زنوبیا Zenobia و پالمیرا Palmyra
شهر باستانی Palmyra پالمیرا (تدمر) که در طول تاریخ رنگ و وارنگ بسیار دیده؛ اینک گرفتار داعش سازان و داعشیان شدهاست. گویی بازی سیاست بین المللی دارد به گونهای به قواعد قرن نوزدهم رجعت میکند.
جدا از دسیسههای طالبان نفت و دلار، عملکرد دولت مستبد اسد و نیروهای مرتجع به اصطلاح اپوزیسیون نیز، در ایجاد این شرایط اسفناک که آبستن بلاست، نقش داشتهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پالمیرا کجاست و چه بر سرش آمدهاست؟
پالمیرا یا تدمر (به زبان آرامی ܬܕܡܪܬ) شهری باستانی در کشور جنگزده سوریه است که در ۱۶۰ کیلومتری شهر حمص، ۲۱۵ کیلومتری دمشق و ۱۲۰ کیلومتری جنوب غرب رود فرات واقع شدهاست. پالمیرا، روز و روزگاری «عروس کویر» بود و در نیمهٔ دوم قرن اول قبل از میلاد یکی از مهمترین ایستگاهای تجارتی بین آسیا و اروپا بشمار میرفت و درواقع کاروانسرایی بزرگ در صحرا بود.
...
این شهر باستانی سال ۲۷۴ میلادی توسط امپراتور روم (اورلیانوس)، در جنگی خونین که بین وی و «ملکهٔ تدمر» (زنوبیا) رخ داد، ویران شد و سر انجام خود زنوبیا نیز که زن شجاعی بود به اسارت افتاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پنج سال یا صد سال چون پَرکشیدن پرندهای میگذرد
زنوبیا زنوبیا اسمعی یا زنوبیا اسمعی
أبواق الرومان عم تعلن نهایه تدمر
زنوبیا، زنوبیا میشنوی؟ ای زنوبیا میشنوی؟
شیپورهای روم است که پایان تدمر را اعلام میکند
...
تدمر یا نجمه المشارق
حاصرتک روما و أستشهدوا أبطالک...
أهربی یا زنوبیا أهربی أهربی
تدمر ای ستاره سرزمینهای شرقی
روم تو را محاصره کرده و قهرمانان تو به شهادت رسیدهاند...
فرار کن زنوبیا فرار کن! فرار کن!
...
خمسه سنین ماته سنین یمر مثل الطیر
سیاکلهم الزمان، زمان الذی یاکل کلس الحصان
بس شئی الذی یبقی و اوحده یبقی، شرف الوقف الصرخه بوجه الظلم
پنج سال یا صد سال همچون پرکشیدن پرنده ای میگذرد.
زمان سالها را خواهد خورد، چونان که دندانهای اسب را میخورد.
آنچه میماند و تنها چیزی که میماند، شرف پایداری، غرشی در برابر (متجاوز) و فریادی در برابر ستم است.
زمان سالها را خواهد خورد، چونان که دندانهای اسب را میخورد.
آنچه میماند و تنها چیزی که میماند، شرف پایداری، غرشی در برابر (متجاوز) و فریادی در برابر ستم است.
...
اپرای زنده باد زنوبیا که شماری از هنرمندان عرب از جمله خواننده شهیر لبنانی «فیروز» اجرا کردند (و بهبخشی از اشعار آن اشاره نمودم) به همین موضوع اختصاص دارد.
(آهنگ آغاز و پایان ویدئوی ضمیمه از اپرای زنوبیاست.)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
اهالی تدمر به معابد خویش اهمیت زیادی میدادند
اهمیت تدمر برای رومیان به خصوص از قرن دوم میلادی به بعد که جنگ با ایران شدت گرفت چشمگیر است. تا آن تاریخ رومیان از ترس ایران (تیراندازان پارتی) به دشتهای بینالنهرین قدم نمیگذاشتند، ولی از آن به بعد کوشیدند که به مرکز ایران و بخصوص به تیسفون دست یابند. در تمام این مراحل تدمر یکی از مراکز مهم سپاه و آذوقه رومیان بودهاست.
بعدها اعراب (سپاه خالد بن ولید) هم به تدمر حمله کردند و شماری از معابدی که جلو تر به کلیسا تبدیل شده بود، رنگ و بوی مسجد گرفت.
...
اهالی تدمر (پالمیرا) به معابد خویش اهمیت زیادی میدادند. گفته میشود حدود ۳۰ عدد صَنَم (بُت) و آلهه داشتند. آلِهَه بل Bel یکی از مقدسترین معبودهای آنان بود.
تابستان ۲۰۰۵ در تدمر یک مجسمه سنگی بالدار ظریف مربوط به الهه پیروزی هم از زیر خاک بهدست آمد.
...
در موزه لوور پاریس؛ الاهههای پالمیرا - آگلیبول Aglibol خدای ماه، بیلشامن Baalshamin خدای مقدس، مالاکبل Malakbel خدای خورشید - مربوط به قرن اول پس از میلاد نگهداری میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
تدمر؛ زیر ضربات تاریخ
در تدمر شنیدم عنوان شهر در زبان یونانی پالمیرا Παλμυρα است و ترجمه آن در زبان آرامی، Tadmor به معنای «درخت نخل».
از قضا در آن شهر نخلستانهای زیادی دیدم و انواع و اقسام خرما چشمها را خیره میکرد. بعضیها از آنها را تا آنوقت ندیده بودم. انگار فقط در آن نواحی بهعمل میآمد.
...
تدمریان در زمان اشکانیان و ساسانیان قدرت تجاری و نظامی
عظیمی یافتند و ایرانیان نیز با آنان درآویختند که این بحث دیگری است و به آن اشراف ندارم.
عظیمی یافتند و ایرانیان نیز با آنان درآویختند که این بحث دیگری است و به آن اشراف ندارم.
...
از مهمترین بناهای تدمر، معبد بل، ستونهای بلند سربهفلک کشیده، (مسرح)، «بازار اغوار» (سوق الآغورا)، و دروازه بزرگ معروف به «قوس النصر» است.
همچنین آثار بر جا مانده از قصر زنوبیا، مدفن (گُور)، تندبسها...
کجا رفت آنهمه جاه و جلال؟ گویی همه غبار شدهاست...
...
وقتی تدمر را دیدم احساس غریبی داشتم. گویی صدای سُم اسبها و برق شمشیرها را میشنیدم و میدیدم.
...
ویرانههای بجا مانده؛ کاخهای باشکوه و باد تندی که در این سرا و آن معبد میپیچید و ناله میکرد، همه با صدای بلند حرف میزدند!
...
بیاد ایوان مدائن و شعر «هان ای دل عبرت بین...» خاقانی افتادم
و نیز، «آویزههای هفتگانه» (معلقات سبعه)
آویزههای هفتگانه و شعر زیبای امرءالقیس که مدتهای مدید به دیوار کعبه آویخته بود.
قِفَا نَبکِ مِن ذِکرَی حبیبٍ و منزلِ...
همسفران، لحظه ای درنگ کنید. درنگ کنید تا به یاد دوست و منزلگاه او بگریم...
راستی چی شد آنهمه جاه و جلال؟!
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook