فایل صوتی آیتالله منتظری و قهقههِ قاتلین
در صفحات ابتدائی رُمان آناکارنینا Anna Karenina اثر تولستوی؛ لحظهای که همسر اُبلونسکی Oblonsky متوجه کژ رفتاری شوی خویش میشود و به او اعتراض میکند، واکنش اُبلونسکی پوزخند زشتی است که ناخودآگاه بر لبانش نقش میبندد. اُبلونسکی پس از آن دیگر نمیتواند جفا به همسرش را انکار یا توجیه نماید. همان پوزخند کار دستش داد.
آدمی در بسیاری از مواقع؛ خودش نیست یا بهتر بگویم خودِ خودش نیست. رفتارش مهندسیشده و بنا بر موقعیت است. خود را میپوشاند و در زیر نمودی که به چشم دیگران میآید، قاییم میشود. حال بگذریم که دانسته و ندانسته به نوعی در تعارض با خود هم به سر میبَرد. انگار هیچکس غریبهتر از خودِ آدمی نسبت به خودش نیست...
در سلول زندان اما؛ و بویژه وقت رحیل که «عمر سبک سایهی ما بسته به آهی ست»، خودِ واقعی ما که از انظار پنهان و استتار شده بود کشف حجاب میکند و با هزار چشم به ما زُل میزند.
...
جُدا از هنگامهِ مرگ و سلول زندان؛ گاه لحظاتی هم پیش میآید که نقاب از چهره ما میافتد و دیگران همان را در ما میبینند که هستیم و نه آنچه مینماییم.
- وقتی اثبات خود را در نفی دیگران میبینیم،
- وقتی به سقوط گفتار میافتیم و قضاوتهای پست و پلید میکنیم.
- وقتی حق به جانب؛ جوش میآوریم و پرت و پلا میبافیم.
- آنگاه که به خود دسته گل میدهیم و سایرین در چشممان خس و خاشاک جلوه میکنند،
- وقتی چون طبلهای زیر گلیم؛ تنزهطلبی پیشه میکنیم و، یهو(ناگهان) با یک واکنش که گویی از نهانخانه ناخودآگاه مان سرچشمه میگیرد آن کار دیگر میکنیم...
در اینگونه موارد؛ پردهها کنار میرود. فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دقیقه سی و پنجم فایل صوتی
نکته تکاندهنده در دقیقه سی و پنجم(۳۵ و ۲۷ ثانیه) فایل صوتی آیت الله منتظری در مورد اعدامهای سال ۱۳۶۷، یکی از این لحظات را نشان میدهد.
سرکردهِ هیئت مرگ حسینعلی نیری میگوید: «چند روز پیش به آقایون عرض کردم که ما رسممون همیشه این بود در دادگاه که ایام مُحّرم رو قطع میکردیم. من بهشون خواهش کردم که هر چی داریم...که ما دیگه نکشونیم به مُحّرم.
آیتالله منتظری سخنان وی را قطع کرده و میگوید: [یعنی تا مُحّرم نرسیده] زود بُکشیم!
در این لحظه؛ قاتلین، بیاختیار، با صدای بلند قهقهه سرمیدهند و میخندند.
...
عسل پوشان سرکه فروش؛ که خود را «رحیم» مینمودند و پیش آیتالله منتظری ادای شِبلی و بایزید درمیآوردند، نه فقط انسانهایی را، بلکه نوعی از انسان بودن را میخواستند از بین ببرند و این واکنش ناگهانی و ناخودآگاه(قهقهه زشت)، طینت واقعیشان را بیش از پیش بر ملا کرد و پشت رفتار مهندسیشدهاشان را نشان داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت مرگ و عقده حقارت
من با روانشناسی آشنایی ندارم و از فرایندها و «ذهن ناهشیار» Unconscious mind و راز و رمز آن سر درنمیآورم. تنها میدانم که ناخودآگاه مخزن احساسات؛ افکار و تمایلاتی است که خارج از آگاهی هشیار آدمی قرار دارند. بعبارت دیگر ضمیر ناخودآگاه انباری است پر از تمایلها، آرزوها و حب و بغضهای خارج از دسترس که بر اندیشهها و اعمال انسان تاثیر میگذارند.
ممکن است آدمی نسبت به بخش ناخوداگاه خود وقوف چندانی نداشته باشد اما دیگران از طریق رفتار و بیان و ادا و اطوار وی میتوانند شمّهای از آن را دریابند. یعنی ضمیر ناخوداگاه آدمی با عملکرد او کشف حجاب میکند.
قهقهه پلید قاتلان نیز؛ بیآنکه خود بدانند بازتاب شقاوت درونشان بود. در آن لحظه آنان بر طینت خویش تنیدند. اینگونه مواقع «هر کسی بر طینت خود میتنَد»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ سنتگرایی مبتذل با اندیشه مدرن
آیتالله خمینی در فتوایِ سر به نیست کردنِ زندانیانِ سیاسی در سال ۶۷؛ گوشهِ چشمی هم به داستان غبارآلود بنی قریظه و رفتار مُنتسب به پیامبر داشت و او در طول تاریخ اسلام تنها کسی بود که از آن واقعه پُر شبهه، قاعده فقهی ساخت و حکم قتل داد. واقعهای که رقمسازیها و شاخ و برگهای آن بر خلافِ روایتِ «ابن اسحاق» در سیرهاش که «طبری» از آن کپی برداری کرده ـ به راستی جای چون و چرا دارد. موضع نگرفتن علنی در برابر آن جفای آشکار؛ علامت رضا است. هرچه را که از آن چشم بپوشیم حمایت کردهایم. هرچه را که از آن بگذریم، تأئید نمودهایم.
...
وقتی فتوای کشتار بهترین فرزندان این میهن مظلوم؛ حکم خدا لقب میگیرد، همه کسانیکه با سکوت خویش برآن صّحه گذاشتند، حتی اگر در شمار کسانی نبودند که به زندانیان دستبند و چشم بند و تیر خلاص زدند، همدل و همراه این شقاوت ضدبشری هستند.
از کسانیکه گفته میشود با نظام قانلان فاصله گرفته و صحبت از اصلاح طلبی میکنند انتظار میرود بیش و پیش از کند و کاو در مقولاتی چون تجربه نبوی یا احوال مولانا جلال الدین با صریحترین بیان از آن ستم بزرگ رازگشایی کنند.
...
قتل عام سال ۶۷ را میتوان جنگ سنتگرایی مبتذل با اندیشه مدرن، نیز ارزیابی نمود. چرا ؟ چون تفکری که آیتالله خمینی آن را نمایندگی میکرد، با رحمت و مهر و با دنیای نو میانه نداشت و متعلق به عهد بوق بود.اعضاء هیئت مرگ هم؛ در حُکم «بیماران» تبهکار بودند که صغرٰی کبرٰی کردنشان برای توجیه اسیرکشی سال ۶۷، در واقع گزارشی بود از عقده حقارت خودشان. حقارت در برابر کی؟ در برابر قتلعامشدگان و جریانی که(در مجموع) ارزشهای والا و انسانی را نمایندگی میکرد. برای غلبه بر این عُقده؛ میبایست به جان زندانیان سیاسی بیافتند و یکجوری کینه خود را فرو نشانند.
در شاهنامه نیز آمدهاست «شغاد» که در برابر برادرش؛ رستم دستان، عُقدهی حقارت داشت، سرانجام او را به کام مرگ کشاند. «بهمن» پسر اسفندیار هم؛ وقتی بر اسب قدرت پرید، تا توانست به خاندان رستم جفا کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
چرا فایل صوتی سخنان آیتالله منتظری در مورد قتلعام سال ۶۷ اینهمه سر و صدا کرد؟ مضمون سخنان ایشان که به صورت مکتوب وجود داشت.
یکی از دلایل آن فرهنگ گفتار بنیاد و شفاهی است. نوشتار در اصل تصویر و شکلهایی است که روی کاغذ یا هر چیز دیگر ثبت میشود و میبینیم. اما در گفتار با آوا و صوت سر و کار داریم. زیر و بم صداها، مکث ها و تکیه آیتالله منتظری بر برخی واژهها شنونده را در غباری از حیرت فرومیبرَد و با رنج و اعتراض آن انسان دردمند، همنشین میکند.
در این رابطه
...
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook