روزگارِ هَردَمبیل، و قاعدهِ نفیِ سَبیل
...
آن یکی آمد زمین را میشکافت
ابلهی فریاد کرد و برنتافت
کاین زمین را از چه ویران میکنی
میشکافی و پریشان میکنی؟
گفت ای ابله، برو بر من مران
تو عمارت از خرابی بازدان
کی شود گلزار و گندمزار این
تا نگردد زشت و ویران این زمین؟
کی شود بستان و کشت و برگ و بر
تا نگردد نظم او زیر و زبر؟
ابلهی فریاد کرد و برنتافت
کاین زمین را از چه ویران میکنی
میشکافی و پریشان میکنی؟
گفت ای ابله، برو بر من مران
تو عمارت از خرابی بازدان
کی شود گلزار و گندمزار این
تا نگردد زشت و ویران این زمین؟
کی شود بستان و کشت و برگ و بر
تا نگردد نظم او زیر و زبر؟
دوستان دانشور، خواهران و برادران عزیز سلام بر شما
برای ورود به اینگونه مباحث، ابتدا باید از مدار جاذبه و دافعه(هر دو)، خود را رها کنیم. یعنی نقد و سؤال را در مورد آنچه دوست داریم از دست ندهیم و مقهور عشق و علاقه خود نشویم، و بعکس اگر نسبت به کسی یا چیزی دافعه داریم این باعث نشود بد را بدتر ببینیم. دراینصورت به کینه و هیستری نسبت به آن پدیده یا واقعه آلوده شده، همه چیز را به رنگ توهمات خود درمیآوریم.
چنانچه در مدار جاذبه و بعکس در مدار دافعه باشیم، امکان ندارد، امکان ندارد به داوری درست برسیم و سراسر کار ما را پیشداوری و پیش فرضهای غیرواقعی آلوده میکند.
بعد از رهایی از مدار جاذبه و دافعه، که البته ساده نیست، ضروری است به پیشزمینهها و کلید واژههای بحث اشراف نسبی داشته باشیم.
ـــــــــــــــــــــــــ
بعد از رهایی از مدار جاذبه و دافعه، که البته ساده نیست، ضروری است به پیشزمینهها و کلید واژههای بحث اشراف نسبی داشته باشیم.
ـــــــــــــــــــــــــ
این بحث در مورد قاعده نفی سبیل(نفی سلطه) است که سالیان دراز بعد از پیمان وستفالی، و زایش «دولت-ملت»های کنونی، مرتجعین از آن دست برنداشتهاند. براستی روزگار هَردَمبیلی است، همه چیز بهم ریخته، و هیچ چیز جای خودش نیست.
قبل از پرداختن به موضوع، اشاره کوتاهی به پیشزمینههای پیمان وستفالی ضروری است. با پایانگرفتن جنگهای سی ساله در اروپا، که قدرتهای بزرگ و کوچک اروپایی سر اختلافات ارضی و مذهبی یا اقتصادی و قومی به جان هم افتاده بودند، نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس، در اروپا شکل گرفت. پیمان وستفالی Peace of Westphalia
(وستفالن یا وستفالیا نام سرزمینی در آلمان است).
...
از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸-سی سال تمام- آتش جنگ زبانه میکشید. کاتولیکها با پروتستانها، فرانسه با اسپانیا، امپراتوری مقدس رم با فرانسه، پرنسنشینهای آلمانی علیه یکدیگر و علیه امپراتور، همه با هم در ستیز بودند و خون همدیگر را میریختند. جنگ همه علیه همه. بللوُم اُمنیوم کُنترا اُمنِس
Bellum omnium contra omnes
پای هلند و لهستان و سوئد و دانمارک و سویس و روسیه هم به آن معرکه کشیده شده بود.
...
با پیمان وستفالی، ورق برگشت و برای نخستینبار حقوق برابر و یکسان کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. درواقع پس از پیمان وستفالی، «دولت-ملت»های کنونی زاده شدند.
از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸-سی سال تمام- آتش جنگ زبانه میکشید. کاتولیکها با پروتستانها، فرانسه با اسپانیا، امپراتوری مقدس رم با فرانسه، پرنسنشینهای آلمانی علیه یکدیگر و علیه امپراتور، همه با هم در ستیز بودند و خون همدیگر را میریختند. جنگ همه علیه همه. بللوُم اُمنیوم کُنترا اُمنِس
Bellum omnium contra omnes
پای هلند و لهستان و سوئد و دانمارک و سویس و روسیه هم به آن معرکه کشیده شده بود.
...
با پیمان وستفالی، ورق برگشت و برای نخستینبار حقوق برابر و یکسان کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. درواقع پس از پیمان وستفالی، «دولت-ملت»های کنونی زاده شدند.
دولتِ-ملت Nation-State و به زبان دیگر «کشور»، دربردارنده یک دستگاه سیاسی است که در قلمروی ارضی معینی حق حاکمیت دارد. با این توضیح که جمعیت کشور، شهروند محسوب میشوند که همه بدون استثناء حقوق برابر دارند.
...
اینها را شرح دادم تا روشن شود در زمانهی دولت-ملّت، که صحبت از حقوق شهروندی، هویت ملی و برابری حقوق شهروندان میشود، دخیل بستن به قاعده موسوم به نفی سبیل، که ظاهراً باید علیه ستمگران باشد، برای ستمدیدگان حاصلی جز تبعیض و جفا ندارد. در خلال بحث به این موضوع برمیگردم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مضمون قاعده نفی سبیل این است: خداوند به کافران اجازه نداده، بر کسانیکه که اسلام را بعنوان دین برگزیدهاند، مسلط شوند.
فقهای شیعه و اهل سنت تا هماکنون، این گزاره تبعیضآلود را پذیرفته و بر اساس آن احکام به اصطلاح شرعی صادر کردهاند ازجمله اینکه نباید به کفار، قرآن و احادیث نبوی و کتابهای موعظه و دعا فروخت! و یا زمینهای اماکن مقدس را به آنان واگذار کرد...
...
مدعیان صاحب اختیاری جهان، از گذشتههای دور، بر هست و نیست مسلمانان مسلط شدهاند و لابد حالا مشکل، فروش کتاب ادعیه به آنهاست. البته جدا از منع فروش کتب ادعیه به کفار، که آدم نمیداند بخندد یا بگرید، در حکومت مذهبی، قاعده نفی سبیل به عنوان یک اصل فقهی نقش تأثیرگذاری بر رفتار، تصمیمات و سیاستهای نظام حاکم دارد.
در کتب فقهى اهل سنت، همچنین در منابع شیعی چون قواعدالاحکام، سرائر، انوارالفقاهه، کافى، النهایه، و جواهرالکلام و...، به قاعده نفى سبیل اشاره شدهاست.
...
در رابطه با قاعده نفی سبیل، از جمله آیاتی که اصحاب شریعت به آن استدلال میکنند، آیه ۱۴۱ سوره نساء است: «وَلَن یجْعَلَ ٱللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً، خداوند هرگز بر [ضرر و زیان] مؤمنان براى کافران راه [تسلطى] قرار ندادهاست.» [عجب نداده است!]
همچنین آیه ۲۵ سوره توبه: «لَّا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمىآید.» [باطل چیست و در روزگار هردمبیل کنونی مصداقش کدام است؟ آیا ما را از همهسو احاطه نکردهاست؟]
...
به این گزاره که روی پرچم فدائیان اسلام(نواب صفوی و همراهانش) بود، هم استناد میشود که « الاسلامُ یَعلو ولا یُعلی عَلَیهِ »(اسلام دین برتر است و چیزی بر آن برتری نمیگیرد)
بگذریم که قسمت دوم حدیث فوق که بهاصطلاح «کفار» را به مردگان تشبیه میکند، توهینی بیش نیست و نباید آنرا توجیه کرد. والکفّارُ بِمَنزِلَه المُوتی لا یحجِبونَ ولا یورِثون...
...
تکیه واپسگرایان به گزارههای کلی مانند عزَت از آن خداست (وَلِلَّهِ الْعِزَّه)، یا بیان این موضوع که لفظ عزت و مشتقات آن بیش از ۱۴۰ مورد در قرآن تکرار شده و آیات به وضوح بر انحصار عزت به خدا و رسول و مؤمنان دلالت دارد (و بس)، تبعیض آشکار و نهفته در گفتمان و عملکرد آنان را نمیپوشاند.
در کتب فقهى اهل سنت، همچنین در منابع شیعی چون قواعدالاحکام، سرائر، انوارالفقاهه، کافى، النهایه، و جواهرالکلام و...، به قاعده نفى سبیل اشاره شدهاست.
...
در رابطه با قاعده نفی سبیل، از جمله آیاتی که اصحاب شریعت به آن استدلال میکنند، آیه ۱۴۱ سوره نساء است: «وَلَن یجْعَلَ ٱللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً، خداوند هرگز بر [ضرر و زیان] مؤمنان براى کافران راه [تسلطى] قرار ندادهاست.» [عجب نداده است!]
همچنین آیه ۲۵ سوره توبه: «لَّا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمىآید.» [باطل چیست و در روزگار هردمبیل کنونی مصداقش کدام است؟ آیا ما را از همهسو احاطه نکردهاست؟]
...
به این گزاره که روی پرچم فدائیان اسلام(نواب صفوی و همراهانش) بود، هم استناد میشود که « الاسلامُ یَعلو ولا یُعلی عَلَیهِ »(اسلام دین برتر است و چیزی بر آن برتری نمیگیرد)
بگذریم که قسمت دوم حدیث فوق که بهاصطلاح «کفار» را به مردگان تشبیه میکند، توهینی بیش نیست و نباید آنرا توجیه کرد. والکفّارُ بِمَنزِلَه المُوتی لا یحجِبونَ ولا یورِثون...
...
تکیه واپسگرایان به گزارههای کلی مانند عزَت از آن خداست (وَلِلَّهِ الْعِزَّه)، یا بیان این موضوع که لفظ عزت و مشتقات آن بیش از ۱۴۰ مورد در قرآن تکرار شده و آیات به وضوح بر انحصار عزت به خدا و رسول و مؤمنان دلالت دارد (و بس)، تبعیض آشکار و نهفته در گفتمان و عملکرد آنان را نمیپوشاند.
گفته میشود تاریخ تحولات سیاسی معاصر ایران وامدار نقشآفرینی قاعده نفی سبیل بوده و داستان تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی، یا مسأله کاپیتولاسیون و کنوانسیون وین توسط آیتالله خمینی نمونه آن است.
برای آشنایی با موضوع فوق، باید کاپیتولاسیون و کنوانسیون وین (قرارداد وین درباره روابط سیاسی) را بشناسیم. بویژه که در سخنرانیهای آیتالله خمینی به آن زیاد اشاره میشد. بدون اینکه معلوم شود دقیقاً چی هست و چی نیست. در خاطرات خانه زندگان قسمت ۴۸، ۴۹ و ۵۰ به آن اشاره کردهام. (ویدئوها و مقلات مربوط به آن در سایت خودم موجود است).
برای آشنایی با موضوع فوق، باید کاپیتولاسیون و کنوانسیون وین (قرارداد وین درباره روابط سیاسی) را بشناسیم. بویژه که در سخنرانیهای آیتالله خمینی به آن زیاد اشاره میشد. بدون اینکه معلوم شود دقیقاً چی هست و چی نیست. در خاطرات خانه زندگان قسمت ۴۸، ۴۹ و ۵۰ به آن اشاره کردهام. (ویدئوها و مقلات مربوط به آن در سایت خودم موجود است).
...
بگذریم که وقتی عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای امضا شد و بعدها که نفوذ استعمارگران بر سرنوشت ما سایه افکند، مضمون قاعده «نفی سبیل» اجرایی و برجسته نشد و بعکس امثال سید محمد کاظم طباطبایی یزدی(صاحب عروهالوثقی) که قاعده مزبور در نوشتههایش به نحو چشمگیری بازتاب داشت، به مشروطهخواهان پیله کردند و به پَر و پای آنان پیچیدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلطه سیاسی بیگانگان، ادامه روند سلطه اقتصادی است و هیچ انسان فرهیختهای تسلط آنان را بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، و دیگر شئون کشورش نمیپذیرد و از قضا، فرزندان شریف این میهن، برای زدون این بیداد، از مشروطه به بعد خود را به آب و آتش زدند. مقابله با ستمگری نیکوست، اما تبعیض و جفا، و آنچه بهنام نفی سبیل صورت میگیرد، داستانی دیگر است که اشاره میکنم.
...
کسانیکه از پستان دین شیر دنیا میدوشند و بر ایران، خاک پاک ایزدی گرد محنت و یأس پاشیدهاند، همانها که به قول فردوسی: زیان کسان از پی سود خویش. بجویند و دین اندر آرند پیش، با توسّل به قاعده نفی سبیل، اگر لازم بدانند اصل وفای به عهد را هم زیر پامیگذارند و با استناد به کتاب «تحریرالوسیله» آیتالله خمینی، توجیه میکنند هدف خنثی کردن نفوذ و سلطه کفار بر مسلمانان است.
...
حدود ۴۷۰ سال از پیمان وستفالی، و زایش «دولت-ملت»های کنونی میگذرد اما ارباب عمائم، در گذشته سیر میکنند و به احکام عصر شترچرانی میچسبند. سوس، با تسویل و تزئین قساوت درون خویش، آنرا با خدا و دین قاب میگیرند. يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
قتلهای زنجیرهای، کاردآجین کردن بهترین فرزندان مردم، دهن کجی به حقوق بینالمللی، بهاییکُشی و تبعیض دینی، بازی درآوردن سر «سند ۲۰۳۰ یونسکو» و نمونههای مشابه، داستان خودی و غیرخودی، و راه ندادن کسانیکه میهنشان را دوست دارند اما نظرگاه آنان را ندارند، حتی به شوراهای شهر، همه و همه، ریشه در فقه فرسوده و تکلیف مدار صفوی و قاعده نفی سبیل دارد که نه در رویارویی با ستمگران، بلکه بر سر ستمدیدگان میشکنند.
در اسیرکشی سال ۶۷، به دارکشیدنِ به اصطلاح «کفار»ی که کمترین نسبتی با مبارزه مسلحانه و عملیات به قول خودشان مرصاد(فروغ جاویدان) نداشتند، ریشه در قاعده نفی سبیل داشت.
شریعتبازان ستمگر و قاتل، که خدا و رسول، ورد زبانشان بود، کلمات را نیز از معنا تهی کردند. چرا؟ چون ماهیتاً مستبد، پوسیده و مرتجع بودند و همه چیز برایشان دکان و رنگ و ریا بود.
در سال ۶۷، که عقاب جور بر همه زندانهای کشور بال گشود، با گوشه چشمی به داستان غبارآلود یهودیان بنیقریظه، و قاعده نفی سبیل، آن حکم مهیب داده شد و جان پاکترین فرزندان این میهن را گرفتند.
گرچه بر ما ریخت آب و گِل شکی
یادمان آید از آنها چیزکی
ناله سرنا و تهدید دهل
چیزکی مانَد بدان ناقور کل
نشنود آن نغمهها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس
گرچه بر ما ریخت آب و گِل شکی
یادمان آید از آنها چیزکی
ناله سرنا و تهدید دهل
چیزکی مانَد بدان ناقور کل
نشنود آن نغمهها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس
پانویس
هردمبیل، دلقک گردان تهران در عصر ناصری بود. دردمندی شوخطبع که حرفهای ظاهراً خندهداری میزد و هرجا نمایان میشد، مردم پیرامونش گرد میآمدند و با شنیدن سخنانش خستگی درمیکردند. به جز هردمبیل، میتوان به افرادی همچون پهلوان کچل، میرزا زکیخان، مهدی حمال و شغال الملک هم اشاره کرد.
...
در یاداشتهای علامه دهخدا آمدهاست: هردمبیل(هردنبیل) در اصل، هردن بیر بوده که ترکی است. مرکب از دو کلمه ٔ هردن به معنی گاهگاه و بیر به معنی یک ، یعنی بدون نظم و بی رویه، نابجا و چرند.
...
همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook