پُلاریزاسیونِ سیاسی و نشستن بینِ دو صندلی
Fall between two stools
این بحث در مورد «پُلاریزاسیون سیاسی» Political Polarization یا بهتر بگویم معنای مجازی پُلاریزاسیون است که کاربرد سیاسی دارد و در جامعه با هدف از میدان به در کردن منتقدین(توسط استبداد غالب و مغلوب)، اِعمال میشود.
...
همین جا بگویم که مشغله ذهنی بسیاری از هممیهنان ما اینگونه مباحث (مباحث مربوط به اپوزیسیون) نیست و آنان بویژه در داخل کشور که به هزار مصیبت دچارند؛ اصلا و ابدا گرد این قبیل موضوعات نمیگردند و از قضا برایشان خیلی هم دافعه دارد. آنان با قاتلین زندانیان سیاسی مرزبندی دارند اما از اضداد حکومت نیز، دل خوشی ندارند. میخواهیم باور نکنیم، نکنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هر کسی بر طینت خود میتند
تجربه نشان دادهاست که در مبارزه با نظامهای ستمگر، اختلافات سیاسی و طبقاتی گُل کرده، صف سیاسی جامعه پالایش و پُلاریزه میشود. در غیر اینصورت، گرگ و میش باید در یک صف بایستند!
...
با شکلگیری جنبشهای اجتماعی نوعی پُلاریزاسیون(شکاف و قطببندی) در نیروهای سیاسی پدید میآید و هر کدام به سمتی که مطابق ماهیت آنهاست گرایش پیدا میکنند.
به قول مولوی: هر کسی بر طینت خود میتند. کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ
انگاری پیچیدگی و سیر حوادث، صحنه را مثل یک میدان مغناطیسی، پُلاریزه(دوقطبی) میکند و حضور هر فرد، هر نیرو و جریان سیاسی تابعی از دوری و نزدیکی با یکی از دو قطب مخالف میشود.
...
پدیده مزبور(شکاف و قطببندی)؛ سال ۱۳۵۷در انقلاب بزرگ ضدسلطنتی و پیامدهای آن به تمامی کشف حجاب نمود و دیدیم صحنه سیاسی ایران، بطور زودرس و البته بهنفع ارتجاع، بشدت پُلاریزه شد.
با بروز ماهیت کسانی که بر اسب قدرت سوار شدند، هر فرد و جریان سیاسی شروع به موضعگیری نمود و سمت و قبله خودش را پیدا کرد.
اول که چنین نبود.
یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون بصورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایههای کنگره
...
ساز و کار موجود، هنگامی که بر اساس تقابل و حذف قرار گیرد، جامعه را پُلاریزه و شقه میکند و این قطبیت و شکاف میتواند به نقطه تقابل و درگیری هم کشیده شود.
در فراز و نشیب انقلاب، وقتی نفَسها در سینه حبس شد و باران ابتلاء باریدن گرفت «وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ...»، کم نبودند کسانی که هم خدا را میخواستند هم خرما را !
پس به جلد «مار ماهی» رفتند. البته نه این تمام و نه آن، بینابین.
«رندی» پیشه کرده، هم طبال یزید شدند هم سقای امام حسین!
آخر عاقبتشان چه شد؟ کجا رفتند و به کدام سو خزیدند؟
آنان ابتدا بین دو صندلی نشستند. اما این نشستنگاه، لق و آزاردهنده بود! و هی باید بلند میشدند، این پا و آن پا میکردند و دوباره مینشستند.
«بین دو صندلی نشستگان» با گذشت زمان سر «عقل» آمده و راه خود را به سمت قدرت کج کرده، به طرف جریان زورگو سُریدند و با آنان (برای روز مبادا)، عکس یادگاری گرفتند!
(هر چند در محافل خصوصی ساز مخالف میزدند و غُر و لُند میکردند)
...
در وقایع اتفاقیه صدر اسلام؛ همچنین در انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر، انقلاب مشروطه، دوران بعد از ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد...، سمت و سوگرفتن نیروها(پُلاریزهشدن)، و زیر و روشدن آدمها، واقعه مهمی بودهاست و افراد بتدریج رنگ عوض کرده، از این رو به آن رو میشدند.
عمرو عاص(که عاقبت همهکاره دستگاه معاویه شد)، روبسپیر(از معروفترین رهبران انقلاب فرانسه که به ستم و بیداد آلوده گشت)، لاورنتی بریا(از مقامات بلندپایه امنیتی و نظامی در زمان استالین) و باشتوکف(که اسرای کاتین را بازجویی میکرد) و...، که از اول آنهمه پست و حقیر نبودند. در آغاز خیلی هم ادعایشان میشد. کُرکُری میخواندند و لاف و گزافهایشان گوش فلک را کر میکرد.
...
قطبیشدن میتواند علاوه بر آلودهسازی فضا، جامعه را هم تبدیل به دو قبیله کند. دو قبیلهای که هیچکدام شان نمیگویند دوغ من ترش است و هر کدام دیگری را نا حق میپندارد.
دکتر خلیل ملکی(از گروه ۵۳ نفر رهبران حزب توده که بعدها از آن تشکل جدا شد)؛ در دفاعیاتش در دادگاه رژیم شاه، اشاره میکند که رهبری متکبر و پُر نخوت حزب توده که هر انتقاد و منتقدی را به دستگاه امنیتی و امپریالیزم نسبت میداد، در فکر ترور او در زندان فلک الافلاک بودهاست تا از شر انتقاداتش راحت شود و البته آن قتل را [مثل ماجرای محمد مسعود] تقصیر ساواک و رژیم شاه بیاندازد!
(روزنامه اطلاعات ۱۹ اسفند ۱۳۴۴)
پسر ملکالشعرا بهار عامل آن نقشه پلید بود و وی بعد از آنکه از «جبر جّو» حزب رها شد، آن را افشا نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ما در عالم هپَروت سیر میکنیم
درست است که وقتی جامعه به سمت دگرگونی میرود بطور قانونمند، پُلاریزاسیون اجتماعى شدت گرفته و راست و چپ جامعه بیش از هر زمان از هم دور میشوند.
درست است که تحولات درون جامعه اساساً (و نه مطلقاً) با پُلاریزاسیون طبقاتی جامعه همراه است،
درست است که پُلاریزاسیون اجتماعى و سیاسى در یک جامعه(در جهت طبقات محروم)، میتواند اسباب خیر هم باشد و سره را از ناسره جدا کند اما، قطبیشدگی و شکافی که امروز با آن روبرو هستیم از این نوع نیست. بار منفی دارد و فروبرندهاست.
...
آیا با امتناع انصاف و واقعبینی؛ و با بیتقوایی در قضاوت، میخواهیم پاسخگوی نسل هوشیاری باشیم که در میهن شیخگزیده ما استبداد غالب را هم فیلم کردهاست؟
نسل جدید با ترمها، مباحث، کتابها و نویسندگانی آشناست که ما حتی نامشان را هم نشنیدهایم و نمیدانیم خوردنیست یا پوشیدنی.
اگر خیال میکنیم ذهنیات ما، برای آنها کمترین اهمیتی دارد، پس به همین خیال باشیم!
از دید آنان بدون تعارف، ما در عالم هپَروت سیر میکنیم. چرا؟ چون «بیات» شدهایم و با درد و رنج مردم و با روحیات نسل جوان بیگانهایم.
چون از معرکه پرت پرتیم و به قول خودشان یکسره «بَبو» و «جواد»(جوات) هستیم.
...
نسل جدید برای طاووسان علیین شده، که به جای بردباری و دانایی و فروتنی، به پردهدری و نادانی و زشتخویی افتاده و کارش شدهاست بیمروتی و پروندهسازی، تره هم خرد نمیکند.
نکتهها چون تیغ پولادست تیز
گر نداری تو سپر وا پس گریز
پیش این الماس بی اسپر میا
کز بریدن تیغ را نبود حیا
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook