک
هارت و پورت= شلوغ کردن/ رجز خوندن
هامون=هنوز هم
هر محل که رفتی= هر وقت که رفتی
هر چی لوئه کردم= التماس
هر چی گفتم به خرجش نرفت
هراسون=ترسان و مضطرب
هرانگ=جوی بزرگ
هردنبیل
هره مهای=الکی
هره مُکو/ علف خوردنی نیست
هرچون
هش-بانگی برای برکردوندن الاغ / شش/ هون..
هشت=گذاشت
هشتن=نهادن
هل مکو: شیرین بیان
هله هوله=تنقلات
هلومونه / آلاکلنگ
هلگ و هلو= نوعی هلو
هلگ=نوعی هلوی بی آب که گوشتی نرم و لطیف دارد
هلگاله=برگ هلو
همبونه
همونه=انبان از پوست بز و میش
همچین یه کاره که نمیشه گفت
همیان
هندو
هندو=نوعی شیر اشتراکی بین زنان
هندوانهٔ ابوجهل
هنگومه گرفته دوباره؟
هنگیر کن
هوا ورم داشت
هوار=آوار/ فریاد/ ای هوار
هوشکه=هیچ کس
هول ورم داشت
هومونه
هُرت=صدای نوشیدن چای
هُم پا=رفیق، همراه
هُم یوغ=دو گاو که با یک یوغ زمین را شخم میزنند
هُمواری=بیابان بدون پستی و بلندی
هُمگیر کن=شتاب کن
هِرت=بی قانون
هِری= برو گمشو
هِناسه=نفس زدن
هپلو کردن (هاپولی)=چپو کردن/ غارت کردن
هک هکه=سکسکه
هی سوم= ملاقه
هی سوک=گاو را باهاش سوک میدند
هی شون= افشاندن گندم در هوا
هیر و ویر=ذر اثنای کار، در این هنگام
هیزه شدم /دل پیچه و ریق ریقه /
هیسوم=کاردک تریاک مالی
هیشون/ از هر طرف باد بیاد هیشون میکنه= باد دادن گندم
هیشکه
هیمه
هیمه دون=انبار هیمه
ی
یابو
یاد و ویر ندارم
یادیه=جاری
یاراخ تش دوماد
یارو
یالقوز=تنها
یخه=یقه
یر نه یه شب / یه شب در میون
یرقون
یرقونش منو کشت
یقول دوقول
یلا و (یکندر) یلشگون: لت و پار
یناخفری=دیفتری
یه آله=یهوری / آله خوابیده
یه خودی=کمی
یه زا= قدری
یه عَپهونی ازت بگیرم
یه قولوپ آب بخور
یه وری=یه وری (یه وری را میره)
یه کلی-خیلی زیاد
یه گوئه مونده / بدنش خشک شده
یهتاق آب- ۱۲ ساعت آب. نیمتاق آب=۶ ساعت آب
یونجه حاله= یونجه ای که تازه کِشته شده باشد
یونجی گل قرمزا
یَر نه یه رک= یک روز در میون
یپیش= پیوسته
یک بار جستی ملخک ، دو بار جستی ملخک، آخر به دستی ملخک
زبان گلپایگانی یکی از کاربردیترین زبانهاست. یک مثال: جملهٔ «امیدوارم در انجام این کار که به تو واگذار میشه، همه تلاشت را بکار بگیری و آنرا درست انجام دهی، با یککلام (کلوم) کوتاه قابل انتقال است: بِنَمْ چمکنیا
فتو خندید
صبح زود که آفتاب از لای ابرها بتابد چنین میگویند
آله افتاده
کسی را گویند که در منزل دوستی چند روز اطراق کند
آلون کردن
سماجت در طلب چیزی
از دیوار شکسته باید ترسید
افراد بی دست و پا گاهی اقدامات خطرناکی انجام میدهند.
از سورچ دووار خودشا بالا کشید
از گوشه دیوار بالا رفت
از ما مرغه و تو کلکلون ازشما خروسه و گر پشتبون
به کسی درباره چیزی که دارد یا هنری که نشان میدهد گفته میشود
از هر طرف باد بیاد هیشون میکنه
به آدم ابن الوقت گویند
از هولش در اومدن
آسودگی خیال
این همه خان رو یکیشا بدین چراغ موشی
کنایه از تفرعن زیاد در عین بی چیزی است
اگر خدا بخواد به علف زوره هم میدهد
برکت محصول دست خداست
با بابا را یه بابا بی بابا را صد بابا
برای بچههای یتیم هر کسی به نحوی اظهار نظر میکند
با شیطان گلوزه کاشتن
کنایه از داشتن همکار و شریک کلاش و مرد رند است
با چیزی مدارا کردن
به آهستگی چیزی را مصرف کردن
بار به بارخونه گرونه
چیزهای احتکار شده درانبارهای عمومی گرانتر است
بارید به کرتوم نبارید به پرتوم
اشخاصی که از مکنت کافی برخوردارند بیان میکنند
باغا گذاشتیم رو کلون
برای تهیه کلون آنقدر خرج کرد که مجبور شد باغ را بفروشد
قلاق نشون دادن
فکر کسی را مشوش کردن
قال معرکه را کندن
به نزاع پایان دادن
قالی پرداخته گل به گل انداخته
کنایه از آسمان است
قالی را نگا به کنارش کن دخترا نگا به برارش کن
کنایه از شناختن چیزی به وسیله چیز دیگراست؛ احتماً لُری است
کور را به شو نشینی چه
هرکسی باید امکان انجام کاری را داشته باشد بعد اقدام کند
کوری به کوری رسید گفت جیرتی به چشمات
کنایه از عیب جویی دیگران است در حالی که خودش دارای همان عیب است
کوزه گر از کلبنده اُو میخورد
سازنده از مصنوع خودش استفاده نمیکند
کی به تو گفت کلاد مبارک
نمایاندن خود بیش از آنچه که هست
کرا را یاغ کردن
کنایه از رشوه دادن است
کاه از خودت نیست، کادون که از خودده
در هر کاری میانه روی لازم است
کار کسا نکشته
معنی واضح است
کرده کولباریشا زمین گذاشته
کنایه از آمدن برف در زمستان است کردَه به کوه
کسی که خر ندارد به خری نمیارزد
باید هر کسی برای هر کاری وسایل آنرا فراهم کند
من و من کردن در غذا
از روی سیری غذا خوردن
من پلا له مو نکنم که تو باغدا نروفتی
نشانهای از دزدّ پرروست
من از آسیو میآم تو میگی پسّا نیست
اظهار نظر با عدم اطلاع
منارا به ملیج میگه چه
برای هر کاری تناسب لازم است
موش نَمره سراغ همّونه، همّونه میاد سراغ موش
صیاد پی صید دویدن مزّه دارد
می خواستم قاتق نونم باشد، قاتل جونم شد
معنی واضح است
میمون اگه یه نفر باشد شتر براش میکشند
کنایه از عدم مزاحمت است
میخ را قرص بکوب تا خیالت راحت باشد
کنایه از محکم بودن پایه است
مُس و مال موندن بد دردی است
الانتظار اشد من الموت
مگه کو را رو کو گذاشتی
کسی که برای کار کم توقع زیاد داشته باشد
ما ماسّا را کیسه انداختیم
کنایه از عقب نشینی کردن در مجامله و مجادله است
ما را از این نمد کلاهی نیست
وقتی که کسی چشم امید به مال دوستش بسته است
مالدا قرص نگه دار، همسایه دا دزد نکن
معنی واضح است
مار، سر اُو خوردن به آدم کار نداره
باید هنگام آب خوردن رعایت کرد
مثل مادگو نو من شیرده میمونه
وقتی کسی ابراز محبتهای خود را در آخر با بی مهری جبران کند
مثل مردُاون دزّا میمونه
کنایه از دراز و بیقواره بودن است
مثل چوپون گور ماست خورده
کنایه از قلدری و زرورمندی است
مثل گل میون قالی رفته اون بالا نشسته
تکبر به خرج دادن و بالا نشینی
مثل سگ و گرگ به هم میپرّن
کنایه از نزاع دو نفر است
مرده را وقتی ارج بش میذاری، کفنشا نجس میکنه
احترام و تواضع بیچاره را میرساند
مرغی که انجیل میخوره نوکش خله
معنی واضح است
چک دُوم رو انداختن
دست و صورت شستن با تمسخر
چکنم؟ چه کنی، چمچاره کن شو بریس و روز چاره کن
توهینی است به کسی که درمیان دعوا بگوید چه کنم
نکرده کار که کار کند پروردگار چکار کند
کنایه از شخص ناشی است که میخواهد کارهای بزرگ انجام دهد
چل چلا میجوره، اُو چاله را
کبوتر با کبوتر، باز با باز
چل تا قلاق و یه سنگی
کنایه از بی مقاوم بودن بعضی افراد
نمازت را به کمرت بزن
امر به انجام نماز با تحقیر
نه هورتی و نه هارتی چسبیده به نون آرتی
کنایه از خوش سلیقه بودن در غذا و انتخاب غذا بدون توجه به دیگران
نه خود خور و نه کس ده گنده کن و به سگ ده
وقتی که کسی از شدّت ِخسّت خود هم از مالش استفاده نمیکند
نه در داره نه بالون
کنایه از خرابی خانه است
چهل تا ملیج با زاق و زوقش دناره
منظور بیهوده بودن کار کوچک را میرساند
چوق کلافه دزّا
اشخاص دراز بی قواره را اینگونه تشبیه میکنند؛ چوب رنگرزها
چاپچول باز
به انسان زبان باز شارلاتان گویند
چار چشمی پاییدن
نهایت دقت را به کار بردن
چراغ کوره و آسیو میگردد
بعضی امور در مسیر خود انجام میشود و نیاز به دخالت ندارد
چسونک به بچش میگفت قربون دست و پا بلورید
منظور شدت محبت مادر به فرزند است
چشته خورده بهتر از میراث خورده
از یک منبع مداوم استفاده کردن بهتر از سرمایه پدری است
چغندر خودش چیشیده که اوش چیشی باشه
اگرکسی ازفرمانده باکی نداشته باشد،ازاعوانش هم نخواهد ترسید
هفت و هزارش گرو است
کنایه از بدهکاری شخص است
همه چیزم بزرگونه پاچه تُمونم پوس هندونه
وقتی است که هماهنگی در کردار و لباس وجود ندارد
هِر و نِر سرش نمشه
یعنی چیزی نمیفهمد
هر که میگه پنیر، تو سر بیال بمیر
یعنی بواسطه عدم اطلاع تو حق اظهار نظر نداری
هر که میخورد زمین، باید قندا حاج مهدی بده
وقتی است که گناه را به گردن دیگران میگذارد
هر که برد به خونشون زیر لحاف کهنه شون
بچهها در پایان بازی دسته جمعی میگویند
هر که حلوا سیر میخواد، خودش بمیره
یعنی شیرینی دیگران برای انسان کافی نیست
هر که صحب زودتر بیدار شد اون پادشاست
کنایه از شلوغ بودن اوضاع است
هرکه میگه دنبه، تو برو تو چنبه
یعنی تو حق اظهار نظر نداری
هرچی میگی به خود بگو به خرمن نخود بگو
منظور بی اهمّیت بودن گفتههای گوینده است
هرچی در اونجاس نقشش در اینجاس
در هنگام تفال گفته میشود
وقتی چم تاریکه بگیره خدا بخواد یا نخواد بارون میآد
کنایه از کار قطعی است
ولو وا درا
منظور پاره و مندرس است یا شل و ولی بودن کسی و یا چیزی
وای به کاری که نخواهد خدا
در این صورت هر چه هم کوشش کنی بفایده است
یکی نون نداشت بخوره، پیاز میخورد تا اشتهاش وا شه
معنی واضح است
یه نه بگو نو ماه به دل نکش
کنایه از مخالفت کردن با کار مشکل است
یه گنده گلا به دووارِ باغشا میگه چه
برای اقدامات کوچک در کارهای بزرگ کاربرد دارد
گو به گو کردن
وقتی دو نفر با خواهر یکدیگر ازدواج کنند
گول وا گرفتن
فرصت را غنیمت شمردن و سوء استفاده کردن
گوشت گرگ به گرگ حرومه
باید همکار رعایت همکار را بکند
گوشتا باید از بغل گا و برید
باید از ثروتمدان استفاده کرد نه فقرا
گیوه را ور کشیدن
برای انجام کاری کمر بستن
گیریه هم دل خوش میخواد
برای گریه هم باید آمادگی داشت
گیزه خرو از گرده یابو ور میدارد
یکی را بخاطر دیگری تنبیه کردن
گُل از گُلش شکفت
بسیار شادمان شد
گِل مالی کردن
روی اشتباهی را پوشاندن
گارس از دستش نَمیافته
بسیار خسیس است
گدا به گدا رحمت به خدا
وقتی است که فقیری از فقیر دیگر چیزی بخواهد
گدا را چه یه نونی ازش بسونی، چه بش بدی
بی تفاوت بودن کمک اندک به شخص بی چیز است
گدا را نه چیز، نه جا چیز
تهیدست نه چیز دارد و نه جای چیزی دارد
گربه را هرجور بندازی بالا، چار چنگول میآد پایین
منظور کار بیهوده کردن است
گربه شیر ریخته از خودش پورتی است
گناهکار همیشه مضطرب است
گرده وا انداختن
استراحت کردن و تمدد اعصاب نمودن
گرز باید خورند پَلِوون باشد
در هر چیز باید تناسب را رعایت کرد
گشنگی تعارف وردار نیست
در مقابل بعضی خواستهها نمیتوان مقاومت کرد
پل پلی رفتن
کنایه از تلو خوردن است
پلکار گرفتن
مقدمات را فراهم کردن
پلنگا بسّن
منظور فرار کردن است
پنجای برنج کرایه ته دیگ نم کنه
چیز کم، تشریفات زیادی نمیخواهد
پیازش کونه نکرده
هرچه زحمت میکشد فایده ندارد
پیش حکیم نرو، پیش سروارفته برو
سروارفته به بیماری گویند که بهبود یافته؛التجربه فوق العلم
پا کارِکرده بِخُسب
بعد از انجام کار باید استراحت کرد که خیال آسوده باشد
پاشنه گویه را ور کشیدن
کمر را برای انجام کار محکم بستن
پاشنه پا را زمین کوفتن
اصرار کردن
پخچه لقش زده
توان کار کردن را ندارد
آدم گدا و این همه ادا
در موقع توقع بیجا گفته میشود
آسمون میگه قرم قرم من بچه خورده میخورم
برای ترساندن بچه و جلوگیری از شلوغ کردن او کاربرد دارد
آسمون سولاخ شده تو افتادی پایین
به شخص متکبر و پر توقع اطلاق میشود
آسیوس و پسا
برای رعایت نوبت گفته میشود.
آغوز میش حق برّه است.
بعضی حقوق خدادادی و حتمی است.
انگور میون کولا شغال میخوره
بهترین اشیا نصیب مفت خوران میشود
اومون تو یه جوق نَمره
با هم کنار نمیآییم
اون خرمایی که تو خوردی، ما با تندش بازی میکردیم
کنایه از تخصص شخص و بی اعتبار نمودن طرف مقابل است
اِلِنگات شدن
معطل شدن، علاف شدن
اِگه میخوای چیز یاد گیری سردا بکن تو سادگیری
سردرسادگیری نمیرود و کنایه از تحمل سختی در تعلیم است
اِگه تو قلاقی من بچی قلاقم
گویند بچه کلاغ از خود کلاغ باهوشتر است (من از تو باهوشترم)
اِگه خواهی نمانی در زمانه بخورماست ولواس وهندوانه
چون هرسه غذا سرد است، موجب ناراحتی شدید خواهد شد
از پی میره رو دنبه که دنبه خوب میجُنبه
ثروتمندان به مال فقرا چشم دوخته اند
از شِر و کرافتادن
پشم و پیلهاش ریخته و ضعیف شده
اسب و استر که جنگ کنند خر کله از میان میره
هنگام نزاع دو مقتدر ضعفا نابود میشوند
بلگ و باشِش ریخته
یعنی از قدرت افتاده
به قلاق گفتندبرو بهترین چیز دنیا رو بیار؛ گوش لتشّا اُرد
هرکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال
به خاطر ایشونه، که زلف بی بی پریشونه
از صدقه سر کسی به نعمت رسیدن
به داعا گربه سیا، بارون نمیآد
نعمتهای الهی بستگی به میل اشخاص ندارد
به درد بارک الله گرفتار شدن
معنی واضح است
بی لنگ و تمون
به افراد آسمان جل میگویند
بیل به کمرش خورده
به کسی گفته میشود که در انجام کار اظهار عجز میکند
بیچاره کسی که خر ندارد از کاه و جوش خبر ندارد
کسی که دام ندارد خرج هم ندارد
بیا بریم صحرا دره توگل بچین من شاتره
هنگام رفتن برای تفریح کاربرد دارد
بُز گر از گلّه به در
برای طرد افراد ناباب از جامعه بکار میرود
بار به بارخونه گرونه
چیزهای احتکار شده درانبارهای عمومی گرانتر است
بارید به کرتوم نبارید به پرتوم
اشخاصی که از مکنت کافی برخوردارند بیان میکنند
برزگر ناشی دسته بیلو میشکنه
به کارهای گران، مرد کاردیده فرست
برزگر نشده خرمن آتیش زدنا یاد گرفته
برای فرد تازه کار و مبتدی کارکرد دارد
بعد از تنه سر حساب
این جمله را برای جلب توجه دیگران میگویند
تو فقط بولکه خوددا دیدی،از چهار قفلی مردم خبر نداری
وقتی کسی در مقابل دیگری عرض وجود کندمی خواهد خود را بنمایاند
تو آش ترشاله هم پیداست
کنایه از ناهم آهنگ بودن شخص در بین دیگران است
تواَرشا کس نمتونه دسّه کنه
از بس پرتوقع است هر چه به او بدهی بازهم ناراضی است
توشه یه روزه چه بدل چه به همون
مسافریکروزه، چه غذایش رادرانبان نگه دارد،چه یکمرتبه بخورد
تُفته و طاق
تف سربالا دوباره به خود شخص بر میگردد
تا میاد گوساله گو بشه دل صاحبش او میشه
برای هر کاری حوصله لازم است
تا توانی سعی کن در کارآش کاسه گر چینی نباشد چوب تراش
اصل پذیرایی مهم است نه تشریفات تو خالی
تا حالا هفتا موش و خو دیده
از فرط خستگی و بی حالی به خواب رفته است
تخم لقو تو دَن شکستن
بهانه دست کسی دادن
تخم مرغ به آدم میده، زرده نداره
کنایه از متقلب بودن بعضی افراد است
تخم را تار کردن
کسی که نان یکی را بخورد و سنگ دیگری را به سینه بزند
جایی که نمتونی ورجی، فرو جه
پس از برآورد نیرو مقابله کن
حکیم بری دَوا میده ملا بِری دعا میده
کنایه از اینکه هر شخصی خودش باید تصمیم بگیرد
حالا خو باد به بیرق تو میخوره
فعلاً نوبت عرض وجود توست
حرف راسو از بچه بشنو
معنی واضح است
حصّه گوشتشا بخ صُحب نم ذاره
آدم عجولی است
خیلی خوش پر و پی هست، تو کرتو نعناهم راه میره
هنگامی که من غیر استحقاق، ادعایی دارد
خاک تیشونی کردن
کنایه از رجز خواندن افراد است
خدا نکنه هوچ چارواداری را دار بشه
وقتی متخصصی را بکار بگمارند چنین بیان میشود
خدا به گربه چاق ماق دون داده
وقتی کسی به امکاناتی دست پیدا کرد ه از آن سوء استفاده کند
خدا به دشمنش آسنجه کله داده
وقتی که آدمی ضعیف، برای آزار مردم بهانهای پیدا میکند
خدا تاق تاق گردو را میشنود
هیچ چیز از خدا پنهان نیست
خر که خاک میخوره، دل خودش درد میآد
وقتی کسی به نصیحت گوش نداد، خودش اذیت میشود
خر نرو معطل هُش است
آدم تنبل منتظر فرصت برای کار نکردن است
خر پیر و عوسار رنگی
وقتی کسی به چیزی که متناسب شأن او نیست خود را میراید
خر بده، خورجینام بده، میخوام برم عرضتا بکنم
وقتی کسی برای انجام کاری، مایحتاج بیش از حد مطالبه میکند
خرا وِل کرده چسبیده به پالونش
چیزی ارزشمند را رها کرده وبی ارزشترها راجمع آوری میکند
خرا باید جایی بست که صاحب خر راضی باشه
وقتی چیزی را از کسی گرفته باشی، باید به میل او کار را انجام دهی
خطش مثل اینه که مارچونه رو کاغذ راه رفته
یعنی بسیار بد خط است
خطشا آفتو بذاری، حیوون ازش رم میکنه
یعنی بسیار بد خط است
دو تا سنگ تتلی رو هم بند نمشه
در هر اختلافی باید یکی افتاده تر باشد تا قضیه فیصله یابد
دودش به هوا رفت
آنچه منظور نظر بود، بکلی از بین رفت
دیگ به دیگ گفت روت سیا سیخ چه گفت صلّ علی
وقتی کسی خود دارای عیبی است ازدیگری ازهمان عیب انتقاد میکند
داغ تیکه تا چهل سال
بعضی چیزها فراموش نمیشود
درازی شاه خانم، عوض پهنی ماه خانم
وقتی عیوب دو نفر را در غیابشان برای شخص سوم میگویند
روزگار سر خر دَ س آدم میده
وقتی است که در انجام کاری با مشکل مواجه میشوند
ریش غازیها سبز شده، دیه نون خالی نم خوریم
هنگام قناعت گفته میشود
رخت دوتا هوو رامیشه تو یه بقچه گذاشت اما از دوتا یادیه را نه
یعنی دو جاری حتی دشوارتر از دو هوو با هم کنار میآیند
رستمه و همین یه دست اسلحه
در هنگامی که امکانات شخصی کم است کاربرد دارد
سلام علیکم آسیابونه علیک السلام صاحب همبونه
دو نفرکه ازخبث باطن هم خبردارند،به همدیگربیان میکنند
سنگ تا سنگینه سر جاخودشه،وقتی سبک شدهمه بانوک پامیزنندش
منظور متین و موقر بودن
سنگ رو سنگ بند نمشه
کنایه از بی ثباتی اوضاع است
سنگ را رو بافه گذاشتن
وقتی جوانی نامزد میکند و یا مقدمه کاری فراهم میشود کاربرد دارد
سنگ سنگا میشکند، آجر کلنگا
همه چیزی را ضدی است
سیل و سونیه را گرو گذاشتن
به نهایت فقر مبتلا شدن
سگ پاچه آدم نادونو نمگیره
برای اجرای ترحم به فرد بی دست و پا گفته میشود
سال سال پخچه کوره اس کوچیکه به بزرگه زوراس
وقتی گویند که ضعیفی قویتری را تهدید کند
شکم رو جمعش کنی یه مُشتیس، ولش کنی یه دشتیس
برای قانع بودن کاربرد دارد
شوم هوچو، آفتابه لگن هفت دست
معنی واضح است
شیرتاغارتی حرف نزن
کنایه از پرت و پلا گفتن است
شاخ بزی تر بشه دنیا پر از زر میشه
در ماههای پاییز وقتی باران میآید میگویند
شتر خسبیده قد یه خره
بعضی موجودات در حالت ضعف هم از بعضی دیکر قوی ترند
صنار دادی آش به همین خیال باش
کنایه از توقع زیاد در مقابل پول کم است
صنار دارم هلم کو دوای بیخ دلم کو
عدم اقدام دیگران در مقابل فرد
صد تا ملیج و یه قلاق
در هنگام مقایسه کاربرد دارد
صد تا بنه گرگاس، پا یه بنه گندم او میخورد
کنایه از استفاده کردن افراد ضعیف از قِبل قوی است
صد تا خیال به دل میمونه، که یکیش به دل صاحب خونه نیست
با خیال پذیرایی خوش بودن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
۱. در زبان وانشانی وقتی فعل صرف میشود از حرف (ژ) در شناسه سوم شخص مفرد و جمع استفاده میشود.
اول شخص مفرد: اِمِگُ (میخواهم)، اول شخص جمع: اِمونِگُ (می خواهیم)
دوم شخص مفرد: اِدِگُ (میخواهی)، دوم شخص جمع: اِدونِگُ (میخواهید)
سوم شخص مفرد: اژِگُ (میخواهد)، سوم شخص جمع: اِژونگُ (میخواهند)
توجه داشته باشیم که حرف ژ، همانند حروف پ، چ، و گاف مخصوص زبان فارسی است.
۲. در رابطه با سابقه سکونت در گلپایگان: بر اساس طبقه بندی (بر مبنای معیشت)، دوره پارینه سنگی معادل با دوره گردآوری غذا (از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار سال پیش تا ۱۲ هزار سال پیش)، دوره فراپارینه سنگی یا پارینه سنگی میانه معادل با دوره جمع آوری غذا (از ۱۲ هزار تا ۷ هزار سال پیش) و دوره نوسنگی معادل با دوره تولید غذا میباشد(۷ هزار سال پیش)
۳. بزرگترین سنگنگارههای کشور در گلپایگان است. محسن جمالی
۴. با تلاش پژوهشگرانی چون محمد ناصری فرد نویسنده موزههای سنگی، هنرهای صخرهای (سنگ نگارههای ایران) از ۴ کتیبه عربی، کوفی و پهلوی دوره ساسانی توسط پژوهشکده خط و گویش میراث فرهنگی و گردشگری و...قالب گیری و تهیه مولاژ ش. نمونههای مذکور در نمایشگاه سیر تحول خط در ایران که در موزه سعدآباد بر قرار شد در معرض عموم قرار گرفت. جلد یک کتاب «سنگ نگارههای گلپایگان؛ گذرگاه تاریخ» هم با تلاش محسن جمالی تدوین شدهاست.
۵. راغ به معنی مرغزار، صحرا و دامنه کوه است. دامن کوه که به جانب صحرا باشد. حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در داستان پادشاهی بهرام گور، واژه «راغ» را به کار میبرد.
برآورده زو کاخهای بلند
همه راغ و هامون پر از گوسفند
همه راغ آب و همه دشت جوی
همه ده پر از مردم خوبروی
رودکی: برفتند یکسر گروها گروه ـ همه دشت لشکر بُد و راغ و کوه
کمال مروزی: آهو همی گرازد، گردن همی فرازد ـ گه سوی کوه تازد، گه سوی راغ و صحرا
عطار: بهر انگشت درگیرم چراغی ـ ترا میجویم از هر دشت و راغی
مولوی: ای نوبهار حسن بیا کان هوای خوش ـ بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبارک است.
۶- (در این کتاب (تاریخ زمین لرزههای ایران) به زلزله گلپایگان اشاره شده است: Nicholas N. Ambraseys and Charles P. Melville, A History of PersianEarthquakes, Cambridge, 1982; tr. A. Rada as Tāriḵ-e zamin-larzahā-ye Irān, Tehran, 1370 Š./1991)
۷. در گلپایگان این نظر شایع است که گویا خشایارشاه در نبرد با یونانیان مردم شهر را به یاری میطلبد و حاکم شهر در پاسخ وی که میپرسد:
«گلپایگان چه تعداد نیروی نظامی میتواند در این لشگر کشی داشته باشد؟»
پاسخ میدهد دویست هزار نفر.
برخی ادعا میکنند در این مورد در موزه شیراز سندی موجود است که نیاز به بررسی دارد.
۸. امامقلی خان از سرداران جنگی و حاکمان زمان شاه عباس یکم صفوی است. او فرماندار (بیگلربیگی) ایالت فارس و بوشهر و بحرین بود. ایرانیان به فرماندهی او (و با کمک انگلیسیها) پرتغالیها را از منطقه هرمز بیرون کردند. پس از مرگ شاه عباس جانشین او شاه صفی، امامقلی خان را با سه پسرش از فارس احضار کرد و در قزوین به ناجوانمردی سر برید.
۹. دکتر عبدالله معظمی در سال ۱۲۸۸ در گلپایگان به دنیا آمد. در سال ۱۳۰۹ به فرانسه رفت و در دانشکده حقوق پاریس به اخذ دیپلم دکترای حقوق نایل گردید. پس از بازگشت به ایران به عضویت وزارت و سپس به دانشیاری کرسی حقوق بین الملل خصوصی در دانشگاه تهران برگزیده شد و به تدریس پرداخت. پس از پنج سال توقف در دانشیاری، در سال ۱۳۲۰ به رتبه استادی ارتقاء یافت و در همان زمان به معاونت دانشکده حقوق منصوب شد. در مجلس چهاردهم نمایندگی مردم گلپایگان را بر عهده داشت.
در سال ۱۳۲۴ که یک اقلیت چهل نفری به رهبری دکتر محّمد مصّدق بر ضد حکومت صدرالاشراف تشکیل شد دکتر معظمی یکی از اعضای آن بود. او در دوره پانزدهم نیز به نمایندگی گلپایگان به مجلس راه یافت. در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، هنگامی که دولت ساعد مراغهای لایحه قرار داد الحاقی نفت را به مجلس تسلیم کرد با این امید که نمایندگان با توجه به کمی وقت آن را هر چه زودتر تصویب کنند، حسین مکی به عنوان مخالف شروع به صحبت کرد. نطق مکی چند جلسه به طول انجامید و تاریخ پایان دوره پانزدهم قانونگذاری نزدیک میشد. روز دوم مرداد ۱۳۲۸ سردار فاخر حکمت رئیس مجلس در اثر فشار اکثریت تصمیم گرفت موضوع ادامه نطق مکی را به رای مجلس واگذار کند. وکلای اکثریت نیز بر اساس قرار پنهانی با دولت قرار بود به محدود کردن سخنرانی نماینده اقلیت رای بدهند. در این هنگام حادثهای روی داد که نقشه دولت و اکثریت را نقش بر آب کرد و آن اعتراض شدید دکتر عبدالله معظمی بود. دکتر معظمی پیش از آنکه سردار فاخر اعلام رای کند فریاد زنان خطاب به رئیس مجلس گفت:
«بدبختترین ملت کسی است که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلیها بنشینند و در مسائل ابتدائی این طور اظهار نظر کنند. آقای رئیس مجلس شورای ملی، حق ملت در بین است. اجازه بدهید. این وضع مجلس طوری مرا متشنج کرد که من ناچار شدم در اینجا وظیفه نمایندگی خود را که نماینده یک شهرستان فقیر، گرسنه و بیچاره و بالاخره نماینده یک ملتی هستم که من خودم در خوزستان جز تراخم، جز پا برهنگی، جز بیچارگی هیچ چیز ندیدم انجام دهم.»
اگر دکتر عبدالله معظمی کوتاه آمده بود، رای اکثریت واگذار میگردید و سرنوشت قرارداد الحاقی غیر از این میشد که شد.
در مجلس شانزدهم نیز هنگامی که وزیر دارائی کابینه رزم آرا قرارداد الحاقی را پس گرفت، دکتر معظمی به شدت او را مورد حمله قرار داد و باعث متزلزل شدن دولت سپهبد رزم آرا گردید.
دکتر معظمی در سال ۱۳۳۰ یکی از اعضای هیئت مختلط مامور خلع ید از شرکت نفت بود. وی با جان ودل از دولت دکتر محّمد مصّدق پشتیبانی میکرد و در هر موردی رای موافق به کابینه محّمد مصّدق میداد. دکتر معظمی در انتخابات دوره هفدهم مجلس نیز از گلپایگان به نمایندگی انتخاب شد. دکتر معظمی پس از کودتای ۲۸ مرداد مدتی مخفی بود و شغل خود را در دانشگاه نیز از دست داده بود، اما در نهضت مقاومت ملی فعالیت میکرد. در نتیجه در اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت شد و همراه چند تن از سران جبهه ملی به جنوب تبعید شد.
دکتر عبدالله معظمی همراه با دیگر آزادیخواهان در شرایط سخت در زندان برازجان هم بردند.
وی در سال ۱۳۵۰ در سن ۶۲ سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت. دکتر عبدالله معظمی در شمار دوازده استاد دانشگاه بود که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در معرض آزار و اخراج قرار گرفتند.
مهندس مهدی بازرگان، دکتر عبدالله معظمی، دکتر یدالله سحابی، دکتر جناب، دکتر کریم سنجابی دکتر آل بویه، دکتر نواب، دکتر عابدی، دکتر محمد قریب و مهندس حسیبی
جرم دکتر معظمی و دیگران این بود که با لایحه کنسرسیوم و کودتا علیه دکتر محّمد مصّدق مخالفت کردند. (سرنوشت یاران دکتر محّمد مصّدق / تالیف عبدالرضا هوشنگ مهدوی /نشر علم)
۱۰- اولین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان (در سال ۱۳۰۰ خورشیدی) - جدود یک قرن پیش، شیخ عبدالحسین نوری بود. دومین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، رضا فخرایی نام داشت. سومین گلپایگان رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا حبیب الله خان شهیدی بود. چهارمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، سید حسین نیکخو بود. پنجمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، زحیم کرامتی بود. ششمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا صادق خان فاطمی بود. هفتمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، شیخ محمد سعیدی بود. هشتمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، صدرالمعالی نورحقیق نام داشت. نهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا علامرضا معارفی کاشی بود. دهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا احمدخان مدرس یزدی بود (۱۳۰۸). یازدهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا اسدالله خان دبیران ملایری نام داشت. دوازدهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا محمودخان قائم مقام فراهانی بود. سیزدهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، مجدداً میرزا اسدالله خان دبیران ملایری شد که مدرسه دخترانه را در شهر تأسیس کرد. (مدیر مدرسه بانوشهیدی دختر رئیس دادگستری گلپایگان بود). چهاردهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، میرزا عبدالجواد کیان بود که همزمان مسؤولیت اوقاف را هم بعهده داشت. از اقدامات مهم ایشان تأسیس دبیرستان (در سال ۱۳۱۶) بود. همچنین کلاس برای سالمندان (اکابر). پانزدهمین رئیس فرهنگ شهر گلپایگان، مرتضی مدرسی بود (۱۳۱۷)... گلپایگان، آموزش و پرورش پویایی داشتهاست. (از مکتب خانههای قدیم بگیر تا تا دبستان و دبیرستانهای جدید و تاسیس دانشسرای مقدماتی) دانشسرای مقدماتی گلپایگان در ارتقای فرهنگ شهر، نقش مهمی داشت.با تلاش دکتر عبدالله معظمی (همدم و همراه دکتر محّمد مصّدق و یکی از اعضای هیئت مختلط مامور خلع ید از شرکت نفت)، از یازده دانشسرای مقدماتی ایران که غالباً در مراکز استان بود، یکی در شهرستان کوچک گلپایگان تاسیس شد. با تاسیس دانشسرا نه تنها فرهنگ گلپایگان رشد کرد و به لحاظ معلم خودکفا شد، شهرهای اطراف را هم زیر پوشش گرفت. شماری از فرهنگ ورزان شریف شهر، از همین دانشسرای مقدماتی فارغ التحصیل شدند. یاد معلمین فرهیختهای بخیر که کانونی از آتش بودند و چون شمع، روشنی بخش محفل دیگران: علی وکیلی، رضا تاجداری، فرج الله شریفی، مرتضی شهیدی، اشفعی، منوچهر خالصی، حسین افتخاری، محمد رضا سعیدپور، میرزا باقر اشراقی، حسن برازنده، جواد تاجداری، قاضی زاهدی، اثنیعشری، محمد کرمی، حسین عمیدی، اردشیری، ناصر حسنزاده، علیاصغر صافی، بهرام حجتی، حسن وزیری، هوشنگ اشراقی، صفایی، اکبر افاضلی، حسن صلواتی، خوشنویسان، عباسعلی عباسی، محمدباقر محمدی، محمد مختاری، حسن موسوی، حسن نوربخش، محمد مهدی نوروزی، علی اکبر جعفری، میرزا علی نوری، جعفر توکلی، حسن جابری، محسنی، ناظمی،...ذوالمجد، جوادخان معظمی، سید حسین اطیابی، انصاری، سجادی، نیایش، جلالی، خانم فاطمی، خانم سعیدی، خانم شهریاری... و خیلیهای دیگر که بذر نیکو کاشتند...یاد باد آن روزگاران، یاد باد.
۱۱. آنچه در هفده تن به عنوان موزه معروف شده، اولاً بیشتر اوقات بسته است و ثانیاً به معنی واقعی کلمه موزه به حساب نمیآید و به گسترش و غنای بیشتر نیاز دارد.
۱۲. علیرغم روند پیشرفت رسانههای جمعی، هیچ چیز جایگزین کتاب نشدهاست.
کتابخانه مرکزی گلپایگان (کتابخانه آیتالله محمدی گلپایگانی) سه طبقه است و با سه هزار متر مربع بزرگنرین کتابخانه استان اصفهان است.
۱۳- محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی بازجو و شکنجهگر ساواک، به سال ۱۳۰۲ در گلپایگان به دنیا آمد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات در مقطع ابتدایی، به ارتش وارد و با درجه گروهبانی در رکن ۲ مشغول خدمت شد. پس از تأسیس ساواک در سال ۱۳۳۶، برای ادامه خدمت به ساواک منتقل و در اداره سوم مشغول به کار شد. برای مدتی مدیر داخلی بازداشتگاه اوین بود و خود در شکنجه و بازجویی زندانیان و متهمین سیاسی شرکت میجست. در پی بوجود آمدن کمیته مشترک ضد خرابکاری در سال ۱۳۵۱، به آنجا منتقل شد. وی دورههای آموزشی «توجیه و حفاظت»، «شوک الکتریکی» و «آپولو» را در ساواک طی نموده و در کمیته مشترک ضد خرابکاری به کار بست. حسینی به خاطر جدیت و پشتکار فراوان در امر شکنجه زندانیان، موفق به دریافت نشانها و مدالهای مختلف گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ هنگامی که منزلش محاصره بود با اسلحه کمری اقدام به خودکشی نمود که بلافاصله به بیمارستان منتقل و سرانجام در تاریخ ۱۲/۲/۵۸ درگذشت.> پرویز ثابتی، مقام امنیتی ابرو کمانی
۱۴- در حکم آیهالله خمینی که متن کامل آن چاپ و منتشر شده و در صفحه ۶۲۶ خاطرات آیهالله منتظری هم میتوان دید، آمده است: «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند...»، در جکم ایشان نام آقای مرتضی اشراقی که آنزمان دادستان تهران بودند، وجود دارد. در کتاب خاطرات آیهالله منتظری نیز آنجا که مینویسند در عرض چند روز ۲۵۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر اعدام شدند (و در یادداشت مورخهی ۲۴ مرداد سال ۶۷)، به این موضوع اشاره شدهاست. خاطرات آیهالله منتظری، پیوست شماره ۱۵۵، صفحهی ۵۲۱، چاپ اتحاد ناشران اروپایی
۱۵- ایرج مصداقی، نویسنده کتاب «نه زیستن نه مرگ» و سعید شاهسوندی (در خاطرات زندان) به محمد توانا (اهل گلپایگان) و نقش وی در بازجویی و...از زندانیان اشاره کردهاند.
۱۷. در سند مربوط به مسجد جامع گلپایگان چنین آمدهاست: نمره ۱۷۵۳/۵۲۴۳۸ دولت شاهنشاهی ایران وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه نظر به فصل اول قانون عتیقات مصوبه ۱۲ آبان ۱۳۰۹ شمسی، نظر به فصل اول نظامنامه اجرای قانون عتیقات مصوبه ۲۸ آبان ۱۳۱۱ شمسی، و نظر به پیشنهاد مدیر کل عتیقات ـ وزارت معارف مقرر میدارد: بنای مسجد جامع گلپایگان که (...) بنای مرکزی آن در سلطنت محمد ولد ملکشاه سلجوقی (۴۹۸ و ۵۱۱ هجری قمری) / و قسمتهای دیگر در زمان فتحعلی شاه قاجار ساخته ش، تحت نمره ۱۹۱ جزو آثار ملی به ثبت برسد. سند را مدیر کل عتیقات و وزیر معارف امضاء کردهاند.
۱۸. نویسنده کتاب مرآه البلدان درباره مسجد جامع گلپایگان نوشته است: «گنبدی رفیع و ایوانی منیع داشته. حالا ایوان خراب و گنبد باقی است»
۱۹. ارمغانهای ایران به جهان معماری ـ استاد محمد کریم پیرنیا
۲۰. استاد محمد کریم پیرنیا مولف «گنبد در معماری ایران»، «آشنایی با معماری اسلامی ایران»،...
۲۱. چارسو. (اِ مرکب) جائی که چهار بازار در آنجا منشعب شوند. (برهان). بازاری که هر چهار طرف راه داشته باشد. (آنندراج). نام آن جای از بازار که به هر چهار طرف راسته و دکانها راه دارد. (ناظم الاطباء). چهارسوی. چهارسوق. بازاری که از چهار طرف بیرون شو دارد. جائی که چهار بازار از آنجا گذرد: که دارد دکانی در این چارسو که رخنه نیارد ز بسیار سو. (لغت نامه دهخدا)
۲۲. یک معنی بازار، «باز ـ آر» است. یعنی در برابر پول یا کالایی که میدهی، بازبیآور و کلاه سرت نرود. (باز - آر) بازار به عنوان اسم مکان به معنی محل خرید و فروش کالا هم هست و با وجود آنکه این واژه امروزه بیشتر در باره بازارهای دائمی، اصلی و قدیمی شهرهای تاریخی به کار میرود، در گذشته معنای گسترده تری داشتهاست. بازار با کیفیت تجاری و معماری خاص آن با آن به مرور از شهرهای پررونق ایرانی به شهرهای تجاری دیگر جهان نیز راه یافتهاست. واژه بازار بسیار کهن است. بازار در فارسی میانه به صورت «وازار» و با ترکیبهایی مانند وازارگ (بازاری) و وازارگان (بازرگان) به کار میرفته؛ و در پارتی به صورت «واژار» مورد استفاده قرار گرفتهاست.
۲۳. گلپایگان در آئینه تاریخ، فیروز اشراقی (همایون)
۲۴. اگرچه در کتیبه عربی بقعه ۱۷ تن، کلمه «قهرمان» آمده، اما این واژه در اصل فارسی است. در زمان عباسیان و...هم در متون عربی و القاب به کار رفتهاست. وکیل یا امین دخل و خرج
۲۵. آشیخ دیگری هم بود که کفشها را واکس میزد و مردم دوستش داشتند.
۲۶. سید مرتضی آوینی در یکی از گزارشات خود، به روستای وانشان و امامزاده آن اشاره کردهاست:
«روستای وانشان در پناه شاهزاده ابوالفتوح فرزند امام موسی بن جعفر(ع) است و رو ح پرفتوح او معراج تقرب مردم وانشان به خداست.
مؤذن پیر زارع است و...»
۲۷. نیکوس کازانتزاکیس نویسنده فقید یونانی که کتب «زوربا» و «مسیح بازمصلوب»...را نوشته، رمانی دارد به نام «فرانسیس اسیزی» (سرگشته راه حق)
St. Francis of Assisi, Φτωχούλης του Θεού. توصیف کازانتزاکیس از فرانسیس اسیزی در کوه، یادآور باب شیخ، گوشه و «دره شهیدان» است.
۲۸. صدای گلپایگان، توسعه پایدار و حفظ محیط زیست حوضه رودخانه گلپایگان
۲۹. رودخانه قمرود در اصل اناربار است.
این رودخانه که به نامهای گل افشان، اناربار، لهل رود و لعل بار نیز معروف است، از زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد و پس از طی ۲۸۸ کیلومتر به دریاچه نمک میریزد. این رودخانه در ابتدا به نام دربند معروف بود و در محل اختهخون در جنوب باختری گلپایگان سدی بر روی آن احداث ش. قمرود (اناربار)، در محدوده شهرستانهای گلپایگان، خمین، محلات، دلیجان و قم جاری است و اراضی این نواحی را آبیاری میکند. به اعتقاد مردم گلپایگان نام واقعی قم رود، اناربار است و به همین دلیل روی تابلوها، قمرود را خط زده و اناربار نوشتهاند.
برخی از قمیها میگویند انار در اصل اناربار بوبعد از آن اختصار کردند در او و گفتند انار، و انار اسم وادی قم بوده وبار اسم کنار وادی
۳۰. کبوترخانهها اعجاز معماری ایرانی - دکتر حبیب الله متحدین
۳۱. سیمای فرزانگان - مهندس علیقلی بیانی، فرزانهای از جنس آب. علی اکبر جعفری (صدای گلپایگان)
۳۲. «بعد از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به سبب همکاری با دولت ملی دکتر محّمد مصّدق، زندانی شدم و بعد از چند ماه آزاد شدم و در اواخر بهمن سال ۱۳۳۲ بر طبق قراردادی با شرکت آبیاری گلپایگان که وابسته به بنگاه آبیاری و سازمان برنامه بود، مدیریت فنی ساختمان سد اختوان را بر عهده گرفتم. این سد اولین سد مخزنی ایران بود. این سد از جنس سنگ و ارتفاع آن از کف رودخانه ۵۱ متر و سطح دریاچه آن ۱۹۸ هکتار و طول منحنی آن ۷ کیلومتر و عرض سد در کف ۲۲۰ متر است. هنگامی که من مسؤول سد اختوان شدم، تونل آبگیری و بخش بزرگی از کارهای بدنه ریزی خودسر انجام شده بود. برای ادامه کارها دچار سه مشکل اساسی شدم. اول اینکه جاده دسترسی به کارگاه با بالا آمدن آب سد زیر آب رفت و ارتباط ما با گلپایگان قطع شد و این در حالی بود که تمام مایحتاج ما از جمله غذا و نفت و... باید از گلپایگان میرسید. مشکل دوم این بود که برخلاف اصول ابتدایی سدسازی، محل آبگیری از سد در پایین ترین افق مخزن قرار داشت و، مشکل سوم این بود که طبقات سنگی محیط بر تونل به وسیله تزریق ملاط سیمانی مناسب آب بند نشده بود. لذا به محض آبگیری مخزن فوران آب از درزهای جدار بتنی تونل چنان شدید بود که انجام کار درون تونل برای نصب لولههای فلزی و شیرها مطلقاً میسر نبود. علاوه بر این زندگی عادی در آنجا از هر حیث موجب نگرانی بود. حتی یک کمک پزشک نداشتیم. دارو و درمان اصلاً مطرح نبود. امنیت جانی هم نداشتیم. چون گرگ گرسنه فراوان بود. شبها گرگها وارد حیاط خانه من میشدند وحتی دو تا از سگهای مرا دریدند و شبها جرأت نداشتیم از خانه بیرون برویم.»
مهندس علینقی بیانی (خاطرات سد گلپایگان)
۳۳. دریاچه سد مخزنی شهرستان گلپایگان ۶۰ سال قدمت و به عنوان نخستین سد مخزنی خاکی کشور به دلیل تداوم برودت هوا در اواخر دی ماه سال ۸۶ (منهای ۲۳ درجه) یخ زد. یخ زدگی دریاچه ۴۵ میلیون مترمکعبی سد گلپایگان طی سالیان گذشته بسیار کم سابقه است.
۳۵. از روی سنگ نگارهها میتوان به سیر تکاملی خط پی برد و بسیاری از حلقههای مفقوده در تکامل هنر به وسیله این سنگ نگارهها نمایان میشود. محسن جمالی
۳۶. کلیه فعالیتهای تبلیغاتی برای شیر و محصولات شیری به منظور هدفمند شدن هرچه بیشتر این تبلیغات از طریق خانه شیر هر کشور انجام میشود.
خانه شیر محلی برای جمع آوری اطلاعات و نتایج تحقیقات علمی از سراسر دنیا در رابطه با شیر و فرآوردههای شیری و انتقال آن به صنعت لبنیات کشور است و از این طریق فعالان این صنعت و متخصصان علوم تغذیه، سلامت و مصرف کنندگان از آخرین اطلاعات علمی روز دنیا بهره مند میشوند.
خانه شیر از طریق تحقیق بازار و مشتری و آنالیز اطلاعات و دادهها سبب توسعه تولید و همچنین مصرف محصولات لبنی میشود.
در انگلستان خانه شیر، نزدیک به صد سال پیش شکل گرفتهاست و در کشور ما که سالانه بیش از هشت میلیون تن شیر تولید میشود (و فقط در گلپایگان هزاران تن) ـ برای خیلیها معنی و مفهوم «خانه شیر» از عجایب است !
۳۷. امامزاده ابراهیم یکی از محلاتی بود که آخر هفته (بخصوص وقت گرمکها) بیشتر مردم راهی آنجا میشدند. پیرمرد محترم و خوش صوتی هم بود به اسم آقای صمدی، که مدام با آواز خوش داستان قطامه (یکی از دشمنان امام علی (ع) را میگفت و میخواند زن نگو، بلا بگو، تو درد بی دوا بگو...
نون شاته: یه نونی مثل تافتون اما نازکتر و بزرگتر. این نونا خشک میکنند و تو صندوقای مخصوص ذخیره میکنند بخ مصرف ماهیانشون.
گِرده (Gerde): این نون گارسی (یه ذره) کلفته مثل بربری ولی به درازی اون نیس. (بعضی وقتا روش زرده تخم مرغ و زرد چوبه و... میزنند تا..."دلدون آب شه").
آرتی (آردی): که همون گرولی قبل از پخت تو آرد میزنند تا قوّتش بره بالا.
تاس خشک (تازه خشک): این نون با کمی ضخامت آخر پخت در تنور میگذارند تا مغز پخت بشه.(آخ که با یه زا ماس کیسه روش از صد تا تا پیتزا بیشتر مزه میده).
بابلو: همان نان شیر مال ولی مخصوص به شهر خودمون.
دو آتیشه: بعضی اوقات خمیرهایی که در تنور حیف و میل میشود را باز خمیر کرده و تبدیل به نان میکنند خوشمزگی این نان باعث شده برخی حتی نان سالم یا دور ریزها ی کنار نان را جدا کرده و با آن نان دو آتیشه درست کنند.
کوله: عمداً گوله خمیر را در تنور میاندازند تا پخته شود. یه چیزی مثل نون همبرگر
املی (Amali): این نون را که تقریبا کلفت است اول تنوری که هنوز تنور گرم نشده میپزند و برای صبحونه نونواها استفاده میکنند.
شویر نمینی (Shooar namini): این دیگه آخرشه.از اونجا که بیشتر پخت نون بر عهده زنان بوده، این نون که مثل باگته رو زنان میپختند و دور از چشم شوهرانشون اونو میخوردند. حالا میفمیم که این زنا چرا اینقد علاقه به نون باگت دارند.
۴۰. http://golpakade.blogfa.com / وبلاگ ارزشمند «گلهای گلپایگان» که با تلاش جوانان فرهیخته و هنرمند شهر بهروز میشود، در نوع خودش کم نظیر است.
۴۱. آدرس دانشکده فنی مهندسی گلپایگان
گلپایگان، بلوار معلم، کیلومتر یک جاده خمین
ایمیل: info@gut.ac.ir
وب سایت:www.gut.ac.ir
۴۲. متن تلگراف علمای عراق (اراک) این است:
"به خاک پای اعلیحضرت اقدس همایونی به شرف عرض اقدس میرسانیم، هنگام بروز مشروطه نهایت تحسر حاصل گشت،
اکنون که تلگراف مبارک حضرت اجل وزارت داخله مشعر بر قلع و قمع اشرار (مشروطه خواهان) و رفع این افسانهها بود، قاطبه انام مرده بودند زنده شدهاند.
خصوصا اهل کمره و گلپایگان که منجوق عیش و طرب را بر افروخته چراغان مفصل و شادیهای کامل، تماما به یک آواز عرض مینمایند:
زنده باد شاهنشاه، پاینده باد استبداد
لیلا و نهارا متشکر بوده."
در انتهای تلگراف نام اشخاص زیر آمدهاست: محمد جواد – وکیل الرعایا – میرزا ابوالقاسم – صدر العلما – جناب آقا میرزا هاشم – افتخار العلما – آقا میرزا محمود.
۴۴. «به نمایندگی از طرف آیهالله بروجردی به شهرستانهای فیروز کوه، چهار محال بختیاری، فریدن و داران از توابع اصفهان و همچنین وادغان از توابع کاشان - که مرکز سران بهائیت و تبلیغات گسترده آنان بود. - هجرت کردم. در وادغان کاشان جلسه مصاحبه و پرسش و پاسخ قرار دادم. نتیجه آن شد که بسیاری توبه کرده و به دامن اسلام برگشتند و یکی از سران بهائیت به نام دکتر برجیس به دست مسلمانان کشته و آن گروهک فریب خورده تضعیف و نابود شدند.» آیهالله احمد علی احمدی (مصاحبه با سید محمد سجادی)
۴۶. آقای سیداصغر ابنالرسول، در مقاله «فدائیان اسلام در کاشان»، که به مناسبت پاسداشت پنجاه و چهارمین سالگرد شهادت نواب صفوی و یارانش نوشتهاند: ضمن دفاع از قتل دکتر سلیمان برجیس آوردهاست: سلیمان برجیس طبیب نبود یعنی درس نخوانده بود که به طبابت برسد...البته او پسری داشت به نام دکتر ناصر برجیس که طبیب مخصوص دربار شاهنشاهی آن زمان بود. ضمناً یک داروخانهای در «درب گلان» بود که این داروخانه را «داروخانه خرمی» میگفتند و فردی بهایی بود و با همدیگرهمدست بودند و مسلمانانی که میخواستند علیه بهائیت قیام کنند اگر مریض میشدند و به سلیمان برجیس و یا این داروخانه خرمی مراجعه میکردند او را میکشتند. در حقیقت این دکتر و داروخانه، مسلمانکش بودند.
۴۷- آن لمتون Ann Katharine Swynford Lambton بانوی پارسی دان انگلیسی و یک ایرانشناس بنام و کارشناس تاریخ ایران در دورههای سلجوقیان، مغولها، صفویان و قاجارها است. دائره المعارفها از او به عنوان: «West Leading Iran Specialist = ایرانشناس ردیف یکم غرب» نام بردهاند. برای براندازی دکتر محمد مصدق، آن لمتون xvt lah,vi دولتمردان انگلیسی بودهاست. تالیف او «دستور زبان و واژه نامه پارسی» معروف است. آن لمتون تا سال ۲۰۰۸ زنده بود و ۹۸ سال عمر کرد. او که هشتم فوریه ۱۹۱۲ در یک فامیل مربوط به امیرزادگان انگلیسی به دنیا آمده بود و از ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۹ در دانشگاه لندن پارسی و ادبیات پارسی تدریس میکرد در عین حال مطالعات وسیع در تاریخ. و قوانین اسلامی داشت. از جمله نوشتههای وی مالک و زارع در ایران است که در ایران با ترجمه منوچهر امینی منتشر شدهاست. («آن لمتون» و نقش او در تغییر و تحولات ایران در قرن ۲۰، انوشیروان کیهانی زاده)
۴۸. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، جلد اول، صفحه ۳۲۰
۴۹. زندگینامه آیهالله خمینی به روایت خودش. گویا شناسنامه آیهالله خمینی نیز در گلپایگان توسط آقای صفری نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان، صادر شدهاست.
۵۰- آیهالله لطف الله صافی شعر هم میسرایند. با رویکرد جوانان تحصیلکرده به کار ارجمند حکیم ابوالقاسم فردوسی و کتاب همیشه جاودان شاهنامه، ایشان شعری دارند که ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ در تحقیر مراسمی چون چهارشنبه سوری و...سرودهاند و بخشی از آن این است: ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست فخری به داریوش و به اسفندیار نیست مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست ... از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست... گر مدعی تلاش به توهین ما کند با او بگو که از تو جز این انتظار نیست تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات راهی که میروی ره پروردگار نیست...
۵۱- در شرح احوال حضرت آیت الله سید بطحائی گلپایگانی آمده است: «ایشان (برای خدمت نظام وظیفه) ۱۶ فروردین ۱۳۴۸ به پادگان فرح آباد سابق اعزام گشتهاست. اما مشکل مهمّی که در این ماجرا با آن مواجه بودند، تراشیدن محاسن بود که به فضل الهی و نصرت او موفق شده تا آخر خدمت یعنی ۱۶ فروردین ۱۳۵۰ محاسن خود را حفظ کنند.» !
۵۲. صدای خوش در خاندان گلپایگانی میراثی کهن دارد. پدربزرگ گلپا (که از طریق معامله پنبه روزگار میگذراند) با ردیفهای دستگاهی آشنایی داشتهاست و صاحب صدای بسیار قرایی بود.
از وی دو پسر و دو دختر به جا ماند. یکی از پسرها به کار فرش مشغول شد و دیگری (پدر گلپا = حاج محمدحسین گلپایگانی) به جمع مداحان اهل بیت پیوست و به واسطه صدای خوش و رسایش به «حاج حسین بلبل» شهرت یافت.
محله قدیمی این خانواده در تکیه زرگرها (خیابان ری) بود و ایام محرم تکایا و دستههای عزاداری و به خصوص تعزیه با آوای خوش حاج محمدحسین گلپایگانی زینت بخش آن محله قدیمی میشد.
حاج محمد حسین گلپایگانی صاحب پنج پسر و یک دختر شد. علی اکبر،عباس، قاسم (حسن)، محمدعلی، محمود و مریم.
جدا از اکبر گلپا، خواهرش هم با آواز آشنا است.
برادران اکبر گلپایگانی هم در هنر دست دارند.
«عباس گلپایگانی» صاحب صدا بوده و در آواز صاحب نظر است.
«حسن گلپایگانی» ردیف دان، پژوهشگر و استاد دانشگاه است و با ارائه و تدوین ردیفی منحصر به فرد به نام «فراز و نشیب» (که در آن بیش از هشتصد گوشه اجرا گشته) خدمت شایانی در جهت بسط و اشاعه ردیفهای آوازی داشتهاست.
«محمود گلپایگانی» به آواز اهتمام ورزیده و با کمک برخی از پزشکان در جهت ایجاد تحریر تصنعی در بخش صداسازی (جهت اشخاصی که از حیث تحریر طبیعی صدا محرومند) دست به یک سری تحقیقات دامنه دار زدهاست.
و «محمدعلی گلپایگانی» مشهور به «گلریز» نخستین هنرمندی است که پس از انقلاب آوازش از رادیو و تصویرش از تلویزیون پخش شد.
سرود معلم که در مورد آیتالله طالقانی است و سرود «خجسته باد این پیروزی» که بعد از فتح خرمشهر اجرا شد، کار گلریز گلپایگانی است. گلریز، برخلاف برادرش استاد اکبر گلپایگانی با محافل قدرت همسویی دارد.
۵۳. تاریخ یمینی «یکی از کتب بسیار فصیح و پرمایه زبان فارسی است که به سبک عصر خود تحریر یافتهاست و از حیث فصاحت و استحکام پایه و پرمایگی با اصل تازی برابری میکند. از حیث سبک تقلیدی از کلیله ودمنه و شیوه نصراللّه منشی است با این تفاوت که گاه بگاه صنعت سجع در آن بکار رفتهاست.» (سبک شناسی ج ۲ ص ۳۸۶)
۵۴. کتاب تاریخ یمینی اثر «ابونصر محمد بن عبدالجبار عتبی» (م ۴۲۷ هه.ق) است. وی مدت طولانی در دستگاه ابوعلی سیمجور و ناصرالدین سبکتگین به سر برده و چندی هم سمت نیابت شمع المعالی قابوس را در خراسان داشته و مدتی در نیشابور نزد امیر نصربن ناصرالدین سبکتگین سپهسالار خراسان به سر بردهاست. کتاب تاریخ یمینی در شرح سلطنت سبکتگین و سلطان محمود است که سال ۴۱۲ نوشته ش. عتبی بسیاری از حوادث اواخر عهد سامانی را به مناسبت، در کتاب خود آورده و آن اطلاعات نیز بسیار سودمند و مفید است. وی از دانشمندان خراسان و معاصر دقیقی، فردوسی، عنصری و فرخی بودهاست. عتبی تاریخ یمینی را به زبان تازی به خواهش امیر جلال الدوله ابواحمد، محمد، ولیعهد سلطان محمود غزنوی نوشت.
مترجم تاریخ یمینی، «ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی» (گلپایگانی) است که معاصر سلطان طغرل، آخرین ملوک سلجوقی عراق بود؛ بعد از کشته شدن طغرل، جرفادقانی در خدمت ابوالقاسم علی بن حسن بود و به امر او تاریخ یمینی را از عربی به پارسی ترجمه کرد. وی از دبیران بنام دوره سلجوقی بوده و در نظم و نثرِ دو زبان عربی و فارسی ماهر و استاد بودهاست.
جرفادقانی در دیباچه ترجمه یمینی از دو مجموعه از اشعار خود بنامهای روضه الحزن و شعله القابس یاد میکند و از تالیفات خود به کتاب تحفه الافاق فی محاسن اهل العراق که ظاهراً تذکره شعرا و کتاب تراجم احوال جمعی از بزرگان عراق است، اشاره دارد.
مذهب جرفادقانی مانند اکثر دانشمندان و مردم هم عصر خود مذهب تسنن داشته و در آن سخت متعصب بوده و با روافض و علویان مخالفت داشتهاست.
دیباچه این کتاب که ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی نوشته، گزچه با لغات عربی همراه است، یکی از زیباترین دیباچههای زبان فارسی است.
۵۵. مهندس سیفالله معظمی برادر دکتر عبدالله معظمی در ۱۲۸۷ در گلپایگان به دنیا آمد و پس از اخذ مدرک مهندسی از انگلیس، به ایران بازگشت و در مشاغلی همچون مدیر کل امور بازرگانی بانک صنعتی و معدنی و مدیر کل فنی وزارت پیشه و هنر انجام وظیفه کرد و در دولت محّمد مصّدق به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب شده و تا کودتای ۲۸ مرداد هم در این سمت باقی ماند.او پس از آزادی از زندان به کار خصوص روی آورد و وفات مهندس معظمی در سال ۱۳۵۶ رخ داد. (سرنوشت یاران دکتر محّمد مصّدق / تالیف عبدالرضا هوشنگ مهدوی)
۵۶. دکتر مهرداد رواقی در سال ۱۳۰۴ در گلپایگان بدنیا آمد. وی در سال ۱۳۳۹ مدرک دکترای تخصصی را در رشته بیماریهای پوست و آمیزشی از دانشگاه علوم پزشکی تهران اخذ نمود و سپس جهت آموزش دوره فوق تخصصی از طرف دانشگاه، راهی کشور کانادا گردید و مدرک دوره فوق تخصصی بیماریهای پوست و آمیزشی را از دانشگاههای لاوال کیک و مونترال کانادا دریافت کرد. پدرش از جمله سه نفر پزشکان قدیمی گلپایگان بود. خانواده پدری دکتر رواقی به طور موروثی با طب آشنایی داشتهاند.
۵۷. عنوان تحقیق علیرضا و حسین ندیمی این است: Exhumation of old rocks during the Zagros collision in the northwestern part of the Zagros Mountains, Iran
۵۸. حسین ابراهیمی الوند (الوند) در حوزه ترجمه آثار نویسندگان کودک و نوجوان، کتابهای بسیاری ترجمه و منتشر کرد. از جمله آثار او میتوان به «آکاواک» جیمز هوستون، «آخرین گودال» لوئیس سکر اشاره کرد. یکی از مهمترین فعالیتهای وی، راه اندازی خانه ترجمه بود که جریانی تاثیرگذار در عرصه ادبیات کودک و نوجوان به شمار آمد. زنده یاد حسین ابراهیمی الوند، آثاری از نویسندگانی چون جیمز هوستون، سوزان فلچر، لوئیس سکر، جمیلا گوین، دانا جوناپلی، پاتریشیا مک لاکلان، آکسل هکه، لستر دل ری، داگلاس وود، لورا اس ماتیوز، بارباراجنسن کوهن، نیک باترورث، ایوان ساوثال و فردریک فلد را به خوانندگان ایرانی معرفی نمود.
۵۹. دکتر فضلالله اکبری، نخستین استاد حسابداری در ایران و موسس دانشکده مدیریت و علوم اداری دانشگاه تهران است. وی با مرحوم حییم در تهیه فرهنگ لغات انگلیسی به فارسی همکاری داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برخی از آثار دکتر فضل الله اکبری گلپایگانی
▪ حسابداری صنعتی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹ ▪ اصول حسابداری، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ ▪ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، سازمان حسابرسی، ۱۳۶۶ ▪ حسابداری بازرگانی، دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی، ۱۳۵۴ ▪ تهیه بودجه بازرگانی و صنعتی، ۱۳۶۵ ▪ حسابداری استهلا ک، سازمان حسابرسی، اولین چاپ ۱۳۷۱، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ ▪ فرهنگ اصطلا حات حسابداری (انگلیسی- فارسی)، سازمان حسابرسی، جلد اول، ۱۳۷۶ ▪ بررسی تحلیلی یا استفاده از تجزیه و تحلیل صورتهای مالی در حسابرسی، سازمان حسابرسی، ۱۳۷۹ ▪ سرگذشت یک استاد و سرگذشت یک علم (مصاحبه با مجله حسابدار- مرداد ۱۳۷۲) ▪ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی (حسابرس ۳، مجموعه مقالا ت- تابستان ۱۳۷۴) ▪ واژه سرنوشت ساز (فصلنامه حسابرس شماره ۱، زمستان ۱۳۷۷) ▪ چگونه تدریس حسابداری در دانشگاه برای اولین بار شروع شد (فصلنامه حسابرس شماره ۴ و۵، پاییز و زمستان ۱۳۷۸)
۶۰ - هوشنگ شریف زاده (معلم، مترجم، مؤلف و یکی از ترویجدهندگان سخت کوش علم در ایران)، با دانشنامهی بزرگ فارسی و فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان همکاری داشت و سالها مشاور علمی مجله دانشمند بود. هوشنگ شریف زاده در سازمان کتابهای درسی ایران مسؤول تهیه و تألیف کتابهای درسی فیزیک شد و کتابهای علوم دوره راهنمایی تحصیلی را با همراهی دکتر محمد بهزاد و احمد خواجه نصیر طوسی نوشت. کتاب در قلمرو مکانیک، سه جلد کتاب دانش آموز، سه جلد کتاب راهنمای معلم و چهار جلد راهنمای حل مسائل فیزیک و ترجمه آثار ایزاک آسیموف از جمله کارهای او است. پدر هوشنگ شریف زاده، روحانی و مدرس علوم دینی در مدرسهها و دانشگاهها و از مردم گلپایگان بود.
۶۱- مدعی دروغین امامت سید غضنفر وزیری مریدان بسیار به گرد خویش جمع نمود و توسط همین مریدان، مرتکب قتل شمار زیادی از افراد بیگناه گردید. نمونهای از مشهورترین قتل عامهای انجام شده توسط او، کشتار دست جمعی عدهای از مخالفینش در حمام روستای عیسی آباد محلات بود که طی آن شماری از مریدانی که سیدغضنفر به گرد خود جمع کرده بود، در سحرگاه یکی از روزهای تابستان ۱۳۱۰ خورشیدی، بنا به دستور وی به حمام مخالفین هجوم بردند و دوازده نفر بیگناه را در آنجا کشته و سر بریدند و اجساد آنها را مثله ساختند. آنها بعد از این قتل عام، برای اینکه نسل مخالفین را به کلی از میان بردارند، تصمیم گرفتند که فرزندان پسر آنها را نیز از بین ببرند... نشریه «تهران مصور» دی ماه ۱۳۳۴، مجله خواندنیها، سال ۱۴، شماره ۹۴، صفحات: ۱۲ و ۱۳ و ۳۰، امام زمان قلّابی
مهرتاج رخشان دختر محمد باقر رضوی ملقب به امام الحکما و حمیده خاتون دختر حکیم مینا بود. پدرش اگرچه مردی متدین و تحصیلکرده بود اما تحت القای برخی مرتجعین، مانع درس خواندن دخترش شد و هرچه مهرتاج التماس میکرد فایده نداشت. تا اینکه دخترش در منزل میرزا علی اصغر خان اتابک، بست نشست و پدر رضایت داد او به مدرسه برود. مهرتاج با تلاش بسیار درس خواند، با هنر و موسیقی اخت شد و چندین زبان هم آموخت.
در گذشته اهل دفتر و دیوان، اعداد، مقادیر و اوزان را با خط سیاق (سیاقی) مینوشتند. ساختار آوایی سیاق به صورت «سیاگ» ثبت و ضبط شده و در متون اوستایی به معنای شماره آمدهاست. گفته میشود سابقهٔ این خط به ایران باستان و بخصوص به دورهٔ ساسانی بازمیگردد. خط سیاق در زمان سلجوقیان و ایلخانیان در سامانهٔ دیوانسالاری کشور به کار میرفت؛ در زمان صفویه کاربرد گسترده یافت و تا آخر دورهٔ قاجار کمکم برای محاسبات بین مردم عادی هم استفاده میشد. کتبی چون محاسب التجّار، خلاصة السیاق، سیاق مظفری و... نشان از اهمیت این خط دارد.
ــــــــــــــــ
خط سیاق چیست؟ در عُرف تجار و بازاریان قدیم به خطی خاص که علائم ویژه داشت، خط سیاق میگفتند. حساب سیاق (سیاقی) فن نوشتن این علائم، و محاسبه با روش خاص آن بود. برخی بر این نظرند که واژه «سیاق» تُرکی است و از ریشه «سایماق» به معنای شمردن میآید. حساب سیاقی تا دهه هفتاد میان بازاریان و کسبه قدیم کم و بیش رایج بود.
ــــــــــــــــ
از ویژگیهای خط سیاق میتوان به این موارد اشاره کرد:
● از راست به چپ نوشته میشود ● نوعی اختصارنویسی است هم در عدد و هم در حروف ● عدد و معدود در کنار هم قرار دارد ● در سیاق صفر، وجود ندارد ● سیاق در عین عددبودن، نوعی خط نیز محسوب میشود ●امکان جابجایی اعداد ناممکن است.