نشستِ عبرت انگیزِ صدام حسین
بغداد؛ قاعة الخلد (۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹)
در این ویدئو بخشهایی از نشست صدام را میتوان دید
در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) احمد حسن البکر که پیش از صدام حسین زمام امور عراق را در دست داشت با سوریه شروع به امضای معاهداتی کرد که طبق آن هر دو کشور با هم متحد میشدند. قرار بر این شد که حسن البکر رئیس کشور متحد شود و حافظ اسد معاون او باشد. با این وضع عملاً صدام کنار میرفت. ولی قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، او و دوستانش حسن البکر را پی نخود سیاه فرستادند!
حسن البکر در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۵۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹) با تعریف و تمجید از صدام حسین و استعفای مثلاً داوطلبانه کنار رفت و صدام به طور رسمی رئیسجمهور عراق شد.
...
برخلاف عزت ابراهیم و طاها یاسین رمضان و طارق عزیز و...،
شماری از اعضای حزب بعث از کنارهگیری حسن البکر راضی نبوده و اعتراض کردند. عدنان الحمدانی، غانم عبدالجلیل، محمود محجوب، محمد عایش و محی عبدالحسین مشهدی الشمری آن پیشامد را به زیان کشورشان میدانستند و از تصمیمات شتابزده رهبری حزب بعث نگران بودند. چه بسا به شخص صدام هم اعتراض نداشتند اما معتقد بودند حسن البکر باید به کارش ادامه دهد تا نهادها استحکام یابند. صدام اما مواضع آنها را توطئهای بزرگ برداشت نمود و برای حذفشان نقشه میریخت.
...
۳۱ تیر ۱۳۵۸ (۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹)؛ صدام نشست رهبران حزب بعث را برگزار کرد تا از منتقدین زهر چشم بگیرد و جای پای خود را محکم کند. دستور داد در آن نشست همه حرکات و سکنات حضّار فیلمبرداری شود. شماری از مداحّان در آن مراسم مهندسیشده؛ تا توانستند های و هوی کردند و قربان صدقه رهبری رفتند.
صدام در آن نشست اسامی تعدادی از اعضا را که به زعم وی جاسوس و خائن بهشمار میآمدند یکی یکی قرائت کرد و گفت از جای خود بلند شوند و بیرون بروند...
طاهر محمد أمین
إسماعیل إبراهیم النجار
بدن فاضل
ماجد عبد الستار
سلمان داود نجرس
ولید صالح محمد
غازی إبراهیم أیوب
غسان مرهون
احمد إبراهیم صالح
حسن محمود طه
حمید عبد اللطیف
خالد عبد عثمان
أمجد هاشم مصطفى الجباری
علی فتحی علوش
بدر محمد عبد الله
کردی سعید عبد الباقی
أحسان وفیق عبد الله السامرائی
محمود جاسم رجب
نافع علی حسین الکبیسی
ولید سیرت
عبد الرحمن الهنداوی
ناظم نافع الکبیسی
طالب صویلح
زهیر یحیى
محمد مناف یاسین (وی تقاضای عفو کرد اما صدام گفت بیرون... بیرون...)
...
مامورین استخبارات آنها را از سالن با خودشان میبردند و روزهای بعد گفته شد که زندان و جوخهی آتش، در انتظارشان بوده و تیرباران شده اند. رئیس جمهور عراق که «انشاءالله، انشاءالله» از زبانش نمیافتاد؛ تصمیم خودش را به مبارزه علیه استعمار و استثمار و بی عدالتی نسبت داد.
...
در «جبر جّو» آن نشست عجیب و غریب؛ مریدان و مداحّان حالی به حالی شده و بارها و بارها کف زدند و شعار دادند. سپس یکی یکی پشت میکرفن آمده رهبری بیهمتا و شجاعانه صدام حسین را ستودند. تعدادی از آنها نشان میدادند که اشک در چشمانشان حلقه زده و با دستمال پاک میکردند. گفته شده خود صدام هم خودش را به این حالت میزد. سپس جناب طارق عزیز بلند شد و با درود به سیدالرئیس و حزب بعث، همچنین بیان شرم بر حاکمان سوریه باد؛ بهنام جمع و به قول صدام «اجماع همه اعضا»، از توطئه سخن گفت و کیفرخواست متهمین را قرائت کرد. سپس با نام بردن از شماری از رهبران حزب که معترض عملکرد صدام بودند گفت آنان خائن به کشور بودند و باید هر چه زودتر به سزای اعمالشان و به اشّد مجازات برسند.
محمد عایش (وزیر صنایع)
عدنان حسین الحمدانی (وزیر برنامه ریزی)،
محمد محجوب (وزیر آموزش و پرورش)
غانم عبدالجلیل (وزیر آموزش عالی) و...
عباس الحمدانی و...
...
صدام که گاه میخندید و گاه احساساتی میشد مدام به سیگار کوباییاش پُک میزد و جمعیت را میپائید. بعد گفت توطئه خطرناکی به رهبری حافظ اسد کشف شده و ابزارهای اجرای آن شماری از اعضای رهبری و کادرهای حزب بودند.
...
آن مراسم با بازگویی اعتراف ساختگی یکی از متهمین که تیربارانش کردند (محی عبدالحسین مشهدی الشمری عضو شورای فرماندهی انقلاب)، آغاز شد و او که وحشت از نگاهش هویدا بود و گاه از شدت هراس سقف را مثل آدمهای مات و منگ میپائید در آن نشست اعلام کرد که داوطلبانه بدون هیچگونه فشاری با شما حرف میزنم. من هم بخشی از توطئه سوریه برای بر کناری حسن البکر و صدام حسین بوده ام. سپس کاغذی را که برایش نوشته بودند نگاه کرد و از روی آن نام چند نفر را برد که مثلاً پول گرفتهاند و شریک توطئه هستند!
بریده بریده و مثل آدمهای گیج حرف میزد و صدام او را که وقت و بیوقت به سقف مینگریست و حیران مینمود، سین جیم میکرد.
در آن افشاگری مدیریت شده؛ محمد محجوب وزیر آموزش و پرورش و آموزش عالی یا محمد عایش وزیر صنایع متهم شده بودند که از وابسته نظامی سوریه چند صد دینار پول گرفتهاند. کسانی که علیه آنان با مشتهای گره کرده شعار میدادند هم میدانستند چقدر اینگونه برچسبها سخیف و دروغ است.
...
مداحّان پشت سر هم شعار میدادند مرگ بر خائن، اعدام باید گردد... مرگ بر خائن، اعدام باید گردد...درود بر صدام حسین... فدایت یا صدام حسین ای قهرمان قهرمانان...
...
خیلیها رفتند پشت بلند گو و شعار دادند. علی حسن المجید اول از همه پا شد و گفت: (...) سرورم تا زمانی که عبدالخالق السامرائی زنده باشد. این توطئه ای که از آن صحبت کردید آخرین آنها نخواهد بود.
یکی دیگر خواهان اعدام هرچه زودتر السامرایی شد و گفت ای صدام حسین مبارز و قهرمان؛ ما خواهان اعدام خائنان و توطئه گران هستیم. همانها که علیه حزب و انقلاب توطئه کردند. دوباره فریاد اعدام باید گردد بلند شد و صدام دست به سبیلش کشید و لبخندزنان گفت:
هذه أکیده.. أکیده.... لک منی کضبه شارب نیابه عن القیاده
...
چیزی بدین مضمون که خیالتان تخت باشد (مطمئن باشید که او به سزای خیانتش خواهد رسید)...
(به جای ریش، سبیلش را گرو گذاشت!)
روز بعد السامرائی تیرباران شد.
وی از سالها پیش در سلول انفرادی بود و به او اجازه داده نمیشد با احدی ملاقات کند. السامرایی یکی از اعضای رهبری حزب بعث بود.
...
صدام در پایان گفت ما در برخورد با مخالفین خود به روش استالین نیاز نداریم. از روش بعثی استفاده میکنیم. نشست رهبری در میان های و هوی و درود و سرود پایان یافت.
پانویس
متن کامل صحبتهای رد و بدل شده در نشست
من شريط فيديو الاجتماع الأستثنائي الموسع للمؤتمر القطري والكادر المتقدم وقيادات الشعب في ٢٢ تموز عام ١٩٧٩ (في قاعة الخلد ١٩٧۹)
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook