شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ / Saturday 2nd November 2024

 

 

غبارزدایی از آینه‌ها
ترور احمد آرامش، یا هفت‌تیرکشی رییس اسبق سازمان برنامه !

https://www.youtube.com/watch?v=0WrcJlqpKdU


زنده یاد «احمد آرامش»، سردبیر روزنامه‌ بهرام‌، مدیر روزنامه‌ دیپلمات‌ و عضو «حزب دموکرات ایران» بود که قوام‌السلطنه (احمد قوام)، نهم تیرماه ۱۳۲۴ طی نطقی در رادیو تهران از تأسیس آن خبر داد.
قوام‌السلطنه سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود.
...
پیشۀ سیاستگری و دولتمردی احمد آرامش(اشتری)، با عضویت در دولت قوام‌ در سال ۱۳۲۴ آغاز شد و بعدها در ۱۳۳۹ در نخستین کابینه جعفر شریف امامی، وزیر مشاور و مدیر عامل سازمان برنامه شد. وی در مجلس شورای ملّی از فساد سیاسی و اداری در مملکت پرده برداشت و در پیآمد آن مغضوب و زندانی شد... و بعدها (سال ۱۳۵۲) دستگاه امنیتی به‌دروغ گزارش داد که در خیابان به سوی مأمورین تیراندازی کرده و در اثر تیراندازی متقابل کشته شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احمد آرامش به حضور آمریکا در ایران انتقاد داشت
در جریان انتخابات دوره چهاردهم مجلس، قوام‌السلطنه دست به تاسیس حزب دموکرات ایران زد و احمد آرامش مسئولیت کمیسیون تبلیغات حزب را برعهده گرفت. او بعد‌ها مدتی دبیرکلی حزب مزبور را هم برعهده داشت.
قوام‌السلطنه با تاسیس حزب مزبور قصد مقابله با حزب دموکرات آذربایجان را داشت. همچنین می‌خواست، ائتلاف حزب توده و حزب ایران را کم رنگ جلوه دهد. حسن ارسنجانی، ملک‌الشعرا بهار و احمد آرامش، ازجمله اعضای حزب دموکرات ایران بودند.
...
احمد آرامش به حضور آمریکا در ایران انتقاد داشت. گفته بود «… سال‌ها است که دولت آمریکا با تمام قوا ولی با عناوین به ظاهر فریبنده در تمام شئون زندگی ما دخالت کرده و انگشت دارد و هر زمان به طریقی برای ما حادثه آفریده و تعیین سرنوشت می‌کند، تمام وزارتخانه‌ها و بنگاه‌های تجاری و اقتصادی و عمرانی وابسته به دولت ایران زیر نظر مأموران و نمایندگان مختلف آمریکایی قرار گرفته و آنان در غالب جاها نه تنها به عنوان مشاور و مستشار بلکه به صورت دستوردهنده و کارفرما در زندگی ما مداخله می‌کنند. اقتصاد کشور به وسیله عوامل و ایادی داخلی و خارجی دولت آمریکا به کلی درهم ریخته و اکنون وضع به شکلی درآمده که طبق اظهار آقای نخست‌وزیر هم دستگاه اقتصادی دولت در آستانه ورشکستگی است و هم ملت و ما هر روز ناگزیر هستیم که دست تکدی به سوی آمریکا و آمریکائیان دراز کنیم و برای گرداندن چرخ زندگی خود از آنان قرضه و اعتبار بگیریم»
...
گفته می‌شود ازجمله دلائل احمد آرامش، مخالفت او با حضور آمریکا در ایران بود. همین بود. قتل وی شنبه ۲۸ مهر سال ۱۳۵۲(۲۰ اکتبر ۱۹۷۳) در پارک فرح (لاله) توسط یکی از مامورین ساواک (سعدی جلیل اصفهانی، معروف به بابک)، در تهران اتفاق افتاد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احمد آرامش گروه «ترقی‌خواهان» را بنا نهاد
احمد آرامش در خاندان اشتری‌ها که از مستوفیان قدیم یزد بودند متولد شد. (۱۲۸۷خورشیدی)
در نوزده سالگی به استخدام اداره فرهنگ آن شهر درآمد و به شغل معلمی مشغول شد. چند سال بعد به مرکز رفت و در کالج امریکایی تهران درس خواند و همزمان در سازمان راه ‏آهن و...کار گرفت. مدتی کوتاهی نیز در شرکت نفت انگلیس و ایران در آبادان مشغول بود.
او بعدها اقتصاد سیاسی خواند و پس از چندی به ریاست حسابداری بنادر شمال و طرق و شوارع شهسوار رسید. سال ۱۳۲۰ به وزارت پیشه و هنر انتقال یافت و ریاست حسابداری این وزارتخانه را به عهده گرفت. 
با روی کار آمدن دولت قوام‌السلطنه، احمد آرامش به معاونت وزارت بازرگانی و پیشه و هنر ارتقا یافت. در شورای عالی اقتصاد و شورای عالی کار هم عضویت داشت و سال ١٣٣٣ به عضویت هیات نظارت سازمان برنامه درآمد.
احمد آرامش در انجمن روزنامه‌نگاران تهران هم فعالیت داشت و سال ١٣٣٤ گروه «ترقی‌خواهان» را بنا نهاد و به مناسبت‌های مختلف حضور بیگانگان در کشور را زیر سئوال می‌بُرد که در مقالاتی که با عنوان «در چهارراه خاورمیانه» در مجله تهران مصور می‌نوشت منعکس است. وی در نشریاتی چون «آسیای جوان»، «دنیای جدید» و «واهمه» نیز، مقالاتی علیه حضور بیگانگان در کشور می‌نوشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دکتر منوچهر اقبال نوشته‌های احمد آرامش را در مجلس پاره کرد
فروردین ۱۳۳۶ حسین علاء (نخست‌وزیر وقت)، برکنار شد و دکتر منوچهر اقبال جای او را گرفت. پس از این واقعه، احمد آرامش در نخستین بیانیه گروه ترقی خواهان با اشاره به اینکه «سیاست‌های شکست‌ خورده خارجی از تلاش و تکاپو دست بر نمی‌دارند و هر زمان به نیرنگ تازه‌ای توسل می‌جویند» نوشت:
«ملت ایران، دوره حکومت شوم علاء را با شرمساری و نفرت به خاطر خواهد داشت و حالا سئوال این است که آیا دولت کنونی هم با تغییر قیافه در پی ادامه‌‌ همان روش سابق است؟»
...
احمد آرامش در نوشته‌های خودش (در تهران مصور) برای نخستین بار به نفع فلسطینی‌ها هم مقاله نوشت. همچنین به آنچه عملکرد خائنانه شرکت‌های نفتی آمریکا و انگلیس و چپاول‌های نفتی در ایران، عربستان سعودی، و دیگر مناطق خاورمیانه می‌نامید، اعتراض ‌کرد که واکنش دکتر منوچهر اقبال را به دنبال داشت. وی چند نسخه از مجله تهران مصور (مقالات احمد آرامش) را پشت تریبون مجلس شورای ملی پاره کرد.
...
کابینه اقبال طولانی‌ترین دولت بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود و سه سال و نیم به طول انجامید. او حکومت نظامی را لغو کرد و به جای آن «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» را تشکیل داد. اقبال علاوه بر تشکیل ساواک، و اخذ چندین وام از دولت آمریکا، اختیارات سازمان برنامه و بودجه را هم به رئیس دولت انتقال داد.
احمد آرامش که در سازمان برنامه و بودجه به اسنادی از سوءاستفاده‌های بزرگ مالی و چپاول شرکت‌های خارجی با حمایت همدستان داخلی‌شان دست یافته بود آنها را افشا نمود و از لغو قراردادهای سازمان برنامه با شرکت آمریکایی که مجری طرح عمران خوزستان بود، سخن گفت که جنجال بزرگی در ایران و آمریکا بپا کرد.
وی هشدار داد انعقاد بسیاری از قراردادهای سازمان برنامه با شرکت‌های خارجی در فاصله سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۸ راه سوءاستفاده‌های کلان را گشوده و تاسیسات خارجی آمریکا در ایران متوجه حمایت از منافع تراست‌های نفت و سیاست‌های موسسات مالی و اعتباری است و ملت ایران باید در مقابل اینگونه صحنه‌سازی‌ها هوشیار باشند. گزارش آرامش، جو سنگینی را علیه دولت آمریکا در افکار عمومی به وجود آورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همسر احمد آرامش، خواهر جعفر شریف امامی بود
مقدمات انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در تابستان ۱۳۳۹ آغاز شد، و روند سقوط دولت منوچهر اقبال نیز کلید خورد. در دوران نخست‌وزیری او حزب ملیون به رهبری خودش و حزب مردم به رهبری امیراسدالله علم تشکیل شد. در جریان انتخابات حزب مستقلی نیز به رهبری جعفر بهبهانی، دکتر علی امینی و بقایای جبهه ملی وارد میدان شده بود.
دکتر اقبال با دستکاری و مداخله علنی در جریان انتخابات، ۱۰۴ کرسی از مجموع ۲۰۰ کرسی مجلس را به دست آورد. مشاجره سخت او با دکتر علی امینی از حزب مقابل و اعتراض و خشم مردم از تقلب آشکار در انتخابات، شاه را مجبور به مداخله نمود و او انتخابات را متوقف کرد و از اقبال و همه وکلای منتخب خواست تا استعفا بدهند تا انتخاب جدیدی در کشور انجام گیرد. پس از استعفای منوچهر اقبال سقوط کابینه اعلام شد و شاه، جعفر شریف امامی را مأمور تشکیل کابینه کرد.
احمد آرامش در این دوره مدت کوتاهی سرپرستی سازمان برنامه را بعهده گرفت.
همسر احمد آرامش، مهدیه شریف امامی خواهر جعفر شریف امامی بود.
...
۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ با اجتماع معلمان در مقابل مجلس و سپس تظاهرات و درگیری میان آنان و نیروهای امنیتی که به کشته شدن یک معلم (ابوالحسن خانعلی) انجامید، دولت شریف امامی به دست انداز افتاد و با استیضاح و استعفای وی، احمد آرامش نیز برکنار شد. بعد از شریف امامی، دکتر علی امینی به نخست وزیری رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احمد آرامش دستگیر و زندانی شد
پنجشنبه هشتم تیرماه ۱۳۴۰، احمد آرامش دستگیر شد اما به علت فقدان مدارک کافی، زیاد در زندان نماند. وی بعد از آزادی، دوباره آمریکا و دولت دکتر علی امینی را مورد انتقاد قرار داد.
آرامش، سال ۱۳۴۴ با گروهی از یارانش «کمیته جمهوری‌خواهان ایران» را پایه‌گذاری کرد و در اولین اعلامیه آن کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ را زیر سئوال برد و به شاه نیز گیر داد.
«کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به وسیله آمریکایی‌ها و با پول و عوامل آمریکایی مقیم ایران انجام گرفت و کشور از استقلال به استثمار و از آزادی به اسارت گرایید. سیر تدریجی این گرایش آنچنان بود که در کشور ما نه از استقلال و حق حاکمیت ملی اثری برجای مانده و نه از آزادی و عدالت نشانه‌ای. شاه مملکت هم آنچنان اسیر شده که او را در مقابل مطامع بیگانگان یارای هیچ‌گونه مقاومت نیست. تصویب قانون شرم‌آور کاپیتولاسیون نمونه‌ای از این تصمیم و رضاست.»
آرامش سپس با طرح این پرسش که با چنین وضعی چه باید کرد؟، به معرفی کمیته جمهوری‌خواهان پرداخت و اعلام نمود: «گروهی وطن‌پرست و استقلال‌طلب، کمیته جمهوری‌خواهان ایران را بنیان گذارده و برای محو رژیمی که ملت و مملکت ایران را به اسارت بیگانگان درآورده‌است و بزرگترین و پرارزش‌ترین پایگاه برای استثمار امریکا در ایران گردیده دامن به کمر زده‌اند.» وی تصریح کرد «حقوق و امتیازات شخص شاه و مقام سلطنت در صورتی رعایت شده و قابل احترام است که شخص شاه نیز حقوق ملت و اجتماع را محترم شمرد و قانون اساسی ایران را زیر پا نگذارد.»
...
دیری نپایید که ساواک (که البته وظیفه تعریف شده خود را انجام می‌داد)، با نفوذ به درون کمیته جمهوری‌خواهان، تعدادی را بازداشت و کمیته را متلاشی کرد. در جریان این دستگیری‌ها که گسترده‌ترین آن‌ها در زمستان ۱۳۴۴ صورت گرفت، احمد آرامش نیز دستگیر شد و پس از محاکمه در دادرسی ارتش، به اتهام «برهم زدن امنیت کشور» و «قیام علیه حکومت سلطنتی و مشروطیت» به زندان محکوم شد و اینجا و آنجا گفتند وی مسلک جمهوری خواهی داشته و با سپهبد محمدولی قرنی مرتبط بوده‌است.
او حدود هفت سال زندان کشید. سه سال آخر دوران حبس هم در سلول انفرادی بود و سرانجام بهار ۱۳۵۱ از زندان آزاد شد. او در یادداشتهای زندانش (پیکار من با اهریمن) خدمت به خلق، مبارزه با ستم و برانداختن ریشه‌های خودکامگی را برجسته کرده‌است.
پس از آزادی به منزل دخترش مهدخت و دامادش سید صادق میرعمادی رفت و مدتی را در آنجا زندگی کرد اما در پی اخطار ساواک به دامادش مبنی بر اخراج او از خانه، ترجیح داد راهی هتل سینا [کمودور] شود و ماه‌های آخر عمر را به تنهایی بگذراند.
بفرموده، علیه وی پخش کرده بودند احمد آرامش که آلوده به این  یا آن مسئله اخلاقی است، شدیداً معتاد به قمار هم هست و در بازی‌های کلان، مبالغ هنگفتی باخته و به بانک‌‌ها مقروض شده و چون قادر به پرداخت بدهی‌‌ها نبوده دست به خودکشی زده که او را نجات داده‌اند، ولی به‌خاطر بدهی‌های زیاد، متوجه ایادی بیگانه شده و، دامادش، که از دست او به ستوه آمده، از او خواسته بود که منزلش را ترک کند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احمد آرامش کشته می‌شود
همانطور که در آغاز گفتم احمد آرامش سال ١٣٥٢ در پارک فرح (لاله) به خاک و خون غلطید. فردای این ترور روزنامه‌ها نوشتند:
«به دنبال شناسایی و کشف یک گروه خرابکار کمونیست که به‌وسیله سید محسن سید باقری شکل گرفته بود، نامبرده پس از سه سال تعقیب و گریز بازداشت شد. محسن سید باقری به ماموران گفته بود که در پارک فرح با شخصی با اسم مستعار قرار ملاقات دارد که هنگام مراجعه ماموران به محل در حالیکه سید محسن سید باقری در محل قرار حاضر شده بود، شخص مورد تماس مراجعه و به دنبال حرکت ماموران برای دستگیری به طرف محسن سید باقری تیراندازی و بعد به سوی ماموران شلیک کرد که در اثر تیراندازی متقابل ماموران، مجروح و در راه بیمارستان به علت خونریزی شدید جان سپرد. هویت این شخص در بیمارستان روشن و معلوم شد که احمد آرامش می‌باشد.»
اطلاعیه پلیس تهران که در بسیاری روزنامه‌های آن موقع حتی لوموند چاپ شد، این‌گونه بود: «شخصی به‌نام سیدمحسن سید باقری که گویا مدت سه سال مورد تعقیب پلیس بوده، چند روز قبل بالاخره دستگیر شده‌است. این شخص روز شنبه ۲۰ اکتبر(۱۹۷۳) با احمد آرامش در باغ ملی قرار ملاقات داشته و پلیس او را از زندان بیرون و به محل قرارش برده. وقتی احمد آرامش، متوجه در تله افتادن خود شد، چندین گلوله به طرف مأمورین شلیک کرده و پس از مجروح کردن دوستش، خود او هدف گلوله پلیس واقع شده و به هلاکت رسید.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هفت‌تیرکشی رییس اسبق سازمان برنامه !
یک روز پس از آنکه احمد آرامش هدف گلوله قرار گرفت، روزنامه‌ها از «مرگ دو خرابکار» خبر دادند و در روزهای بعد نیز ماجرا را به «هفت‌تیرکشی رییس اسبق سازمان برنامه» تقلیل دادند. اما‌‌ این به اصطلاح اطلاع‌رسانی درباره مرگ کسی که خود را «اولین اعلام کننده جمهوریت در ایران» می‌خواند، مورد تردید قرار گرفت و روزنامه «ایران آزاد» در خارج از کشور نوشت:
«عجبا، فردی که سه سال تحت تعقیب پلیس و سازمان امنیت بوده پس از دستگیری به خاطر آورده که با احمد آرامش آن هم در باغ ملی قرار ملاقات دارد!
و عجبا که احمد آرامش، رییس سابق سازمان برنامه روز روشن در شهر تهران مسلحانه به محل ملاقات آمده و دیوانه‌وار دست به اسلحه برده است...عجبا...عجبا...
مُسَّلم این است که احمد آرامش بی‌گناه و بی‌سلاح فقط به علت مخالفت با رژیم فاسد شاه دستخوش رگبار گلوله‌های ماموران سازمان امنیت واقع شده‌است. اسلحه او، بیان و قلم توانایش بود که آن‌ها را در راه خدمت به مردم و علیه دستگاه فاسد حکومت پهلوی به راه انداخته بود...»
...
بعد از ترور آرامش خانواده وی در یزد از ترس دستگاههای امنیتی طی انتشار اعلامیه‌ای ضمن بیان وفاداری به دستگاه سلطنت از افکار و اقدامات این عضو ناراضی خانواده خود اعلان برائت نمودند و علیه وی اطلاعیه دادند که در گذشته چنین و چنان بوده‌است!
پانویس
ابوالحسن ابتهاج از پایه‌گذاران برنامه‌ریزی توسعه در ایران در خاطراتش سرنوشت احمد آرامش را – که به زعم وی با اتکا به لندن «گروه ترقی‌خواهان» را بنا نهاد تا بهتر بتواند منافع دولت فخیمه را تأمین کند- این‌گونه توصیف می‌نماید:
«...اطلاع پیدا کردم که وی در یکی از پارک‌های شهر به طرف پاسبانی تیراندازی کرده و توسط مامورین انتظامی به قتل رسیده‌است. با آشنایی که با احوال آرامش داشتم یقین دارم که او اهل اسلحه و تیراندازی نبود...»
...
دکتر محمود عنایت در خاطرات دوره سردبیری خود نوشته‌است: حدود سال ۱۳۳۹ شمسی که من در تهران سردبیر مجله فردوسی بودم یک رجل معروف سیاسی...مقاله کوتاهی به من داد که آن را در مجله به‌چاپ رساندم...
نویسنده از سفری حرف زده بود که زمانی با هواپیما از تهران به آبادان انجام داده بود و اینکه در میانه راه ناگهان هوا طوفانی می‌شود و هواپیما مثل کشتی بی‌لنگر به پیچ و تاب می‌افتد و کژ و مژ می‌شود. مسافران خونسردی و اعتدال خود را از دست می‌دهند و اکثراً حالشان منقلب می‌شود...
نویسنده می‌گوید در میانه آن غوغا متوجه شدم مسافری که کنار دست من نشسته و یک مرد انگلیسی میانه‌سال بود با خونسردی تمام مشغول خواندن روزنامه است و آن همه هول و هیجان ذره‌ای بر او اثر نگذاشته‌است. به او گفتم کاش دیگران هم اعصابشان مثل شما قوی بود. همسفر
من لحظه‌ای از خواندن روزنامه باز ایستاد و...گفت: ببین دوست عزیز
 What is endured must be indured.
یعنی: چیزی را که نمی‌توانی علاج کنی ناچار باید تحمل کنی.
غرض نویسنده از ذکر این خاطره آن بود که وضع جامعه ما هم مثل همان هواپیمای طوفان‌زده است و ناله و ندبه و شیون و شکایت ما در بهبود آن اثری نخواهد داشت.
...
دکتر محمود عنایت یادآور می‌شود کسی که این مقاله را نوشته بود شادروان احمد آرامش بود که نطق تندی هم در مجلس شورای ملّی در مورد فساد سیاسی و اداری در مملکت ایراد کرد و برخلاف توصیه آن همسفر انگلیسی صبر و تحمل از دست بداد...و سرانجام نیز جان خود را بر سر راه و روش خویش گذاشت...
...
احمد شاملو، با اشاره به وقایع اول انقلاب و تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری، و این ادعا که گویا به تحریک عوامل ضد انقلاب صورت گرفته، و حضور فلان هنرپیشه و خواهر شریف امامی هم دلیل آن است! ضمن مصاحبه‌ای با خبرنگار کیهان، اظهار داشت:
«گفتند خواهر شریف امامی، اما دیگر به روی خود نیاوردند که آن خانم، اگر خواهر شریف امامی است همسر احمد آرامش نیز بوده‌است، یعنی همسر مرد مبارزی که دستگاه مورد حمایت شریف امامی ها از سرسختی او به تنگ آمده بود و به دست عمال ساواک در پارک فرح به خون کشیده شد و به قتل رسید…»
...
اسدالله رشیدیان (یکی از سه برادری که نام آنها به عنوان جاسوسان انگلستان، و عوامل اصلی ایرانی کودتا در بسیاری از نوشته‌های مربوط به ۲۸ مردادماه آمده)، به‌دروغ پخش کرده بود:
آیت الله کاشانی روز ۲۸ مرداد ماه،‌ ده هزار دلار پول گرفته بود تا مردم را بر ضد دکتر مصدق بشوراند... درواقع روزولت، ده هزار دلار برای احمد آرامش - که از محارم کاشانی بود - فرستاد و دستور داد که آن پولها را به آیت الله برساند!
...
سید محسن سیدباقری مهندس کشاورزی و افسر سپاه ترویج و آبادانی در یکی از حومه‌های فسا بود. وی کمونیست، هنر دوست و فردی اگاه به مسایل سیاسی و تاریخ ایران باستان بود. 
نامبرده سال ۱۳۵۱ افسر سپاهی بوده و ساواک ادعا داشت نامبرده پس از سه سال تعقیب و گریز بازداشت شد! آیا این ادعا با واقعیت آنزمان خوانایی دارد؟ 

در اعترافات بهمن نادری‌پور (تهرانی بازجوی ساواک) اشاره شده که رضا عطارپور (دکتر حسین زاده) در جریان کشتن احمد آرامش و سیدمحسن سیدباقری دخالت داشته‌است چون در محل ملاقات آنها حاضر شده بود.»
اینکه چقدر گفته تهرانی واقعی است، بر من معلوم نیست.
...
قبر احمد آرامش در بهشت زهرای تهران قطعه ۷، ردیف ۵۳، شماره ۳۰ واقع شده است.
 منابع
  • مشروح مذاکرات دوره بیستم مجلس شورای ملی، جلسه سیزدهم، پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۴۰
  • پیکار من با اهریمن، یادداشت‌های احمد آرامش، به کوشش خسرو آرامش
  • زندگینامه اداری احمد آرامش، عبدالکریم طباطبایی، سالنامه دنیا، سال دوم، صفحه ۸۷
  • خاطرات سیاسی احمد آرامش، به کوشش غلامحسین میرزاصالح
  • هفت سال در زندان آریامهر، خاطرات احمد آرامش
  • تشکیل حزب دموکرات، نیلوفر کسری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
  • درباره احمد آرامش، امید پارسانژاد، روزنامه شرق، ۷ تیر ۱۳۸۳
  • آرشیو روزنامه اطلاعات، ۲۹ و ۳۰ مهر ۱۳۵۲

...
سایت همنشین بهار  

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook