یکی بود یکی نبودمیلیون میلیون گل رُزМиллион Алых Роз
آدمی به کسی که دوستش دارد یا ارج مینهد؛ گل میدهد هرچند میداند
چون از شاخه جدا شده، «همین پنج روز و شش باشد» و دیر یا زود میپژمُرَد
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
در ایران باستان نیاکان ما پنجم اسفند (۲۴ فوریه) هر سال را با عنوان «سپندار مذگان» جشن میگرفتند که چیزی شبیه روز عشاق بودهاست. (سپندار مزد لقب زمین، و زمین نماد تواضع و عشق است)
در متون اوستا و سرودهای پنجگانه منسوب به زرتشت و در آثار بجای مانده از زبان پارسی میانه، و بعدها...تا همین الآن، بارها و بارها سخن عشق به میان آمده و اینکه عشق پاسخ است و عشقه نیست.
عشقه چیست؟ عشقه، پیچک است. شبه گیاهی است که در باغ پدید آید در بُن درخت...
اوّل میخش را در زمین سخت میکوبد. پس سَر برآرَد. خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا همه درخت را فرا گیرد، و چنانش شکنجه کند که نَم در درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبَرد تا آنگاه که درخت خشک شود...
عَشقه بر خلاف دست که پرداخت میکند و میبخشد، مثل دهان، فقط و فقط دریافت میکند و میگیرد.
...
عشق فداکاری یک جانبه، داوطلبانه، تمام عیار و بیچشمداشت است. از اجبار و استثمار فاصله دارد و به جای خودخواهی و خودبینی، همدلی و همدردی به ارمغان میآورد.
عشق سینه مردمان را از کینه تهی میکند و به محبت میآمیزد. آنجا که او فرمانرواست. ادب هست و بیادبی نیست. مهر هست و کین نیست.
عشق پاک و زیباست و عاشقیکردن اساساً کاری خدایی است. اما هر عشقه و کنش و واکنشی عشق نیست.
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف
عشق گسترش دایره وجود از خود به غیر خود، و در واقع توسعه مرزهای وجود خود به موجودات دیگر است.
«عشق یک هنر است، باید آنرا آموخت و آنرا آفرید. آهنگی است که با نوازش سرانگشتان دو دست خویشاوند بایدش نواخت» عشق در درجه اول ارتباط با شخصی خاص نیست. یک رهیافت و نگرش است. یک خاطره است...
عشق در تمام ذرات عالم ساری و جاری است. کافیست فقط هیدروژن و اکسیژن با هم لج کنند و عشقبازی نکنند. ما از تشنگی میمیریم. عشق احساس یکی شدن با چیزی یا کسی فراتر از خود است.
در این مورد و همچنین «وَلنْتایْن دِی» Valentine's Day، پیشتر در مقاله (و ویدئوی) عشق، شبچراغ زندگیست، توضیح دادهام.
...
در آستانه روز وَلنْتایْن (بعد از توضیحی در مورد چیستی گل)؛ به مضمون ترانه «میلیون میلیون گل رُز»؛ که «آلا پوگاچِوا» Алла Пугачёва خواننده اهل روسیه هم اجرا نموده اشاره میکنم. بگذریم که گل پشت و رو ندارد ولی ما که گاه ظاهر و باطنمان یکی نیست از آن ابزار و نردبان هم میسازیم. گل که جای خود دارد. عشق را نیز که گوهر سرودهای زرتشت است؛ جز تملک نمیبینیم و قدر نمیشناسیم. با روزمرگی و گسستن از خویش؛ مرغ خویش و صید خویش و دام خویش شدهایم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گل خودش عالمی دارد
حالا از عشق و عاشقی و وَلنْتایْن دِی، برویم بیرون و ببینیم اصلاً گُل که ما میدهیم و میگیریم چیست و چه کارکردی دارد؟ گل؛ ساختار زایشی در گیاهان نهاندانه است و یاختهٔ زایشی نر(اسپرم) و یاخته زایشی ماده(تخم) را به هم میرساند.
در جریان تبدیل برگ به گل، برگ از نظر شکل و رنگ دستخوش تغییرات فراوانی میشود و کاسبرگها و گلبرگها حاصل آن است که هرکدام ماموریت و مسئولیت خاص خودشان را دارند. کاسبرگها بهعنوان پوششی از تبخیر سریع جلوگیری کرده و از قسمتهای داخلیتر گل محافظت نموده، همچون خار، پاسبان گل هستند. گلبرگها هم با رنگهای جذاب خود حشرات را به غدد شهد که در قاعده یا نزدیک قاعدهشان وجود دارد، جلب میکنند تا گردهافشانی(انتقال گرده از پرچم به کلاله) از این طریق هم(علاوه بر باد و باغبان) صورت گیرد و گرده از پرچم(اندام نر گل) به کلاله(بخش چسبناک بالای مادگی گل) منتقل شود و خلاصه، حق به حقدار برسد!
...
مادگی گل متشکل از تخمدان، خامه و کلاله است و کلاله بخشی از اجزای آن است. کلاله گردهها را با حوصله و دقت جمعآوری میکند و گذرگاه زیر آن (خامه) گرده را به سمت تخمدان گیاه که محتوی تخمکهاست هدایت میکند تا بعد از آمیزش به صورت بذر رخ بنماید و کشف حجاب کند.
گل نماد زایش و رویش و امید است و کثرت گلبرگها و وحدت آنها در شکلی مُدّور؛ وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را به زیبایی تمام نشان میدهد که خود حکایتی است. گل خودش عالمی دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریشه واژه گل در اوستا
بنا بر پژوهش دکتر بهرام فرهوشی؛ متخصص زبانهای ایرانی و فرهنگ ایران باستان در کتاب «ایرانویج»، دیرین ترین رد پای واژه گل در نوشتههای پارسی به «اوستا» باز میگردد که در آن «وَرذا» varaza به معنی گل سرخ آمدهاست.
در دورههای پس از آن و در زبان پارسی باستان این واژه به صورت «وردا» varda و در پهلوی ساسانی به صورت «وَرد» vard و «وَرت» vart تغییر یافت.
واژه «ورد» در نام چند شهر و آبادی به چشم میخورد. مانند «وردآورد» (به معنی گل آور) که پیش از این روستایی بوده نزدیک به تهران. سُهرورد حوالی زنجان، روستای «وردیج». همچنین «بازه ورد» از توابع طرقبه، ره ورد، از توابع باجگیران قوچان، بیت ورد (گل خانه) روستایی در استان اَبیَن در کشور یمن (که شماری از مردم فارسی هم حرف میزنند) و...
روستاها که جای خود دارد. حتی نام اصلی شهر من؛ گلپایگان؛ وردپاتکان - سرزمین گلُ سرخ- بودهاست.
حالا به ترانه یک میلیون گل رُز برگردیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حکایت نقاش فقیر
سال ۱۹۸۱ یک خواننده اهل لاتویا (Aija Kukule)؛ ترانهای با عنوان «داوایا مارّییا» Dāvāja Māriņa خواند که خیلی گرفت و بعداً از روی آهنگ آن، ترانه «یک میلیون گل رُز» ساخته شد که غیر از آلا پوگاچِوا، دیگران هم خواندهاند و نمونههای ژاپنی، کرهای، سوئدی، فنلاندی، مجاری، ویتنامی، اکراییی، ازبکی و ایرانی آن در یوتیوب موجود است.
...
ترانه حکایت نقاش فقیری است که خاطرحواه یک بازیگر میشود. بازیگری که به گل عشق میورزید. نقاش؛ آلونک خودش و همه نقاشیهایش را میفروشد و با پول آن یک عالمه گل میخرد [و آواز سرمیدهد]
میلیون، میلیون گل سرخ پشت پنجره است، ببین. کسی که به تو عشق میورزد، دار و ندارش را بخاطر تو به دریایی از گل تبدیل میکند.
صبح، کنار پنجره میایستی، چه بسا که شوریده و سرمست شوی. میبینی همه جا مملو از گل است. درست مثل رویایی ادامه دار که تمامی ندارد...
لابد پیش خودت میگویی کدام آدم خرپولی منو دست انداختهاست؟
[اما؛ این] نقاش فقیر [است که] زیر پنجره ایستاده و دل تو دلش نیست.
...
میلیون، میلیون، میلیون گل سرخ را از پشت پنجره میتوانی ببینی. کسیکه واقعا عاشق شده. زندگیاش را بخاطر تو به دریایی از گل تبدیل کردهاست.
...
دیدار کوتاه بود. چون شبآهنگام، قطاری رسید و آن بازیگر را به دوردستها برد اما در زندگیاش عطر دیوانه وار گلهای سرخ باقی ماند.
نقاش هم به زندگی تنهای خود ادامه داد اما با محنت و مشکلات زیادی روبه رو شد. در زندگی او هم آن ترانه باقی ماند...
میلیون، میلیون میلیون گل سرخ...
Миллион Алых Роз
Жил-был художник один,
Домик имел и холсты,
Но он актрису любил
Ту, что любила цветы.
Он тогда продал свой дом,
Продал картины и кров
И на все деньги купил
Целое море цветов.
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты.
Кто влюблён, кто влюблён, кто влюблён и всерьёз
Свою жизнь для тебя превратит в цветы.
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты
Кто влюблён, кто влюблён, кто влюблён и всерьёз
Свою жизнь для тебя превратит в цветы
...
Утром ты встанешь у окна
Может, сошла ты с ума ?
Как продолжение сна
Площадь цветами полна.
Похолодеет душа:
Что за богач здесь чудит?
А под окном, чуть дыша,
Бедный художник стоит.
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты
Кто влюблен, кто влюблен, кто влюблен и всерьез
Свою жизнь для тебя превратит в цветы
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты
Кто влюблен, кто влюблен, кто влюблен и всерьез
Свою жизнь для тебя превратит в цветы
...
Встреча была коротка,
В ночь её поезд увёз,
Но в её жизни была
Песня безумная роз.
Прожил художник один,
Много он бед перенёс,
Но в его жизни была
Целая площадь цветов.
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты
Кто влюблен, кто влюблен, кто влюблен и всерьез
Свою жизнь для тебя превратит в цветы
...
Миллион, миллион, миллион алых роз
Из окна, из окна, из окна видишь ты
Кто влюблен, кто влюблен, кто влюблен и всерьез
Свою жизнь для тебя превратит в цветы
تاریخچه ترانه میلیون گل رُز
МИЛЛИОН АЛЫХ РОЗ. ИСТОРИЯ ПЕСНИ.
...
در همین زمینه
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook