جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ / Friday 22nd November 2024

 

 

نشستِ توجیهی عملیاتِ فروغ - ۳۱ تیر سال ۶۷
ثبت امر واقع برای مبارزه با فراموشی  

https://www.youtube.com/watch?v=BNWsPMDxYaw


ندایی در درونم مرا به ثبت یادمان‌ها وامی‌دارد. اینکه مصلحت نیست و آسیب می‌بینم، اهمیتی ندارد.    
از قید نام و ننگ رسته‌ام. نه چیزی دارم که کسی بخواهد با گرفتنش تهدیدم کند و نه چیزی می‌خواهم که با دادنش تطمیع شوم. نه مبارز و مجاهدم و نه ادعای روشنگری و روشنفکری دارم. ثبت اینگونه اسناد را هرچند با مرارت همراه است، ضروری می‌دانم. درافتادن با گذشته، برای زنده کردن رنج‌های گذشته نیست. رویاروئی با انکار تاریخ و مبارزه با فراموشی است.  
 
در این بحث با اشاره کوتاه به پیش‌زمینه‌های جنگ هشت ساله و قطعنامه ۵۹۸، سخنان عبرت‌انگیز مسؤول اول مجاهدین در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان بازگو می‌شود. نشست مزبور که در عراق در قرارگاه اشرف تشکیل شد، به بیش از سی سال پیش (جمعه ۳۱ تیر سال ۶۷) برمی‌گردد. حرفهایی که در آن نشست رد و بدل شده، حکم یک سند را دارد و حق بود پیش‌ از آن که نامحرم زهرش را در آن بریزد و یا گرد و غبار زمانه بر آن بنشیند، بی کم و کاست، و نه با گزیده‌سازی‌های دلخواه، منتشر می‌شد. قبل از ورود به نشست فوق، اشاره به چند واقعه ضروری است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارتش ایران بعد از انقلاب 
از ۲۲ بهمن ۵۷ تا نیمه‌های دوم سال ۵۸، ارتش ایران وضع مناسبی نداشت بویژه که بیشتر گروه‌های سیاسی خواهان انحلال آن بودند و دَم از ارتش خلقی و ارتش بی طبقه توحیدی می‌زدند. پادگان‌ها در ایران بهم ریخته بود و خیلی‌ها سر پُست حاضر نمی‌شدند. ارتش حدود یکسال آموزش ندیده و تعمیر و نگهداری انجام نشده بود. از همان ایام مرتجعین برای تسلط بر ارتش و شرعیزه‌ کردن آن، خیز برداشتند. «در اول انقلاب، هرم فرماندهی ارتش(امرایش) سر بریده شد.» بعد از آن هم حدود ۱۳ هزار افسر ارشد را برکنار کردند که بسیاری از آنان شجاع، میهن‌دوست و کاردان بودند. در ایامی که صدام برای حمله به میهن ما کفش و کلاه می‌کرد، ۴۵ روز مانده به جنگ، ۱۹ افسر ارشد در میدان صبحگاه لشکر ۹۲ زرهی اهواز تیرباران شدند و جای آنها را کسانی گرفتند که گرچه برخی از آنها (همچون محمد جهان آرا) سر پُرشوری داشتند اما فاقد تجربه و تخصص کافی بودند. اینگونه وقایع، از چشم صدام و کسانیکه زیر پایش می‌نشستند و او را به حمله به ایران تشویق می‌کردند، پوشیده نبود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عراق، از نظر حقوق بین‌الملل متجاوز بود 
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق از هوا و زمین به طور گسترده به میهن ما حمله کرد و با ۱۲ لشگر وارد خاک ایران شد. این کار از نظر حقوق بین‌الملل تجاوزی آشکار بود. (بنا بر تعریف تجاوز در مجمع عمومی ملل متحد در سال ۱۹۷۵)
وقتی نیروهای عراقی از خاک ما عقب رانده شدند (از ۲۲ تیر ماه ۱۳۶۱ به بعد)، رژیم ایران نیز، همان کاری را کرد که عراق در آغاز جنگ مرتکب شد. ۵ سال و ۹ ماه در پی فتح بصره و سرنگونی حکومت عراق بود. اینهم نوعی تجاوز بود. بگذریم که مرتجعین با سیاست‌های نابخردانه خویش، زمینه عینی ورود متجاوزین را فراهم نمودند. البته حساب مردم و جوانان فداکاری که با دست خالی به مقابله تانک‌های عراق رفتند و از میهن خویش دفاع نمودند، جداست.
از نخستین روز آغاز جنگ، کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد از طرفین خواست که تلاش خود را برای حل اختلافات به کار گیرند. شورای امنیت هم بیانیه داد اما در آن حتی از عراق خواسته نشد که به پشت مرزهای دو کشور باز گردد.
در طی ۸ سال جنگ، قدرت‌های بزرگ تا توانستند ایران و عراق را دوشیدند. شرح این داستان غم‌انگیز و برادرکشی‌ای که جز به سود جنگ‌افروزان نبود، در این بحث نمی‌گنجد.
در مقاله طولانی‌ترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم توضیح داده‌ام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت 
۲۹ تیر ۱۳۶۶، شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، قطعنامه ۵۹۸ را صادر کرد و صدام بلافاصله پذیرفت. ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ رونالد ریگان (رئیس‌جمهور وقت ایالات متحدهٔ آمریکا) در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را رسماً تهدید کرد که اگر به قطعنامه ۵۹۸ پاسخ منفی بدهد، چاره‌ای جز یک «اقدام عملی» باقی نمی‌ماند. وقایع بعدی مانند تحریم واردات نفت و کالاهای ایران، بسته شدن دفتر خریدهای نظامی جمهوری اسلامی در انگلستان، بمباران سکوهای نفتی رشادت، رسالت، نصر، سلمان و مبارک و حمله به ناوچه‌های ایرانی و... در همین راستا بود. ۳۰ فروردین ۱۳۶۷ ایالات متحده به نفت‌کش‌ها و سکوهای نفتی غیرنظامی ایران در خلیج فارس حمله کرد. تنها دو روز پیش از آن، عراق برای بازپس‌گیری شبه جزیره فاو شروع به بمباران شیمیائی مواضع ایران نمود. در جریان این حمله بالگردهای آمریکایی به نفع نیروهای عراقی مستقیماً وارد جنگ با ایران در فاو شدند و شبه جزیره فاو دوباره به دست عراق افتاد. در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ ناو آمریکایی یواس‌اس وینسنس (USS Vincennes (CG-49 یک هواپیمای غیرنظامی ایرباس مسافری ایران را در آب‌های خلیج فارس مورد اصابت موشک خود قرار داد و تمامی ۲۹۰ مسافر آن را کشت. اینکه بگوییم فرودگاه بندر عباس در آن هنگام به‌طور دوگانه برای هواپیماهای نظامی و مسافری مورد استفاده قرار می‌گرفت و ناو وینسنس به اشتباه هواپیمای مورد نظر را یک هواپیمای جنگی تشخیص داده و برای دفاع از خود به سوی آن شلیک نمود، همه واقعیت را بازتاب نمی‌دهد. در قدیمی‌ترین سامانهٔ ضدهوایی که در ناوهای آمریکایی به‌کار رفته‌است، یعنی سامانهٔ کنترل آتش هاک، این توانایی وجود دارد تا اگر یک هدف، تهدیدی برای ناو نداشته باشد، آن را از shooting range «رِنج شلیک» خارج کرده و یک هدف دیگر را برای اصابت انتخاب کند؛ اما شلیک دو موشکِ استانداردِ ضد هواییِ به سوی یک هدف غیر مؤثر، توجیه ندارد. از سوی دیگر، خدمهٔ ناو می‌توانستند با شلیک توپ‌های ضدهوایی بُرد بلند، خلبان را از تجاوز به حریم ناو آگاه کنند اما آن‌ها، این کار را نکردند. اهدای مدال شجاعت به فرمانده ناو وینسنس آن هم پس از آنکه مشخص شد وی یک هواپیمای مسافربری را مورد هدف قرار داده‌ عجیب بود و حتی اگر آن اقدام را «غیرعمدی» بدانیم؛ پرسیدنی ست آیا فرماندهی که با سلسله اشتباهات فنی و نظامی و تشخیص اشتباه جان ۲۹۰ را گرفته‌است، شایسته تقدیر است؟ بماند که تشخیص یک هواپیمای مسافربری از هواپیمای نظامی برای یک ناو پیش‌رفتهٔ آمریکایی کار ساده‌ای بود. زیرا رادار ناوشکن‌های موشک انداز، به سامانهٔ Interrogating Friend and Foe که توانایی تشخیص نوع هواپیمای در حال پرواز، اعم از خودی یا غیرخودی و جنگی یا غیر جنگی را دارند؛ مجهزند. بگذریم که هواپیماهای جنگی، حین پرواز از رادار استفاده می‌کنند و از نوع رادار کنترل آتش هواپیما، می‌توان جنگی یا غیرجنگی بودن هواپیما را تشخیص داد. گفته می‌شود هیچ پیام هشداری به هواپیما فرستاده نشده بود؛ زیرا جعبهٔ سیاه هواپیما چنین پیامی را ضبط نکرده‌است.
...
علی‌رغم آنچه حالا تبلیغ می‌شود، اصابت موشک آمریکایی به هواپیمای مسافربری، در اشتباه محاسیه صرف، خلاصه نمی‌شود، بلکه با ادامه جنگ (و شکست احتمالی ارتش عراق) هم رابطه داشت. حمله به ایرباس دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران صورت گرفت. در داخل کشور زمزمه‌های مخالفت با جنگ آغاز شده بود و فشارهای اقتصادی بر دولت افزایش می‌یافت. ۲۷ تیر ۱۳۶۷ بعد از گذشت یک‌سال و هفت روز از تاریخ صدور قطعنامه، خبر رسید که آیت‌الله خمینی برخلاف تصور همه مخالفینش، که حیات حکومت را با ادامهٔ جنگ پیوند می‌زدند، قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته‌است. کمتر کسی این را باور می‌کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تجاوز مجدد ارتش عراق
سه روز بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸، ارتش عراق با تجاوز جدیدی به منطقه جنوب و جبهه‌های میانی و غرب، حمله کرد که خیلی شک‌برانگیز بود. ارتش عراق از مسیری آمد که تا نزدیک کارون پیشروی داشت و سرعت پیشروی آن هم عجیب بود. از رود کارون تا منطقه فکه، همچنین بخشی از جاده اهواز - خرمشهر، از آسیب متجاوزین در امان نماند. نیروهای صدام از منطقه‌ی فکه آمدند تا روی جاده‌ی دشت عباس، و پیشروی‌شان تا حدی بود که وقت نمی‌کردند غنیمتی‌ها را جمع کنند. آنان در ظرف دو سه روز علاوه بر خنثی‌کردن شماری از پیشروی‌های ایران در هشت سال جنگ، تا توانستند اسیر گرفتند. بار دیگر خرمشهر و اهواز و شلمچه و خیبر و طلایه در معرض اشغال قرار گرفت. ارتش صدام، بعداً با ضد حملهِ موفق طرف مقابل عقب نشست و راهش را به جبهه‌های میانی و غرب کشور کج کرد ولی آنجا هم ناکام ماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پذیرش قطعنامه ۵۹۸، عملیات مجاهدین را جلو انداخت 
این وسط یک اتفاق در راه بود. عملیات موسوم به فروغ جاویدان که در گفتمان رژیم مرصاد نام گرفته‌است. بنا بر یک روایت حکومتی: «مجاهدین می‌خواستند در مهرماه ٦٧ عملیات خود را آغاز کنند. علت اینکه در دوم مرداد ٦٧ انجام شد این بود که ایران قطعنامه را پذیرفت...»
پیامدهای پذیرش قطعنامه، می‌توانست مجاهدین را در دام بیندازد و طعمه حوادث و کشاکش‌های ارتجاعی و استعماری کند و از حق نباید گذشت که آنان در عملیات فروغ، با تمام دار و ندار خود به میدان رفتند و اصل را بر حفظ خود قرار ندادند. لابد فکر می‌کردند آن رویاروئی که از الزامات سیاسی (و نه ملاحظات نظامی)، پیروی می‌کرد اجتناب ناپذیر است و پاسخ درست سیاسی به پذیرش قطعنامه، نه جاخالی دادن و مات‌شدن، بلکه تعرض و پاکبازی است.
...
عملیات مجاهدین آنطور که مسعود رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ اشاره داشت به منظور فتح تهران بود. وی ۳۱ تیر سال ۶۷ در همان نشست توجیهی گفت: «رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد...» وی افزود: «از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند.» رادیو جمهوری اسلامی هم حین عملیات ادعا نمود:
«هدف صدام در جبهه میانی و تجاوز مجدد به خاک ایران، زمینه‌سازی برای هجوم منافقین است و بمباران پایگاه‌های شکاری نوژه همدان، وحدتی دزفول، همچنین پادگان تیپ ۲ سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را در همین رابطه باید دید...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نتیجه عملیات فروغ جاویدان
اگرچه بعد از عملیات فروغ، مسعود رجوی در نشست‌های موسوم به تنگه و توحید، صلیب، قیامت، امام زمان... و در فراز و نشیب‌های بعد از طلاق‌های جمعی، اشاره داشت که تنگه در خود شما بود و چون از آن عبور نکرده بودید، پشت آن ماندید و از همین‌رو پیروزی حاصل نشد، اما، در تبلیغات، نتیجه عملیات فروغ، پیروزی بود و بس.
حال اگر سه معیار اصلی زیر را برای بررسی موفقیت یا ناکامی یک عملیات جنگی در نظر بگیریم، نتیجه دیگری از آن عملیات به دست می‌آید:
۱- میزان برآورده شدن اهداف تعیین‌شده
۲- میزان تلفات انسانی
۳- تاثیر آن عملیات بر روند رویدادهای بعدی
...
میزان برآورده شدن اهداف تعیین‌شده
عملیات آنطور که مسعود رجوی در نشست توجیهی اشاره داشت به منظور فتح تهران بود. «طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود...این بار قرار است به تهران برویم.»
میزان تلفات انسانی
این عملیات همانطور که بعدها اعلام شد منجر به کشته شدن ۱۳۰۴ نفر، یعنی حدود یک چهارم نیروهای سازمان گردید. هزار و صد تن نیز زخمی شدند که یازده نفر از آنها مدتی بعد جان سپردند... شماری هم حین عملیات دستگیر شدند که همان روزها جانشان را گرفتند.
نیروهای حکومتی با استقرار در تپه‌ها و کوههای مسلط بر منطقه و بستن راه تنگه چهار زبَر و همچنین استفاده گسترده از بمباران هوایی و... به مقابله با افراد ناآشنا به جنگ کلاسیک که در ستونی مستقیم و روی جاده حرکت می‌کرد و از حمایت توپخانه و هوایی کافی هم برخوردار نبود اقدام نمودند.
مسعود رجوی مدعی شد که حدود پنجاه و پنج هزار نفر از نیروهای حکومت هم در این عملیات کشته و زخمی شدند! ادعایی که پیرامون آن، اما و اگر کم نیست. حتی در طول جنگ عراق و ایران هیچ‌کدام از دو طرف با اینکه دارای توان و محدوده عملیاتی بسیار وسیعی بودند در هیچ عملیاتی چنین ادعایی نکردند. بگذریم که اگر چنین چیزی واقعیت داشت، می‌بایست نیروهای سازمان به پیشروی ادامه دهند بویژه که هنوز درصد قابل توجهی از آنان سالم بود و توان آن را داشتند که به طرف مقابل ضربات بیشتر بزنند. پس چرا به سمت عراق عقب‌نشینی کردند؟
تاثیر آن عملیات بر روند رویدادهای بعدی
اگرچه در قتل‌عام سال ۶۷، «مبنا» و علت اصلی آن اسیرکُشی مهیب، ماهیت مستبد و آزادی ستیز خود قاتلین بود و چنانچه عملیات فروغ هم پیش نیامده بود مرتجعین از کشتار زندانیان سیاسی دست نمی‌کشیدند،
اگرچه قتل مارکسیست‌ها و کسانیکه هیچ موافقتی با عملکرد و نظرگاه مجاهدین نداشتند نیز، نشان داد دلیل اصلی آن واقعه، کشتار فکر و گفتمان مخالف و ماهیت مستبد قاتلان بود و باقی بهانه‌است. اما...
اما عملیات مجاهدین، نقش «معین عمل» را بازی کرد و به مثابه «شرط»، قاتلین را جری نمود و دستخط خمینی(حکم قتل زندانیان) هم نشان می‌دهد که از آن تأثیر گرفته‌است. البته شرط خارجی به اعتبار مبنا است که وارد عمل می‌شود و همانطور که گفتم علت اصلی قتل زندانیان سیاسی، ماهیت مستبد و آزادی ستیز خود قاتلین بود.
با هر سه معیار فوق که اشاره شد: ۱- میزان برآورده شدن اهداف تعیین‌شده ۲- میزان تلفات انسانی ۳- تاثیر آن عملیات بر روند رویدادهای بعدی ــ نتیجه دیگری به دست می‌آید و این ادعا را که نتیجه عملیات فروغ، پیروزی بود و بس، زیر سؤال می‌برَد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صحبت از فروغ جاویدان، صلاحیت و اهلیت می‌خواهد
صحبت از فروغ جاویدان که را‌ه‌بندان استعمار و ارتجاع توصیف شده، صلاحیت و اهلیت می‌خواهد و ای کاش کسانی‌که این دو را دارند، جدا از شور و فتور و مدح و ثنا، آن را به تصویر می‌کشیدند و تا امثال من تفسیر به رأی نکنیم!
آن‌ها که به همه پیش‌زمینه‌های سیاسی و نظامی فروغ، اشراف دارند می‌توانند زوایای گوناگون آن را که نه فقط یک عملیات خلص نظامی بلکه سیاسی، ایدئولوژیک نیز بود، روشن کنند. 
... 
گفته می‌شود فرماندهان عملیات فروغ پیش از نشست توجیهی عصر روز جمعه ۱۳۶۷/۴/۳۱ جلسه جداگانه‌ای با مسئول اول مجاهدین داشته‌اند که می‌تواند بر بسیاری از ابهامات نور بیاندازد. پرسش و پاسخ‌های آن نشست + مباحثاتی که رهبری مجاهدین در مورد عملیات، با مقامات کشور میزبان داشته‌اند، می‌تواند تصویر کامل‌تری از فروغ ارائه دهد و برداشت‌های یکسویه را تصحیح کند ولی افسوس، بیش از ۳۰ سال از آن ایام می‌گذرد، و هنوز سازمان مربوطه، متن کامل نشست توجیهی مورد بحث را منتشر نکرده‌است. آیا مردم نامحرم و غریبه‌اند؟ مگر نه اینکه بیش از ۱۳۰۰ نفر از فرزندان‌شان در این عملیات جان باختند؟


 
نشست عصر روز جمعه ۳۱/۴/۱۳۶۷
سه روز قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان
سرفصل‌ها برگرفته از سخنان مسؤول نشست است
 
وقت آن رسیده‌است که به ایران برویم
مسعود رجوی: ...کار بزرگی در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران»؟
(ولوله در جمعیت و شعار امروز مهران، فردا تهران)
پس از ساکت شدن جمعیت، مسعود به جلوی نقشه ایران رفت و گفت:
دیگر وقت آن رسیده‌است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود.
(شور و ولوله در میان جمعیت)
البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقه‌ای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» گذارده‌ایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین آغاز خواهیم کرد. چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم. گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورید.
(مسعود رجوی با چوب‌دستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین، کرمانشاه و تهران را نشان می‌دهد)
همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظه‌ها ـ حتی کوچکترین لحظه‌ها ـ باید استفاده کرد. نباید هیچ لحظه‌ای را از دست بدهیم زیرا در این عملیات لحظه‌ها تعیین‌کننده و سرنوشت سازند.
_______________________________
مگر ما دیوانه‌ایم که پس از گرفتن مرکز استان ‌آن را ول کنیم و برگردیم؟
این عملیات باید در عرض ۲یا ۳ روز انجام شود. چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد، چون اصلاً به فکرش هم نمی‌رسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمی‌تواند هیچ عکس‌العمل مؤثری انجام بدهد. البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعت‌تان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمع‌بندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟
پس از بحث و بررسی‌های زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده‌است و از مشکل‌ترین عملیات‌های مرزی بود، بعد از گرفتن ستاد لشگر می‌توانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود. با توجه به اینکه همیشه در عملیات‌ها به صورت تصاعدی عمل کرده‌اید، یعنی وسعت هر عملیات‌تان از قبلی بیشتر بوده‌است آفتاب از پیرانشهر وسیع‌تر و مهران از آفتاب ـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد. بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی هر چه که باشد ـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانه‌ایم که پس از گرفتن مرکز استان ‌آن را ول کنیم و برگردیم؟
خب، یا هما‌ن‌جا می‌مانیم، یا به طرف تهران حرکت می‌کنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است.
_______________________________
ما یکراست می‌رویم و تهران را می‌گیریم
آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید، اگر بخواهید وسیع‌تر از عملیات‌‌های قبلی عمل کنید هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید.
(شور و شوق رزمندگان و کف‌زدن...)
البته یک سری می‌گفتند برویم اهواز را بگیریم و یک سری می‌گفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم. زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کرده‌ایم نسبت به قبل مناسب‌تر و بهتر است، چون عراق تا قصر شیرین و سرپل‌ذهاب پیش رفته‌است و این بار نیاز به خط‌شکنی نداریم و به راحتی می‌توانیم تا کرمانشاه برویم. ثانیاً نزدیکترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران کرمانشاه ‌است.
از آن به بعد براساس تقسیمات انجام شده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشگر ۸۴ و ۸۸ شناسایی انجام داده‌ایم.
اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمی‌آمد شاید فقط در همان‌جا (کرمانشاه) عمل می‌کردیم ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده‌است و ما یکراست می‌رویم و تهران را می‌گیریم.
_______________________________
بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل می‌شویم
باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و می‌خواستیم آن را دیرتر انجام دهیم اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد، یعنی به دلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی دو ماه آن را زودتر انجام دهیم.
...
تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حسّاس و مشکلی بود و ما چاره‌ای جز عمل نداریم و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت. زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یک بار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هم اکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک می‌گویم.
...
اگر ما به تحلیل‌هایی که در مورد رژیم داشته‌ایم معتقد هستیم زمان مناسبی برای ما به وجود آمده‌است. ما در تحلیل جنگ گفتیم که رژیم در مُنتهای ضعف، حاضر به توقف جنگ می‌شود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم.
_______________________________
رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد
رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی‌تواند نیروی جبهه را تأمین کند، مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده‌است به راحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هر چه خواسته جلو رفته‌است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته‌است.
...
ملّت دیگر از جنگ خسته شده‌‌اند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمی‌آید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگیر کرده‌اند و به جبهه فرستاده‌اند و میلی به جنگیدن ندارند.
تمام لشکرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین‌المللی قرار دارد.
البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی بود که به شما کمک کرد و این بار هم حضرت محمد و امام حسین به کمک شما می‌آیند و شما باید به اندازه چندین نفر کار کنید و سختی را تحمل کنید.
البته در این چند روز که اعلام آماده باش بود شما خیلی کار کردید و کار یکی یا دو ماه را در ۳ روز کرده‌اید. از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم حرکت می‌کنیم آماده باشید. شاید سازمان ۲۵ سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.
_______________________________
کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است
ما از طرف قصرشیرین می‌رویم. در آنجا لشگر ۸۱ با عراق درگیر است، لشگر ۵۸ و لشگر ۸۸ در سومار درگیر هستند، لشگر ۶۴ در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشگر ۲۸ در راه به استقبال ما بیاید.
[در اینجا مسعود فردی را از میان جمعیت صدا می‌زند و از او می‌پرسد:]
اگر لشکر سنندج بیاید چه کار می‌کنی؟
ــ نمی‌آید.
مسعود رجوی: نگو نمی‌آید، بگو اگر آمد داغونش می‌کنیم.
(با اشاره به نقشه)
کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است، چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند، به طور مثال بغداد تا مرز ایران ۱۸۰ کیلومتر فاصله دارد و در طول ۸ سال جنگ ایران ادعای گرفتن آن را نکرده‌است، و همین طور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده‌است اما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم.
خوب، چه میشه کرد دیگه. بعضی وقت‌ها این طور پیش میاد دیگه.
_______________________________
در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی می‌کنیم
ما به ترتیب به قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلام‌آباد و بعد کرمانشاه می‌رویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج، و بالاخره تهران.
(شور و احساسات شدید در میان جمعیت)
ابتدا از محور قصرشرین که در دست عراق است وارد می‌شویم و تا سرپل ذهاب می‌رویم، البته از طریق جاده آسفالته.
بعد کرند و اسلام‌آباد را توسط یک لشگر که فرمانده آن احمد واقف [مهدی براعی] است.
پس از فتح اسلام‌آباد، یک تیپ در کرند و ۲ تیپ در اسلام‌آباد مستقر می‌شوند، که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل می‌گیرند. اسم عملّیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کرده‌ایم. بعد از اسلام‌آباد به سمت کرمانشاه حرکت می‌کنیم، که اسم این عملیات «سعید محسن» است و دو لشکر به مسئولیت صالح [ابراهیم ذاکری] در کرمانشاه عمل می‌کنند. صالح، آماده‌ای؟
صالح: بله.
مسعود رجوی: مسئولین همه آماده‌اند؟
صالح: بله.
مسعود رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیم‌بندی هم شده‌است که تیپ‌ها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ... به سراغ صدا و سیما می‌رود، تیپ.... به سراغ زندان دیزل‌آباد می‌رود و زندانیان را آزاد می‌کند و آنهایی را که می‌خواهند مسلح می‌کند، و تیپ... سپا ه بعثت و قرارگاه نجف را می‌گیرد و به همین ترتیب جعفر [جلال منتظمی]، راه ورودی کرمانشاه، تیپ افسانه، پادگان نزدیک آن، و تیپ جلیل [مهدی مددی] دروازه خروجی کرمانشاه را به اضافه هوانیروز دارند. البته مردم را می‌فرستیم که زندانیان دیزل‌آباد را آزاد کنند.
مسعود رجوی: اول شهر را بگیرید، بعد زندان را، چون تصرّف شهر مهم‌تر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی می‌کنیم.
این تیپ‌ها در کرمانشاه مستقر می‌شوند و ۲ تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت می‌کنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیع‌زادگان» گذاشته‌ایم.
_______________________________
دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند
محمود قائم‌شهر [محمود مهدوی] آماده‌ای؟
محمود: بله.
مسعود رجوی: می‌دانی باید به کجا بروید و چه هدف‌هایی را در شهر در دست بگیرید؟
محمود: بله، همدان.
مسعود رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپ‌های زیر نظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صدا و سیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم می‌آییم.
محمود: باشد.
مسعود رجوی: رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست کار کنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید، هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد.
نادر [حسن نظام‌الملکی]، از لحاظ پوشش هوایی چطوری؟
نادر: در دست ماست و می‌‌توانیم کنترل کنیم.
مسعود رجوی: اگر هواپیمایی بخواهد از نوژه بلند شود چه کار می‌کنید؟
نادر: می‌زنیم. اگر چیزی بخواهد پرواز کند کلا فرودگاه را می‌زنیم.
مسعود رجوی: کاملاً مطمئن هستید؟
نادر: بله، ‌می‌‌توانیم.
مسعود رجوی: علاوه بر آن، ضّدهوایی و موشک سام هفت هم که داریم؟
نادر: بله، داریم.
_______________________________
یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود
مسعود رجوی: فتح‌الله [مهدی افتخاری]، تو می‌روی قزوین و تاکستان را می‌گیری. یکی از هدف‌ها علاوه بر مراکز سپاه،‌ لشگر ۱۶ قزوین است. پس از خلع سلاح تمام نیروهای نظامی و انتظامی در آنجا مستقر می‌شوی و وقتی مستقر شدی یکی از تیپ‌های خود را به کمک تهران بفرست چون در آنجا نیاز هست. پس از آن ۲ تیپ راهی تاکستان شده و در ‌آنجا مستقر می‌شود و پشت سر آن منوچهر [فرهاد الفت] با یک لشگر راهی کرج می‌شود و آنجا را تصرف می‌کند. البته عملیات محورهای قزوین و تاکستان را به نام «سردار» نام گذارده‌ایم. پس از آن ۴ لشگر و ۲ تیپ تحت نام کلی «سیمرغ» و تحت فرماندهی محمود عطایی راهی تهران می‌شوند که مهدی ابریشمچی هم معاون او در این عملیات است.
ضمناً اگر یادتان باشد در انقلاب ایدئولوژیک گفتم که یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود.
علت اینکه این اسم «سیمرغ» را انتخاب کردم حرف همان روز است.
[شور و احساسات زیاد در میان جمعیت]
مریم: چرا این اسم را گذاشتی؟
مسعود رجوی: می‌بخشید که بدون مشورت جناب‌عالی این اسم را گذاشتم.
در آنجا تیپ لیلا فروگاه مهرآباد، تیپ... سلطنت‌آباد، تیپ فرهاد صدا و سیما، تیپ فرشید زندان اوین، تیپ... مراکز سپاه، تیپ... نخست‌وزیری، تیپ... مجلس شورا، تیپ... ستاد ارتش، و تیپ کاظم [حسین ابریشمچی] در جماران عمل می‌کند.
_______________________________
از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند
هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.
...
البته این عملیات را دو عامل درجه یک تهدید می‌کند، یکی اینکه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یک ستون حرکت می‌کنیم، ثانیاً چون صف ماشین‌ها خیلی طولانی است اگر ماشین‌هایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند نباید به خاطر آن، همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را به سرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد و یا کلّاً آن را از دور خارج کرد و معّطل آن نشد. در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همین طور حق عقب‌افتادن را هم ندارد. هر جا که رسیدید سر راه جاده‌ها را باز کنید. تیپ‌های مأمور در شهر مأمور تأمین جاده‌های آن شهر می‌باشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیه ستون بلافاصله به حرکت خود ادامه می‌دهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجع به خط سیر عملیات که از کدام جاده و از کدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید که عملیات قرار بود تا همین جا باشد.
...
(رو به محمود قائم‌شهر):
محمود، خوب فهمیدی که باید به کجا بروی؟ یک‌دفعه به قائم‌شهر نروی، تو اول به همدان برو، کار و مسئولیت خودت را انجام بده، [با طنز و شوخی]
بعداً که به تهران آمدی مازندران را به تو می‌‌دهم.
[خطاب به محمد‌علی جابرزاده با حالت شوخی]
قاسم حیف که مردم اصفهان بی‌بخارند و الّا یک تیپ را هم به تو می‌دادم که به اصفهان برویم.
_______________________________
با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده‌است
[مسعود، فرمانده محور تهران را صدا می‌کند و او پای میکروفون می‌‌آید از او پرسید:]
وضعیت چطور است؟
محمود عطایی: خوب است با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده‌است.
ماشین‌ها آماده است، مهمات بارگیری شده، و تیپ‌ها تا حدودی توجیه شده‌اند و تا رسیدن به شهرها بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچ‌گونه نگرانی وجود ندارد. در لابه‌لای ستون تعمیرکار سیّار و فیلمبردار سیّار هم در حال حرکت هستند.
...
مسعود رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما بر می‌خیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگان‌ها و مراکز سپاه مسلح کنید و هر چه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید. در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندان‌ها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند.
البته هر جا رفتید اگر مردم آن‌جا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند با آنها بجنگید، و هر جا رسیدید از مردم کمک بگیرید و کارها را به خود مردم بدهید و از این نترسید که مردم اسلحه‌دار می‌شوند و چه خواهد شد.
محمود، ‌وقتی که تهران را گرفتی در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی می‌روی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده‌است.
سلام من را به ساکنین آنجا می‌رسانی و اگر مردم آ‌نجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بیرون کردند. آن اتاق را برای من نگه‌دار تا وقتی که به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
 ...
خب، فرید(محمدعلی توحیدی)، شما چه کار می‌کنید؟
در اولین روزی که نیروها به مقصد رسیدند شما باید ۲۴ ساعته برنامه داشته باشید و مسئله را به گوش همه ملّت ایران برسانید. کار و بارتان جفت و جور هست؟ برنامه‌تان تنظیم شده‌است؟
فرید: ما ۲۴ ساعته برنامه خواهیم داشت.
_______________________________
هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند
مسعود رجوی: برای ثبت در تاریخ می‌خواهیم هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند.
[همه دست‌ها را بلند کردند. مسعود رجوی تک‌ تک به همه نگاه کرد. رو به فیلمبردارها و انتظامات]:
شما چرا دستتان را بلند نمی‌کنید؟
[آنها هم دستشان را بلند کردند. رو به حضار]:
آیا ما دیوانه نیستیم که می‌خواهیم چنین کاری بکنیم؟ آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است و ‌آیا احمقانه نیست؟
اگر کسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت کند و کسی هم حق ندارد با او مخالفت کند.
[مسعود نشست و یک سیگار روشن کرد. در همین حین خواهری از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند کرد. وی «اشرف» نام داشت و در فروغ جان باخت.]
...
مسعود رجوی: پشت میکروفون بیا و حرف‌های خودت را بگو.
- «من مخالف نیستم، اما اینکه می‌گویید مردم با ما هستند فکر نمی‌کنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمده‌‌ایم و خود من ۴ ماه است که از ایران آمده‌ام.
مردمی که من دیده‌ام با آنچه که شما می‌گویید تفاوت دارند. فکر نمی‌کنم آنها به ما کمک کنند. هیچ‌گونه جوّ سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره می‌کنید در ایران به وجود نیامده‌است، چون خیلی‌ها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمی‌دهند و از مجاهدین هم به کلی بی‌خبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی که وجود دارد چنین کسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت کنند؟»
_______________________________
رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد
مسعود رجوی: درست می‌گویی و درست صحبت کردی ولی من الان تو را قانع می‌کنم. این نظر تو به ۴ ماه پیش بر می‌گردد و الآن ایران خیلی فرق کرده‌است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نکنیم مردم با ما نخواهند شد. ما روی نیروی خودمان حساب می‌کنیم. مردم در وهله اول نخواهند آمد و حتی ممکن است از ما بترسند و همانطور که گفتی بروند و درهایشان را ببندند، ولی وقتی که رفتیم و در کرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند که تعادل قوا به سمت ما می‌چرخد یک قدم بیرون می‌گذارند و ما در شهر می‌گردیم و اعلام می‌کنیم کی هستیم و آن وقت مردم جرئت می‌کنند درها را باز کنند و بعد جلو آمده از ما حمایت می‌کنند و ما هم کارها را به دست مردم می‌دهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
ــ ۹۰ درصد.
مسعود رجوی: این ۹۰ درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرشان آمده‌اند حتماً از آنها حمایت می‌کنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست حتماً نمی‌ترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همه کاره می‌شوند و شما فقط آنها را راهنمایی می‌کنید. البته اگر در این عملیات شکست هم بخوریم تأثیرش آن قدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد.
_______________________________
در صورتی که شکست باشد موجودیت سازمان به خطر می‌افتد
ما در وضعیتی مثل ۳۰ خرداد قرار داریم و باید به این کار تن بدهیم.
البته برای من تصمیم‌گیری در این مورد مشکل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را که در سال‌های زندان با هم بودیم به داخل صحنه می‌فرستیم. ما در این عملیات می‌خواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان جنگ ببریم. این خودش ریسک بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد، یا شکست یا پیروزی. در صورتی که شکست باشد موجودیت سازمان به خطر می‌افتد.
[خون اشرف می‌جوشد، مسعود می‌خروشد]
...
ما در قدیم ۳ یا ۴ نفر را در ایران داشتیم که آن عملیات‌ها را می‌کردند که سپاه و کمیته هیچ‌کاری نمی‌توانستند بکنند. این ساسان [مهدی کتیرائی]، کجاست؟
...
(رو به ساسان):
شما در سال ۶۰ در عملیات‌های تهران چه کار می‌کردید؟
ساسان: بالطبع با این نیرویی که داریم می‌رویم و حتماً برایمان موفقیت‌آمیز خواهد بود زیرا در سال ۶۰ و ۶۱ در تهران فقط ۸ تا ۱۰ تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم که نیروهای کمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً یک تیم ۳ نفره ما این طرف میدان مصدق می‌ایستاد، یک تیم آن طرف و سراسر مسیر را به راحتی می‌بستند و نیروهای پاسدار و کمیته هم کاری نمی‌توانستند بکنند و از ما می‌خوردند.
...
مریم:
(رو به خواهری که صحبت کرده بود):
شما خیالتان راحت باشد. همه چیز آماده است و طرح‌ها دقیق می‌باشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دست کم بگیریم، چرا که در میان خود ما هم عده زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوسته‌اند و این نشان‌دهنده حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند کنند.
[تعداد زیادی دست بلند می‌کنند]
_______________________________
در ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم
ما در ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم کرد. البته دلیل اینکه ما می‌‌خواهیم این قدر زود دست به این عملیات بزنیم این است که رژیم در حال حاضر هم، دچار بحران نیرویی شده و هم روحیه نیروهایش به دلیل شکست‌های پیاپی ضعیف شده‌است.
برای همین هم می‌خواهد صلح صوری کند تا وقت پیدا کند و بسیج نیرو کند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده کنیم و این عملیات را انجام دهیم ولی قبلاً بین هر عملیات یکی دو ماه برای کارهای مقدماتی، از جمله شناسایی و آماده‌کردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم، که در حال حاضر موفق شدیم همه کارها را در عرض همین مدت کوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم که کار بسیار شاقی بود ولی با روحیه بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن که در همه بوده‌است این کار در این مدت کوتاه عملی شده و خیلی‌ها در این مدت کوتاه، آموزش‌های پیچیده‌ای نظیر کار با تانک را هم یاد گرفتند و آماده عملیات شدند.
عده‌ای هم راجع به وضعیت بچه‌های کوچک سئوال کردند که ما بچه‌ها [کودکان]، را بعد از آنکه تهران فتح شد سوار اتوبوس می‌کنیم و به تهران می‌آوریم.
مسعود رجوی: از هر کس می‌پرسم بلند شود و جواب بدهد.
طاهره [ثریا شهری]، چه کار کردی؟ کارها رو به راه است؟ دیگر فشنگ کم نمی‌آوریم؟ کنسرو و ‌آب‌میوه به اندازه کافی داریم؟
طاهره: نه، این دفعه خیلی زیاد است [و برداشته‌اند] هزار تفنگ اضافی رسیده‌است و تانک‌ها و خودروها هم اکثراً رسیده‌است و بقیه هم تا فردا ظهر می‌رسد. کنسرو هم به تعداد کافی تهیه شده که حتی ممکن است زیاد هم بیاید.
[خطاب به محمود عضدانلو]:
محمود، وضعیت به لحاظ امکانات چطور است؟ کم و کسری ندارید؟ همه خودروهای مورد نیاز رسیده‌است؟
محمود: بله، فقط مقدار کمی مانده، که تا فردا ظهر تمام می‌شود.
خطاب به مسئول امداد:
فاطمه، وضعیت درمانی به لحاظ دارو و پزشک و آمبولانس همه آماده هستند یا نه؟
فاطمه: بله، آماده‌است.
مسعود رجوی: قرار بود برای حمل مجروحین هلی‌کوپتر بگیرید و داشته باشید.‌ گرفته‌اید؟
فاطمه: مسئله آن هم تا فردا حل خواهد شد.
مسعود رجوی: دکتر حمید را هم ببرید. کاظم هم آمده‌است. مسئله درمانی اینجا مسئولیتش با کاظم باشد که در این زمنیه چیزی کم نیاورید.
_______________________________
ما کاری می‌خواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم
ما در این راه، عاشوراگونه می‌رویم اما این بار با زمانی که در ۳۰ خرداد ۶۰ شروع کردیم فرق می‌کند، چون در آن موقع چشم‌انداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم ولی این بار چشم‌انداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است. البته همه افراد باید بدانند که می‌خواهند چه کار کنند. ما کاری می‌خواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
...
مریم: درست است که ما به خاطر وظیفه‌ای که داریم عاشوراگونه وارد می‌شویم ولی در اینکه ما حتماً پیروز می‌شویم هیچ شکی ندارم. الان جبهه‌ها خالی شده و وقتی که از جبهه آن طرف‌تر برویم کسی نیست که جلو ما را بگیرد و ما آن قدر می‌خواهیم با سرعت پیش برویم که هر کس که مجروح شد باید خودش مسئله‌اش را حل کند که باعث کندی ستون نشود.
مسعود رجوی: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمع‌بندی عملیات هم در همان‌جا خواهد شد. طی چند روزی که ما در اردوگاه قدم زده‌‌ایم شاهد بوده‌ایم که بچه‌ها چقدر کار کرده‌اند. دیدم جیپی را نفربر کرده‌اند و تویوتایی را زرهی کرده‌اند، که اینها همه نشان دهنده آمادگی ماست.
[با حالت شوخی]:
روی جیپ‌های رزمی آرم ایران را زده‌اند که ما خیلی خوشحال هستیم که کشورمان سازنده شده‌است.
[رو به یکی از فرماندهان:]
کمرشکن‌ها را خالی کرده‌ایم؟ تانک‌های شش چرخ آماده‌اند؟
فرمانده: بله.
مسعود رجوی: تانک‌های ۶ چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژه‌اش جو وحشت را حاکم می‌کند. ما برای همین از این تانک‌ها استفاده می‌کنیم.
مریم: در پایان مطلبی بود که می‌خواستم بگویم و آن اینکه از فرماندهان تیپ‌ها می‌خواهم که بعد از نشست ساعتی به شما فرصت بدهند تا بچه‌ها همدیگر را ببینند و از هم خداحافظی کنند.
 ...
ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب سخنرانی پایان پذیرفت و رزمندگان تا سه و نیم بعد از نیمه‌شب از یکدیگر خداحافظی کردند.

پانویس
در عملیات فروغ جاویدان(مرصاد)،
۳۱۲ زندانی سیاسی جان باختند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️ زندانیان زمان شاه (۳۱ نفر)
عباس آگاه اسماعیل زاده ـ ابوالقاسم آیتی ـ ابوالفضل امشاسپند ـ منصور بازرگان ـ محمد باقر بیگدلی ـ غلامرضا پورآگل ـ حمید رضا رابونیک ـ مرتضی ترکی کوهانستانی ـ معصومه جمالی ـ سید رحیم حاج سیدجوادی ـ سید رضا درودی (صفر) ـ خسرو روزی طلب ـ منصور زاهدی ـ علی زرکش یزدی ـ اصغر زمان وزیری ـ محمد سلیمانی راد ـ محمد حسین شیرخدا ـ محمد صادق صبور جهرمی ـ سید محمد مهدی صدر حسنی ـ حسن عامل جامه دان ـ مسعود عدل ـ حمید علی اکبر خوئی ـ فریدون فتح پور پاکزاد ـ سهراب فرمانی ـ فتح الله فریور ـ مهدی کتیرایی ـ غلامعلی کرمانی حسکویی ـ عبدالرضا کریم زاده الباقچی ـ محمود (مهدی) کلهر ـ محمد معصومی (مسلم) ـ ابوذر ورداسبی نویسنده کتاب «علل کندی و ناپیوستگی تکامل جامعه فئودالی ایران» و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️ زندانیان بعد ار انقلاب (۲۸۱ نفر)
ابراهیم آبسالان ـ جمشید آرمات - اردشیر آرزوی کهرویی ـ نورالله آقاعلی گل - یدالله ابراهیم زاده ـ کریم ابراهیم زاده عطاری - ناصر ابراهیمی راد ـ معصومه ابراهیمی زرندی ـ محمد رضا ابریشمی ـ شهناز احسانیان ـ سعید احمری نژاد ـ محمد اخوان رودشتی ـ فاطمه صغری اژدرافشار ـ سید محمد استاد ـ منصور اسفندیاری ـ محمد اسکندر فیلابی ـ محمد رضا اسلامیان ـ مختار اصغر عبدالرحیمی ـ محمد اعتصامی ـ مرضیه اعتمادی ـ کبری افشار جوانمردی ـ اسماعیل اقبالی نژاد ـ عبدالطیف اکبرپور ـ جعفر اکبر شاهی کهن ـ علی اصغر الله بخشی ـ طاهره امیدواری ـ حجت امین دلال ـ کامفر اوصیاء ـ صدیقه بابانیانوری ـ روح افزا بابایی ـ نسرین باقری دعوی سرایی - برزو عباس ظهیری - ابوالفضل برزگر فتحی ـ سید احمد بصارتی متقی ـ عبدالمجید بلبل امیری ـ ابوالقاسم بنی هاشمی ـ ربابه بوداغی ـ احمد بهارنیای هرمزی ـ علی بهارنیای هرمزی ـ سید علی بهشتی ـ عباس بهمنی جلالی ـ قاسم علی بیات سرمدی ـ سیدعلی بی‌باک سرشکه - مهدی پارت ـ محمد جعفر پارسا - حسن پاسی - رمضان پریسوز ـ میر حسن پوررمضان ـ سهراب پورعلی کزنی - راضیه پورهاشم ـ وحید پیروی ـ علی اصغر تابع ـ غلامرضا تاجبخش ـ محمود تراب خانی ـ حمید تربتی ـ علی تقی پور ـ ناصر توکلی ـ ناصر تاجداری فتحی ـ محمد رضا جعفری ـ محمدرضا جعفری‌سعادتلو ـ سید رضا جلالیان ـ قنبر علی جمالزاده ـ ولی الله جمشیدی ـ صادق جوادی ـ بتول جهانبخش ـ محمد علی جهانی بهنمیری ـ حسن چکبر مفرد ـ محمد حاتمی ـ محسن حاج هاشم خانی ـ محمد حاجی اندواری ـ علی حاجی حسنی ـ فریده حافظی ـ عبدالرضا حسن پور ـ محمد حسین زاده ـ اقدس حسین زاده تقوایی ـ عسگر حسینی زیرمانلو ـ جلال حشمتی ـ احمد حضوری ـ حسین حمزه لوئیان ـ علیرضا حیدرنیا فتح آباد ـ نادر حیدریه کهن ـ سیمین خان محمدی همدانی ـ احمد خدابنده لویی ـ مسعود خداخواه ـ غلامرضا خدری ـ بهمن خسروی ـ صادق خسروی فر ـ مهرداد خلیل زاده ـ ابراهیم خلیل عربی ـ سعید خورده چی ـ زهرا دادستان ـ علیرضا دارایی ـ محمد مهدی داروغه کاظم ـ فاطمه دانایی ـ سیروس داوطلب ـ ماشاالله درویش ـ نعمت الله دستان ـ احمد دولت آبادی ـ محمد رضا دولت نژاد ـ کیهان دهقان ـ محمد رضا ذبیحی ـ حمید رضا ذرات پرست حقانی ـ سعید ذوالفقاریان ـ علی اکبر رازقندی ـ عبدالرحیم راشدی ـ قدرت الله ربیعی ـ مسعود ربیعی ـ فرخنده رحمان ـ انوشیروان رحیم زاده ـ سعید رحیمی ـ معصومه رحیمی برغانی ـ محمد رحیمی پور ـ سید عبدالله رزاز ـ احمد رسولی ـ محمد رضایی خوزانی ـ منصور رضایی مجاوری ـ سهیل وفایی ـ حمزه رفیعی بندری ـ عنایت رنجبر ـ رحمت الله رنجبر مقدم ـ محمود روزبهانی - سعید ریاحی دهکردی ـ محمد زارع ـ توران زارعی ـ عبدالرضا زارعی کلشتری ـ لطف الله زمردی منش ـ خانعلی سبزی قاسم خیلی ـ فاطمه سپهری ـ محمود سرایی ـ محمدزمان سرشار ـ فتحعلی سعادت‌نژاد ـ احمد سعیدی ـ پرویز سعیدی ـ محمد جمال سلطانی گردفرامرزی ـ منیژه سلمانی نیا ـ علی اکبر سلمانپور پائین افراکنی ـ احمد رضا سلیمان جود ـ محمد سلیمانی ـ سودابه سلیمیان ـ سید شرف‌الدین سیدابراهیمی ـ سید صدرالدین سیدسدیدی ـ حمید سیف‌الله زاده ـ نعمت‌الله شادکام ـ داود شاه گلدی ـ حسن شجاعی ـ کاووس شجاعی ـ کیان شجاعی ـ محمد شکری سنجابی ـ غلامرضا شکری کنگربانی ـ کاوه شمس ـ نجف شهرایی ـ حسین شیرزادیان ـ طوبی شیعه زاده ـ حمید صادقپور روشنی ـ محمد رضا صادقی ـ حمید صالحی ـ عبدالرضا صباغیان ـ اسماعیل صبوری ـ کبری صحبت علی آقا ـ کلثوم صحرایی ـ جعفر صحیح بازارباش ـ عبدالحمید صدوقی ـ محمد سعید صفایی ـ حسین صفری ـ کرم طارمی ـ مجید طالبی ـ حسن طاهر اسبق ـ محمد قاسم ظاهری عبده وند ـ سکینه عابدی دیوشلی ـ حسن عامری ـ نوروز عباس ظهیری ـ رجبعلی عبدالعلی زاده ـ موسی عبداللهی ـ بیژن عدنانی ـ عبدالوحید عرب مقار - علی عزیزی ـ محمد رضا عزیزی شرق ـ محمد رضا عضدی ـ مهری عفتی ارکان ـ علیرضا عقیقی دزفولیان ـ علی اکبر علائینی ـ سهیلا علوی ـ حمید علیزاده ـ رحمت الله علیزاده ـ شهناز علیقلی ـ رضا علی نیا شلمانی ـ رمضان‌علی علی‌نیا‌شلمانی ـ رسول علی یاری قیداری ـ عبدالله غضنفریون ـ علی غفاری ـ محرم غفاری صومعه ـ مسعود غلامی - هیبت الله غلامی ـ محمد رضا فارسی ـ محمد رضا فاطمی نیا ـ زهرا فتحیان ـ فریدون فتح‌پور پاکزاد -علیرضا فرزانه سا ـ صدرالله فرسیابی ـ سعید فرشید ـ زهره فروتن مقدم ـ جمشید فرهادی ـ اکرم فولادوند ـ خسرو فولادوند ـ علی قدیمی ـ بهمن قربان رمکی ـ منصور قلاوندی ـ عذرا قلی خانی ـ ابراهیم قنبری ـ مهدی قویدل ـ رمضانعلی کابلی ـ مجتبی کاظمی ـ عادل کتبی ـ قربانعلی کرامتی زاده ـ جواد کرانی - سعدالله کردستانی ـ جبار کردی ـ ذبیح الله کرم پور پارگامی ـ حسین کریمی ایواز ـ کلوخ رضا کلوخی ـ بهرام کلهر ـ احمد کُهی زاده ـ محمد عیسی کیانی ـ حسینعلی متولی طاهر ـ خسرو مجاهدنیا ـ محمد علی مجتهدزاده ـ نبی الله مجرلو ـ یعقوب مجریان ـ حسین محمد پور ـ حمیده محمد پور ـ محمد محمدعلیزاده نیکو ـ سعید محمدی ـ غلامحسین محمودزاده بارفروش ـ محمود محمودی فراهانی ـ زهره مدنی دهخوارقانی ـ ناصر مرادمند - هادی مرادی ـ محمد مرشدزاده ـ فاطمه مریانچیان ـ کریم مسچی ـ امید مسنن بیرنگی ـ محمد علی معتمد ـ علی داد معتمدی ـ ابوالفضل معروف ـ مرتضی معظمی گودرزی ـ ولی معین الدین ـ پروین معینی چاغروند ـ اکبر مقدم سلیمی ـ منیره مقدم نیا ـ علی مقیمی قادی اسکی ـ سقا مقیمیان ـ احمد منظم ـ فرهاد موسی پور لفمجانی ـ اسدالله مولایی ـ رضا مولیانی ـ قدرت الله مهاجر لیوانی ـ علی اصغر مهدیان جویباری ـ غلامرضا میرفندرسکی ـ فخرالسادات میرفندرسکی ـ عبدالله میزبان ـ سید محمود ناصری علی آبادی ـ فرهاد ناصری مهکی ـ حسن ناظری فینی ـ مجید ناظمی ـ عصمت نامدار ـ عفت نامدار ـ عیدی محمد نانوایی ـ قاسم نصراللهی ـ صبا نصیر مقدم ـ محسن نقشی نیا ـ نصرالله نکویی ـ بهرام نوروزی ـ زری نیک شناس ـ بهزاد وزیری ـ نسرین وفایی ـ محمد هادی بیگی ـ فاطمه هاشمی ـ سید مهراب هاشمی باجگیرانی ـ پروانه یزدان پناه - امیر یزدی فرشاد ـ سیده عذرا یعقوبیان ـ مهین یزدان دوست
بین کسانیکه در عملیات مزبور دستگیر شدند و همان روزها به دارشان آویختند نیز، چند زندانی بود، که نام‌شان را نمی‌دانم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنانی که در «عملیات فروغ» جان باختند 
برای مبارزه با فراموشی که یک وظیفه تاریخی است، از ۲۶۶ زن دلیری که در عملیات فروغ، به یادگارها پیوستند، یاد می‌کنم. زنان شریفی که شور آزادیخواهی داشتند و بیشترشان در زُمره بهترین‌های نسل خود بودند
راهبرشان زمانی گفته بود: «از مشروطه به این طرف امپریالیست‌ها پیوسته حامی و ارباب هر جنایت و پلیدی سفاکان بوده‌اند. همان‌ها که کودتای ۲۸ مرداد، ساواک، کشتار ۱۷ شهریور، و چماقدار و رستاخیز و… به ارمغان آوردند و کاپیتولاسیون سیاسی خود را به تمام ابعاد زندگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ما تعمیم دادند.»....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنها رفتند و این روزها را ندیدند که آن مناسبات به جایی رسید که رئیس سابق سیا و فرماندهان آمریکا در جنگ ویتنام در تجمعات تشکیلات مربوطه بلبل‌زبانی می‌کنند و از آن با افتخار یاد می‌شود !
خوش به حال آنان که رفتند و این روزها را ندیدند.
برگردیم به زنانی که در «عملیات فروغ» جان باختند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- مهین آذری اماموردیخان ۲- ناهید آرامش مقدم ۳- میترا آریافر ۴- سپیده آریان نژاد ۵- نسرین آقاجانی گاوگانی ۶- جمیله آقازاده‌روحبخش ۷- فضیلت آل خمیس ۸- پروین ابراهیمی ۹- معصومه ابراهیمی زرندی ۱۰- حوریه ابوئی راد ۱۱- شفیعه ابوفاضلی ۱۲- طیبه ابوفاضلی ۱۳- شهناز احسانیان ۱۴- شهلا احمدی ۱۵- منیژه احمدی ۱۶- نادره اخباری خلجان ۱۷- ثریا ادیبی ۱۸- فاطمه صغری اژدرافشار ۱۹- فاطمه استاد حسن ۲۰- نزهت استاد هاشمی ۲۱- اعظم اسداللهی ۲۲- مریم اسعدی ۲۳- کیاندخت اسماعیلی‌زاده ۲۴- خدیجه اصلان‌زاده ۲۵- مرضیه اعتمادی ۲۶- کبری افشار جوانمردی ۲۷- طاهره فروغ افصح ۲۸- سمینا اقبال میرزا ۲۹- طاهره امیدواری ۳۰- فرزانه امیرجانی ۳۱- نرگس امیری ۳۲- سکینه امیری زرندی ۳۳- فاطمه امینی ۳۴- مهری امینی شلمانی ۳۵- نسرین الحاجیه انتظار ۳۶- فاطمه اوصیا ۳۷- زهرا ایاز ۳۸- روح‌افزا بابایی ۳۹- شیرین باقرآبادی ۴۰- منصوره باقرزاده ۴۱- نسترن باقری دعوی‌سرایی ۴۲- نسرین براتی ۴۳- مرضیه بقال شوشتری ۴۴- زهرا بلادی ۴۵- مهری بلوچی ۴۶- نیلوفر بلورچی ۴۷- ربابه بنازاده ۴۸- سکینه بنازاده امیرخیزی ۴۹- سعیده بنکدار یزدی ۵۰- ربابه بوداغی ۵۱- الهه بهرامی‌فر ۵۲- شهناز بهزادی ۵۳- ایران بیرانوند ۵۴- پوران بیرانوند ۵۵- ناهید بیرانوند ۵۶- فروزنده پروانه ۵۷- کلثوم پورحیدری ۵۸- راضیه پورهاشم ۵۹- ثریا پورهاشم تبریزی ۶۰- آفت پیرنژاد ۶۱- پیمانه پیمائی ۶۲- فاطمه تاجیک ۶۳- سکینه تباوار ۶۴- نرگس تخیری ۶۵- سکینه تقی رضیتی ۶۶- ثریا تمدنی اول ۶۷- زهرا ثنابخش ۶۸- فیروزه جام‌بر صادقیان ۶۹- فروغ‌السادات جان نثاری ۷۰- شهناز جدیدیان ۷۱- سهیلا جعفری ۷۲- صفیه جعفری ۷۳- ربابه بیگم جلالیان ۷۴- ربابه جمالی ۷۵- معصومه جمالی ۷۶- بهناز جوادی‌اصل ۷۷- بتول جهانبخش ۷۸- رعنا جهان روشن کهنه شهری ۷۹- سوفان جان مان برهان (زاده کامپالا - اوگاندا) ۸۰- پوران چاه بست ۸۱- فاطمه حاج سیدجوادی ۸۲- طاهره حاجی محمدی ۸۳- فریده حافظی ۸۴- طوبی حدادی ۸۵- اشرف حسنی ۸۶- مهین یزدان‌دوست ۸۷- پروانه یزدان پناه ۸۸- سیده عذرا یعقوبیان ۸۹- خدیجه یوسفی حسینعلی‌زاده ۹۰- اعظم یوسفی شاتوری
۹۱- شکوه حسنی شیشه‌بر ۹۲- اقدس حسین‌زاده تقوایی ۹۳- زهرا حسن‌زاده دهج ۹۴- فریبا حسینی ۹۵- فریده حسینی ۹۶- صفیه حسینی زیرمانلو ۹۷- مهرانگیز حقیقی‌فر ۹۸- حوریه حمزه دولایی ۹۹- فاطمه جامه‌سیفی ۱۰۰- سیمین جان محمدی همدانی ۱۰۱- معقوله خانی مفانکی ۱۰۲- مریم خرمشاهی ۱۰۳- کبری خشنود ۱۰۴- اکرم خواجوی ۱۰۵- آزیتا خواجه‌حسینی ۱۰۶- ماهرخ خورشید‌فرد ۱۰۷- فاطمه خوشحال ۱۰۸- پروانه دادخواه ۱۰۹- زهرا دادستان ۱۱۰- زهرا دارابی گودرزی ۱۱۱- فاطمه دانایی ۱۱۲- ناهید داورزنی ۱۱۳- کیهان دهقان ۱۱۴- شمسی رباطی ۱۱۵- لوئیز رجائیان ۱۱۶- فرخنده رحمان ۱۱۷- معصومه رحیمی برغانی ۱۱۸- زهره رشید دیوان‌فرد ۱۱۹- طاهره رضازاده بهستانی ۱۲۰- سعدیه رضایی ۱۲۱- شکریه رضایی (زاده نجف) ۱۲۲- معصومه رضایی ۱۲۳- مهین رضایی ۱۲۴- زهره رضایی واحد ۱۲۵- سیده بتول رضوی ۱۲۶- ملیحه رنجوری قایش قویشاق ۱۲۷- خجسته رهبر ۱۲۸- توران زارعی ۱۲۹- پروین زبردست ۱۳۰- شهناز زمانزاده ۱۳۱- ندا زنجانی ۱۳۲- نرگس زهتابچی ۱۳۳- شهناز زهی ۱۳۴- طیبه زینعلیان ۱۳۵- فاطمه سپهری ۱۳۶- فاطمه سروری گلپایگانی ۱۳۷- افسانه سلاحی علیایی ۱۳۸- منیژه سلماسی‌نیا ۱۳۹- صغری سلیمانی ۱۴۰- مهری سلیمانی ۱۴۱- شهناز سلیمانی‌فر ۱۴۲- سودابه سلیمیان ۱۴۳- سیما سنگریان ۱۴۴- سیده بتول سدسدیدی ۱۴۵- مریم شاه‌حسینی ۱۴۶- زهرا شاهوردی گلپایگانی ۱۴۷- زهره شاهوردی گلپایگانی ۱۴۸- مریم شایسته ۱۴۹- صنوبر سیاهکل‌رودی ۱۵۰- سکینه شبان سروستانی ۱۵۱- اشرف شریعتی ۱۵۲- شهرزاد شعبان‌زاده پیرسرایی ۱۵۳- فریده (مهشید) شهرکانی علیزاده ۱۵۴- زهرا شهسوار ۱۵۵- طوبی شیعه‌زاده ۱۵۶- زیبنده صالحیار ۱۵۷- کبری صحبت علی آقا ۱۵۸- کلثوم صحرایی ۱۵۹- ناهید صراف ۱۶۰- یاسمن صمدی ۱۶۱- عفت ضابطی طرقی ۱۶۲- طاهره طلوع بیدختی ۱۶۳- مرضیه طلوع بیدختی ۱۶۴- ماهرخ طلوعی ۱۶۵- سیمین طهماسبی ۱۶۶- سکینه عابدی دیوشلی ۱۶۷- سهیلا عباس زاده ۱۶۸- صدیقه عباس زاده ۱۶۹- نرگس عباسی گلپایگانی ۱۷۰- نرگس عباسیان گلپایگانی ۱۷۱- فاطمه عبداللهی ۱۷۲- مریم عبدی ۱۷۳- مینو صفری ۱۷۴- فاطمه عرب خزائلی ۱۷۵- زرین‌تاج عطایی‌پور ۱۷۶- مهری عفتی ارکان ۱۷۷- سهیلا علوی ۱۷۸- اعظم علی‌آقایی ۱۷۹- زهرا علی‌اکبر آقا‌دُخت ۱۸۰- شهناز علیقلی ۱۸۱- وجیهه عمرانیان ۱۸۲- اعظم‌السادات غفارپور موسوی ۱۸۳- زهرا غفاری ۱۸۴- فاطمه غنیمتی الکربزی ۱۸۵- زهرا فتحیان (مادر فاطمه) ۱۸۶- فاطمه فرشچیان ۱۸۷- زهره فروتن مقدم ۱۸۸- مه لقا فرهودی تبار ۱۸۹- طاهره فریبرز ۱۹۰- طیبه فسنقری ۱۹۱- اکرم فولادوند ۱۹۲- هاله فولادوند ۱۹۳- اکرم قدیم الایام ۱۹۴- جمیله قربانی ۱۹۵- مریم قزوینیان ۱۹۶- فریبا قشلاقی ۱۹۷- عذرا قلی خانی ۱۹۸- جمیله قنبری ۱۹۹- سکینه قهرمانی ۲۰۰- مریم قیطانی ۲۰۱-صدیقه کبیری اصلی‌فر ۲۰۲- فریده کریم‌زاده ۲۰۳- نسرین کریمی شیراز ۲۰۴- فرشته کورچی ۲۰۵- محبوبه کیا ۲۰۶- نرگس گرفمی ۲۰۷- فریبا گودرزی ۲۰۸- ناهید گودرزی ۲۰۹- صفیه لاری ۲۱۰- نرجس لسانی ۲۱۱- مهری محبیان ۲۱۲- عاطفه‌السادات محسن طاهری ۲۱۳- عفت‌السادات محسن طاهری ۲۱۴- حمیده محمدپور ۲۱۵- زهرا مداح ۲۱۶- زهره مدنی دهخوارمدنی ۲۱۷- عفت‌السادات مرتضوی ۲۱۸- کبری مردانی ۲۱۹- فاطمه مریانچیان ۲۲۰- زهرا مزروعی سبدانی ۲۲۱- بهجت مصطفایی ۲۲۲- آذر مصلح ۲۲۳- طاهره معروف ۲۲۴- زهرا معزی ۲۲۵- پروین معینی چاغروند ۲۲۶- منیره مقدم‌نیا ۲۲۷- عفت مکانیک ۲۲۸- فرحناز مکانیک ۲۲۹- فرخنده منتظرالقائم ۲۳۰- نسرین منزوی کجیدی ۲۳۱- لیدا منصوری ۲۳۲- ژیلا موسوی ۲۳۳- جمیله موسوی خطیبی ۲۳۴- اختر مولوی(مادر میمنت) ۲۳۵- هما مهرشاهی ۲۳۶- گلشن مهر نجانی ۲۳۷- نزهت میرزایی ۲۳۸- افخم‌السادات میرزایی ۲۳۹- فخرالسادات میرفندرسکی ۲۴۰- پاتریس میرهاشم‌زاده ۲۴۱- پریدخت ناظم ۲۴۲- عصمت نامدار ۲۴۳- عفت نامدار (مادرشان هم اختر مولوی در عملیات جان باخت) ۲۴۴- صبا نصیر مقدم ۲۴۵- منظر نعمت‌الهی ملکی ۲۴۶- زهرا نعمتی راد مطلق ۲۴۷- سپیده نعیم ۲۴۸- فرزانه نقشبندی ۲۴۹- آذردخت نکوگر ۲۵۰-کوثر نگهار خورشیدفرد ۲۵۱- شهلا نوراللهی ۲۵۲- شهناز نوری ۲۵۳- صدیقه بابانیانوری ۲۵۴- مریم نوری ۲۵۵- زری نیک شناس ۲۵۶- خدیجه نیکنام ۲۵۷- نیلوفر وحدت تربتی ۲۵۸- فاطمه وسیله‌یی ۲۵۹- نسرین وفایی ۲۶۰- زیبا وفائیان ۲۶۱- زهرا هادیان ۲۶۲- زهره هادیان جهرمی ۲۶۳- فاطمه هاشمی ۲۶۴- معصومه هاشمی ۲۶۵- معصومه یاسینی ۲۶۶- لیلا یحیوی...
_______________________________
در مورد فروغ، در تبلیغات مجاهدین دو مورد زیر برجسته شده‌است
به صورت نوشتار آورده‌ام.
۱
عملیات بزرگ فروغ جاویدان
عملیات را با استعانت از سرچشمه خروشان عشق و معرفت فرستاده برگزیده خدا، خاتم الانبیاء محمد مصطفی پیامبر اکرم و با استعانت از پاره جگر و عصاره وجودش راهبر و مقتدای عقیدتی و تاریخی امان سیدالشهداء حسین بن علی (ع) به پیش خواهیم برد. حالا برای ثبت در سینه تاریخ و شرکت در یک چنین تصمیم گیری بزرگ و بنیادی عاری از احساسات، اگرچه انقلابی را که نمیشه از عواطفش جدا کرد ولی، با حسابگری نظامی محض و با حسابگری سیاسی محض، با آرامش، هرکس که می‌گوید درست است که برویم و درست نیست که تاخیر کنیم و هرکس که میگه هر نتیجه‌ای که داشته باشه این عملیات بهرحال کیفاً بهتر از نرفتن است، چون لحظات تاریخی [است]، با آهستگی، هر کس که می‌گوید باید که برویم، از ما شایسته و بایسته است که برویم، دست بلند کنه ببینیم...
چرا بلند شدید؟ بنشینید و دست بلند کنید.
در تصمیم خود استوارید؟ بله...
خیلی خب، حالا دستتان را بیاندازید.
کسی [اگر] هست که مخالفه، دست بلند کنه.
یعنی همه شما موافقید؟ بله...
نتیجه عملیات البته فراتر از محاسبات معمول به مشیت و اراده خدا برمی‌گرده اما تا آنجا که به ارتش آزادیبخش ملی ایران و به مجاهدین خلق ایران ارتباط داره، پیشاپیش نتیجه را هرچه که باشه به شما و به خلق قهرمان ایران تبریک می‌گم.
جتی اگر، حتی اگر، چون لحظه سرنوشت است مثل شب سی خرداد مثل روز پرواز، مثل عزیمت به اینجا، فراتر از همه شان، حتی اگر هیچ نمی‌داشتیم الا کلاش (کلاشینکف)، بازهم فرماندهی کل میگفت بروید...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲
تصمیم گرفتن برای چنین عملیاتی کار سهل و ساده‌یی نبود زیرا که می‌باید تمامی دار و ندار را در طبق اخلاص به خلق قهرمان ایران تقدیم کرد. بخصوص که این تصمیم‌گیری، دارای بالاترین ریسک و خطر نیز هست و باید یک بار دیگر تمامی سازمان، آلترناتیو، ارتش آزادیبخش و همه چیز را مایه گذاشت. این تصمیم‌گیری برای خود من، تقریبا مشکل‌تر از تمامی تصمیم‌گیری‌های از زمان شاه به بعد بود. زیرا که می‌باید یک بار دیگر از همه عزیزان، برادران، خواهران، سازمان، ارتش آزادیبخش دل بکنم تا خدا چه خواهد...
چون که شما، تک تک شما، چه آن‌هائی که قبل از سال ۵۰ و چه آن‌هائی که در زمان حکومت خمینی به سازمان پیوستند، چه آن‌هائی که امروز از این یا آن کشور آمده‌اید و چه آن‌هائی که در بین راه، در محورها و شهرهای مختلف به ما خواهند پیوست، آری شما را من به سادگی پیدا نکرده‌ام،
تک تک شما را از پس هفت دریای خون، و راهی چند هفت ساله، که آن را با کفش و کلاه آهنین و پولادین طی کردیم، از لابلای انبوه ابتلائات، نشیب و فرازهای سیاسی و انبوه بالا و پائین‌های زمان، به مثابه رشیدترین پاکبازترین، قهرمان ترین، جانان ترین، شکوفاترین و آگاه‌ترین فرزندان خلق ایران، پیدا کرده‌ام.
اگر بهتر از شما و ارزشمندتر از شما می‌بود و اگر ستودنی‌تر از شما می‌بود، حتماً در جای دیگر تشکلش را می‌دیدیم. پس یک گنجینه عظیم و تاریخی و بزرگ و در بعضی از موارد چه بسا غیرقابل جانشین سازی، گران‌تر از همه مال التجاره های موجود در عالم، ذیقیمت تر، زیباتر، تحسین‌انگیزتر، این جا هست که من می‌بایستی، در این تصمیم گیری، یکبار از تک تک جواهرات بی‌همتای این گنجینه دل بکنم. اما اگر که مجاهدین به خدا و خلق و تاریخ و و به سرنوشت تابان و شکوفان خلق قهرمان ایران، بعد از این همه رزم و رنج، بعد از این همه خون و فدا، پاسخ نگویند، چه کسی پاسخ خواهد گفت؟
بنابراین فقط یک جمله می‌گویم و می‌گذرم. نه خطاب به شما، خطاب به خدا، و خطاب به خلق و تاریخ که بار خدایا شاهد باش، شاهد باش که تمامی سرمایه‌مان را که محصول ربع قرن رزم و رنج مستمر است تقدیم تو و خلقت کردیم. انک انت السمیع العلیم.

در جنگ ایران و عراق هر کسی کشک خود را می‌سابید 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook