رسول خدا، برتر از سؤال نیست (1)داستان غمبار اُم قِرفَه
این بحث را از ویدئو یا فایل صوتی بشنوید
...
آن تقاضاگر که اندر پرده است
قصهای از من تقاضا کردهاست
تا کنم در پرده آن قصه ساز
نغمهای، کان نشنود جز اهل راز
خود چه گویم من که اندر پیش دوست
نیست رازی کان نه او را پیش روست
لیک در هر دل بُوَد رازی دگر
پرده هر نغمه را سازی دگر
گرچه خود این نغمهها از یک صداست
راه هر پرده از آندیگر جداست
وَرچه در ظاهر بسی زیر و بَم است
این همه پژواکها زان یک دَم است
چون به جز او نیست اینجا هر چه هست
راز و ساز و نغمه و پرده، وی است
دکتر عبدالحسین زریّنکوب - دفتر ایام
...
این بحث که تحریر بخش اصلی آن سالیان پیش صورت گرفته و در نوجوانی بذر پرسش را در باغچه ذهن من کاشتهاست، به رویارویی زید بن حارثه در وادی القری، با طایفه بنیفزاره اشاره دارد. جنگی که زید، در رمضان سال ششم هجری(۶۲۷ میلادی)، به خواست رسول خدا، از سرگرفت. در آن «سَریّه»(در آن نبرد) پیرزنی به نام اُم قِرفَه که در جبهه مقابل پیامبر بود، کشته شد. قتلی فجیع همراه با شکنجه که از آنزمان تا کنون زیر سؤال است.
اینگونه مباحث مخاطبین خاص خودش را دارد. کسانیکه به قول آندره ژید عظمت در نگاه آنهاست نه در آنچه میبینند. کسانیکه باور دارند باید بر لب جوی تاریخ بنشینیم و از آن بیاموزیم. چرا که مرتجعین کهنه و نو از ناآشنایی ما با وقایع تاریخی، سوءاستفاده میکنند. از شما دعوت میکنم به این بحث با تأمل و تأنی و با چشم جان بنگرید. امیدوارم ذهنّیت من مقّدم بر واقعیتهایی نباشد که در اسناد و مدارک یافت میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیشینه نقد محمد بن عبدالله
طایفه بنیفزاره، پیشتر به زید بن حارثه و نیروهایش هجوم برده و با گرفتن تلفات سنگین، دار و ندارشان را هم برده بودند، همچنین برای قتل پیامیر زمینه چینی میکردند. همین دو دلیل باعث شد محمدبنعبدالله، زید بن حارثه را مامور کند تا جنگ با آنان را از سر گیرد. وی به سپاه زید رهنمود داد روزها را کمین کرده و شبها حرکت کنید تا دشمن از حرکت شما آگاهی پیدا نکند. در خلال بحث به این داستان برمیگردیم.
پیشینه نقد پیامبر به سده هفتم میلادی باز میگردد، زمانی که اعراب غیرمسلمان حجاز عمدتاً به خاطر تبلیغ توحید، در کلامشان به او میتاختند. یهودیان همعصر محمد نیز انتقاداتی را طرح کردهاند نظیر ناتوانی درآوردن معجزاتی مانند معجزات موسی. در سدههای میانه در اروپا، مسیحیان و یهودیان از منظر دیگر و بر اساس آموزههای دینی خود به نقد محمد پرداختهاند. در دوران مدرن نیز بر اساس رویکرد کلی نقد دین و دینداری و ارائه تفسیر مادی و تقلیلگرایانه از رویدادهای تاریخی به انتقاد از او پرداخته شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سَریّه بنیفزاره
قبل از آنکه به این موضوع پپردازیم ببینیم سَریّه دقیقاً به چه معناست. در بیشتر منابع، عنوان غزوه بر جنگهایی اطلاق شده که رهبری آنها را خود پیامبر بر عهده داشتهاست. سَریّه را هم جنگهایی دانستهاند که پیامبر شخصا در آنها حضور نداشته و فرماندهی را به یکی از یاران خود واگذار کردهاست. اما در لغت نامههای عربی و متون کهن، واژه غزوه به معنی مطلق جنگ آمدهاست و واژه سَریّه به معنی گروه یا دستهای که به مأموریتی جنگی اعزام میشدهاست. واقدی که جنگهای صدر اسلام را به رشته تحریر درآورده، همه این جنگها را - اعم از اینکه پیامبر در آنها فرمانده بوده یا نبوده - غزوه نامیده و بر همین اساس کتاب خود را «المغازی» یعنی جنگها، نام نهادهاست.
...
و اما سَریّه بنیفزاره
منزلگاه بنیفزاره که رگ و ریشههایشان به طوایف «ذبیان» و «غطفان» و نهایتاً «قحطانیان» میرسید، در نجد و وادیالقری بود. (احمدبن علی، قلقشندی، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ص۳۵۹.)
...
طبری در مورد اعزام لشکری از سوی پیامبر به این منطقه برای جنگ با آنان مینویسد: «در مورد این سَریّه دو قول است: اول آنکه فرمانده آن زیدبن حارثه بوده و قول دوم، آن است که ابوبکر فرماندهی این سَریّه را بر عهده داشتهاست». (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۴۳ و، ج۳، ص۲۲)
اما دیگر نویسندگان اهلسنت، به جز ابناثیر که عیناً همین دو نقل قول را در مورد این سَریّه آورده(الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۹–۲۱۰)، کسانی چون احمدبن حسین بیهقی(دلائل النبوه، ج۴، ص۲۹۰)، محمدبن سیدالناس(عیون الأثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، ج۲، ص۱۵۴)، محمدبن احمد ذهبی(تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۴۶) و ابن کثیر(در البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۲۰) و... به نقل این ماجرا پرداخته و فقط آن را به ابوبکر نسبت دادهاند. این در حالی است که واقدی نویسنده مشهور کتاب المغازی، بدون هیچگونه تردیدی زیدبن حارثه را فرمانده این سَریّه دانسته و به احتمال فرماندهی ابوبکر در جنگ مزبور، اشاره هم نکردهاست.(محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۵۶۴)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داوری، غیر از پیشداوری است
حدود ۷۰ سال پیش، دکتر علیاکبر فیاض، وقایع اصلی یک دوره تاریخ اسلام از ظهور تا سقوط خلافت را به رشته تحریر درآورد. (سال ۱۳۲۷)
آن آموزگار ارجمند در گزارش مستند خویش، استفاده درست از منابع متعدد و رعایت بیطرفی علمی را نشان داده و در ذکر وقایع اتفاقیه به دام پیشداوری نیافتادهاست. (داوری، جدا از پیشداوری است.)
...
دکتر فیاض، در سال ۱۳۳۳ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد را بنیاد نهاد. وی مدتی ریاست انجمن ادبی بهار و ریاست هیئت تحریریه مجله آستان قدس رضوی را بر عهده داشت، نایب رئیس انجمن قلم خراسان نیز بود و در انجمن ادبی مشهد و انجمن ادبی ایران شرکت میکرد. چشمگیرترین کار دکتر فیاض تصحیح تاریخ بیهقی است.
...
کتاب تاریخ اسلام در دانشگاه مشهد تدریس میشد و داستان زید بن حارثه و برخوردش با طایفه بنیفزاره و قتل فجیع «اُم قِرفَه»، برای من غریب بود. هماکنون نیز که بیش از چهل سال از آن ایام میگذرد پرسش و انتقاد من پیرامون «سَریّهزیدبن حارثه الی اُم قِرفَه» باقی است. البته آنزمان اشراف بسیار کمتری به تنظیم رابطههای پیامبر اسلام داشتم. بعلاوه استبداد زیر پرده دین کشف حجاب نکرده بود و ذهن امثال من هم با همه پویایی، به درک رخدادهای این چنین در صدر اسلام، قد نمیداد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زید بن حارثه و قتل اُم قِرفَه
زید را محمد در ده سالگی به فرزندی گرفت. او به همراه علی و ابوبکر از اولین مردانی بود که به دین اسلام گروید. زید با زینب دختر جحش ازدواج کرد اما پس از مدّتی، از او جدا شد تا پیامبر با وی ازدواج کند که داستان دیگری دارد. زید در شمار مهاجرین بود و در سال ۶۲۹ میلادی(سال هشتم هجرت) در جنگ موته جان باخت. اسامه فرزند اوست که پیامبر او را در جوانی فرمانده نبرد با رومیان کرد.
زید تنها صحابی پیامبر است که نامش در قرآن هم آمدهاست.(سوره احزاب: آیه ۳۷)
مولوی در مثنوی داستانی را به زیدبن حارثه نسبت میدهد که در حقیقت مربوط به پدر او حارثه است.
گفت پیغامبر صباحی زید را
کیف اصبحت ای رفیق با صفا
...
در کتاب دکتر فیاض اشاره شده بود که محمد بن عبدالله گروهی را به فرماندهی زید بن حارثه به ناحیهٔ وادی القری فرستاد. در آنجا این گروه با طایفه بنیفزاره(از تیره بنی بدر) روبرو شدند که به قصد راهزنی راهشان را سد کردند. بین آنها جنگ درگرفت و مسلمانان شکست خوردند. زید هم زخمی شد اما توانست فرار کند و خود را به مدینه برساند. واقدی در المغازی میگوید چنان زید و یارانش را زخمی کردند که پنداشتند مردهاند. زید سوگند خورد تا انتقام شکست خود را از بنیفزاره نگیرد از انجام روابط زناشویی خودداری خواهد کرد. (از ریز داستان میگذرم.) پس از بهبودی زخمهای زید، پیامبر دوباره او را به خواست خودش به وادی القری فرستاد. بار دوم زید پیروز شد و این بار پیرزنی به نام اُم قِرفَه(فاطمه بنت ربیعه) و دختر او(جاریه) گیر افتادند و اسیر شدند.
اُم قِرفَه، شریف آن طایفه و فردی شاخص بود و میگفتند با فرزندان و قوم و خویشش قصد جان محمد را کردهاست. «پنجاه شمشیر به سقف خانهاش برای سوارکاران خویشاوندش میآویخته تا آنها را به سراغ پیامبر بفرستد»(کانت یغلق فی بیتها خمسون سیفا...)
او گویا شعر هم میگفت و پیامبر را در اشعارش به ریشخند گرفته بود. دکتر فیاض یادآور شده که اُم قِرفَه نزد اعراب دارای مقام بالایی بود، چنانکه ضربالمثلی دربارهٔ او داشتند: اگر شریفتر از اُم قِرفَه هم بودی، بیش از این نبودی(لو کنت أعزّ من اُم قِرفَه ما زدت)
...
القصه، زید در میانه راه به یکی از همراهانش به نام «قیس بن محسّر» دستور داد که اُم قِرفَه را بکشد و او، آن زن سالخورده را به شکل فجیعی کشت. هر یک از پاهای وی را بوسیله طنابی به دو شتر(یا دو اسب) بست و در دو جهت مختلف رها کرد تا او شقّه شد. قتلی همراه با شکنجه که از آنزمان تا هماکنون زیر سؤال است.
این واقعه سال ششم هجری در ماه رمضان اتفاق افتاد.
قتلها قتلاً عنیفاً، ربط برجلیها حبلاً ثم ربطها بین بعیرین حتی شقاها شقاً و کانت عجوزاً کبیراً(۶۴۲–۴، طبری)
ربط أم قرفه الفزاریه بین فرسین فشقّها نصفین، و کان ذلک بأمر زید بن حارثه لماغزا بنیفزاره. و أسر اُم قِرفَه.(الاصابه فی تمییز الصحابه - شهاب الدین احمد بن علی بن حجر ابن حجر عسقلانی صفحه ۴۳۴۵)
...
اینکه مسافران و بازرگانانی که به مدینه آذوقه و کالا میآورند از شّر بنیفزاره در امان نبودند، و بنیفزاره به قرارداد عدم تخاصم که از طریق یکی از سرانشان(عیینه بن حصن فزاری) با پیامبر بستند عمل نکردند و در جنگ خندق هم مقابل پیامبر ایستادند... شیوه برخورد با اُم قِرفَه را توجیه نمیکند.
گرچه سیره ابن اسحاق(قدیمیترین منبعی که به درگیریهای عصر رسول پرداخته)، به قتل اُم قِرفَه اشاره نکردهاست و سیره نویسی اساساً دهها سال بعد از درگذشت پیامبر، باب شده و از اینجهت گاه به موارد نادرستی در ثبت وقایع گذشته برمیخوریم اما...
به داستان اُم قِرفَه، منابع کهن(با اندکی تفاوت) اشاره کردهاند و نمیشود آنرا لاپوشانی کرد. یا به امثال واقدی مولف المغازی ایراد گرفت که گویا به روایت کذب متوسل شدهاست!
الکامل فی التاریخ ابن اثیر ص ۱۷۱۴، السیره النبویه ابن هشام ص ۹۵۲، تاریخ طبری صفحه ۱۳۰۷، المغازی واقدی ص ۸۰۶، التنبیه و الإشراف مسعودی، الطبقات الکبری نوشتهٔ ابن سعد، تاریخ یعقوبی، و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا براستی محمد، «أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» است؟
در تاریخ یعقوبی(احمد بن أبی یعقوب)، جلد ۲ صفحه ۷۱ آمدهاست: «اُم قِرفَه چهل تن از خویشان و نسل خویش را مأمور کرده بود تا به مدینه رفته و پیامبر صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند.»
آیا جرم اُم قِرفَه این هم بود که به پیامبر ناسزا میگفته و قصد مقابله با وی را داشتهاست؟ حمله به کاروان مسلمانان و اقدام و برنامهریزی برای قتل پیامبر، البته بدون واکنش نمیماند. در جنگ هم حلوا پخش نمیکنند و با کشت و کشتار همراه است. اشکال اما، در شیوه برخورد با اسیر است. اسیرکشی. آنهم از سوی کسی که در موردش گفته شده «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
...
با دیدن منابع مستند این رویداد، از رخت خود بیرون رفتم و از خودم میپرسیدم آیا براستی محمد، رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ و «أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(نمونه نیک) است و واقعاً تکمیل مکارم اخلاق را در نظر داشتهاست؟ هر یک از پاهای اُم قِرفَه را بوسیله طنابی به دو حیوان سرکش بستند و در دو جهت مختلف رها کردند تا پیرزن از وسط شقه شود و پیامبر هم به این امر رضا داد؟ آنهم به این جرم که جلوتر سد راه زید بن حارٍثه شده و گروهی از بنیفزاره او و همراهانش را سخت زخمی کردند و دار و ندارشان را گرفتند؟
...
رسول ارجمندی که از کشتن زنان و کودکان در جنگ نهی میکرد(صحیح بخاری جزء ۴ صفحه ۷)، همو که تبلیغ شده به سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ(وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ) و به مقام قابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنیَ رسیده و خداوند خُلق و خوی او را با تعبیر عظیم یاد کرده(إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ) و او را به عنوان اسوه عصرها و نسلها معرفی نموده(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)، آیا او به چنین قتل شنیعی رضا دادهاست؟
...
«امتاع الاسماع» نوشته احمد بن علی مقریزی صحبت از گرداندن سر مقتول در مدینه هم کردهاست. فأمر رسول الله برأسها فدیربه المدینه لیعلم قتلها(رسول خدا فرمان داد تا برای اطلاع از قتل او سرش در مدینه چرخانده شود).
(إمتاع الاسماع المقریزی، جلد ۱ ص ۲۷۱)
دکتر فیاض هم در صفحه ۹۰ کتابش به همین موضوع اشاره کردهاست. البته منابع مهمی مانند واقدی، ابن هشام، ابن سعد، بلاذری، یعقوبی، طبری، مسعودی... چنین چیزی را نگفتهاند و از این جهت پذیرفتنش مشکل است. بخصوص که مقریزی منابع و راویان خود را ذکر نمیکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقل قولهای طبری با واقدی و ابن هشام یکسان نیست
سَریّه(جنگ) مورد بحث در کتب مورخین یکسان گزارش نشده و این خودش جای مکث دارد.
- نقل قولهای طبری با واقدی و ابن هشام یکسان نیست. توجه داشته باشیم که ابن هشام و واقدی حدود صد سال زودتر از طبری زندگی میکردهاند، از همین رو، منابعشان معتبر تر است.
- به گفته ابن هشام و طبری، زید به جنگ فرستاده شده و جان سالم به در میبرَد، در حالی که واقدی از فرستادهشدن وی برای تجارت به سوی شام و درگیری وی و همراهانش با قبیله بنیفزاره و زخمی شدن زید صحبت میکند.
- برخلاف ابن هشام، طبری و واقدی این داستان را طول و تفصیل دادهاند، طبری یک جا این درگیری را با نام سَریّه زید بن حارثه یاد میکند و فرمانده آن را خود زید میداند اما جای دیگر کتابش از ابوبکر به عنوان فرمانده نبرد نام بردهاست.
- طبری در یک زمان دو نقل را ذکر میکند. یک جا خبر از اسارت اُم قِرفَه است و در دیگری خبر از کشتن او، و حال آنکه ابن هشام سند این روایت تاریخی را(که در آن اُم قِرفَه کشته شده)، نقل نکردهاست.
- گرچه ابن اسحاق و ابن سعد و واقدی، نام زید بن حارثه را در این داستان آوردهاند اما روایت دیگر منسوب به «سلمه بن اکوع»، از ابوبکر نام میبرَد. یعنی به جای زید بن حارثه، ابوبکر آمدهاست و او بوده که در وادی القری با طایفه بنیفزاره درگیر شدهاست. (السیرهالحلبیه ۲۵۲)
- دربارهٔ فردی که اُم قِرفَه را به قتل رسانده و نیز در مورد سرنوشت دختر وی که اسیر شده روایت ابن هشام با واقدی و طبری یکی نیست. اخبار متشتت و ناهماهنگی در منابع وجود دارد. (واقدی، ۵۶۴–۵، یعقوبی، ۷۱، طبری...)
- دختر اُم قِرفَه را سلمه بن عمرو دستگیر کرده بود و ابن هشام میگوید سلمه از رسول خدا خواست تا آن دختر را به وی بدهد و او پذیرفت. سلمه نیز او را به دائى خود بخشید. اما واقدی برعکس این مطلب را ذکر کرده و میگوید سلمه فهمید که رسول خدا تمایل به او دارند و او را به پیامبر بخشید و پیامبر دختر اُم قِرفَه را به حزن بن ابى وهب بخشیدند. طبری اما طور دیگری ذکر کرده و میگوید: پیمبر او را به مکه فرستاد که چند تن از اسیران مسلمان که در چنگ مشرکان بودند در عوض وى آزاد شدند.
- گفته میشود محمد مصطفی که زن شوهر کشته را به بستر میبُرد، از دحتر اُم قِرفَه هم نگذشت! اما، روایت غالب این است: محمد دختر اُم قِرفَه را به دائیاش حزن بن ابی وهب بخشید و او با وی ازدواج کرد و عبدالله بن حزن حاصل آن پیوند بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچکدام از صحابه به نحوه کشتهشدن اُم قِرفَه اعتراض نکردهاند
گیج و منگ شده و از خودم میپرسیدم چگونه ممکن است پیامبر از شقه شدن یک پیر زن اسیر راضی باشد. چنین رفتار غیرقابل دفاعی با سنت و سیره او در تعارض است. مگر نه اینکه بنا بر منطق خود فاتحان، اسیر جنگی را باید آزاد ساخت، یا عوض گرفت تا با اسرای خودی معاوضه شود؟(فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا)
...
محمد اصحاب خود را از مثله کردن افراد و حتی حیواتات وحشی منع میکرد. (ابن جوزی، ۷۳۰)
محمد اصحاب خود را از مثله کردن افراد و حتی حیواتات وحشی منع میکرد. (ابن جوزی، ۷۳۰)
یکبار عمر میخواست دندانهای سهیل بن عمرو را که در بدر اسیر شده بود بشکند، با این هدف که دیگر قادر به سخنوری بر علیه پیامبر نباشد، پیامبر به شدت مخالفت کرد و اصحاب خود را از مثله کردن افراد نهی نمود. (واقدی، ۱۰۷، ابن هشام، ۴۷۸).
«ایاکم و المثله و لو بالکلب العقور»(نهجالبلاغه، فیضالاسلام، نامه ۹۷۸،۴۷)
...
از این گذشته، پیامبر، ابوالعاص(شوهر دخترش) و هباربن اسود را که به او در آغاز آنهمه ستم کردند در اوج قدرت بخشید. تنظیم رابطه وی با عکرمه پسر ابوجهل، و «صفوان بن امیه» و «اِبْن زِبَعْری» شاعر و نیز کعب بن زهیر شاعر توانایی که بعداً «قصیده لامیه» را سرود، با قتل فجیع اُم قِرفَه در تناقض است. با خودم خیلی کلنجار میرفتم تا یک جوری اینگونه وقایع را توجیه کنم. (توجیه یعنی بیان وجه صحیح Justified البته هر توجیهی، توجیه نیست.)
...
فکر میکردم نمیشود درخت را دید اما جنگل را نادیده گرفت. صغری و کبری میچیدم تا یک جوری مسأله را رفع و رجوع کنم. فکر کردم در یک ارکستر بزرگ هم، زومکردن روی تک تک سازها(بدون توجه به کل آهنگ) خطاست. در آن ارکستر هرکسی ساز خود را زده، بطور مجزا گوشهای از آهنگ را مینوازد. چه بسا بعضیهاشان بنا بر حکمی که آن آهنگ میکند، در یک برهه اصلاً دست به ساز خود نزنند تا در فواصل هارمونیک دیگری بر اساس تم آهنگ اصلی که رهبر ارکستر تنظیم کرده بنوازند. برای اینکه کل آهنگ را متوجه بشویم نمیتوانیم روی یک ساز و قطعه متمرکز شده و نتیجه این است و جز این نیست بگیریم. بر همین اساس، نمیتوان با زیرسؤالبردن یک واقعه در سال ششم هجری، یک تاریخ پر فراز و نشیب با آنهمه رنج و شکنج را نادیده گرفت.
...
پرسش یا بهتر بگویم تردیدم را با چند آموزگار خوب دانشگاه مشهد ازجمله استاد سید جلالالدین آشتیانی، دکتر محمود رامیار و استاد کاظم مدیرشانهچی در میان گذاشتم. آقای آشتیانی پاسخ دادند باید مقتضیات زمان حضرت رسول(ص) را در نظر داشت. آن زمان جنگ و جدال حرف اول را میزد و خشونت حاکم بود. دکتر محمود رامیار هم همین نظر را داشتند. آقای شانهچی گفتند اینکه هیچکدام از صحابه در این مورد اعتراض نکردهاند نشان میدهد در پذیرش نقلقولها باید محتاط بود. بهرهگیری از علم رجال، تراجم و حدیث و...میتواند در صحت روایات ایجاد تردید کند.
...
دکتر قاسم صادقی در کلاس درس تاریخ اسلام از برخورد پیامبر با مخالفین بویژه یهودیان به شوخی و خنده میگذشت و موضوع بطور جدی زیر ذره بین نمیرفت. انگاری خیلی عادی بوده آنچه گذشتهاست. متاسفم که پا نداد که این سؤال را با دکتر علی شریعتی که احترام ویژهای به دکتر فیاض قائل بودند، در میان بگذارم.
...
بعدها(سال ۱۳۷۴) که دکتر محمود مهدوی دامغانی مترجم ارجمند طبقات الکبیر(طبقات الکبری) محمد بن سعد، آن اثر عظیم را منتشر نمود، در پاورقی برگ ۸۹ جلد دوم این کتاب که از کهنترین منابع پژوهش و مطالعه در بارهٔ زندگی و سیره پیامبر است(برگ ۸۷۰ از متن کامل کتاب) نوشتند این سریّه[جنگ زید بن حارثه در وادی القری] در سیره ابن هشام و طبری و ابن اثیر و سیره النبویه اسماعیل ابوالفداء نیامده و رفتاری که با اُم قِرفَه شده قطعا مورد رضایت حضرت ختمی مرتبت(ص) نبودهاست.
...
با این توضیح که روایتها یکسان نیست - برای مثال ابن هشام سند این روایت تاریخی را(که در آن اُم قِرفَه کشته شده)، نقل نکرده و تنها از کشتن وی خبر داده، اما طبری و واقدی نحوه کشته شدن او را با تفصیل نوشتهاند - یادآور میشوم که داستان فوق در سیره ابن هشام(صفحه ۹۵۲-۳) و تاریخ طبری(صفحه ۱۳۰۷) همچنین در الکامل فی التاریخ ابن اثیر(ص ۱۷۱۴)، اشاره شدهاست، بعلاوه عکسالعمل پیامبر بعد از دیدار با زید، نشان از نارضایتی ایشان ندارد. در مسند عائشه سیوطی به نقل از واقدی، نقل قول زیر از عایشه ثبت شدهاست:
«...چون زید بن حارثه از سفر برگشت رسول خدا در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر در حالی که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین میکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- زید را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزی خود را داد.»
قدم زید بن حارثه من سَریّه اُم قِرفَه و رسول الله صلی الله علیه و سلم فی بیتی، فاتی زید فقرع الباب فقام الیه رسول الله یجری ثوبه عریانا، ما رایته عریانا قبلها، حتی اعتنقه و قبله، ثم سائله فاخبره بما ظفر الله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسؤولیت پیامبر تردید برنمیدارد
توجه داشته باشیم که داستان اُم قِرفَه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده و ۱۹ سال از اسلام آوردن زید بن حارثه میگذشته و در این مدت و حتی قبل از آن زید در کنار پیامبر اسلام بوده و یکی از سرداران سپاه اسلام محسوب میشود و از آنجا که زید بن حارثه در شمار اولین کسانی بود که به حضرت رسول ایمان آورد، او مسؤول آن شیوه ناصواب با اُم قِرفَه است. پیامبر گرچه خود در صحنه حضور نداشته و بدان کار فرمان ندادهاست، اما از یک جهت مسؤولیت دارد. در هیچکدام از منابع گفته نشده که ایشان به این عمل اعتراض کردهاست، انگار شقهکردن یک اسیر، یک زن سالخورده فتح است و قبحی نداشتهاست.
...
از آنجا که مورخین با آب و تاب اینگونه وقایع را شرح دادهاند و در میان پیروان محمدبن عبدالله، هیچکس آن شیوه برخورد را محکوم نکردهاست، یک سؤال پیش میآید:
آیا این واکنش یا بهتر بگویم این بیواکنشی نشانهی پذیرفتنی بودن اینگونه گزارشها در ذهن فردی و ذهنیت جمعی آن دوران بودهاست؟ آیا بخاطر این است که کُدهای اخلاقی در زمانهای مختلف فرق دارند و ارزشهای هر دوره متفاوت است؟همان بحث آناکرونیسم
...
بنا بر فرمول ظروف مرتبطه، باید مضمون آنچه در سریه زید بن حارثه پیش آمد، در سایر رفتارهای پیامبر هم، خودش را نشان دهد. آیا چنین است؟...
ای تقاضاگر درون همچون جنین
چون تقاضا میکنی اتمام این
سهل گردان ره نما توفیق ده
یا تقاضا را بهل بر ما منه
بخش اصلی این یاداشتها را سال ۲۰۰۶ نوشتم. زمانیکه تارنمای افشا(که بعدها زندیق نام گرفت) روبهراه بود...
...
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook