اصلِ عدمِ قطعیّت؛ خاصیت بنیادین و گریزناپذیرِ جهان
Uncertainty Principle
...
این بحث در مورد «اصلِ عدمِ قطعیّت»[۱] در مکانیک کوانتومی[۲] است که «وِرنر کارْل هایزنبرگ»[۳] فیزیکدان آلمانی هوادار افلاطون، در سال ۱۹۲۷ میلادی فرمولبندی کرد. تلاش میکنم به زبان غیر ریاضی اندکی هم که شده آن را توضیح دهم. بنا بر اصل فوق؛ هرچه یک کمیّت را دقیقتر بدانیم دانش ما به متغّیر مزدوج آن کمتر خواهد بود و بالعکس. مثلاً هرچه مکان یک ذره را دقیقتر بدانیم اطلاعات ما در باره سرعت آن کمتر است.
...
یکی از پایههای بنیادی مکانیک کوانتوم، مقولهای مربوط به فیزیک است، اما کسانی بیآنکه آنرا دقیقاً بشناسند، برای کوبیدن مخالف و بهکُرسینشاندن حرف خویش، وقت و بیوقت به آن گریز زده و از معنی تهی میکنند. بر مرتجعینی که به احکام عصر شترچرانی چسبیده و سکولاریسم را به لاابالیگری نسبت میدهند حرَجی نیست. از کسانیکه دَم از روشنگری و ولتر و منتسکیو میزنند و جهل و جنایت و خرافه را به خدا و دین و رسولان نسبت میدهند انتظار است...
نمیخواهم بیشتر توضیح دهم. برگردیم به اصلِ عدمِ قطعیّت که نشانگر گام نهادن آدمی بر آستانه جدیدی از آگاهی است،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده یک ذره، ویژگیهای آن را تغییر میدهد
اصل عدم قطعیت؛ یکی از خواص ماهیتی سیستمهای موج مانند است و وجود آن در مکانیک کوانتوم نیز ماهیت موجی اجسام کوانتومی است. بنا بر اصلِ عدمِ قطعیّت، جفتهای مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه[۴] (اندازهٔ حرکت یا مقدار حرکت) نمیتواند با دقتی دلخواه حساب شود. به عبارت دیگر، افزایش دقت در کمیّت یکی از آن خواص، مترادف با کاهش دقت در کمیّت خاصیت دیگر است. علت این امر آن است که برای تعیین دقیق مکان یک ذره مثل الکترون باید فوتونی با طول موج کوتاه به آن تابانده شود تا موقعیت دقیق آن مشخص گردد. ولی این کار باعث میشود که انرژی ذره (الکترون) افزایش پیدا کرده و اندازه حرکت آن بیشتر شده و در نتیجه دقت در اندازهگیری سرعت و تکانه کم شود. حرف هایزنبرگ در ابتدا این بود که مشاهده یک ذره، ویژگیهای آن را تغییر میدهد و داشتن اطلاعات دقیق را ناممکن میسازد. روی این حساب رفتار گذشته و آینده هیچ یک از ذرات بنیادی را نمیتوان دقیقاً پیشبینی کرد. بعبارت دیگر قطعیّت از بین میرود بخصوص که اندازهگیری یا بهتر بگویم «اثر مشاهدهگر»[۵] هم روی نتیجه تأثیر خودش را میگذارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جهان کوانتومی، همه چیز دگرگونه و عجیب است
مشاهده چیست؟ معنای مشاهده این است که باید یکی از کوانتاهای امواج الکترومانیتیک - انرژی الکترومانیتیک -(فوتون) به جسمی برخورد کند و از آن جسم برگردد به چشم ما یا به دستگاه ناظر.
«وقتی که عمل مشاهده را انجام میدهیم، مومنتوم momentum (تکانه)، انرژی حرکتی یا (همان) اندازه ذره نور (فوتون) آنقدر بالاست که به خاطر انتقال انرژی که به الکترون میدهد، سیستم ما را دگرگون میکند.»[۶]
توجه داشته باشیم که برخلاف فیزیک کلاسیک و دستگاه نیوتونی؛ در جهان کوانتومی، همه چیز دگرگونه و عجیب است. ما در تجربیات روزانه، میتوانیم هر پدیدهای را مشاهده کنیم و خواص آن را هم اندازه بگیریم، بدون آنکه پدیده مورد نظر را تحت تاثیر قرار دهیم. همین الان که شما دارید این مقاله را میخوانید، از مکان اشیای دور و بَر خود خبر دارید و میدانید که چی کجاست. در حالی که در جهان کوانتومی هیچ چیز سر جای خودش نیست و قطعیتی ندارد.
فرض کنیم که در جستوجوی مکان یک الکترون هستیم. برای پی بردن به پاسخ، نیازمندیم آنرا مستقیماً تماشا کنیم. این مشاهده طبیعتاً در تاریکی محض امکانپذیر نیست. پس مجبوریم از اندکی نور برای روشنسازی قلمرو الکترون مزبور استفاده کنیم؛ اما انرژی فوتونهای موجود در همان نور اندک، مایه دردسر است. چرا؟ چون سرعت ذاتی الکترون را دستخوش تغییراتی کرده و آن را از حوزه دید ما خارج میسازد. انگار الکترون لیز میخورد یا فرار میکند!
با کم کردن شدت نور تلاش میکنیم «احتمال» تعیین سرعت آن را افزایش دهیم اما ذره مزبور جا خالی میدهد و آنرا گم میکنیم. چرا؟ چون عدم قطعیت مکان آن با کاهش شدت نور، افزایش مییابد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیتوان با یک دست دو هندوانه برداشت!
خلاصه نمیتوان با یک دست دو هندوانه برداشت و سرعت و مکان یک ذره را همزمان تعیین کرد. اصلِ عدمِ قطعیّت؛ همین است. همین رابطه بین اندازهگیری و نتیجه آن. توجه داشته باشیم که این عدم قطعیّت بخاطر محدودیت وسیله اندازهگیری ما نیست؛ ذاتی مکانیک کوانتومی است. یعنی چه؟ یعنی دقت وسیلهی اندازهگیری ما هر چه باشد(هر چه باشد)، باز هم ممکن نیست مقدار دو کمیّت تکانه و مکان را در یک زمان بطور دقیق بدانیم.
...
ما میتوانیم حرکت یک توپ پینگ پنگ را، بدون آنکه مسیر آن را تحت تاثیر قرار دهیم، پیگیری کنیم. اما در مورد مسیر حرکت یک الکترون ابدا وضع به همین منوال نیست و تعقیب الکترون بدون متاثر ساختن مسیر حرکت(آن) تقریبا نشدنی است و همین امر سبب ایجاد یک عدم قطعیّت در مشاهدات ما میگردد. برای آشنایی بیشتر با این موضوع، اندازهگیری مکان یک اتومبیل و یک الکترون را در نظر بگیریم. نوری که به اتومبیل در حال حرکت برخورد میکند و به سمت چشمهای ما برمیگردد، نمیتواند اثر قابل ملاحظهای روی حرکت اتومبیل داشته باشد. اما برای اندازهگیری موقعیت یک الکترون در اتم، باید از تابشی با طول موج خیلی کوتاه(اندازهی اتم) استفاده کنیم. انرژی این تابش به حدّی است که میتواند اندازه حرکت الکترون را به طور قابل ملاحظهای تغییر دهد، صرف مشاهده الکترون، حرکت آن را تحت تاثیر قرار داده و میتواند آن را از مدارش خارج کند.[۷] از همینرو، فیزیکدانان مجبور شدند از قلمروی آزمایشگاه تجربی پا را فراتر نهاده و به سوی قلمرو ریاضیات انتزاعی[۸] پیش بروند.[۹]
...
از آنجا که همه پدیدههای کوانتومی با موجها توصیف میشوند، انتخابی نداریم جز این که محدودیت خود را در توانایی اندازهگیری همزمان دو متغّیر مکمّل پذیرفته و قبول کنیم که توانایی علم برای مشاهده و اندازهگیری جهان حد معینی دارد. تعیین مکان و اندازه حرکت بطور همزمان با هر دقت دلخواه امکانپذیر نیست...
از آن پس اصلِ عدمِ قطعیّت هایزنبرگ مبنای راهنمای تحقیقات ذرهای گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جان دانش در کالبد علیّت آرمیدهاست
بعد از آنکه هایزنبرگ نظریه خودش را ارائه کرد اینجا و آنجا پیچید که آنچه دترمینیسم (موجبیت)[۱۰] نامیده میشود «حرف مفت» است! منظور از موجبیت این است که هر حادثه علتی دارد (علت عامه)
گاهی موجبیت به معنای قابلیت پیش بینی بکار رفتهاست. (البته این دو مطلب یکی نیست)
...
به مرور زمان مفهوم علیت عامه در میان فیزیکدانان، خاص تر و خاصتر شد و سرانجام این تز را که (الف) قوانینی تخلف ناپذیر وجود دارند، و (ب) به کمک این قوانین میتوان آینده هر سیستم فیزیکی را از حال آن پیش بینی کرد موجبیت نامیدند.[۱۱] این سخن هم به میان آمد که اصل علیّت دیگر کارایی ندارد. غافل از اینکه روابط عدم قطعیّت، اثباتناپذیری حاکمیت علیت را نشان میدهند نه امکان اثبات عدم حاکمیت آن را»[۱۲]
جان دانش در کالبد علیت آرمیده؛[۱۳] و در قلمرو قوانین دینامیک، که به بررسی نقش متقابل نیروها و حرکت اجسام (از ذرهای غبار گرفته تا یک کهکشان) میپردازند، علیّت حی و حاضر است.[۱۴] بدلائلی که جای بحثاش اینجا نیست؛ مشکل علیت در اصلِ عدمِ قطعیّت هایزنبرگ، مشکل زبان و انتقال مفاهیم است و حتی در قوانین آماری نیز علیت پادشاه است. ادعای علّی نبودن حوادث اتمی، مبتنی بر این فرض است که نظریه کوانتم را کاملِ کامل بگیریم[۱۵]، اگر این نظریه کم و کسری داشته(ناقص) باشد، میتوان حوادث اتمی را مبتنی بر علل تاکنون نایافته دانست. ضمناً دلیلی نداریم که سطح زیر کوانتومی را رد کنیم. حال بگذریم که اصلاً علیت یک اصل تجربی نیست که با تجربه نفی شود.
هایزنبرگ که پیشتر میگفت علّیت متضمن این حکم است که اگر حال را دقیقاً بدانیم آینده قابل پیشبینی است(با توجه به روابط عدم قطعیّت)، حال را نمیتوانیم به صورت کامل بدانیم. وی در یک سخنرانی که در ۹ دسامبر ۱۹۳۰ در باره نقش روابط عدم قطعیّت در فیزیک در وین ایراد کرد قانون علیت را به صورت زیر فرموله نمود: «اگر در یک زمان تمامی اطلاعات مربوط به یک سیستم را بدانیم این امکان هست که بتوانیم بدون ابهام، رفتار فیزیکی سیستم را برای آینده پیش بینی کنیم»[۱۶]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غیرقطعیترین گزاره در حیطهی قوانین آماری، «اصلِ عدمِ قطعیّت» است
گفته میشود «آلبرت انیشتین»، همچنین، ماکس پلانک، برگمن، لئون برونشویگ، ادینگتون، فون لوئه و کارل پوپر...ناقد نتیجهگیریهای شتابزده از اصلِ عدمِ قطعیّت بودند. گفته میشد غیرقطعیترین گزاره در حیطهی قوانین آماری، «اصلِ عدمِ قطعیّت» است. انیشتین تصریح نمود باور نمیکنم که خدا برای کارهایش تاس میاندازد.[۱۷] او به حتمّیت اصالت میداد و آنچه را امثال «نیلز بور» تصادف میپنداشتند نمیپذیرفت. انیشتین اعتقاد داشت که تصادفی بودن حاصل جهل ما از برخی ویژگیهای بنیادی واقعیت است. در نامهای به رایکه Fritz Reiche نوشت: «من باور ندارم که خداوند نرد بازی میکند. اگر او میخواست این کار را بکند آن را بطور کامل انجام میداد...دراینصورت ما اصلاً مجبور نبودیم که دنبال قوانین بگردیم.»
...
در تعریف دقیق ریاضی، میان احتمال و امکان تفاوت میگذارند، یعنی احتمال وقوع یک امر ممکن که میتواند صفر باشد، از لحاظ منطقی امکان پذیر است. یعنی به همه چیز نمیتوان سرسری اتفاق گفت. جنبههای نظری و پایههای ریاضی مربوط به فرایندهای تصادفی Stochastic processes نشان میدهد «تصادفی نمودن» برخی فرآیندها صرفا به علت عدم علم و عدم توانایی دسترسی ما به علت دقیق آن پیشامدهاست. به لحاظ ریاضی و نظریه احتمالات Probability theory آنچه ما اتفاق و تصادف مینامیم به نوعی دترمینه و قانونمند است.
...
کسانی بحث متغیرهای پنهان Latent variable (در مقابل متغیرهای مشاهده شده) را هم پیش کشیدند؛ متغیرهایی که بصورت مسقیم قابل مشاهده نیستند اما از میان آنچه قابل مشاهده هستند توسط یک الگوی ریاضی استنباط میشوند.
ماکس پلانک آنچنان که در کتاب «علم به کجا میرود» گفتهاست اصلِ عدمِ قطعیّت را عدم قطعیّت در دانش بشر میدانست و عدم قطعیّت در طبیعت را قبول نمیکرد.
کارل پوپر هم در کتاب «منطق اکتشاف علمی» دراصلِ عدمِ قطعیّت اما و اگر کردهاست. به باور وی وجود حدّی برای دقت که مدعای هایزنبرگ است، نتیجه منطقی فرمولهای تئوری کوانتوم نیست، بلکه فرضی اضافی است. بعلاوه تعبیر هایزنبرگ از عدم قطعیّت آزمونناپذیر و حاوی عناصر متافیزیکی و لذا ابطال ناپذیر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موجود شناخته شده؛ موجود قبل از شناسایی نیست
البته در این واقعیت بحثی نبود و نیست که ما برای شناخت طبیعت مجبور به دخالت در آن هستیم و این دخالت سبب میشود که برای شناخت یک واقعیت آن را از حالت قبل از شناخت و یا نفس الامر خود خارج سازد، یعنی موجود شناخته شده موجود قبل از شناسایی نیست. حتی در اندازهگیری دمای آب وقتی دماسنج را در آب قرار میدهیم دماسنح باید با آب همدما شود و برای این کار قدری از انرژی آب را از آن میگیرد یا قدری به آن انرژی میدهد، بسته به آن که در دمای پایینتری باشد یا بالاتر. بعبارت دیگر هیچ گاه دمای واقعی آب قابل اندازهگیری دقیق نیست.
البته میشود با کوچککردن دماسنج نسبت به محیط مورد اندازهگیری این خطا را کم و کمتر کرد اما نمیتوان آنرا به صفر رساند. این تازه مربوط به فیریک کلاسیک بود. فیزیک مدرن که جای خود دارد. در فیزیک مدرن کوچکترین ابزار مشاهده فوتون است و دخالت آن به حدی است که خطای وارد شده غیر قابل چشمپوشی است.
مهمترین بحث فلسفی فیزیک کوانتومی در رابطه با «اصلِ عدمِ قطعیّت» تاثیر ناظر بر منظور یا تغییری است که عمل مشاهده بر مورد مشاهده دارد. درواقع «ناظر و منظور یا عالِم و معلوم بر یک دیگر اثر میگذارند» و این را که شناخت حقایق در واقع و نفس الامر ممکن نیست و این عدم توانایی ربطی به محدودیت در ابزار ندارد فیلسوفانی چون ملا صدرا و کانت نیز اشاره کردهاند.
در فلسفه کانت هم آنچه که ما از شیء و موضوعی درک میکنیم پدیدار و یا ظاهری Phenomenon است که محتملاً با ترکیب واقعیت خارجی آن پیش از آنکه در ذهن ظاهر شود اختلاف دارد. شیء فی نفسه Noumenon اگرچه که میتواند موضوع فکر و استدلال ما قرار گیرد ولی هرگز قابل تجربه نیست زیرا در حین تجربه در حال عبور از مجاری حواس و فکر ما تغییر شکل میدهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصلِ عدمِ قطعیّت به درون ماده نور انداخت
اصلِ عدمِ قطعیّت نشانگر گام نهادن آدمی بر آستانه جدیدی از آگاهی بود و با تلاش امثال شرودینگر، هایزنبرگ و دیراک...به درون ماده نور انداخت.[۱۸] البته قبل از ارائه اصلِ عدمِ قطعیّت توسط هایزنبرگ؛ از سوی دانشورانی چون «کورنو» Antoine Augustin Cournot، رنوویه Charles Renouvier، شانس Tychism، فرانس سرافین اکسنرFranz Serafin Exner و...زمزمههایی در باره عدم موجبیت(دترمینیسم) بگوش میرسید.
...
از آنجا که پایههای فیزیک مدرن، فیزیک کلاسیک است[۱۹]، این سئوال پیش میآید که قوانین مکانیک کوانتومی چه تاثیری بر مفاهیم مکانیک کلاسیک دارند؟ جهت سیر زمان چگونه تعیین میشود؟ نظم جهان به کدامسو میرود؟ و چگونه دنیای آشنای پیرامونمان را میتوان با عدم قطعیتی که بر جهان اتمها سایه افکنده، آشتی داد؟ آیا فیزیک کوانتوم با استفاده از «اصلِ عدمِ قطعیّت» به بحث قدیمی جبر و اختیار پایان داده است؟ آیا میتوان گفت که حقیقتِ سیاه و سفید به حقیقت خاکستری انتقال یافته، و هم برساختههای معرفت شناسانه و هم نهادهای اجتماعی و سیاسی تابع اصلِ عدمِ قطعیّت میشوند؟ آیا در صحت و سقم پدیدههای واقعی همواره درجاتی از عدم قطعیت صدق میکند؟ و آیا عدم قطعیت حاکم بر جهان کوانتومی جزئی از رفتار ذاتی تمامی اجزای این جهان شگفتانگیز است؟
The Uncertainty Principle
The more precisely the position is determined, the less precisely the momentum is known in this instant, and vice versa.
Heisenberg, uncertainty paper, 1927
…
The Heisenberg Uncertainty Principle states that you can never simultaneously know the exact position and the exact speed of an object. Why not? Because everything in the universe behaves like both a particle and a wave at the same time. Chad Orzel navigates this complex concept of quantum physics.
…
This is a succinct statement of the "uncertainty relation" between the position and the momentum (mass times velocity) of a subatomic particle, such as an electron. This relation has profound implications for such fundamental notions as causality and the determination of the future behavior of an atomic particle.
Because of the scientific and philosophical implications of the seemingly harmless sounding uncertainty relations, physicists speak of an uncertainty principle, which is often called more descriptively the "principle of indeterminacy."
...
The position and momentum of a particle cannot be simultaneously measured with arbitrarily high precision. There is a minimum for the product of the uncertainties of these two measurements. There is likewise a minimum for the product of the uncertainties of the energy and time.
This is not a statement about the inaccuracy of measurement instruments, nor a reflection on the quality of experimental methods; it arises from the wave properties inherent in the quantum mechanical description of nature. Even with perfect instruments and technique, the uncertainty is inherent in the nature of things.
Cassidy, D. "Certain of Uncertainty." Ch. 12 in Uncertainty: The Life and Science of Werner Heisenberg. New York: W. H. Freeman
Cassidy, D. C. "Answer to the Question: When Did the Indeterminacy Principle Become the Uncertainty Principle?" Amer. J. Phys. Gasiorowicz, S. Quantum Physics, New York: Wiley, 1995.
Landau, L.D. and Lifschitz, E. M. Quantum Mechanics (Non-Relativistic Theory)
Pais, A. "The Uncertainty Relations, with a Look Back at the Correspondence Principle."
پانویس
1) اصلِ عدمِ قطعیّت Uncertainty Principle
2) مکانیک کوانتومی Quantum mechanics شاخهای بنیادی از فیزیک نظری است که با پدیدههای فیزیکی در مقیاس میکروسکوپی سرو کار دارد. فیزیک نظری شاخهای از فیزیک است که با استفاده از مدلسازیهای ریاضی پدیدهها و انتزاع ٬ سعی در توضیح٬ پیشبینی و قانونمندسازی طبیعت دارد. فیزیک نظری در مقابل فیزیک تجربی قرار میگیرد که از ابزارهای تجربی و آزمایشی برای بررسی این پدیدهها استفاده میکند.
3) ورنر کارل هایزنبرگ Werner Karl Heisenberg
4) تکانه momentum در فیزیک اندازهٔ حرکت یا مقدار حرکت کمیتی برداری است.
5) اثر مشاهدهگر Observer effect به تأثیر عمل مشاهده بر پدیدهٔ مورد مشاهده گفته میشود. اغلب ابزارهای اندازهگیری برای انجام کارشان ناخواسته بر چیزی که اندازهگیری میکنند تأثیر میگذارند، برای نمونه فشارسنجی که برای اندازهگیری فشار تایر خودرو استفاده میشود، معمولاً هنگام اندازهگیری موجب خروج مقدار کمی از هوای داخل آن میشود و بنابراین بر فشار داخل آن تأثیر میگذارد. این اثر در حوزههای مختلفی از فیزیک دیده میشود.
6) دکتر علی نیرّی، دقیقه ۱۹ ویدیوی زیر: https://www.youtube.com/watch?v=scsCxYwZd3M
7) در مکانیک کوانتوم که با اشیاء بسیار ریز سروکار دارد مشاهدهٔ یک سامانه بدون تأثیرگذاری بر آن ممکن نیست و بنابراین مشاهدهگر را باید بخشی از سامانهٔ مورد مطالعه فرض کرد. اما گاهی اثر مشاهدهگر Observer effect با اصلِ عدمِ قطعیّت اشتباه گرفته میشود. (درحالیکه این دو اصلاً یکی نیست)
8) هایزنبرگ نشان داد عدم قطعیت در اندازه گیری مکان ذره، ضرب در عدم قطعیت در سرعت آن، ضرب در جرم ذره، نمیتواند از عدد معینی که به ثابت پلانک معروف است کمتر شود.
9) ثابت پلانک، یک ثابت طبیعی در فیزیک است که بیان کننده اندازه کوچکترین واحد انتقال انرژی و از مفاهیم اساسی در مکانیک کوانتومی است. این حد، به راه و روش اندازه گیری وضعیت و سرعت ذره بستگی نداشته و مستقل از جرم ذرهاست.
10) در تعریف دترمینیسم؛ فرهنگ فشرده آکسفورد اشاره نموده: «تزی که میگوید هرچه رخ میدهد بهوسیله یک سلسله ضروری علّی تعیین میشود»
11) مهدی، گلشنی، دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر، ص ۲۱۵
12) Jammer, M, The Philosophy of Quantum Mechanics (New York Wiley- Interscience, 1974),..PP.77-78
13) سنایی، احسان، چیستی علیت
14) در مقاله ابوحامد محمد غزالی زیر عنوان «خاکی که غزالی بر سر علیّت ریخته است»، اشاره کوتاهی به علیت کردهام.
15) Jammer, M, The Philosophy of Quantum Mechanics (New York Wiley- Interscience, 1974),P. 76
16) واژهٔ کوانتوم quantum به معنی «بسته» یا «دانه» است. در فیزیک، به معنای کمترین مقدار ممکن از یک کمیت شرکت کننده در یک اندرکنش (تعامل) است.
17) "As I have said so many times, God doesn't play dice with the world."
18)What is the Heisenberg Uncertainty Principle? - Chad Orzel https://www.youtube.com/watch?v=TQKELOE9eY4
19) اصلِ عدمِ قطعیّت هایزنبرگ (ویدئو – کلاس درس)
هایزنبرگ در شمار دانشمندانی بود که در پنجمین کنفرانس سُلوی (۱۹۲۷)؛ در بروکسل وابسته به انستیتو بینالمللی فیزیک و شیمی سُلوِی (International Solvay Institutes for Physics and Chemistry) شرکت داشت. موضوع کنفرانس؛ الکترونها و فوتونها بود و معروفترین فیزیکدانان آن زمان در بارهٔ نظریه تازه مدون شدهٔ کوانتمی با هم تبادل نظر کردند
در همین رابطه
...
صدای هایزنبرگ (کلیک کنید)
...
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook