غبارزدایی از آینههاقتل فاتح یزدی، یکی از پر سر و صدا ترین ترورهای دهه پنجاه
...
محمدصادق فاتح یزدی که ۲۰ مرداد ۱۳۵۳ توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ترور شد، از بزرگترین و ثروتمندترین سرمایهداران ایران در سالهای پیش از انقلاب بود. گزارههایی چون «ساواک به دلیل باجندادن فاتح به دربار، در ترور او دست داشت»، همچنین «قتل بیش از ۲٠ کارگر کارخانه جهان چیت در جریان تظاهرات اعتراضی به دستور فاتح»، واقعی نیست.
...
گفته میشد فدائیان با اجرای طرح اعدام فاتح ضمن تأکید بر اهداف تبلیغی عملیات، تلاش میکردند رابطه مستقیمی میان عملیات مسلحانه با خواستهای کارگران برقرار سازند.
...
فاتح مؤسس جهانشهر کرج و مالک مجموعه بزرگی از کارخانجات از جمله روغن نباتی جهان، جهان چیت، پتوبافی جهان، چای جهان و صابون جهان بود. سال ۱۳۴۷، جهان چیت، ۱۵ درصد تولیدات نساجی ایران را به خود اختصاص داد و همینطور کارخانه پلاستیکسازی آرمه، حدود یک سوم از محصولاتی مانند کیسه گونی، چتائی، رومیزی و پارچههای دکوراسیون و توری کشور را تولید میکرد. مجموعه کارخانههای جهان، نقش تاثیرگذاری در تولیدات صنعتی ایران داشت.
فاتح یزدی علاوه بر تاسیس کارخانه در دیگر شهرهای ایران مانند کارخانه چای رامسر و کارخانه بستهبندی چای جهان در تهران و کارخانه پشمبافی جهان در قاسمآباد تهران، در زمینهی کشاورزی نیز فعالیت داشت. فضای سبز جهانشهر کرج، یادآور اوست. همچنین زورخانه فاتح و یک واحد خوابگاه به متراژ ۳۴۰۰ متر مربع در کوی دانشگاه که در سال ۱۳۴۸ ساخت.
از دیگر فعالیتهای وی ساخت مدرسه و آموزشگاه بود. دبستان فاتح را در ۱۳۳۵ و دبستان تعاونی جهانچیت را در ۱۳۴۳ احداث کرد. علاوه بر کرج، در تهران و مهرآباد مشهد هم دبستان ساخت. فعالیتهای او در پنج حوزه اقتصادی، اجتماعی، شهری، خدماتی و زیست محیطی قابل توجه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیش از آنکه فاتح ترور شود، اعظم السادات روحی آهنگران(عضو فدائیان خلق) تلاش کرد در کارخانه جهان چیت استخدام شود تا اطلاعات ضروری را از وضع کارگران کارخانه و میزان سرمایه فاتح بدست آورد تا در نوشتن اطلاعیه بعد از ترور وی، استفاده شود اما موفق نشد و گفتند فعلاً کارگر زن استخدام نمیکنیم.
اعظم توانست در «کارگاه بافندگی خانوادگی» در محله چهارصددستگاه کرج که بسیاری از زنان کارگر آن نیز ساکن همین محله بودند کار بگیرد و بدین وسیله توانست از کارگرانی که فاتح را میشناختند، اطلاعات لازم را در باره او بدست آورد. (فدائیان آنزمان بمب گذاری در پاسگاه کاروانسراسنگی را هم در دستور کار خود داشتند که از آن میگذرم.)
اعظم السادات موفق شد از طریق پسر فاتح، شماره تلفن پدرش را بگیرد، سپس به منزل فاتح تلفن کرد و خود را وابسته به یک شرکت تبلیغاتی معرفی نمود و گفت طبق قرعه شما برنده تلویزیون شدهاید و خلاصه آدرس خانه را بدست آورد.
اعظم السادات برای اینکه مشخص شود فاتح از چه اتومبیلی استفاده میکند در نخستین ساعات صبح، عروسک بزرگی را همانند طفلی زیر چادر در بغل میگرفت و منتظر خروج فاتح از منزل میشد. او بدین ترتیب توانست شماره پلاک بنز فاتح را یدست آورد و ساعات خروجش را مشخص کند.
با پیگیری اعظم السادات و یکی دیگر از فدائیان(مارتیک قازاریان)، معلوم شد فاتح یک روز در میان به دفتر کارخانه در خیابان حافظ و روز دیگر به کارخانه در کرج میرود.
...
عملیات ترور فاتح را، تیم نزهت السادات روحی آهنگران بعهده داشت. خود وی نیز اعلامیه پس از ترور را نوشت که بخشی از آن این بود:
«دادگاه انقلابی خلق، فاتح را به خاطر نقشپذیری ظالمانهاش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای عملش رسانید. در اردیبهشت سال ۵۰، هنگامی که دو هزار تن از کارگران جهان چیت تصمیم داشتند برای اعتراض به شرایط وحشتناک کار در کارخانههای محمدصادق فاتح یزدی پیاده بسوی تهران حرکت کنند، چندین کامیون ژاندارم با تفنگها و مسلسلهای آمریکایی و اسرائیلی کارگران حقطلب جهان چیت کرج را در کاروانسراسنگی به گلوله بستند که در نتیجه آن ۲۰ تن از کارگران کشته شدند و چون فاتح سرمایه دار زالوصفت و به قول خلق کرج چشم راست شاه خائن، مسبب اصلی این جنایت بود، ناگزیر دادگاه خلق به اعدام وی رأی داد.»
...
در عملیات برای اعدام فاتح، چهار یا پنج نفر شرکت داشتند. چریکها نمیخواستند به غیر از فاتح احدی آسیب ببیند و مسؤولیت یکی از نفرات این بود که راننده وی را پیش از آسیب رسیدن به فاتح، از ماشین بیرون بیآورد و از خطر دور کند.
ضارب فاتح(فتحعلی پناهیان)، برادرزادهی ژنرال محمود پناهیان، نظامی و وزیر جنگ فرقه دمکرات آذربایجان بود. البته در اسناد ساواک از قول اعظمالسادات روحی آهنگران گفته شده که ضارب خشایار سنجری بودهاست.
در مورد فتحعلی پناهیان، از قول زندهیاد دکتر غلامحسین ساعدی گفته شده: [آن] «جوان بیست و چند ساله... بچه عجیبی بود، سیانور هم در گوشه زبانش. همان بود که سرمایهدار گردن کلفت کرجی [فاتح] را کشت.» (شماره هفتم فصلنامه الفبا)
...
در زندان شاه یکی از زندانیان ساکن کرج که از قضا کارگر بود، میگفت. کشتن او درست نبود و روی رفقایش و بازاریها بخصوص، تاثیر خوبی نداشت. میگفتند فاتح به شاپور غلامرضا باج نداد و وقتی هم از او برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله پول خواستند، عذر خواست.
...
تا آنجا که من میدانم آیتالله طالقانی، ترور فاتح را به نفع جنبش نمیدانست. شماری از زندانیان هوادار خط بیژن جزنی نیز در آن چون و چرا میکردند.
در دورانی که ترور فاتح در دستور کار قرار گرفت، گروههایی «تضاد کار و سرمایه» (و نه خلق و امپریالیزم) را پیش میکشیدند و درواقع این نظرگاه، راهنمای عملشان بود و از این زاویه چه بسا قتل فاتح را هم توجیه میکردند. گویا حنیفنژاد و یارانش تضاد خلق و امپریالیزم را برجسته میکردند.
...
امثال اعظم السادات آهنگران و فتحعلی پناهیان فداکار و از پاکترین فرزندان میهن ما بودند و واقعاً فکر میکردند که راه درستی را پیش گرفتهاند. این بود که خود را به آب و آتش میزدند. از آرمانخواهی غیر منطبق بر واقعیات و چندین عامل دیگر که بگذریم، بگیر و ببندهای حکومت غیر دمکراتیک وقت نیز در ترورهای آن ایام، نقش داشت.
جّو آن دوران را هم باید در نظر گرفت. یادمان باشد که آنروزها همه چیز، به ساز «گفتمان انقلابی» میرقصید و میچرخید. تکیه بر شور انقلابی، ادبیات ضد بیدادگری، انگشت نهادن بر خوی و خصلت استعمارگری در مواجهه با غرب دو چهره، غربی که از دیدگاه دیگر مهد مدنّیت و دموکراسی و پیشرفت نیز، بود ــ گفتمان مسلط آن سالها را تشکیل میداد.
ویتنامیها، ضربات بزرگی به ارتش متجاوز آمریکا زده بودند و در گوشه و کنار جهان خروش آزادیخواهی به گوش میرسید. در تاثیر از این فضا و در چالش با ابتذال دنیای سرمایهداری، در ایران نیز نسل آرمانخواه خود را به آب و آتش میزدند و گاه مصادیق ستم حکومت را اشتباه میگرفتند. بگذریم که در حکومت نیز جز سیاهی نمیدیدند، در حالیکه رژیم شاه نقاط مثبت کم نداشت.
در پایان به نکته مهمی اشاره میکنم.
داوری دربارهی گذشته بر پایهی معیارهای نظری و اخلاقی دوران معاصر، مغالطهای گاهنگارانه است که طی آن، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزشهای زمان فعلی ارزیابی میگردد. نباید رویدادها را با نگاه ارزشی امروزی تحلیل کرده، قضاوت کنیم. در این حالت ارزشهای زمان خود را به تاریخ تسری میدهیم و رفتارها، گفتارها و وقایع را با نُورم (norm) و هَنجار و الگوی رفتاری زمان خودمان میسنجیم. با این مغالطه، تحول و تغییر معناها و مفاهیم در طول تاریخ؛ نادیده گرفته میشود.
من به این موضوع در بحث Anachronism - آناکرونیسم(زمانپریشی و نابههنگامی) پرداختهام و توجه شما را به آن جلب می کنم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
فاتح، اهل محله «پشت باغ» شهر یزد بود. نام خانوادگیاش، پیشتر «عرب» بوده و وی آن را به فاتح تغییر داد. با سقوط رژیم پیشین، کارخانجات فاتح توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد.
...
فتحعلی پناهیان پسر خاله هوشنگ عیسیبیگلو، و پسر دایی مجید امین مؤید بود. وی سوم دی ماه ۱۳۵۴ به هنگام درگیری باماموران ساواک جان باخت. دکتر غلامحسین ساعدی بارها به وی اشاره کردهاست.
نزهت السادات روحی آهنگران و مارتیک قازاریان، تیر ماه سال ۵۴ در درگیری جان باختند. اعظمالسادات روحی آهنگران نیز هفتم شهریور سال ۵۵ تیرباران شد.
به قول بایزید بسطامی این قصه را الم باید، کز قلم هیچ ناید.
جهان یادگارست و ما رفتنی - به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست - مرا نام باید که تن مرگ راست
نباشد همی نیک و بد پایدار - همان به که نیکی بود یادگار
همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook