گروندریسه Grundrisse کشف حجاب میکند
بسا اتفاق میافتد که تنها پاسخ ممکن به یک پرسش، نقد خود پرسش
و تنها راه حل مسأله، نقد خود مسأله است.
واژه «گروندریسه» در کتاب دایرهالمعارف علوم فلسفی هگل آمده
Enzyclopädie der philosophischen Wissenschaften im Grundrisse
و البتّه نام ویژه دست نوشتههای کارل مارکس هم هست که پیش از کتاب کاپیتال (سال ۱۸۵۷-۵۸) نوشته و در واقع پیشنویس نقد وی بر اقتصاد سیاسی است.
Grundrisse DER Kritik DER Politischen Ökonomie
_________________
گروندریسه یعنی چی؟
واژه Grundrisse در زبان آلمانی از شاخه معماری و ساختمانسازی وارد علوم نظری - علوم اجتماعی و فلسفی شده و به معنای خطوط کلی، خطوط اصلی و بنیادی و نوعی نشانهگذاری اولّیه و خلاصه تعیین چهارچوب و مبنا است. Grundrisse بصورت جمع است و نقشه کف و نقشه مسطّحه برای آغاز پایهریزی ساختمان و نهادن خطوط اولیه بنا و... معنا میدهد. اینکه مارکس نام دست نوشتههای خودش را که در واقع پیش درآمدی است برای کتاب کاپیتال، گروندریسه گذاشته، نشان میدهد که در این اثر (در این انگاره Skizze و طرح)، خطوط کلّی و موضوعات ریشهای و مبنایی در تعلیل و تحلیل سرمایه، تشریح شدهاست. بعبارت دیگر، گروندریسه ماهیّت و هسته اصلی نقد مارکس از اقتصاد سیاسی بر پایه نظریه انتقادی است. مارکس با گروندریسه، مبانی و جزئیاّت تئوری ارزش را بنا میگذارد و بعدها تئوری ارزش اضافه را نیز بر پایه آن ادامه میدهد و چند و چون ارزش مبتنی بر کار را در شیوه تولید سرمایهداری مشخص میکند.
...
گروندریسه که بخشی از پروژه گستردهی سیاسی – اقتصادی مارکس تلقّی میشود، تفسیرهای متداول از وی را به چالش میکشد و به بوته آزمون میگذارد. در گروندریسه، مارکس به کار «الینه» و بیگانهشده هم اشاره دارد. کاری بیگانه از محصول خود، بیگانه از قابلیت انسان برای فعالیت آزادانه و آگاهانه، و همچنین بیگانه از انسانهای دیگر. گروندریسه الغای شیوه تولید سرمایهداری را هم به بحث میگذارد اما مقصودش صرفاً الغای مالکّیت خصوصی وسائل تولید نیست. شیوه جدیدی از کار و زندگی را مّد نظر دارد. ﮔﺮوﻧﺪرﻳﺴﻪ مجموعهی هفت دفترچهی یادداشت است که مارکس ﺑﻴﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎی ۱۸۵۷ و ۱۸۵۸ میلادی ﻧﻮﺷﺘﻪ و نخستین ﻃﺮح ﻣﻘﺪﻣﺎتی وی در ﻧﻘﺪ اﻗﺘﺼﺎد سیاسی و ﺑﻨﺎﺑﺮاین، ﻃﺮح اولیه کار ﺑﺮ روی کتاب کاپیتال(ﺳﺮﻣﺎیه) اﺳﺖ. از مقدمهی ۱۸۵۷ گروندریسه درمییابیم که (در این اثر) توالی منطقی مقولات برای تحلیل نظام سرمایهداری لزوماً همان توالی تاریخی، یعنی توالی پیدایش آنها در طول تاریخ نیست. ﮔﺮوﻧﺪرﻳﺴﻪ درﺑﺮگیرﻧﺪه ﻧﻈﺮات مارکس در ﻣﻮرد ﻣﻮﺿﻮعﻫﺎی بیشماری اﺳﺖ که او آنﻫﺎ را در جای دیگر بحث نکردهاست. اهمیت گروندریسه، جدا از مباحث مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در طرح مشخص متدولوژی و شناختشناسی مارکس است.
_________________
کارل مارکس و رنجهایش
پس از آنکه مارکس در سال ۱۸۵۰ به اجبار راهی لندن شد، با اینکه در تنگنای اقتصادی قرار داشت، به کتابخانه موزه بریتانیا میرفت و آثار «ویلیام پتی»، «آدام اسمیت» و«زوزوف پرودون»، «دیوید ریکاردو»، «هنری چارلز کری» و «فردریک باستیات» و... را با ولع تمام دوره میکرد و به قول خودش که به انگلس نوشته بود مثل دیوانهها تمام شب بیدار میماند تا به مطالعات اقتصادی ادامه دهد و از اوضاع پرت نیافتد. مارکس که سال پرماجرای ۱۸۴۸ و وقایع تأملبرانگیز آنرا در خاطر داشت، ۹ سال بعد (در سال ۱۸۵۷) میپنداشت که بحران مالی در حال توسعه در سطح بینالمللی شرایط را برای یک دوره انقلابی جدید در سراسر اروپا ایجاد کردهاست. بواقع هم اروپا آنزمان با بحران اقتصادی روبرو بود و فشار بر تهیدستان افزوده میشد.
گرد و غبار آن بحران، کارل مارکس را هم بدرد چکنم چکنم گرفتار کرده بود و او که در شرایط سختی به لحاظ اقتصادی بسر میبُرد آنچنان که از نامههایش به انگلس پیدا است، رنج میکشید. طلبکاران رهایش نمیکردند و زن و سه دخترش از کمبود آذوقه و وسائل گرما در زمستان آن سال بستوه آمدند. گویا مارکس در مقطعی مریضاحوال هم بود و در نامههایش به این موضوع و اینکه حتی نمیتوانم پول یک کتاب را بپردازم، اشاره میکند. مارکس بعد از فوت پدرش به تنگنا و بدبیاری افتاد. به علت انتقاداتی که از دولت وقت میکرد مجلّهای که در آن کار میکرد توقیف و او بیکارشد و دولت پروس از فرانسه خواست تا وی را از آن کشور اخراج کند. مارکس از دولت بلژیک تقاضای مصونّیت کرد اما پس از انتشار مانیفست، از آنجا هم بیرونش کردند و او به پاریس و بعداً به کلن آلمان رفت، ولی آنجا هم نوشتههایش خشم هیأت حاکمه را برانگیخت. سال ۱۸۴۹ برای دومّین بار توسط دولت پروس از آلمان رانده شد. دار و ندار خودش را فروخت تا بتواند با خانواده به پاریس برود اما در پاریس با عکسالعمل شدید دولت فرانسه مواجه گشت. آلاخون والاخون شده بود و به اجبار به لندن رفت اما فقر شدید امانش را برید. این وسط پسرش درگذشت و دختر یکسالهاش از جمله بخاطر فقر و گرسنگی شدید و عدم بهداشت صحیح جان داد. وی پسر دیگرش را هم از دست داد. گروندریسه در چنین اوضاع و احوالی نوشته میشود. سال ۱۸۵۷، که البتّه یکسال طول میکشد تا به اتمام برسد. یادآوری کنم که گرچه مارکس گروندیسه را در سالهای ۱۸۵۷ و ۱۸۵۸ نوشته، اما مضمون مسائلی که در آن کتاب آمده، از اوائل ۱۸۴۰ ذهن وی را مشغول داشت.
_________________
از دید مارکس، نویسنده هم کارگر زحمتکشی است
ﻣﺎﺭﻛﺲ ﺩﺭ گروندریسه، نه تنها از ستم و سرکوب زمانه تأثیر پذیرفته، تحت تاثیر امثال کانت و هگل هم هست. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ که پیرﺍﻣﻮﻥ ﺯﻧﺪگی ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ یوﻧﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ میﻧﻮیسد، ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪیوﻥ فریدریش ﺷیلر ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩ شیلر، یوهان یواخیم وینکِلمان Johann Joachim Winckelmann که کتاب «ﺗﺎﺭﻳﺦ هنر کهن» ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ میﺩﺍﻧﺪ. از گروندریسه میفهمیم که مارکس به هنر اهمّیت بسیار میدهد. هنر از نظر وی وجه خاصی از بیان آگاهی اجتماعی است. از دید او، نویسنده هم کارگر زحمتکشی است. کارگری تولیدی که اربابان جورواجور دارد و آنها باید کارش را دماغ دربیآورند تا انتشار دهند. اربابانی که به جنبه زیبایی شناسانه کار توجّه زیادی ندارند. مارکس بارها به کار فکری هم(در کتار کار جسمی) اشاره میکند و با اشاره به هنرمندان و نویسندگان بزرگی چون «اشیل» و «هومر»..از تولید هنری مثال میآورَد و تأکید میکند هنر، تولیدی ویژه است و باید به گونهای ویژه هم بررسی شود. از دیدگاه وی اگر هنر را در منطق بررسی کلّی انواع تولید جای دهیم، عنصرخیالپردازی و بسیاری از راز و رمزهایش را کاستهایم. خودش وقتی تصاویری خیالی از جامعه آینده انسانی ارائه میکند، میگوید که آنجا خلاقیّتهای انسانی به طور کامل شکل میگیرد و هرکس میتواند تبدیل به «رافائل» شود. گرچه هنر اساساً (و نه مطلقاً) پدیداری تاریخی-اجتماعی و وابسته به تکامل ابزار تولید و تکنولوژیست، اما گاه اثر هنری فراتر از موقعیت تاریخی پیدایش خود میرود. مارکس در گروندریسه با اشاره به هنر یونان و نیز شکسپیر و زمانهاش، توضیح میدهد که شکوفایی هنر در دورههایی معیّن میتواند با تکامل همگانی جامعه و پایه مادّی آن تناسبی نداشته باشد.
_________________
دست من کوتاه و خرما بر نخیل
در گروندریسه مارکس ضمن اشاره به این مطلب که تولید و توزیع و مبادله و مصرف، اعضای مختلف یک کلّیت هستند، به تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی میپردازد که از این بابت دست من کوتاه است و خرما بر نخیل ! من به اینگونه موارد اِشراف ندارم. از بحث «پول» در گروندریسه تا مباحثی از قبیل بیان دوگانه مارکس از «روش» که در گروندریسه با کتاب گامی بر نقد اقتصاد سیاسی و کاپیتال خوانایی ندارد. همچنین حمایت وی در گروندریسه (فصل در باب ماشینها) از «دانش انتزاعی» که گفته میشود چندان مارکسیستی نیست... ﻣﺎرﮐﺲ ﻧﮕﺮش ﺧﻮد در ﺑﺎره ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ را ﺑﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪﻧﻮیسی ﺑﺮ ﻧﮕﺎه ﭘﯿﭽﯿﺪه ھﮕﻞ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺗﺪوﻳﻦ نموده و ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻧﮕﺎه ھﮕﻞ ادّﻋﺎ میﮐﻨﺪ ﻣﺎ نمیﺗﻮاﻧﯿﻢ ﭘﺪﻳﺪهھﺎی اﻗﺘﺼﺎدی را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ درک ﮐﻨﯿﻢ. باید آنها را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻘﻮﻟﻪھﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده در اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎسی ﻣﺪرن بفهمیم. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ روش درک آنها ﺑﺮ ﺧﻼف روش درک ﺷﺮاﻳﻂ ﺳﺎﺧﺘﺎر ذهنی اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮات اﺟﺘﻤﺎعی ﺟﮫﺎنی، رخ میدھﻨﺪ. به قول «اریک هابسبام»، گروندریسه «درﺑﺮگیرﻧﺪهی ﺗﺤﻠﻴﻞﻫﺎ و درﻳﺎﻓﺖﻫﺎیی اﺳﺖ که ﺑﺮرسی مارکس از ﺳﺮﻣﺎیهداری را ﺑﺴﻴﺎر ﻓﺮاﺗﺮ از ﻗﺮن ﻧﻮزدﻫﻢ میﺑﺮَد. ﺑﻪ ﻋﺼﺮ و ﺟﺎﻣﻌﻪای که ﺗﻮلید دﻳﮕﺮ نیازﻣﻨﺪ کار ﺗﻮدهای ﻧﻴﺴﺖ. ﻋﺼﺮ اﺗﻮﻣﺎﺳﻴﻮن، ﻋﺼﺮ امکان ﻓﺮاﻏﺖ و اﺳﺘﺤﺎﻟﻪ از ﺧﻮدﺑﻴﮕﺎنگی. در گروندریسه که در واقع رئوس مطالب، طرح کلی و پایه آثار دیگر مارکس بشمار میرود به موارد زیر هم اشاره شده است: تولید، تجارت، ازخودبیگانگی، نیروی کار، توسعه فنآوری، انقلاب کمونیستی و... در کتاب مزبور اشاراتی هم به ماتریالیسم تاریخی، تناقضات زیستمحیطی، سوسیالیسم، تکنولوژی و اتوماسیون...شدهاست. در پرتو گروندریسه، میتوان به بازاندیشی کتاب سرمایه دست زد.
_________________
گروندریسه تا مدتها غیبش میزند
متاسفانه گروندریسه حدود نیمقرن غیبش میزَند و کسی از آن خبردار نمیشود تا اینکه در سال ۱۹۰۳ «کائوتسکی» (همان کائوتسکی که لنین مرتدش خطاب میکرد) از آن رازگشایی نموده، و به دیگران میشناسانَد. بعد از درگذشت مارکس و انگلس آثار بجامانده از آنها را به آرشیو حزب سوسیال دموکرات (Social Democratic Party of Germany (SPD در برلین بردند اما برای تدوین و حفظ آنها دقت کافی نشد و دست نوشتههای مارکس پخشوپَلا شدند. یک دلیلش درگیریهای متداول گروهها و موضعگیریهای چپ اندر قیچی نیروهای سیاسی بود. اگر امثال «ریازانوف» (چند سطر بعد از او خواهم گفت) نبودند، ما حالا از مارکس و انگلس، جز چند کتاب ناقص چیزی نداشتیم. با تلاش کائوتسکی، «گروندریسه» در مجله «عصر جدید»
(Die Neue Zeit (The New Times معرفّی شد، وی در یاداشت کوتاهی تصریح نمود این اثر دست نوشتههای مارکس و مربوط به ۲۳ اگوست ۱۸۵۷ میلادی است.
کائوتسکی برای گروندریسه، خودش تیتر Einleitung zu einer Kritik der politischen Ökonomie «مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی» را برگزید. با وجود تلاش کائوتسکی برای کشف حجاب از گروندریسه، برخی وی را سرزنش میکنند که میتوانست و میبایست زودتر از اینها، آن را رو کند...
_________________
«ریازانوف»، تیرباران میشود
گروندریسه باز میرفت تا از نظرها پنهان شود اما سال ۱۹۲۳ با همّت والای «دیوید بوریسوویچ ریازانوف» Дави́д Бори́сович Ряза́нов زندانی سیاسی در دوران تزار و مدیر انستیتو مارکس و انگلس، گرد و غبارش زدوده شد. البتّه وی به اینکه نخستین بار کائوتسکی آنرا معرفی نموده، اشاره کرد. این انسان فرهیخته بعد از انقلاب اکتبر که در کنار مردم بپاخاسته، در آن نقش داشت، توسط شبهانقلابیون، دستگیر و شکنجه شد و نهایتاً هم در ۲۱ ژانویه ۱۹۳۸ به اتهام ضدانقلاب و نفوذی دشمن و از این خزعبلات تیرباران گردید. اگر ریازانوف نبود، ما اکنون بسیاری از آثار مارکس و انگلس از جمله «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی سال ۱۸۴۴»، ایدئولوژی آلمانی، نقد فلسفه حق هگل، گروندریسه و...را نداشتیم و همه گم و گور شده بود.
او بود که پیش تر در ۳۴ جلد آثار مارکس و انگلس را گردآوری نمود و منتشر کرد.
بعدها مؤسسه تحقیقات اجتماعی در فرانکفورت و...با کمک متخصّصین و مارکس شناسان، نسخه نهایی گروندریسه را تأئید و تکثیر نمود.
_________________
گروندریسه بر سر زبانها میافتد
نسخههای اولیه (و نه جندان کامل گروندریسه) به زبان فرانسه (۱۹۰۳) و به زبان انگلیسی (۱۹۰۴)، به زبان روسی (۱۹۲۲)، ژاپنی (۱۹۲۶)، یونانی (۱۹۲۷)، و چینی (۱۹۳۰) و... منتشر شد و بر سر زبانها افتاد.
اولین نسخه آلمانی ۱۹۳۹ - ۴۱ (دومین نسخه ۱۹۵۳)
ترجمه ژاپنی ۱۹۵۸-۱۹۶۵(توسط «هیرانو هی چی» 平野英一)
ترجمه چینی ۱۹۶۲-۱۹۶۸
ترجمه فرانسوی ۱۹۶۷-۱۹۶۸
ترجمه روسی ۱۹۶۸-۱۹۶۹
ترجمه ایتالیایی ۱۹۶۸-۱۹۷۰
ترجمه اسپانیایی ۱۹۷۰-۱۹۷۱
ترجمه به زبان چک ۱۹ ۱۹۷۱-۷۷
ترجمه مجارستانی ۱۹۷۲
ترجمه رومانیایی ۱۹۷۲-۱۹۷۴
ترجمه انگلیسی ۱۹۷۳
ترجمه به زبان اسلواکی ۱۹۷۴-۱۹۷۵
ترجمه دانمارکی ۱۹۷۴-۱۹۷۸
ترجمه به زبان صرب (کرواسی) ۱۹۷۹
ترجمه به زبان اسلوونی ۱۹۸۵
ترجمه فارسی ۱۹۸۵-۱۹۸۷ و، ۲۰۱۹
ترجمه لهستانی ۱۹۸۶
ترجمه فنلاندی ۱۹۸۶
ترجمه یونانی ۱۹۸۹-۱۹۹۲
ترجمه ترکی ۱۹۹۹-۲۰۰۳
ترجمه کرهای ۲۰۰۰
ترجمه پرتغالی ۲۰۰۸
به زبانهای نروژی، هلندی، عربی و ویتنامی هم ترجمه شدهاست.
گروندریسه در تمامیت خود به ۲۲ زبان ترجمه شده و در ۳۲ نسخه مختلف (بخشهایی از آن، یا تمام کتاب) چاپ شدهاست. در مسکو فصل مربوط به پول از کتاب گروندریسه به چاپ رسید و سال ۱۹۳۶ تمام کتاب برای انتشار آماده شد و سالهای ۱۹۳۹ - ۴۱ کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (موسسه مارکس، انگلس، لنین در مسکو) پخش آن را در دستور کار خود گذاشت اما خورد به محاکمات دهه سی و جّو بعد از آن به اصطلاح دادگاههای انقلاب، بیدادکاههایی که دودش به چشم امثال ریازانوف و گروندریسه رفت. خلاصه گرندوریسه تا مدتّها و تا جنگ جهانی دوم عملاً از دسترس عموم خارج گشت تا اینکه در سال ۱۹۵۳ پس از ۱۰۰ سال تنهایی آزاد شد. در همین سال در برلین، گروندریسه توجه ناشران بینالمللی را هم جلب نمود. شگفتا که مارکس در کتاب کاپیتال، به گروندریسه ارجاع نمیدهد و انگلس هم (در جلد ۲ و ۳ کاپیتال که از آثار بجامانده مارکس تدوین نموده) به آن دست نوشتهها اشاره ندارد.
_________________
مارکس کافر به ظلم بود و مؤمن به آزادی
نمیتوانم به کارل مارکس آن نویسنده پرشور و بزرگوار که تا پایان عمر با تیغ و طلا و تسبیح آزارش دادند و هر کسی از ظّن خود یارش شد، ادای احترام نکنم. اگر بود به فریاد درمیآمد که لااقل مرا درست بشناسید و با دغدغه و رنجهایم آشنا شوید.
من به لحاظ فلسفی با وی هم جهت نبوده و نیستم اما با تمام وجود به او که چراغ به دست گرفت و به جنگ تیرگی رفت، سلام میکنم. قلم دیکته ناپذیر او و رنج و تنهایی اش مرا به فکر فرو میبرَد.
...
به قول «دانته» اینجا (در اینگونه مواقع) هرگونه تردید و بد گمانی باید کنار رود و از هر گونه ترس و بزدلی باید پرهیز شود.
Qui si convien lasciare ogni sospeto; Ogni viltà convien che qui sia morta.
کارل مارکس کافر به ظلم بود و مؤمن به آزادی و یک موی او به هزار «محقق کرَکی» و مفتی و محتسب ریاکار میارزد.
زاهدنمایان کَذاّبی که نه تنها با مردم، با خودشان هم وحدت ندارند. بذر یأس و کینه میپاشند و از پستان دین، شیر دنیا میدوشند. يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ... هر مویشان یک ساز میزند و هنری جز دریدن پوستین یوسفان ندارند...
...
«اریک هابسبام» وقایع نگار و وقایع نمای ارجمند عصر ما درست گفته بود: ﺑﺪون آﮔﺎهی از ﺗأثیری که ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎی کارل مارکس ﺑﺮ ﻗﺮن بیستم داﺷﺘﻪ ﻣﺎ نمیﺗﻮانیم دنیایی را که اﻣﺮوز در آن زﻧﺪگی میکنیم، ﺑﺸﻨﺎسیم.
_________________
پانویس
I myself am not [a] Marxist.
کارل مارکس در اواخر عمرش نامهای به «ژول گسد Jules Guesde از رهبران بخش مارکسیست جنبش کارگران فرانسه» نوشت و ضمن یک سری انتقاد به وی (...) تصریح نمود:
"What is certain to me is [that, if this is Marxism, then] I myself am not [a] Marxist"
آنچه برای من مسلّم شده این است: اگر مارکسیست اینه (که شما مدعیاش هستید) من مارکسیست نیستم.
Karl Marx: his life and thought: David McLellan, 1973, p. 443
Marx's famous remark, quoted by Engels in a letter to Eduard Bernstein (November 1882), can be found in Marx and Engels, Werke, Vol. 35. p.388.
"Ce qu'il y a de certain c'est que moi, je ne suis pas Marxiste"
_________________
منابع
گروندریسه (مبانی نقد اقتصاد سیاسی)، کارل مارکس، باقر پرهام - احمد تدین
گروندریسه (به فارسی)
ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺗﺎریخ ﻣﺎرﮐﺲ / ﺗﺎم راﮐﻤﻮر / ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻃﺎھﺮه ﺻﺎحبی
مقاله خودم در ویکیپدیا (گروندریسه)
دوران گروندریسه و کاپیتال / محمد قره گوزلو
شکلهای تاریخی رابطه اجتماعی در گروندریسه کارل مارکس / ژاک تکسیه / برگردان ب. کیوان
سخنرانیهای دکتر مرتضی محیط (از جلسه هفدهم، ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹ به بعد)، مقدّمه گروندریسه و...
خرد عمومی در گروندریسه و گامی فراتر از آن / تونی اسمیت / ترجمه حسن آزاد
مارچلو ماستو، گروندریسهی کارل مارکس: بنیادهای نقد اقتصاد سیاسی در ۱۵۰ سال بعد، ترجمهی حسن مرتضوی
Marx's Grundrisse and Hegel's Logic by Hiroshi Uchida, published by Routledge 1988
Marx’s Grundrisse, London: Macmillan.Marx, Karl (1903) ‘Einleitung zu einer Kritik der politischen Ökonomie’,
Karl Marx's Grundrisse: Foundations of the Critique of Political Economy 150 later / Marcello Musto
Die Neue Zeit ,21, vol. 1: 710–18, 741–5 and 772–81.Marx–Engels–Lenin Institute (1939) ‘Vorwort’ [‘Foreword’], in Karl Marx,
Grundrisseder Kritik der politischen Ökonomie (Rohentwurf) 1857–1858
Lallier, Adalbert G. The Economics of Marx’s Grundrisse: an Annotated Summary. New York: St. Martin's Press, 1989. ISBN 0-312-02038-4
Negri, Antonio. Marx Beyond Marx: Lessons on the Grundrisse. Brooklyn: Autonomedia, 1989. ISBN 978-0-936756-25-7.
Dieter Wolf (2009): Marx's understanding of the value and the abstract human labor as a general form of concrete socially useful work in the "Grundrisse"
Marx's Grundrisse and Hegel's Logic / Hiroshi Uchida, Terrell Carver
گروندریسه که پیشتر به کوشش باقر پرهام و احمد تدین(از متن فرانسوی) به فارسی ترجمه شده بود، از متن آلمانی و از مجموعه کامل آثار مارکس و انگلس، هم توسط حسن مرتضوی و کمال خسروی به فارسی برگردانده شده و شایسته بسی قدردانی است.
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook