جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

ری و روم و بغداد (۲۷)
از «قانون» ابن سینا و نُخبه‌کُشی در ایران
تا سقاخانهِ شیخ هادی و تیربارانِ افسران بعد از کودتا

سلام بر شما دوستان عزیز
سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا Secret Intelligence Service، SIS بیش‌تر به نام «سرویس استخبارات» شناخته می‌شد. در بعضی منابع به آن «ام‌آی۶ MI6 نیز می‌گویند که کوتاه شده نام قدیمی‌تر آن Military Intelligence - section 6 است. در قسمت بیست و هفتم «ری و روم و بغداد»، ام آی سیکس را،، از بی‌دقتی، ام شانزده قرائت کردم و پوزش می‌خواهم. 


 

خانم‌ها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. این مطلب به یک موضوع واحد نمی‌‌پردازد. مثل خیالات آدمی که ری و روم و بغداد را درمی‌نوردد و دَم به دَم حالی به حالی می‌شود؛ دَرهم و بَرهم، پیچیده، ازهم پاشیده‌ و همراه با استعاره‌ است. مطالب پراکنده است و بهم ربط ندارد. تنها ممکن است یادآور این یا آن خاطره و سرگذشت باشد. همین و بس. 
بتدریج بخشهای دیگر تدوین می‌شود.
_____________________________
قانون ابن سینا
_____________________________
نُخبه‌کُشی
_____________________________
سقاخانه آشیخ هادی
_____________________________
آدمی فقط دیتا جمع نمی‌کند، اعتبارسازی هم می‌کند
_____________________________
رضاشاه و قرارداد ۱۹۳۳
 
_____________________________
دکتر محمد مصدق فرزند محدودیتهای زمان و اندیشه‌های بسته بود
 
_____________________________
تاریخ معاصر ایران و مسأله نفت 
اردیبهشت سال ۱۳۳۰ دکتر محمد مصدق به نخست‌وزیری ایران رسید و زمزمه ملی‌شدن نفت در همه کشور پیچید. این ضربه سختی بر پیکره چپاولگران نفتی بویژه کمپانی نفت انگلیس و ایران بود. انگلستان که منافع خود را از دست رفته می‏‌دید، به تقّلا افتاد و به سازمان ملل و دیوان بین‌المللی دادگستری(دادگاه لاهه) شکایت کرد. به دنبال طرح این شکایت دولت مصدق اعلام کرد که مسئله نفت در ایران یک موضوع داخلی و اختلاف نظر بین یک کشور و یک شرکت خارجی است و ایران خود را ملزم به پاسخگویی به دولت بریتانیا نمی‌بیند! معاهده مزبور یک قرارداد بین‌المللی نیست، لغو آن هم به منزله نقض قوانین بین‌المللی به‌شمار نمی‌رود و لذا شکایت انگلیس از ایران بی‌مورد است. انگلستان که پیشتر، صاحب عمدهٔ نفت ایران بود، این اوضاع را برنمی‌تافت، ۲۹ خردادماه ۱۳۳۰ «خلع ید» شرکت نفت انگلیس که حلقه تکمیلی ملی شدن نفت ایران بود در دستور کار قرار گرفت و کارمندان انگلیسی از شرکت نفت اخراج شدند. شرکت نفت جنوب و درواقع دولت انگلستان قانون ملی شدن صنعت نفت را نقض یک طرفه قرارداد ۱۹۳۳ دانسته، به دولت ایران شدیداً اعتراض کردند. پاسخ مصدق این بود: ملت ایران می‌خواهد با استفاده از حق حاکمیت ملی اداره منابع نفت را خودش بعهده داشته باشد...
(قرارداد ۱۹۳۳ در دوره رضاشاه پس از الغای قرارداد دارسی منعقد شد.)
در پی قاطعیت و پایداری مصدق، دولت انگلستان، شکایت تازه‌ای تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرد. مصدق به تشریح سوءاستفاده‌های آن دولت و شرکت ملی نفت انگلیس از منابع طبیعی و ثروت‌های ملی ایران پرداخت. شورای امنیت، ادّله مصدق را پذیرفت و حکم به نفع ایران داد، در نتیجه، روابط سیاسی ایران و انگلستان قطع شد. در پیامد این اوضاع، «اریک دریک» مدیر شرکت سابق، ایران را ترک کرد و هیئت مدیره، مهندس مهدی بازرگان را به جای او به سمت نخستین مدیرعامل شرکت ملی نفت برگزید. دولت انگلستان، اقدام به محاصره نظامی ایران از طریق انتقال کشتی‌های جنگی خودش به خلیج فارس و دریای عمان کرد. انگلیس که در آن ایام، صاحب عمدهٔ نفت ایران بود، ازدست دادن منافعش را برنمی‌تابید و ازهمین رو حذف مصدق در دستور کار قرار گرفت و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد با همراهی سازمان سیا و مرتجعین رنگ و وارنگ داخلی، دولت مصدق را زمین زدند. کودتا به پیکر سیاسی ایران زخم زد. تنها با کودتا و سرنگونی دولت دکتر مصدق بود که خوان گسترده نفت ایران مجدداً بر روی چپاولگران نفتی و این بار در نقاب کنسرسیوم گسترده گردید! همین جا بگویم کم نیستند کسانیکه آن واقعه را کودتا نمی‌دانند بویژه که مصدق هیچگاه از خودش به عنوان قربانی کودتا نام نبرد. بعلاوه کودتا به معنی تغییر خشونت‌آمیز یک رژیم، دولت و قانون اساسی است و هیچ‌کدام در ایران اتفاق نیافتاد. البته در اینکه عزل مصدق از لحاظ سیاسی زشت و از نظر اخلاقی اشتباه بود، تردیدی نیست. فرزند آیت‌الله کاشانی گفته‌است مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سمتی نداشت که کودتایی علیه او واقع شود چون سه روز پیش از آن(۲۵ مرداد) با فرمان شاه عزل شده و خودش هم پذیرفته بود. یعنی فرمان شاه را دریافت کرد، رسید داد که «دست خط همایونی رسید، محمد مصدق»
به اعتقاد امثال او عنوان کودتا برای روز ۲۸ مرداد یک دروغ تاریخی است و اصلاً کودتایی در کار نبوده و هرچه بوده تبانی دکتر مصدق با انگلیس بوده‌است! مصدق خودش با اجرای طرح انگلستان زمینه صدور فرمان نخست‌وزیری فضل‌الله زاهدی و سپس تسلیم قدرت دولتی به او را فراهم ساخت! بگذریم که اسناد منتشر شده اخیر سازمان سیا تصریح می‌کند که کودتا از سوی MI6 انگلیس آغاز و با دخالت CIA آمریکا پایان یافت. «استیون کینزر» هم در کتاب همه مردان شاه، به نقل از «کرمیت روزولت» همین را نوشته‌است. نزدیکی به آمریکا و انگلیس و فاصله‌گرفتن از روسیه، انحلال مجلس توسط مصدق و مخالفتش با امثال کاشانی و بهبهانی، در بروز کودتا مؤثر بوده‌است. چه بسا آیت‌الله بروجردی نیز به این باور رسیده بوده که شاه شیعه، سر کار باشد بهتر است. آنزمان برخی برای تخریب چهره مصدق سگ را عینک‌زده و به اسم آیت‌الله توی خیابان‌ها می‌گردانند تا داد و قال آخوندها را درآورند. عملی که جز دافعه تأثیری نداشت و متأسفانه به اسم دکتر مصدق تمام شد، در حالیکه نه کار او بود و نه آنچنان که شایع شد توده‌ای‌ها. بلکه کار کسانی بود که داشتند زمینه کودتا را می‌چیدند. همانها که بعداً به امثال فلسفی تریبون دادند و به رادیو تلویزیون آوردند تا علیه بهاییت هم، صحبت کند و تخریب معبد بهاییان را جار بزند. عمل زشتی که البته صاحب علّه و باعث و بانی‌اش رژیم شاه بود. بعد از کودتا، مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علی‌رغم دفاعیهٔ مستندش، سه سال حبس انفرادی گرفت. بعد از زندان، وی به دستور اعلیحضرت به قلعهٔ احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود، در آن جا زیر نظر بود و به گفتهٔ خودش «هر روز آرزوی مرگ می‌کرد.»
...
چرا پرداختن به اینگونه موضوعات ضروری است؟ 
ــ تاریخ معاصر ایران پیوندی ناگسستنی با رویدادهای نفتی در عرصه ملی دارد. بویژه پس از ملی شدن نفت در ایران این پیوند بیشتر به چشم می‌خورد. تاریخ، شناخت و تفسیر گذشته‌ در پرتو حال است. گذشته به وسیله حال تغییر می‌کند و حال به وسیله گذشته رهبری می‌شود. 
_____________________________
اعدام افسران حزب توده بعد از کودتای ۲۸ مرداد

_____________________________

ما اخبار را می‌خوانیم یا اخبار ما را؟ الگوریتم
_____________________________
مضمون و محتوای ترانه هپی Happy
شاید یه کم دیوونگی و مسخره به نظر بیاد این چیزی که می‌خوام بگم. خورشید سر جاشه و مثل همیشه می‌درخشد. اونهاش اونجاست توی آسمون، تو هم خیلی سخت نگیر و راحت باش من همچون یک بالن سبکبال می‌تونم به همراه هوا سر به آسمان بذارم و برم. انگار خیلی بی‌خیال و رها شدم. (می‌دونی چرا؟ چون) شاد شادم.تو هم شادی کن و همراه با بقیه دست بزن، دست بزن اگر احساس می‌کنی که همانند من، یک اتاق بدون سقف هستی[بی کله‌ای و از هر آنچه رنگ تعلق بگیرد آزاد] من شاد شادم. تو (هم) اگر احساس می‌کنی که شادی یک حقیقت است. (معطل نکن) همراه با بقیه دست بزن. اگه می‌دونی چی خوشحالت می‌کنه، (شادیت را بُروز بده و) دست بزن. دست بزن اگه می‌دونی این همون کاریه که دوست داری انجامش بدی. (وای) دوباره شروع شد خبرای بد، از اینجا و از اونجا (و هر کسی یه چیزی میگه) (ببین) هر چی به ذهنت می‌رسه بگو، ولی (یادت باشه که از هیچکس و هیچ چیز واهمه نداشته باشی) نترس. (واقعش من) باید خیلی پیش تر (این نکته را بهت می‌گفتم که بدونی) اصلا و ابدا برام اهمیتی نداره (که دیگران چی می‌گند و چی نمی‌گند) قصد اهانت ندارم، (فقط) بهت می‌گم (خودتا معطل این چیزا نکن) و وقتتو هدر نده. من که غرق شادی هستم (و بی خیال) تو هم (رها کن حرف و نقل دیگران رو)، بیا و  همراه با بقیه دست بزن. دست بزن اگر احساس می‌کنی مثل من، یک اتاق بدون سقف هستی، یک اتاق بی سقفی (بی کله ای و از هر آنچه رنگ تعلق بگیرد آزاد) اگر احساس می‌کنی شادی یک حقیقت است. (پس معطل نکن) شادیت را بروز بده، همراه با بقیه دست بزن. دست بزن...دست بزن...
...
ببین من خوشحالم (و هیچ چیز نمی‌تونه شور و نشاطم را بگیره. میگی نه؟) این شادی را ازم بگیر! اما بدون که هیچی نمی‌تونه منو از پا در بیاره و نا امیدم کنه، عشق هم شادتر از اینه که بخواد شور و شعف را بگیره، (اصلاً عشق بالاتر از این چیزاست). هیچی نمی‌تونه منو از پا در بیاره و نا امید کنه...
_____________________________

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook