یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ / Sunday 24th November 2024

 

 

ادیت پیاف Edith Piaf گُنجِشَکَکِ اَشی مَشی

 

روزهاى گذشته را یاد آر،
که در آن عشق بود و شیدایى،
زندگى بود پُر ز شور و َشَرر
نور خورشید بیش و گرما بود.
برگ‌هاى خزان چو پَژمردند،
جمع گردند با دَم پارو
یاد من مانده روزهاى خوشى
خاطرات و دریغ‌مان همچون
روُفته و رفته‌اند با دَم باد
در شب سردى فراموشى.
یاد من مانده روزهاى خوشى.
آن چه ز آن در تو ماند، فسُرد
همچو برگان خشک پژمرده،
جمع گشتند با دَم پارو.
...
آن ترانه که مى سُرودى تو،
قصه عشق‌مان بُد و شورَش.
عاشقانى بُدیم در یک جا
عشق‌مان هر یکى به آن دگرى، 
زندگى ساخت دورمان از هم،
بى صدا، دشمنانه و آرام،
همچو جا پاى عاشقان گشته جُدا
روى شن‌هاى ساحل دریا،
شسته گردد،
چنان که هیچ نبود...
 
 
ادیت پیاف از چهره‌های شاخص فرانسه در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰
نام وی را نخستین‌بار از دکتر علی شریعتی شنیدم که می‌گفت: «یک ترانه‌‌اش به همه افاضات آخوندهای مسیحی می‌ارزد.»
زمان شاه؛ در زندان وکیل‌آباد مشهد هم، صفحه گراموفونی داشتیم که نام Edith Piaf (ادیت پیاف) بر آن نوشته بود. همیشه می‌خواستم او را بشناسم امّا اینگونه کشش‌‌ها را که کسی تشویق هم نمی‌کرد، «جبر انقلاب» سائید...
...
ادیت پیاف در گیر ودار جنگ اوّل جهانی به دنیا آمد. بیش از ۲۰۰ ترانه از خود به یادگار گذاشت و در ۴۷ سالگی غزل خداحافظی را خواند.
وقتی به میهمانی خاک رفت، مردم فرانسه بی‌توّجه به فتوای مرتجعین که سوگواری را هم برای او جایز نمی‌شمردند هزار هزار به خیابان‌ها ریختند. حتی وقتی «آلبرکامو»، نویسندهٔ مشهور فرانسوی‌تبار و خالق کتاب مشهور «بیگانه»، و برنده جایزه نوبل ادبیات، با تصادف جان سپرد، در پاریس این چنین ولوله نشد.
...
ادیت پیاف را در گورستان پرلاشز، به‌خاک سپردند. درست همان روزی که دوستش - هنرمند بزرگ فرانسه ژان کوکتو Jean Cocteau - درگذشت.
گفته می‌شود همان لحظه که ژان کوکتو، خبر مرگ ادیت پیاف را شنید گفت "Ah, la Piaf est morte" (آخ، پیاف مُرد) و سپس ادامه داد:
"Je peux mourir aussi" (من هم... می‌میرم) و بلافاصله جان داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای ادیت پیاف، آدمی را به دیدار خویشتن می‌بَرد
پدرش در سیرک کار می‌کرد و مادرش که در کافه‌ها می‌خواند در کودکی رهایش کرد و «ادیت»، نزد مادربزرگ پدری خود بزرگ شد که روسپی‌خانه‌ داشت. همانجا شاید به خاطر محیط غیر بهداشتی و حضور زنان و مردان روسپی، آبله گرفت و از سه‌سالگی تا هفت‌سالگی کور و کچل شد امّا بعدها بینایی‌اش را بازیافت. هرچند موهای سرش همچنان کم‌پُشت، ماند و در فیلم‌هایی که از او مانده هم، پیدا است.
شاید در برابر جّوسازی مرتجعین که دائم پشت سرش صفحه می‌گذاشتند و ُمتهّم به بی‌مُبالاتی و بی‌دینی می‌کردند، هوادارانش انتشار دادند:
«وقتی ادیت پیاف، در کودکی با روسپیان به زیارت سن ترز مقدس Saint Teresa رفت، چشمانش شفا یافت.»
گفته می‌شود از قول خودش هم همین مسئله عنوان شده و ترانه زیبای Mon Dieu (خدای من) هم گویاست.
اینکه شفای چشم او واقعی است یا شایعه، بر من معلوم نیست.
البّته برخی راهبه‌های مسیحی که در بیمارستان، مَددکار بودند و بیماران را امید می‌دادند، بنا بر باورهای خویش، نقش «سن ترز مقدّس» را که به «پزشک کلیسا»، هم شهرت داشته، برجسته می‌کردند.
...
ادیت پیاف، مدّتی با پدرش که دائماً مَست و مَنگ بود، زندگی کرد امّا در شانزده‌سالگی از او جدا شد تا در کوچه‌ها خوانندگی کند و در نهایت گذارش به یک کاباره‌ افتاد و قرار شد آنجا بخواند.
او در پاریس و در این کاباره با بزرگانی چون ژان کوکتو از معروف ترین هنرمندان فرانسه آشنا شد. ژان کوکتو طرّاح، فیلمساز، رُمان نویس، شاعر و نمایشنامه نویسی تأثیرگذار بود و سال ۱۹۴۰ نمایشنامه Le bel indifférent «زیبای بی‌خیال» را برای ادیت پیاف نوشت.
ادیت پیاف با «موریس شوالیه» (هنرمند نامدار تئاتر و سینما) و خیلی‌های دیگر نیز دَم‌خور و قاطی شد و استعدادش حسابی گُل کرد.
همه چیز به وفق مراد پیش می‌رفت که کُشته‌شدن صاحب کاباره، اشتباهاً به گردن او افتاد و ادیت پیاف را کشان کشان به زندان بردند.
پُشت سرهم بدبیاری می‌آورد. با ماشین هم تصادف کرد و صورتش درب و داغون شد.
...
اسم «ادیت»، برایش خوشایند بود چون مُبارز ضد فاشیست «ادیت کاول» Edith Cavel را که در جنگ جهانی اوّل در بلژیک، اعدام شده بود، در یادها زنده می‌کرد.
از آن‌جا که ریزه میزه بود، پیاف (La Môme Piaf) یعنی «گنجشکک»، لقب گرفت و کسی وی را با نام اصلی‌ش «ادیت جوواننا گاسیون» صدا نمی‌زد.
شعر بسیاری از آهنگ‌هایش را خودش می‌سرود و حتی در آهنگسازی نیز با آهنگسازانش همکاری داشت. با اینکه خیلی شلوغ و سرکش بود و کله‌گنده‌ها را تحویل نمی‌گرفت، وقتی با مردم عادی روبرو می‌شد و ترانه می‌خواند، هرچه در دل داشت بیرون می‌ریخت. گاه می‌خندید، گاه می‌گریست و مثل بچه‌ها دست‌هایش را با شدت تمام تکان می‌داد.
ادیت پیاف اصلاً قیافه نداشت امّا به محض آنکه روی صحنه می‌رفت به تمام معنا سکسی و زیبا و دلربا می‌شد. صدایش آینه‌ای از زندگی رنج بار او بود و آدمی را به دیدار خویشتن می‌بُرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادیت پیاف؛ نماد یک نسل و یک روحیه بود
در جنگ جهانی دوم؛ وقتی فاشیست‌ها به پاریس ریختند و زندان‌ها را از آزادیخواهان پُر کردند؛ ادیت پیاف امکانات ویژه‌ای برای ارتباط با زندانیان فرانسوی داشت، از همین‌رو کسانی به او تُهمت مزدوری زدند و شایع کردند:
خیلی بی‌ مرز است و با دشمن سَر و سّر دارد. بعلاوه؛ وی دو ازدواج رسمی داشته، بی‌بندو بار بوده و عشق را به بازی گرفته‌است و...
سال ۱۹۴۴ در برلن؛ همراه با کسانیکه به جانبداری از فاشیست‌ها متهم بودند؛ (در برنامه‌ای با عنوان شناساندن ترانه های فرانسوی) حضور داشته،برای نازی‌ها در کلوپ‌های شبانه ترانه خوانده‌است. سال ۱۹۴۲در پاریس نزدیک محل استقرار گشتاپو زندگی می کرده و...
امّا بعد‌ها روشن شد که ادیت پیاف در آن سال‌ها با جنبش مقاومت فرانسه همکاری داشته و بسیاری زندگی‌شان را مدیون او هستند.
...
در جریان اشغال پاریس ترانه «زندگی مانند گل سرخ» La Vie en Rose را خواند که هنوز هم نشانه ویژه او شمرده می‌شود.
(از دوستی شنیدم La Vie en Rose یک اصطلاح است به معنی زندگی را رنگین و صورتی دیدن و با خوشبینی و دیدی خوب به آن نگریستن.)
...
در مورد ادیت پیاف؛ فیلم باارزشی ساخته شده که نام «زندگی به رنگ صورتی» را برآن گذاشته‌اند و یکی از بهترین فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای سال‌های اخیر است. خودش مثل قمرالملوک وزیری، فقیرانه مُرد، امّا فیلم زندگی‌اش بیش از ۳۹ میلیون یورو، فروش داشته‌است.
...
بدبختی پشت بدبختی و بَدآوردن مُداوم، امّا تسلیم نشدن، ایستادگی و بازهم ایستادگی، هنرش بود. حتی در اوج بیماری که مُرفین و الکل و اوقات‌تلخی و بی‌خیالی مُچاله‌اش کرده بود، خودش را از تا نمی‌انداخت و «گل سرخ زندگی» را به رُخ می‌کشید و فریاد می‌زد:
 Non, je ne regrette rien «هرگز، هرگز پشیمان نیستم»
با این‌که ترانه «هرگز، هرگز پشیمان نیستم»؛ پس از جنگ ساخته شده و حتی برخی از گروه‌های دست راستی از آن استفاده کرده‌اند، اما بسیاری از کسانی‌که در جنبش مقاومت بر علیه دیکتاتوری شرکت داشته اند از آن به‌عنوان سُرود خود استفاده برده‌اند.
نه ! هیچ، هیچ
نه! من از هیچ چیز پشیمان نیستم
نه از خوبی‌ها و نه از سرنوشت
نه از خوبی‌هایی که به من رسیده
نه از بدی‌هایش، هردو برای من یکسان هستند
نه! من از هیچ چیز پشیمان نیستم...
 
Non ! Rien de rien...
Non ! Je ne regrette rien
Ni le bien qu'on m'a fait
Ni le mal tout ça m'est bien égal !
 
Non ! Rien de rien...
Non ! Je ne regrette rien...
C'est payé, balayé, oublié
Je me fous du passé!...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آن روزها زندگی زیباتر بود و آفتاب گرم‌تر
یکی از زیباترین ترانه‌های ادیت پیاف ( Les feuilles mortes (Dead Leaves «برگ‌های پژمرده» است.
اشاره من به ترانه‌ای است که شاعر و نویسنده فرانسوی، «ژاک پرور» سروده و «ژوزف کوسما»، آهنگش را ساخته و با Oh! je voudrais tant que tu te souviennes شروع می‌شود.
«برگ هاى پژمُرده»، نخستین بار، پس از جنگ جهانى دوّم، با صداى دلنشین «کورا ووُکر» Cora Vaucaire خواننده زن فرانسوى اجرا شد، و به جز ادیت پیاف، دیگرخوانندگان فرانسوى هم آن را خوانده‌اند.
دوست دارم به یاد آوری
روزهای خوشی را که با هم بودیم
در آن روزها زندگی زیباتر بود
و تابش آفتاب گرم‌تر از امروز
برگ‌های پوسیده با دَم پارو جمع می‌شدند
می بینی! که من فراموش نکرده‌ام
برگ‌های پوسیده با دَم پارو جمع می‌شدند
خاطره‌ها و دریغ‌ها نیز
و باد شمال آن‌ها را
به شب سرد فراموشی می‌سپرد
می‌بینی هنوز فراموش نکرده‌ام
ترانه‌ای که برایم می‌خواندی
و آن ترانه به سان ما بود
تویی که مرا دوست داشتی و من که ترا
و ما هردو در کنارهم زندگی می‌کردیم
تو که مرا دوست داشتی و من که تو را
امّا روزگار، عاشقان را
به آرامی، بی سروصدا از هم دور می‌کند
و دریا، رّد پای عشّاق از هم جدا شده را
از روی ساحل می‌زداید.
برگ‌های پوسیده با دَم پارو جمع می‌شدند
خاطرات و دریغ‌ها نیز
اما محبوب من ساکت و وفادار
همیشه لبخند می‌زند و از زندگی سپاس‌گزار
تو را می‌خواستم چرا که زیبا بودی
چگونه می‌خواهی ترا به فراموشی بسپارم
در آن روزها زندگی زیباتر بود
و آفتاب گرم‌تر از از امروز می‌تابید
تو دوست عزیز من بودی
ولی اکنون جز آه و دریغ از من چه کاری برمی آید
سرودی که تو خواندی
برای همیشه در گوشم طنین انذاز است.
پانویس
ترجمه ترانه «برگ‌های پژمرده» به شعر (در آغاز این نوشته)، از آقای دکتر امیرهوشنگ کاوسی است. مجله بخارا؛ شماره ۵۰، شعر جهان صفحات ۱۹۴ تا ۱۹۶
...
ترانه دیگری هم به Autumn Leaves، (برگهای پائیزی) شهرت دارد و بسیاری از بزرگان موسیقی(ابو مونتان، زولیت گرکو، فرانک سیناترا، نات کینگ کول، آندره بوچیلی و ادیت پیاف) اجرا کرده‌اند.
...
در همین زمینه 
...
سایت همنشین بهار

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook