نگذارید کسی به خواب رود !Nessun dorma
اپرای «توراندوت» Turandot (توراندخت)
این بحث را از ویدئو بشنوید
هر بار صدای خواننده پُرآوازه اپرا لوچیانو پاواروتی را میشنوم بیاختیار بهیاد توراندخت میافتم که داستان پُر رمز و رازش از گذشتههای دور توجه مرا به خود جلب مینمود.
چندین بار اپرای «توراندوت» Turandot (توراندخت) را دیده و شنیدهام. زیبایی، گیرایی و شکوه آن هر صاحبدلی را به دیدار خویشتن میبرَد.
خالق آن موسیقیدان نامی جاکومو پوچینی Giacomo Puccini است.
اینکه موسولینی، دیکتاتور ایتالیایی ادعا کرد که پوچینی برای عضویت در حزب ملی فاشیستها Partito Nazionale Fascista پا پیش نهاده، موضوعی دیگر است.
...
تک آواز نسون دورما (نگذارید کسی به خواب رود) از اپرای توراندوت (توراندخت) اثر پوچینی را خیلی از ما شنیدهایم. این قطعه را پاواروتی در آغاز مسابقات فوتبال جام جهانی سال ۱۹۹۰ در ایتالیا با هنرمندی تمام خواند. در المپیک زمستانی ۲۰۰۶ نیز همراه با لبخوانی وی، پخش شد و میلیونها نفر شنیدند. من آنرا با صدای دلانگیز «آریتا لوئیز فرانکلین» Aretha Louise Franklin یکی از مشاهیر بزرگ آواز و موسیقی تاریخ آمریکا بارها شنیدهام.
Nessun dorma... Nessun dorma
نِسوم دورما... نِسوم دورما...
نگذارید کسی بخوابد... نگذارید کسی بخوابد...
...
NESSUN DORMA آغاز پرده سوم اپرای پوچینی است. کمی بعد بهشرحتر توضیح داده و مضمون آن را به زبان فارسی میآورم.
قطعه مزبور را فقط پاواروتی نخواندهاست. هنرمندان نامداری چون بنیامینو گیگلی، فرانکو کورلی، ماریو لنزا، یوسی بیورلینگ، ریچارد توکر، پلاسیدو دومینگو، آندره بوچیلی، کاترین جنکینز، ماریو دل موناکو، آریتا لوئیز فرانکلین، سارا برایتمن، «جکی ایوانکو»...و خیلیهای دیگر خواندهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داستان توراندخت روایتی مغولی است
داستان «توراندخت» که مایه خلاقیت بسیاری از فرهنگورزان ایران و جهان بوده، یکی از روایتهای پرتأمل هزار و یک شب است.
توراندُخت واژهای است فارسی به معنی «دختر توران»
...
این داستان اصل هندوایرانی داشته یا بهتر بگویم از هند به ایران آورده شدهاست. حکیم نظامی (در هفت پیکر) و مولانا جلال الدین (در مثنوی معنوی) از آن یاد کردهاند.
شخصیت تاریخی دو روایت «بانوی حصاری» در هفتپیکر نظامی و «قلعه ذاتالصور» در مثنوی، توراندخت است. بگذریم که تا کنون پژوهشی به زمینه تاریخی دو روایت نظامی و مولوی اشاره نداشتهاست.
بهنظر میرسد که حکیم نظامی از روی هزار و یک شب، روایت خود را سروده و مولوی هم احتمالاً در روایت «دژ هوشربا» به کار وی نظر داشتهاست.
(پژوهش ادبیات معاصر جهان، شماره ۷۰)
...
داستان توراندخت روایتی مغولی و گرفتهشده از تاریخ پرنسس خوتولان مغولی است.(التونخان امپراتور مغولی چین)...در آغاز نمایشنامه نیز، نامزد توراندخت، به یکی از خویشان مغولی او اشاره میکند و میگوید:
«حالا دیگر میتوانی در انتخاب همسر از ندای قلبت پیروی کنی. میتوانیم یک جواب قطعی برای آن مغول بنویسیم»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توراندخت و روایت هزار و یک شب
در روایت هزار و یک شب، دختری به اسم فرحناز شبی خواب میبیند دو غزال نر و ماده در دام صیادی گرفتار آمده و آهوی ماده برای آزادی آهوی نر به سختی تلاش میکند تا اینکه آهوی نر رهایی یافته، ولی آهوی ماده گرفتار شده و به دست صیاد کشته میشود.
فرحناز وقتی از خواب برمیخیزد رؤیای خود را صادق پنداشته و نتیجهگیری میکند که مردان جملگی خودخواه و پست و بی خردند و فقط زنان هستند که باید از خودگذشتگی کنند و مایه بگذارند.
از همینرو تصمیم میگیرد، دور ازدواج را خط بکشد. اما با تلاش دایهاش که با دلالت، نظر اشتباه وی را توضیح میدهد (...)، پس از گذشت مدتی (گویا هزار و یک روز) فرحناز از آن ارزیابی شتابزده، دست برمیدارد.
...
دایه فرحناز برای وی قصه «امیرزاده خَلَف و خاقانزاده چین» را نقل میکند. (شاید این خَلَف همان کالاف Calaf در اپرای توراندوت است. کمی بعد از آن صحبت میکنم)
خلاصه قصه مزبور از این قرار است:
خاقانزاده چین (توراندخت) از مردان متنفر است و برخلاف خواست پدرش حاضر نیست از میان خواستگاران خود شوهری انتخاب کند. او سرانجام بعد از پافشاری پدرش سه معما برای خواستگاران طرح کرده و قرار میگذارد که اگر کسی پاسخ معماها را داد با او ازدواج خواهد نمود و گرنه سرش را از تن جدا میکند. جار زدند اگر کسی این شرط را نمیپذیرد اصلاً پا پیش نگذارد.
...
شاهزادگان و امیرزادگان زیادی با قبول شرط فوق میآیند، ولی هیچ کدام نمیتوانند جوابی پیدا کنند و از دم کشته میشوند، تا اینکه شاهزادهای به نام «خَلَف» هرسه معما را پاسخ میدهد.
توراندخت که بازی را میبازد و حالا باید تن به ازدواج دهد، معمای دیگری طرح میکند بلکه آن مرد از پاسخ عاجز بماند و از میدان به در رود، ولی با مخالفت پدر روبرو میشود. پدر میگوید راهی که تو انتخاب کردهای بیراهه است و نه تنها رسم رایج زمانه نیست با فطرت آدمی هم در تضاد است...
...
آن مرد (خَلَف) که واقعاً توراندخت را دوست داشته در خود میرود. او نمیتواند رنج آن زن را تحمل کند به توراندخت میگوید بسیار خوب، اگر بتوانی نام واقعی مرا بگویی من اینجا را ترک میکنم و تو هم راحت میشوی.
توراندخت یک روز مهلت خواسته و یکی از بردگان خود را که زنی زیبارو بود، وسطای شب نزد خَلَف میفرستد تا زیر پای او بنشیند و نامش را کشف کند. اما آن زن زیبا با دیدن خَلَف بدو دل باخته، به این فکر میافتد که خودش با وی از چین بگریزد.
البته به نام آن مرد پی میبرَد و بهعمد میرود به توراندخت میگوید فقط با این هدف که ازدواج توراندخت منتفی شود و خودش بتواند با آن مرد فرار کند.
توراندخت اما با فهمیدن نام آن مرد حکم به کشتن وی میدهد، هرچند اندکی بعد پشیمان میشود اما دیگر سودی ندارد زیرا وی دیگر زنده نیست. آن برده زیبارو هم پس از آگاهی از کشته شدن خَلَف (آن مرد) با خنجر خودش را میکشد.
...
البته در روایت کارلو گوسی Carlo Gozzi (که در سال ۱۷۶۲ از داستان توراندخت نمایشنامهای کمدی ساخت) آن برده زیبارو، حتی زیر شکنجه که به فرمان توراندخت اجرا میشود، حاضر نیست نام شاهزاده (خَلَف) را فاش کند و دست به خودکشی میزند.
...
(«یِوگِنی باگراتیونوویچ واختانگوف» بازیگر و کارگردان شهیر روس ارمنیتبار و بنیانگذار تئاتر واختانگوف در مسکو، نمایشنامه «شاهزاده توراندخت» اثر «کارلو گوسی» را در سال های اوائل «انقلاب اکتبر» در مُسکو بر صحنه برد.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
نمایشنامهها و اپراهای توراندخت
در رابطه با داستان توراندخت، نمایشنامهنویس فرانسوی آلن رنه لِساژ در سال ۱۷۵۴میلادی، اپرایی به نام شاهدخت چینی تنظیم نمود.
فردریش شیلر سال ۱۸۰۱ به نگارش داستان «توراندخت، شاهزادهای از چین» پرداخت.
بازیگر و کارگردان ایرانی رفیع حالتی (حجاز) هم سال ۱۳۳۶-۱۳۳۷ داستان توراندخت را ترجمه و تنظیم نمود.
برتولت برشت هم آن را به صورت تراژدی – کمدی درآورد. البته وی هسته روایت توراندخت را تغییر داد. در نمایشنامه توراندخت (برشت) با غروب خرد و تسلط استبداد روبرو میشویم، هرچند صدای دگرگونی و تغییر شرایط هم شنیده میشود.
...
سال ۱۹۱۱ کارل گوستاو فل مولر Carl Gustav Vollmoeller زبان شناس آلمانی سرنوشت توراندخت را تحت عنوان «توراندخت، یک قصه چینی» ارائه داد.
ولفگانگ هیلدسهایمر نویسنده آلمانی در سال ۱۹۵۴ نمایشنامهای با عنوان Prinzessin Turandot (شاهزاده توراندخت) نوشت.
فروچیو بوسونی ایتالیائی یک اپرا و فردیناند تیریوت Ferdinand Thieriot آهنگساز آلمانی قطعهای موسیقائی به نام توراندخت دارد.
....
سرگذشت توراندخت نیاز طرح اپرای توراندخت اثر جاکومو پوچینی موسیقیدان ایتالیائی را فراهم آورد؛ که البته بعد از مرگ وی در سال ۱۹۲۶ به اجرا درآمد.
لیبرتو (متن اصلی) این اپرا را دو شاعر ایتالیایی، جوزپه آدامی (Giuseppe Adami) و رناتو سیمونی (Renato Simoni) با نظارت پوچینی نوشتند.
...
البته پوچینی به دلیل ابتلا به سرطان حنجره نتوانست اپرای توراندخت را پیش از مرگش به پایان ببرد. این کار را یکی از آهنگسازان ایتالیایی معاصر او، فرانکو آلفانو، از روی یادداشتهای پوچینی انجام داد.
اجراهای مدرن دیگری هم از این اپرا وجود دارد، مثل اجرای آهنگساز ایتالیایی، لوچیانو بریو.
...
تاریخ نگارش و اجرای نمایشنامهها و اپراهای توراندخت مربوط به بعد از سال ۱۷۱۰میلادی یعنی زمانی است که فرانسوا پتیس دلاکروا روایات هزار و یک شب را به فرانسه ترجمه کردهاست. تا قبل از این تاریخ غربیها آن کتاب را نمیشناختند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داستان توراندخت در چین باستان رخ میدهد
داستان توراندخت در اپرای پوچینی شبیه روایت هزار و یک شب است که پیشتر اشاره کردم. این واقعه در چین باستان رخ میدهد. شاهزادهای به نام کالاف Calaf (خَلَف، خاقانزاده چین) که البته هیچکس اسم او را نمیداند عاشق توراندخت میشود و برای گرفتن پاسخ مثبت از وی برای ازدواج، باید سه معما را حل کند و هر پاسخ نادرستی به مرگ وی میانجامد. وی بههر سه چیستان جواب میدهد و توراندخت شکست میخورد و توراندخت که به دلائلی از ازدواج گریزان است، در تنگنا میافتد.
کالاف درحالیکه بازى را بُرده به وی فرصت مىدهد که از این مخمصه رها شود. به توراندخت مىگوید که اگر بتوانی از امشب تا فردا صبح که سپیده سر میزند، اسم مرا پیدا کنی، من عملاً از سر راهت کنار میروم و خواهم مُرد.
«نام من را پیش از سپیدهدمان بگو و من بعد از آن باید بمیرم».
فنای مختارانه و آگاهانه در عشق؟
...
«هیچکس [امشب] نمىخوابد، هیچکس نمىخوابد» (Nessun Dorma)
...
توراندخت که او را نمیشناخته به خدم و حشم خویش دستور میدهد که هیچ کس حق خوابیدن ندارد و تا روز بعد وقت دارند نام و نشان او را بیابند وگرنه همه را میکشد.
...
همانطور که پیشتر گفتم توراندخت برده زیبارویی را مامور میکند تا زیر پای آن مرد بنشیند و سر از اسمش درآورد. در روایت کارلو گوسی، آن برده زیبا درمییابد نام وی چیست اما چون خودش به او دل بسته بود، حتی زیر شکنجه حاضر نشد نام مرد را فاش کند و دست به خودکشی زد...
نام آن برده زن زیبا در اپرای پوچینی، «لویی» Liù است و از قضا شاهزاده Calàf (خلف) خطاب به وی شعری میخواند با عنوان Non piangere, Liù «گریه نکن لویی» و از او با حرمت و نیکی یاد میکند...
...
خلاصه، با سر زدن سپیده، توراندخت که نتوانسته بود نام خواستار و خواستگار خودش را پیدا کند با وی در برابر یکدیگر قرار میگیرند و اینجا مرد، ناگهان او را در آغوش میگیرد و میبوسد. (...)
توراندخت فریاد میزند: «یافتم...یافتم ...فهمیدم نام او چیست، نامش عشق است...» و قصه تمام، یا بهنر بگویم آغاز میشود.
...
برگردیم به قطعه «نسوم دورما» Nessun dorma
مضمون آنرا به فارسی مینویسم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای صبح سپید بیا...ای شب تاریک برو
نگذارید کسی بخوابد. هیج کس نباید بخوابد. هیچ کس
حتی تو، (توراندوت) شاهزاده خانم
از اتاق سردت. به ستارگان بنگر، (ببین که چگونه) با عشق و امید سوسو میزنند!
ولی راز من در درونم پنهان است و نام مرا هیچکس نمیداند. نه، نه (هیچکس نمیداند)
من آنرا (آن راز را) تنها روی لبانت خواهم گفت (از زبان تو خواهم گفت)
وقتی شب سپری شود و سپیده سر زند بوسه من سکوت را خواهد شکست و تو از آن من خواهی بود.
همسرایان:
هیچ کس نام او را نمیداند، و ما، افسوس، باید بمیریم!
آه، هیچکس نام او (و راز او) را نمیداند و ما رهسپار دیار مرگ هستیم.
ای شب (تاریک) برو. ستارههایت را برچین و برو (و ای صبح سپید بیا، بیا) در طلوع خورشید این منم که پیروز خواهم شد. بله، پیروز خواهم شد.
Nessun Dorma
Nessun Dorma is one of the best-loved tenor aria from Turandot - an Italian opera based on a French translation of a Persian story about a Mongolian princess in China. Composed by Giacomo Puccini (who died before completing the opera), Nessun Dorma is most famously sung by Pavarotti, several major tenors, and many talent show contestants. In the opera it is sung by Calaf, a prince in a deathly game to woo the cold-hearted Turandot, princess of China.
اجراهای مختلف Nessun Dorma
Beniamino Gigli
Jussi Bjorling
Richard Tucker
Plácido Domingo
José Carreras, Placido Domingo & Luciano Pavarotti
Park Gi-Cheon
Aretha Franklin
اصل شعر بهزیان ایتالیایی
Nessun Dorma
Nessun dorma! Nessun dorma!
Tu pure, o Principessa
Nella tua fredda stanza
Guardi le stelle che tremano d'amore
E di speranza!
Tu pure, o Principessa
Nella tua fredda stanza
Guardi le stelle che tremano d'amore
E di speranza!
Ma il mio mistero è chiuso in me
Il nome mio nessun saprà! No, No!
Sulla tua bocca lo dirò quando la luce splenderà!
Il nome mio nessun saprà! No, No!
Sulla tua bocca lo dirò quando la luce splenderà!
Ed il mio bacio scioglierà il silenzio che ti fa mia!
Choir: Il nome suo nessun saprà, E noi dovrem, ahimè, morir, morir!
Dilegua, o notte!
Tramontate, stelle!
Tramontate, stelle!
All'alba vincerò!
Vincerò! Vincerò!
Tramontate, stelle!
Tramontate, stelle!
All'alba vincerò!
Vincerò! Vincerò!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه انگلیسی
None shall sleep!
None shall sleep! None shall sleep!
Even you, O Princess,
in your cold bedroom,
watch the stars
that tremble with love and with hope!
But my secret is hidden within me;
none will know my name!
No, no! On your mouth
I will say it when the light shines!
And my kiss will dissolve
the silence that makes you mine!
chorus:
No one will know his name,
and we will have to, alas, die, die!
Vanish, o night!
Fade, you stars!
Fade, you stars!
At dawn, I will win!
I will win! I will win!
ترجمه عربی Nessun Dorma
لا يوجد رجل سوف ينام!
لا يوجد رجل سوف ينام!
حتى أنت يا الأميرة،
في غرفة باردة الخاص
مشاهدة النجوم
أن ترتعش مع الحب والأمل...
لكن سر بلدي مخفيا داخل لي،
اسمي لا أحد يعرف!
لا، لا، أنا أقول أنه في فمك،
عندما يضيء ضوء!
وسوف قبلة بلدي حل الصمت
الذي يجعلك الألغام.
جوقة: واسمه لا أحد يعرف... ويجب علينا، للأسف، يموت، يموت!
...
يجوز في هذه الليلة! مجموعة، أنت نجوم!
مجموعة، أنت نجوم! أنا سوف يفوز!
أنا سوف يفوز! أنا سوف يفوز!
در همین زمینه
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook