سلام بر شما خانمها و آقایان محترم، این بحث به قتلعام کاتین اشاره دارد. کشتار روشنفکران و افسران لهستانی در جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۰ میلادی.
بعد از فیلم سینمایی KATYN اثر کارگردان بزرگ لهستانی «آندژی وایدا» Andrzej Wajda، همچنین پس از سقوط هواپیمای «لخ کاچینسکی» (رئیس جمهور لهستان)، بین هموطنان ما «کاتین» بر سر زبانها افتاد ولی در مورد آن جز اشاراتی کوتاه، مطلبی به فارسی نبود. من از سالهای دور در مورد قتلعام کاتین The Katyn massacre پُرسوجو میکردم و نخستین مقاله به زبان فارسی را هم در مورد آن نوشتهام. برای اینکه از هزارتوی کاتین سردرآورم و به اطلاعات حقیقی برسم، زحمات زیادی کشیدم و در آغاز با خودم عهد کردم اگر به نتیجه رسیدم در بندِ پرسش شیطانیِ «این حقیقت به نفع کیست»، نباشم. در مورد کاتین شاید چندین هزار صفحه را مرور نموده و دهها سند را زیر و رو کردهام. پای صحبت تعدادی روسی و لهستانی و آلمانی و...(که به نوعی کاتین برایشان اهمیت دارد) نشستهام و قتلگاه کاتین و یکی دو جای دیگر را هم از نزدیک دیده و کم و بیش مطالعه میدانی کردهام.
هروقت به اسیرکُشی سال ۶۷ فکر میکنم، کشتار کاتین نیز، ذهنم را میگیرد. البته مضمون حکم مهیب خمینی، و رنج و شکنج آنهمه جوان رعنا که مظلومانه بر دار شقاوت کشیده شدند، مثل و مانند ندارد و کشتار کاتین، تنها در دَدمنشی و پرده پوشی است که به آن تنه میزند. اما، کاتین چیست و کجا است؟ و آیا ربطی هم به دردهای ما دارد؟
کلید واژه ها:
قرارداد وُرسای، کنفرانس مونیخ، جنگ جهانی دوم، لهستان، پیمان سّری ریبنتروپ ـ مولوتف، دادگاه نورنبرگ، کیش شخصیت، دشمن خلق Враг народа (وِراگ نارُودا)
کاتین جنگلی است در روستای «گه نیوزدوا» Гнёздово نزدیکی شهر اسمولِنسْک Смоленск در کشور روسیه، و من آن را دیدهام. حوالی رودخانه «دِنیـِپـِر» Днепр است که از روسیه آغاز شده و پس از گذشتن از بلاروس و اوکراین به دریای سیاه میریزد. این رودخانه حدود دو فرسنگ با شهر «اسمولِنسْک» فاصله دارد. کاتین، کشتارگاه هزاران لهستانی در جنگ جهانی دوم است.
قاتلین چه کسانی بودند؟ هیتلر و گوبلز و گشتاپو؟ نه. همانها که سال ۱۹۴۲، در چکسلواکی (سابق)، وقتی یکی از سرکردههای آلمانی بدست چریکها کشته شد، روستاهای کوچک «لیدیسته» Lidice و Ležáky «لِژاکی» را به خاک و خون کشیدند؟ نه، فاشیستها از جنایت کاتین، برکنار بودند. پس چه کسانی در آن جنایت دخیل بودند؟ البته اگر نیک بنگریم، یعنی سراغ ریشهها برویم در اصل، فجایعی چون کشتار کاتین به عملکرد خداوندان قدرت و ثروت برمیگردد، همانها که با تحمیل قرارداد وُرسای به آلمان (در ۱۹۱۹) و سپس، با ساخت و پاخت در کنفرانس مونیخ (در ۱۹۳۸) زمینه رشد فاشیسم را فراهم کردند. از این زاویه، مسؤول اول همه کژیها در جنگ جهانی دوم، پدرخواندههای فاشیسم هیتلری و اربابان زر و زور است اما، نمیتوان و نباید از مسؤولیت دولت شوروی (سابق) در قتلعام کاتین گذشت و هر واقعیتی را به تبلیغات مسموم ارتجاع جهانی نسبت داد.
...
اسناد نشان میدهد که کشتار کاتین، زیر سر استالین و امثال «لاورنتی پاوالوویچ بریا» است و «مولوتوف» و «وروشیلوف» و «کالینین» و «میکویان» و «کاگانوویج» (اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی)، و بازجویانی چون «کوبولف»، «مرکولف»، «واسیلی بولوخین» و «باشتوکف» در آن نقش مستقیم دارند.
کار پلیس مخفی (نارودنی کامیسهریات وونوترهنیخ دیهل) یا به اصطلاح «کمیساریای خلق برای امور داخلی» است که مخالفین خودشان را به عنوان «دشمنان خلق» Враги народа (وِراگی نارُودا)، خیلی راحت سربه نیست میکردند.
NKVD Народный Комиссариат Внутренних Дел
کشتار روشنفکران و افسران لهستانی در سال ۱۹۴۰ (به احتمال زیاد، ماههای مارس و آوریل) روی دادهاست. سه سال بعد نظامیان آلمانی اجساد قربانیان را پیدا کرده، و برای پرده پوشی اشغال لهستان و قتل اندیشمندان، تا توانستند جار و جنجال بپا کردند. رادیو برلن، سیزدهم آوریل سال ۱۹۴۳ واقعه کاتین را با آب و تاب شرح داد اما کلمهای از رفتار مشابه نیروهای هیتلر در روستاهای لیدیچه و لِژاکی نگفت. نازیها برای منحرف ساختن توجه افکار عمومی از جنایات خودشان در مورد کمونیست ها، یهودیان، اسلاوها، کولیها و دیگر مخالفان، اخبار این کشف را به سرعت پخش کردند و جار زدند: در حوالی جنگل کاتین، گورهای بی نام و نشانی کشف شده که بقایای ٤١٤٣ جسد را در خود دارد، تمام قربانیان، لباس افسران لهستانی به تن دارند. بدون تردید مسؤول این جنایت، دولت شوروی است. مسکو اما، کاسه کوزهها را بر سر آلمانیها شکست و نام کاتین را در میان نامهای سانسورشده گذاشت. رفقایشان در ورشو نیز، تا روزی که بر سر کار بودند، همین ساز را زدند. روزنامه پراودا (پراودا به روسی یعنی حقیقت) سه روز بعد، در ۱۶ آوریل سال ۱۹۴۳ از خیمه شب بازی دشمن دم زد و نوشت: خون صدها هزار قربانی به گردن قاتلان نازی است و هیچ لهستانی دروغ آنان را باور نمیکند و قاتلان به زودی به سزای جنایات خودشان خواهند رسید...
شگفتا که «روزولت» رئیس جمهور وقت ایالات متحده و جناب چرچیل در دستگاه استالین رفتند و همین ساز را نواختند. در شوروی قلمهای چاپلوس، کوچکترین اشارهای به اصل داستان نمیکردند. گویی تنها چیزی که برایشان مطرح نبود همان حقیقت (پراودا) بود. به پرسش پراودا، روزنامه رسمی دولت شوروی نگاه کنیم: چگونه و چرا نازی ها به افسران لهستانی شلیک کردند؟
Катынь. Как и почему гитлеровцы расстреляли польских офицеров?
...
ارتش شوروی زندانیان لهستانی را به ۳ اردوگاه زیر برده بود:
۱) کوزلسک، در شرق شهر اسمولنسک،
۲) ﺳﺘﺎﺭﺍﺑﻠﺴﮏ، در نزدیکی خارکف، و
۳) اوستاشکو Ostashkov نزدیک شهر «تور» (کالینین)
در ژوئیه و اگوست سال ۱۹۴۱ بارها مقامات لهستانی از روسها میپرسند هزاران افسر و غیر افسر که زندانی شما بودهاند گم و گور شدهاند. آنها چی شدند؟ کجا هستند؟... و آنان با پاسخهای سربالا، دست به سرشان میکردند.
در آغاز به دلیل ستم عریان دار و دسته هیتلر، بازی سران شوروی گرفته بود و به زبان خیلیها انداخته بودند که هیتلر با فرار به جلو، بر جنایات خودش سرپوش میگذارد. دولت شوروی به اصطلاح کمسیون تحقیق советская комиссия راه انداخت و با بوق و کُرنا بر مظلومیت خود در کاتین تاکید نمود!
جنگ جهانی دوم که تمام شد، مقامات شوروی در دادگاه نورنبرگ خیلی زور زدند تا جنایت کاتین را گردن هیتلر بیاندازند و یا از دستور کار دادگاه خارج کنند. رودنکو Руденко و، پاکروفسکی Покровский (نمایندگان دولت شوروی) میگفتند: ما در شوروی، نظام هیتلری را به خاطر جنایت کاتین محکوم میکنیم. نازیها از روستائیان به زور گواهی گرفته و شاهدان از ترس، دروغ آنها را باور کردهاند. اصلاً در سال ۱۹۴۰ در جایی که گفته میشود اجساد لهستانیها به دست آمده چوپانان گوسفندان خود را به چرا میبردند و زندگی عادی جریان داشته و این خبرها غیرواقعی است. جنایت کاتین پائیز ۱۹۴۱ روی دادهاست و نه در بهار سال ۱۹۴۰ که هیتلر و بریا و گوبلز بهم بافتهاند. قاتلان هم خود نازیها هستند... چرا از میان جلاد و قربانی، شما جانب جلاد را میگیرید؟ تاریخ جنایت را به عمد به پائیز ۱۹۴۱ میکشاندند تا آنرا با عملکرد مشابه فاشیستها در منطقه «خاتین» (نه کاتین) یکی کنند. بعداً در این مورد توضیح میدهم. قضات دادگاه نورنبرگ امّا، مرعوب جوسازیها نشدند. پاسخ آنان دادگاه این بود: آقایان شما نمیتوانید ما را به همدستی با هیتلر و گوبلز متهم کنید. دادگاه اصلاً برای رسیدگی به جرم نازیها تشکیل شدهاست. کمیسیون پزشکی بین المللی هم تأکید میکرد که همه شواهد، دخالت روسها را نشان میدهد.
دادگاه میپرسید چرا از آوریل ۱۹۴۰ جز یک نفر که او هم ضمن انتقال از دست نیروهای شما گریختهاست، تماس زندانیان لهستانی با خانوادههایشان قطع شدهاست؟ چرا؟ از دید استالین و دوستانش، جنایت کاتین، کار نازیها بود و مرغ فقط یک پا داشت. اما ماه زیر ابر نماند و با مرور زمان دستها رو شد. اگرچه روزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده میدانست کاتین ربطی به هیتلر ندارد، صلاح و مصلحت خودش را در این دید که فقط نازیها را زیر تیغ ببرد. اما این بازیها آبی برای استالین گرم نکرد.
...
مقامات دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منطقه «خاتین» KHATYN را که تقریباً مثل کاتین KATYN تلفظ میشود و اصلاً ربطی به جنگل کاتین و قتلگاه لهستانیها ندارد بر سر زبانها انداختند و با مجسمه یادبود قربانیان نازیسم در آنجا، تلاش کردند پی را کور کنند که خاتین KHATYN همآن کاتین KATYN است!
توجه کنیم که «خاتین» نزدیک شهر «مینسک» پایتخت فعلی بلاروس است و کاتین محل قتلعام در نزدیکی شهر اسمولِنسْک در کشور روسیه!
محاکمات نمایشی در لنینگراد و اعتراف گرفتن اجباری از افراد خلافکار که بله ما دشمن خلقیم، ما رفتیم به نفع هیتلر و در منطقه کاتین نبش قبر کردیم و جوری وانمود ساختیم که کار، کار شما، یعنی دولت انقلابی شوروی است و... ــ
تنها مریدان و بتپرستان را قانع کرد.
...
در سال ١٩۵٣، یک کمیسیون تحقیق، اثبات کرد سازمان امنیت شوروی، مسؤول این جنایات بودهاست. در دادگاه نورنبرگ نیز، (در رابطه با کاتین)، انگشت اتهام به سمت نیروهای هیتلر نرفت. علاوه بر تحقیقات صلیب سرخ سوئیس، پژوهشهای تاریخی، از دهۀ پنجاه به بعد هم نشان داد که نقش دولت شوروی در جنایت کاتین تردید برنمیدارد. این پژوهشها فقط از سوی دشمنان سوسیالیسم صورت نگرفتهاست.
مصاحبه با دو تن از سر بازجویان کمیساریای خلق برای امور داخلی NKVD نیز، گرد و غبار را از پرونده کاتین زدود. من بخشی از این مصاحبهها را شنبدهام.
«دیمیتری ستپانوویج توکارف» Токарев Дмитрий Степанович و «پیوتر کارپوویج ساپروننکو» Сопруненко Петр Карпович که هردو از مقامات اصلی کمیساریای به اصطلاح خلق بودند، نقش دولت شوروی را در جنایت کاتین تأکید و تأئید کردند.
آخر سر، پیگیری دادخواهان و بازماندگان قربانیان نتیجه داد و همه جا پیچید: جمعاً ۲۵۷۰۰ نفر لهستانی که در میان آنها علاوه بر افسران ارتش، نویسنده، پزشک، شاعر، هنرمند، آموزگار...هم وجود داشت، توسط سران حزب کمونیست شوروی (با همکاری رفقایشان در لهستان) کشته و سر به نیست شدهاند. (نام و مشخصات آنان موجود است.)
علاوه بر روستای «گه نیوزدوا» Гнёздово، اجساد قربانیان در شهر خارکف (که الآن در کشور اوکراین قرار دارد) و روستای Ymok که نزدیک شهر «تِوِر» Tver (کالنین) در روسیه کنونی است نیز، بدست آمد و ابعاد فاجعه رُخ نمود.
من در سالهای دور، علاوه بر روستای «گه نیوزدوا» و شهر اسمولِنسْک، در روستای Ymok هم در مورد کاتین پای صحبت سالخوردگان نشستم.
...
در آوریل سال ۱۹۹۰ گورباچف از نقش سازمان امنیت دولت شوروی«ان.ک.و.د» یعنی همان «کمیساریای خلق برای امور داخلی» پرده برداشت و بوریس یلتسین، به دست داشتن دولت روسیه در واقعه کاتین اعتراف نمود و رسما مسؤولیت شوروی در این حادثه را پذیرفت پوتین هم عذر تقصیر خواست!
اسنادی که تا کنون از جنایت کاتین تنظیم شده، ۴ جلد است. در ژوئن سال ۱۹۹۲ یلتسین، بخشی از مدارک محرمانه آرشیوهای سازمانهای امنیتی روسیه را در اختیار دولت وقت لهستان و رییس جمهور آن، لخ والسا قرار داد. از جمله نامه تاواریش «لاورنتی بریا» L. Beria به استالین در این مورد، با امضای اعضای دفتر سیاسی: مولوتف V. Molotov / وروشیلوف K. Voroshilov / میکویان A Mikoyan /، کاگولین M. Kalinin /و، کاگانوویج L. Kaganovich همه با کشتن اسیران موافقت کرده بودند.
...
اگرچه هنوز ، آرشیو کاتین تمام و کمال باز نشده و گفته میشود در سال ۱۹۵۹ شماری از اسناد غیب شدهاست! اما، اسناد باقی مانده نشان میدهد (در جنگ جهانی دوم)، سازمان امنیت شوروی سربازان ساده لهستانی را مرخص نمود و سایرین را که حالا میدانیم تعدادشان ۲۵۷۰۰ نفر بوده، در بند نگاه داشت.
اسیران را گروه گروه در کنار گودال میخواباندند، دستها را از پشت میبستند و سپس با شلیک گلوله به زندگی شان پایان میدادند. متاسفانه اینها تبلیغات فاشیستها و سرمایهداری جهانی نیست. میدانیم جز معدودی که به دار کشیده شدند، بیشتر قربانیان با سلاح کمری والتر Walther به قتل رسیدند. این سلاح ساخت آلمان بود و تعداد زیادی از آن، در استونی به دست روسها افتاده بود. عمداً با این سلاح شلیک شده بود. چرا؟ مگر سلاح قحطی بود؟!
...
کاتین به عنوان جرمی علیه بشریت crime against humanity در شعر شاعران و قصه نویسندگان راه یافته و هنرمندان با تندیس و موسیقی و نقاشی و فیلم از آن یاد کردهاند. یاتسِک کاچمارسکی Jacek Kaczmarski شاعر لهستانی، در شعر مرثیه کاتین، از زنان و مردانی حرف میزند که حتی قبر ندارند. آهنگساز لهستانی آندژِی پانوفنیک Andrzej Panufnik قطعه زیبای سنگ نبشته کاتین Katyn Epitaph را ساختهاست. کارگردان بزرگ لهستانی آندژی وایدا که پدرش در شمار قربانیان کاتین بوده و خودش در دوران نوجوانی به نهضت مقاومت علیه نازیها پیوسته، در سن ۸۱ سالگی پشت دوربین کارگردانی فیلم کاتین نشست و آن واقعه را با الهام از کتاب “آندژی مولارچیک» Andrzej Mularczyk به تصویر کشید. در فیلم مزبور صحنههای پرمعنا کم نیست. یکی از سربازان شوروی پرچم لهستان را از بالای ساختمانی پایین میکشد، پرچم را پاره پاره میکند و قسمت سفید آن را دور پاهایش میپیچد. نیمه دیگر پرچم که به رنگ سرخ است. دوباره روی ساختمان قرار میگیرد. پیام واضح است: در جنایت کاتین شوروی مسؤول است. جایی دیگر، وقتی که مأموران پلیس مخفی شوروی به طور مکانیکی شلیک میکنند، در همسرایی با آنها، افسران ارتش لهستان یکی بعد از دیگری در سردابی تاریک با سطلهای آب، خون را از زمین میشویند...
بخشی از نوشته روزنامه Правда پرودا (۱۶ آوریل ۱۹۴۳) که در آن جنایت کاتین را به نیروهای هیتلر، نسبت میدهد:صدها هزار لهستانی را فاشیستها به طور سیستماتیک به قتل رساندهاند...حتی یک نفر، دروغ و تهمت نازیها را باور نمیکند...
Патентованным немецко-фашистским убийцам, обагрившим свои руки в крови сотен тысяч невинных жертв, систематически истребляющим население оккупированных ими стран, не щадя ни детей, ни женщин, ни стариков, истребившим в самой Польше многие сотни тысяч польских граждан, никого не удастся обмануть своей подлой ложью и клеветой. Гитлеровские убийцы не уйдут от справедливого и неминуемого возмездия за свои кровавые преступления.
برخی معتقدند بگیر و ببندها، سیبری فرستادنها و بیماری شک و تردید در استالین و بریا ها که به هرکس و هرچیزی مشکوک میشدند و حتی پیمان سری که مولوتف با وزیر خارجه دولت آلمان امضا کرد، همه و همه به خاطر توطئههای امپریالیستها و ارتجاع جهانی است که نه تنها با کنفرانس مونیخ به حضور هیتلر در صحنه جهانی خوش آمد گفتند، میخواستند کشور شوراها را هم از پا درآورند. در چنین اوضاع و احوالی مسؤولین جز اینکه همه چیز را به چپ حل کنند، چاره دیگری نداشتند. خب البته این وسط اشتباهاتی هم روی میدهد. مهم حفظ انقلاب از گزند امپریالیستها بود. روی این حساب، تیرباران و سربه نیست شدنهای فلهای در سیبری و غیر سیبری امر چندان مهمی نیست! آیا میتوانیم با شبه استدلال بالا هر کژی و سقوطی را به بهانه توطئه و تجاوز بیگانه توجیه کنیم؟...
در نامهای که «بریا» به استالین مینویسد: رئیس کمیساریای خلق در امور داخلی و امضای مولوتوف و وروشیلوف و کالینین و میکویان و کاگانوویج (اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی) و بازجویانی جون کوبولف، مرکولف و باش تو کف، را نیز دارد. همه با اعدام اسرا و به قول خودشان دشمنان اصلاح ناپذیر خلق موافقت میکنند و استالین بر تصمیم آنها (یعنی اعدام اسیران) مُهر تأئید میزند. امضای خودش روی صفحه اول نامه موجود است. من به مضمون این نامه مهم اشاره میکنم و متاسفم که در این مورد چه در زمان شاه و چه بعد از انقلاب آنان که باید، این مسائل را برای مردم ایران بیان نکردند، یا استالین بت بود و به عرش اعلی میرفت و یا مستبد ترین فرد عالم معرفی میشد که هر دو خطا است.
۵ مارس ۱۹۴۰
کمیساریای خلق اتحاد شوروی در امور داخلی
مسکو
رفیق استالین
تعداد زیادی از افسران سابق ارتش لهستان، پرسنل پلیس، ماموران اطلاعاتی، ناسیونالیستها، ضد انقلابیون، فراریها و دشمنان قسم خورده و کینه توز نظام شوروی، در اردوگاههای «کمیساریای خلق برای امور داخلی» و در مناطق غربی اوکراین و بلاروس هستند. افسران ارتش و پلیس دست از تحریک برنمی دارند و منتظرند آزاد شوند تا به فعالیتهای ضد انقلابی خودشان علیه نظام شوروی ادامه دهند. کمیساریای خلق برای امور داخلی (NKVD) به شورش و فعالیتهای ضدانقلابی در استانهای غربی اکراین و بلاروس، بو بردهاست و معلوم شده، افسران سابق لهستان...در آن نقش بارزی دارند. در میان متخلفان بازداشتی تعداد قابل توجهی جاسوس و ضدانقلاب وجود دارد...(بریا در ادامه نامه تعداد اسرا و درجه نظامی آنان را شرح میدهد و تأکید میکند که زندانیان که در میان آنها کشیش، زمیندار، کارخانهدار، جاسوس، زندانبان، ژاندارم و مهاجر فراری هم دیده میشود، همه دشمنان خلق و اتحاد شوروی هستند و باید اعدام شوند. استالین هم موافقت میکند...)
...
من کمونیست نبوده و نیستم اما میدانم که سرمایه داری جهانی دل خونی از سوسیالیسم و کمونیسم دارد. میدانم بورژوازی برای کوبیدن کمونیسم، استالین را میکوبد. میدانم که حمله به استالین همیشه با نیت پاک دفاع از حقیقت صورت نمیگیرد و در تکامل خود از دشمنی کینه توزانه به مارکس و حمایت از طالبان نفت و دلار سر درمیآورَد.
نمیخواهم همانند فاشیستها و عمله ارتجاع چشمم را بر رنج و شکنج آزادیخواهان ببندم. در ایران و همه جای جهان زنان و مردان دلیری با این چراغ، سراغ تاریکیها رفتهاند. از چه گوارا تا برتولد برشت و از رزالوکزامبورگ تا مرضیه اسکویی، از مهرنوش ابراهیمی تا هیبت الله معینی، از سعید سلطانپور تا عباس حجری، و از شکرالله پاکنژاد تا عباس مفتاحی... همه شریف و فرهیخته بودند. مسئله دوران استالین هم تنها در سایه برخورد دیالکتیکی و همه جانبه ممکن خواهد شد و من با پارادایم «استالین تبه کار» هیچ میانهای ندارم و ردپای او را در رُمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول جستجو نمیکنم و همانند امثال «روی مدودف» و کتاب «در دادگاه تاریخ» Let History Judge بد را بدتر نمیبینم و همه کاسه کوزهها (حتی رهایی سرمایه داری جهانی و امپریالیسم از بحران سالهای ۱۹۲۹-۳۰) را ــ سر استالین نمیشکنم. به همین دلیل سالها این واقعیت را که حزب کمونیست شوروی پشت فاجعه کاتین بوده، نمیپذیرفتم.
...
متاسفانه مدتی است این گزارش غیرواقعی تبلیغ میشود که «دادگاه اروپا اسناد کاتین را جعلی اعلام نموده است». متن کامل حکم دادگاه اروپا در مورد جنایتی که در کاتین صورت گرفته در دسترس است: در هیچ جای این حکم نیست که دولت شوروی (سابق) ربطی به کشتار در کاتین ندارد و اسناد کاتین جعلی است. به عکس حکم مزبور بر مسؤولیت دولت شوروی در زمان استالین انگشت گذاشتهاست.