جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک(51)
شرط خارجی؛ به اعتبار مبنا، وارد عمل می‌شود
عهدنامه گلستان و ترکمانچای 


 
اکنون به قرن نوزدهم رسیده‌ایم که آبستن دگرگونی‌های بسیار بود؛ و ایران نیز، در معرض گردباد آن قرار گرفت. در این بخش با اشاره به جنگهای ایران و روسیه؛ به پیامدهای دردناک آن و عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای می‌پردازم و برای این منظور باید کمی به عقب برگردیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ‌های ایران و روسیه
  • در دوره صفوی؛ در نبردهای ایران و روس(۱۶۵۱-۱۶۵۳ میلادی) هیچ کدام از طرفین برتری کامل نیافت٬ هر چند پس از این دوره جنگ‌ها نفوذ ایران بر قسمت‌های شمالی قفقاز مستحکم شد.
  • در دوره افشاریه؛ جنگ ایران و روس(۱۷۲۲-۱۷۲۳ میلادی) در آغاز به شکست ایران انجامید و روس‌ها توانستند بخش‌های زیادی از قفقاز و شمال ایران را اشغال کنند٬ اما ۹ سال بعد این نواحی مجدداً به ایران باز گشت.
  • در دوره قاجاریه؛ با مرگ کاترین کبیر(۱۷۹۶ میلادی)٬ ارتش روس از نواحی اشغال شده ایران عقب نشینی کرد اما زمان فتحعلی‌شاه)سالهای ۱۸۰۴- ۱۸۱۳ میلادی) درگیری دو کشور از سر گرفته شد که شکست ارتش ایران و عهدنامه گلستان را به دنبال داشت.
  • در دور بعد (۱۸۲۶-۱۸۲۸ میلادی) دوباره روس‌ها پیروز جنگ شدند و با سوءاستفاده از ضعف و شکست ایران؛ عهدنامه ترکمانچای را تحمیل کردند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دسترسی به آب‌های آزاد؛ هدف اصلی تزارها
در هنگام تثبیت حکومت قاجار؛ والی گرجستان به پشتوانه همکیشی با روس‌ها عَلَم استقلال برداشت. آقامحمدخان ضمن نامه‌ای وی را از نزدیکی به روسیه برحذر داشت...
والی گرجستان جواب نامه را نداد. آقا محمد خان هم به آن ناحیه لشکر کشید و تفلیس(پایتخت گرجستان) را به خاک و خون کشید.
در پیامد این حمله سهمگین؛ تنش میان ایران و روسیه شدت گرفت و پس از آن در زمان زمامداری فتحعلی‌شاه ادامه یافت. هدف اصلی تزارها دسترسی به آب‌های آزاد بود، روس‌ها همچنین به خاک قفقاز که ساکنان آن خواستار خودمختاری بودند نظر داشتند. مردم مناطق قفقاز شرقی(گنجه، شیروان، تالش، باکو) علاوه بر مسلمان بودن، طرفدار ایران بودند و این برای روس‌ها خوشایند نبود.
...

۱۸۰۰ میلادی؛ حاکم گرجستان تحت‌الحمایگی روس‌ها را پذیرفت ولی برادرش چون مخالف الحاق گرجستان به روسیه بود به دربار ایران پناهنده شد. تزار روسیه همین امر را بهانه کرد و به قفقاز(که بخش‌هایی از آن در دوره‌هایی تحت تسلط ایران قرار داشت) لشکر کشید. روس‌ها از گذشته بویژه از اواخر حکومت شاه سلطان حسین و سال‌های ۱۷۲۲-۱۷۲۳ به قفقاز و شمال ایران چشم داشتند. البته با توجه به سیاست‌های فتحعلی‌شاه و اعمال ظلم و ستم به مردم، سکنه قفقاز دل خوشی به دربار ایران نداشتند.
...
سال ۱۸۰۴ جنگ ایران و روس شدت گرفت و طی آن شهر گنجه توسط نیروهای تزار تصرف شد و آنان تا حدود ارس پیشروی کردند و ایروان و قره باغ هم از دست رفتند.
فتحعلی‌شاه سپاهی به فرماندهی پسر دلیرش عباس میرزا را به صحنه فرستاد. فرمانده روسیه(سیسیانف)؛ سه روز نیروهای عباس میرزا را گلوله باران کرد و چون از عهده آن‌ها برنیامد. تصمیم گرفت به سواحل گیلان لشکرکشی کند و سپس تهران را بگیرد.(به این موضوع دوباره برمی‌گردم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدهای واهی فتحعلی‌شاه به انگلیس و فرانسه
فتحعلی‌شاه با این گمان عبث که انگلیس در جنگ با روسیه پشت او را خواهد گرفت و با امید واهی به ناپلئون بناپارت، فرمان حمله به گرجستان را صادر کرده بود. غافل از اینکه انگلیس تسلط بر جزیره هرمز و بنادر دریای خزر و بوشهر را در سرداشت، بعلاوه جنگ بین ایران و روسیه در راستای منافعش بود.
...
ناپلئون تمایل داشت به انگلیسی‌ها حمله کند تا فتوحات خود را گسترش دهد اما کشور انگلیس جزیره‌ای بود با نیروی دریایی قوی و مجهز، لذا تصمیم گرفت به هندوستان مهمترین مستعمره انگلیس حمله کند. برای راه یابی به هندوسنان بایستی روابط مثبتی با ممالک شرقی برقرار می‌شد و ایران برای این منظور مناسب بود. ایران دارای مرز مشترک با هند بود. لشکر ناپلئون می‌توانست از راه دریای مدیترانه در اسکندرون(مرکز استان ختای ترکیه) از کشتی پیاده شود و از راه بیروت و شام و عراق هم به ایران برسد و به هند حمله کند.
ناپلئون بَدش نمی‌آمد از طریق ایران؛ راهی هندوستان شود؛ ازهمین رو نمایندگانی به دربار شاه فرستادُ، و با ایران قرارداد دفاعی بست.
سال ۱۸۰۷ در شهر فینکنشتاین در لهستان امروزی؛ عهدنامه فینکنشتاین امضا شد و ناپلئون تعهد کرد که در برگرداندن گرجستان به ایران و مجبور ساختن روسیه به واگذار نمودن آنجا تلاش نماید و برای اصلاح و تقویت سپاه ایران توپ و تفنگ و مهندس و معلم به ایران بفرستد.
در همین رابطه هیئت نظامی فرانسوی به ریاست ژنرال گاردان راهی ایران شد. اما هنوز آنان به کشور ما نرسیده و جاگیر پاگیر نشده بودند که ورق برگشت و فرانسه و روسیه از در صلح و صفا درآمدند و تعهدات ناپلئون پا در هوا ماند!

در دسامبر ۱۸۰۷ عهدنامه فینکنشتاین به امضای شاه رسید اما مفاد آن قسمت از عهدنامه که مربوط به کمک فرانسه به ایران در رابطه با تجاوز روسیه به ایران بود، از نظر دولت فرانسه منتفی اعلام شد و تازه ایران موظف می‌شد ضمن مرزبندی با بریتانیا، علاوه بر دولت فرانسه، دولت روس را هم به کشور راه دهد. همچنین افغان‌های رعیت خود را به حمله به هند وادارد و در صورت ارادهٔ ناپلئون به لشکرکشی به هند از راه ایران به آنها اجازهٔ عبور بدهد و بنادر و سواحل خلیج فارس را هم در اختیار نیروی دریایی فرانسه قرار دهد...
ناپلئون با امپراتور روسیه کنار آمده و قرارداد تیلسیت را امضا کرده بود (که در قسمت بعد از آن خواهم گفت)
...
فتحعلی شاه خوش‌خیال؛ هنوز تصور می‌کرد در رابطه با خواست ایران و بیرون راندن روسها از گرجستان ناپلئون کاری می‌کند کارستان، ولی این خیال محض بود. ناپلئون تنها گفت حاضر است اگر ایران قصد مصالحه و کنارآمدن با روسها را داشته باشد وساطت کند تا همه چیز به خیر بگذرد!
هیئت نظامی فرانسوی به نیروهای نظامی ایران آموزش‌هایی داد ولی از بابت گرجستان مسئله تمام شده بود.
...
این وسط؛ انگلیسی‌ها با هدایای بسیار سر رسیدند و وانمود کردند کاری را که ناپلئون نکرد ما می‌کنیم. زمان نشان داد که دروغ می‌گفتند و نیت‌شان تنها دامن زدن آتش جنگ بین ایران و روسیه بود چون از این بابت سود بسیار می‌بردند ضمن اینکه می‌خواستند مانع دست اندازی روسیه به هندوستان بشوند و ایران حائلی بین روسیه و هند باشد.
خلاصه؛ انگلیس با دولت قاجار قرارداد امضا کرد که در جنگ با روسیه به ایران کمک نظامی نموده، چنین و چنان ‌کند.
اما نه تنها گرجستان به موقعیت اولش برنگشت، روسیه هشت ایالت دیگر را هم از محدوده ایران جدا کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قوای ایران در کنار رود ارس مستقر شدند
پیشتر گفتم که روسها درصدد برآمدند به سواحل گیلان لشکرکشی کنند و سپس تهران را بگیرند.
مقارن رسیدن سپاه ایران به ساحل رود ارس نیروهای روسیه به عزم تسخیر گیلان راهی شدند. عباس میرزا هم فوجی را به همراه توپخانه راهی گیلان کرد. نیروهای ایران در ساحل خزر با سپاه روسیه درگیر شده و آنان را وادار به عقب‌نشینی نمودند. نبود بندر و لنگرهای مناسب در گیلان باعث شد کشتی‌های بزرگ روسیه نتوانند تا ساحل پیش بروند و نیروی خود را در بندر انزلی پیاده کنند. جدا از ایستادگی مردم گیلان در برابر ارتش روسیه؛ کمبود علوفه، آذوقه و لوازم لشکری هم برای سپاه روسیه قوز بالا قوز شد.
روس‌ها از سر ناچاری دم از آشتی زدند اما شرط گذاشتند که مناطق اشغالی در تصرف آن‌ها باقی بماند و نیز ایرانی‌ها به آن‌ها اجازه عبور از داخل کشورشان برای حمله به عثمانی را بدهند که پذیرفته نشد.
...
عباس میرزا اصرار داشت کار را یکسره کند. جنگ شدت گرفت و سپاه ایران در محل اصلاندوز کنار رود ارس مستقر شد. ولی انگلیس که زیرزیره با روسیه تزاری کنارآمده و پیمان اتحاد بسته بود، سر بزنگاه (سال ۱۸۱۲) مستشاران نظامی خودش را که در ایران حضور داشتند به جز چند سرجوخه، فراخواند.
در این شرایط مساعد بود که روس‌ها غافلگیرانه به اردوی ایران حمله کرده، اصلاندوز را گرفتند و تلفات زیادی به نیروهای ایرانی وارد کردند. با شکست ایران در اصلاندوز سپاهیان عباس میرزا در نهایت آشفتگی پراکنده و آواره شدند و این درحالیست که سپاه روسیه قصد آذربایجان را هم داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سر گور اوزلی و عهدنامه گلستان
اوضاع که به اینجا رسید؛ سر گور اوزلی Sir Gore Ouseley ‌سفیر انگلستان‌ در ایران‌ زیر پای شاه نشست و تا توانست به گوشش خواند که صلاح است با روسیه کنار بیاید. فتحعلی‌شاه هم از ترس اینکه انگلیس حمایت مالی خود به ایران را قطع کند و نیز به خاطر شورشهای داخلی در منطقه ترکمان خراسان و.... به میانجیگری و صلح رضا داد.
دوم آبان ۱۱۹۲ شمسی(۲۴ اکتبر ۱۸۱۳)؛ در قریه گلستان واقع در کرانه رود سیوا در منطقه قراباغ، عهدنامه گلستان یا به قول روسها «گولستانسکی داگاوُر» Гюлистанский договор بین ایران و روسیه، به امضاء رسید.
عهدنامه گلستان؛ سبب شد روس‌ها که در بدترین شرایط در جنگ با فرانسه بودند، از گرفتاری‌های ایران آسوده شده و سرزمین‌های جدیدی به متصرفات خود اضافه کنند.
عهدنامه گلستان شامل یازده فصل بود و به موجب آن ایالات و شهرهای گرجستان، داغستان، باکو، دربند، شروان، قره باغ، شکی، گنجه، موقان و قسمت علیای تالش به روسیه واگذار شد و دولت ایران از کلیه دعاوی خود بر گرجستان و داغستان و ابخازی صرفنظر کرد. حق کشتیرانی نظامی ایران در دریای خزر هم از بین رفت و تسهیلات فراوانی برای بازرگانان روسی در ایران بوجود آورد و زمینه‌های نفوذ اقتصادی روسیه در کشور ما فراهم گردید. ترتیباتی‌ برای‌ حقوق‌ گمرکی‌ واردات‌ و صادرات‌ طرفین‌ مقرر شد که‌ همگی‌ به‌ نفع‌ روسیه‌ بود.

روس‌ها هم قول دادند که نیابت سلطنت عباس میرزا را درایران به رسمیت بشناسند و در رساندن او به سلطنت بعد از پدر تمام کوشش‌های خود را به کار گیرند.
عهدنامه ننگین گلستان مرزهای ایران را بهم ریخت و تمام نواحی شمال رود ارس از دست ایران خارج شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عَلَم کردن جهاد در برابر کفار
اگر چه با واگذاری بخشهایی از خاک ایران به روسیه؛ ظاهراً آبها از آسیاب افتاده بود، اما برخی بندهای عهدنامه گلستان ابهام داشت، برای مثال تعیین خط مرزی در عهدنامه گلستان(هر کشوری تا هر جا که تصرف کرده بماند) - مبهم بود؛ از این رو نماینده ایران برای حل بحران مرزی و حل اختلافات راجع به گنجه، شیروان و تالش به روسیه رفت اما دربار روسیه جواب سر بالا داد که:
«بلاد متصرفی به قهر و غلبه نبوده بلکه حکام هر محل با کمال رغبت حکومت روسیه را پذیرفتند....»
...
دست اندازی روس‌ها به ارس؛ نارضایتی حاکمان قفقاز، نگرانی‌های دولت ایران از جهت از دست دادن سرزمین‌های وسیع، همچنین فشار بعضی از روحانیون بر دولت و علَم کردن جهاد در برابر کفار... می‌رفت تا آتش جنگ میان ایران و روسیه را بار دیگر مشتعل کند.

تابستان ۱۸۲۶ فتحعلی‌شاه و درباریان، همچنین علمای اعلام ایران و عتبات عالیات در چمن سلطانیه(نزدیک تبریز در قسمتی ازفلات زنجان - ابهر)، نشستی تشکیل دادند تا ببینند چه باید کرد.
در مجمع فوق قرار بر این شد که فتحعلی‌شاه باید «با دولت روسیه ترک مصالحه و مدارا کند و لازم است و واجب شرعی که عداوت و منازعت آشکار سازد.»
علما؛ تقاضای نماینده روسیه را برای ملاقات و گفتگو قبول نکردند و تأکید کردند که مهربانی با کفار بنا بر نص کلام الهی، حرام است و افزودند که «در صورت ردّ ولایات، باز جهاد با ایشان واجب‌تر از روزه ماه صیام است»
خلاصه کلام؛ جنگ ایران و روسیه همان سال(۱۸۲۶ میلادی) از سرگرفته شد. روز از نو و جنگ از نو...
...
سیدمحمد طباطبایی اصفهانی معروف به سید محمد مجاهد؛ ملا احمد نراقی، ملا محمد جعفر استرآبادی، ‌آقا سید نصرالله استرآبادی، ‌سیدمحمدتقی برغانی، سید عزیزالله مجتهد تالشی، ‌ملا عبدالوهاب قزوینی و ملا محمد مامقانی و... برای جنگ دوباره با روسها، حکم جهاد دادند و «جهادیه» منتشر کردند.
به توصیه روحانیون؛ شاه، برای تفهمیم فتوای علما، خوانین و سران عشایر را احضار کرد و در حضور آنها که همه رَجَز جنگ می‌‌خواندند و زره و خفتان (نوعی از جبه و جامه ٔروز جنگ) بسته بودند و از درگیری با روس جانبداری می‌کردند از ضرورت نبرد و فتوای دینی گفت.
اما در آن نشست نظر قائم مقام فراهانی را هم پرسید، آن مرد بزرگ بهانه آورد که:
«کار جنگ و لشکرآرایی را باید از لشکریان خواست که من مرد قلمم».
شاه اصرار نمود که او چیزی بگوید. قائم‌ مقام پاسخ خود را با این سؤال بیان کرد:
«شاهنشاها! مالیات ممالک محروسه چقدر تواند بود؟»
شاه روی در هم کشیده پاسخ داد:
«شش کرور»
البته، شاه می‌‌دانست که قائم ‌مقام خود این را بهتر می‌‌داند. آنگاه قائم‌ مقام پرسید:
«آیا مالیات ممالک روس به عرض مبارک رسیده است؟»
شاه پاسخ داد:
«آری ششصد کرور است، می‌‌دانیم»
و قائم مقام گفت:
«جنگ شش کرور و ششصد کرور نه شرط عقل است».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدان در دست شیادان و رمالان بود
قائم مقام خیلی نگران بود و لابد قصه شاه سلطان حسین و اطرافیانش که وی را که با همین ترفندها تشویق به بی‌خیالی کردند تا محمود افغان به اصفهان رسید، در نظر‌ می‌‌آورْد.
عاقبت این جنگ برای آن مرد بینا و برنا روشن بود؛ پس دم درکشید و ساکت شد، که میدان در دست شیادان و رمالان بود...
القصه؛ شرر شرارت بر چخماق زده شد و فریاد جنگ جنگ همه جا پیچید. فتحعلی‌شاه، بار دیگر پسرش عباس میرزا را راهی نواحی تصرف شده کرد. حدود ۱۳ سال از عهدنامه گلستان می‌گذشت و روس‌ها که مهیای جنگ نبودند غافلگیر شدند.
سپاهیان ایرانی بر باکو، دربند، شوشی، داغستان، ایروان و تالش مسلط شدند، غافل از اینکه به قول قائم مقام «چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد» و جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند...
پس از این واقعه پاسکوویچ از سرداران معروف روسیه فرمانده صحنه شد و عزم جزم کرد تمامی نواحی متصرف شده توسط ایرانیان را بازپس گیرد. ابتدا قره باغ و سپس ایروان و نخجوان را تصرف کرد و در جبهه‌های تالش و لنکران قوای ایران را شکست سختی داد و به کلی از ساحل چپ رود ارس به داخل آذربایجان راند و در نتیجه تبریز و در پی آن مرند، خلخال، مشکین شهر، سراب و گرمرود تا میانه، همه به محاصره نیروهای روسی درآمد. سپاه روسیه وارد تبریز شد و ذخایر و مهمات دولتی را غارت کرد.
...
کاش بلا همین جا ختم می‌شد، بار سنگین خسارات و اردوکشی‌های جنگ روسیه تزاری هم به گردن مردم ایران افتاد. نتیجه این شکستها معاهده ننگین ترکمنچای را درسال ۱۸۲۸ به دنبال داشت که طبق آن حق کاپیتولاسیون برای اتباع روس و برای دیگر خارجیان تثبیت شد.
این شکست‌ها موجب شد نه تنها ایران ولایاتی را که بموجب عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳ از دست داده بود؛ قطعیت یابد، بلکه تسلط روس‌ها بر قفقاز کامل و ایروان و نخجوان نیز به آن اضافه شود.
...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مک دونالد و عهدنامه ترکمانچای
قوای روس همین جور پیش می‌آمد و هیچ چیز و هیچکس جلودارش نبود و
مک دونالد John Kinneir Macdonald - سفیر انگلیس در تهران - از ترس پیشروی‌های غیرمنتظره روسها، بیشتر از فتحعلی‌شاه به هراس افتاد و وی را مجبور به قبول شرایط صلح کرد و بدین ترتیب عهدنامه ترکمانچای به ایران زورچپان شد.

البته مسئول اول عهدنامه ترکمانچای ندانم کاری‌های فتحعلی‌شاه و نزدیکانش بود و مک دونالد فقط نقش «معین عمل» را بازی کرد. خانه از پای بست ویران بود.
گرچه نقش مخرب استعمارگران؛ واقعی است که زیر قول و قرار خودشان می‌زدند و با به اصطلاح وساطت کار خرابی ‌می‌کردند، اما در آسیب دیدن ایران، فقر فرهنگی و جهل و جمود امثال فتحعلی‌شاه و مرتجعین مذهبی، نقش کلیدی داشت.
شرط خارجی به اعتبار مبنا است که وارد عمل می‌شود.
...
خلاصه؛ اول فوریه ۱۸۲۸ در اردوگاه ترکمنچای که چند فرسخ بالاتر از قراچمن از توابع شهرستان میانه قرار داشت، مجلسی تشکیل و عهدنامه ترکمنچای نوشته شد و نمایندگان ایران و روسیه آنرا امضا کردند.
فتحعلی شاه در زمان امضای قرارداد ترکمانچای برای نشان دادن قدرت و شوکت خویش شمشیر از نیام کشید و فریاد برآورد که :
کشم شمشیر مینایی 
که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پاسکوویچ 
که دود از پطر برخیزد
عبدالله مستوفی ، شرح زندگانی من : تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه ، ج ١، ص ٥١ .
...
با عهدنامه ترکمانچای که سراسر تحقیر و ننگ بود؛ روسها در عرصه سیاسی و اقتصادی دارای چنان امتیازاتی در ایران شدند که خوابش را هم نمی‌دیدند و تا آن زمان از هیچیک از همسایگان خود به دست نیاورده بودند. برای سال‌های متمادی با در دست داشتن امتیازات عهدنامه ترکمانچای، شمال ایران را قبضه کردند که خود داستانی دیگر است.
در پناه پس لرزه‌های عهدنامه ترکمانچای؛ تجّار روسی ‌توانستند با پرداخت فقط ۵ درصد عوارض، هر نوع کالایی را که دلشان می‌خواست، به ایران وارد کنند. این بند از عهدنامه به همراه غرامت نقدی، کشور ما را به خاک سیاه نشاند.
در منابع روسی دستاورد تجاری فوق برجسته شده‌است.
Одновременно с договором был подписан «Акт о торговле», по которому русские купцы получали право свободной торговли на всей территории Ирана, на ввоз российских и иранских товаров вводилась единая пятипроцентная пошлина.
...
ارزان بودن پارچه‌های خارجی که با تعرفه بسیار پایین ۵ درصد وارد ایران می‌شد؛ هرگونه تلاشی را برای نجات صنعت نساجی ایران، به بن‌بست دچار می‌کرد.
...
آمارهای تکان‌دهنده‌ای درباره‌ی وضعیت اقتصادی کشور ما در قرن نوزدهم وجود دارد که نشان از ورشکستگی شدید اقتصاد ایران دارد. به عنوان مثال از حدود ۵۰۰ واحد بافندگی دستی در شیراز در سال ۱۸۰۰ میلادی، فقط ۱۰ واحد آن تا ۱۸۵۷ باقی ماندند. یعنی ما فقط درجا نزدیم، پس پسکی هم رفتیم. کندی و ناپیوستگی تکامل اجتماعی ایران بی دلیل نیست.
حریربافی در اصفهان سیری نزولی داشت. شهرهای دیگر هم دچار همین بدبختی بودند.
سال ۱۸۲۰ تعداد کارگاه‌ها ۱۲۵۰ واحد است، بیست سال بعد می‌رسد به ۴۸۶ واحد، اوائل ۱۸۵۰ دویست و چهل و اواخر ۱۸۷۰ به ۱۲ واحد سقوط می‌کند.
بافندگی که استخوان‌بندی اقتصاد پیشه‌وری ایران را تشکیل می‌‌داد در نیمه‌ی اول قرن نوزدهم با شتابی روزافزون ضربه زیادی دید و پارچه‌های انگلیسی جای ‌پارچه‌های ایرانی را گرفت.

عباس میرزای دلیر که از نامردیها و نابسامانیها خون دل می‌خورد؛ سال ۱۸۳۳ میلادی درگذشت و سال بعد پدرش فتحعلی‌شاه هم غزل خداحافظی را خواند...و نوبت به محمد شاه فرزند عباس میرزا رسید که بیرحمی و سنگدلی را با به اصطلاح دینداری و پارسایی درهم‌‌آمیخت...
وی، میرزا ابوالقاسم فراهانی، آن مرد باتدبیر و فرهیخته را سر به نیست کرد و به امثال حاج میرزا آقاسی مرتجع میدان داد.
در دوران محمد شاه زخم عهدنامه‌های ننگین گلستان و ترکمانچای عود کرد و طمع بیگانگان در میهن ما افزون شد. آشوب همه جای کشور را گرفت و رشته کارها از دست رفت. همه چیز بهم ریخت و جور و تعدی به مردم از حد گذشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اقتصاد ایران در قرن نوزدهم
اقتصاد ایران در قرن نوزدهم مثل آب مرداب راکد و بی نشاط بود. در آن سده میهن ما در اثر منافع استعماری روسیه و بریتانیا دچار تغییرات عمده سیاسی اقتصادی و اجتماعی شد و به دست انداز افتاد. از جمله علل ناکامی‌های اقتصادی ما ریشه در تحولاتی هم دارند که ایران در قرن نوزدهم شاهد بوده‌است.
سلطنت مطلقه و فردمحوری بیداد می‌کرد و شاهان به عنوان ظل‌الله (سایه خدا) در امور مردم دخالت می‌نمودند و هیچ نوع قانونی که قدرت را محدود کند، وجود نداشت.
ریشه‌های ساختاری و رسمیت نیافتن حقوق فردی و شهروندی از جمله به دلیل شکل نگرفتن تشکیلات با نفوذ قضایی در ایران قرن نوزدهم است. در شروع قرن نوزدهم هیچ مدرسه جدیدی در ایران وجود نداشت و در پایان آن نیز تنها بیست مدرسه جدید و یک دبیرستان احداث شده بود و فقط پنج درصد جمعیت شهرنشین باسواد بودند.
بیشتر مردم ایران در فقر بسر برده، برای گذران زندگی خود با مشکلات بسیاری روبه رو بودند. یکی از مصائب اقتصاد ایران در قرن نوزدهم این بود که فرایند انباشت آغازین سرمایه در آن اتفاق نیفتاد و به همین دلیل، آنچنان که محققان گفته‌اند اقتصاد ایران پیشاسرمایه‌داری باقی ماند.
...
در قسمت بعد، منهای آنچه در ایران گذشت، وقایع قرن نوزدهم را از ۱۸۰۱ به بعد توضیح خواهم داد.
...
تاریخِ جهان از ماموت تا فیسبوک ادامه خواهد داشت

1804
Russo-Persian War (1804-1813)
Russian forces attacked the Persian settlement Ganja.
1813
According to the Treaty of Gulistan, the Persian Empire ceded all its North Caucasian and swaths of its Transcaucasian territories to Russia, comprising modern-day Dagestan, eastern Georgia, and most of the contemporary Republic of Azerbaijan.
1826
The Persian army invaded the recently Russian-annexed territories in order to reclaim the lost regions.
1828
Russo-Persian War (1826-1828)
Facing the possibility of a Russian conquest of Tehran and with Tabriz already occupied, Persia signed the Treaty of Turkmenchay; decisive and final cession of the last Caucasian territories of Iran comprising modern-day Armenia, the remainder of the Azerbaijan Republic that was still in Iranian hands, and Igdir (modern-day Turkey).
Russo-Persian Wars
The Russo-Persian Wars were a series of wars fought between the Russian Empire and the Persian Empire between the 17th and 19th centuries. As Russia grew in power, it started to contest the hegemony of Ottoman Turkey and Safavid Iran (followed by Afsharid and Qajar Iran) in the Black Sea region, Caspian Sea region, and most importantly, the Caucasus. All the Russo-Persian Wars therefore concerned the Caucasus region. Throughout its history, Transcaucasia (comprising modern day Georgia, Azerbaijan and Armenia) and large parts of Dagestan were usually incorporated into the Iranian world. During the course of the 19th century, the Russian Empire conquered the territory from Qajar Iran.

Treaty of Gulistan
The Treaty of Gulistan was a peace treaty concluded between Imperial Russia and Persia on 24 October 1813 in the village of Gulistan as a result of the first full scale Russo-Persian War, lasting from 1804-1813.
The treaty confirmed the ceding and inclusion of what is today Daghestan, Georgia, most of the Republic of Azerbaijan, and parts of northern Armenia from Iran into the Russian Empire...
Treaty of Turkmenchay
The Treaty of Turkmenchay was an agreement between Persia and the Russian Empire, which concluded the Russo-Persian War (1826–28). It was signed on 10 February 1828 in Torkamanchay, Iran.
By the treaty, Persia ceded to Russia control of several areas in the South Caucasus: the Erivan Khanate, the Nakhchivan Khanate, and the remainder of the Talysh Khanate. The boundary between Russian and Persia was set at the Aras River. These territories comprise modern-day Armenia, the southern parts of the modern-day Republic of Azerbaijan, Nakhchivan, as well as Iğdır Province (nowadays part of Turkey).
Like the 1813 Treaty of Gulistan, this treaty was imposed by Russia, following military victory over Persia. Paskievich threatened to occupy Tehran in five days unless the treaty was signed...


در همین زمینه
تاریخ جهان دادگاه جهان است 
بخش‌های دیگر«تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک» 
...
سایت همنشین بهار 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook