بلوای نان و کاردآجین شدن محمد جعفر خوانساری در اصفهان
نام کامل شاعر دردمند اصفهانی که روحانیون مرتجعی مثل آقا نجفی را به ریشخند گرفت، «میرزا محمِد علی مْکْرُم حبیبآبادی» است. در ویدئو و فایل صوتی، نام وی را با تشدید تلفط کردم و پوزش میخواهم.
...
ویدئو
...
۱۲خرداد ۱۲۸۶شمسی، قانون تأسیس بَلدّیه(شهرداری)، به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید و اولین بَلدّیه در کشاکش حوادث مشروطه، در تهران تأسیس شد. سه ماه پس از تصویب این قانون، مقدمات تشکیل انجمن بَلدّیه در اصفهان نیز فراهم گشت و از ۱۹محله شهر، هر محله یک نفر انتخاب شد. از همانزمان مرتجعین اینجا و آنجا پخش کردند بَلدّیه شرعی نیست و همراهی با آن کراهت دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قحطی و کمبود نان در اصفهان
پیش و بعد از مشروطه، تهیه گندم نانواییها در شهرهای بزرگ همیشه مسئله بود چرا که محتکرین موش میدوانیدند. حاکم شهر هنگام کمبود نان، صاحبان اراضی را جمع میکرد، نانواییهای شهر را بینشان تقسیم نموده و از آنها تعهد میگرفت که مثلاً این یا آن دارنده گندم، باید آرد فلان نانوایی را تأمین کند.
صاحبان املاک که گوششان به این حرفها بدهکار نبود، بیشتر اوقات بازار را تحت تأثیر قرار داده، با احتکار و ایجاد قیمت کاذب، روی محصول خود میکشیدند و تا میتوانستند گران میکردند. قحطی و کمبود نان در اصفهان(یعد از مشروطه)، زیر سر آنها بود. در بلوای مزبور، هدف محتکرین گندم، بَلدّیه بود. چرا؟ چون بَلدّیه نوپای آن روزگار به مردم تکیه داشت و عملاً مانع کار محتکران بود و جلوی انبار کردن گندم را میگرفت. محتکرین و فزون طلبان به برخی به اصطلاح روحانیون تکیه میکردند تا کارشان را پیش ببرند.
بعد از کش و قوسهای بسیار، اداره بَلدّیه در اصفهان برای مقابله با قحطی، جلوی سوءاستفاده ملاکین را گرفت. تلاشی که در نهایت به بلوای نان و قتل معاون بَلدّیه، محمد جعفر خوانساری، منتهی شد.
...
سال ۱۲۸۹ شمسی، محتکرین در اصفهان عملاً باعث کمبود نان شدند و بَلدّیه مجبور شد انبارهای آنان را به روی مردم بگشاید و گندمهای احتکارشده را به بازار بیآورد. این کار، واکنش روحانیون مرتجع را که خودشان هم در این دسیسه دست داشتند، برانگیخت. آنان به کمک محتکرین طرح یک بلوای مصنوعی را در اصفهان ریختند تا بَلدّیه را زمین بزنند و آب رفته را به جوی بازگردانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرتجعین پشت و پناه محتکرین بودند
چند ماه بعد از واقعه پارک اتابک در تهران که به پای ستارخان گلوله زدند، مرتجعین در اصفهان با همراهی حاکم شهر، بازارها را بستند و مریدان خود را به اطراف بَلدّیه کشاندند تا فریاد واشریعتا سر دهند و با چوب و چماق به داخل بَلدّیه هجوم برند. در این آشوب برنامهریزیشده، معاون آن اداره نو پا، محمد جعفر خوانساری، کاردآجین شد و پیکرش را در میدان نقش جهان آویزان کردند.
جرم او چه بود؟ روبروی محتکرین و مرتجعین ایستاد و گندمهای احتکارشده را از اینجا و آنجا به سوی اصفهان برگرداند و به نانواییها رساند. وی بطور خاص مخازن غلاتِ حضرت شریعتمدار پسر آقا نجفی(شیخ الاسلام محمدتقی رازی نجفی مسجد شاهیان اصفهانی) را گشود.
چماق بدستان بعد از قتل محمد جعفر خوانساری، به اداره عدلیه ریختند و اثاثیه آنجا را از میز و صندلی و هرچه بود، به غارت برده، اسناد عدلیه را پاره پاره کردند و در حوض چهلستون ریختند. به چهلستون هم وارد شدند و میز و صندلی حتی فرشها را به یغما بردند و سپس راهی ادارات مختلف شدند و با فریاد «بَلدّیه ضد شرع است»، شوری را به کوری رساندند. غروب که شد از بیشتر ادارات اثری نماند و مرتجعین به آرزوی خودشان که تعطیلی انجمن ولایتی و بَلدّیه و برچیده شدنِ آثار مشروطیت بود رسیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرگرم کردن مردم با معجزه هارون ولایت
مرتجعین با دامنردن به خرافات دینی، حواس مردم را پرت کردند. روحانی صاحب نام اصفهان در آن ایام، شیخالاسلام آقا نجفی بود که بر ذهنیت مذهبی و عاطفی اصحاب تکلیف سوار بود.
آقا نجفی بین مردم درانداخت که بندهزاده (پسرم) سخت بیمار بود و پزشکان او را جواب کرده بودند اما با معجزهٔ امامزاده «هارون ولایت» اصفهان، شفا یافت و ایشان الآن در کمال صحت و سلامت است و خلاصه شفا یافتن مؤمنین به این احقر ثابت شدهاست.
...
واویلا شد! با عَلَمشدن این به اصطلاح معجزه، مردم ساده لوح دسته دسته به زیارت امامزاده هارون ولایت شتافتند و همه جا پخش شد که امامزاده، کور و نابینا و چلاق را شفا دادهاست. بعد از آن تمام بیمارستانها تعطیل شد و تا مدتها پزشکان مریض نداشتند. چرا؟ چون همه به هارون ولایت دخیل بستند.
...
جار زدند هارون ولایت هر شب ۱۴ الی ۲۰ نفر را شفا میدهد. هزاران نفر بویژه از دهات با طبل و سنج و عَلَم و کُتل راهی هارون ولایت میشدند و بازار مداحی و روضهخوانی گرم شد. در این ایام شاعر دردمند شهر «مْکْرُم اصفهانی»(میرزا محمِد علی مْکْرُم حبیبآبادی)، با سرودن شعر این حقهبازیها را که به نام دین صورت میگرفت بهریشخند گرفت و گفت قبلاً هم پسر شیخالاسلام در کمال صحت و سلامت بوده و همه اینها دوز و کلک است برای پوشاندن قتل فجیع محمد جعفر خوانساری، معاون اداره بَلدّیه که جلوی محتکرین گندم را میگرفت. الباقی بهانه و فریب است. هارون ولایت نه معحزه کرده و نه صاحب کرامت است.
پانویس
با پیروزی مشروطیت در سال ۱۲۸۵ شمسی به دلیل مشکلات متعددی که در اداره امور شهرها در زمینههایی مانند بهداشت شهری، آبرسانی و… وجود داشت نمایندگان مجلس اول در صدد تدوین قانونی برای اداره امور شهرها برآمدند، که این عمل به تدوین اولین قانون شهرداریها با عنوان «قانون بَلدّیه» در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۲۸۶ شمسی انجامید. با تدوین این قانون برای اولین بار مردم توانستند در انتخاب اعضای انجمن بَلدّیه شرکت کنند. اولین بَلدّیه تهران به ریاست «دکتر خلیلخان اعلم الدوله» (ثقفی) تأسیس شد. این اداره مقابل سبزه میدان در محلی به نام خیامخانه یا چادرخانه استقرار یافت. ادارة جدید یک معاون داشت به نام «علیرضاخان بهرامی» که بعدها به «مهذبالسلطنه» معروف گردید و یکی از چشمپزشکان سرشناس تهران قدیم بود. رئیس محاسبات و تنظیم بودجه و کارگزینی به یک نفر ارمنی به نام «مسروپ خان مسروپیان» سپرده شده بود. معمولاً رفتگران یا نظافتچیهای بَلدّیه با مشک خیابانها را آبپاشی میکردند تا گرد و غبار خیابانها مردم و رهگذران را آزار ندهد.
در تهران پیش از آنکه بَلدّیهشکل بگیرد، ادارهای موسوم به احتسابیه که اعضای آن را «محتسب» مینامیدند، وظایف آن را انجام میداد. شعبه نظافت اداره مزبور جمعی سقا برای آبپاشی در اختیار داشت و با استفاده از صد رأس الاغ و قاطر کار حمل زباله را انجام میداد.
...
امامزاده هارون ولایت در اصفهان، حوالی سبزه میدان، میدان عتیق و خیابان هارونیه واقع شدهاست.
...
پسر آقا نجفی که خود در سلک محتکرین قرار داشت و گفته میشد بلوای نان به زد و بندهای وی نیز ربط داشت. پس از مرگ پدرش، حکم کرد داشتن موی بلند برای مردان ممنوع است. هر کس موی بلند داشت مریدانش گرفته، سرش را تراشیده و آب توبه بر سرش میریختند.
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook