انقلاب گیسوان«زن، زندگی، آزادی» (ژن، ژیان، ئازادی)
در ویدئو، «گیلگمش» و «کیهان کَلهُر» را، اشتباه تلفظ کردم و پوزش میخواهم.
«ما از اولین مردمان دنیاییم که بر زمین کاشتند و دِرَویدند، اولین مردمی که اسب را رام کردند، کاریز زدند و فرش بافتند. همان مردمی که چندی پس از غلبه اجانب، دبیری دیوان حکومت اُمَوی را در دستِ دانایی و حکمتِ خویش گرفتند و به آنان آداب حکومت و کشورداری و حتی معاشرت و ادب آموختند. در این چهار دهه سعی کردیم با شما نیز بهجای زبان لعن و نفرین و اعدام و حد و تعزیر، به زبان فرهنگِ برخواسته از تمدنمان سخن بگوییم اما پیداست که نیاموختید و کماکان بر سر کبر و تفرعُنید، البته اُمویان هم نیاموختند و شد آنچه باید میشد...» (کیهان کَلهُر)
شعار «زن، زندگی، آزادی» (ژن، ژیان، ئازادی)، نخستینبار توسط زنان مبارز کرد در کردستان ترکیه استفاده شد و به سایر تجمعات اعتراضی سطح جهان راه یافت. در ایران اولبار در مراسم تدفین «مهسا امینی» در گورستان آیچی شهر سقز و سپس در سنندج و سایر شهرهای ایران سر داده شد و در روزهای بعد به تظاهرات دانشجویان در دانشگاه تهران هم راه یافت. ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲، روزنامهٔ لیبراسیون فرانسه در واکنش به خروش جوانان ایران، شعار «زن، زندگی، آزادی» را به زبان فارسی در صفحهٔ اول خود چاپ کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با این یادآوری که در جانباختن مهسا و مهساهای میهنمان، مسؤولیت حکومتیان و کسانیکه از پستان دین شیر دنیا میدوشند، تردید برنمیدارد، به بخشی از قصیده شاعر بزرگ تونس «أبوالقاسم الشابی» که اُمکلثوم و فِیروز و حلیم رومی، هم با صدای زیبایشان خواندهاند. اشاره میکنم.
إذا الشّعْبُ یوْمَاً أرَادَ الْحَیاةَ - فَلا بُدَّ أنْ یسْتَجِیبَ القَدَرْ
وَلا بُدَّ لِلَّیلِ أنْ ینْجَلی - وَلا بُدَّ للقَیدِ أَنْ ینْكَسرْ
روزی که مردم زندگی را برگزینند سرنوشت ناگزیر است که به خواستههایشان گردن نهد. پس تاریکیها ناچار زدوده میشود و بندها بی شک در هم میشکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقایع اتفاقیه این روزها و حضور پر شور جوانان [غالباً ۱۶ تا ۲۴ ساله]، که از بیداد آخوندها، به ستوه آمده و به سیم آخر زدهاند، شورشهای اوایل دهه هفتاد در مشهد و نجف آباد و اسلامشهر و قزوین را تداعی میکند. این رویدادها همچنین یادآور شورش فلاخن(La Fronde) است که بین سالهای ۱۶۴۸ و ۱۶۵۳ میلادی در دو مرحله، فرانسه را به ولوله و آشوب کشاند. معترضین در برابر خشونت حکومت، از فلاخَن و قُلوَهسنگ استفاده کرده، ادعاهای مشروع خود را به رُخ میکشیدند. شورش فلاخَن(لَه فِروُند) در بحبوحه جنگ فرانسه با اسپانیا، پاریس را تکان داد. در شورش مزبور پارلمان و اشراف ناراضی، به افزایش مالیات معترض بودند اما در میهن ما مهساهای دلیر، حدیث آزادی را فریاد میزنند. در رُمان سه تفنگدار اثر الکساندر دوما، به شورش فلاخن اشاراتی شدهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عصیان به حق جوانان ایران یادآور وقایع تکان دهنده ۱۸۴۸ اروپا هم هست که گرچه سرکوب شد اما حیات سیاسی آن قاره را تغییر داد. نه تنها استقرار جمهوری را در فرانسه تامین کرد، باعث شد تا ایتالیای تکهتکه شده، همچنین آلمان بهمریخته که آنزمان صاحب اختیارش عملاً اتریش بود، وحدت خود را باز یابند. پیامدهای مهم دیگری هم داشت که در این بحث نمیگنجد...
برگردیم به ایران و آنچه این روزها در خیابان میگذرد.
از شعارها علیه سردمداران حکومت که بگذریم، تا کنون، تظاهرات با همه شور و هیجانش، فاقد بیان سیاسی مشخص است. ضمنا آنچه تا همین الآن در جمع تظاهرکنندگان، شنیده شده، شعارهایی چون «رضا شاه روحت شاد» و «ای شاه ایران برگرد به ایران»، نبودهاست، نه از این دست شعارها بطور جمعی شنیده شد نه حتی یکبار نام «رهبران عقیدتی» تشکیلات مستقر در آلبانی. البته شعارهای تشکیلات مربوطه را کسانی سر دادند:
خامنهای قاتله / ولایتش باطله... مرگ بر ستمگر / چه شاه باشه چه رهبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی به مشروعیت ادعاهای یک ملت دهنکجی میشود، البته، امثال پمپئو که آزادی برایشان تجارت است، نه آرمان، کُرکُری میخوانند، البته. اما، آلودگیهای این چنین نیز، ریشه در ابتذال آخوندی دارد. معلوم است چرا
وقایع اتفاقیه این روزها نیز، پیآمد طبیعیِ ضعیفه پنداشتنِ زنان، سرکوبِ درازمدت و دَهنکجی به انتظارات به حق مردم و ممنوع بودنِ سیاست اعتراضی در چارچوب قانون است.
در غم «ملت» ایران؛ مُژه تَر باید کرد
موکَنان، مویهکُنان، خاک به سر باید کرد
تا کمانی نشود قامتی از بار ستم
در ره تیر بلا، سینه سپر باید کرد
ادیب برومند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در انقلاب گیسوان شاهد گیسو بریدن زنان معترض به بیداد هستیم که زلف بر باد میدهند. براستی چه معنایی دارد قيچی بر گيسوی زیبای خود گذاشتن؟ زنانی که گیسوی خو را میبرُند لابد زبان حالشان این هم هست
«شما هستی ما را با رشته مو و گيسوانمان به بند کشيدهايد، پس ما هم اين رشته را میبریم». این اوج اعتراض یک زن شریف و زیباست. در اسطورههای ایرانی گیسوی زن، جایگاهِ نمادین چندگانهای دارد و ریشه آئین «بریدن گیسو» به ژرفای تاریخ بازمیگردد. «گیلگمش»، نخستین کسی است که در سوگ دلدارش «انکیدو» دست به چنین کاری میزند. «رودابه» گیسوی خود را برای رسیدن به دلدارش «زال» فرومیآویزد و فرنگیس آن را در سوگِ سیاوش میبُرد.
ز سر ماهرویان گسسته کمند
خراشیده روی و بمانده نژند
همه بندگان موی کردند باز
فرنگیس مشکین کمند دراز
برید و میان را به گیسو ببست
به فندق گل ارغوان را بخَست
آری، فرنگیس گیسوانش را در سوگ سیاوش میبُرد. چرا؟ چون «خون در زمین فرو نرفت؛ روی زمین پخش شد، از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را میدید میفهمید جایی بیگناهی را کشتهاند.»...
چه کسی میگوید «سیاوش» مُرده است؟ او زنده است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کَهس نَهڵێ «مهسا» مُردوه، «ژینا» زیندوه
چه کسی میگوید «مهسا» و مهساها مُردهاند؟ آنها زنده هستند...
در همین رابطه: (کلیک کنید)
در همین رابطه: (کلیک کنید)
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook