داستان مرد حصیریThe Wicker Man
موضوع این مطلب، نقد و بررسی فیلم که من به آن هیچ آشنایی ندارم نیست.
نگاهی به یک ماجرای عبرتانگیز است. از ویدئو بشنوید.
داستان «مرد حصیری» The Wicker Man که در فیلمی به همین نام به تصویر کشیده شده، بنوعی سرگذشت خود ماست.
فیلم مزبور که «بزرگترین فیلم بریتانیا در تمام دوران» توصیف شده، جزیرهای را در اسکاتلند(سامرزایل) Summerisle، به تصویر میکشد که ساکنین آن به آئینی قبیلهای روآورده و رفتار عجیب و غریبی دارند و خود را سبکبال و «شاد و سرحال» نشان میدهند و دم و دقیقه ساز و آواز سر میدهند و میرقصند.
در آن جزیزه درخت سیب فراوان است و زمانی که محصول نمیدهد ساکنین در پی قربانی میگردند تا با سوزاندن وی خدای خورشید را خوشنود سازند و محصولشان به ثمر بنشیند.
صحنهگردانان آن جزیره، پلیسی مسیحی را که از زن جداشدهاش میشنود دختر کوچکشان گم شده و میدانند آن مرد دربدر به دنبال دختر خویش است، با لطایفالحیل به جمع خویش میکشانند.
...
در آن جزیره کودکان حتی درس و مشقشان علیحده است و مانند جوامع پاگان – که رسم و رسوم ویژه دارند – تربیت میشوند و ازجمله جادوگری میآموزند.
دور چوب بلندی(تیری) که برای مراسم و جشن آتش، با گُلهای گوناگون آراسته شده میرقصند و ترانه میخوانند با اشعاری رازآمیز که مرگ و نیستی را تقدیس میکند.
حرکات و سکنات اهل جزیره را دیگر مردمان نه میفهمند و نه میپذیرند اما ساکنین آن دیار بدون تناقض انجام میدهند و به آن مینازند.
پلیس مزبور (پدری که به دنبال دختر خویش است) وقتی به جزیره کشیده میشود سردرمیآورَد که آن جماعت در پی قربانی است تا او را به کام شعلههای آتش بسپارد. میکوشد به آنان حالی کند که این کار اشتباه است، گناه است و غیر انسانی. اما کسی گوشش بدهکار نیست و همه مسخرهاش میکنند. قربانی کردن و خونریختن در نزد ساکنین جزیره با آنچه او میپندارد بسیار متفاوت است.
...
مراسم قربانی به صورت سوزاندهشدن در درون یک آدمک غول پیکر است که از حصیر ساخته و بر بلندی روستا سر پا گذاشتهاند. قربانی و بعبارت دیگر «مرد حصیری» را در آنجا برده، دست و پایش را میبندند و به آتش میکشند و حین سوختن وی «نیایش» میکنند که ای خورشید درخشان، قربانی ما را بپذیر. شاهد باش که او برای رضای تو و خیر بشریت قربانی شدهاست.
راهبر جزیره، حین آتشزدن قربانی، با یک بلوز زردرنگ و موهایی مانند یال شیر ظاهر میشود که یادآور خدای خورشیدی است.
در آن جزیره همه چیز زنانه است و همه پایبند قوانین ملکهشان هستند. ملکه در امن و امان است اما بقیهٔ زنبورها که در داخل یا خارج قلمرو او فعالیت دارند سربازی بیش نیستند. زنان در آنجا همه کاره اند و مرد ستیزی از خصایص ساکنین جزیره است. اهالی زندگی زنبور وار دارند و وقتی قرار است کسی را آزار دهند بر سر و روی او زنبور میریزند. (در فیلم این صحنه در مورد پدر آن دختر اجرا میشود.)
پلیس مزبور کم کم متوجه میشود به دام افتاده و زن جداشدهاش که گم شدن دخترشان را پیش کشیده بود، بخشی از نقشه و آن دام است و وی با ازمابهتران دست به یکی کردهاست.
وی به عشق دخترش راهی جزیره شده بود تا او را پیدا کند و حالا اهالی جزیره اصلا وجود چنین دختری را حاشا میکنند!
آن مرد پیمیبرَد که اهالی جزیره قرار است یک دختر را برای افزایش محصول قربانی کنند و انگار نوبت دختر او رسیدهاست که میگویند اینجا نیست.
به هر حول و ولایی هست دختر خویش را نجات میدهد ولی به یک واقعیت دردناک پی میبرَد که نه تنها همسر سابقش، بلکه دختر کوچکش هم دست در دست راهبران جزیره دارند و قربانی اصلی کسی نیست جز خودش. از اول میخواستند خود او را در آتش بیاندازند و مابقی داستان صحنهسازی بودهاست.
...
همین طور هم میشود. با همکاری مستقیم دختر و مادر، او را میبندند و به شعلههای آتش میسپارند. هنگام سوختن وی اهل جزیره شاد و شنگول نیایش میکنند و آواز میخوانند.
درختی در جنگل رویید...(...)
و روی آن درخت شاخه بزرگی بود
و روی آن شاخه بزرگ شاخه کوچکی
و روی آن شاخه کوچک لانه یک پرنده
و داخل آن لانه تخمی
و داخل آن تخم پرندهای
و از آن پرنده پَری بدست آمد
و از آن پَر بستری [برای خواب] مهیا شد
و در آن بستر دختری بود
و «کنار» آن دختر مردی
و از آن مرد نطفهای پدید آمد
و از آن نطفه پسری
و از آن پسر مردی
و از آن مرد مزاری
و از آن مزار درختی روئید...
Summerisle (The Maypole Song)
In the woods there grew a tree
And a fine fine tree was he
And on that tree there was a limb
And on that limb there was a branch
And on that branch there was a nest
And in that nest there was an egg
And in that egg there was a bird
And from that bird a feather came
And of that feather was A bed
And on that bed there was a girl
And on that girl there was a man
And from that man there was a seed
And from that seed there was a boy
And from that boy there was a man
And for that man there was a grave
From that grave there grew A tree...
پانویس
هر سال (نخستین دوشنبه ماه سپتامبر) در ایالت نوادای آمریکا، جشنوارهای با عنوان «برنینگ من» Burning Man (به معنی مرد سوزان) به مدت یک هفته در بیابان «بلک راک» برگزار میشود. در این جشنواره یک مرد حصیری بزرگ سوزانده میشود.
...
در گذشتههای دور قربانیان شامل حیوانات و زندانیان میشدند و اولین مورد ثبت شده از قربانی کردن انسان توسط سزار از کاهنان در جنگهای فرانسه نقل شدهاست. سزار آئینی را شرح میدهد که طی آن یک تمثال حصیری بزرگ با فضاهای مجزا از گندم، حیوانات کوچک و حتی بردهها پر شده و به منظور قربانی کردن به آتش کشیده میشود.
...
سناریوی فیلم مرد حصیری از کتاب «آئین» Ritual اثر «دیوید پینر» و نیز «شاخه زرین» The Golden Bough از جیمز جورج فریزر است.
منابع
- Philip Coppens, The Wicker Man: the Return of the Pagan World
- Brian Pendreigh, The Wicker Man and the Showgirl
- Stephen Applebaum “The Wicker Man: Caught in the crossfire”, The Independent, 18 August 2006
- James Berardinelli, The Wicker Man: A movie review
- Graham Fuller, The thematic daring and genre-bending
- Allan Brown. “Inside the Wicker Man: How Not to Make a Cult Classic”
- perversity of the original Wicker Man
- The Wicker Man، علیزاده، امیر، جلسه فیلم
- Burnt Offering – The Cult of the Wicker
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook