جان رالز و پسِ پردهِ بی خبری The veil of ignorance
این بحث در مورد «حجاب جهل» یا بهتر بگویم «پس پرده بی خبری» است که فیلسوف لیبرال و کانت گرا، جان رالز John Rawls که فلسفه سیاست را حیات و توان تازه بخشید، برجسته کرده است. اینجا تنها به کلیات اشاره کرده و سر نخ این مسأله را باز میکنم. بحث تمام و کمال آن در صلاحیت من نیست.
...
طرح اینگونه مباحث به چه درد میخورد؟
شاید روزنی به دنیای مدرن بگشاید، شاید کمک کند در حالیکه همه چیز سیاسی است، جز سیاست، از حق را ناحق کردن و «سیاست زدگی» فاصله بگیریم و در پی سخن نو باشیم.
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عدالت مقدم بر خوشبختی است
یکی از چهرههای بهنام فلسفهٔ سیاسی و فلسفهٔ اخلاق در سدهٔ بیستم، که افزون بر آزادی و برابری، دغدغه عدالت را داشت، جان رالز است که سال ۲۰۰۲ درگذشت.
...
از جمله آثار او A Theory of Justice (نظریهای درباره عدالت) است که هماکنون بهعنوان یکی از منابع کلاسیک فلسفهٔ سیاسی تلقی میشود. کتاب نظریهای در باره عدالت سال ۱۹۷۱ منتشر شد.
جان رالز در سال ۱۹۵۸ نظریهاش را به طور خام و اولیه مطرح کرده و از جمله مقاله «عدالت به مثابه انصاف» JusticeasFairness را منتشر کرده بود.
...
کتاب نظریه ای در باره عدالت، از تأثیرگذارترین متون حوزه فلسفه سیاسی به شمار میآید و در شمار مهمترین کتب در فلسفه اخلاق در ۶۰ سال اخیر است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عدالت نخستین فضیلت نهادهای اجتماعی است
دیدگاه جان رالز در فلسفه سیاسی از این نقطه آغاز میشود که منطقیترین اصول عدالت آنهایی هستند که هرکسی میتواند آن را از موضعی منصفانه بپذیرد.
رالز در توضیح «نقش عدالت» خاطر نشان میسازد که عدالت نخستین فضیلت نهادهای اجتماعی است، درست مانند نقشی که حقیقت برای سیستم تفکر انسان دارد. بنابراین، همانگونه که باید از آراستهترین و باصرفهترین نظریه، در صورت نادرست بودن آن دست کشید و یا آن را تغییر داد، همچنین باید آن قوانین و نهادهایی را که ناعادلانه هستند، حتی در صورت توافق بر سر آنها و کارکرد خوبشان تغییر داد و یا ملغی ساخت(هیچی کرد).
به اعتقاد رالز، عدالت مقدم بر خوشبختی است و خوشی و کامیابی فقط اگر عادلانه باشد بهعنوان یک ارزش مثبت تلقی میشود.
مفهوم عدالت در نظر جان رالز در عین آمیختگی به مفهوم انصاف، از مفاهیم آزادی و برابری که او داعیه آشتی اصولی میان آن دو را داشت، جدا نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظریه قرار داد اجتماعی Social Contract Theory
جان رالز یکی از احیاگران ایدهٔ قرارداد اجتماعی در دورانِ معاصر است. به نظر او مشکل عدالت از عدم توافق افراد نسبت به سهم خود از منافع اجتماعی ناشی میشود و از همین رو نظریه قرارداد اجتماعی را برای حل مسأله عدالت در سطح نظری مناسب میداند و برای تبیین نظریهاش از آن استفاده میکند.
...
در فلسفه سیاسی، قرارداد اجتماعی نظریه یا مدلی است که ریشه در عصر روشنگری دارد و در پی یافتن پاسخ خاستگاه اجتماع و مشروعیت تسلط حکومت بر اشخاص است. همین نظریه است که پایه دموکراسیهای جدید را میگذارد که در آنها اساس حکومت همرایی مردم برای زیستن در جامعه سیاسی (دولت) است.
...
قرار داد اجتماعی نام یکی از آثار مهم ژان ژاک روسو هم هست که در آن این نظریه تعقیب میشود که هر رژیم اجتماعی باید موافقت آزاد و قرارداد بین مردم باشد.
این نظریه در قرن ۱۷ و ۱۸ در اروپا تکوین پیدا کرد و کتاب لویاتان، نوشته توماس هابز، قرارداد اجتماعی نوشته روسو و دو رساله در باب حکومت نوشته جان لاک از مهمترین آثار در این مورد به شمار میروند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو مفهوم کلیدی در فلسفه سیاسی جان رالز
از جمله مفاهیم کلیدی در فلسفه سیاسی جان رالز Original Position (وضع نخستین) و «پس پرده بی خبری» Veil of Ignorance است.
وضع نخستین در اصل همان «وضع طبیعی» است که سابقهاش به زمان تامس هابز برمیگردد و جامعه شناسان آن را فرض کردهاند تا تصویری از جوامع قبل از پیدایش دولت به دست دهند.
منظور از وضع نخستین، وضعی فرضی و ایده آل است که در آن اصول عدالت گزینش میشود. در این وضع شرایطی وجود دارد که افراد جامعه بی خبر از موقعیت آینده خود، باید اصول زندگی اجتماعی را گزینش کنند.
...
رالز شرایط زیر را فرض میگیرد:
فرض کنیم هیچکس هنوز آفریده نشده و ما در مرحله قبل از ورود به این دنیا هستیم و از ما سؤال میشود اگر وارد جهان بشوید دلتان میخواهد کجا قرار بگیرید؟ این پرسش را وقتی از ما میکنند که از خیلی چیزها بیخبریم و نمیدانیم چه خواهیم شد و چه خواهیم کرد و موقعیتهای مختلفی هم که در دنیا وجود دارد بر ما پوشیده است.
همه در پس پرده بی خبری هستیم و هیچ کس جایگاه اجتماعی، جنسیت، وضعیت طبقاتی یا مقام و موقع خود را نمیشناسد و نمیداند سهمش از موهبتها و تواناییهای طبیعی، هوش، قدرت و چیزهای دیگر چقدر است. هیچکس نمیداند مفهومی که از خیر دارد چیست و میل و رغبت روانشناختی خاصش کدام است.
هیچکس نمیداند سیاه است یا سفید، فقیر است یا غنی، دانشمند است یا بیسواد، زن است یا مرد، جوان است یا پیر، و نمیداند چه موقعیت اجتماعی و نژادی و...خواهد داشت.
از ما میپرسند دلتان میخواهد مرد باشید وقتی وارد دنیا میشوید. دلتان میخواهد زن باشید؟...برده باشید، آقا باشید...چی میخواهید باشید؟
...
جان رالز میگوید کسانیکه در پس پرده بی خبری هستند و از فردای خودشان بیخبرند، شرایطی را برای ورود به جهان پیشنهاد میکنند که این شرایط به ضررشان نباشد. هیچکس چیزی که به زیان خودش باشد پیشنهاد نمیکند. یعنی پیش خودش میگوید خیلی خب، اگر من وارد دنیا بشوم و نظام برده داری مثلاً رسم باشد چه بسا من برده بشوم، پس بهتر است اصلا نظام برده داری نباشد تا «من»ی که وارد جهان میشوم احیاناً و امکاناً به بردگی گرفتار نشوم. یا ای کاش که تفاوتی بین زن و مرد نباشد. چون شاید زن به دنیا آمدم و آنوقت از یک حقوقی محروم میشوم...
اگر این بی خبری وجود نداشته باشد هرکس اصولی را تحمیل میکند که به نفع خودش باشد. بنابراین این افراد به توافق و قرارداد نخواهند رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جان رالز عدالت را تبلور انصاف میداند
همینکه افراد در پس پرده بی خبری هستند و از آینده بیخبر، ترغیب میشوند تصمیمهای خود را مبتنی بر انصاف (عدم تبعیض) بگیرند و به دنبال قواعدی باشند که بتواند آزادی همه را تأمین کند و نابرابریها به محرومیت افراد محروم نیفزاید.
وقتی پس پرده بی خبری هستیم و نمیدانیم فردا که وارد جهان میشویم کجا قرار خواهیم گرفت، قاعدتاً عدالت را آنچنان معنا و اعمال میکنیم که تبعیضی نماند.
رالز میگوید البته در جهان تساوی مطلق هم برقرار نمیشود، بهرحال یکی قویتر است یکی ضعیفتر است و...
باید تا آنجا که دست ماست این چندگانگی و نابرابریها را به خاطر خودمان هم که شده، رفع و رجوع کنیم...(...)
...
به نظر جان رالز این افراد برای آنکه در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند، قراردادهایی وضع میکنند که ناگزیر منصفانه است و همین جاست که «نظریه عدالت» او با مفهوم «انصاف» گره میخورد.
جان رالز عدالت را تبلور انصاف میداند و میگوید در وضع نخستین، آدمیان بهناچار روی اصولی معقول و منصفانه توافق میکنند. نقشی که این اصول در تفکیک حقوق، تکلیفها و تقسیم مزایای اجتماعی برعهده میگیرد همان است که مفهوم عدالت نامیده میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رابرت نوزیک Robert Nozick و نقد جان رالز
عمدهترین نقدی که به جان رالز شده، غیر قابل تحقق بودن جامعه فرضی او است. شرایطی که برای تحقق عدالت اجتماعی ترسیم کرده، اساساً فرضی، خیالی و ناشدنی است. حتی با فرض تحقق چنین جامعهای، و تصمیمگیری افراد از پس پرده بی خبری، باز هم نمیتوان امیدی به تحقق عینی تصمیمات اخذ شده داشت. زیرا در هر صورت هنگامی که افرادی در جایگاه عینی ممتازی قرار گرفتند، امکان سوء استفاده از آن جایگاه و مقام وجود دارد و به همین صورت افرادی که به منزلت ویژه و ممتازی دست نیافتهاند، امکان برهم زدن وضعیت فعلی از سوی آنان وجود دارد...
نظریه جان رالز خالی از اشکال نبود، بهمین دلیل وی در سال ۱۹۹۳ با نوشتن کتاب دیگری به نام «لیبرالیسم سیاسی» کوشید گرد و خاک نظریهاش را بگیرد.
فیلسوف آمریکایی، رابرت نوزیک که دیدگاه جان رالز را نقد کرده، گفتهاست: از این پس، هرگاه درباره عدالت سخن میگوییم یا باید رالزی باشیم یا بگوییم به چه دلیل نیستیم.
وی در برابر «عدالت به مثابه انصاف» که جان رالز پیش کشیده، از «عدالت به مثابه استحقاق» Entitlement Theory صحبت کرده و نظریه رالز در باب عدالت را نقد کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
عدالت نوعی تصرف در جهان است
در چین و هند و ایران باستان اشارات کلی به عدل و انصاف کم نشده و در سنّتِ اسلامی هم آسمانها و زمین بر ستونِ عدل برپا گشته است و...
ازاین گذشته، واژه انصاف در متون دینی کم نیست. «انصاف از بهترین صفات اهل خداست» و از جمله یکی از صفات خداوند، منصف است و عادل.
...
آیا میتوانیم بگوییم چون بسیار پیشتر از زمانه جان رالز، مثلاً در نهج البلاغه صحبت از انصاف شده و...، پس علی بن ابیطالب پیشکسوتِ امثال جان رالز است و آنان نوبرش را نیآوردهاند؟!
درست است که عدالت بیتبار و بدون پیشینه نیست اما برای کسیکه با دنیای مدرن آشناست و پرسشهای سنت را در خور روزگارِ دیگری چون امروز نمییابد و معتقد است فقه میرا و ایستای موجود راه به جایی نمیبرد، جواب سئوال فوق منفی است.
...
توجه کنیم که عدالت تنها فضیلتی فردی و تهی از هر سویهی اجتماعی نیست. تلاش برای برهم زدن بی عدالتی و نظم جاری است. نوعی تصرف در جهان است.
عدالت بدون مفاهیمی چون آزادی وبرابری و حق اصلاً متصور نیست. حال بگذریم که اصلاً شالودهی فقه ایستا که نگهبان نظم موجود است بر بی عدالتی بناشده و در منابع فقهی از سطوح اولیه مثل «لمعه» و «شرایع» و «مکاسب» تا کتب اجتهادی بالاتر چون «حدائق» و «جواهر» و... حتی به اندازه یک ورق راجع به حقوق بشر بحث نشدهاست.
...
به مقوله Veil of ignorance (پس پرده بی خبری)، توماس هابز، امانوئل کانت، ژان ژاک روسو، جان لاک، مهاتما گاندی و توماس جفرسون به نوعی گوشه زدهاند. در سنتهای عرفانی هم به «نظریه غفلت» غزالی یا به تمثیل حمام مولوی برخورد میکنیم اما این مسأله که گویا جهان را غافلان اداره میکنند و هوشیاری برای عالم دیگر است و...موضوعش بالکل جداست.
آنچه جان رالز میگوید چیزی دیگر و محدود و مقید به وضع انسانی و تدوین اصول عدالت است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
* جان رالز، نظریه عدالت، ترجمه مرتضی بحرانی – سید محمد کمال سروریان
* جان رالز (۱۳۸۳) عدالت به مثابه انصاف، ترجمه عرفان ثابتی،
* جان رالز، «عدالت به مثابه انصاف»، ترجمه: مصطفی ملکیان، نقد و نظر، شماره ۱۱-۱۰
* آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی
* لیهی، مایکل (۱۳۸۴) ایا عدالت اجتماعی امکان پذیر است، ترجمه حمید رزاق پور، راهبرد، شماره ۳۶
* جهانبگلو، رامین (۱۳۸۴) در جستجوی عدالت، نگاهی کوتاه به زندگی و اندیشه رالز، جهان کتاب، سال هفتم، شماره هفدهم و هجدهم
* بشیریه حسن (۱۳۷۸)، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم
* خلجی، مهدی، از جهانِ بسته به کیهانِ بیکران
* غریاق زندی، داوود، «نظریه عدالت به مثابه انصاف جان رالز»، نشریه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره ۱۸۵ ـ ۱۸۶
* سروش، عبدالکریم، فضیلت شرم
* محبی، بهرام، جان رالز و اندیشه عدالت
* براین مگی، مردان اندیشه، پدید آورندگان فلسفه معاصر، ترجمه: عزت الله فولادوند
* دهباشی، حمید، «نقدی بر لیبرالیسم جان رالز»، کیان، شماره ۴۸، شهریور ۱۳۷۸
* مایکل ایچ، لسناف، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، ترجمه: خشایار دیهیمی
* مقاله خودم در دانشنامه ویکیپدیا
...
سایت همنشین بهار
ایمیل
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook