ما همه چائوشسکو هستیم
راهی رومانی شدم تا «سرزمین گوجه های سبز» را که برنده نوبل ادبیات «هرتا مولر»(1) در رمان معروفش به تصویر کشیده از نزدیک ببینم. میخواستم پای صحبت کسانی بنشینم که دوران چائوشسکو را تجربه کردهاند و بدانم چرا «هرتا مولر» نام کتابی را که به اوضاع رومانی میپردازد، قلب حیوانی(2) گذاشتهاست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمادی از خفقان در دوران چائوشسکو
با مضمون سخنرانی «هلموت فروندورفر»(3) (رومانی جزیرهای نگونبخت در جنوب شرقی اروپا است)، و با نظرات «ماتئی ویسنییک»(4) نمایشنامهنویس رومانیایی- فرانسوی که در نمایشنامه «تماشاچی محکوم به اعدام»(5) عصر چائوشسکو را زیر ذرّه بین گرفته و نشان داده ارزشها لگدمال میشوند، اندکی آشنا بودم.
همچنین دو فیلم سینمایی از «کریستین مونگیو»(6) - در مورد رومانی - را دیده بودم. «قصههایی از دوران طلایی»(7) و «چهار ماه و سه هفته و دو روز»...
...
در فیلم «قصههایی از دوران طلایی»، اهالی روستایی کوچک باید کار و زندگی خودشان را رها کرده، درختان را رنگ آمیزی و چراغانی کنند، به گاوهای خودشان «قشو» (برس تمیز کننده) بکشند و منگولههای رنگ و وارنگ بیآویزند و جادههای روستا را آب و جارو کنند چون یکی از مسؤولین عالیرتبه قرار است تشریف فرما شوند.
منابعی که بر شمردم نظر فرهنگ ورزان رومانی را در مورد رژیم پیشین بازتاب میدهد. دو فیلم «کریستین مونگیو» هم، نمادی از خفقان در دوران چائوشسکو است، امّا نمایش کامل محاکمه او و همسرش و تماشای کسانیکه تشنه خون آن دو بودند، حرف و حدیث دیگری دارد. بسیاری از کهنسالان رومانی میگفتند «آن دادگاه ظالمانه بود.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منطق حق و باطل همه جا کار نمیکند
در سقوط چائوشسکو همین کافی بود که او خودش را مردم میدانست. کبر و غرور کار دستش داد و بر زمینش کوبید. درواقع او خودش به خودش شلیک کرد. از این زاویه چائوشسکو، یادآور منم منم بازی کسانی است که شور آزادیخواهی دارند ولی تحمل نظرات مخالف خودشان را ندارند و خودی و غیرخودی درمیآورند، در قدرت هم که نباشند، یک پا چائوشسکو هستند.
واقعش ما همه چائوشسکو هستیم. اگر هم قدرت را به چالش میکشیم، تنها به مصادیق آن میپردازیم وگرنه چنانچه خودمان بر خر مراد سوار شویم، دیگر پائین بیا نیستیم. کم نبوده و نیستند کسانیکه در آعاز با شور انقلابی و میهنی در برابر ستم و استبداد ایستادند و انگیزهای جز برفراری عدالت اجتماعی و آزادی نداشتند اما وقتی سوار اسب قدرت شدند، به جلد فرعون رفتند و بازی درآوردند.
چائوشسکو نیز به زندان ستمگران افتاده و رنجها دیده بود.
متأسفانه منطق حق و باطل همه جا کار نمیکند و سمبه پر زور قدرت است که حرفش را به کرسی مینشاند. قدرت در چشم همه تئوریسینهای سیاسی نوعی مشروعیت ایجاد میکند و مشروعیت قدرت هم اقتضاء میکند مخالف سرکوب شود.
پانویس
1) Herta Müller
2) Animalul inimii
3) Helmut Frauendorfer
4) Matei Vişniec
5) Le Spectateur condamné à mort
6) Cristian Mungiu
7) Amintiri din Epoca de Aur
...
در همین رابطه
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook