فَکت و افسانه و هنر در تاریخ بیهقی
در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسانتر گرفتهاند و شمهای بیش یاد نکردهاند اما چون من این کار را پیش گرفتم میخواهم که دادِ این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند. غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنائی بزرگ افراشته گردانم چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
سلام بر شما دوستان عزیز و اهل تمیز؛ این بحث به «تاریخ بیهقی» - ترکیب بدیعی از اندیشه تاریخی و نثر پارسی - اشاره دارد که ۵۰ سال تاریخ عصر سلجوقی و غزنوی را به تصویر کشید. نویسندهاش ابوالفضل بیهقی آن را «دیبای خسروانی» نامیدهاست.
بیهقی تاریخ خود را -درعین حقیقتپژوهی و نمایش حقایق - بصورت رُمانی بسیار گیرا نوشته، و فراتر از فَکتها رفتهاست. وی تنها مورخ نیست و به ثبت «امر واقع» بسنده نمیکند، بلکه نویسنده بزرگی نیز هست.
در روایت وی فَکت و افسانه و هنر در هم تنیدهاند. منظور از FACT فَکت؛ امر واقع است. وجود مسلم چیزی که واقعاً رخ داده، یا در واقع موجودیت دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ضرورت بحث
چه ضرورتی دارد طرح اینگونه مباحث؟ در روزگار تهی از ارزشهای آرمانی؛ که ابر و باد و مه و خورشید و فلک، در کارند تا جانب ستمگران را بگیرند، درحالیکه کارهای زمانه میل به اِدبار دارد. چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی، دنائت مستولی و مروّت متواری است و پشت جاذبههای لفظی و کاغذی تا فرسنگها فرسنگ چراغی نیست، آبی نیست، فروغ مهتابی نیست و از خیر و صلاح هیچ خبری، که فقط برهوت است و بس. بقول ابن خلدون «زمانه از بُن تغییر یافتهاست» (ابن خلدون، ج۱/۵۹).
دراین روزگار غریب که عقل به تبعید رفته و ابتذال به میدان آمده، بازار مکر و فریب گرم است و آسیاب بر خون عاشقان میچرخد، در این کویر وحشت باید، باید به شکوفهها، به باران سلام کرد و مضمون شماری از رویدادها در تاریخ ما، بویژه تاریخ بیهقی ازجمله داستان حسنک وزیر، هم مثل باران، رحمت است و هم چون شکوفه معطر. بماند که بیهقی تاریخ و اتفاقات تاریخی را به تقدیر نسبت میدهد و از این منظر به وقایع اتفاقیه مینگرد... «قضای ایزد چنان رود که وی خواهد و گوید، نه چنان که مراد آدمی در آن باشد؛ که به فرمان وی است...»
بعبارت دیگر، تضاد میان خواست قدرت و خواست تقدیر به عنوان معضل همچنان برای ما وجود دارد.
...
«شهر خالیست ز عشاق»، همه بر کاروانگاهیم و پس یکدیگر میرویم و هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود. مرا چاره نيست از بازنمودن چنين حالها، که از اين، بيداری افزايد و تاريخ به راه راست برود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشتن برای فراموش کردن است نه به یاد آوردن
نباید مثل فرقهها، زیست تکمنبعی داشت و به گفتمان کهنه آویخت. فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر - سخن نوآر که نو را حلاوتیست دگر. بگذریم که بقول توماس ولف «نوشتن برای فراموش کردن است نه به یاد آوردن». از این زاویه ارائه اینگونه مباحث، ضروری است و مرهمی است بر زخمها و سپری است در برابر ابتذال، ابتذال شری که ارباب زر و زور با رسانههای آلوده، چون تگرگ بر ما میبارانند. در تاریخ بیهقی، که آینهای است بیزنگار برای نشان دادن چهره خودمان، امثال «بوسهل زوزنی» با آنهمه بیصفتی و پستی در برایر حسنک، چاپلوسان و مکاران زمانه ما را هم بیاد میآورد که آب در آفتابه ازمابهتران میریزند و به ساز ستمگران میرقصند. در ادامه این بحث خواهیم دید که داستان حسنک وزیر را همان چیزی تشکیل میدهد که در ادبیات کهن ایران زمین بسیار شاهد آن بودهایم؛ نبرد و کشاکش بین پلیدی و راستی. این داستان درونمایهای چون رویاروی شدن حق و باطل دارد، منتهی با این تصور که در شکلی تاریخی هویدا میشود و در دل خودش رگههایی از تراژدی دارد و آن را میتوان یک اثر تراژدیک [تراژیک] نامید.
...
در رابطه با متون کهن از جمله تاریخ بیهقی، پرسیدنی است: «آیا میتوان با دید و دریافتی مدرن در پی توضیح ساختاریِ یک متن تاریخی پیشامدرن بر آمد و ربط میان آن ساختار را با ساختار ذهن و اندیشه تاریخنگار و ساختارهای قدرت دوران او دریافت؟»
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیهقی؛ به شادی و امید اصالت میدهد
تاریخ بیهقی؛ همچون گلستان سعدی، بهارستان جامی، منشآت خاقانی، قابوسنامه، سیاستنامه و شاهنامه... در دل رنج ها، به شادی و امید اصالت میدهد. از متن و بطن این اثر فاخر پیداست که پشت سر آن چه شخصی و چه نوع آدمی، با چه منش و خُلق و خویی بودهاست. این اخلاق، بیهقی را به ناصرخسرو، به مسعود سعد و از جهت دیگر، به عطار پیوند میدهد. ماکیاولی با جداکردن حوزۀ قدرت و سیاست ارسطویی و جدا کردن قدرت از اخلاق، قدم بزرگی برداشت. بیهقی چند صد سال قبل از ماکیاولی متوجه این تضاد بین سعادت و قدرت شدهاست.
...
از ویژگیهای تاریخ بیهقی، روش تاریخ نگاری نویسنده و نیز موضوع کتابش مناسبات قدرت در رأس سلسله غزنوی است. غَزنَویان (۳۴۴ ه.ق - ۵۸۳ ه.ق) غلامان ترکتبار دستگاه حکومت سامانی، که بعداً به جکومت رسیدند، در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه خراسان و افغانستان امروزی بودند و خلفای عباسی روی آنها حساب میکردند. شهرتشان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادند. سامانیان (پادشاهان ایرانی تبار ماورا النهر خراسان به پایتختی بخارا) برای نشاندادن قدرتشان در برابر زمینداران و دهگانان، سپاهی از غلامان ترکتبار تشکیل دادند و بدین ترتیب زمینه قدرتگرفتن غزنویان فراهم شد.
قدرتگرفتن آنان ازجمله به ساختار اجتماعی و نظامی سامانیان، مربوط میشود. از ارکان مهم این ساختار نظامی اجتماعی، طبقه زمینداران و دهگانان بود که گاه سیاستهای اقتصادی حکومت مرکزی را تحت تاثیر قرار داده، خنثی میکردند. امرای سامانی با تکیه به غزنویان، از وابستگی خود به زمینداران و دهگانان میکاستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
غزنه، مرکز قدرت غزنویان
کمکم شهر غزنه که ابتدا متروک و مهجور بود، به مرکز قدرت غزنویان تبدیل شد و حکومت ۲۰۰ ساله غزنویان در نواحی شرق ایران شکل گرفت.
تاریخ بیهقی روایت بخش از این تاریخ ۲۰۰ ساله است. برای درک این ۲۰۰ ساله، بویژه بخش اندکی که تاریخ بیهقی به آن اشاره کرده، باید بدانیم ایران عصر غزنوی چه محدوده جغرافیایی را در برمیگرفت. این قلمرو، از میانه هندوستان تا کردستان و نواحی مرکزی ایران امروزی ادامه داشت و از سمت غرب به عراق و از شمال شرق به تاجیکستان امروزی ماوراء النهر، و در همان مدار عمودی در جنوب تا سیستان و بخشی از افغانستان و خراسان که مرکز ثقل قدرت بودهاست. خراسانی که چهاربخش داشته؛ بخشی از آن در نیشابور، بخشی در مرو و دو پاره دیگرش در افغانستان و بلخ بودهاست. از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنی آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیهقی، بخدمت سلاطین غزنوی پیوست
ابوالفضل بیهقی -ابوالفضل محمد ابن حسین بیهقی- (۳۷۴ - ۴۵۶ ه.ش)، اوایل عمر را در نیشابور به تحصیل اشتغال داشت، و سپس در غزنه بخدمت سلاطین غزنوی پیوست، و بیشتر عمر خود را در این شهر گذرانید. زبان عربی در دربار غزنه، زبان دربار است. اما هنوز بسیاری از نامههای درباری به فارسی نوشته میشود. بیهقی علاوه بر تسلط به این دو زبان رسمی، آبشخور دیگری هم دارد و آن جامعه است.
او در آغاز در دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی، سِمَت دبیری داشت و زیر دست ابونصر مُشکان (رئیس دیوان) بود. پس از وفات ابونصر مُشکان؛ «ابو سهل زوزنی» در سلطنت مسعود غزنوی، مسؤول اول دیوان رسالت شد، و او با ابوالفضل بیهقی راه ناسازگاری پیش گرفت.
ابوالفضل در سلطنت عبدالرشید غزنوی بریاست دیوان رسالت رسید ولی کمی بعد معزول و اموالش مصادره و خودش زندانی شد و پس از رهایی ظاهراً گِردِ خدمت دربار نگشت. کتاب «تاریخ بیهقی» حاصل عمر اوست. آثار دیگر منسوب به وی «مقامات ابونصر مُشکان»، «مقامات محمودی» و «زینة الکتاب» میباشد.
...
مقامات محمودی شاید تاریخ آل سبکتگین است و چه بسا مقامات خواجه ابونصر مُشکان و یا حتی تاریخ بیهقی. گفته میشود مجموعه مطالبی که بیهقی از استادش ابونصر مُشکان که او را خیلی دوست داشت، در باره تاریخ محمود غزنوی نقل کردهاست به احتمال زیاد همان مقامات محمودی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
در تاریخ بیهقی، ذکر جزئیات اهمیت دارد
تاریخ بیهقی که به نام تاریخ مسعودی، تاریخ ناصری، تاریخ آل سبکتگین، جامعالتاریخ آل سبکتگین و مجلدات ابوالفضل بیهقی نیز شناخته میشود، کتابی است به زبان فارسی در تاریخ عهد غزنویان بهویژه حوادث دوران سلطان مسعود غزنوی و مطالب مرتبط دیگر که در سالهای ۴۵۰ تا ۴۵۱ به قلم ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (۳۸۵- ۴۷۰) دبیر دیوان رسالت سلسله غزنوی، نوشته شدهاست و رویدادهای سالهای ۴۲۱ تا ۴۳۲ قمری را در بر میگیرد. یازده سال سلطنت سلطان مسعود غزنوی را شرح دادهاست که البته بخش ناچیزی از تاریخ میهن ماست. در تاریخ بیهقی «فوج اطرافیان مسعود... برای درهم و دینار و کسب مقام و شهرت در جنبوجوشاند، همهی خفايا و پیچوخمها و گرههای روح خود را مینمایند، چند صباحی کرّ و فرّی میکنند و سپس به میعادگاه عدم روی مینهند». تاریخ بیهقی به سامانیان، صفاریان، سلجوقیان و... هم اشاره نموده و دادههای خوبی از تاریخ ادب ایران را در بر دارد که در باب خود مرجع منحصر محسوب میشود. اطلاعات جغرافیایی مهم نیز در آن هست و از جهت دقت در ذکر جزئیات وقایع، در زبان فارسی کمنظیر است. بیهقی اهم حوادث تاریخ ایران (خراسان) از صدر اسلام تا زمان خودش را مرور میکند. از یعقوب لیث و عمرولیث و صفاریان؛ تا سامانیان و طاهریان، از عبدالله بن طاهر و هارون و مامون و ابومسلم، تا سرکوب اسماعیلیان و قرمطیان و تضعیف آل بویه و دیلمیان... از گزارش برپایی جشنهای ایرانی در دربار سلطان غزنوی تا «ددگان» برف اندود و پرواز دادن کبوتران «نفطاندود» شده در مراسم جشن...
در تاریخ بیهقی، ۱۲ بار واژه تاجیک (تازیک/تاژیک)، بهصورت مفرد و یا جمع، استفاده شدهاست. تازیکان [تاجیکان دبیران و دیوانیان]. گرچه لفظ تاجیک در آن زمان گاهی در برابر ترکان و به معنای غیرترکان رنگوبوی قومی به خود میگرفته، اما بیشتر به دستگاه اداری و دیوانی و به غیرنظامیان و اهالی شهر و روستا در خراسان و ایران قدیم خطاب میشده و با معنای امروزی خود، تفاوت داشتهاست.
...
همانطور که گفتم موضوع اصلی کتابش تاریخ پادشاهی مسعود غزنوی و دودمان غزنوی است. بیهقی؛ در عصری میزیست که فردوسی، ابوریحان بیرونیب و ابن سینا هم زیستهاند. زاده یکی از آبادیهای کهن سرزمین خراسان بود، او یک سال پس از تدوین نخست شاهنامه به دنیا آمد. گزارشگر حقیقت بود و ساختاری جدید به تاریخ داد، البته روی تاریخ حماسی ایران و پهلوانان ایرانی پیش از اسلام، متمرکز نشده، شاید برای همین است که از شاهنامهی فردوسی در تاریخ بیهقی نشانی نیست. تاریخ مزبور؛ از جنبههای گوناگون ازجمله تاثیر آن بر نثر پارسی، شیوه تاریخنگاری و همچنین گزارش و ضبط صحنههای مختلفِ زیست مردم، به مثابه «رمان - تاریخ»، قابل تأمل است. توجه داشته باشیم که نوشتن تاریخ در دوران بیهقی به زبان فارسی، ازجمله بدلیل فاصلهگرفتن از روایتهای اسطورهای و نوشتن مشاهدات شخصی خود به زبانی ساده و چالاک، اهمیت دارد. اینکه بیهقی برای نوشتن تاریخ دوران خویش به زبان مردم تلاش میکند، نشانه خردگرایی اوست. اگر از مشاهدات خود وی بگذریم؛ بخشی از مدارکش به روایت راویانی است که مورد وثوق بودهاند. در حقیقت بیهقی به آنچه میگفت، یعنی «سماع درست از مردی ثقه» جامه عمل پوشاندهاست. او، خود کتابش را «تاریخ» نامیده اما مورخانی که از آن یاد یا نقل و اقتباس کردهاند، به صورتهایی گوناگون به آن اشاره نمودهاند، گفته میشود تاریخ بیهقی جلد پنجم تا دهمِ کتاب بزرگی است بنام «جامع التواریخ» که اسامی دیگری هم داشتهاست.
...
بیهقی با روایت زیبای جزئیات و «قدرت خلاق چالاک خیال»؛ خواننده را به خلوت دنیای حُکام میبَرد. این روایت اوست که موجب آشنایی ما با پشت پرده زندگی حکمرانان ایران و درباریان میشود. بیهقی به مثابه صدابرداری عمل میکند که ضعیفترین صداها را تقویت کرده و ما آن را میشنویم. جدا از توجه به جزئیات، ویژگیهای دیگر تاریخ بیهقی، سبک زنده و پرنشاط، امانت تاریخی، برخورد فلسفی و انسانی و توانمندی راوی به عنوان قصهگوست.
...
هر قسمت تاریخ بیهقی را که میخوانیم مثل آن است که داستانی را از نظر میگذرانیم و دوست نداریم تا آنرا بپایان نرسانده، کنار بگذاریم. از اینگونه است شرح روزگار جوانی مسعود غزنوی، خیشخانه وی در هرات، [خیشخانه، فضاهای مکعبِ ساخته شده از شاخههای چوب یا حفرهای در زمین بوده که تمام دیوارها و سقف آن را با خار یا نی و بوریا و مصالح دیگر میپوشاندند]
حکایت بوبکر حصیری با خواجه احمدحسن میمندی، داستان گرفتن سپاهسالار غازی، قصه امیر یوسف و گرفتاری او، سرگذشت قائد ملنجوق، احوال قاضی شهر بُست بوالحسن بولایی و پسرش بوبکر و وارستگی و استغنای آن دو، حکایت افشین و خلاص یافتن بودُلَف از وی...
و بویژه داستان حسنک وزیر که باید به چشم خرد و عبرت در آن نگریست، نه بدان چشم که افسانه است. داستان حسنک وزیر، دو حكایت جنبی هم دارد: سرگذشت عبدالله بن زبیر و قصه هارونالرشید و برمكیان. بیهقی در نقل این دو حكایت هم با قلم زیبایش، وارد گود شدهاست.
...
بُست از شهرهای مهم سیستان، در کنار رود هیرمند بودهاست.
سراسر کتاب بیهقی مشحون است از گفتگوهای اشخاص با یکدیگر. این سخنان در اوج زیبایی به قلم آمدهاست. او فضای هر واقعه و داستان را بتصویر کشیده، چهره ها، لباسها، سلاحها، قامت و دیدار اشخاص و همه صحنهها را جزء به جزء شرح میدهد. تاریخ بیهقی؛ از جهت تاریخ اجتماعی آن زمان هم، اهمیت دارد و یکی از آثار بسیار مهم نثر فارسی است. زبان بیهقی؛ همان نثر پارسی دری مُرسل (نثر سبک خراسانی)، مرسوم در دوران سامانیان و صفاریان و غزنویان و سلجوقیان است. البته با تفاوتهای طبیعی که بین صاحبان این سبک پدید میشود. نثر مرسل به معنی راست یا مستقیم است؛ نثری است ساده و روان و بسیار نزدیک به محاوره که خالی از هرگونه وزن، تکلف و صنایع لفظی و معنوی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهمیت تاریخ بیهقی، غنای واژگانی آن است
در نثر پارسی؛ کتبی چون «کلیله و دمنه» نصرالله منشی و «گلستان» سعدی برجسته است. دانشنامه علایی ابن سینا؛ مقدمه شاهنامه ابومنصوری (به قلم ابو منصور معمری)، قابوسنامه (عنصرالمعالی کیکاووس)، سیاستنامه (خواجه نظامالملک توسی)، اسرارالتوحید، رسائل باباافضل، چهار مقاله (نظامی عروضی)، سمک عیار، تفسیر میبدی، تفسیر ابوالفتوح (روضالجنان و روحالجنان)، آثار شهابالدین سهروردی (رسالة العشق، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ...) نوشتههای عینالقضات همدانی (تمهیدات، زبدة الحقایق فی کشف الدقایق، رساله شکوی الغریب، مکتوبات...)
نَفْثَةُالمَصْدور شهابالدین زیدری نسوی، منشی سلطان جلالالدین خوارزمشاه، تاریخ جهانگشای عطاالله جوینی، تاریخ وَصّاف(تجزية الأمصار وتزجية الأعصار) شرفالدین عبداللّه شیرازی، حبیبالسیر (خواندمیر)، دُرّه نادره محمدمهدی استرابادی... همه نثز دلنشینی دارند. تا دوران بیهقی هم چندین و چند کتاب تاریخ نوشته شده بود. تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان، تاریخ گردیزی، تاریخ طبری، تاریخ ثعالبی، تاریخ یمینی (عُتبی) و...
اهمیت تاریخ بیهقی اما، غنای واژگانی آن است.
یکی از عواملی که تاریخ بیهقی را به نمونهای درخشان از نثر دوران آغازین زبان فارسی بدل کرده، کاربرد واژگان و اصطلاحات زیبای برجای مانده از دورۀ باستان و میانۀ زبانهای ایرانی است که بهرغم از سر گذراندن تحولات آوایی و گاه معنایی و نیز گستردگی زبان عربی و برتری و اولویت آن در قرون نخستین اسلامی، باز هم زنده است. از این منظر، تاریخ بیهقی یکی از حلقههای واسط میان زبان فارسی دورۀ میانه و جدید میباشد. از جمله واژگان قابل بحث در تاریخ بیهقی که پژوهشگران از قدیم و ندیم بدان توجه کردهاند، واژۀ «پَره» در ترکیب «شکار پَره» است و نیز واژه «پردیس» که در فرهنگ لغات ایرانی باستان به باغ و بوستان محصور اطلاق میشود. همچنین واژۀهای ترکیبی مانند «یک اسبان»، «بیاسپان» [بَیَسپان، بَگَسپان]...
...
واژههایی که در تاریخ بیهقی است، نشاندهنده اِشراف او به قاعدههای دستوری زبان فارسی است. آرامگونه، ابلهگونه، ایمنگونه، بالاگونه، بَد آخر، بهتر آمد، بهگزین، بیاندام، بیگناهگونه، پارینه، پیادهگونه، پیرانهسر، پیلوار، تنآسان، جگرآور، خجلگونه، خلوتگونه، درازآهنگ، درنارسیده، دلانگیز، راه بیراه، رنجگونه، ریشاریش، زاد و بود، سختسری، شادی آباد، کارنادیدگان، کماندیشگی، گرانمایهگونه، گردنآورتر، گرمگاه، مایهدار، مرغدل، نرمگونه، نکرده کار، نوآیین، نوباوه، نوخاستگان و... نمایشی زیبا از بنیانگذاری ترکیب اندیشه تاریخی و نثر پارسی است.
...
بعد از هجوم اعراب به ایران زمین، ما زبان خود را حفظ کردهایم. به موارد مشابه توجه کنیم. بعد از فتوحات اعراب، زبان مصریان، دیگر قبطی نیست، در لبنان، به فنیقی صحبت نمیکنند، زبان مردم عراق، بابلی و آشوری نیست، در تونس و مراکش و الجزایر، زبان «امازیق» [بربر] حاکم نیست. اما در ایران همچنان زبان فارسی شاخص است و این مدیون امثال فردوسی و بیهقی است.
بیهقی تاریخنویسی را به نوعی داستان نگاری مستند تبدیل نمود و متن حوادث را سالشمار و ماه شمار و گاه روزشمار مرتب کرد. البته، کتاب او، از نظر ساختاری، سالشمار سادهی رویدادهای یک دورهی تاریخی نیست. مثلاً بخشی از رویدادهای دوران جوانی مسعود غزنوی را، در بخش سلطنت وی میگنجاند و بخشی دیگر را در زمان جابهجا میکند و در زمینهپردازی سالهای آغازین سلطنت مسعود به کار میگیرد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاریخ بیهقی ۳۰ جلد بودهاست
ابوالفضل بیهقی ابتدا برای بخشی از تاریخ خود که به دوران پیش از ورود او به دستگاه غزنوی مربوط میشده، مطالبی از تاریخ محمود وراق (مورخ معاصر سلطان محمود) نقلکردهاست که چون فرزندان او اظهار نارضایی کردهاند، منصرف شده، و دنبالۀ کار آن مورخ را ــ که تا ۴۰۹ قمری آمده، و «قلم را بداشته» ــ خود گرفتهاست.
بیش از ۶۰ درصد تاریخ بیهقی در دسترس نیست و در طول تاریخ گمشده است....
نسخهٔ اصلی آن حدود ۳۰ جلد بودهاست. آنچه اکنون با نام تاریخ بیهقی به جا مانده، با برگهایی از مجلد پنجم آغاز و به مجلد دهم ختم میشود و محدوده وقایع آن عبارت است از شرح حوادث پس از مرگ سلطان محمود (سال ۴۲۱) تا فرار سلطان مسعود به هند (۴۳۲)، به اضافه «باب خوارزم» از زمان سلطنت محمود. به نظر میرسد سال ۴۰۹ هجری قمری ابتدای تاریخ بیهقی و پایانش اندکی پیش از مرگ مولف یعنی زمان سلطان ابراهیمبنمسعود (۴۵۱ تا ۴۹۲) بودهاست.
سی مجلد بودن تاریخ بیهقی را بعضی از مورخین دیگر – چون حمدالله مستوفی در صفحة ۲۶۸ نزهةالقلوب، نیز متذکر گردیدهاند. عوفی گردآورندة جوامع الحکایات نیز از بخشهای «یمینی» و «مسعودی» بیهقی حکایتی چند نقل کردهاست. دکتر محمد نظامالدین معلم دارالفنون عثمانیة حیدر آباد دکن، شرح مبسوطی در باره تاریخ بیهقی نگاشته و عموم حکایات و اخباری را که عوفی از تاریخ ناصری خواجه ابوالفضل برداشته، نشان داده و یک قسمت عمده از اخبار مجلدات مفقودة این تاریخ را که در جوامعالحکایات باقی است تعیین نمودهاست. قاضی منهاج سراج جوزجانی هم، بعضی از اوراق مفقودة اثر بیهقی را دیده و اخباری از آن نقل کردهاند. از مورخان عصر تیموری، حافظ ابرو (شهابالدین...لطفالله بن عبدالرشید خوافی) به بخش گمشده بیهقی اشاره نمودهاست.
...
بیهقی خود به شکوه میگوید: «اگر کاغذها و نسختهای من همه به قصد ناچیز نکرده بودندی، این تاریخ از لونی دیگر آمدی... دریغا و بسیار بار دریغا! که آن روضههای رضوانی بر جای نیست، که این تاریخ بدانها چیزی نادر شدی و نومید نیستم از فضل ایزد (عّز و جّل) که آن بمن باز رسد تا همه نبشته آید...»
از اشارات بیهقی معلوم میشود که بخشی از یادداشتهای او، شاید وقتی میخواستند او را بگیرند - احتمالاً در تفتیش خانهاش - نابود شده یا کسانی به عمد آنرا از بین بردهاند. اگر حاصل کار بیهقی و این بنای عظیم باقی بود، ما صاحب یکی از بزرگترین تاریخهای مربوط به سدههای میانه و یکی ار عالیترین آن بودیم.
...
بیهقی که در آغازِ پایانِ غزنویان زندگی میکند و از کارهای دیوانی اخراج شده، بسیار هوشمندانه به شرح وقایع پرداخته و پرده از ماهیت خبیث و سرشت ناسالم آدمها برمیدارد. آنچه بر سر حسنک وزیر و امیرمحمد و حاجب علی، آمده، با شرح جزئیات، به زیبایی به تصویر کشیده، و به منابع خودش هم اشاره کردهاست.
میدانیم که بیهقی گرفتار تهمت و کین بداندیشان شد و به زندان هم افتاد.
...
همانطور که اشاره شد، بیهقی بازگویی وقایع را از سال ۴۰۹ آغاز کرده و تا کمی پیش از مرگش حدود سال ۴۷۰ ادامه دادهاست. البته روایاتی مربوط به پیش از سال ۴۰۹ هم در کتاب هست (حتی برخی از اهم حوادث تاریخی پس از اسلام که عمدتاً در خراسان رخ داده) ولی بیهقی این وقایع را عمدتاً به نقل از دیگران آوردهاست؛ مثلاً «باب خوارزم» به نقل از ابوریحان بیرونی و دوران کودکی مسعود به نقل از «خواجه عبدالغفار» نقل شدهاست. منابع مکتوبی که بیهقی از آنها نام برده، انگشت شمار است.
ازجملۀ این منابع ترجمۀ خداینامه از ابنمقفع است که با عبارت «در اخبار ملوک عجم خواندم ترجمۀ ابن مقفع» - به آن اشاره میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیهقی فقط راوی حوادث نیست
زبان بیهقی از زبانهای استوار ادبیات و زبان فارسی است. اگر به کتابهای قبل از بیهقی مثل تاریخ بلعمی، ترجمه تفسیر طبری، متون علمی مثل حدودالعالم، الابنیه عن حقایق الادویه و امثال آن نگاه کنیم میبینیم دایره واژگان آنها محدود است. ترکیبات بیهقی قابل توجه است که ویژه خود اوست. کتبی که برشمردم همه نثری روان دارند، اما به لحاظ زبانی، شیوایی و دقت تاریخ بیهقی را ندارند. تاریخ بیهقی، برخلاف مُروجالذَهَب و معادنالجوهر (مَرغزارهای زر و کانهای گوهر) علی بن حسین مسعودی، یا تاریخ ابن خلدون،فقط راوی حوادث نیست، او در فضایی که شک و بدگمانی و استبداد بر آن سایه افکنده، در پی یافتن چرایی رویدادهاست. در تاریخش، با بعضی از عناصر داستانی مانند لحن شخصیتها، فضاسازی و صحنهپردازی، به بیاعتمادیهای حاکم بر دربار مسعود غزنوی توجه میدهد. او همراه با وقایع نگاری، دست به تحلیل میزند. او در کتابش آگاهانه زمانها را پس و پیش کرده، به گذشتههای دور گریز میزند و از عباسیان و آل بویه و ساسانیان مینویسد. ایجاز و خلاصه گویی او حرف ندارد. گویی راوی در روایتها حَی و حاضر است و اشاراتی دارد که نشاندهنده حدیث نفس او هم هست.
...
بسیاری از شاعرانی که قبل از بیهقی بودهاند، اشعارشان منحصرا در تاریخ بیهقی آمدهاست. مثلا ۳۲ شعر از رودکی در کتاب مزبور داریم که در هیچ منبع دیگری پیدا نمیشود. شاعران دیگری هم هستند که منحصرا شعرشان در تاریخ بیهقی آمدهاست که «ابوحنیفه اسكافی» یکی از آن هاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
نسخههای خطی تاریخ بیهقی
نسخه خطی تاریخ بیهقی که در کتابخانه بُدلیَن Bodleian دانشگاه آکسفورد نگهداری میشود، به خط زیبای نستعلیق، سال ۱۱۹۷ هجری (۱۷۸۳م) در هند به قلم عبدالرزاق تحریر شدهاست. از تاریخ بهیقی نسخههای خطی کم نیست. ویلیام هوک مورلی، محقق انگلیسی، هنگام تصحیح کتاب در هند به شش نسخه از آن دسترسی داشتهاست. احمد منزوی، از فهرستنویسان معروف ایران، در کتاب «فهرست نسخههای خطی فارسی» به ۲۸ نسخه خطی تاریخ بیهقی اشاره کردهاست. ویلیام هوک مورلی، تصحیحی از تاریخ بیهقی انجام داد؛ اما قبل از نشر کتاب وفات کرد. لذا تاریخ بیهقی به کوشش ویلیام ناسولیس، در سال ۱۸۶۲ در شهر کلکته هندوستان به نشر رسید. اولین چاپ تاریخ بیهقی در ایران در سال ۱۳۰۵ یعنی ۶۳ سال بعد از چاپ آن در کلکته، به وسیله سیداحمد ادیب پپشاوری صورت گرفت. سپس سعید نفیسی در سال ۱۳۱۹ آن را تصحیح و نشر نمود.
آنزمان نسخههای خطی زیادی از این کتاب دستیاب نبود. وقتی بخشی از جلد اول تاریخ بیهقی به تصحیح سعید نفیسی منتشر شده بود، محمود فرخ، شاعر بلند آوازه مشهدی و رفیق دیرین نفیسی، از کوششهای او باخبر شده بود. محمود فرخ نسخهای از چاپ تهران برای نفیسی فرستاد که دارای حواشی و تعلیقاتی بودهاست. نسخه مزبور متعلق به عموی محمود فرخ، سید محمدعلی جواهری، از دانشمندان مشهد بودهاست. گفته میشد ۴۰۰ اسم جغرافیایی در تاریخ بیهقی آمدهاست و آن را یک خراسانی، که به جغرافیای خراسان بزرگ آشنا باشد بهتر میتواند فهم کند. کسی که به پهنه وسیعی شامل تمام افغانستان، تمام پاکستان، نیمی از ازبکستان، تمام تاجیکستان و نیمی از ایران اشراف داشته باشد.
...
بعد از سعید نفیسی، قاسم غنی و علیاکبر فیاض در سال ۱۳۲۴، صورتی دیگر از این کتاب ارائه دادند. نخستین بار، علیاکبر فیاض، بنیانگذار دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، پس از ۲۵ سال پژوهش و مطالعه (از ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۹)، تصحیحی انتقادی از تاریخ بیهقی عرضه داشت، اگرچه خود پیش از چاپ کتاب درگذشت و رموز حروف لاتینی که برای نشان دادن علامت اختصاری نسخهها در پایین صفحات آورده بود روشن نشد. این چاپ در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. تاریخ بیهقی در سال ۱۳۷۵ به وسیله خلیل خطیب رهبر در سه جلد انتشار یافت. آخرین چاپ بیهقی توسط محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی است که براساس مقایسه ۱۹ نسخه خطی در سال ۱۳۸۸ در دو جلد منتشر شدهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
نُسخ تاریخ بیهقی؛ چند قرن با زمان تالیف آن فاصله دارد
نسخههای خطی زیادی از کتاب تاریخ بیهقی موجود است ولی یک نمونه بی غلط یا اقلاً کم غلط که بتوان آن را اساس کتاب بیهقی قرار داد، وجود ندارد. بسیاری از نسخ، تاریخ مکتوب شدن، نام کاتب و محل کتابت ندارند. چاپ مورلی (معروف به چاپ کلکته) مبنی بر نسخههای هندی و «چاپ سنگی» تهران مبنی بر نسخههای ایرانی است. چاپ کلکته بر اساس ۶ نسخه خطی است که اکنون در بریتیش میوزوم لندن است. از نسخه «گجرات» هم که در سال ۱۳۴۴ توسط سعید نفیسی خریداری شده و در کتابخانه مرکزی دنشگاه تهران است، باید گفت. که گرچه تاریخ کتابت ندارد اما به نظر میرسد قبل از سده نهم نوشته شدهاست. نسخه مزبور ۳۲۶ برگ و هر صفحه ۱۷ سطر دارد. نسخه دیگر مربوط به کتابخانه موزه بریتانیا است که ۳۹۱ برگ دارد و به خط نستعلیق تقریباً خوانا است. ۱۸۷۸ میلادی در هند کتابت شدهاست. نسخه دیگری هم هست از کتابخانه ایندیا آفیس هند، که ۴۴۰ برگ دارد و با خط خوش نوشته شدهاست.
از تمامی نسخههای خطی، اعم از نسخه موزه بریتانیا، ایندیاآفیس در لندن، کتابخانه ملی شهر پاریس، کتابخانه املاک ملل آسیایی در لنینگراد و کتابخانه بهار هندوستان هیچ یک متعلق به هزاره اول نیست، تنها نسخههای تاریخ بیهقی، متعلق به هزاره یکم، دو جلد متعلق به قرون نهم و دهم میباشند.
بیشتر نسخهها متعلق به سالهای بعد از هزار یا هزار و صد هجری (به ویژه سده سیزدهم) است. مشخص است که این فاصلهٔ زمانی و عدم تخصص و گاهی تعهد کاتبان و ناسخان باعث تغییر بسیاری از مطالب کتاب تاریخ بیهقی در این نسخهها گشتهاست.
بیشتر نسخههای خطی تاریخ بیهقی، چند قرن با زمان تالیف کتاب فاصله دارد. مابقی هم مربوط به هزار هجری و بعد از آن است. مغضوببودن تاریخ بیهقی در عصر غزنویان، استیلای غوریان (شَنسَبانیان)، که پس از غزنویان، بر سرزمینهای شرقی ایران حکومت کردند، همچنین خاص بودن تاریخ بیهقی که تنها به کار مورخان میآمده، فقدان نسخ خطی نزدیک به عصر مولف را توضیح میدهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیهقی؛ راوی نمایش سیاست در ایران است
بیهقی خودش در وقایع تاریخی حاضر بوده، و میدید «پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند»، او نمیتوانسته بیطرف باشد اما در عین حال سعی میكرده بیطرفانه عمل كند. همین مسأله خالق زیبایی شدهاست. وقتی فتح خراسان از سوی سپاهیان اسلام را بتصپویر میکِشد، تصریح میکند: «در اول فتوح خراسان... بر دست آن بزرگان که در اول اسلام بودند... عجم را بزدند و از مداین بتاختند و یزدگرد بگریخت و بمرد یا کشته شد و آن کارهای بزرگ با نام برفت...» اما زمانی که از افرادی چون افشین سخن میگوید محافظه کاری پیشه میکند.
پردههای فروافتاده بر ذهن و زبان ییهقی قابل فهم است، با اینحال در تاریخش مستقیم و غیرمستقیم به استبداد رآی حاکمان اشاره میشود. وی بارها در شرح دلایل شکست نظامی و سیاسی، بیتدبیری سلطان را عامل اصلی میداند و ستم به رعیت را سبب ناپایداری حکومت سیاسی میشمرد، با اینهمه حُرمت پادشاه را نگاه میدارد. اگر جز این بود، زبان سرخش، سر سبز او را بر باد میداد. بیهقی از شادزیستی، عید نوروز، جشن مهرگان، جشن گلسوری، سنت هدیه و پیشکش، آیین شکار، سنت نان و نمک و جشن سده هم مینویسد. او به یکی از جشنهای سده در زمان غزنویان اشاره میکند که در آن کوهی بزرگ از آتش چنان برافروخته بودند که از ۱۰ فرسنگ دورتر دیده میشد، سلطان محمود غزنوی که دربار خود را به سبک شاهنشاهان ساسانی درآورده بود، جشن سده را همچون دوران قبل از اسلام با تشریفات فراوان برگزار میکرد و شاعران در مدح او و وصف جشن سده شعر و قصیده میسرودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــتاریخ بیهقی در ادبیات معاصر ایران تاثیرگذار بودهاست
بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی، نمونهای از هنر انشایی پیشینیان است که زیبایی را در سادگی میجستند و زبانشان مثل طبیعت گرم و زنده بود. صفحات کتاب همچون پرده سینماست و گزارشها، مُصوّر و پر نقش و نگار.
شورانگیزترین، قسمت کتاب تاریخ بیهقی، ماجرای بر دار کردن «بوعلی حسن بن میکائیل» معروف به حسنک وزیر است. وقایع با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه و جملههای پیدرپی به شیوههای صحنهپردازانه و شاعرانه وصف میشوند.
«و چون بگفتی سنگ منجنیق بود که در آبگینه خانه انداختی»
...
و شيرآهن کوه مردی از اينگونه عاشق ميدانِ خونينِ سرنوشت، به پاشنۀ آشيل، درنوشت. رویينه تنی که راز مرگش، اندوه عشق و غم تنهايی بود. آه! اسفنديار مغموم: تورا آن به، که چشم فرو پوشيده باشی... دريغا شيرآهنکوه مردا که تو بودی و کوهوار پيش از آن که خاک افتی نستوه و استوار مرده بودی..
...
بسیاری گفته یا ناگفته، به نثر دلنشین بیهقی و ظرافتهای زبانی تاریخش تعلق خاطر داشته، از لحن و زبان و اصطلاحات تاریخ بیهقی تاثیر گرفتهاند، حتی اگر منکر شوند. ابراهیم گلستان که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالبهای داستانی نوین، اهمیت قائل بود بی تاثیر از متون کهن، ازجمله منطقالطیر و تاریخ بیهقی نبود. تاثیر بیهقی در شعر معاصر ایران مشهود است. گفته میشود شعر سپید متاثر از تاریخ بیهقی است. منظور گونهای از شعر نو فارسی است که در دهه سی شمسی با مجموعهٔ هوای تازه از احمد شاملو بر سر زبانها افتاد، عموماً فاقد وزن عروضی است ولی در آن آهنگ و موسیقی نمود دارد. اینکه نیمایوشیج ساختارهای قدیمی چندصد ساله شعر را برهم زد و سهراب سپهری و فروغ و... به شعر نو روآوردند، بیتاثیر از نثر کهن پارسی و امثال بیهقی نبود. مانده از شبهاي دورادور/ بر مسير خامش جنگل/ سنگچيني از اجاقي خرد/ واندرو خاكستر سردي
«در كوچه باد مي آيد/ اين ابتداي ويراني است»
همچنین اخوان ثالث؛ دمنده روح حماسی در كالبد شعر معاصر
پوستینی کهنه دارم من
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبار آلود
سالخوردی جاودان مانند
مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگار آلود...
...
نادر نادرپور، زنده کننده آثار تصویرگری شعر خراسانی،
کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود/ زنبورهای نور زگردش گریخت... کفبین پیر باد/ طالع هر برگ دیده بود.
هوشنگ گلشیری در «معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد»، غلامحسین ساعدی در نمایشنامه «از پا نیفتادهها»، روایت آن متولی مقبره ناظر مرگ انسانها، كه هر از گاه حاكمان محلی، سفره و ساطور در صحن قبرستانش میگسترانند و بیگناهی را گردن میزنند، یادآور صحنهآرایی حزینیست كه بیهقی، از به دار آویختن حسنک میآراید...
رضا براهنی که در رُمان «روزگار دوزخی آقای ایاز»، از الگوی روایی تاریخ بیهقی بهره جستهاست، شفیعی کدکنی که به ارزش هنری و شعری تاریخ بیهقی اِشراف دارد و بر این باور است که هیچ تجربهای از تجربههای انسانی بـیتأثیر از نـیروی خیال در ارزش هنری و شعری نیست، شاهرخ مسکوب در سوگ سیاوش:
«خون در زمین فرو نرفت؛ روی زمین پخش شد، از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را میدید میفهمید جایی بیگناهی را کشتهاند.»
اسماعیل خویی در زبان نمادینی که برگزیده بود، علی شریعتی در کویر، بهرام بیضایی در نمایشنامه سهرابکُشی و مرگ یزدگرد، علی حاتمی در فیلمنامه هزاردستان... محمود دولت آبادی در کلیدر و دیگرانی که من نمیدانم، از نثر فاخر بیهقی نیز تاثیر گرفتهاند. بویژه احمد شاملو در شعر شبانه، مرا تو بی سببی نیستی که فروردین ۱۳۵۱ سرود.
مرا تو بی سببی نیستی. به راستی صِلَتِ کدام قصیدهای، ای غزل؟ ستاره بارانِ جوابِ کدام سلامی، به آفتاب از دریچۀ تاریک؟ کلام از نگاه ِ تو شکل میبندد. خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی! پسِ پشتِ مَرْدُمَکانَت فریادِ کدام زندانی ست که آزادی را به لبان ِ بَرآماسیده. گُلِ سرخی پرتاب میکند؟ ــ ورنه این ستاره بازی، حاشا چیزی بدهکار ِ آفتاب نیست. نگاه از صدایِ تو ایمن میشود. چه مؤمنانه نامِ مرا آواز میکنی! و دلت کبوترِ آشتی ست، در خونْ تَپیده، به بامِ تلخ. با این همه چه بالا چه بلند پرواز میکنی!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هر کس آن کند که از اصل و گوهر او سزَد
بیهقی انگیزۀ درونی و عشق باطنی به تاریخ و ثبت و ضبط وقایع اتفاقیه داشته، و از همان روزگار جوانی که در دیوان رسائل شاگرد ابونصر مُشکان بوده، حوادث را در تقویم خود، مرتب و تدوین مینمود، تعلیق میکرده، و نسخههای اسناد و مکاتبات دیوانی را برای ثبت در تاریخی که قصد داشته بنویسد، نگاه میداشتهاست.
...
وقتی تاریخ بیهقی را میخوانیم گویی با خردمندی متین و اهل تمیز، همنشین شدهایم.
...
یکجا میگوید: بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوستتر دارند: چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچو گرد آیند و وی گوید: در فلان دریا جزیرهای دیدم و ۵۰۰ تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره؛ و نان پختیم و دیگها نهادیم. چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید. از جای برفت. نگاه کردیم ماهی بود! و به فلان کوه. چنین و چنین چیزها دیدیم. و پیرزنی جادو. مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو. گوش او را به روغنی بیندود تا مردم گشت!... و آنچه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادانان را چون شب برایشان خوانند.
...
هر کس آن کند که از اصل و گوهر او سزَد...
«مطربان میزدند و میخواندند و کار از درجهی سخن به درجهی شمشیر رسید... میانه دو نماز بارانکی خردخرد میبارید چنانکه زمین تر گونه میکرد»
وقتی گزارش میدهد، گویی صدای ریزش باران را پس از هزار سال میشنویم و خاک خشک را که «نرمک نرمک» نمناک میشد حس میکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ذکر بر دارکردن حَسَنکِ وزیر
هنگامی که در «تاریخ بیهقی» داستان حسنک، آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی را میخوانیم، بیاختیار خود را درون جمعیتی که نظارهگر کشتهشدن او هستند و در کنار بیهقی جوان که آنجا ایستادهاست، میبینیم. میبینیم که حسنک را تحقیر میکنند اما او ایستادگی میکند. حَسنکِ وزیر به دستور مسعود غزنوی و به فتوای خلیفهٔ بغداد، تحت عنوان قرمطی (اسماعیلی)، در روز ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی، به دار آویخته شد. آنچه قرائت میکنم بخش کوتاهی از این داستان در تاریخ بیهقی است.
من که بوالفضلم و قومی بیرون طارم بر دکانها بودیم نشسته؛ در انتظار حسنک. بودیم، حسنک پیدا آمد بیبند... جُبّهیی داشت حِبری، رنگ با سیاه میزد، خَلَق گونه، دُراعّه و ردائی سخت پاکیزه و دستاری نشابوری مالیده و موزه میکائیلی نو در پای، موی سر زیر دستار پوشیده کرده... در خود فروشُده بود... «خودی آوردند. سر و روی او را به آن بپوشانیدند. پس آواز دادند او را که بدو! بدو! حسنک دم نزد و از ایشان نیندیشید. هر کس گفتند: شرم ندارید مردی را که میبکشید چنین کنید و گویید؟ و خواست که شوری بزرگ به پای شود. سواران سوی عامه تاختند و آن شور بنشاندند. و حسنک را سوی دار بُردند و به جایگاه رسانیدند. حسنک را فرمودند که جامه بیرون کِش... تنی چون سیم سپید و رویی چون صدهزار نگار، و همه خلق بهدرد میگریستند. حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رَسَنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچکس دست به سنگ نمیکرد و همه زار میگریستند خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود که جلادش رَسن به گلو افکنده بود و خبه کرده. این است حسنک و روزگارش، روز دارش و گفتارش، رحمه الله علیه، او رفت و آن قوم که این مکر ساخته بودند، نیز برفتند... احمق مردی که دل درین جهان بندد که نعمتی بدهد و زشت بازستاند. چون از این فارغ شدند بوسهل و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند چنانکه تنها آمده بود از شکم مادر. حسنک قریب هفت سال بر دار بماند چنانکه پایهایش همه فروتراشیده و خشک شد چنانکه اثری نماند تا به دستوری فرود گرفتند و دفن کردند چنانکه کس ندانست که سرش کجا است و تن کجا است...
و مادر حَسنکِ زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو سه ماه ازو این حدیث پنهان داشتند و چون بشنید جزعی نکرد چنانکه زنان کنند بلکه بگریست به درد چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان. و ماتم پسر سخت نیکو بداشت...
«این است عاقبت آدمی... برهنه آمدهاست و برهنه خواهد گذشت»
پانویس
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاریخ بیهقی یک منبع غنی برای الهام گرفتن و ارائه آثار هنری و سرشار از مواد خام برای اجراهای دراماتیک تئاتر است. توجه داشته باشیم که بیهقی، مثل فردوسی، شخصیت پردازی کردهاست. وگرنه ما حسنک وزیر، ابو نصر مُشکان، ابوسهل زوزنی و حتی سلطان مسعود غزنوی را آنچنان که باید نمیشناختیم، مثل رستم در شاهنامه، بقول فردوسی
که رستم یلی بود از سیستان / منش کردمی رستم داستان
...
همانطور که در آغاز گفتم در روایت بیهقی فَکت و افسانه و هنر در هم تنیدهاند. منظور از FACT فَکت؛ امر واقع است. وجود مُسَلّم چیزی که واقعاً رخ داده، یا در واقع موجودیت دارد. بیهقی در تاریخش گاه خوب را خوبتر دیدهاست، نمونه وصفِ کمی بیش از حدِ وی از ابو نصر مُشکان، همچنین در مواردی بد را بد تر، برای مثال وقتی بوسهل زوزنی را (که پیشتر از ادیب بودن وی گفته) به چالش میگیرد و سیاه میکند.
[بوسهل] همیشه چشم نهاده بودی، تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی و آن چاکر را لت زدی و فرو گرفتی، این مرد از کرانه بجستی و فرصتی جستی و تضریب کردی... آنگاه لاف زدی که: فلان را من فرو گرفتم. و اگر چنین کارها کرد کیفر دید و چشید و خردمندان دانستندی که نه چنانست و سری میجنبانیدندی و پوشیده خنده میزدندی...
اینگونه، «امر واقع» غبارآلود میشود. با اینهمه باید گفت بلاغت و تصویرهای زیبای بیهقی در نثر فاخرش حرف ندارد.
...
تاریخ بیهقی و ابن فُندُق
قدیمیترین منبعی که شرح احوال بیهقی در آن آمده، کتاب تاریخ بیهق، نوشته علی بن زید بیهقی (ابوالحسن) معروف به ابن فُندُق است. او تاریخش را در سال ۵۶۳ قمری تالیف کرده و حدود سه صفحه از آن را به ذکر احوال و آثار ابوالفضل بیهقی اختصاص داده و اینکه زادگاه نویسنده دهی به نام حارث آباد در جنوب سبزوار بودهاست. ابوالحسن در مورد مولف تاریخ بیهقی مینویسد: او دبیر سلطان محمود بود، به نیابت ابونصربن مُشکان...
در دیوان رسالت غزنویان، فقط بیهقی و اسنادش ابونصر، معتمد دربار بودند و نیز به اقرار خود بیهقی «خزانه حجت» که محل نگهداری اسناد و مدارک بسیار مهم غزنویان بوده به وی سپرده شده بود.
بیهقی دبیر سلطان محمود بود، به نیابت ابونصربن مُشکان و دبیر سلطان محمدبن محمود بود و دبیر سلطان مسعود، آنگاه دبیر سلطان مودود، آنگاه دبیر سلطان فرخ زاد. او سپس انزوا اختیار کرد و به تصانیف مشغول گشت ازجمله تاریخ که از اول ایام سبکتگین، تا اول ایام سلطان ابراهیم، روز به روز را، بیان کردهاست و آن، همانا سی مجلد مصنف زیادت باشد... از آن مجلدی چند در کتابخانۀ سرخس دیدم و مجلدی چند در کتابخانۀ مهد عراق [دختر ملکشاه] و مجلدی چند در دست هر کسی و تمام ندیدم. ...
آرامگاه «ابن فُندُق» (علی بن زید بیهقی) در بخش ششتُمَد واقع در سیوپنج كیلومتری شهر سبزوار است و خیلیها به اشتباه میپندارند مدفن ابوالفضل بیهقی است. محل قبر مولف تاریخ بیهقی بر من معلوم نیست.
منابع
- قاسم غنی و علیاکبر فیاض، تاریخ بیهقی
- عباس اقبال آشتیانی، تاریخ بیهقی
- علی بن زید بیهقی [ابوالحسن]، تاریخ بیهق، احمد بهمنیار
- سعید نفیسی، در پیرامون تاریخ بیهقی
- تاریخ بیهقی؛ نسخه خطی دانشگاه آکسفورد
- حبیب یغمائی، نکتهای چند از تاریخ بیهقی
- محمد پروین گنابادی، نکاتی راجع به تاریخ بیهقی
- محمد دبیرسیاقی، گزیده تاریخ بیهقی
- مهدی فرهانی منفرد، گزیده تاریخ بیهقی
- محمدجعفر یاحقی، فیاض و تاریخ بیهقی
- اسماعیل آذر، آشنایی با تاریخ بیهقی
- مجموعه سخنرانیهای مجلس بزرگداشت ابوالفضل بیهقی، مشهد، شهریور ۱۳۴۹
- مجتبی مینوی، تُرک و تازیک در تاریخ بیهقی
- محیط طباطبایی، هزاره میلاد ابوالفضل بیهقی، یغما، شماره ۲۳
- صادق رضازاده شفق، ابوالفضل بیهقی و تاریخ بیهقی
- محمدتقی دانشپژوه، بیهقی فیلسوف
- جلال متینی، سیمای مسعود غزنوی در تاریخ بیهقی
- عباس زریاب خویی، تاریخنگاری بیهقی
- ساختار روایی تاریخ بیهقی و نقش روایتهای افزوده، ایرانشناسی، سال ۱۳
- شیرین بیانی، زن در تاریخ بیهقی
- سهیلا امیر سلیمانی، زنان در تاریخ بیهقی
- مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی
- غلامحسین یوسفی، یادداشتهایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، هنر نویسندگی بیهقی
- احسان طبری، ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی
- محمد ابراهیم باستانی پاریزی، یاد کرمان از بیهقی
- رهرا خانلری (کیا)، ذبیحالله صفا، حسنک وزیر
- محمدعلی اسلامی ندوشن، نگاهی به تاریخ بیهقی
- عبدالله کوثری، بیهقی و ارزش نثر او
- فضلالله رضا، چند داستان از تاریخ بیهقی
- خلیل خطیبرهبر، سبک تاریخ بیهقی
- محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، دیبای دیداری (متن کامل تاریخ بیهقی با مقدمه، توضیحات و شرح مشکلات)
- فخرالدین عظیمی، نگاهی به تاریخ بیهقی و ترجمه آن
- ماشاالله آجودانی، زبان قدرت در تاریخ بیهقی
- تقی بینش، روش علمی در کتاب تاریخ بیهقی
- محمد دهقانی، حدیث خداوندی و بندگی
- نسیم خاکسار، گنجهای خراسان، تأملی بر تاریخ بیهقی
- کلیفورد ادموند بازورث، تاریخ بیهقی: معرفی متن و مشکلات ترجمه
- متن و بطن تاریخ بیهقی، کاری از گروه طرفِ متن (ساسان، سحر، کوشا، یاسمن)
- احمدفهیم فیاض، بیهقیپژوهی در افغانستان
- غلام سرور همایون، چند نکته تازه درباره تاریخ بیهقی
- محمدرضا مرعشیپور، تاریخ بیهقی به روایتی دیگر
- سعید سلطانپور، نمایشنامهی «حسنک»، بر اساس بخشی از تاریخ بیهقی
- محمدعلی کاتوزیان، چهارده مقاله... ذکر بردار کردن امیر حسنک وزیر...
- تسلیمی، کمالیراد، تحلیل حکایت بر دار کردن حسنک با رویکرد تاریخ گرایی نو
- یاسین حجازی، عناصر داستانی در تاریخ بیهقی
- مهدی سیدی فرخد، لانسَلم، لانسَلم، عدو خواهم، سخنی در باب تصحیح بیهقی
- جعفر مدرس صادقی، ویراش کتاب ابوالفضل بیهقی
- مهدی فتحی، پژوهشی به تاریخ بیهقی
- عاطفه نیک مهر، خوانش و تحلیل تاریخ بیهقی
- عباس میلانی، تاریخ در تاریخ بیهقی
- اصغر فروغی ابری، مشکلات تاریخ نگاری با تکیه بر تاریخ بیهقی
- بهمن نقی لو، بررسی کنایات در تاریخ بیهقی
- مسعود بربر، روایتپردازی داستانی در تاریخ بیهقی
- نبی ضادقی، تاجیک در تاریخ بیهقی
- محمدحسن صنعتی، تاملی در ارزشهای ادبی تاریخ بیهقی
- مهدی خلجی، بیهقی راوی نمایش سیاست در ایران
- قدسی رضوانیان، بررسی کارکرد تقدیر در تاریخ بیهقی
- شکوفه اکبرزاده، سور و سوگ در تاریخ بیهقی
- جعفر توکلی فر، استیلای جبر بر اندیشه بیهقی در نگارش تاریخ
- خسرو فرشیدورد، بعضی از قواعد دستوری تاریخ بیهقی
- علیرضا مدرسزاده، تاریخ بیهقی و پژوهشهای ادبی
- محمدرضا حاج بابایی، تاریخ بیهقی؛ کتابی از میان رفته یا آرزویی شکل نگرفته
- علیرضا مجیدی، جشنهای ایرانی در تاریخ بیهقی
- علی قاسمی، بررسی صناعات ادبی در تاریخ بیهقی
- فتّاحی، پرنیان، سالمیان، صفتهای شاعرانه، هنر پنهان در تاریخ بیهقی
- حسین بحرالعلومی، تاریخ بیهقی آیینه عبرت
- سیما رحمانیفر، حسین قاسمی، محافظه کاری و حقیقتگویی در تاریخ بیهقی
- حسن اصغری، حقیقتگویی با توجه به جبر سلطان در تاریخ بیهقی
- سینا جهاندیده، متن در غیاب استعاره: بررسی ابعاد زیباشناسی تاریخ بیهقی
- رحمان مشتاق مهر، رسول کاظم زاده قندیلو، تحلیل گفتمان «تاریخ بیهقی...
- نجمالدین گیلانی، نرگس خزاعی، بازتاب فرهنگ ایران باستان در تاریخ بیهقی
- حاجی خلیفه، محمد شفیعی، تراژدیهای تاریخ بیهقی
- مازیار شهبازی، قاضی شهر بُست، در بستر ارزشهای اخلاقی...
- ارمغان بهداروند، شاعرانگیهای بیهقی
- خاتمی، ملک پایین، شباهتهای سبکی شعر شاملو و نثر تاریخ بیهقی
- علیمحمد موذنی، محمد راغب، تأثیر تاریخ بیهقی بر «معصوم پنجم» گلشیری
- عزیز بهرامی، جنبههای رمان در تاریخ بیهقی
- حسن صنوبری، بیهقی شاعر، بیهقی داستاننویس
- مرضیه حقیقی، رضوانیان، موسیقیِ نثر در تاریخ بیهقی
- شهناز عرش اکمل، بیهقی، قصهنویسی در دل تاریخ
- نسیم خلیلی، بیهقی؛ قصهگویی متعهد به تاریخ...
- سبزعلیپور، اصغرزاده، اسکندری، تصویرسازی سینمایی در تاریخ بیهقی
- علیرضا پورشبانان، تاریخ بیهقی روایتی سینمایی
- ملیکا صبوحی،غزل حسینپور، (گفتگو با مرتضی منشادی)، بیهقی، مسئول تداوم هویت ایرانی است
- حنیف افخمی ستوده، تاریخ بیهقی و تأثیر آن بر ادبیات امروز
- مهدی فرهانی منفرد، پیوند ادبیات وتاریخ در دیبای خسروانی بیهقی
- سکینه عباسی، ماهیتِ زبان در تاریخ بیهقی بر اساس داستانِ «افشین و بودُلَف»
- فاطمه جهانپور، تأملی واژهشناسانه در تاریخ بیهقی
- محمود صادق زاده، فاطمه اعتدال، تحلیل و تفسیر واژههای پارسینژاد در تاریخ بیهقی
- حسین آذر پیوند، دقایق دستوری در تاریخ بیهقی
- طیبه شیخ ویسی، ابوالقاسم رادفر، برجستگیهای ادبی در تاریخ بیهقی
- پروین گلیزاده، جلوههای هنری و بلاغی در تاریخ بیهقی
- فاطمه پرهیزکار، بررسی تاریخ بیهقی از دیدگاه جامعه شناسی زبان
- فردین حسن پناهی، برساخت رواییِ تاریخ بیهقی و تلاقیِ آن با اندیشۀ ایرانی
- محمودی، شهناز باصری، سوگواران سفیدپوش در تاریخ بیهقی
- مریم نباکویی، لغتنامه تاریخ بیهقی
- اکرم قاسمی، بررسی طبقات اجتماعی در تاریخ بیهقی
- محمد حسام آقاطاوی اوشانی، بررسی و تحلیل نامه و نامه نگاری در تاریخ بیهقی
- مرلین والدمن Marilyn Waldman، زمانه زندگی و کارنامه بیهقی، ترجمه منصوره اتحادیه
- تاریخ البیهقى، ابو الفضل البیهقى، ترجمه الى العربیه، یحیى الخشاب وصادق نشأت (قاهره ۱۳۷۶)
- سید محمدرضا ابنالرسول، نفیسه رئیسی مبارک، نادرستیهای عمده در برگردان عربی تاریخ بیهقی
- کلیفورد ادموند بازورث، ترجمه انگلیسی تاریخ بیهقی، با ویرایش محسن آشتیانی
- آلفرد کارلوویج ارندس، Арендс, Альфред Карлович، ترجمه روسی تاریخ بیهقی (تاشکند ۱۹۶۲، مسکو ۱۹۶۹). Арендс, Альфред Карлович, Абу-л-Фазл Бейхаки
- وبگاه گنجور مجموعهای برخط از اشعار شاعران پارسیگوی
- همنشین بهار، فَکت و افسانه و هنر در تاریخ بیهقی
- عنوان مقالهام را از «آرنولد توینبی»، نویسنده مجموعهٔ ۱۲ جلدی A Study of History (بررسی تاریخ جهان) گرفتهام. او بر این نظر است که علم تاریخ، یا بهتر بگویم روایتهای تاریخی، سه چیز است: فاکت و افسانه و هنر
- ویلهلم بارتولد Вильгельм Бартольд پژوهشگر شوروی (سابق)، الساندرو بوزانی Alessandro Bausani، محقق ایتالیایی، ژیلبر لازار Gilbert Lazard ایرانشناس فرانسوی و کسان دیگری که من نمیشناسم، هر کدام به نوعی به تاریخ بیهقی توجه کردهاند.
The History of Beyhaqi Series- Ehsan Yarshater
Vol. I: Introduction and Translation of the Years 421-423 A.H. (1030-1032 A.D.)
Vol. II: Translation of Years 424-432 A.H. (1032-1041 A.D.)
Vol. III: Commentary- Bibliography and Index
The History of Beyhaqi- The History of Sultan Masud of Ghazna- 1030-1041 by Abul-Fazl
Vol. I: Introduction and Translation of the Years 421-423 A.H. (1030-1032 A.D.)
Vol. II: Translation of Years 424-432 A.H. (1032-1041 A.D.)
Vol. III: Commentary- Bibliography and Index
The History of Beyhaqi- The History of Sultan Masud of Ghazna- 1030-1041 by Abul-Fazl
Beyhaqi- Translated by C.E. Bosworth and fully revised by Mohsen Ashtiany 3 vols. Ilex Foundation and Harvard University Press- 2011
Amirsoleimani Soheila (1999). Truths and Lies: Irony and Intrigue in the Tarikh-iBayhaqi
Mansouri Ayyoub (2012). Beyhaghis Historical Novel
Mansouri Ayyoub (2012). Beyhaghis Historical Novel
Marlow Louise (2008). Abu L-fadl Al-Bayhaqi
Mousavi Naiemeh- Hajiaqababaei Mohammad Reza (2020). Linguistic Foregrounding in Tarikh-e Beyhaqi based on Geoffrey Leechs Theory
Mousavi Naiemeh- Hajiaqababaei Mohammad Reza (2020). Linguistic Foregrounding in Tarikh-e Beyhaqi based on Geoffrey Leechs Theory
Abul-Fażl Beyhaqi. The history of Beyhaqi (The history of Sultan Masud of Ghazna- 1030-1041). A Journal of Medieval Studies
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook