طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم
در جنگ ایران و عراق هر کسی کشک خود را میسابید
...
فغان ز جغد جنگ ومرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته وشکسته پر وپای او
...
کجاست روزگار صلح و ایمنی
شکفته مرز و باغ دلگشای او
کجاست عهد راستی و مردمی
فروغ عشق و تابش ضیای او
کجاست دور یاری و برابری
حیات جاودانی و صفای او
فنای جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او
زهی کبوتر سپید آشتی
که دل برد سرود جانفزای او
ملکالشعرا بهار
این بحث در مورد طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم(جنگ ایران و عراق) است. جنگ هشت ساله که نزد اعراب با نامهای «قادسیه صدام» و «جنگ اول خلیج»(حرب الخلیج الأولی) و در ایران با نامهای «دفاع مقدس» و «جنگ تحمیلی»... شناخته میشود.
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق از هوا و زمین به طور گسترده به میهن ما حمله کرد و با ۱۲ لشگر وارد خاک ایران شد. این کار از نظر حقوق بینالملل تجاوزی آشکار بود. (بنا بر تعریف تجاوز در مجمع عمومی ملل متحد در سال ۱۹۷۵)
وقتی نیروهای عراقی از خاک ما عقب رانده شدند(از ۲۲ تیر ماه ۱۳۶۱ به بعد)، رژیم ایران نیز، همان کاری را کرد که عراق در آغاز جنگ مرتکب شد. ۵ سال و ۹ ماه در پی فتح بصره و سرنگونی حکومت عراق بود. اینهم نوعی تجاوز بود. بگذریم که مرتجعین با سیاستهای نابخردانه خویش، زمینه عینی ورود متجاوزین را فراهم نمودند و در تنور جنگ هیزم ریختند و به آتش دامن زدند.
البته حساب مردم و جوانان فداکاری که با دست خالی به مقابله تانکهای عراق رفتند و از میهن خویش دفاع نمودند، جداست. بهترین جوانان ایران زمین به دفاع از تمامیت ارضی کشورشان برخاستند و جان باختند. امتناع انصاف و واقع بینی میتواند چشمان ما را لوچ کند و بسیاری از فداکاریها را نبیند یا به حساب جنگافروزان و نظام حاکم بگذارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تراژدی انسانی هشت ساله میان ایران و عراق
جنگ ایران و عراق، طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم بود. (جنگ ۱۵ ساله ویتنام متعارف و کلاسیک محسوب نمیشود)
جنگ ایران و عراق، خصوصیتهای منحصربهفرد و مخصوص به خود را داشت. برخلاف جنگ هند و پاکستان یا جنگ اعراب و اسرائیل، یک برخورد شدید و کوتاه مدت نبود. در این جنگ، برخوردی میان آمریکا و شوروی به عنوان دو ابرقدرت روز دنیا وجود نداشت و این دو هر یک فقط طرفدار یکی از طرفین نبودند. در جنگ ایران و عراق برخلاف جنگ جهانی دوم درگیری نظامی، محدود به منطقه خاصی از دنیا بود.
جنگ ایران و عراق نبردی بر سر خاک(مانند آنچه همزمان در جزایر فالکلند میان آرژانتین و بریتانیا واقع شد) نبود. همچنین بر خلاف جنگ کره، جنگ بر سر سرمایهداری و سوسیالیسم نیز نبود.
در پایان این تراژدی انسانی هشت ساله میان ایران و عراق، تغییر عمدهای در ترکیب دو کشور بهوجود نیامدهبود. رهبران دو کشور (آیتالله خمینی و صدام تکریتی) همان کسانی بودند که هشت سال پیش نیز زمام امور را به دست داشتند و مرزهای دو کشور همان مرزهایی بود که هشت سال قبل هم بر آنها توافق وجود داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدام شش ماه هم در عراق دوام نمیآورد
از اواخر سال ۱۳۵۸ خرید دو هزار دستگاه تانک نفربر خاکی- آبی EE-11 Urutu از برزیل توسط رژیم صدام حسین گویای آن بود که او زمینه تدارک برای اجرای حمله نظامی خود به ایران را، لااقل از این مقطع زمانی طرح ریزی کردهاست. تانکهای مزبور از نقطه نظر نظامی به منظور عملیات عبور دادن نیروهای نظامی از رودخانه کارون به خاک ایران بود.
حالا پس از سالیان دراز مشخص شده که پیش از شروع جنگ، عراق مانورها و تمرینهایی را برای حرکت سریع یگانهای بزرگ در مسیر شط العرب(اروند رود) ترتیب میداد. عراق همچنین مقادیر عظیمی ابزارآلات و تمهیدات جنگی را در این منطقه جاسازی میکرد و مشغول اجرای طرحهای مهندسی نظامی بود که حمله به ایران را برایش تسهیل مینمود.
...
در برافروختن آتش جنگ، نقش رژیم عراق تردید برنمیدارد اما زمینهسازی برای جنگافروزی و فتنه جویی، از سوی قاتلین زندانیان سیاسی بود که تصور میکردند انقلاب هم خربزه است و میشود به اینجا و آنجا صادر کرد!
در نخستین هفته بعد از انقلاب، که صدام حسین، موسی اصفهانی، نوهی آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی را برای رفع کدورتها و حسن همجواری و دوستی دو کشور ایران و عراق پیش بنیانگذار جمهوری اسلامی فرستاد و پیغام داد که از رفتار قبلی خود پوزش میخواهد و آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است، آیتالله خمینی خط و نشان کشید که:
«صدام شش ماه هم در عراق دوام نمیآورد، چون میداند که امواج مردم عراق بر میخیزد، او را هم میبرد، آنجا که شاه را برد...»
آنروزها دولتهای کویت و بحرین از اینکه نمایندگان جمهوری اسلامی در اوضاع کشورشان انگولک میکنند، مدام شکایت میکردند. عراق هم که اینگونه مواقع آماده بود از آب گلآلود ماهی بگیرد سوءاستفاده میکرد و در مهرماه ۱۳۵۸ بدون ذکر نام جمهوری اسلامی، اظهار داشت:
«قدرت عراق علیه هر کشوری که بخواهد به حاکمیت کویت یا بحرین تجاوز کند و یا به مردم و یا تمامیت ارضی آن کشورها آسیب رساند به کار میرود.»
...
۱۲ فروردین سال ۵۹(اول آوریل ۱۹۸۰)، جلوی مدرسه مستنصریه بغداد، طارق عزیز از سوءقصد حزب اسلامگرای الدعوه جان سالم به در برد. گفته میشود در آن واقعه چند نفر از دانشجویان، کشته و زخمی شدند. پس از ترور ناموفق وی تنش در روابط ایران و عراق بالا گرفت. یک روز بعد از واقعه، صدام حسین از مدرسه مستنصریه بازدید کرد و گفت: «من سوگند میخورم، سهبار سوگند میخورم که خون پاکی که در این جا به زمین ریخت به هدر نخواهد رفت.»
پس از آن، صدام هزاران نفر از ایرانیان مقیم عراق و ایرانیان عراقیتبار را اخراج کرد و اعلام نمود ایران باید هرچه زودتر از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بیرون برود.
پس از آن، صدام هزاران نفر از ایرانیان مقیم عراق و ایرانیان عراقیتبار را اخراج کرد و اعلام نمود ایران باید هرچه زودتر از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بیرون برود.
...
سوء قصد به طارق عزیز باعث شد تا محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی کشته شوند. بعد از اعدام آنان، آیتالله خمینی صدام را جُرثومه فساد خواند و خطاب به مردم عراق گفت «ما محمدرضا[شاه] را بیرون کردیم و شما هم باید این شخص[صدام] را از عراق بیرون کنید»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخواهند دوباره بنی امیه را زنده کنند
پنج ماه قبل از تجاوز عراق به میهن ما، رادیو تهران بیانات آیتالله خمینی را که به شدت از صدام حسین انتقاد میکرد و از ارتش عراق میخواست که رژیم بعثی را سرنگون کند، پخش نمود:
«دولت عراق دولت نیست. آنها مجلس ندارند. تعدادی افراد نظامی هستند که مینشینند و کارهایی که دلشان میخواهد انجام میدهند... آنها عناصر پوسیدهای هستند. ببینید صدام گفتهاست که ما عرب هستیم. تمام ملتهای مسلمان باید معنی این عبارت را که ما عرب هستیم بدانند. معنای آن این است که آنها اسلام را نمیخواهند. میخواهند دوباره بنیامیه را زنده کنند...
اگر ملت عرب میخواهد در راه خدا و اسلام خدمت کند باید با این افراد ضدیت نماید. آیا ارتش عراق که افراد آن مسلمان شیعه و سُنی هستند به خاطر اسلام ندای عربیسم میدهند؟...
بعث عراق با اسلام میجنگد و ملت نجیب عراق باید خود را از چنگال آن نجات دهد. همانطور که ارتش ایران متوجه شد که شاه مخلوع مخالف اسلام است و به ملت ملحق شد و در انقلاب اسلامی شرکت نمود. همانطور ارتش عراق باید قیام نماید...
تو، ارتش عراق به ملت بپیوند همانطور که ایرانیان کردند. تو، در مقابل خداوند مسؤول هستی...
چرا قبایل عراق ساکت نشستهاند وقتی که میبینند این دارودسته بعثی دسته دسته جوانان عراق را در سیاه چالها میکُشند. چرا ارتش عراق هنوز ساکت است و از کسانی که ضد اسلام و ضد قرآن هستند حمایت میکند؟...
فردای آن روز، روزنامه جمهوری اسلامی از قول آیتالله خمینی نوشت:
«ملت عراق باید خود را از چنگال دشمن آزاد کند. ملت عراق باید این حزب غیر اسلامی را در عراق از میان بردارد»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمینههای شروع جنگ
از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی(۱۳۴۷)، عراقیها رؤیای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند.
از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۹ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت. این موضوع به عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند. بخصوص که مصر پس از پیمان کمپ دیوید(که ۲۶ شهریور ۱۳۵۷ به امضا رسید)، نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.
در جریان اِعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان هم نادیده گرفته شد. عراقیها که از همه جا سرخورده شدند، دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ایرانی ساکن عراق(معاودین) زدند.
...
در سال ۱۳۵۳ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده میرفت تا کمکم به جنگی تمام عیار تبدیل شود. تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور گردید. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت(در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۳) شد که در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.
این قطعنامه دو طرف را به رعایت دقیق توافق آتش بس موجود؛ عقب نشینی کامل نیروهای مسلح به پشت مرزها و ایجاد یک فضای مطلوب برای از سرگیری گفتگوها به منظور حل و فصل مشکلات و تنشهای دو جانبه تشویق مینمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرارداد الجزایر 1975 Algiers Agreement
۱۵ اسفند ۱۳۵۳(ششم مارس ۱۹۷۵) محمد رضا پهلوی و صدام حسین با میانجیگری هواری بومدین، دیدار نمودند و قرارداد الجزایر که خط مرزی ایران و عراق در آبهای اروندرود را تعیین کردهاست در دستور کار قرار گرفت. این قرارداد به دلیل انتشار اعلامیه مشترک دو کشور در الجزیره که پیشزمینهٔ امضای پیماننامه شد و میانجیگری مقامات الجزایر در تمام مراحل؛ به پیمان الجزایر معروف شد، هر چند محل امضای تمام پیمانها و پیوستها و موافقتنامههای مرتبط در بغداد بودهاست.
این قرارداد در اوج اختلافات مرزی میان ایران و عراق بر سر مالکیت آبهای اروندرود بین عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه ایران و عراق و در حضور عبدالعزیز بوتفلیقه عضو شورای انقلاب و وزیر امور خارجه الجزایر امضا شد.
در این معاهده مرز دو کشور در اروندرود بر پایه خط تالوگ Talweg تعیین شد. طرفین توافق کردند که دریانوردى در اروندرود مشترک باشد. کشتىهاى دو طرف و همچنین کشتىهاى دیگرى بتوانند رفت و آمد کنند. همچنین دو کشور موافقت کردند که از «رخنه اخلالگران» در مرزهای دو کشور جلوگیری کنند. تالوِگ(خَطاُلقَعر یا ژرفگاه)، خطی است فرضی که از به هم پیوستن ژرفترین نقاط بستر یک رودخانه یا دره به دست میآید.
از اصل تالوگ در حقوق بینالملل برای تعیین مرز دقیق دو کشور در زمانی که رودخانهای مرز دو کشور باشد، استفاده میشود. بگذریم که این مرز را نمىشود دقیق معین کرد. براى اینکه کف رودخانه و عمیقترین نقطه به دلیل جزر و مد دریا دائم جابه جا مىشود.
خلاصه کلام: ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات مرزی آبی در اروند رود - رودی که مشخصکننده جنوبیترین بخش مرز میان عراق و ایران است - از کردهای عراق (ملا مصطفی بارزانی و...) حمایت نکند...
...
چند سال بعد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملاقات صدام حسین و برژینسکی
بعد از انقلاب ۱۳۵۷و پیامدهای آن در ایران، صدام متوجه خلاء ناشی از سقوط شاه به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا بازیگر صحنه باشد اما برای اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت.
...
توجه داشته باشیم که عراق از زمان عبدالکریم قاسم، خوزستان را بخشی از آن کشور میدانست و از حرکتهای تجزیهطلبانه در خوزستان حمایت میکرد. حمایتی که با قرارداد الجزایر برای مدتی متوقف شده بود. ولی تحرکات تحریک آمیزی مانند نمایش نقشه منطقه که در آن خوزستان «عربستان» نامیده شده و بخشی از خاک عراق بود از تلویزیون بصره، ادامه داشت.
رژیم عراق شهرهای خوزستان را به عربی نامگذاری کرده بود. از جمله: سوسنگرد به خفاجیه، خرمشهر به مُحمّره، آبادان به عبادان و استان خوزستان به عربستان
...
تسلط بر خلیج فارس نه تنها برای عراق، بلکه برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخنشینهای منطقه نیز چندان ناخوشایند نبود.
کمکم صدام بامبول درآورد و خواهان تجدیدنظر در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شد. در تبلیغات عراق آمده بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد الجزایر، خود را مغبون میدیده...
به نظر میرسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب؛ ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم بزند...
بعد از تصرف سفارت آمریکا در ایران و بحران گروگانگیری Faisal Abdul Aziz Al-Hegelan (فیصل عبدالعزیز الحجیلان - سفیر وقت عربستان سعودی در آمریکا) بهمراه سفیر آمریکا در عربستان(John Carl West) با صدام در بغداد دیدار نموده و بنوعی وی را به جنگ با ایران تشویق میکنند و اینکه در اینصورت حمایت میشوید. گفته میشود بندر بن سلطان(یکی از نوههای ملک عبدالعزیز اولین پادشاه عربستان سعودی) هم، در جریان این دیدار بوده و یا حضور داشتهاست.
دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند. گویا برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده بود که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد. دیدار دونالد رامسفلد با صدام حسین در جریان جنگ عراق و ایران در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۶۲ هم خیلی پرمعنا بود.
...
۱۳ فروردین ۱۳۵۸ عراق برای نخستینبار به حریم هوایی ایران تجاوز کرد. ۵ روز بعد، نیروهای عراقی به یک پست مرزی ایران در قصرشیرین حمله کردند. در اردیبهشت همان سال عراق به شهر مهران هم حمله هوایی کرد. پس از آن و تا آغاز همهجانبه جنگ، درگیریهای زیادی در مرزهای ایران و عراق گزارش شدهاست.
در چندین مورد نیروهای عراق حملاتی را به شهرهای مرزی ایران ترتیب دادند که یکی از آنها یورش به شهری در کردستان ایران در اواخر خرداد ۱۳۵۸ و دیگری به شهر صالحآباد در جنوب بود که چندین کشته به جا گذاشت. زمستان ۵۸ و بهار ۵۹ هم چندین درگیری مرزی بین دو کشور رخ داد. روابط بین ایران و عراق کم کم تیره و تیرهتر میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم
جدا از موارد فوق، پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی ناآرامیهای سیاسی را زیر سر سید محمد باقر صدر میگذاشت و معتقد بود ایران وی را حمایت و تشویق میکند. همانطور که جلوتر گفتم وی همراه با خواهرش، ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ در زندان عراق کشته شد
صدام حسین، از وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت بخصوص که آیتالله خمینی در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت: ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم.
...
عراق با ادعای اینکه حکومت ایران تمام راه حلهای مسالمتآمیز اختلافات دو کشور را مسدود کرده، مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی و بازپسگیری اراضی خود با توسل به زور استفاده میکند.
عراقیها پیش از آغاز یورش بارها به ایران به خاطر اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب غیرقانونی الدعوه اعتراض کرده بودند. بخصوص که آخوندهای حاکم هم در بخش عربی رادیو دولتی به بدگویی شدید از حکومت بعث عراق پرداخته و آن را یک حکومت ضد اسلامی و دستنشانده قدرتهای امپریالیستی معرفی میکردند.
رادیوی جمهوری اسلامی خبرهایی از این دست میداد: «امروز در کربلا هزاران نفر به خیابانها ریختهاند و تظاهرات کردند و شورش شدهاست...»
با اینکه سفیر جمهوری اسلامی در عراق(سید محمود دعایى) زنگ مىزد و مىگفت والله هیچ خبرى نبوده، من خودم آنجا بودم (و اخبار پخش شده واقعیت ندارد)، گوش کسی بدهکار نبود و تبلیغات مضر و غیرواقعی ادامه مییافت.
اینطور که دکتر ابراهیم یزدی گفتهاست «آقاى دعایى به ایران آمد، تا به این برنامهها خاتمه داده شود. حتى به شوراى انقلاب رفت و ملتمسانه از آنها خواست که جلوى این تحریکها را بگیرند که به ضرر ما است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر بحران گروگانگیری پیش نیآمده بود
اگر «بحران گروگانگیری در ایران» Iran hostage crisis (تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸) پیش نیامده بود و دولت موقت به کارش ادامه مىداد، چه بسا عراق نمیتوانست براحتی حمله به ایران را عملیاتی کند. گروگانگیرى معادلات دیپلماسى را به ضرر کشور ما بر هم زد و عراق که پی بهانه میگشت تا قرارداد الجزایر را زیر پا بگذارد وقتی دید در ایران اختلافات بالا گرفته و با گروگانگیرى هم جو بینالمللى به ضرر جمهوری اسلامی تغییر کردهاست، فرصت را غنیمت شمرد و تجاوز به میهن ما کلید خورد. وی ۵ روز پیش از حمله به ایران در تلویزیون عراق از لغو قرارداد الجزایر صحبت کرد.
قرارداد الجزایر، پس از سالها اختلاف سیاسی(و نه فقط مرزی) بین ایران و عراق، مرزهای مشترک زمینی و آبی را تنظیم نموده و در آن تمام موارد حل اختلاف پیشبینی شده بود. صدام با لغو قرارداد مزبور، مقررات حقوق بینالملل را زیر پا گذاشت.
بروس رایدل Bruce Riedel، مامور ارشد پیشین سیآیای و مسؤول امور ایران در آن سازمان؛ که مشاور چهار رئیس جمهوری آمریکا(در امور خاورمیانه و جنوب آسیا) هم بوده، گفتهاست: «ما مطلع شدیم که صدام در حال بررسی و برنامهریزی برای حمله به ایران است. این خبر خوبی برای ما بود تا گروگانهایمان را آزاد کنیم.»
...
هوارد تیچر Howard Teicher یکی از مقامات وزارت دفاع که در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان عضو شورای امنیت ملی دولت آمریکا بود، گفتهاست:
«ما از افکار صدام و قصد حمله به ایران مطلع شدیم و چون با عراق رابطه (دیپلماتیک) نداشتیم به عمد اطلاعات نظامی و نقاط ضعف ایران را به دوستان خودمان عربستان و اردن دادیم و میدانستیم که آنها این اطلاعات را به صدام میرسانند...»
مطالب فوق با صدای بروس رایدل و هوارد تیچر در یک برنامه تلویزیونی پخش شده و من با گوش خودم شنیدهام.
...
نخست وزیر عراق سعدون حمادی، ضمن سخنرانی در شورای امنیت در تاریخ ۱۳ مهرماه ۱۳۵۹ ایران را متهم کرد که از تروریستهایی که در خاک عراق اقدام به بمبگذاریهای گسترده میکنند و در نتیجه تعداد زیادی از مردم عراق را میکشند، حمایت میکند. عراق در تبلیغاتش انفجار در مدرسه مستنصریه بغداد و تلاش برای ترور طارق عزیز را گردن جمهوری اسلامی گذاشت. امثال ملک حسین هم صدام را باد میکردند و او به غضب بارکالله گرفتار شده بود.
صبح ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) رسانههای خبری بینالمللی، آغاز یک جنگ تمام عیار را به جهانیان مخابره کردند. جنگی که با یورش ناگهانی نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزهای جنوبی ایران شکل گرفته بود. گویا هنری کسینجر گفته بود جنگ حداکثر ظرف ۱۰ روز با پیروزی عراق پایان خواهد یافت! حمله برقاسا به پایگاههای هوایی ایران و اقداماتی از این دست، الگوی نظامی اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) را تداعی میکرد و لابد صدام گوشه چشمی به آن واقعه داشتهاست.
یدر همان ایام، یکی از روزنامههای عربی با اشاره به عملیات نقاب(کودتای نوژه) نوشت، مردم ایران از حکومتی که دشمن اعراب است بیزارند و از عملیات دلاوران عراق پشتیبانی میکنند. ۱۸ تیر ۱۳۵۹ عملیات نقاب - کودتای نوژه - با دستگیری و کشتهشدن تعدادی از عوامل آن خنثی شده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«نفرین به جنگ و آن که برافروخت نار جنگ»
در طی جنگ، قدرتهای بزرگ تا توانستند ایران و عراق را دوشیدند و عملاً برای جنگافروزان کف زدند و هورا کشیدند. جمهوری اسلامی به یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی بَدل شده بود و میلیاردها دلار از بودجه کشور صرف خریدهای نظامی شد. آلمان غربی در ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت. انگلیس هم به ایران سلاح میفروخت.
فرانسه موشکهای اگزوسه به عراق میداد و تا پیش از آنکه تولید نوع مخصوص ضد کشتی هواپیماهای میراژ اف-۱ به پایان رسد، پنج فروند جنگنده ضدکشتی سوپر اتاندارد Super Etandard خود را به عراق اجاره داد که در جنگ نفتکشها و حمله به جزیره خارک مورد استفاده قرار گرفتند.
آمریکا نیز در تنور جنگ هیزم ریخت. جیمی کارتر برای آغاز جنگ با ایران به صدام حسین چراغ سبز نشان داد.
...
در گامهای بعد با کارچاقکنی امثال «شاهزاده بندر بن سلطان» و با چراغ سبز دولت ریگان، سلاحهای پیشرفته آمریکایی موجود در زرادخانه عربستان سعودی، از جمله بمبهای بزرگ امکی ٨۴، به ارتش عراق داده شد. همچنین در هنگامه جنگ، آمریکا اطلاعات بسیار مهّمی از نیروهای ایران را در اختیار ارتش عراق قرارداد.
بیاد بیآوریم که بعد از انقلاب ارتش در ایران ضربه دیده بود. از ۲۲ بهمن تا نیمههای دوم سال ۵۸، پادگانها بهم ریخته بود و خیلیها سر پُست ظاهر نمیشدند. ارتش حدود یکسال آموزش ندیده و تعمیر و نگهداری انجام نشده بود...
در اول انقلاب، هرم فرماندهی ارتش(امرایش) سر بریده شد. بعد از آن هم حدود ۱۳ هزار افسر ارشد را برکنار کردند که بسیاری از آنان کاردان و در کار خویش خبره بودند. اینها از چشم صدام پوشیده نبود.
در ایامی که وی برای حمله به میهن ما کفش و کلاه میکرد، ۴۵ روز مانده به جنگ، ۱۹ افسر ارشد در میدان صبحگاه لشکر ۹۲ زرهی اهواز تیرباران شدند و جای آنها را کسانی گرفتند که گرچه برخی از آنها (همچون محمد جهان آرا) پاکباز و فداکار بودند اما تجربه و تخصص کافی نداشتند. اینگونه وقایع، صدام و کسانی را که زیر پایش مینشستند و او را به حمله به ایران تشویق میکردند، به طمع انداخت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتقال سلاحهای آمریکایی به ایران!
۲۷ دی ۱۳۶۴ ریگان حکمی امضا کرد که به سیآیای مأموریت میداد مسؤولیت انتقال سلاحهای آمریکایی را به (ایران) به عهده بگیرد. ایالات متحده به واسطهٔ اسرائیلیها که محمولهها را به دست امثال منوچهر قربانیفر در تهران میرساندند، تاو BGM-71 TOW یا هاوک MIM-23 Hawk به ایران میفروخت.
North memorandum to John Poindexter and Robert McFarlane, “next Steps,” December 9, 1986, The Iran-Contra Scandal: The Declassified History, pp. 280-282.
...
تأمین موشکهای تاو و هاوک، همچنین تأمین اطلاعاتی در مورد آرایش نظامی عراق به ایران در دستور کار ریگان بود. اطلاعاتی که البته «نمیبایست هیچ سود مهمی برای نظامیهای ایران داشته باشد.»
Charles Allen testimony, Hearings on the Nomination of Robert Gates to Be Director of Central Intelligence, Volume 2, p. 4
نقشهٔ کامل آرایش جنگی نیروهای زمینی و هوایی عراق هم به ایرانیها داده شد.
...
دولت ریگان که دودوزده بازی میکرد، دستکم از سال ۱۳۶۲ در مورد استفاده عراق از جنگافزارهای شیمیایی اطمینان داشت، ولی چشم خود را بر روی استفادههای مکرر بعدی عراق از گازهای شیمیایی بسته بود.
حالا از قول مارک جِی گازیوروسکی Mark J. Gasiorowski، استاد آمریکایی گروه علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا گفته میشود که گویا یک سال پیش از حمله عراق به ایران، دیپلماتهای آمریکایی دولت مهندس بازرگان را در جریان حدود و آغاز جنگی که هشت سال به طول انجامید، قرار داده بودند!
دکتر ابراهیم یزدی گفتهاست یکى از مسؤولین پایگاه سیا در اروپا که قبلاً در ایران بوده با یک نفر دیگر به ایران آمدند و عکسهاى هوایى که از طریق ماهوارهها از جابه جایى تیپ زرهى عراق برداشته شده بود را به ما ارائه دادند. عکسها نشان مى داد که تانکهاى عراقى مستقر در مرزهاى اردن واقع در غرب عراق به سمت ایران آمده و در مرزهاى ایران مستقر شدهاند.
...
شوروی(سابق) در آغاز جنگ بخش کوچکی از قطعات مورد نیاز عراق را تامین میکرد و از سال ۱۳۶۱ به مهمترین متحد نظامی آن کشور بدل گشت.
مسکو به ایران هم تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی صادر میفرمود و درهای تجارت و ترانزیت کالا از طریق ایران را بازمیگذاشت. البته در اصل جانب عراق را میگرفت. یک دلیلش پول نقدی بود که عراق از فروش نفت خود به دست میآورد و مسکو به آن نیاز داشت.
در سالهای اول جنگ، شوروی با اعلام موضع بیطرفی از فروش مستقیم سلاح و جنگافزار به عراق خودداری میکرد، ولی اجازه میداد تا اردن اسلحه مورد نیاز عراق را خریداری و به دست عراق برساند. اردن این نقش خریدار ظاهری را در خریدهای مهم تسلیحاتی از چین، اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده نیز ایفا میکرد. البته نقش اردن در جنگ ایران و عراق به همینجا خاتمه نمییافت. تمامی بنادر و فرودگاهها و سرزمین اردن بر روی کالاهای صادراتی و وارداتی به عراق باز بود. بندر عقبه در دریای سرخ در اختیار عراق بود تا کالاهای خود را صادر کند. ملک حسین نیز همزمان به پایتختهای مختلف جهان سفر میکرد تا موضع عراق را درباره جنگ تشریح کند.
...
گفته میشود خلبانان برخی از میراژهای اف-۱ بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۵ بلژیکی، آفریقای جنوبی، استرالیایی و در یک مورد حتی آمریکایی بودند. بعلاوه خلبانان فرانسوی و اردنی نیز به عنوان معلمخلبان کار میکردند. گفته میشود در میان خلبانان میگ-۲۵ که در عملیات علیه ایران شرکت داشتند تبعه شوروی و آلمان شرقی هم یافت میشد.
...
عربستان سعودی تمامی تلاش خود را به کار میبست تا جلوی برتری و پیروزی ایران در جنگ را بگیرد. پادشاه عربستان تنها سه روز پس از آغاز جنگ در تماسی تلفنی حمایت کامل کشورش از عراق را به صدام ابلاغ کرد. در طول سالهای جنگ عربستان در تامین جنگافزار مورد نیاز برای عراق همکاری مینمود.
در میان کشورهای عربی، نقش مصر نیز در حمایت از عراق قابل ملاحظه بود. خلبانان برخی از میگهای ۲۱ و میگهای ۲۳ عراق مصری بودند. مصر در طول جنگ به عراق اسلحه هم میفروخت و در معامله خرید تسلیحات نظامی جدید برای عراق، از جمله هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد از فرانسه نقش داشت.
در طول جنگ، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مانند کویت و عربستان سعودی و در وهله بعد امارات متحده عربی و عمان، آشکارا در سمت عراق بودند. بیشتر این حمایتها در قالب کمکهای مستقیم و غیرمستقیم مالی صورت میگرفت.
...
با تصمیم کویت و عربستان، درآمد حاصل از فروش نفت در منطقه بیطرف خفجه میان این دو کشور به عراق اختصاص یافته بود. در ظاهر موضع رسمی این کشورها بیطرفی در جنگ میان ایران و عراق بود، ولی برخی از آنها به سادگی سرزمین خود را در اختیار عراق میگذاشتند تا از آن برای حمله به ایران استفاده کند.
بحرین، مصر، اردن، کویت، مراکش، عمان، قطر، عربستان سعودی، تونس، امارات و یمن یا موضع دشمنی با ایران و دوستی با عراق داشتند، یا از عراق حمایت مالی میکردند و یا فقط طرفدار مواضع عراق بودند. الجزایر موضع بیطرف گرفت و ترکیه روابط گستردهای با هردو کشور ایران و عراق داشت. به غیر از سوریه و لیبی که از عراق فاصله گرفتند و البته در این فاصله گرفتن سودها بردند (از جمله نفت ارزان قیمت که رژیم ایران به سوریه میداد) ایران متحد اصلی دیگری در منطقه نداشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان
مقابله با تجاوز عراق البته بر حق بود اما ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر توجیه نداشت. آزادسازی خرمشهر نقطه عطف بزرگی در جنگ ۸ ساله ایران و عراق بود و دو کشور با تصمیم سرنوشتساز ادامه جنگ یا اعلام آتشبس روبرو شدند. سازمان ملل به خواست صدام به ایران اصرار کرد که آتشبس را بپذیرد. ولی موانع زیادی بر سر این آتشبس وجود داشت.
عراق همچنان بر نقض قرارداد الجزایر و حق حاکمیت بر اروندرود پافشاری میکرد. از سوی دیگر عراق هنوز بخشهای از خاک ایران را در تصرف خود داشت. شاید برای همین ایران نمیتوانست آتشبس پیشنهادی در قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت را بپذیرد، ضمن آنکه آیتالله خمینی هم از برکناری صدام کوتاه نمیآمد و این را عقبه صدام هم (مثل عربستان و...) که اینجا و آنجا از پرداخت غرامت جنگ به ایران صحبت میکردند، غیرقابل قبول میدانستند.
...
شهریور ۱۳۶۳ سید علی خامنهای(رئیس جمهور وقت) ذر نماز جمعه گفت: «جنگ تنها یک راه حل بیشتر ندارد و آن حذف صدام است که ما این کار را خواهیم کرد...»
آذر ۶۳ هاشمی رفسنجانی در اجتماع بسیجیان کشور همین مضمون را اشاره نمود و گفت: «هیچ چیز غیر از حذف بعث عفلقی از منطقه و کوتاه شدن شر صدام و اطرافیانش از سر مردم عراق و گرفتن حق تضییع شده مردم ایران، نمیتواند ما را از ادامهی جنگ و حرکت باز دارد.» او افزود: جنگ را ادامه میدهیم حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد.»
گفته میشد ایران علاوه بر برکناری صدام خواهان بازگشت هزاران شیعه عراقی به کشورشان بود که توسط صدام اخراج شده بودند.
...
نفس برقراری آتشبس و پذیرش صلح در سال دوم جنگ مانع گسترش و افزایش خسارت و تلفات میشد و این به مصلحت ایران بود که متاسفانه پیش نیآمد و جنگ ادامه یافت.
اگرچه احمد خمینی پیش از مرگ تاکید داشت که پدرم با ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر مخالف بود، اما امکان نداشت بدون خواست آیتالله خمینی شعارهای جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان بر سر زبانها بیافتد. مسؤولیت وی در ادامه جنگ که میرفت تا خصلت ضدمیهنی بگیرد، تردید برنمی دارد.
...
در سال ۱۳۶۱ شکست محاصره آبادان و آزادسازی خرمشهر و تحمیل تلفات بسیار زیاد به ارتش عراق، ابتکار استراتژیک جنگ را از آن کشور گرفت اما متاسفانه کشت و کشتار ادامه داشت و شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان، عَلم شد.
پس از آزادی خرمشهر، دو عملیات موفق علیه عراق صورت گرفت اما تنها دو ماه پس از آن، در عملیات رمضان که بزرگترین نبرد زمینی جهان پس از جنگ جهانی دوم نام گرفت، ارتش عراق به برتری تبلیغاتی و روحی ایران خدشهی جدی وارد ساخت. (تابستان ۱۳۶۱)
...
در میان جنگافروزان و فرماندهان جنگ کم نبودند کسانیکه جنگ برایشان ابزار قدرت و ثروت بود. کم نبودند کسانیکه بجای نیروی آموزش دیده، بجای برنامه و محاسبات عقلانی، به استخاره متوسل میشدند. بله، به استخاره و به خیل انبوه جوانان که گاه آنها را روی میدان مین میفرستادند.
آنان به مردم و حتی به آیتالله خمینی هم گزارش دروغ داده، شکستها را پیروزی جا میزدند. البته بودند کسانی که در برابر دغل و دروغ آنان ایستادند و رنج بردند اما مستقیم و غیر مستقیم تهدید و حذف شدند. اینطور که از آیتالله منتظری شنیده شده «به این عده که در میانشان فرمانده تیپ سیدالشهداء هم بود حتی امکان ملاقات با امام داده نشد...»
برخی از آنان با اینکه با ادامه جنگ موافق نبودند رفتند جبهه و بیشترشان جان باختند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فغان ز جغد جنگ... بریده باد نای او
گزارش سرتیپ دوم اسکندر بیرانوند فرمانده سابق تیپ ۸۴ پیاده خرم آباد که در روزنامه اطلاعات، ۵ مهر ۱۳۷۶، ص۵، منتشر شده، سند تکان دهندهای است و از قضا اینگونه اسناد، کسانی را زیر سئوال میبرد که مدام بر طبل جنگ میکوبیدند.
«خبر دادند گردان عاشقان حسین(ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو... وارد منطقه شدند...جوانان هنوز از ماشین پیاده نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه آنها، همه به گریه افتاده بودند. هنوز نمیدانستیم کار آن بچهها چیست...
در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهرههای همهشان پر از اشک بود به میدان مین نگاه میکردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه با هیجان و نگرانی چشم به آنان دوخته بودند. جوانی که تقریبا حدود ۲۰ سال سن داشت رو به دیگران کرد و گفت:
فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جانهای ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید. یا حسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین آن جوانان در صدای انفجارها گم شده بود.»
آری، باید گفت و تکرار کرد که در میان جنگافروزان و فرماندهان جنگ کم نبودند کسانیکه جنگ برایشان ابزار قدرت و ثروت بود. کم نبودند کسانیکه بجای نیروی آموزش دیده، بجای برنامه و محاسبات عقلانی، به استخاره متوسل میشدند، به استخاره و به خیل انبوه جوانان پاک سرشت که گاه روی میدان مین میفرستادند.
چه راست میگوید ملکالشعرا بهار
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
بگذریم...
در عملیات رمضان، سه موج جداگانه از نیروهای داوطلب ایران در زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند و عراق به سادگی از توپخانه برای قتل عام آنان استفاده کرد و جانهای پاکی در خون خویش غلطیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصرف فاو، عملیات کربلای ۵، جنگ نفتکشها
ایران که از سال ۱۳۶۲ جنگ را به داخل خاک عراق کشانده بود، موفق شد بیشتر مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد نموده و در گامهای بعد نقاط مهمی همچون ارتفاعات مشرف به سلیمانیه در شرق کشور عراق و شبه جزیره فاو (یکی از مهمترین بنادر صدور نفت عراق در جنوب) را تصرف کند. (بهمن ۱۳۶۴)
شبه جزیره فاو منطقهای باتلاقی در منتهیالیه جنوب شرقی عراق است که میان بصره، آبادان و خلیجفارس واقع شدهاست.
...
ایران همچنین ارتباط بندر نفتی-نظامی امالقصر عراق را برای مدت بیش از دو سال با خلیج فارس قطع کرد. در واکنش به این واقعه، عراق برای برای ضدحمله از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد و همزمان یک خط لوله میان عراق و عربستان احداث شد تا نیازی به عبور نفتکشها در خلیج فارس و در تیررس نیروهای ایران نباشد.
...
۱۸ دی ۱۳۶۵ (۸ ژانویه ۱۹۸۷) ایران عملیات عظیمی به نام کربلای ۵ را برای تصرف بصره دومین شهر بزرگ عراق به انجام رساند که گفته میشود در جریان آن ۶۵ هزار ایرانی و ۲۰ هزار عراقی کشته شدند.
هفتم اسفند ۱۳۶۵ (۲۶ فوریه ۱۹۸۷) ایران این عملیات را متوقف کرد و در شرایطی که بنبست نظامی در جبهه جنوبی جنگ کامل شده بود جنگ نفتکشها با حملات دو طرف به سوی کشتیهای غیرنظامی در خلیج فارس به اوج خود رسید.
...
در یک مقطع دو ساله، کشورهای ایالات متحده، اردن و آفریقای جنوبی در یک همکاری تنگاتنگ، نفت خام هدیه شده از سوی کویت را در نفتکشهای با پرچم آمریکا بارگیری کرده و به آفریقای جنوبی منتقل میکردند. آفریقای جنوبی در عوض سوخت مورد نیاز عراق را به بندری در اردن تحویل میداد. همزمان جزیره خارک به عنوان پایانه اصلی صدور نفت ایران توسط هواپیماهای پیشرفتهای که فرانسه به عراق تحویل داده بود، مسدود گشت. به این ترتیب ایران وارد جنگ نفتکشها شد.
حملات نیروهای ایران به نفتکشهای شوروی و آمریکا که در خدمت دولت کویت بودند و حمله غافلگیرانه و اشتباه یک جنگنده عراقی به کشتی جنگی آمریکایی که به آسیب شدید ناوچه یواساس استارک و مرگ ۳۷ سرباز آمریکایی انجامید، کشتیرانی بینالمللی را در معرض خطر قرار داده و زمینه مداخله بیشتر هر دو ابرقدرت را فراهم کرد به طوریکه هر دو از قطعنامههای شورای امنیت که از دو طرف درخواست آتشبس داشت، حمایت میکردند.
در این خصوص شورای امنیت سازمان ملل متحد در کل ۸ قطعنامه صادر نمود که همگی به جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعنامههای بی بو و بی خاصیت!
از نخستین روز آغاز جنگ، کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد از طرفین خواست که تلاش خود را برای حل اختلافات به کار بگیرند. البته نخستین بیانیه شورای امنیت در زمینه این جنگ، فقط از دو طرف خواسته بود که از هرگونه اقدام نظامی خودداری کنند. در این بیانه حتی از عراق خواسته نشده بود که به پشت مرزهای دو کشور باز گردد.
شش روز بعد و در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت در خصوص جنگ ایران و عراق صادر شد و باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به خاک ایران و فقط با ذکر عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» از دو کشور خواسته شد که از توسل به زور خودداری کنند. عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت ولی ایران اعلام کرد تا پیش از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، این قطعنامه پذیرفتنی نیست و درست میگفت.
شورای امنیت پس از آن نیز تا پیش از صدور قطعنامه ۵۹۸، بیانیهها و قطعنامههای متعددی درباره جنگ ایران و عراق صادر کرد. نخستین قطعنامهای که در آن از دو کشور خواسته شده بود به پشت مرزهای خود بازگردند، قطعنامه ۵۱۴ بود که در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱ و اندکی پس از بازپس گیری خرمشهر از عراق صادر شد. در قطعنامه ۵۴۰ به جای واژه خلیج فارس واژه «خلیج» آمده بود که موجب اعتراض ایران شد. در زمستان ۱۳۶۴ و ۱۵ روز پس از حمله ایران و تصرف شبه جزیره فاو شورای امنیت قطعنامه ۵۸۲ را صادر کرد. در قطعنامه ۵۸۸ که در مهر ۱۳۶۵ صادر شد و بر اجرای قطعنامه ۵۸۲ تاکید داشت، همچنان دوباره از عبارت کلی «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده شده بود.
فصل مشترک همه قطعنامههای شورای امنیت تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ این بود که در هیچیک از آنها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «کشور متجاوز» و «چگونگی تنبیه متجاوز» اشاره نشده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ورود آمریکا به جنگ ایران و عراق
۳۱ شهریور ۱۳۶۶ رونالد ریگان در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را رسماً تهدید کرد که اگر به قطعنامه ۵۹۸ پاسخ منفی بدهد، چارهای جز یک «اقدام عملی» باقی نمیماند. ریگان آشکارا از جمهوری اسلامی خواست قطعنامه را بپذیرد و در غیر اینصورت به پذیرش آن وادار خواهد شد.
وقایع بعدی مانند تحریم واردات نفت و کالاهای ایران، بستهشدن دفتر خریدهای نظامی جمهوری اسلامی در انگلستان، بمباران سکوهای نفتی رشادت، رسالت، نصر، سلمان و مبارک و حمله به ناوچههای ایرانی و... در همین راستا است.
...
۳۰ فروردین ۱۳۶۷ ایالات متحده به نفتکشها و سکوهای نفتی غیرنظامی ایران در خلیج فارس حمله کرد. تنها دو روز پیش از آن و در روزهای ۲۸ و ۲۹ فروردین، عراق برای بازپس گیری شبه جزیره فاو شروع به بمباران شیمیائی مواضع ایران نموده بود و طارق عزیز تلویحاً از آن دفاع کرد. در جریان این حمله بالگردهای آمریکایی به نفع نیروهای عراقی مستقیماً وارد جنگ با ایران در فاو شدند و شبه جزیره فاو دوباره به دست عراق افتاد. متاسفانه این اخبار واقعی است. (به فاو دوباره برمیگردیم).
در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ ناو آمریکایی یواساس وینسنس یک هواپیمای غیرنظامی ایرباس مسافری ایران را در آبهای خلیج فارس مورد اصابت موشک خود قرار داد و تمامی ۲۹۰ مسافر آن را کشت.
با شکایت جمهوری اسلامی به شورای امنیت، این شورا بیست و پنج تیر سال ۶۷ تشکیل جلسه داد و پس از استماع سخنان علی اکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه و جورج بوش(پدر) که آنزمان معاون رئیس جمهور آمریکا بود، قطعنامه ۶۱۶ را تصویب کرد.
در این قطعنامه شورای امنیت با ابراز تأسف از ماجرای سقوط هواپیما، بر اجرای فوری و کامل قطعنامه ۵۹۸ انگشت گذاشت و به زبان ساده، شیرفهم کرد که اصابت موشک آمریکایی به هواپیمای مسافربری - چنانکه گفته میشد تصادفی صورت نگرفته و یا بر اثر اشتباه!
بلکه، با ادامه جنگ (و شکست احتمالی ارتش عراق) رابطه دارد.
جورج بوش ضمن توجیه اعمال خلاف ارتش آمریکا در سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران اظهار داشت: اگر ایران به جنگ خود با عراق پایان داده بود، قطعاً حادثه ایرباس اتفاق نمیافتاد. حمله به ایرباس دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران صورت گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استفاده هرچه بیشتر از سلاحهای شیمیایی
یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک عراق برای آغازکردن طولانیترین و خونینترین جنگ پس از جنگ جهانی دوم، ارزیابی نادرست از میزان توان دفاعی ایران بود. عراق در طول دوره جنگ نیز اشتباهات جبرانناپذیری مرتکب شد. آغاز بمباران مناطق غیرنظامی مسکونی که به جنگ شهرها شناخته میشود و بویژه استفاده از سلاحهای شیمیایی، هم علیه نظامیان ایرانی و هم علیه شهروندان غیرنظامی از این اشتباهات هولناک بود.
بر اساس اسناد سیا در سال ۱۹۹۱، که از حالت طبقهبندی خارج شدهاند، ایران در حدود ۵۰،۰۰۰ مصدوم بر اثر استفاده عراق از چندین سلاح شیمیایی متحمل شدهاست. از آنجائیکه برخی اثرات با گذشت زمان آشکار میشوند تخمینهای کنونی این تعداد را بسیار بیشتر برآورد میکنند. بگذریم که در این تخمین سازمان سیا، جمعیت غیرنظامی آلوده شده ساکنان شهرهای مرزی یا فرزندان و بستگان مصدومان جنگی که بسیاری از آنها دچار عوارض خونی، ریوی و پوستی شدند، لحاظ نشدهاست.
در طول عملیات رمضان و خیبر بمبهای شیمیائی از سوی عراق که به کمک توپخانه و هواپیما فرو میریخت به شکل گستردهای مورد استفاده قرار گرفت. در واقع عراقیها نهتنها خط دفاعی نیروهای مقابل را با سلاحهای شیمیائی میشکستند، بلکه از طیف گستردهای از این سلاحها علیه شهروندان غیرنظامی نیز استفاده میکردند. عراق روی بخشهایی از مریوان، بانه و روستاهای مجاور پیرانشهر و حاج عمران، نودشه، سردشت، طلائیه و جزایر مجنون بمبهای شیمیایی انداخت.
...
حمله شیمیایی ارتش عراق به شهر کُردنشین سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶ هزاران مصدوم و بیش از ۱۱۰ کشته بر جای گذاشت. متاسفانه حمله به سردشت، در بستری از بی تفاوتی ایالات متحده نسبت به استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه ایران صورت گرفت. بی تفاوتی همراهانهای که مدتی بعد، به بمباران شیمیایی حلبچه با بیش از ۵ هزار کشته منجر شد. حمله شیمیایی عراق به این شهر، مشخصا ۹ ماه پس از آن صورت گرفت که واشنگتن، حتی تلاش اکثریت اعضای شورای امنیت را برای صدور یک بیانیه (و نه قطعنامه) در محکومیت استفاده از سلاحهای شیمیایی از سوی عراق وتو کرده بود. اسناد ازطبقه بندی خارج شده دولت آمریکا و مستندات دیگر نشان میدهد که آمریکا شکی نداشته حمله شیمیایی به حلبچه کار عراق بودهاست. گفته شده ایران هم متقابلاً از این شیوهها استفاده کردهاست اما یک پژوهش سازمان ملل نشان داد که گزارش معتبری در این مورد وجود ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمباران شهرهای بزرگ(جنگشهرها)
حمله عراق به مناطق مسکونی و غیر نظامی از روز سوم جنگ شروع شد. مردم اهواز در ۲ مهر ۱۳۵۹ شاهد بمباران هوایی خانههایشان بودند. اهالی دزفول نیز که در طول جنگ بارها شاهد بمباران و موشک باران شهرشان بودند، اولین بار در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۵۹ مورد هجوم ۴ فروند میگ عراقی واقع شدند. در این حمله ۷۰ نفر ساکنان شهر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی و خسارات فراوانی به تاسیسات شهری وارد شد. با اینحال نیروهای نظامی ایران تا خرداد ۱۳۶۳ از بمباران مناطق مسکونی عراق خودداری کردند. شورای امنیت بعد از سه سال سکوت در این مورد، برای نخستینبار در یکم تیر ۱۳۶۳ از طرفین درخواست کرد تا از بمباران مناطق غیرنظامی دست بردارند. با این حال عراق همچنان به بمباران شهرهای بزرگ ایران ادامه داد.
...
در زمستان ۱۳۶۵ جنگ شهرها توسط عراق وارد مرحله جدیدی شد. در این دوره که ۲۲ روز به طول انجامید، بیش از ۳۰۰۰ ایرانی غیرنظامی کشته و بیش از ۱۱۰۰۰ نفر مجروح شدند. عراق در طول این مدت اهدافی مانند مدارس و بیمارستانها را هدف موشکهای خود قرار داده بود. ولی مهمترین دوره جنگ شهرها از دهم اسفند ۱۳۶۶ تا یازدهم اردیبهشت ۱۳۶۷ به طول انجامید و طی آن بیش از ۱۲ هزار غیرنظامی شامل کودکان و سالخوردگان کشته و متجاوز از ۵۳ هزارنفر مجروح شدند. عراق آغازگر تمامی دورههای جنگ شهرها بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«۱۲۰ روز سرنوشتساز» در پایان جنگ
اواخر جنگ یک ۱۲۰ روز بسیار سرنوشتساز وجود دارد و چند و چون وقایع اتفاقیه در آن مدت، تا همین الآن مبهم ماندهاست. قبل از آن حدود ۹۰ ماه جنگ داریم که عراق به کشور ما تجاوز کرد و مردم به مقابله برخاستند. از این نظر ایران پیروز جنگ بود چون عراق به اهداف خودش نرسید. ولی در ۱۲۰ روز پایان جنگ ایران با چند شکست عظیم و یک عقب نشینی بزرگ روبرو شد.
۱- در ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ عراق در جبهه جنوب به فاو حمله کرد و ظرف سی و دو سه ساعت همه دستاوردهای عملیات والفجر ۸ از دست رفت. آن عملیات با فریب و غافلگیری انجام شد. چگونه؟
آنزمان بعضی فرماندهان سپاه بازکردن جبههای جدید در شمال غرب را تدارک دیده و بخش قابل توجهی از نیروها را از جنوب به شمال غرب منتقل کرده بودند.
عراق هم به عمد، ۲۵ فروردین ۶۷ به ارتفاعات شاخشمیران حملهی محدودی کرد تا طرف ایرانی را به اشتباه بیاندازد و تصور کنند گارد ریاست جمهوری عراق، هم جبههی خود را از جنوب به شمال غرب منتقل کردهاست؛ غافل از اینکه عراق در همان ایام در صدد حمله به فاو بود. سه روز بعد در ۲۸ فروردین ۶۷، به فاو حمله کرد. همزمان تهران نیز موشکباران شد و سه سکوی نفتی ایران در خلیجفارس توسط آمریکاییها مورد حمله قرار گرفت و متعاقب آن ناوچهی سهند و سبلان نیز با آمریکاییها درگیر شد. آن ایام فرماندهان سپاه(رحیم صفوی، غلامپور، احمد کاظمی، مرتضی قربانی، و...)، در یک جلسه در کرمانشاه بودند
۲- چهارم خرداد سال ۶۷ عراق به جبهه شلمچه در شرق بصره حمله کرد و طی ۸ ساعت تمام دستاوردهای عملیات پیشین ایران، بر باد رفت.
۳ - ۲۴ خرداد ۶۷ عراق طی یک عملیات هشتروزه با حمله به ماووت در جبههی شمال غرب که چندماه پیش نیروهای ایرانی گرفته بودند بخشی از مناطق تصرفشده را بازپس گرفت.
۴- چهارم تیر ۶۷ هورالعظیم و جزایر مجنون که از سال ۶۲ و ۶۳ با عملیات خیبر و بدر به دست آمده و در اختیار ایران بود، از دست رفت.
۵- چهارم تیر ۶۷، عراق به منطقه عینخوش، موسیان و جنوب دهلران حمله برد و آن نواحی را به تصرف خود درآورد.
۶- بیست و دوم تیر ماه ۶۷، مهران در معرض تجاوز نیروهای عراقی قرار گرفت. این با عملیات موسوم به چلچراغ که در تاریخ ۲۸ خرداد ۶۷ مجاهدین به سمت مهران رفتند، یکی نیست.
اواخر جنگ یک عقب نشینی بزرگ نیز در جبهه کردستان روی داد.
۲۲ تیر ۶۷، ایران مجبور شد حلبچه و یکی دو جای دیگر را تخلیه کند و نیروها را به سمت جنوب بفرستد.
بعد از شکستهای پیاپی، اینجا و آنجا پیچید «بنا بر نظر فقهی حضرت امام هر عملی که منجر به شکست جبههی اسلام یا موجب خسارات جانی باشد حکم اعدام دارد.»
بر همین اساس دادگاههای بهاصطلاح رسیدگی به تخلفات جنگ در سه منطقهی شمال غرب، غرب و جنوب تشکیل شد و برای این کار آیتالله خمینی به علی رازینی ماموریت رسیدگی داد. اما آن دادگاهها در عمل به جایی نرسید و هاشمی رفسنجانی یکبار با اشاره گفت اگر او دخالت نمیکرد رحیم صفوی و...اعدام میشدند. توضیح آن فرصت دیگری میطلبد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران
پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ وضعیت اقتصادی کشور ناجور و درآمد نفتی از ۱۵ میلیارد دلار به کمتر از ۶ میلیارد دلار کاهش یافته بود. در داخل کشور زمزمههای مخالفت با جنگ آغاز شده بود و فشارهای اقتصادی بر دولت افزایش مییافت. شایع شد وزیر بازرگانی گفته که سیلوهای ما فقط برای یک یا دو ماه بیشتر گندم ندارد و وزارت نفت خبر داده ذخیره سوخت برای سه روز بیشتر باقی نماندهاست.
...
این وسط، فرمانده وقت سپاه پاسداران طی نامهای به آیتالله خمینی، فهرستی از نیازهای نیروهای نظامی ایران برای ادامه جنگ در ۵ سال آینده را ارائه داد.
«... تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم...»
با این وجود فرمانده سپاه پاسداران در ادامه همین نامه بر لزوم ادامه جنگ تاکید داشت. ولی میرحسین موسوی ضمن رّد خواستههای سپاه اعلام نمود که دولت ظرفیت اختصاص حتی یک دلار دیگر برای تهیه چنین فهرستی ندارد.
...
نارضایتی و خستگی مردم از ادامهٔ جنگ، همچنین تضعیف روحیهٔ ارتش، بهویژه پس از درگیری نیروی دریایی جمهوری اسلامی با ناوگان آمریکا در خلیج فارس واقعی بود. در زمان موشک باران تهران زمزمه متضرر شدن بازاریان بگوش میرسید و بخشی از آنان آشکارا با ادامهٔ جنگ مخالف بودند. حضور فرمانده وقت سپاه در تلویزیون و اعتراف به اشتباهاتی که منجر به شکست در «فاو» و «شلمچه» شد، افشای(شاید برنامهریزی شده) رشوهخواری شماری از فرماندهان نظامی(سپاه و ارتش هر دو) در زمینه خرید تجهیزات نظامی، نظرات آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی در رابطه با ختم جنگ، تظاهرات پنهان و آشکار علیه جنگ در تهران و اصفهان که شاید بخشی از حاکمیت محرک آن بود و بویژه عرضهٔ برخی تبلیغات و اشارات ضدجنگ در تلویزیون، همه پر معنا بود و چه بسا حکومت برای پذیرش قطعنامه و پایان جنگ از پیش زمینهچینی میکرد.
۲۷ تیر ۱۳۶۷ خبر رسید که آیتالله خمینی برخلاف تصور همه مخالفینش، که حیات حکومت را با ادامهٔ جنگ پیوند میزدند، قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتهاست. کمتر کسی این را باور میکرد. واقعش از نظر وی مرغ فقط یک پا نداشت!
پیشتر، امثال ولایتی قطعنامه ۵۹۸ را عنصر حرامزاده معرفی میکردند و میگفتند از قرارداد ترکمانچای هم بدتر است. «صدها هزار تن از بهترین جوانان ایران زمین در جنگ کشته و زخمی و معلول گردیدند و کشور ویران شد تا آیتالله خمینی جام زهر را سر کشید...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عملیات شکبرانگیز ارتش عراق، بعد از قبول قطعنامه
سه روز بعداز قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، ارتش عراق به تجاوز جدیدی دست زد و به منطقه جنوب و جبهههای میانی و غرب حمله کرد که خیلی شکبرانگیز بود. نیروهای صدام با پیشروی در دشتهای جنوب و غرب اهواز در دو نقطه خود را به جاده اهواز - خرمشهر رساندند و حتی با هدف محاصره مجدد خرمشهر توانستند به اطراف این شهر برسند.
از رود کارون تا منطقه فکه، همچنین بخشی از جاده اهواز - خرمشهر، از آسیب در امان نماند. نیروهای عراقی از منطقهی فکه آمدند تا روی جادهی دشت عباس و پیشرویشان به حدی بود که وقت نمیکردند غنیمتیها را جمع کنند. آنان ظرف دو سه روز علاوه بر خنثیکردن شماری از پیشرویهای ایران در هشت سال جنگ، تا توانستند اسیر گرفتند. گفته میشود حدود ۲۰ هزار نفر اسیر شدند.
(نام عملیات خود را «توکلتعلیالله» گذاشته بودند. در قالب سه مرحله. الله اکبر ۱، الله اکبر ۲ و الله اکبر ۳)
...
متجاوزین از دو محور کوشک و شلمچه هم به داخل ایران پیشروی کردند و به حاشیه جاده اهواز - خرمشهر رسیدند و بر شدت حملات هوایی افزودند. بار دیگر خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار گرفت.
در این مقطع عراق در ۳۱ تیر و روزهای اول و دوم مرداد در مواردی تا ۳۰ کیلومتر در خاک ایران پیشروی کرد. گرچه نیروهای ایرانی متجاوزین را تا مرزهای بینالمللی عقب راندند اما تا مدتها شلمچه ،طلاییه، فکه ، مهران، میمک،سومار، نفت شهر، خسروی و قصرشیرین و بخشی از دشت ذهاب در اختیار عراق باقی ماند. (پس از حمله سال ۱۳۶۹ عراق به کویت و تلاش عراق برای جلب همکاری ایران، اراضی مزبور تخلیه شد.)
...
برخلاف آنچه آقای مسعود رجوی گفتهاست(نه در رابطه با عملیات فروغ)، بلکه در رابطه با تجاوز عراق به منطقه جنوب و جبهههای میانی و غرب - احمد خمینی پیام پدرش را تلفنی برای فرمانده وقت سپاه، این چنین قرائت کرد:
«این نقطه حیاتی کفر و اسلام است...و باید متر به متر جنگید و هیچی از هیچ کس پذیرفته نیست و اینجا نقطهای است که یا موجب میشود سپاه حیات پیدا کند دوباره در کشور و یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مردهای بشود.»
...
ارتش مزبور که با استفاده از شش لشکر مانوری، از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی کرده بود، بعداً با ضد حمله موفق طرف مقابل عقب نشست و راهش را به جبهههای میانی و غرب کشور کج کرد ولی آنجا هم ناکام ماند.
این وسط یک اتفاق دیگر هم افتاد یا بهتر بگویم یک اتفاق در راه بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوت عملیات فروغ کشیده شد
ارتش عراق برای اینکه در مذاکرات صلح احتمالی تاقچه بالا بگذارد و به ادعای رژیم جمهوری اسلامی «به خاطر اینکه هوای عملیات منافقین را داشته باشد»، برای اشغال دوباره خرمشهر و سرزمینهای جنوب اهواز، خیز برداشته بود تا نیروهای ایران را آنجا سرگرم کند و...
البته عراق(بعد از گرفتن اسرای بیشمار) اول و سوم مرداد سال ۶۷، ظاهراً عقبنشینی خود را از جبهههای جنوب و میانی و غرب کشور اعلام نمود. اما در حالی که آخرین تانکهای آن کشور از منطقه جنوب دور میشدند و سخنگوی نظامی عراق نیز رسماً اعلام کرد که نیروهای عراق از دو شهر گیلان غرب و صالح آباد عقب نشینی کردهاند، سوت عملیات فروغ کشیده شد و رادیو جمهوری اسلامی خبر داد:
«هدف صدام در جبهه میانی و تجاوز مجدد به خاک ایران، زمینهسازی برای هجوم منافقین است و بمباران پایگاههای شکاری نوژه همدان، وحدتی دزفول، همچنین پادگان تیپ ۲ سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را در همین رابطه باید دید...»
...
عملیات مجاهدین آنطور که مسعود رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ اشاره داشت به منظور فتح تهران بود.
«رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد...ما کاری میخواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم... رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد...»
در آن نشست مسعود رجوی گفت: «از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آتشی که فرزندان دو ملت در آن سوختند
برگردیم عقبتر
مخالفت تهران با پیشنهادهای هیات میانجی کنفرانس اسلامی و هیأت میانجی کشورهای غیر متعهد (اواخر سال ۱٣۵۹)، و نیز پس از آزادسازی خرمشهر، مخالفت با قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد (۲۱ تیرماه ۱٣۶۱) و رفتن به داخل خاک عراق، همچنین جریان ایرانگیت و روابط پنهانی با اسرائیل...همه واقعیت دارد اما نقش عراق در برافروختن آتش آن جنگ خانمانسوز تردیدبردار نیست. آتشی که فرزندان دو ملت در آن سوختند و بهرهاش نصیب طالبان نفت و دلار و امثال «مک فارلین» و بندر بن سلطان شد که با ادامه آن برادرکشی شوم نقشهها چیدند و سودها بردند.
در طول جنگ هشت ساله، نزدیک به ۳۰ کشور انواع کمکهای مالی، نظامی و تجاری را به عراق اعطا کردند که عمده کمکها از سوی این کشورها بود:
آمریکا، شوروی، فرانسه، آلمان، لهستان، سنگاپور، ایتالیا، عربستان سعودی، مصر، اردن، کویت، آفریقای جنوبی، سوئد، رومانی، جمهوری چک، یوگوسلاوی، برزیل و چین...
به ایران هم سوریه، لیبی، کره شمالی، هند و ژاپن (و در مقطعی اسرائیل) کمک کردند.
در طول جنگ ایران و عراق، ایران و اسرائیل روابط غیر رسمی، راهبردی محدود ولی مخفیانهای با یکدیگر داشتند. با این وجود، اسرائیل در راستای «سیاست موازنه قوا» در جنگ ایران و عراق از نبرد فرسایشی دو دشمن سرسختش استقبال میکرد و مواضعی علیه هر دو طرف جنگ داشت.
اسرائیل در ماجرای ایران کنترا به ایران مخفیانه اسلحه میفروخت و کار ناتمام نیروی هوایی ایران در نابودسازی نیروگاه اتمی اوسیراک را با حمله هوایی به آن و نابودی برنامه اتمی عراق، تمام کرد.
در اوایل جنگ ایران و عراق از مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، سئوال شد که درباره این جنگ نظر شما چیست؟ بگین در پاسخ گفت: «ما برای هر دو طرف آرزوی موفقیت داریم.»
اشارهای کنایهآمیز به اینکه اسرائیل از نبرد فرسایشی دو دشمن سرسختش استقبال میکند.
* ایران شروع جنگ را ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) میداند. اما روایت طرف عراقی این نیست. به گفته عبدالجبار محسن سخنگوی پیشین نیروی مسلح عراق، جنگ آوریل ۱۹۸۰(اردیبهشت ۱۳۵۹) شروع شد که ایران مناطق مرزی عراق را با سلاحهای سنگین زیر آتش گرفت.
...
به نظر من درگیریهای مرزی دو کشور تقریباً از اسفند ۱۳۵۷ شروع شد. البته در اواخر عمر رژیم شاه نیز درگیریهای پراکندهای در مرزهای غربی کشور وجود داشت.
* در جنگ ۸ ساله ایران و عراق؛ ۵ میلیون ایرانی شرکت داشتند که ۱۹۰ هزار نفر کشته و ۶۷۲ هزار نفر مجروح شدند. ۳۳ هزار دانش آموز و بیش از سه هزار و ۵۰۰ دانشجو در میان کشتگان بودند. ۴۲ هزار نفر از نیروهای ایرانی هم به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
* پس از پایان جنگ، سازمان ملل متحد میزان خسارت وارد شده به ایران را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده بود که عراق با این رقم خسارت موافقت نکرد و در نهایت با کارشناسیهای انجام شده میزان نهایی خسارت وارده به ایران ۹۷ میلیارد دلار تعیین شد.
نامه مهندس مهدی بازرگان به آیت الله خمینی در ۱۳۶۲
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
با حمد خدای یکتا و تقدیم سلام و دعا، از طرف نهضت آزادی و شخص خودم، برای عافیت جنابعالی و توفیق در رستگاری انقلاب اسلامی، شرمندهام که بار دیگر مشاور ناخوانده گردیده میخواهم خواستار چند دقیقه تا نیم ساعت تحمل و تأملتان نسبت به مطالبی بشوم. چه میدانم که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله وسلم، با وجود دریافت وحی از جانب خدا و دارا بودن عقل کل، بنا به دستور «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر» به شنیدن نظریات دیگران میپرداخت و قاعدتاً رهبر جامعه نیز بینیاز و معاف از این معنی نبوده نمیبایستی روابطش با مردم و مسئولین یکطرفه و کارش تنها امر و ابلاغ باشد. اینک که رهبر، ما را به مشورت نمیطلبد، ما بنا به وظیفهای که مولی الموالی و مرد لایتناهی، برای رعیت در حق والی تعیین کرده است عمل نموده در آنچه به عقل قاصرمان حق و ضروری میآید، دستور الهی «و ذکر فان الذکری تنفع المومنین» را اجرا مینماییم. احتمالا حدس زدهاید عرایضم از چه مقوله است. امیدوارم در آنچه مینویسم رضای خدا، خیر شما و خدمت به مردم شرافتمند مملکتمان باشد و به دور از مسائل و منافع خصوصی و گروهی وظیفه عنداللهی انجام گردد. شرایط بسیار حاد و وحشتناکی که مبارزطلبی و مسابقه اخیر عراق و ایران در کشتار و ویرانی به وجود آورده و دارد جنگ تحمیلی چهارساله را در منطقه به مراحل هلاکت بارتر و وحشیانهتر از جنگ جهانی میرساند، چنان بار سنگین و سوزان بر دوش و جان ما انداخته است که چون طاقت آنرا نداشتیم، رو به رهبری انقلاب و به مقام فرماندهی کل قوا آوردیم که گرداننده همه امور و تصمیم گیرنده جنگ و صلح است. شاید که با بینش خاص و ظرفیتی که دارید، یک گوشه از اطلاع و از توکل و اطمینان خود را به ما و به مردم مضطرب و مستأصل زیر آتش و سنگ بدهید. ما از یک طرف نمیتوانیم تحمل این اوضاع و آینده محتملاً خانمانسوزتر و خدای نکرده خفتبار آنرا بنماییم و از طرف دیگر قادر نیستیم واقعیات عینی و سنن الهی را نادیده گرفته سلب مسئولیت از خود بکنیم و بگوییم چون ولی فقیه چنین دیده و خواستهاند و موفقیت نزدیک و نهایی مسلم است، ما مبرای از تکلیف و تفکر و از تذکر لازم میباشیم. شک نیست که جنابعالی با ایمان و توکل مخصوص و قدرت و نبوغ رهبری، در بکار گرفتن سرمایههای سرشار اسلام و تشیع، مملکت ایران را در عظیمترین آزمایش یا ابتلای تاریخ ۲۵۰۰ سالهاش وارد ساخته شهرت و وحشتی از ایران و اسلام در جهان به وجود آورده به نسل حاضر ما، هم ارزش و افتخار دادهاید و هم مسئولیت فوقالعاده دشوار در برابر دنیا و خدا. و در عین حال، ما را به یک دوراهی فاجعه یا فتح کشاندهاید. هم وظیفه سنگین اندیشیدن و توصیه به حق کردن را به دوش ما نهادهاید و هم سکوت و بیاعتنایی در برابر آن بسیار سهمناک است! ما که حکم «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا» را پیش رو داریم، بنا به وظیفه ملی و اسلامی میخواهیم نه خودمان و نه هموطنمان، چشم و گوش بسته و به دور از عقل و عاطفه، تبعیت از احساسات و تبلیغات ننماییم. البته علاوه بر حال خودمان و حال مردمی که تصریحاً یا تلویحاً نمایندگی و سنخگوئیشان را داریم و مملکتی که از پدران و مادران چندهزار ساله میراث برده و مفتخر و مسئول حفظ آن میباشیم، دلسوز خود جنابعالی و نگران کسی نیز هستیم که ملت او را به رهبری برگزیده است. از خود میپرسیم جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفتهها و محرومیتها را چگونه میتوان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده میشود! بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهیدپرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست. ما استدلالها و استنباطهایی را که از قرآن میکنیم عرضه میداریم و خوشحال و دعاگو میشویم که اگر تشخیصمان خطا باشد با روشن کردن موارد انحراف و اشتباه ارشادمان بفرمایید. نمی دانیم اگر در روز قیامت از خون و خرابیها و از دربدریهای تا به حال و خدای نخواسته از فساد و تباهیهای خیلی گستردهتر و آینده هلاک حرث و نسلهای دو طرف، پرسش کنند چه جواب میشود داد؟ اگر بگویند چرا علیرغم نص روشن و صریح «فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»، حاضر نشدید پیشنهادهای آتش بس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده، را بپذیرید و دست رد به سینه همه شفیع و میانجیها، که از کشورهای مسلمان و از غیر متعهدها آمده بودند، زده هرگونه مذاکراه و بحث روی شرایط را هم رد کردید، آیا جواب ما سختتر نخواهد بود؟ آیا استدلال عدم اعتماد به صداقت صدام و به حسن نیت میانجیها، با پیش کشیدن آیه بعدی قرآن شدیداً مردود نخواهد شد؟ آنجا که با اطمینان و استحکام میفرماید، «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره و بالمومنین». آیا جواب خواهیم داد که مخاطب این فرمان پیغمبر رحمت و حکمت بوده ما مشمول آن نیستیم و مستثنی میباشیم؟ ممکن است نمونه آورده یا ادعا شود که ما خود را موظف میدانستیم استکبار و الحاد و استثمار و استضعاف را در دنیا ریشه کن سازیم. به ما خواهند گفت که طبق قرآن و تاریخ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتمالنبیین علیهم السلام و الصلوه، مأمور و مأذون آن نبودند، شما چطور به خود حق دادید با قبول خونریزیها و خرابیها درصدد صدور و حاکمیت اسلام برآئید؟ وقتی خدا در قرآن مکرر به پیغمبر خود گوشزد میکند که «ماجعلناک علیهم حفیظا» و «ماانت علیهم بوکیل»، «لست علیهم بمصیطر»، «ان انت الا نذیر»، یا «و ما علی الرسول الا البلاغ»، شما که داعیه اجرا و ادامه رسالت انبیاء را داشتید، چگونه میخواستید مانند موکل مراقب و مأمور مسئول مستکبرها، و مستضعفها عمل نمایید، در حالیکه خود خدا با مشیت لایزال و قدرت بینهایتش نخواسته است دین خود و عدالت و حق را با تعجیل و تحمیل در میان آدمها پیاده کند؟ خدای بزرگ از شما عمل به اسلام را خواسته است نه احیای اسلام از طریق الزام دیگران به اجرای آن. خدا عمل به دین و تبلیغ و اجرای دین را پاداش میدهد اما به شرط رعایت «لااکراه فیالدین.» درست است که در انقلاب اسلامی ما جوانان، پیران و داوطلبان قابل تقدیری لبیک اجابت، روی اعتماد و اعتقاد و ارادت به امام گفتهاند و با اشک و عشق و اصل به چنان جانبازیها و پیروزیها میشوند، اما همین امر اگر خدای نخواسته خلل و خلافی در اصل برنامه و هدف انتخابی آن ظاهر گردد، هم شکایت آنها را که روز قیامت بگویند «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا»، بسیار سنگین خواهد کرد و هم مسئولیت رهبری و کسانی را که لب فرو بسته حق والی را در دریافت نصیحت ادا نمیکنند، دو صد چندان مینماید. روزی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد بمبهایی انداختند، فرمودید: مطلب مهمی نیست، دزدی یا دیوانهای آمده سنگی انداخته و در رفته است و دیگر نخواهد انداخت. ولی آن دیوانه یا دزد، علیرغم تودهنیهایی که خورده است، بارها آمد و سنگها و بمبها و موشکها انداخته، دیوانگیهای خطرناک کرد، خانهها خراب نمود و بسیاری از فرزندان عزیز این مملکت را به شهادت رساند. ملت خوب ایستاد، خوب جان و مال داد، فحشها و مشتها و تلافیگریها نثار صدام و پشتیبانانش کرد و دلاوران جان بر کفمان پیروزیهای معجزهآسا به دست آوردند… همه اینها درست است و ایجاب مینماید که سپاس خدا و تشکر از ملت شهیدپرور بجا آوریم. اما وقتی ترازنامه چهارساله را جمعبندی میکنیم، میبینیم علیرغم دفاعها و موفقیتها و پذیرش انقلاب اسلامی در بعضی جاها، آنچه هم که محصول مسلم این مدت است و اختلاف در آن وجود ندارد نتایج ذیل است: گسترش دائم دامنه جنگ و خصومت در منطقه و تقلیل امنیت، افزایش تلفات و ضایعات دو طرف، کاهش طاقتها و توانها، ازدیاد انزوا و اتهام ایران و اسلام و به طور کلی هلاک مستمر حرث و نسل در ایران و عراق و بعضی نقاط دیگر. از دیدگاه ابرقدرتها نیز این جنگ دست آوردهای مثبت داشته است و آنها مسلماً از ادامه و توسعه و خاتمه نیافتن آن با حفظ بقای هر دو طرف متخاصم، راضی میباشند. از آن جمله است: فروش بیحد و حساب و پرمداخل اسلحه و مهمات به طرفین دعوی و به وحشتافتادههایی از انقلاب و عملیات ما و حتی به کشورهای فعلاً برکنار که چنین بازار گرم در تاریخ گذشتهشان بیسابقه بوده است. خرید بیمنت و به بهای اندک نفت برای تأمین رفاه و صنایع خودشان، صدور مستقیم و غیرمستقیم خواربار و کالاهای صنعتی و خدمات فنی به ایران و عراق و کشورهای دیگر خاورمیانه، بیپول و محتاج نگه داشتن ما و محروم ساختن انقلابمان از سازندگی و خودکفایی و تولید (و بنابراین انقیاد بالقوه) یعنی عدم ایفای وعده استقلال ابتدایی همراه با آزادی، و بالاخره، دردناکتر از همه، چهره سیاه و خونین دادن به اسلام و زدوده شدن نشانهها و وعدههای سلامت، نعمت، رحمت، سعادت و بطور کلی حقانیت و حیات، در داخل و خارج ایران، حالا هم مخلصین به انقلاب و بهرهمندان، دسته دسته با نوحه و سرود عازم قربانگاههای جبهه به قصد کربلا و آزاد کردن قدس میشوند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اطلاعیهها و موزیکهای فتح و فجر پخش میکند، توپها و هواپیماهای ما شهرها و تأسیسات نظامی و صنعتی و اخیراً مسکونی عراق را متقابلاً میکوبند و بسیاری از مسئولین و مردم به خود مژده سقوط یا انتحار قریب الوقوع صدام و ذلت دشمنان انقلاب را میدهند، یا میشنوند. شاید هم شاهد پیروزیهای درخشان جدید بشویم و خدا کند که بشویم… اما با سرنگون شدن صدام و انحلال حزب بعث، آیا غائله و نائره جنگ خاتمه خواهد یافت؟ فاتحه شیطان بزرگ و شیطان اصلی ازلی که مهلت یافته از جانب خدا تا روز رستاخیز است، در دنیا خوانده خواهد شد؟ آیا دفاع در جبهههای جنگ و مقابله با شیطان نیازمند خودسازی درونی و برونی نیست؟ با آنکه آزادی قدس از دست صهیونیسم امید و آرزوی ماست، اما معتقد هستیم که دشمنان ما و حاکمان و همدردهایشان ساکت نخواهند نشست تا ما متلاشی و مضمحلشان بکنیم و در اولین حملات ما تسلیم نگردیده مواضع جدید خواهند گرفت، عکسالعملها نشان خواهند داد و آیا با عدّه و عُّدههایی که فراوان دارند، دفاعی از خود و تجاوزات مجدد و تلافی از ما نخواهند کرد؟ تابحال که چنین نبوده است. اگر شکستهایی داشته یا ضرباتی خوردهاند، نه دست از مقاومت و تجدید قوا کشیدهاند و نه هنوز تمام توان و تجهیزاتشان را به میدان آوردهاند، بر اساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد، هیچ معلوم نیست که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا هم آهنگ با ما باشند. همچنین اسرائیل مکار کهنه کار اگر تا به حال دست به عمل عمدهای در ایران و عراق نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما به راحتی راهی قدس شود؟ غیر از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنهها و پیشرفتهای ما، یا فتنههای علیه خودشان شوند و موذیانهتر، مهلکتر و قاطعتر از گذشته اقدام نکنند؟ هرچه باشد اسرائیل و امریکا و شوروی در شیطنت و ترور و جنگ، صد درجه استادتر و از ما داناتر و داراتر در این کارها هستند. به فرض پیروزی و پیشروی، این قافله تا به حشر لنگ است، و خلاصه آنکه صدور انقلابی انقلاب ما، سقوط صدام، نابودی اسرائیل و سرنگونی امریکا و سایر ابرقدرتها زمانی میسر و قابل طرح خواهد بود که مسلمانان با حربه آگاهی، ایمان، تقوی، خودسازی درونی و برونی و اتحاد مسلح گشته با به کار بستن کتاب و سنت، هم دفاع قوی از خود بنمایند و هم با شاهد و الگو شدن و تسخیر قلوب و الباب، حماسه پیروزی انقلاب را بدست خود آنها تکرار کنند. ملتهایی هم که انقلابمان را تعلیمشان میدهیم، تا در داخلهشان شرایط اجتماعی، ایمانی، اخلاقی، نظامی و الهی لازم فراهم نشده باشد، مسلماً به پیروزیهایی مانند انقلاب ما نخواهند رسید. نه در تاریخ انقلابهای دنیا چنین توسعه و تحولهای سریع و وسیع انقلاب و واژگونی سهل و ساده قدرتهای قوی حاکم سابقه دارد، و نه در سرگذشت انبیاء و دست آوردهای مشیت خدا چنین امدادها و دگرگونیها سراغ داده شده یا در قرآن کریم آمده است. آیا خدا خارج از دفاع نفس یا بازیابی خانه و خانواده و از دست رفتهها، که «قتال فی سبیل الله» است، برای تعرض و تخریب، چیزی بیشتر از «فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم»، وعده نصرت و به میدان آوردن «جنوداً لم تروها» را به امتی یا به مجاهدینی داده است؟ بلی، به حکم قرآن جلوی مهاجم را باید گرفت و بیخیال و بیکار نباید نشست، سهل است که امر اکید به تجمع نیرو و تدارک اسلحه، حتی قویتر و بیشتر از دشمنان شده است. اما نه برای حمله و نابودکردن آنها، بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودمان و برحذر داشتنشان از حمله کردن به ما. یعنی در نگرفتن جنگ به حکم «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم.» ما در این ماجرای پرمخاطره خواستهایم پیش دستی بر دستور قرآن کرده، قبل از آنکه تدارک قشون و ترتیب تجهیزات لازم و کافی را بدهیم و با سلاحهایی که از خود آنها گرفتهایم و میگیریم (و معلوم است که تا نفع خودشان و زیان ما را در این کار نبینند در اختیارمان نمیگذارند) بجنگشان برویم. غافل از اینکه سیاست همیشگی آنها جنگ افروزی در میان اقوام و ممالک دنیا و بجان یکدیگر انداختن آنها بوده است تا هم تجارت و منفعت بکنند و هم رقیبان و دشمنان احتمالی را مشغول و مفلوک نمایند. البته که دردسر ایجاد کردن و عصبانی ساختن صدامها و اسرائیل یا امریکا و فرانسه و وحشت انداختن دولتهای ارتجاعی عرب، امکانپذیر بوده و هست و باعث تشفی قلب مومنین میشود، اما بهرهبرداری مطلوب و رسیدن نهایی به مقصود، مسئله دیگری است. به شهادت تاریخ غالباً نتیجههای معکوس به بار آورده است. حتی انقلابهای بزرگ دنیا که از پدیدههای استثنایی طبیعت محسوب شدهاند، عکسالعملها و بازگشتهای فراوان داشته است. اقدام برای افراشتن پرچم حق و عدالت در عالم و امحاء قطعی ظلم و ظالم و کافر از جهان بشریت، با خشونت و سرعتهای انقلابی، یا برانگیختن فتنه و قتل و خرابی در بلاد کفر و ستمگری، اگر موثر و مجاز میبود، خدای دانای توانا، به یقین آنرا رأساً یا بدست پیغمبرانش انجام میداد. چنین راهی که خدا ترسیم و تشریع نکرده است، میتواند با همه خوشآیندها و امیدواریها و با تلألؤهایش، سرابی و گردابی بیش نباشد و بیم آن میرود که منتهی به نقض غرض و به آثار ناخواسته و هلاک کننده غیرقابل جبران گردد. در قرآن مجید هم سفارش شده است که به خود مغرور نشویم و هم آیه «ولا تغرنکم بالله الغرور» آمده است. ما حق نداریم روی حسابهای خودمان روی خدا حساب کنیم.عرض این تذکر نیز لازم است که نهضت آزادی ایران به هیچ وجه نمیگوید دست تضرع و تمنا و توبه تسلیم پیش عراق دراز کنیم یا سازشکار با ظالمها و همکار جهانخوارها و از خدا بیخبرها بشویم، یا به صلح تحمیلی خفتباری تن در دهیم، و حتی انقلاب خودمان و صدور صحیح اسلام را انکار کنیم. نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی.
آنچه توصیه مینماییم عنایت به آیات شریفه ذیل است:
فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله. فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین. و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی. تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان.
ضمنا فکر میکنیم که آیه «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدینالله» (که به دنبالش در هر دو سوره بقره و انفال جمله توقف و تخفیف «فان انتهوا…» آمده است) به منظور تحدید و تعطیل جنگ در داخل امتی است که مورد حمله و تجاوز کفار قرار گرفته مانع اقامه دینشان شدهاند، نه برای تعرض و توسعه قتال به سراسر جهان، به قصد مسلمان کردن یا کوتاه کردن دست همگی آنان، آنطور که بعضیها تصور و توجیه مینمایند. در عین حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما در این مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیای دشمنان بریزیم. هدف نصیحت ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق. بدیهی است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیلهای اجرایی هستیم. در خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه آفریدگار بزرگ، در برابر ملت و در قبال رهبری انقلاب میدانستیم، انجام دادیم. ما نه غیبگویی میکنیم، نه بدبین و بدخواه هستیم و نه نسبت به فجایع و مفاسدی که هشدار دادیم قسم حضرت عباس میخوریم. آنچه هم که از جنابعالی توقع داریم، بیش از این نیست که در خلوت با خدای معبود، تأمل و تحقق بیشتر و سپس مشورت آزاد در این امر فوقالعاده خطیر نموده، اگر به حق و حقیقتی در گفتارمان برخورده باشید تجدیدنظری در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه صدور اسلام بفرمایید.
خدایا شاهد باش که ما اتمام حجت و ادای تکلیف کردیم! خدایا ما را ببخش.
منابع
- پارسادوست، منوچهر، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران
- ویلیامسن ماری و کوین وودز، جنگ ایران و عراق، تاریخچه نظامی و راهبردی
- جعفری، عباس، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیائی)
- درودیان، محمد، بررسی وقایع سیاسی ـ نظامی جنگ از زمینهسازی تهاجم عراق تا آتشبس
- احمدی، حمید، علل و زمینههای پیدایش جنگ
- روزنامه اطلاعات، ۵ مهر ۱۳۷۶
- همنشین بهار، جنگ، قطعنامه ۵۹۸ و... ویکیپدیا
- درویشی، فرهاد و...، ریشههای تهاجم، تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق
- گنجی، اکبر، جنگ ابزار قدرت و ثروت
- ولایتی، علی اکبر، تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى...
- در هاوانا
- میرهاشمی، عباس، جنگ تحمیلی و دفاع در برابر تجاوز
- دانشنامه جهان اسلام (جنگ عراق با ایران)
- خاطرات آیتالله منتظری
- (اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب توده در رابطه با پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت)، «نامهٔ مردم» شماره ۲۱۷، ۴ مرداد ۱۳۶۷
- احمد كمال شعث..العراق المغبون..و تداعيات، المشیر عبدالحلیم ابوغزاله، الحرب العراقیه - ایرانیه، ۱۹۸۰-۱۹۸۸
- Iran-Iraq War, Encyclopaedia Iranica
- The Iran-Iraq War: The Politics of Aggression
- Farhang Rajaee, Lessons of Modern War
- Bergquist, Maj Ronald. The role of airpower in the Iran-Iraq War.
- Cordesman, Anthony H and Abraham R Wagner,The Lessons of Modern War: The Iran-Iraq War.
- Sonnenberg, Robert E. “The Iran-Iraq War: Strategy of Stalemate”.
- Willett, Edward. The Iran-Iraq War.
- И. Кленов, В. Орлов. Ирано-иракская война / «Зарубежное военное обозрение»
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook