جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

ملا صدرا و حرکت جوهری
ثباتِ هویت متحرک در عین حرکت
«بودن، معادل ماندن نیست، بلکه شدن خود نوعی بودن است» 

 

سلام بر شما خانم‌ها و آقایان محترم؛ دوستان عزیز و اهل تمیز، این بحث در مورد ملاصدرا (صَدراُلمُتألهیّن) است که فلسفه اشراق و فلسفه مَشّاء را چون پله‌هایی بر هم نهاد و به بام حکمت متعالی دست یافت. همو که معتقد بود جان و دانش در اصل از یک گوهرند، و بر این نکته تأکید داشت که حقیقت، وجود است و ماهیت به خودی خود یک لفظ کلی است.
از سالهای دور ملاصدرا، و کتاب اَلاْسْفارُ الاْرْبَعَة (سفرهای چهارگانه) که مشروح نظرات اوست، توجه مرا جلب می‌کرد اما فهم دقیق حرکت جوهری برایم ساده نبود و حالا هم نیست، آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها! بعد از کندو‌کاو بسیار دریافتم که نمی‌فهمم. آنچه اکنون توضیح می‌دهم نیز خالی از ابهام و ایهام نیست و از نارسایی آن پوزش می‌خواهم. واقعش اینگونه مباحث را باید بیش از یک بار خواند و مرور کرد و بیش از یک شنید. چرا؟ چون به مکث و درنگ نیاز دارد. به این نکته هم توجه داشته باشیم که هر اندیشه را باید در دل کانتکس [زمینه و بافت] تاریخی خودش بخوانیم.
...
در این مطلب بعد از اشاره به اخراج ملاصدرا از مدرسه‌ای که درس می‌داد و تبعید یا بهتر یگویم راندان وی از اصفهان به کهکِ قم، و تلاش حاکم فارس در زمان شاه عباس، که آن حکیم را برای تدریس به شیراز دعوت نمود، کلید واژهٔ‌های بحث را برشمرده، در مورد حرکت جوهری هم، توضیح کوتاهی می‌دهم. در پایان منابعی را که بر شماری از آنها تکیه داشتم و بهره برده‌ام، قرائت می‌کنم.
...
امید به کهن سالی درد و رنج انسان است، اما تاریکی‌ها واقعی‌تر از آنند که تصور می‌شود. در زمانه‌ای که عقل به تبعید رفته و ابتذال به میدان آمده، در روزگار تهی از ارزشهای آرمانی، که ابرو باد و مه و خورشید و فلک، جانب ستمگران را می‌گیرند، بحث حرکت جوهری، چه ارزشی دارد؟
من البته پیش‌تر به مسائلی جز این نیز پرداخته‌ام ازجمله به اسیرکشی سال ۶۷ ، و به مدعیان صاحب اختیاری جهانی که همیشه، پشت اشغالگران بوده و هستند. همچنین غبارزدایی از وقایع اتفاقیه و مبارزه با فراموشی که یک وظیفه تاریخی است، اما پژوهش در تاریخ تفکر فلسفی و اجتماعی میهنم را نیز ضروری می‌دانم. باید دل به این دریا هم زد و از سرزنش خارهای مغیلان نهراسید. 
به دریا مرو گفتمت زینهار 
اگر می‌روی دل به طوفان سپار
...
دوستان دانشور و فرهنگ ورز، امثال ملاصدرا سهم برجسته‌ای در استنباط (ولو ناتمام) شماری از حقایق ادا کرده‌اند، امری که در اثر عدم تحقیق و بررسی علمی، بر بسیاری از ما مستور است. 
...
کم نیستند طاووسان علیین شده که با تکبر و تبختر به آن حکیم فرزانه هم خرده می‌گیرند. نقد گذشتگان و به چالش‌گرفتن آنها خوب است، بویژه که ملاصدرا هم برتر از سؤال نیست. اما خوب‌تر این است که بر آنچه آنها گفته‌ و نوشته‌اند اشرافِ نسبی داشته باشیم. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی مشهور به صَدراُلمُتألهیّن و ملاصدرا (۹۷۹-۱۰۵۰) فیلسوف ایرانی و بنیان‌گذار «حکمت متعالیه» است که حدود ۵ قرن پیش، در سده دهم و یازدهم هجری قمری می‌زیست. متاثر از فارابی، سُهروردی، ابن سینا، ابویوسف یعقوب بن اسحاق الکِندی، صدرالدین قونوی، محی‌الدین عربی، ابن رشد، شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد بود. او آموزه‌های خود را بر پایه‌های برهانی استوار کرد. نگاه و دیدگاه ملا صدرا را مرتجعین خوش نداشتند. «مرتد»ش نامیدند و از ارباب قدرت، خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعیدش از اصفهان شدند. آن حکیم به مدت ۵ سال در کَهَک قم، در تبعید زیست. 
زمان شاه عباس، حاکم ایالت فارس الله‌وردی‌خان، ملاصدرا را به شیراز دعوت کرد تا در مدرسه‌ای که ساخته بود، درس بدهد. فرزند وی امام قلی خان هم که از دوستان دوران جوانی ملاصدرا بود، جانب او را گرفت. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
دودمان صفوی که پادشاهان آن ۲۲۱ سال بر پهنه ایران‌زمین حکم راندند و پیروزی شاه اسماعیل اول در جنگ‌های متعدد، در تبریز شاخص و زبانزد بود، به دلایل گوناگون به سراشیب افتاد و آخر سر، در اصفهان با اسارت شاه سلطان حسین و با بخشش تاجش به محمود افغان به پایان رسید. از آغاز صفوی تا هجوم افغان، می‌توان افراد زیر را در دفتر تاریخ فلسفه ایران ثبت کرد: ابوالمعالی صدرالدین (صدرالدین قونوی)، جلال الدین محمد دوانی، غیاث‌الدین دشتکی شیرازی، محقق خوانساری(آقا حسین)، اسماعیل بن محمد حسین خواجویی، محمدباقر استرآبادی (میر داماد) و شاگرد زبده‌اش ملاصدرا، که بقول دکتر تقی ارانی «آخرین نماینده بزرگ جهانی فلسفه قرون وسطایی بود.
میرفندرسکی، عبدالرزاق لاهیجی (صاحب گوهر مراد) و ملا محسن فیض کاشانی را هم باید اضافه کرد. (دو نفر آخر در شمار شاگردان ملاصدرا بودند و با وی خویشاوند).
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
 آن حکیم آشنا به فلسفه مَشّاء و فلسفه اشراق، به وحدت و تکثر روی آورد. او گرچه به سُهروردی و ابن عربی تعلق خاطر داشت اما نگاهش یکسویه نبود. هر دو چشم اشراق و مَشّاء می‌نگریست.
چون در این بحث به گزاره‌هایی مانند عَرَض، جوهر، وجود، ماهیت، فلسفه مَشّاء، فلسفه اشراق و حکمت متعالیه اشاره می‌شود، توضیح کوتاهی در مورد هر کدام می‌دهم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 
عَرَض
عَرَض در برابر ذات (جوهره وجود و حقیقت شیئ) قرار دارد. هر محمولی که از آن خارج باشد، عَرَضی است. مثل «شور بودن» یا «گرم بودن» برای آب؛ زیرا آب بدون این خصوصیات نیز می‌تواند در خارج وجود داشته باشد یا در ذهن قابل تصور باشد. عرض در لغت اسم برای چیزی است که دوام ندارد.
جوهر
جوهر قائم به خود است؛ برخلاف عَرَض که به موجود دیگری نیازمند است. در لغت به اصل چیزی گفته می‌شود.
وجود و ماهیت
در مواجهه با یک شیء دو معنا از آن می‌توان برداشت کرد: اینکه آن شیء هست و اینکه آن شیء چیست. به معنای اول وجود و به معنای دوم ماهیت گفته می‌شود. ماهیت، عارض بر وجود و شاخص تشخیص تمایز میان موجودات است. ملاصدرا (برخلاف استادش میرداماد) قائل به اصالت وجود بود و اینکه وجود مساوق[ملازم] حرکت است.
فلسفه مَشّاء و اشراق
فلسفه مَشّاء از آموزه‌های ارسطو الهام می‌گیرد. او هنگام تدریس معمولاً قدم می‌زد. (مَشّاء یعنی راه‌رونده). در فلسفه مَشّاء، بیشتر بر استدلال و برهان تأکید می‌شود، در حالی که در فلسفه اشراق (که توسط شهاب‌الدین سُهروردی ارائه شد) علاوه بر استدلال، کشف و شهود نیز راه دارد. پیروان ارسطو عموماً مشائی و پیروان افلاطون اشراقی نامیده می‌شوند. الکندی، فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و ابن رشد اندلسی از بزرگان فلسفه مشائی شمرده می‌شوند. 
حکمت متعالیه
حکمت متعالیه «نقطه برخوردی است بین مذاهب عارفانه و مکاتب فیلسوفانه از دیدی نوین». حکمت متعالیه بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است، از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و استنتاجات متفاوت است. 
حرکت جوهری
ملاصدرا مفهوم حرکت جوهری را در آثار خود بویژه در «اسفار» (جلد اول از صفحه ۱۷۰ تا ۲۲۰) شرح داده‌است. از نظر وی اشیاء دارای حرکت دائمی تکاملی است که از جوهر و طبیعت آنها سرچشمه می‌گیرد و این حرکت و تبدیل و تغییر هرگز متوقف نمی‌شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 
اکنون در مورد حرکت جوهری، چندین و چند گزاره را با شما در میان می‌گذارم و پیشاپیش تقاضای «تأملی هوشیارانه، تدبری کافی و ترک شتابزدگی و ناشکیبی» دارم که شایسته اینگونه مباحث است.
 


  1. ملا صدرا؛ حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، اصالت وجود، و اعتباریت ماهیت را بر سر زبانها انداخت. بعدها این پرسش پیش آمد که آیا «با نردبان حرکت جوهری، ماده می‌تواند به عالم معنا صعود کند و از جهان شهود پا به جهان غیب بگذارد»؟ 
  2. وی بیشتر کتابهای خود را به زبان عربی نوشته‌است. البته رساله سه اصل، دیوان اشعار، و چند نامه به معلمش میرداماد به زبان فارسی است. از مهم‌ترین آثار ملاصدرا، شواهد الربوبیه، رساله عرشیه، المبدأ و المعاد، مفاتیح الغیب و اَلاْسْفارُ الاْرْبَعَة (سفرهای چهارگانه) است. او هیچ یک از آثارش را به مدح قدرتهای حاکم آلوده نکرده‌است.
  3. رساله سه اصل، درباره سیر و سلوک و دام و ددی است که راه رسیدن به حقیقت را سد می‌کند. در پایان کتاب اشعارى هم از ملاصدرا ثبت شده‌است
  4. «الشواهد الربوبیة...» آخرین آراء و عقاید ملاصدرا را در بردارد. عمده مطالب آن در حكمت نظرى است. در این کتاب مطالبی هست که در اسفار و سایر کتب او دیده نمی‌شود. گویا وی اثر ديگری هم با نام شواهد الربوبية نوشته كه با كتاب مورد بحث فرق دارد.
  5. رساله عرشیه، چکیدهِ حکمت متعالیه و کتاب اسفار است و برخی از موضوعات آن در شاخه اندیشه‌های کلامی و مباحث مربوط به علم کلام مورد بررسی قرار می‌گیرد. 
  6. ملاصدرا در کتاب المبدأ و المعاد توجه می‌دهد «حرکت را به نام چیزی و برای چیزی آغاز باید کرد». وی در رساله مزبور به رُبوبیّات از بخش فلسفه اولی(حکمت الهی)، و نفس و احوال آن پرداخته‌است. ابن سینا،خواجه نصیر‌الدین طوسی و عبدالرزاق کاشانی و... نیز تحت عنوان مزبور کتاب نوشته‌اند.
  7. مفاتیح الغیب بيشتر مسائل مربوط به معارف مبدأ و معاد، همچنین نكات عرفانى را دربردارد. يكى از مباحث كتاب، مسئله تأویل و موضوعات زیر است: فلسفه ارسطو و پيروانش، تعاليم نوافلاطونی، آموزه‌های فارابی و ابن سینا و نظريات عرفانى ابن عربی.
  8. و اما اسفار. ملاصدرا کتاب «اًَلْحِکمَةُ الْمُتَعالیة فِی الْاَسْفارِ العَقلیّة الاَربَعَة»(اَلاْسْفارُ الاْرْبَعَة = سفرهای چهارگانه) را در سال‌های آخر عمرش نوشته‌‌است. وی در این کتاب، وجود و تمایز آن از ماهیت (اصالت وجود و اعتباریت ماهیت) را برجسته کرده‌است.
  9. اصالت وجودی که ملاصدرا به بحث می‌گذارد، پهلو به پهلوی نومینالیسم می‌زند. وی با اشاره به یازده اصل فلسفی ازجمله استقلال قوه خیال و قاعده «شیئیه الشیء بصورته لا بمادته» (اینکه این شیء، شیء است به وسیله صورتش است نه ماده‌اش) از معاد جسمانی صحبت می‌کند. 
  10. در اسفار (اَلاْسْفارُ الاْرْبَعَة) مقولاتی چون «اتحاد عقل و عاقل و معقول»، «حدوث جسمانی نفس، بقاء روحانی آن» و «حرکت جوهری» بحث شده‌است. «حرکت نهادی جهان و زوال و حدوث مستمر آن... جوش و خروش درونی در عین آرامش بیرونی هستی‌های مادی تاریخمند». 
  11. حرکت جوهری به این معنی است که تمام موجودات از مرحله نقص به سوی کمال در حرکت و «خلع و لُبس» (کندن و پوشیدن) هستند. خلع و لُبس. جامهٔ حیات کهنه را به در کردن و جامهٔ حیات نو پوشیدن است. از نقص به کمال و از قوّه به فعل شدن.
  12. در حرکت جوهری، حقیقت واحد دارای مراتب است و بعض مراتب آن به گونه پیوسته و دایم در حال تبدیل به مراتب دیگر است. در هر لحظه‌ای خلعی و لُبسی است. عالم هستی ذره ذره در سیلان بوده، همیشه در حال نو شدن است. برای ماده در هر آنی از آنات صورتی بعد از صورت دیگر حادث می‌شود و بدین سان حرکت تکاملی در جوهر اشیا محقق می‌گردد. (الشواهد الربوبیة، ص ۱۰۸)
  13. با توجه به این واقعیت که هر موجود مادی زمان‌مند، تدریجی‌الوجود و دارای حرکت است، و اینکه زمان‌دار بودن حوادث و ترتیب وقوع آنها از خود آنها سرچشمه می‌گیرد نه از عاملی خارجی... ‌ملا صدرا استدلال می‌کرد اَعراض، وجود مستقلی از موضوعاتش ندارند بلکه از شؤون وجود جوهرند و وقتی این اَعراض تغییر کند و حرکت در آنها رخ دهد. جوهر نیز دارای حرکت است. در نتیجه حرکات عرضی نشان‌دهندۀ حرکت در جوهر است و این همان معنای حرکت جوهری است.
  14. این عالم از وجود و عدم، مرگ و زندگی و بالاخره از حرکت تشکیل یافته، همه نقشها و صورتها بر آن طرح شده، مانند آب جاری که در سیلان و جریان است و در عین حال، صورتهایی که در آب افتاده، به نظر ثابت و برقرار می‏‌آید.
    شد مُبدل آب این جو چند بار - عکس ماه و عکس اختر بر قرار
    بقول آن عزیز، «بودن»، معادل «ماندن» نیست، بلکه «شدن» خود نوعی «بودن» است.

  15. ملاصدرا تمام هستی را در «سفر» می‌دید و بدیهی است که مفهوم سفر، بالذات متضمن معنای حرکت است. وی بر این باور بود که حرکت در جوهر و ذات اشیاء ساری و جاری است و حتی «هر رگ سنگ، چون نبض بی‌قرار است».
  16. حرکت صرفا صفتی نیست که به اجسام می‌دهیم، یا شیئی نیست که در کنار شیء دیگر می‌نهیم. صفت حرکت، برخاسته از نهاد خود شیء است و نهاد و جوهر شیء که علت حرکت شیء است، ناگزیر باید متحرک و ناآرام باشد و آن هم حرکتی ذاتی و از پیش خود، نه حرکتی وام‌کرده و عاریتی. حرکت جوهری به این معناست که جوهر و نهاد شیء ذاتا همراه و متحد با حرکت است و دگرگونی، بُعدی از ابعاد جدایی‌ناپذیر اشیاء مادی است.
  17. ملاصدرا با استناد به آیه ۸۸ سوره نمل «وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»(و در آن هنگام کوهها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر در حرکتند) قائل است که این دگرگونی تدریجی در جوهر و ذات اشیا، آن‌چنان پنهان است که به‌راحتی نمی‌توان به آن پی برد.
  18. او بر مبنای اصالت و تشکیک در وجود، حرکت را نه تنها در جوهر، بلکه در چهار مقوله «کمّ»، «کیف»، «وضع» و «أین» هم، نشانه حرکت در طبیعت جوهری آنها به‌شمار می‌آورد و تغییر و تحول اَعراض را ناشی از دگرگونی صورت نوعیه یا طبیعت اجسام می‌داند.(الحکمة المتعالیه، ۳/۷۹–۸۰؛ الشواهد الربوبیه، ۸۵–۹۲ و ۱۰۰)
  19. ملاصدرا در تفسیر آیه ۲۹ سوره الرحمن «... کلَّ یومٍ هوَ فی شأنٍ» (او هر روز [و بلکه هر لحظه] در کاری است)، می‌گوید شؤون خداوند غیر از افعال او نیست و حدوث فعل از مبداء تام و ارتباط متغیر به ثابت قدیم، ممکن نیست مگر به نحو دوام و تجدّد (ملاصدرا، اسفار، ۲۵۳) و این همان معنی حرکت جوهری است.
    جمله عالم می‌شود هر دم فنا - باز پیدا می‌نماید در بقا (شبستری- گلش راز)

  20. اصل تَجَدُّدِ اَمْثال، اساس نظریه ملاصدرا (حرکت جوهری) است. تَجَدُّدِ اَمْثال، اصطلاحی کلامی، عرفانی و فلسفی، به معنای از بین‌رفتن چیزی و پدید‌آمدن همانند آن است. از دیدگاه او طبیعت شیء (جوهر و صورت شیء)، ذاتاً در حال تغییر است، هرچند ماهیت آن ثابت می‌نماید. بعبارت دیگر حرکت و سیلان، ضرورت جدایی‌ناپذیر ذرات عالم وجود است.
    چیزی که نمایشش بیک منوال است - واندر صفت وجود بر یک حال است / در بدو نظر گرچه بقائی دارد - آن نیست بقاء «تجدد امثال» است(عبدالرحمن جامی)

  21. درباره حرکت در جوهر، چه بسا در آثار فیلسوفان گذشته مطالبی در رد یا قبول آن دیده شود. نظریه محوری فیض که در کانون تفکر فلسفی ابن سینا اهمیت دارد، حاکی از این است که حرکت عالم امتداد فیض دائمی خداوند است و حدوث پی‌درپی در عالم ماده خود را در قامت حرکت جلوه‌گر می‌سازد. پیش از ملاصدرا، فلوطین Plotinus صاحب اثولوجیا، بُرُقلُس، و امثال ابن‌عربی هم به حرکت در جوهر اشاره داشته‌اند. در متون عرفانی، بحث معیت و هم‌آغوشی وجود و عدم در موجودات امکانی، به‌عنوان یک اصل تلقی می‌شود و این معیت ضرورتا متضمن معنای حرکت است. زنون اِلِئایی Zeno of Elea شاگرد و دوست پارمنیدس هم کم از حرکت نگفته‌است... 
  22. در دوران ملاصدرا وقتی او بحث حرکت جوهری را پیش کشید، کسانی ایراد گرفتند که این یک ادعای نوظهور و مذهب جدیدی است. هیچکس نگفته که طبیعت جوهر ذاتاً متغیر است. ملاصدرا با اشاره به اینکه تنها از برهان باید پیروی کرد «اعلم ان المتبع هو البرهان». به چهار مورد اشاره می‌کند که نشان دهد پیش از او حرکت جوهری تأیید شده‌است. به آیه ۸۸ سوره نمل هم استناد می‌کند که جلو تر اشاره شد. در آن هنگام کوهها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر در حرکتند.
  23. سپس با اشاره به کتاب اثولوجیا [تئولوژی] نوشته فلوطین Plotinus، یادآور می‌شود که «انه لا یمکن ان یکون جرم من الاجرام ثابتا قائما (امکان ندارد که جرمى ثابت باشد...) ملاصدرا به آراء یکی از حکمای قدیم هم اشاره می‌کند که به وقوع صیرورت و حرکت در عالم توجه می‌دهد.
  24. او همچنین بیان ابن عربی در فصوص الحکم را شاهد می‌آورد: من‌ أعجب الامر أن الانسان فی الترقی دائما و هو لا یشعر بذلک للطافه الحجاب‌. آخز سر می‌گوید از بهمنیار ابن مرزبان نیز نقل شده که گفته: «گروهی گمان کرده‌اند حرکت همان طبیعت، یعنی جوهر صوری شیء است ولی حقیقت غیر از آن چیزی است که آنها گمان کرده‌اند...»
  25. ملاصدرا می‌افزاید این گفته [بهمنیار ابن مرزبان] عیناً همان چیزی است که ما پیش از این گفتیم و آن اینکه حرکت عبارت است از خروج شیء از قوه به فعل و اینکه همه موجودات عالم امکان در کشاکش فناء و بقاء گرفتار بوده و در میانه‌یی از دو موج هستی و نیستی می‌گذرانند. 
  26. ملاصدرا مدعی شد «وجود»، امری حقیقی و ماهیت امری اعتباری است و این با نظر استادش «میرداماد» که پیرو سُهروردی بود، تفاوت داشت. صاحب اسفار معتقد بود که «وجود مقدم بر ماهیت است و بر اساس این اصل است که هر شیئی اول باید وجود داشته باشد تا بتواند ماهیت داشته باشد».
  27. ملاصدرا بر خلاف ارسطو و ابن‌سینا، که تغییر را تنها در چهار دستهٔ کمیت، کیفیت، وضعیت و مکان پذیرفته بودند، آن را واقعیتی جهان‌شمول می‌دانست که در همه‌چیز از جمله در جواهر مادی نیز جریان دارد.
  28. حرکت جوهری، یک مسئله‌ فلسفی است و اشاره به نو شدن لحظه به لحظه وجود «جوهر»است. به حرکات ستارگان و کهکشان‌ها و اتم‌ها که همه این‌ها حرکت در مکان و در «اَعراض» است، ارتباطی ندارد.
  29. گفته می‌شود «ملاصدرا و حرکت جوهری چنان به هم پیوند خورده‌اند که نیوتن و جاذبه یا اینیشتاین و نسبیت عام... در پرتو این اصل (حرکت جوهری) ماجراهای فلسفی پیچیده چون حدوث و قدم، ازل و ابد، خلقت و معاد حرکت و زمان...در یک چشم‌انداز واحد قرار می‌گیرند.» منظور مقایسه نابجای مقولات فلسفی ملاصدرا که ابطال‌پذیر نیستند با دست‌آوردهای تجربی امثال داروین و اینیشتاین نیست.
  30. تلاش برای آشتی‌دادن پارادایم‌های فیزیک مدرن با گزاره‌های ملاصدرا از شکل/ماده و جوهر/حادث، درست نیست. همچنین است مقایسه حرکت جوهری با نظریه فرگشت‌گرایی زیستی موجودات زنده یا نسبیت اینیشتاین... 
 
 
نو ز کجا می‌رسد کهنه کجا می‌رود؟
جهان طبیعت دَم به دَم دگرگون شده؛ پدیده‌های کهنه جای خود را به پدیده‌های نو می‌دهند. آیا این تغییر، دفعی و از هم گسسته‌است یا امری است ممتد و متصل و یکپارچه و واحد که بصورت تدریجی و بهم پیوسته حاصل می‌شود؟ اساساً «این تغییر و دگرگونی چگونه صفتی است؟ و چیزی که عوض می‌شود و از حالتی به حالت دیگر درمی‌آید بر او چه می‌گذرد؟ ریشه حرکت و تحول را در کجا باید جُست و جو کرد؟» اگر بپذیریم حقیقت حرکت، خروج از قوه به فعل، اندک اندک و به نحو تدریج است خروج الشيء من القوة إلى الفعل تدريجيًّا، پرسیدنی‌ست آیا حرکت تنها در اَعراض و پدیدارها رخ می‌دهد یا ذات و گوهر اشیاء نیز دستخوش تغییر و حرکت هستند؟ و این پرسش فاخر: نو ز کجا می‌رسد کهنه کجا می‌رود؟
 

پانویس
شماری از آثار ملاصدرا
اتحاد عاقل‌ و معقول، اتصاف‌ الماهیه‌ بالوجود، اجوبه‌ المسائل‌ النصیریه، اجوبه‌ المسائل‌ (جواب‌ مسائل‌ بعض‌ الخلان)، اسرار الایات‌ و انوار البینات، اصالت‌ جعل‌ وجود، اکسیر العارفین‌ فی‌ معرفه‌ الحق‌ و الیقین، ایقاظ النائمین، التصور و التصدیق، رسالتان‌ فی‌التصور و التصدیق‌، تعلیقات‌ شرح‌ حکمه‌ الاشراق، تعلیقات‌ علی‌الالهیات‌ من‌الشفأ، تفسیرالقرآن‌ الکریم، تفسیر سوره‌ توحید، تنقیح‌ در منطق، حدوث‌ العالم، الحکمه‌ العرشیه، الحکمه‌المتعالیه‌ فی‌ الاسفارالعقلیه‌ الاربعه، (رساله) خلسه، حل‌ شبهه‌ جذر اصم، خلق‌ الاعمال، دیباچه‌ عرش‌ التقدیس‌ میرداماد، دیوان‌ شعر و منتخب‌ رباعیات‌ و مثنویات، سریان‌ نور وجودالحق‌ فی‌الموجودات، سه‌ اصل، شرح‌ الاصول‌ من‌الکافی، شرح‌ الهدایه‌ الاثیریه، الشواهد الربوبیه‌ فی‌ المناهج‌ السلوکیه، القدسیه‌ فی‌اسرار النقطه‌ الحسیه، القضا و القدر، کسر اصنام‌ الجاهلیه، اللمعات‌المشرقیه‌ فی‌ المباحث‌ المنطقیه، المسائل‌ القدسیه، المشاعر، المظاهر الالهیه‌ فی‌ اسرار العلوم‌ الکمالیه، المعاد الجسمانی‌ (زاد المسافر)، مفاتیح‌الغیب، الواردات‌ القلبیه‌ فی‌ معرفت‌ الربوبیه، (رساله) وجود، نامه‌ به‌ میرداماد و...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملاصدرا برتر از سؤال نیست
در نوشته‌های وی گاه برهان و غیر برهان درهم می‌آمیزند. ارجاع به این یا آن آیه قران یا تکیه اضافی بر تمثیل، برهان نیست. ازاین گذشته، ملا صدرا در کتاب اسفار با اشاره به زنان سخن غیرقابل دفاعی گفته‌است:
فی عنایته تعالى فی خلق الأرض... منها تولد الحیوانات المختلفة وَ... بعضها للأکل... و بعضها للرکوب و الزینة...و بعضها للتجمل...و بعضها للنکاح...
از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است...که بعضی برای خوردن هستند...بعضی برای سوارشدن...و بعضی برای بارکشیدن...و بعضی برای تجمل...و بعضی برای ازدواج و آمیزش... (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، جلد ۷، ص ۱۳۶)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمة ملاصدرا بر کتاب حكمت متعاليه(اسفار)
زمانه از روی دشمنی، دل به تربیت نادانان و فرومایگان بسته، و آتش جهالت و گمراهی از سوء حال و دنائت رجال سر برکشیده‌. من گرفتار مردمی گشته‌ام که فهم و دانش از افق وجودشان غروب کرده، و دیدگان‌شان از نگرش به انوار حکمت و رازهای آن ـ مانند شب‌کوران ـ نابینا و کور شده‌است. [جاهلان] تفکر در امور ربانی و اندیشیدن در آیات سبحانی را بدعت ‌شمرده، مخالفت با فرومایگان را گمراهی و مکر ‌می‌پندارند... جهل و نادانی رایت برافراشته و نشانه‌های خویش را آشکار ساخته‌است... [اکنون] حکیمان و عارفان... را خوار می‌دارند... هر کس که در مرداب جهل و کودنی بیشتر فرو رفته و از نور علم... عاری‌تر است، به اوج اقبال و قبول پیوسته‌است... بسا عالِمی که با کوبیدنِ درِ آرزو، به‌درون راهی نیافت و جاهلی پیش از کوبیدنِ در، ره به درون یافت. چرا چنین نباشند؟ شانه‌هایشان از لباس عقل و راستی خالی، و سینه‌هایشان از زینت آداب و علم تهی است... [وقتی این شرایط را دیدم و] شهر را از کسی که ارزش اسرار را بداند، و قدر دانشِ آزادگان را بشناسد، خالی دیدم و دریافتم... حقیقت و انوارش به خاموشی گرائیده... راستی تباه و نابود شده، و آراء باطل و دروغین منتشر گشته‌است‌... روی از [آن جاهلان]...برگردانده و پهلو از معاشرت آنان خالی نمودم.
...
[با بازی‌های روزگار]، در یکی از نواحی شهرها [قریه کهک قم] منزوی شدم و با گمنامی و شکسته‌بالی به گوشه‌ای خزیده، از تمامی آرزوها بریدم... حالم همانگونه بود که... نیای امامان شهید [علی‌بن‌ابیطالب توصیف کرده‌است. او گفت]... دیدم [در آن اوضاع و احوال] صبرکردن بر خردمندی نزدیک‌تر است، پس پایداری نمودم در حالی که خار در چشم و استخوان راه گلویم را گرفته بود...
[من هم صبوری پیشه کردم و راه]... برایم هموار شد. از انکار و قبول بی‌خردان رهایی یافتم، و بزرگ شمردن و اهانت نمودن آنان برایم یکسان گردید.
اسفار، ج۱، ص۶-۷ (با اندکی تغییر)
 

 منابع
ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه
ابن سینا، الإشارات و التَنبیهات
بهمنیار بن مرزبان، التحصیل
ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة
ملاصدرا، لشواهد الربوبیة، به‌کوشش جلال‌الدین آشتیانی
سیدحسین نصر، مقدمه و حاشیه بر رساله سه اصل صدرالدین شیرازی
هانری کربن، نقد کتاب‌ «المشاعر» صدرالدین‌ شیرازی، حسین‌ نصر
میرداماد، القبسات، باهتمام دکتر مهدی محقق
مهدی ولایی، صَدراُلمُتألهیّن و نامه‌ او به‌ میرداماد و گفتار میرداماد دربارة‌ او
غلامرضا اعوانی، نقد و معرفی‌ کتاب‌ «فلسفه‌ ملاصدرا» فضل‌الرحمن
احسان طبری، برخی عناصر دیالکتیکی و مادی در افکار عبدالرزاق لاهیجی صاحب گوهر مراد
جواد مصلح، مبانی‌ فلسفی‌ و معتقدات‌ شخصی‌ صَدراُلمُتألهیّن
عبدالکریم سروش، نهاد نا آرام جهان
امیر فرشباف، سودای سکون درجهان ناآرام
ابوالحسن رفیعی‌ قزوینی، شرح‌ حال‌ صَدراُلمُتألهیّن شیرازی‌ و سخنی‌ در حرکت‌ جوهریه
عبدالله انوار، نظریات‌ ملاصدرا در حرکت‌ جوهری‌ و وجود ذهنی
احمد احمدی، حرکت‌ جوهری‌ و رابطه‌ آن‌ با خلق‌ جدید
هنگامه حکیم، بعد چهارم‌ گمانة‌ ملاصدرا پیرامون‌ حرکت‌ جوهری‌ اشیأ
جلال همایی، دو رساله در فلسفه اسلامی
مرتضی مطهری، حرکت‌ و زمان‌ در فلسفه‌ اسلامی
علی اصغر حکمت، از الکندی‌ تا مولی‌ [ملا] صدرا
عباس امانت، دربارة‌ ایرادات‌ از تفسیری‌ که‌ دربارة‌ علم‌المعاد ملاصدرا کرده‌ام
غلامحسین ابراهیمی دینانی، سه‌ مسأله‌ فلسفی‌ از خواجه‌ نصیر تا ملاصدرا
عبدالحسین مشکوه‌الدینی، نظری به فلسفه صدرالدین شیرازی
جواد طباطبایی، نکاتی‌ دربارة‌ رساله‌ «المشاعر»
کریم مجتهدی، ملاصدرا به‌ روایت‌ هانری‌ کربن
مهدی حائری‌ یزدی، زبان‌ برتر در فلسفة‌ ملاصدرا
جواد فلاطوری، دربارة‌ حرکت‌ جوهری
رشید یاسمی، حرکت‌ جوهری
مجید برومند، نقد [و استهزای] حرکت جوهری
جعفر سجادی، از احساس‌ تا قوة‌ قدسیه‌ از نظر صدرالدین‌ شیرازی
حسن حسن‌زاده، ادله‌ای بر حرکت جوهری
عبدالله جوادی، شرح‌ حکمت‌ متعالیه‌
مقصود محمدی، حرکت جوهری، طبیعت بیقرار یا طبیعت ناپایدار
حسینعلی راشد، دو فیلسوف شرق و غرب [ملاصدرا - آلبرت اینیشتاین]
علی‌اصغر حقدار، مبانی‌ حکمت‌ متعالیه‌ از دیدگاه‌ صَدراُلمُتألهیّن
مرتضی مدرسی چهاردهی، تا‌ریخ‌ فلاسفه‌ اسلام‌
محمود فتوحی، حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی
محسن کدیور، شرح رساله سه اصل ملاصدرا
عبدالرسول عبودیت، خطوط کلی حکمت متعالیه - درآمدی به نظام حکمت صدرائی
عبدالله نعمه، فلاسفة الشیعة حیاتهم و آراؤهم
ابی عبدالله زنجانی، الفیلسوف‌ الفارسی‌ الکبیر صدرالدین‌ الشیرازی‌ حیاته‌ و شخصیته‌ و اهم‌ اصول‌ فلسفته
علی موسوی بهبهانی، رای‌المیرداماد و الملاصدرا فی‌ مسألة‌ حدوث‌ العالم‌ و قدمه
جعفر آلماسین، صدرالدین‌ شیرازی‌ مجدد الفلسفة‌ الاسلامیة
الکندی، الرساله فی فلسفه الاولی
محمد حسين طباطبائي، بداية الحكمة
نبيل علي صالح، نظرية الحركة الجوهرية والتكامل النفسي بين العلم والفلسفة
حبيب مقدم، فلسفة الملا صدرا... أصالة الوجود و الحركة الجوهرية... 
محمد خواجوى، لوامع العارفين فى احوال صَدراُلمُتألهیّن
همنشین بهار، ملا صدرا و حرکت جوهری - ثباتِ هویت متحرک در عین حرکت
 
Kalin, Ibrahim (2005). “Knowledge in later Islamic Philosophy: Mulla Sadra on Existence, Intellect and Intuition”. Oxford University Press.
David Burrell, Mulla Sadra on Substantial Motion: A Clarification and a Comparison with Thomas Aquinas
Meisami, Sayeh (2013). “Mulla Sadra”.
Sadr al-din al-Shirazi (2014). “Metaphysical Penetrations: A Parallel English-Arabic text”. Translated by Seyyed Hossein Nasr. University of Chicago Press.
Seyyed Hossein Nasr, “Mulla Sadra and His Teachings”, in Seyyed Hossein Nasr and Oliver LeamanRizvi, Sajjad H. (2009). “Mulla Sadra and Metaphysics: Modulation of Being”.
Rustom, Mohammed (2013). “The Triumph of Mercy: Philosophy and Scripture in MullaFazlur Rahman, Filsafat Sadra, trans. Munir A. Muin
Hossein Kohandel, Concept of Ultimate Reality in Mulla Sadra and Upanishads
Sajjad Rizvi, "Mulla Sadra", The Stanford Encyclopedia of Philosophy
Sadra”. State University of New York Press.
Ja‘far Al Yasin (1955), Sadr al-Din al-Shirazid: Baghdad University.
Ibrahim Kalin (2003), “An Annotated Bibliography of the Works of Mulla Sadra with a Brief Account of his Life,”
Mulla Sadra, Stanford Encyclopedia of Philosophy
M. ‘Abd al-Haq (1972), “Mulla Sadra’s Concept of Substantial Motion,”
Rafael Ramón Guerrero (2001), “El lenguaje del ser: de Ibn Sina a Mulla Sadra,”
Alparslan Açikgenç (1993), Being and Existence in Sadra and Heidegger, Kuala LumpurHenry Corbin (1962), Henry Corbin (1962), “La place de Mollâ Sadrâ Shîrâzî dans la philosophie iranienne”
 

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook