«طرح بزرگ» استیون هاوکینگ / خدا، وِل مُعطل است !
The Grand Design
...
مرغ خانه اشتری را بی خرد
رسم مهمانان به خانه میبرد
چون به خانهی مرغ، اشتر پا نهاد
خانه ویران گشت و سقفش اوفتاد
همچنین جویای درگاه خدا
چون خدا آمد شود جوینده لا
سایههایی که بود جویای نور
محو گردد چون کند نورش ظهور
اندرین محضر خردها شد ز دست
چون قلم اینجا رسیده شد شکست
- وقتی شلیک موشکهای کروز «تاماهاک» Tomahawk را جنایتکاران به نام خدا فرمان میدهند،
- وقتی خدا، تکیه کلام جغدهای جنگ، و امثال ترکی الفیصل و نتانیاهو و جولیانی است،
- وقتی داعشیان - مار و کژدمهایی که امثال بوش و بلر، پیش و بعد از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر در آستین خود پروراندند - ورد زبانشان خدا است،
- وقتی بهترین فرزندان مردم ایران را در اسیرکشی سال ۶۷ به نام خدا به دار کشیدند و دستاندرکاران آن قتلعام مهیب، خود را «آیت خدا»(آیتالله)، جا میزنند،
- و در زمانهای که خدا و خرافات، اینهمانی شده، چهرهسازان این سرای درشت، جور و جهل و جوع را با آن توجیه میکنند، ! God Must Go خدا باید برود! خدایی که جهل را نهادینه و فقر را توجیه میکند...
در چنین دوران و شرایطی سخن گفتن از «او» بسیار دشوار است.
با اعتقاد و احترام به دستاوردهای دانش بشری، نظریه تکامل، انتخاب طبیعی، و اینکه جهان حاصل نیروهای در حال سَیلانی است که بر اساس بازی نیروها و عناصر گوناگون به ظهور امکانات تازه و ناشناخته منتهی میشوند، میتوان دشواریها را پشت سر گذاشت و مرعوب سیاهیها و گردنهها نشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«مسیح» در گواتمالا ظاهر میشود !
خاطرهای دارم از شهر گواتمالاسیتی، پایتخت گواتمالا(در آمریکای مرکزی) و البته آنچه میخواهم تعریف کنم خاص گواتمالا نیست. سوار شدن بر ذهنیّت مذهبی و ذهنیّت عاطفی مردم محروم، برای خود ما هم بسیار آشناست.
...
کشور فقیر گواتمالا، پس از استقلال از اسپانیا به امپراتوری مکزیک پیوست و تا مدتها توسط دیکتاتورهایی اداره میشد که از سوی کمپانی آمریکایی «شرکت متحد میوه» United Fruit Company = UFC، پشتیبانی میشدند. تاریخ گواتمالا شاهد حکومت جباران و زمینداران بودهاست.
...
در دههٔ ۱۹۵۰، رئیس جمهور «جاکوبو آربنز»، املاک بزرگ را مصادره نمود و میان روستاییان تقسیم کرد. وی کشور را که بر اثر نظام فئودالی و جدا کردن سرخپوستان از جامعه دستخوش نابسامانی شده بود تا حدی از آشفتگی اقتصادی نجات داد. اما اصلاحات آربنز خشم ایالات متحده را برانگیخت و اربابان قدرت مدتی بعد از کودتا علیه دکتر محمد مصدق در ایران، به بهانه نفوذ کمونیستها و اینکه دین دارد از بین میرود، با همراهی افسران ضدانقلابی گواتمالایی که در هندوراس، کمین نشسته بودند، در ۱۹۵۴ به آن کشور حمله و با کودتایی خونین، حکومت قانونی آربنز را سرنگون کردند. پس از این تجاوز آشکار، سرهنگ کارلوس کاستیلو آرماس - عروسک کوکی آمریکا - قدرت را در دست گرفت...
...
روزی در گواتمالاسیتی بودم که جمعیت کثیری در میدان شهر توجه مرا به خود جلب کرد. بلندگو میگفت Prisa prisa بشتابید بشتابید Jesús apareció مسیح ظاهر شدهاست...از رادیو تلویزیون آمده بودند برای فیلمبرداری و خلاصه محشر کبری بود...
مرد فقیری را وسط جمعیت چهار زانو روی زمین نشانده بودند و او با چشمان بسته دستهایش را رو به آسمان دراز کرده و بلند بلند میگفت حضرت عیسی را دارم میبینم. Jesús Jesús...حضرت عیسی را دارم میبینم. Jesús Jesús...
مردم پیرامون او هم بلند بلند تکرار میکردند Jesús Jesús... آن مرد خود را به شدت تکان میداد و همه آن جمعیت با هم، خود را تکان داده حضرت مسیح را صدا میزدند...
اگر خدا این است، اگر مسیح این است، خدا مُردهاست به قول نیچه....
برگردیم به اصل موضوع.
مضمون این بحث پیرامون کتاب The Grand Design (طرح بزرگ) است که استیون هاوکینگ Stephen W. Hawking با همکاری لئونارد ملودینو Leonard Mlodinow نوشته و بسیار بحثانگیز شدهاست. چکیده این مطلب اوائل سپتامیر سال ۲۰۱۰، فردای روزی که کتاب فوق منتشر شد، به رشته تحریر درآمد و بخشی از آن در دانشنامه ویکیپدیا هم ثبت شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هاوکینگ، نمونهای افسانهای از امید به زندگی
نام استیون هاوکینگ مولّف کتاب «آغاز زمان» The Beginning of Time، این روزها بیشتر از پیش بر سر زبانهاست.
- نه به دلیل نظریات بنیادیاش در مورد «فضا زمان» و سیاهچالهها،
- نه به این دلیل که تئوریپرداز فیزیک نظری و شارح تئوری انفجار بزرگ - بیگ بنگ(مِه بانگ) - است،
- نه از اینرو که دارای درجه Lucasian(لوکسیانِ) پروفسور ریاضیات در دانشگاه کمبریج است که زمانی در اختیار چهرههای برجستهای چون ایزاک نیوتون و پل دیراک بودهاست،
- نه به این دلیل که به بیماری فلج تدریجی عضلات دچار است و این عارضه او را بر زمین کوبیده و با اینحال سفری با گرانش صفر را تجربه کرده و به فکر رفتن به فضا هم هست،
- نه به این خاطر که یکی از کتابهایش در چند هفته ۹ میلیون جلد به فروش رفتهاست،
- نه به این دلیل که در مبارزه با بیماری کُشنده ALS (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک Amyotrophic lateral sclerosis)، که موجب تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم در دستگاه عصبی میشود، خودش را از تا نیانداخته و نمونهای افسانهای از زیستن و امید به زندگی است ــ
بلکه، چون، برخی معتقدند وی آخر عمری پایش را در کفش کروبیّان کرده و مدعی شده: خدا ول معطل است و او آفریدگار عالم هستی نیست...
God NOT Needed For Creation. God Did Not Create the Universe and Physics Leaves No Room For God...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
تا سال ۱۹۲۰ همه گمان میکردند که جهان با گذشت زمان اساساً ایستا و بدون تغئیر است. بعدها مشخص شد که جهان در حال انبساط است و کهکشانها از ما دور و دور و دورتر میشوند. فهم انبساط جهان باعث شد بشر به آغاز جهان هم سَرک بکشد و ته و توی خیلی چیزها را درآورَد. بگذریم که همه دادهها قطعی و این است و جزاین نیست، نیست.
...
البته برای بسیاری از ما حرف استیون هاوکینگ تازگی ندارد و پیشتر، به زبانهای ساده شنیدهایم. پرسشهایی چون: جهان چگونه بوجود آمد؟ از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود و به کجا میروم... ــ برایمان آشناست و این واقعیت نیز که، در این تندباد هستی، منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و...، برگ کاهی بیش نبوده و نیست ـ پیشتر گفته شدهاست.
...
تاریخ علم نشان میدهد که متفکرین بزرگ همه مانند نیوتون و داروین و انیشتین و چارلز تاونز نبودند. برخی زیرآب همه چیز، از جمله خدا را میزدند و مثل ابوالعلی مُعّری، سربهسر زهدفروشان هم گذاشته، میگفتند: هرکه دین دارد عقل ندارد و هرکه عقل دارد دین ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرشت جهان چیست، جایگاه ما در آن کجاست؟
زمینهٔ پژوهشی استیون هاوکینگ، کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است و او در کتاب طرح بزرگ The Grand Design، عمیقترین پرسشهای کیهان شناسی مدرن را پیش کشیدهاست. اساساً ماهیت کاری که دانشمندانی مثل هاوکینگ انجام میدهند قبل از آنکه ریاضی یا آزمایش باشد، پرسش است. طرح پرسش.
...
وی با اشاره به تئوریهای شناختهشده فیزیک امروز، از «ام ـ تئوری» M(atrix) Theory و نسبیت گرفته، تا تئوری دیراک و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ کوشش کرده تا به یک نظریه کامل unified theory برسد که بتواند جهان هستی را تعریف و توجیه کند. Theory of everything
...
هاوکینگ مینویسد: ما در دنیایی حیرت انگیز و گیجکننده زندگی میکنیم و میخواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش مییابیم بدانیم. دوست داریم بپرسیم: سرشت جهان چیست؟ جایگاه ما در آن کجاست؟ از کجا آمدهایم و آمدنمان از بهر چه بودهاست؟ منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونیاش در آمده و جهان چگونه به پایان خواهد رسید؟
او با نگاهی گذرا به یونان قدیم و ارزشی که به قوانین طبیعت قائل بودند به زمانه کپرنیک و نیوتون رسیده و با عبور از آن دوران، انیشتین و شرودینگر و ماکس پلانک را دُور زده تا حرف خودش را به کرسی بنشاند و فیزیک و متافیزیک را بهم جوش دهد یا به قول برخی مریدان نه چندان با اطلاعش، فاتحه خدا را بخواند.
...
به نظر هاوکینگ، با حاکمیت قوانین مربوط به کوانتوم، کائنات میتواند از هیچ، بدون نیاز به دخالت یک موجود فوق طبیعی، به وجود بیاید.
برخی دادههای هاوکینگ در کتاب طرح بزرگ، بیشباهت با نظرات برخی از استادان فیزیک نیست که موضوع آفرینش از هیچ را پیش کشیدهاند(لاورنس کراوس و دیگران)
...
بگذریم که این به اصطلاح هیچ، خیلی هم هیچ نیست! در زبان فارسی میگوییم و میشنویم «هیچی نیست»
در روسی هم Ничего нет(نی چیوُ نییِت)
اما در انگلیسی میگوییم: There is Nothing (اینکه Nothing در There is nothing جمله را منفی میکند، بدیهی و امری دیگر است.)
در آلمانی نیز، «هیچ» هست. Da ist Nichts یعنی: «هیچ آنجاست». در زبان هلندی هم: Er is niets
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدا هنوز دستش را رو نکردهاست...
استیون هاوکینگ میگوید: ممکن است روشی که کیهان بوجود آمده هماهنگ با قوانین دانش باشد که در این صورت نیازی نیست به خدا متوسل بشویم تا تصمیم بگیریم که کیهان چگونه آغاز شدهاست. بشر، راز خلقت جهان را گشوده و جهان میتواند بطور خود بخود، خودش را از هیچ بوجود آورَد، بعلاوه میتواند در حالتهای متفاوت ایجاد شده باشد و همه مشاهدات و محاسبات بر این نظر صحه میگذارد.
کشف منظومههای دیگر نظیر منظومه خورشیدی هم ثابت کرد که منظومه ما که در برگیرنده یک خورشید و سیارههایی است که پیرامون آن میچرخند یک پدیده منحصر به فرد نیست و خلاصه، ما نوبرش را نیاوردهایم.
در یک کلام، وجود حالت فیزیکی ایدهآل بین خورشید و کره زمین و پیدایش انسان روی کره زمین یک پدیده از پیش طراحی شده و دقیق برای موجودیت و رفاه انسان نیست.
...
از دید هاوکینگ اگر یک فرضیه همه جانبه و کامل را در مورد پیدایش عالم کشف کنیم این مهمترین پیروزی انسان خواهد بود چون قادر خواهیم بود که فکر خدا را بخوانیم...
وی در سال ۱۹۹۹ در سخنرانی:
(آیا خداوند تاس میاندازد؟)Does God Play Dice?
پس از اشاره به زمانهای دور که بشر اولیه برای رویارویی با بیماریهای کشنده و حوادث طبیعی(سیل و زلزله) دست به دامان خدایان میشد، به معنی معکوس، به نقش خداوند اشاره نمود و گفت:
The future of the universe is not completely determined by the laws of science, and its present state, as Laplace thought. God still has a few tricks up his sleeve. God not only plays dice. He sometimes throws the dice where they cannot be seen.
آینده جهان آنجنان که لاپلاس میپنداشت، دقیقاً مطابق قانونمندیهای علمی پیش نمیرود. خدا هنوز دستش را رو نکردهاست. خدا نه تنها تاس بازی میکند، گاهی اوقات تاس را جایی می اندازد که نمیتوان آن را دید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کار خلقت بدون خداوند لَنگ نمیماند!
استیون هاوکینگ پیشتر در کتاب «خلاصهای از تاریخ زمان» نوشته بود که قوانین فیزیک ثابت میکند که اصلا لزومی ندارد خدا را در مسئله آفرینش کهکشان دخالت داد.(این دو مقوله جدا از هم هستند.)
حالا میگوید: اگر همه قوانین فیزیک را بدانیم از کار خدا سر در میآوریم... (میفهیم خدا کارهای نیست و میفرستیمش مرخصی)
البته یکبار گفته بود:
This doesn't prove that there is no God, only that God is not necessary. [Stephen W. Hawking, Der Spiegel, 1989]
این ثابت نمیکند که خدایی وجود ندارد، بلکه نشان میدهد نیازی به وجود خدا نیست. قانونمندیها کار خودشان را میکنند.(جاذبه را مثال میزند.)
قانونمندیها کار خودشان را میکنند و کار خلقت بدون خداوند لنگ نمیماند!
Because there is a law such as gravity, the Universe can and will create itself from nothing. It is not necessary to invoke God to... set the Universe going.
...
هاوکینگ بر اساس مدل ریاضی موسوم به «بازی حیات»، نشان میدهد که به محض شکلگرفتن موقعیت آغازین در یک سیستم که قوانین معینی بر آن حاکمند(در مراحل بعد)، این قوانین خواهند بود که تعیین میکنند چه اتفاقی در آینده بیفتد.
...
بازی حیات Conway's Game of Life، اشاره به فضاهای سلولی و ساختارهای همگن به اصطلاح یک اتوماتای سلولی است که توسط ریاضیدان انگلیسی جان کانوی در سال ۱۹۷۰ میلادی ابداع شد. استنتاجی که از آن شده، ازجمله این است که زندگی، یک بازی بدون بازیکن است، و تکامل آن تنها وابسته به وضعیت و شرایط آغازین آن بوده و نیازی به عامل ورودی در مراحل بعد ندارد. فرد در شروع بازی حالت ابتدایی چیدمان را بوجود میآورد و سپس چگونگی رشد و تکامل سیستم را بدون دخالت خود مشاهده میکند.
...
هاوکینگ در مصاحبه با سی ان ان، در پاسخ به پرسش لری کینگ که پرسید آیا خداوند جهان را خلق کرده؟ گفت «خداوند ممکن است وجود داشته باشد ولی علم میتواند جهان را بدون نیاز به خلق کننده توضیح دهد».
God may exist, but science can explain the universe without a need for a creator.
در این مصاحبه، لئونارد ملودینو که با هاوکینگ کتاب طرح بزرگ را نوشتهاست، در جواب مجری که از او پرسید آیا شما و هاوکینگ خدا ناباور هستید، پاسخ داد «خیر». آن دو تأکید کردند که کتابشان اصلاً مدّعی وجود یا عدم وجود آفریدگار نیست. ملادینو افزود که این دو مقوله از هم جدا هستند. اگرچه دانش فیزیک امروز، جهان را بدون نیاز به آفریدگار توضیح میدهد ولی این ربطی به مقوله ایمان ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چراغ علم پُر نور است اما رهگشای همه تاریکیها نیست
یادم میآید در زندان شاه(رمضان سال ۵۳)، یکی از دوستان عزیزم که فکر میکرد هرآنچه امثال «میخائیل نستورخ»(نویسنده کتاب منشاء حیات) مینویسند، وحیمُنزَل است، با شوخیای که جدّی مینمود گفت: شما که خودت تحصیلکرده هستی، با جدول مندلیف و قانون ژول و فتوسنتز و اینجور چیزها آشنایی داری و اهل خرافات و مُرافات هم نیستی، چرا قلم پای خدا را خرد نمیکنی و به او امکان حضور میدهی و گاه نیایش میکنی؟
پاسخ دادم قانون ژول یا فتوسنتز به چگونگیها میپردازد و عاجزتر از آن است که سروقت چراییها برود. علم کارش تشریح و تا حدودی آنالیز است و کارش پرداختن به چراها نیست.
من(من نوعی) میتوانم با دستآوردهای دانش بشری آشنا و اُخت باشم و پاسخ بسیاری از چگونگیها را بدانم اما، لزوماً قادر نیستم از پس همه چراها برآیم و این چراغ اگرچه پُر نور است اما رهگشای همه رازها و تاریکیها نیست.
...
ما اینک کَمَکی - کَمَکی - از پیدایش کهکشانها و مه بانگ Big Bang میدانیم و با چشم علم - علم تشریحکننده - که نگاه کنیم، علمی که به مکانیزمها میپردازد، البته که جز الکترون و پروتون و نوترینو و ملکول و سیاهچاله و ابر اولیه...نمیبینیم. بله، ظاهراً، خدا غایب و به قول نیچه مُردهاست.
...
آن دوست که اکنون بیشتر از وقتی زنده بود، هست و حضور دارد «یوسف کشیزاده» زندانی شریف ترک زبان بود که یک دنیا انسانیت و صفا داشت و مرتجعین بعد از انقلاب تیربارانش کردند.
یوسف، دیدگاه مرا نپذیرفت و گفت سفسطه میکنی، چرا، همان چگونگی است. من گفتم نه، این دو، دو مقوله جدا از هم هستند. برای مثال علم تشریح کننده نمیتواند زیبایی و عشق یا فداکاری و ازخودگذشتگی را تمام و کمال توضیح دهد.
گفت: خیلی هم میتواند. روانشناسی به این امور میپردازد و اکنون بعد از پاولوف و یانگ، بشر به دستاوردهای تازه در این حوضه رسیدهاست...
...
آن رفیق شفیق، با ملاطفت حرف را عوض کرد و صحبت از جانباختن مرضیه اسکوئی در رویارویی با ساواک شد. یوسف با آن زن بزرگوار همپرونده بود.
گفتم طبق قوانین فیزیک و فرمول حرکتهای تندشونده و... ما میتوانیم سرعت گلولهای را که به سمت مرضیه شلیک شد و خیلی چیزهای دیگر را(از همین قبیل) بدانیم. میتوانیم نوع و جنس و ترکیب شیمیایی فشنگی را که به قلب او خورد را نیز بدانیم اما قادر نیستیم به کمک آنچه گفتم دلیلی را که مرضیه بر سر آن جان داد دریابیم. اینجا دیگر قوانین فیزیک و... دستهایش را بالا میگیرد.
گفت: حرف من این است که باباجان، یا قبول فتوسنتز و علم، و یا، پیاز دعا و خرافاتی چون «بدون اذن خدا هیچ برگی از درخت نمیافتد.»
نمیشود هم قانونمندیها را قبول داشت و هم خدا را. یا قیقی یا قاقا. قی قا نمیشود. اصلاً خدا چیست؟ وصفش کن ببینم...
گفتم: ذهن ما فقط با مفاهیم کار میکند و بالتبع میخواهیم همه چیز را در مفاهیم بگنجانیم اما خدا مفهومپذیر و توصیفپذیر نیست. بعبارت دیگر شخصوار نیست، گرچه نهان مینماید اما، در قانونمندیها حّی و حاضر است، حاضرترین حضار است. شما روی مکانیزمها و چگونگیها میایستی، من از چراییها حرف میزنم. علم با همه شکوه و زیباییاش تنها از پس مکانیزمها و چگونگیها برمیآید.
...
بعدها، بعدها دوستی گفت با تکیه بر ریاضیات پیشرفته و از منظر «شبکه تصمیمگیری» decision making/network/risk analysis میتوان «انتخاب» انسانی را(که در نهایت به جانسپاری و از خودگذشتگی ختم شده) ــ بررسی نمود و میتوان به دلائلی که امثال مرضیه اسکویی بر سر آن جان دادند رسید.
واقعش این موضوع آنچنان که باید تشریح نشده و محل تردید است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جهان ما بیهوده و عبث نیست
چارلز هارد تاونز Charles Hard Townes فیزیکدان بزرگ جهان که در مورد لیزر و میزر تحقیقات بسیار دارد. به تنظیمشدهبودن جهان باور داشت و بر این مسئله تاکید میورزید که از نظر قوانین ریاضی و احتمالات، جهان میتوانستهاست به بی شمار حالت پدید آید، اما فقط نمونه بسیار خاصی از این حالات است که پیدایش و ادامهٔ حیات را برای ما میسر میسازد. چارلز تاونز بعد از آنکه همراه با الکساندر پروخورف جایزه نوبل فیزیک را برد، گفت: جهان ما بیهوده و عبث نیست و ما نیز نباید به پوچی درغلطیم. همه چیز، حتی هرآنچه ما بی نظمی میپنداریم، از دید یک عالم آشنا به ریاضیات نظم است.
...
در نقطه مقابل امثال ریچارد داوکینز Richard Dawkins را هم داریم که میگویند خدا پندار و توهمی بیش نیست. داوکینز که علم و دین را دو حیطه جدا از هم نمیداند، معتقد است که انتخاب طبیعی برای توضیح کارآمدی آشکار و پیچیدگی غیرتصادفی دنیای بیولوژیک و موجودات زنده کافی است. او در کتاب پندار خدا The God Delusion عنوان نمود که خالق ماوراطبیعه به احتمال قریب به یقین وجود ندارد و ایمان دینی یک پندار و توهمی بیش نیست.
...
استیون هاوکینگ یکبار از داوکینز پرسید: «چرا شما اینقدر غرق خدا شدید؟»(یعنی این مسأله ذهنت را گرفتهاست)، داوکینز جواب داد خود شما در جایی گفته بودید «از اینجا به بعد باید ذهن خدا را بدانیم... (و ادامه داد) من گمان میکنم شما کلمه خدا را به عنوان یک نوع احساس انیشتینی استفاده میکنید. تعبیری برای رازهای درون جهان که ما هنوز آن را درک نمیکنیم، اما بیشتر مردم کلمه خدا را برای یک شخص به کار میبرند. خدا به عنوان پاسخ به پرسش های علمی. بنابراین من فکر میکنم این نابودکننده علم است چون ازذهان مردم را از کار سخت پاسخ به پرسشهای علمی منحرف میکند. این خیلی آسان و بیهوده است که بگوییم خدا این کار را کرد، یعنی ما لازم نیست به سؤالات پاسخ دهیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا خدا برابرنهادِ دلهرهی نیستی در خمیرهی انسان است؟
کاری نداریم که ما خدا را ساختهایم یا خدا ما را، امّا فاتحهاش را خوانده باشیم نیز، حکایت همچنان باقیست. آیا او «آفریده»ای بود که «آفریدگار»ش را به بند کشید و شقاوت و اسارت و ازخودبیگانگی را توجیه کرد؟
یا، آن دوست که نزدیکتر از من به من است، نه ایجاز استعاری برای بخشهای عمیق و رازآلود فیزیک که هنوز نمیفهمیم، نه معلول ترس و جهل بشر اولیه در برابر طبیعت اسرارآمیز، نه مخلوق ذهن ساده در برابر جهان پیچیده، نه برابرنهادِ دلهرهی نیستی در خمیرهی انسان، نه روح این دنیای بی روح و ماتمزده، بلکه «راز رازها» و قانونمندی قانونمندیهاست؟
در هر دو حال، او در کنج ذهن همه ما، ازجمله استیون هاوکینگ، سایه انداخته، پیش از ما بوده و حالا حالاها هم خواهد ماند!
بیاد داشته باشیم که خیلی پیش از ما هم، جهانی بوده و ما در بیش از ۹۹/۹۹ درصد از عمر جهان، اصلاً وجود نداشتیم که این پرسشها را بپرسیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست خدا از آستین قانونمندیها بیرون میآید
برگردیم به کتاب طرح بزرگ. با کمال ادب و فروتنی میگویم منهای مشاهدات و محاسباتی که استیون هاوکینگ برای رسیدن به یک قانونمندی جامع برای تفسیر و تعریف جهان ارائه میدهد، حرف وی در کتاب «طرح بزرگ» تازه نیست. هاوکینگ از حضور جاذبه و غیبت خدا دم میزند اما ذرات گراویتون و قانون جاذبه معلول و مخلوق است و راز رازها همچنان خودنمایی میکند و حضور دارد.
...
با این نگاه(که ابدا منکر قانونمندیها نبوده و نیست)، دست خدا که او را نمیتوان در جایی جز همه جا دید، از آستین قانونمندیها بیرون میآید.
اگر به قول آندره ژید(در کتاب مائدههای زمینی) عظمت در نگاه ما باشد نه در آنچه میبینیم، از معلول به معلول نمیافتیم و درمییابیم مؤیدات فعل با علت فاعلی تفاوت میکند...
...
استیون هاوکینگ گفتهاست: در آنسوی هر سیاهچاله، سپید چشمهای وجود دارد.
او احترام برمی انگیزد. چرا؟ چون طرح پرسش میکند و ارزش و اهمیت پرسش بالاتر از پاسخ است.
هاوکینگ در اوج ناتوانی، هم توانا، و هم بُرنا است و سراپا امید و خوشبیتی. او در نبرد با ناملایمات پیروز شده، به آغاز حیات، سرَک کشیده و از خلقت زمین رازگشایی کرده و برخلاف دیدگاه مذهبیاش در کتاب «خلاصهای از تاریخ زمان»، حرف نو زده و، نو را حلاوتی دگر است. این شهامت و اعتماد به نفس را کمتر کسی دارد. بر این تردید و کفر که اوج یقین و نهایت ایمان است، سلام میکنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شماری از پرسشهای استیون هاوکینگ
Why is there something instead of nothing?
Why do we exist ?
Why does this particular set of laws govern our universe and not some other set ?
Why are we here? Where did we come from?
...
مصاحبه استیون هاوکینگ و... با سی ان ان
The scientific account is complete. Theology is unnecessary.
از اینجا بشنوید (حدود ۳ دقیقه است)
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook