جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

فیلم قدرت سگ
Power of the Dog

 
 
فیلم Power of the Dog (قدرت سگ) یکی از با ارزش‌ترین کارهای خانم «جین کمپیون»، براساس رُمانی به همین نام به قلم «توماس ساویج»، ساخته شده‌است. این فیلم را برخی با گونه (ژانر) وسترن می‌شناسند. اما این اثر به‌جز داشتن لباس‌های کابویی همچنین فضاسازی، کادرها، محیط و خلاصه به جز «لوکیشن»ی در «غرب وحشی وحشی» The Wild Wild West، ویژگی دیگری ندارد که بتوان آن را وسترن نامید.
قدرت سگ؛ ویژگی‌های مشخص فیلم‌های وسترن را که خالص‌ترین ژانر سینمایی است و تا قبل از دهه هفتاد با مولفه‌های تقریباً ثابت و دائمی کار می‌کرد، ندارد و در آن دوئل و کشتار و هفت‌تیر و هیاهو نیست اما ستیز کهنه و نو را به زیبایی به تصویر کشیده‌است. در فیلم مزبور نه قطاری سوت می‌کشد و راهزنان با نقاب سوار بر اسب به این‌سو و آن‌سو تیراندازی می‌کنند، و نه کلانتری تنها و زخم خورده به دنبال انتقام است. قدرت سگ بازگشتی است به سوی وسترن اما نه با مولفه‌های شناخته‌شده آن که در فیلم‌های «جان فورد» و دیگران ارائه می‌شد. 
قدرت سگ با نوستالژی؛ خشونت و خیانت، ترکیبی خطرآفرین خلق می‌کند و تنش‌های ناگهانی بین شخصیت‌های داستان و حتی پایان غیرمنتظره آن، جذاب است، اما موضوعش زندگی است با همه گرد و خاک‌های آن.
...
داستان فیلم؛ هفت سال پس از جنگ جهانی اول، و چهارده سال پیش از جنگ جهانی دوم (سال ۱۹۲۵) در مونتانا Montana (غرب آمریکا) رُخ می‌دهد. ایالات متحده درین سال‌ها یک دوره شکوفایی اقتصادی سیاسی اجتماعی را سپری می‌کرد. 
ــــــــــــــــــــــــــــ
در فیلم؛ با مزرعه‌دار و گاوچرانی درس‌خوانده به نام Phil Burbank «فیل بربنک» طرف هستیم که با عروس تازه‌وارد خانواده Rose Gordon (رُز گوردون) به مشکلات روان‌شناختی و هویتی برمی‌خورد. مضمون و جوهر داستان، «کندوکاو در اشکال مختلف ستمگری و درماندگی» همچنین، جدال سنت‌های میرا و مدرنیته است. این را می‌توان از اشارات شخصیت اصلی داستان (فیل) هم، فهمید. او از لباس کابویی، گاوچرانی در روستا و کفش‌های مِهمیزدار نمی‌گذرد و با گِل رودخانه خودش را می‌شوید. با سرخپوست‌ها نمی سازد، کهنه گرا و زن ستیز است و غالباً از کوره به در می‌رود.
(مهمیز وسیله‌ای برای سوارکاری روی اسب است که در انتهای چکمه سوارکاری قرار دارد و فلزی است).
...
فیل، گرچه هنگام عصبانیت، اسبش را کتک می‌زند و به این و آن بد و بیراه می‌گوید اما گاه سر بر زانوی غم می‌گذارد و ساز می‌نوازد. آنچه که برایش اهمیت ندارد سر و وضعش است؛ به‌طوری‌که حتی حمام هم نمی‌رود، اما برادرش Georg «جورج» همیشه کت و شلوار می‌پوشد و مؤدب و مبادی آداب است. فیل گرچه در دانشگاه درس خوانده، اما در گذشته سیر می کند و ذکر و فکرش شخصیت مهم اما غایب داستان به نام «برانکو هِنری» است که به او تعلق خاطر دارد، وقتی از برانکو حرف می‌زند، گُل از گُلش می‌شکفد. گویی مریدی در رابطه با مرادش صحبت می‌کند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
جورج (بی اجازه برادرش) به زنی زخم‌خورده به نام رُز که همراه پسر خوانده‌اش Peter «پیتر»، غذاخوری کوچکی را می‌چرخاند دل می‌بندد. با این شیفتگی، فیل به این نتیجه می‌رسد که عنقریب، نظم رایج در سیستم خانه و مزرعه و کار، بهم خواهد خورد. ازاین‌رو بنای ناسازگاری می‌گذارد. سرانجام جورج، با «رُز» ازدواج می‌کند. اما برادرش (فیل)، چشم دیدن او را ندارد و فکر می‌کند آن زن حیله‌گر چشم به ثروت و مکنت خانوادگی آن‌ها دوخته‌است. ازاین گذشته از وقتی پایش را به مزرعه گداشته، جانب خدمت‌کاران را گرفته و آنها را پُر رو کرده‌است. همچنین چرم‌های مزرعه را سر بر خود، به سرخپوستان بخشیده، به کسانیکه فیل از آنان بیزار است. نقطه عطف داستان اما آغاز صمیمت فیل با پسر خوانده رُز (پیتر) است. میان فیل و پیتر رابطه‌ای عمیق شکل می‌گیرد و تا وقتی که پایانِ تراژیک فیلم فرا می‌رسد ادامه پیدا می‌کند.
رُز در دوران فیلم صامت؛ نوازنده پیانو در سینما بوده، بعد که صدا وارد سینما می‌شود، او با نخستین فیلم ناطق (نوازنده جاز) بیکار می‌شود. حالا در خود و گرفته است. کار و بارش را از دست داده و زخم زبان فیل هم آزارش می‌دهد. بهمین دلیل از نواختن پیانویی که همسرش برای او پیش‌کش کرده هم ناتوان است. فیل که از آدمهای با کلاس رویگردان است با نواختن پیانو مخالفت می‌کند و خودش ساز قدیمی «باندرو» می‌نوازد. او رو به گذشته دارد و تنها جایی که لباس کابویی نپوشیده وقتی است که مریض شده و به اجبار باید به نزد دکتر برود. او که همیشه مرکبش اسب بوده حالا مجبور است سوار ماشین هم بشود! وگرنه اوت می‌شود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
پسر خوانده رُز (پیتر) بی‌دست و پا و سوسول می‌نماید و فیل او را اذیت می‌کند اما این وضع عوض می‌شود و کم‌کم، جوانی‌های خود را در پیتر می‌بیند و خود را «برانکو هِنری» مراد اسطوره‌ای‌اشدر گذشته‌ای که ما آن را در فیلم نمی‌بینیم رابطه‌ای عمیق میان فیلِ نوجوان و برانکو هنریِ میان‌سال در جریان بوده، رابطه‌ای که عین آن الآنه، میان او و پیتر برقرار است. فیل جوانی خود را در پیتر می‌بیند و گذشته برانکو را در خودش. برانکویی که یک شب خوابیده و دیگر بیدار نشده و تمام تجربیات و عصاره زندگی خود را دودستی تقدیم او کرده و جان داده‌است. حالا فیل دارد نسبت به پیتر همین‌کار را انجام می‌دهد.
...
نگاه فیل به پیتر در ابتدا صرفاً به عنوان اسب تروآیی بود که علیه رُز از آن استفاده کند اما بعد از تعلق خاطر به او (یا بهتر بگویم این همانی‌کردن جوانی خودش در پیتر) در پی آن بود که وی را تبدیل به مردی قسی‌القلب و گاوچرانی بی‌رحم کند و بعبارت دیگر زیر پر و بالش را بگیرد...
...
یک جا در فیلم قدرت سگ؛ فیل در خلوت و در طبیعت با تکه پوستی و درواقع با خودش ورمی‌رود. انگار گرایش خاص وی به مرادش برانکو هنری، با تمایل کنونی‌ش به پیتر زنده شده‌ می‌شود. پیتری که وقتی فیل می‌میرد حتی به مراسم ختم او نمی‌آید و درواقع از او عبور می‌کند. پیتر یادآور غریبه شجاع وسترن‌هایِ کلاسیک است که از راه می‌رسد تا زورگوی محله را سر جای خودش بنشاند. پیتر؛ گرچه یکبار به فیل گفته بود «می‌خواهم شبیه تو باشم»، اما از او جلو می زند. او فیل رو به مدرنیته است.



سکانسی از فیلم قدرت سگ، سه قطره خون صادق هدایت را تداعی می‌کند، آنجایی که صدای جفت‌گیری دوگربه که استعاره‌ای هستند از معشوقه و دوستِ راوی، برجسته می‌شود. در فیلم قدرت سگ هم سکانسی می‌بینیم که در به روی فیل، قفل می‌شود و او در اتاقش با صدای آمیزش رُز با شوهرش، حالی به حالی می‌شود.
تشابهات موقعیت‌های دراماتیکی و روان‌شناختی این فیلم با فیلم There will be blood هم، قابل تأمل است.

پانویس
فیلم قدرت سگ، راوی داستانی است که در دوره میان‌جنگ interwar period (سال ۱۹۲۶ میلادی) روی داده، زمانی که تکنولوژی رو به پیشرفت بود و سنت و مدرنیته در جدال با هم. نو می‌آمد تا کهنه را از میدان به در ببرد. در بافتار تاریخ اروپا، اصطلاح دوره میان‌جنگ interbellum به دوره‌ای گفته می‌شود میان پایان جنگ جهانی اول و آغاز جنگ جهانی دوم جای گرفته‌است. این دوره با پیمان آتش‌بس نخست با آلمان و در پی آن کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) که منجر به پایان جنگ جهانی اول شد، آغاز و با یورش آلمان به لهستان در سال ۱۹۳۹ به پایان رسید.
ــ
در فیلم قدرت سگ، کوهستانی به تصویر کشیده شده به شکل سگی با دهن باز که خیره می‌نگرد و گویی دارد واق واق می‌کند. سایه اون سگ در کوه، تفکرات میرای گذشته است. پیتر هم مانند برانکو آن کوه را به سگی آماده دریدن تشبیه می‌کند که جان انسان‌های فرهیخته را می‌گیرد. 
نام فیلم هم اشاره به فرازی است در مزامیر (۲۲:‏۲۰) «خداوندا جان مرا از شمشیر برهان و زندگی مرا از چنگ سگان!‏
ــ
فیل به دو برادر بنیادگذار شهر رم «رُمولوس» و «رِموس» هم اشاره می‌کند. رمولوس Romulus پس از چندی برادرش رموس Remus را می‌کشد و خود نیز در توفانی سخت می‌میرد. آیا اشاره او به این معناست که در درون هر کدام ما سگی واق واق می‌کند و در کمین است تا بدرد؟ سگی یا بهتر بگویم گرگی که از قضا مراد ماست و روز و روزگاری به ما پناه داده‌است!
...
کدهایی که در جای جای فیلم دیده می‌شود مثل رها کردن گاوی که در ابتدای فیلم سیاه‌زخم گرفته‌است؛ علاقهٔ پیتر به خواندن کتاب‌های پزشکی، پیدا کردن لاشهٔ گاو، تشریح کردن بدن یک خرگوش و … همه قابل تأمل است. همچنین رگه‌هایی از خشونت پیتر را (که به لایه های عمیق‌تر شخصیتش دلالت دارد) در سکانس تشریح جسد خرگوشی که خودش او را کشته می‌بینیم. در این فیلم باید به آنچه کارگردان می‌خواسته بگوید و نگفته نیز پی برد. به استعاره‌های بین سطور، و بینامتنی. چرا که سینما یعنی جزئیات؛ جزئیاتی که با چشم جان باید به آن نگریست.
 

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 
 
 
 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook