ری و روم و بغداد(۲۳)از قُرَّة العَيْن و چیمَن و آلوتتا ویلی برانت و کالیگولا
خانمها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این مطلب به یک موضوع واحد نمیپردازد. مثل خیالات آدمی که ری و روم و بغداد را درمینوردد و دَم به دَم حالی به حالی میشود؛ دَرهم و بَرهم، پیچیده، ازهم پاشیده و همراه با استعاره است. مطالب پراکنده است و بهم ربط ندارد. تنها ممکن است یادآور این یا آن خاطره و سرگذشت باشد. همین و بس.
بتدریج بخشهای دیگر تدوین میشود.
___________________________
یادی از جبار باغچهبان
میرزا جبار عسگرزاده، معروف به جبار باغچهبان (پدر ثمین باغچهبان، آهنگساز و نویسنده) بنیانگذار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه ناشنوایان ایران در تبریز بود. وی اولین مؤلف (و ناشر) کتاب کودک در ایران نیز هست. جبار باغچهبان سال ۱۲۶۴ خورشیدی در ایروان به دنیا آمد و ۱۳۴۵ در تهران سر بر خاک نهاد.
بر سنگ قبرش شعری از خود او حک شدهاست:
تعظیم بر آنکه بر عدد میناید
تعظیم بر آنکه عدد از او زاید
تعظیم بر آنکه مینپاید جز او
در او متغیر همه او میپاید
جبار باغچهبان در تبریز کودکستانی را تحت عنوان «باغچه اطفال» دایر کرد و به همین خاطر خود را باغچهبان نامید. او مدرسه ناشنوایان را با وجود مخالفتهای زیاد در تبریز دایر نمود. چند سال بعد هم، چاپ کتابهای ویژه کودکان را با نقاشیهایی که خود میکشید آغاز کرد. روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان، آموزش روش حساب ذهنی به ناشنوایان، وسیلهای برای نشان دادن پستی و بلندیهای اقیانوسها روی نقشه به کودکان، الفبای گویا و گوشی استخوانی(نوعی سمعک)، از ابتکارات ویژه جبار باغچهبان بود. اندیشهی نخستین آموزشگاه مختلط و تشکیل جمعیتی به نام «مکتب نسوان» در تبریز و کودکستان باغچهبان در تهران حاصل تلاش او بود، کودکستانی که در آن برای بچهها از سرودهها، داستانها و بازیهای نو میگفت و به همراه همسرش که با موسیقی آشنا بود، نمایشنامههای آهنگین اجرا میکرد. گفته میشود آنچه که روند زندگیاش را دگرگون کرد کودکان کرو لال در نخستین کلاسهای درس او بودند. که او به آموزش آنها همت گمارد. نام شماری دیگر از آثار جبار باغچهبان را مینویسم. الفبای آسان، الفبای دستی مخصوص ناشنوایان، الفبای خودآموز برای سالمندان، خانم خزوک، زندگی کودکان، گرگ و چوپان، بابا برفی، کتاب اول ابتدایی، روش آموزش کر و لالها، من هم در دنیا آرزو دارم ، شب به سر رسید و...
___________________________
اشاره کوتاهی به بابیه
سیّد علیمحمد شیرازی ملقب به باب، شارع آئین بابیه یا آئین بیان بود. او خود را بشارتدهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود میخواند. باب، شش سال بعد از آغاز جنبش بابی، در سن ۳۱ سالگی در تبریز به فرمان امیرکبیر تیرباران شد. بعضی از مهترین آثار وی عبارتند از: کتاب بیان مشتمل بر تعالیم اخلاقی و اجتماعی است. بیان فارسی، به عقاید دینی اشاره دارد. بیان عربی هم محتویاتش همان بیان فارسی ولی مختصرتر است. کتاب قیوم الاسماء- تفسیر سوره یوسف، به زبان عربی است. کتاب جزآء، همچنین، کتاب پنج شأن که محنوایش آیات، مناجات، خطبه و تفسیر، به زبان فارسی است، از دیگر آثار سیّد علیمحمد باب است. از ذکر نوشته های دیگر وی میگذرم.
...
همانطور که اشاره شد، سیّد علیمحمد باب خود را بشارتدهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود میخواند. به اعتقاد بهاییان، «مَن یُظهِرُهالله»، میرزا حسینعلی نوری است که او را بهاءالله و مبشّر آیین بهائی میخوانند. بهاءالله هم کتابها، نامهها ( الواح) و دعا و مناجاتهای چندی نگاشته است. از آثار مشهور او میتوان به کتاب ایقان، اقدس، کلمات مکنونه، هفت وادی، چهار وادی، جواهر الاسرار و الواح خطاب به سلاطین را اشاره کرد. از کتاب الحیات، همچنین لعالی و مجالی هم باید یاد کنم که توسط میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل نگاشته شده است. یکی از معروفترین نویسندگان بهائی، میرزا ابوالفضل گلپایگانی صاحب کتاب «فرائد» است. از دکتر علیمراد داوودی (استاد فلسفه در دانشگاه تهران، نویسنده و مترجم آثاری همچون «عقل در حکمت مشاء»، «دربارۀ نفس»، و «روح فلسفه در قرون وسطی» هم دوست دارم یاد کنم. با ادب و فروتنی سخن میگوید. گویا در سال ۱۳۵۸ ربوده شد و دیگر خبری از او در دست نیست. به شمار دیگری از بهائیان تاثیرگذار اشاره میکنم با این توضیح که این تنها بخش اندکی است که من (بعنوان یک غیر بهایی) اطلاع دارم.
احسان یارشاطر، (بنیانگذار دانشنامۀ «ایرانیکا»)، میرزا عبدالله فراهانی (بنیانگذار موسیقیِ دستگاهی معروف به ردیف میرزا عبدالله)، رحمت الله بدیعی (استاد هنرستان عالی موسیقی)، میرزا ابراهیم خان عکاسباشی (نخستین فیلمبردار ایرانی)، سید نصرالله باقراف (بنیانگذار «گراند هتل و «گراند سینما»)، حسین خان ضیاءالحکما (که نخستین حمام دوش ایران را در آباده فارس بنا کرد)، جهانگیر مصوّر رحمانی (از پیشگامان عکاسی، چاپ، کلیشه و گراورسازی)، علی محمد خادم میثاق (رهبر ارکستر هنرستان موسیقی ملی)، امین الله آندره حسین (آفرینندهی سمفونی «پرسپولیس») هوشنگ سیحون (از پیشگامان معماری مدرن ایران)، حسین امانت (معمار برج شهیاد یا آزادی همچنین دانشگاه صنعتی شریف)، بهرام صادقی (نویسندۀ آثاری همچون «ملکوت»، و «سنگر و قمقمههای خالی»)، روحی ارباب (مترجم شماری از آثار ماکسیم گورکی، آنتون چخوف و تولستوی)، شاپور راسخ (استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، معاون برنامهریزیِ سازمان برنامه)، بهرام بیضایی (پژوهشگر، نویسنده و کارگردان فیلم و نمایش)، غلامرضا روحانی (سرایندۀ اشعاری همچون «یکی یه پول خروس»، «ماشین مشتی ممدلی»)، خلیل ارجمند (بنیانگذار صنایع ارج)، ژینوس محمودی (نخستین زن هواشناس ایران و مدیر مدرسۀ عالی هواشناسی)، علی محمد خادمی (مدیر عامل و رئیس هیئت مدیرۀ شرکت هواپیمایی ملی ایران)، حبیب ثابت (بنیانگذار نخستین شبکۀ تلویزیونی در ایران، مؤسس کارخانههای گوناگون از جمله جنرال تایر)، جهانگیر درّی (استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه دولتی مسکو)،، محمد باقر هوشیار (استاد دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، از نخستین مترجمان آثار نیچه و اشپنگلر از زبان آلمانی)، فاضل غیبی نویسنده کتاب رگ تاک (پژوهشی در تاریخ اجتماعی دو سدهی اخیر ایران) لیلی آهی (از بنیانگذاران و اعضای هیئت مدیرۀ شورای کتاب کودک)، ابوتراب سهراب (مترجم آثاری از نیچه، مارتین بوبر، والتر کافمن و توماس مان)، مهدی میثاقیه (مالک سینماهای کاپری و فرهنگ، و از بنیانگذاران بیمارستان میثاقیه)، عباس عطار (عکاس و رئیس دورهایِ آژانس مَگنوم)، گلوریا روحانی (خوانندۀ آوازهای محلی)، سیروس علایی (استاد دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران)، فؤاد روحانی (از بنیانگذاران اوپک و نخستین دبیرکل آن، مترجم آثاری از افلاطون، هردودت، آشیل، بندتو کروچه، آرتور شوپنهاور و کارل گوستاو یونگ) و خیلیهای دیگر.
عشق به هر لحظه ندا میکند - بر همه موجود صدا میکند
هرکه هوای ره ما میکند - گر حذر از موج بلا میکند
پا ننهد بر لب دریای من
عشق عَلَم کوفت به ویرانه ام - داد صلا بر در جانانه ام
بادهٔ حق ریخت به پیمانه ام از خود و عالم همه بیگانه ام
حق طلبد همت والای من
همین جا از شاعر و محدث ایرانی، فاطمه زرینتاج برغانی مشهور به طاهره و قُرَّهالعَین هم یاد میکنم که (۱۲۳۱–۱۲۶۹ هـ / ۱۸۱۵–۱۸۵۲ م) وی از اولین مریدان سید علیمحمد باب و از رهبران جنبش باب بود. ابتدا به شیخیه گرایش پیدا کرد و برای مدتی رهبری بخشی از شیخیه در کربلا و عراق را به دست گرفت. با علنی شدن دعوت سید علیمحمد باب، طاهره به وی گروید و بدون آنکه موفق شود تا پایان عمر او را از نزدیک ببیند، در زمره نزدیکترین یاران او درآمد. او نخستین زن بابی بود که روبنده از صورت برگرفت. مدتی پس از ترور نافرجام ناصرالدینشاه و همزمان با بسیاری از بابیان دیگر، در تهران اعدام شد. از طاهره اشعاری باقی ماندهاست که بر سر انتساب پارهای از این اشعار به وی اختلاف نظر وجود دارد. در سال ۱۸۴۶ طاهره برای مدت ۶ ماه به کاظمین رفت و در آنجا به تدریس پرداخت. باب از طاهره دفاع کرده و او را ستوده بود که به درک مفاهیمی از دیانت بابی موفق شده که دیگران بدان پی نبردهاند، سکوت اختیار کرد و دیگر معترض طاهره نشد. در کربلا محبوبیت زیادی در میان شاگردان خود بهدستآورد. او همچنین به ترجمه کتاب قیومالاسماء باب پرداخت و هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس میکرد. در کربلا، شایعه بابی شدن وی به گوش علما رسید، و آنان خواهان اخراج طاهره از شهر بودند. سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره به دستور حاکم عثمانی عراق از عراق اخراج شد. سفر طاهره از عراق تا قزوین حواشی زیادی داشت. طاهره در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. خیلی ها دعوت او را پذیرفتند و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، در روستای بَدَشت از توابع شاهرود- در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران تشکیل جلسه دادند که نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش بابیه بود. دربارهٔ وقایعی که در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کردهاند، که از آن میگذریم. ماجرای بدشت باعث شد که بابیها با مأموران حکومتی درگیر شوند. طاهره برای مدت نزدیک به یک سال روستا به روستا زندگی مخفیانهای داشت. بعد هم با اتهام قدیمی صدور دستور کشتن عمویش دستگیر و به تهران اعزام شد. برای مدت حدود سه سال، در حبس خانگی بود. در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران تیراندازی کردند. این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.
در سال ۱۸۵۲ میلادی با حکم دو مجتهد ارشد، طاهره که حدوداً ۳۵ سال داشت نیز محکوم به اعدام شد. او را خفه کردند و جسدش را در چاه انداختند. طاهره قرهالعین طبع شعر و نویسندگی داشت. آثار قلمی متعددی به صورت شعر و نامه از وی بهجا ماندهاست. از او اشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی ماندهاست. بیشتر به صورت سینه به سینه و از حفظ نقل شدهاند. غزل زیر از مشهورترین غزلهای منسوب به اوست.
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام
خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو خون دل از دو دیدهام
دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت
غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل
طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
محیط طباطبایی معتقد است که این غزل نه از طاهره بلکه از طاهر کاشی است. نصرتالله محمدحسینی، نویسنده بهائی نیز میگوید: «[این غزل] به احتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملک طهران موجود است.»
___________________________
ویلی برانت شهروند جهانی
___________________________
کالیگوله، خُلقوخوی کالیگولایی به ستم و سرکوب راه میبرَد
___________________________
یادی از همایون صنعتیزاده
__________________________
چیمن زیبا، آلوت و ترانه آمنه نازنینی
___________________________
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook