پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

 

 

ری و روم و بغداد (۱۱)
از جزوه سبز و دفاع زاپاتا از منتقدین
تا، Contingency و جنگ نیابتی در یمن

 
خانم‌ها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این مطلب به یک موضوع واحد نمی‌‌پردازد. مثل خیالات آدمی که ری و روم و بغداد را درمی‌نوردد و دَم به دَم حالی به حالی می‌شود؛ دَرهم و بَرهم، پیچیده، ازهم پاشیده‌ و همراه با استعاره‌ است. مطالب پراکنده است و بهم ربط ندارد. تنها ممکن است یادآور این یا آن خاطره و سرگذشت باشد. همین و بس. 
بتدریج بخشهای دیگر تدوین می‌شود
____________________________
وقایع اتفاقیه و نقش ممکن‌ها و محتمل‌ها – کن تین جنسی
کن تین جنسی Contingency امکان، اتفاق و پیش‌آمد است. این مفهوم البته در باره ارتباط یا پیوند متغیرها به کار می‌رود، به این معنی که ارتباط یا پیوند دو متغیر مثلاً به صورتی است که حضور، شکل و وسعت و اهمیت هر یک، وابسته است به حضور، شکل و وسعت و اهمیت دیگری. اشاره من به «کن تین جنسی» پیش‌آمدهای غیر مترقبه و رویدادهای پیش‌بینی نشده‌است. از وقایعی که ممکن است بیاد داشته باشیم مثال بزنم. تاریخ با سلسله‌ای از علت و معلول؛ همنشین است اما و چه امای بزرگی که ممکن‌ها و محتمل‌ها هم جای خود را دارد. قانونمندی‌ها به جای خود اما، گاه رویدادهای عَرَضی و غیر منتظر؛ از اتفاقات پیش برنده جلو می‌‌زند. اینجور نیست که تاریخ همیشه با سلسله‌ای از علت و معلول؛ همنشین باشد. ممکن‌ها و محتمل‌ها Contingency سَرَک می‌کشند. حال بگذریم که در شماری از وقایع اتفاقیه؛ سرکنگبین نیز صفرا می‌افزاید! از قضا سرکنگبین صفرا فزود... یعنی چه؟ یعنی رویدادهای عَرَضی و غیر منتظر؛ از اتفاقات پیش برنده جلو می‌‌زند. در این‌صورت مثلاً تصادف تقی شهرام در جاده مشهد و جانباختن رابطش با سازمان محبوبه متحدین در درگیری با ساواک، شهرام را مدتی از وقایع درون سازمان پرت و دور می‌کند و اتفاقاتی این وسط روی می‌دهد از جمله فرار سه عضو مركزيت محمدقاسم عبدالله‌زاده (مصطفی) ، حسین سیاه‌کلاه و محس طریقت و وقایع بعدی... مثال دیگر ترور عباس شهریاری مرد هزار چهره، همچنین ترور تیمسار زندی‌پور رئیس کمیته مشترک که ازجمله پیامدهایش به رگبار بستن بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، کاظم ذوالانوار و دیگران بود. یا، فقدان نابهنگام دکتر علی شریعتی و آیت‌الله طالقانی، همچنین گیرافتادن اتفاقی شکرالله پاکنژاد(در سال ۶۰)، همه اینها به یکه‌تازی مرتجعین میدان داد. بله ما همیشه با سلسله‌ای از علت و معلول سر و کار نداریم، ممکن‌ها و محتمل‌ها Contingency هم سرک می‌کشند.
___________________________
یادی از امیلیانو زاپاتا
امیلیانو ساپاتا سالاسار Emiliano Zapata Salazar یکی از رهبران برجسته انقلاب مکزیک علیه رژیم دیکتاتوری «پورفیریو دیاس» به شمار می‌آید که در سال ۱۹۱۰ آغاز شد. ساپاتا تشکیل دهنده و رهبر یک نیروی مهم مردمی بود که در طول انقلاب مکزیک با نام «ارتش آزادی بخش جنوب» شناخته می‌شد. ساپاتا یکی از قهرمانان ملی مکزیک است و در ایالت «چیاپاس» روستائیان به او قسم می‌خورند. او البته مبارز بود و به خاطر حقوق سرخ پوستان بومی وارد بحث و جدل و در نهایت درگیری شد و سر قرار باران گلوله بر او بارید و در خاک و خون غلطید. ولی راز محبوبیت ساپاتا فقط پایداری او در برابر دشمن نبود. مقاومت او در برابر بیعدالتی رفقای خودش و به ویژه برادرش بود که بنام انقلاب مکزیک پرونده سازی می‌کردند. در فیلم زنده‌باد ساپاتا کمی از آنچه می‌خواهم بگویم به تصویر کشیده شده است. کشاورزی دست به دامان ساپاتا می‌شود و از نیروهای زورگوی او به ویژه از برادر مبارز اما پلید وی شکایت می‌کند. ساپاتا پشت گوش می‌اندازد و دیکتاتور درونش او را وادار می‌کند اسم آن کشاورز بی چشم و رو را که جرآت کرده مبارزین را زیر سئوال ببرد بنویسد تا به حسابش برسند... اما بیاد می‌آورد گذشته خودش را که درست در این شرایط دست به دامان ازمابهتران شده بود و نامش را وارد پرونده سیاه کردند. خونش به جوش می‌آید سوار بر اسبش می‌شود و بر دوستان خودش از جمله برادرش که آبروی انقلاب را برده بود فریاد می‌زند و...و...
...
آن کشاورز گناهی نداشت اما دوستان ساپاتا و برادر وی امثال او را غریبه و نامحرم و دشمن پنداشته و با تهمت و برچسب و شلاق و گلوله حرف می‌زدند. ساپاتا جانب به اصطلاح معارضین خودش را گرفت. از آنان دفاع کرد و در این مسیر از عواطف برادری هم گذشت اما نگذاشت به اسم انقلاب و مبارزه، بیدادی پنهان شکل بگیرد. بیهوده نیست در چیاپاس به او سوگند می‌خورند.
____________________________
قطعه زیبای چارداش
________________
آنتروپی تیغش به عشق نمی‌بُرَد

____________________________
فسانه گشت و کهن شد حدیث «جزوه سبز»
بیش از ۴۰ سال از نگارش جزوه سبز می‌گذرد؛ و با اینکه به همت زنده یاد تراب حقشناس نسخه اصلی آن روی وب قرار گرفت، اما کسی به آن نپرداخت و در برابر چهل و چند هزار کلمه آن، چهل کلمه هم، از ریزه‌کاری‌ها و مضمون اصلی آن نگفت و ننوشت. از شما چه پنهان؛ می‌خواستم آن‌را با تراب به بحث بگذارم، و دیدگاه خودم را - بعنوان کسی که نه مجاهد بوده و نه تشکیلاتی، اما به غبارزدایی از آینه‌ها و رویدادها ارج می‌نهد - با آن انسان خاکی و فروتن، در میان بگذارم، ولی افسوس که بیماری جانکاه، زودتر از من با تراب همنشین شد. من متن کامل جزوه سبز را از روی نسخه‌ اصلی که به دلیل رنگ کاغذ آن به جزوه سبز معروف شد، واژه به واژه، تایپ، و چندین و جند بار مطابقت داده شده و جز چند کلمه - که در نوشتار نخستین خوانا نیست - چیزی از آن کاسته نشده‌است. یقین دارم اگر متن آن؛ همان سال که نوشته شد (۵۲)؛ به زندان شاه می‌رسید، نقد می‌شد و تناقضات نه چندان کم آن مورد بحث قرار می‌گرفت. جزوه سبز یکی از اسناد مهم دهه ۵۰ (خورشیدی)؛ نوشته‌ای به رنگ سبز بود که حاصلی خونین و سرخ در برداشت.
____________________________ 
روسپیان خیابان آوینیون

____________________________
جنگ نیابتی در یمن فقیر  - حقیقت به همان اندازه متواضع است که نور می‌تواند متواضع باشد
با یورش همه‌جانبه عربستان و شرکا؛ به کشور فقیر یمن، کلید خورده‌، ظاهراً بهانه‌اش «حوثیون» بوده‌است. اما جنبش حوثیون(حوثی‌ها) پیش نمی‌رفت اگر حاکمان مستبد يمن گرفتار فساد گسترده نبودند. شگفتا که داعش‌سازان و امثال نتانیاهو و احمد الجبرا نیز از لشکرکشی شیوخ، «شنگول و ‌کیفور»، چالان می‌کنند! آیا آدمی از محیط جانورانه « الحَقُ لِمَن غَلَبَ » (حق با زور و سلطه است)، تاثیر می‌پذیرد؟ آیا بر افکار عمومی جهان دشنه و کینه سوار است؟ اگرچه  عربستان با موجوديت ايران- هر نظام سیاسی که داشته باشد- مسأله دارد و شیوخ فاسدی چون بن سلمان و ترکی الفیصل به دلائل مشخص، حوثیون(حوثی‌ها) را برنمی‌تابند، اما هیهات اگر تصور کنیم آنان مبشر آزادی بوده و از نمد چرکین‌شان، کلاهی نصیب کسی می‌شود! یا تغاری خواهد شکست و ماستی می‌ریزد و آنوقت همه چیز به وفق مراد می‌چرخد... در عربستان شریعت‌زده، در شهرهای جده و طایف و تبوک و حتی در مدینه و مکه...(به جز شهر شبه واشنگتن ریاض)، در جای جای کشوری که روی اقیانوسی از نفت و گاز است، مردم باید «هِن و هَن کنان» روی دوش خودشان کپسولهای سنگین گاز را حمل کنند و با خود به خانه یا محل کارشان ببرند، یعنی در خیلی از شهرهای آن امپراتوری نفت، که بودجه سالانه‌اشان سر به فلک می‌کشد، هنوز لوله‌کشی گاز نیست و روزی چند بار مامورین امر به معروف و...مردم را به زور بسوی به اصطلاح «صلوة» می‌کشانند و کلافه می‌کنند. مامورین دشداشه پوشی که با ریای تمام الله الله سر می‌دهند... هنوز (همین الآن هم) بر بسیاری از مغازه ها و شرکتها در آن کشور نام «بن لادن» روی تابلوها، به چشم می‌خورد و بسیاری از غیرخودی ها به جای برگه هویت (document)؛ صاحب اختیار دارند، «صاحب» دارند. یعنی عملاً زیر سایه یک عرب سعودی هستند و با وی هویت می‌گیرند! القاعده، جبهه النصره و داعش، همه به کمک سازمان اطلاعات و امنیت عربستان ساخته شده اند. آیا چنین سیستمی که چشم دیدن «بهار عرب» را هم نداشت و کارشکنی‌ای نبود که نکند، سیستمی که با انتخابات و ارزش‌هايی چون حقوق بشر، دموکراسی، برابری، کثرت‌گرايی و رواداری بیگانه بیگانه است و همه مناصب سياسی را ميان یک دودمان توزیع کرده، می‌تواند و می‌خواهد در یمن فقر زده، آزادی و عدالت به ارمغان بیآورد؟ درست است که این شیخ و آن مَلک سعودی خر پول اند و «دست بده» دارند و خیلی ناز و «کریم»اند اما...! اما غریبه و نامحرم اند و جنگ نیابتی‌شان پلید است و در این سگ دعوا، حقیقتی نیست. آیا آمریکا هم در جنگ خونین یمن نقش داشته‌است؟ البته. رّد پای ایالات متحده نیز در این جنگ خونین پیداست. آنگاه که یک جنگنده هواپیمای اف - ۱۷، از پایگاه نظامی سلطان خالد در عربستان بلند می‌شود، نقش آمریکا را می‌توان با وضوح تمام در این جنگ مشاهده کرد که تنها محدود به خود هواپیکا و بمبهایی که این جنگنده حمل می‌کند، خلاصه نمی‌شود بلکه این نقش چند عرصه را شامل می‌شود.  آموزش نظامی، مشاوره نظامی و پشتیبانی اطلاعاتی. بگذریم از فروش جنگ افزارهای پیشرفته نظامی توسط سردمداران ایالات متحده به عربستان سعودی. خلبانان نیروی هوایی عربستان سعودی و فرماندهان ارتش آن کشور از آموزشهای نظامی آمریکا بهره می‌برند. نیروی هوایی آمریکا در تربیت خلبانان سعودی نقش تعیین‌کننده دارند. شماری از مشاوران نظامی آمریکا، در عربستان سعودی هستند و نیویورک تایمز این را تصریح کرده‌است. افزون بر آن، آمریکا در ارتباط با عملیات نظامی عربستان بویژه در ارتباط با حملات هوایی ارتش آن کشور به یمن، از دولت سعودی پشتیبانی اطلاعاتی می‌کند. هیچ عملیات نظامی با استفاده از جنگ‌افزارهای اف - پانزده وجود ندارد که اطلاعات محرمانه مربوط به آن از سوی آمریکا رصد نشود. فروش جنگ افزار هم جای خود دارد. در جریان دیدارهای محمدبن سلمان با ترامپ صحبت از فروش میلیاردها دلار جنگ‌افزار به عربستان در بین بود. البته فروش تسلیحات آمریکا به عزبستان فقط به زمامداری ترامپ مربوط نمی‌شود. آمریکا ظرف چند دهه گذشته بارها اقدام به فروش میلیاردی جنگ افزار نظامی به عربستان کرده‌است. باراک اوباما نیز سیاست دیگری دنبال نمی کرد و در دوره زمامداری او فروش تسلیحات به عربستان همچنان ادامه داشت. آخرین معامله بزرگ تسلیحاتی میان آمریکا و عربستان زمان رکس تیلرسون بود، وقتی وی هدایت وزارت خارجه آمریکا را بعهده داشت، که مربوط می شد به فروش بمب‌های هدایت شده. جنگی که ائتلاف نظامی به رهبری عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ علیه شورشیان حوثی آغاز کرد و بر اساس محاسبات دولت آن کشور و متحدانش می‌بایست ظرف چند هفته به پیان می رسید عملاً خطا از کار درآمد. طولانی شدن جنگ نه تنها مرگ دهها هزار نفر از شهروندان یمن را در پی داشت، بلکه با برجای گذاشتن میلیونها آواره و یک گرسنگی مرگبار، ره به یک فاجعه انسانی بزرگ بود. به آغاز سخن برگردیم. «حقیقت به همان اندازه متواضع است که نور می‌تواند متواضع باشد. حقیقت؛ هم سنگ محک خویش است، هم سنگ محک دروغ»
____________________________

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 
 
 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook