کُفرِ یک دوران، دینِ دورانِ بعد است
اذن دخول به اینگونه مباحث، باور به جدایی حقوقی دین از حکومت،
مرزبندی با نوکران استعمار و ارتجاع و اعتقاد به «جمهوری ایرانی» بر پایه دموکراسی پارلمانی، لائیسیته و حقوق بشر است.
باز بوی گل مرا دیوانه کرد
خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی
ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء الحسنی
ای انسان تمام اشیا را برای تو، و تو را برای خودم آفریدم. (همه را آفریدم که تو تنها نباشی و تو را آفریدم که مرا تنها نگذاری)
اینقدر گفتیم باقی فکر کن
فکر اگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز
ذکر را خورشید این افسرده ساز
مثنوی، دفتر ششم، ابیات: ۱۴۷۵-۱۴۷۶
ذکر = یاداشت = به خاطر سپردن و تمرکز روی زیبایی و برنایی
...
باز بوی گل مرا دیوانه کرد
باز عقلم را صبا بیگانه کرد
بازم از سر تازه شد مستی عشق
بس که بلبل نالهی مستانه کرد
گل چو شمع خوبرویی برفروخت
بلبل بیچاره را پروانه کرد...
امیر خسرو دهلوی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ای کاش میخوابیدم، تو رو خواب میدیدم...
رمضان سال ۱۳۶۵ با فدایی دلیر «اسفندیار قاسمی» در هتل اموات(در زندان اصفهان) همسلول بودم. از او خواهش کردم نماز نخواند. دلیلش این بود که بازجویان به آن معلم شریف تکلیف کرده بودند باید بخوانی.
به او گفتم نخوان و اگر کسی از من پرسید میگویم میخوانی. او پذیرفت ولی گفت بدون اینکه اعتقاد به دین و مسلمانی داشته باشم دوست دارم با تو روزه بگیرم. هر کاری کردم این کار را نکند فایده نداشت. همنوایی آن به اصطلاح «کافر»، در عشق ریشه داشت. اسفندیار شیفته همایون (هیبت الله معینی چاغروند) بود. استبداد زیر پرده دین، جان هر دو را گرفت.
...
مدتی با قادر جرّار نیز همسلول بودم. قادر انسان شریفی بود و صدای زیبایی هم داشت. ترانه «جان مریم» را بارها و بارها زمزمه میکرد...
وای گل سرخ سفیدم کی میآیی
بنفشه برگ بیدم کی میآیی
تو گفتی گل در آید من مییایم
وای گل عالم تموم شد کی مییایی
جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن
شد هوا سفید، در اومد خورشید
وقت اون رسید، که بریم به صحرا
وای نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن
بشیم روونه، بریم از خونه، شونه به شونه، به یاد اون روزا
وای نازنین مریم، وای نازنین مریم، وای نازنین مریم
باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم
ای کاش میخوابیدم، تو رو خواب میدیدم
خوشه غم، توی دلم، زده جوونه
دونه به دونه، دل نمیدونه، چه کنه با این غم
وای نازنین مریم، وای نازنین مریم، وای نازنین مریم
بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم، درو کنیم گندما رو
بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
قادر جرار را هم کشتند
از آن انسانهای پاک و دلاور بسیار آموختم. سراپا اخلاق بودند و در روان و بیان فروتن.
میگفتند شکنجهگران بعد از اینهمه کابل که زدند باز هم دست از کینه برنمیدارند. متوسل به تهمت و افترا میشوند و برچسب میزنند که در فلان روز با فلان کس چیکار میکردی، حالا برای ما از سوسیالیسم و کمونیسم حرف میزنی!...
...
در کتاب زندان که به همت آقای ناصر مهاجر تنظیم شده(جلد اول صفحه ۳۰۹) مقاله تکان دهندهای هست با عنوان «انسان آزادیخواه انسانی تحقیر پذیر نیست» که صنوبر، نویسنده دلیر آن از داستان تجاوز در زندان پرده برمیدارد. من از قادر و اسفندیار در مورد صنوبر و خوبیهای او شنیده بودم....
...
در هتل اموات(باغ کاشفی) علاوه بر سعید عباسپور، با فرخزاد(علی اتراک)، سیاوش و برادران طباطبایی هم مدتی همسلول شدم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمات طیبه به صلیبهای جور و جهل کشیده شد
در آن ایام بیکسی و تنهایی وقتی باران اندوه میبارید به آنچه از قرآن و شاهنامه و حافظ و عطار و مولوی و سنایی و بدیع زاده و بنان...به خاطر داشتم، پناه میبردم و علاوه بر دعای «کشف ظلم»(که به آن اشاره خواهم نمود) زیر چتر این نیایش زیبا میرفتم:
اَللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیسَارِ وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِی بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقَک وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِک... نهج البلاغه. خطبه ۲۲۳
خدایا (طاقتم ده) آبرویم را با بی نیازی نگهدار، و حرمتم را به تنگدستی نشکن، نمیخواهم محتاج کسانی باشم که خود نیازمندند، نمیخواهم از پلیدان عطوفت طلبم...
...
بعد از انقلاب بزرگ ضد سلطنتی کلمات طیبه به صلیبهای جور و جهل کشیده شده بود و مرتجعین همه را به بازی گرفته و بر آن گرد یأس میپاشیدند. نیایش هم به ابزار ستم و خرافه مذهبی تبدیل شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ تاریخی نیست که از پارههای سیاه تهی باشد
به یاد میآوردم که در زندان اوین بیشترین آزار و اذیت در ماه رمضان و محرم صورت میگرفت. تاسوعا و عاشورا که میرسید مصیبت بود. عمله ستم در راهروهای زندان دسته سینه زنی راه میانداختند و در مواردی(نه همیشه)، حسین حسین گویان به سراغ شماری از زندانیان میرفتند و آنان را به قصد کُشت میزدند. ستمگران کلمات طیبه را از معنا تهی کرده بودند.
مدتها با خودم کلنجار رفتم و به این نتیجه رسیدم که هیچ تاریخی نیست که از پارههای سیاه تهی باشد. یاد مهاتما گاندی افتادم که میگفت: ما باید همان تغییری باشیم که میخواهیم ایجاد کنیم. نباید در دافعه ارتجاع روی همه چیز خط کشید. اصحاب قدرت میآیند و میروند اما نیاز آدمی به ستایش و نیایش میماند. نیاز آدمی به دیدار خویشتن و نجوا با خویش تردید برنمیدارد.
نجوا با خویش اشاره به گفتگوی درونی است. Inner Dialogue
بیشتر مواقع ما با خودمان حرف میزنیم. گاه این حرف زدن و کلنجاررفتن در سکوت تمام انجام میشود.
...
توجه کنیم که انسان موجودی بی نهایت طلب است و از همین رو چون گیاهی که به سمت نور میرود به افقهای برتر از خویش نیازمند است. آدمی از بُعد منفی هم سیری ناپذیر و فزون طلب است. انّ الانسان خلق هلوعاً (معارج آیه ۱۹)
همین فزون طلبی بود که کمونهای اولیه را از هم پاشید...
...
انسان موجودی بی نهایت طلب است و این کشش که جوهر و مضمونش جز عشق نیست، در شمار زیادی از ما با نیایش بیدار میشود. با نیایش البته به سرانجام نمیرسد اما با آن میتواند آغاز شود. منتها به یک شرط و آن اینکه از هول تنهایی و تاریکی و وحشت از آگاهی به هستی خویش، خودمان برای خودمان خدا نسازیم. در اینصورت روح این جهان بی روح است. مخلوق ذهن ما است و ما را الینه و از خودبیگانه میکند و چنانچه با خرافات جمع شود فاجعه میآفریند. با خدا و خرافات هر جنایتی ممکن است.
خدایی که معلول ترس و نفع و جهل ما باشد به قاف سگ هم نمیارزد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
مضمون نیایش، خروج از روزمرگی و پوچی است
مضمون نیایش خروج از روزمرگی و پوچی است. در غیر اینصورت تعزیه مردگان و لالایی خفتگان است. البته و صد البته با شعر و سفر و ورزش و هنر، با کسب علم و با خلاقیت و ایستادگی در برابر جباران نیز میتوان به شور و شادی رسید. اما نیایش (سفر در خویش برای دیدار خویشتن)، چیز دیگری است. یکی با کیمیای مراقبه و «مانترا» Mantra به آرامش درونی و شعف میرسد و دیگری با تفیلا תְּפִלָּה و دعای ربانی، یکی با نیایش ابو حمزه ثمالی، یا دیوان دیوانه کننده شمس از خود بی خود میشود و دیگری با «زیبای خفته» چایکوفسکی یا سونات مهتاب بتهوون...
نظرگاه و سلیقهها یکی نیست و هر کسی بر طینت خود میتند. برخی با پول و پله یا با رده و رتبه مست میشوند و شماری بقای خود را در فنای خود میجویند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
خیر و نیکی کیمیا شدهاست
میدانم که سخن گفتن از مقولاتی که استبداد دینی آنرا آلوده کرده، دافعه و هزینه دارد با اینحال دل به دریا میزنم و به بخشی از نیایش «کشف ظلم» اشاره میکنم. کشف در اینجا معنی برطرف کردن است و کشف ظلم به فارسی یعنی زدودن ستم.
نیایش مزبور گرچه مربوط به بیش از هزارسال پیش است اما برای نیایشگری که حتی خدا را هم برتر از سؤال نمیداند قابل تأمل است.
...
به مضمون بخشی از این راز و نیاز اشاره میکنم.
اَللّهُمَّ اِنَّ ظُلْمَ عِبادِک قَدْ تَمَکنَ فی بِلادِک. حَتّی اَماتَ الْعَدْلَ وَ قَطَعَ السُّبُلَ وَ مَحَقَ الْحَقَّ وَ اَبْطَلَ الصِّدْقَ وَاَخْفَی الْبِرَّ...
ای خداوند ظلم و بیداد همه جا فراگیرشدهاست. گویی عدالت را میرانده و راهها را بریده و حق را نابود کرده و باطل بر همه چیز مسلط گشته و خیر و نیکی کیمیا شدهاست.
یا محول الحول و الاحوال ظلم را ریشه کَن، کن و متلاشی ساز کوههای زورگویی را و فرو نشان رونق پلیدی را... تا مرعوب شدگان امان یابند و دلسوختگان آرامش گیرند و گرسنگان سیر شوند و آوارگان به کاشانه شان باز آیند... تا کهنسالان مورد احترام قرار گیرند و خردسالان مهر بینند. ستمدیدگان عزت یابند و ستمگران به جای خود بنشینند و دلهای غمدیده شکوفا شود، جنجال و آشوب فرو بنشیند. اختلاف و دودستگی رخت بربندد و علم و دانش برتری گیرد و صلح و صفا همه جا را پُر کند. نیروهای متفرق گرد هم آیند. در اینصورت است که تلاوت قران معنا دارد و میتوان از ایمان سخن گفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو
هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو Maslow's hierarchy of needs دیدگاه «آبراهام مزلو»، از نظریههای محتوایی در مورد انگیزش به شمار میآید. در هرم مزبور، نیازهای معنوی جای ویژهای دارد. همانطور که نیاز به هوا، به خوراک، به پوشاک، نیاز جنسی و مسکن...و نیاز برای انطباق و هماهنگی The need for conformity همه واقعی است، نیاز به پرستش و نیایش هم واقعی است حتی اگر آنرا انکار کنیم یا وارونه جلوه دهیم.
...
ماه روزه گشت در عهد عمر
بر سر کوهی دویدند آن نفر
تا هلال روزه را گیرند فال
آن یکی گفت ای عمر اینک هلال
چون عمر بر آسمان مه را ندید
گفت کین مه از خیال تو دمید
ورنه من بیناترم افلاک را
چون نمیبینم هلال پاک را
...
به روایت مولوی، زمان عُمَر بن خطاب (خلیفه دوم مسلمانان)، آخر ماه رمضان اختلاف افتاد که عید فطر چه روزی است. عدهای رفتند بالای کوهی بلند تا هلال ماه را رؤیت کنند. یکی از افرادی که بالای کوه رفته بود ناگهان داد کشید: ماه، ماه. من هلال ماه را دیدم.
او با شتاب پیش عُمَر آمد و خبر داد که ماه را دیده و فردا عید فطر است. به عُمَر گفت شما با من بیآیید بالای کوه تا هلال ماه را به شما نشان دهم. عُمَر هم با وی روانه کوه شد. اما هرچه به آسمان نگریست اثر و نشانی از ماه نیافت و دیگران هم ندیدند. آن مرد آدم نادرستی نبود اما گزارش الکی میداد. یک جای کار ایراد داشت.
عمر به چشمان او نگاه کرد و دید یک تار مویی از ابروی او کج شده و مقابل چشمش قرار گرفتهاست. متوجه شد که آن مرد تار موی کج را با هلال ماه یکی گرفتهاست!
گفت تر کن دست و بر ابرو بمال
آنگهان تو در نگر سوی هلال
چونک او تر کرد ابرو مه ندید
گفت ای شه نیست مه شد ناپدید
گفت آری موی ابرو شد کمان
سوی تو افکند تیری از گمان
منظرمان را پاک کنیم تا منظرههای زیبای بیرونی را بتوانیم ببینیم. ابروی آن مرد کمانی شده بود و تیری از گمان و خیال به سویش پرتاب کرده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
یادی از سید جواد ذبیحی
سید جواد ذبیحی درکهای موذن و خواننده آوازهای اصیل ایرانی بود. تحصیلات رسمی نداشت اما تمام ردیفهای آوازی را به خوبی میشناخت. او از سال ۱۳۳۶ با همکاری داوود پیرنیا و هنرمندانی چون حسن کسایی، رضا ورزنده، جلیل شهناز، احمد عبادی، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حسین تهرانی، مهدی خالدی و فرهنگ شریف، وارد عرصه موسیقی غیر مذهبی شد و آوازهای زیبایی را به همراه ساز ایشان به یادگار گذاشت. به همراه ساز آواز نمیخواند. بلکه در ابتدا ایشان دقایقی بداههنوازی میکردند و سپس سید جواد ذبیحی یک آواز کامل را بدون ساز میخواند و در انتها بار دیگر هنرمندان به اجرای موسیقی سازی میپرداختند. در سال ۱۳۴۷ مجموعهای از اشعار منتخب توسط وی که در مناجاتهای خود در رادیو ایران میخواند در ۱۶۵ صفحه با مقدمه محیط طباطبائی به چاپ رسید.عنوان آن نغمههای آسمانی است.
سید جواد ذبیحی به شیوه خواجه عبدالله انصاری بر خواندن مناجات فارسی که برای عموم قابل فهم و اثر گذار است تاکید داشت.
آنان که به آرشیو رادیو دسترسی داشتند نمونههای منحصر به فردی از صدای او را از بین بردند. به همین دلیل امروز به جز آثار بیکیفیت ضبط شده از روی رادیو و چند کاست موجود نزد شاگردان و دوستداران ذبیحی، اثر باکیفیتی از او در میان نیست.
پس از انقلاب برای مدتی زندانی شد و پس از آزادی چند نفری به درب منزل وی رفتند و به بهانه اجرای مراسم نیایش او را با خود بردند و به طرزی فجیع به قتل رساندند.
کُفرِ یک دوران، دینِ دورانِ بعد است
http://www.youtube.com/watch?v=d6EWK2-mgG0
پانویس
مانترا Mantra همان ذکر ویاد آوری است. یاد آوری آنچه میتواند در ما تاثیر بسیاری بگذارد وباعث شود مقاومت درونی ما افزون گردد. مانترا عبارتی سانسکریت است و از دو جزء تشکیل شده «مان» به معنی فکر کردن، و «ترا» از ریشهِ تری به معنی محافظتکردن یا آزاد شدن از دنیای مادی. یکی از اذکار مانترا … Aum namah Shivaya Mantra «نما شیوایی» است.
...
تفیلا תְּפִלָּה (در جمع تفیلیم یا تفیلوت) اشاره به نماز یهودیان و دعای ربانی The Lord's Prayer یکی از معروفترین دعاهای مسیحیت است.
...
زیبای خفته یا «زیبای خفته در جنگل» La Belle au bois dormant نام داستانی است به قلم شارل پرو نویسنده فرانسوی. چایکوفسکی، در سال ۱۸۹۰، با اقتباس از زیبای خفته، برای بالهٔ سن پترزبورگ یک قطعه موسیقی تصنیف کرد....
سونات مهتاب Piano Sonata No. 14 از سال ۱۸۰۱ که بتهوون نوشته تا همین امروز به عنوان یکی از مشهورترین قطعات پیانو در تاریخ موسیقی مطرح است.
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook