شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 27th April 2024

 

 

جنبش مشروطه، یکی از برجسته ترین رویدادهایِ تاریخ ایران

۱۷۰ سال پس از انقلاب کبیر فرانسه و یازده سال پیش از آنکه بلشویک‌ها در روسیه قدرت را به‌دست گیرند، ایران زمین، که لُردهای انگلیسی و تزارهای روسی حیات خلوت خود می‌دیدند آبستن حوادث تازه بود. باید از دل سیاهی و آن شب تار، گل صبح می‌شکفت.
خانم‌ها و آقایان محترم سلام بر شما، این بحث به یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران که در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه روی داد و در ایران منشاء قدرت را از آسمان به‌زمین کشید، اشاره دارد. انقلاب مشروطیت - جنبش بزرگی که جوهر و مضمونش جدا از مقوله آزادی و اصل تفکیک قوا، مسأله‌ی بازسازی میهن، رهایی از سلطه‌ی خارجی و برقراری امنیت و ثبات سیاسی در کشور بود. مشروطه بخشی ماندگار از تاریخ ما است و از یک زاویه می‌توان گفت نسبت تاریخ ایران به انقلاب مشروطه شبیه تاریخ معاصر اروپا به انقلاب کبیر فرانسه است. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این بحث با اشاره به این واقعیت که زمانه ناصرالدین شاه، عصر گذر ایران به دوران جدید بود و ریشه‌ی بسیاری از افکار و آرای نو در این دوره قرار دارد، موارد زیر برجسته شده است:
«فرمان مشروطیت»، و چند سال پیش از آن، نامه مظفرالدین شاه، به امین‌الدوله که با قوت قلب و استقامت رأی به اصلاحات لازمه بپردازدو
همراهی امثال «میر هاشم دَوَچی» و «میرزا ابوطالب زنجانی» با محمدعلی شاه (در به توپ بستن مجلس و قتل ملک‌المتکلمین و صور اسرافیل...)،
شور و شعف مرتجعین از سرکوب مشروطه‌خواهان
وظیفه انقلاب مشروطه
کند و کاو در واژه مشروطه
مجموعه کوشش‌ها و رویدادهایی که به‌امضاء‌کردن فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه انجامید.
طرح این پرسش که مشروطه اساساً از کجا شروع شد؟
رساله «یک کلمه» که نقش مهمی در بیداری مردم داشت
و در ادامه، حکومت برخاسته از رأی ملت که حق قانونگذاری زمینی را، در برابر شریعت و رساله‌های عملیه، برجسته کرد.
دستاوردهای فکری اجتماعی و معرفتی مشروطه
اصل تفکیک قوا، حق استیضاح اصحاب قدرت و محدودیت قدرت به‌ قانون...

اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون، تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تحولات جهانی، و اینکه آن‌ها نیز می‌توانند با نظم کهن درآویزند
متمم قانون اساسی مشروطه، که گرچه حقوق مردم و تفکیک قوا را به‌ رسمیت شناخت ولی گرد و غبار شرع به‌آن پاشیده شد.
استبداد زیر پرده دین و بازی‌های مرتجعین که لفظ مشروطه را هم با شرک یکسان جلوه می‌دادند . تقلای امثال شیخ فضل‌الله نوری میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی، که مشروعه را به‌جای مشروطه علَم کردند
دبّه درآوردن محمدعلی شاه که زیر امضای قانون اساسی زد.
بسیج اوباش (صنیع حضرت، یاور اسمعیل، سید کمال، مقتدر نظام و صادق کچل) از قاتلین یکی از مبارزان زرتشتی به طرف مجلس و مسجد سپهسالار، عربده‌کشی و تظاهرات علیه مشروطه و مجلسیان
استخاره محمدعلی شاه برای توپ بستن مجلس
بسیج بریگاد قزاق برای مقابله با مجلس.
لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق با نیروهایش ساختمان‌ مجلس و مدرسه سپهسالار را دوم تیر ۱۲۸۷/‏۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ به‌ توپ بست.
نقش نهضت بابی و بهایی در جنبش مشروطه
استبداد صغیر و شکست مشروطه
مخالفت مردم تبریز با محمدعلی شاه و مقابله مشروطه‌خواهان با عمله استبداد
نقش زنان در جنبش مشروطه
تشکیل کمیته «ستار» در گیلان. و همراهی
یپرم‌ خان ارمنی با مشروطه‌خواهان .
فتح تهران و آغاز پایان مشروطه
رویارویی زمینداران بزرگ با آزادیخواهان
خلع سلاح ستارخان و یارانش
سپهر سیاست ایران از رأی‌زنی به ایلیاتی بَدل شد.
در پایان با یادی از عبدالرزاق حکاک که لوح «عدل مظفر» بالای مجلس یادگار اوست و با «علی محمد تربیت» ترور شد، منابع این بحث، منابع تاریخ مشروطه را تا آنجا که می‌دانم و به آن دسترسی داشتم، قرائت می‌کنم.

دوستان عزیز و اهل تمیز، بحث در مورد نهضت مشروطه فقط اشاره به مسآله تاریخی نیست. به قول فیلسوف ایتالیایی «بندیتو کروچه» Benedetto Croce نویسنده کتاب «تاریخ به مثابه داستان آزادی»، هر تاریخ واقعی، تاریخ معاصر است. یعنی فهمیدن ما با واقعیت کنونی دَمخور و همنشین می‌شود و از آن تأثیر می‌گیرد. مشروطه، مسأله کنونی ما نیز هست. 

وظیفه انقلاب مشروطه؛ سازماندهی نوين حكومت و مشروط كردن آن، تدوين قوانين موضوعه در چارچوب قانون اساسی و انتخابات آزاد بجای لگام گسيختگی قدرت پادشاه و روحانيون است. در یک کلام تدوین نظام حقوقی بجای نظام تشريعی.
...
واژه مشروطه از charte (شاخت) فرانسه به‌معنی شرط و قانون گرفته شده‌، البته به constitution (کُنستیتوسیون) هم اشاره شده که مراد از آن قانون اساسی و درواقع انقلابی بود برای تدوین سند قانونی.
تدوین عالی‌ترین سند حقوقی کشور؛ و راهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر، شبیه آنچه سال ۱۶۰۰ میلادی برای نخستین‌بار نوشته شد و متعلق به‌ جمهوری «سان مارینو» San Marino در جنوب اروپا است، یا آنچه بعداً در فرانسه انجام شد. 
اگر انقلاب مشروطه، صرفاً مشروط کردن دولت پادشاهی بود باید از conditionnel (کندیشنال= کندیسیون) استفاده می‌شد. نوعی منشورگرایی Chartism که اواسط قرن نوزدهم (۱۸۳۸ به بعد) در بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی، مردم پیش بردند تا حکومت را مقید به قوانین کنند. 

در این بخش به‌ مجموعه کوشش‌ها و رویدادهایی که به‌امضاء‌کردن فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵(ششم اگوست ۱۹۰۶ میلادی) انجامید و تا دوره محمدعلی شاه ادامه یافت، و منجر به‌تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران گردید، می‌پردازم. همین جا بگویم که ایجاد مجلس شورای ملی ریشه در تاریخ دوره ناصری دارد. وجود نهادهای مشورتی‌ای همانند مصلحت‌خانه و مجلس شورای کُبری، مؤید این نظر است...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشروطه اساساً از کجا شروع شد؟
برای پاسخ به‌این سؤال باید به‌عقب برگردیم.
زمان عباس میرزا، حدود نیم قرن قبل از مشروطه، که نخستین فرهیختگان ایرانی راهی اروپا شدند تا درس بخوانند، یکی از آنان بنام «میرزا جعفرخان» معروف به «مهندس باشی»، به ناصرالدین شاه، نوعی دارالشورای دولتی را پیشنهاد کرد و در این مورد کتابچه‌ای هم نوشته شد. همین کار می‌توانست از نفوذ و دخالت روحانیون در جای جای مملکت بکاهد و با اختیارات عرفی، به‌اختیار حاکمان بیافزاید.
...
اندکی بعد فکر عدالتخانه از سوی میرزا حسین سپهسالار (مشیرالدوله) مطرح شد که به‌مدت ۲ سال صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود. 

در تاریخ معاصر ما؛ ۶ نفر، به مُشیرالدوله مشهورند. میرزا یحیی‌خان مشیرالدوله (وزیر خارجه) – جعفرخان مشیرالدوله (مهندس باشی) – میرزا حسن‌خان مشیرالدوله پیرنیا (نویسنده تاریخ ایران باستان) – میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله (صدر اعظم) – میرزا محسن‌خان مشیرالدوله (معروف به مظاهر) و میرزا حسین مشیرالدوله (بانی مسجد سپهسالار). فکر عدالتخانه از سوی وی مطرح شد.

مشیرالدوله که یک دورهٔ ۲۰ ساله در خارج از ایران به‌سرمی‌‌بُرد. در دورهٔ ۱۲ سالهٔ اقامت خود در استانبول جنبش‌های قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گسترده‌ای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به‌قانون اساسی و بنای مجلس قانون‌گذاری آشنا شد و او، در سال ۱۲۴۵(۱۸۶۶ میلادی) برای نخستین‌بار واژه مشروطه را در نامه‌ای که از عثمانی به‌وزارت خارجه نوشت، بکار برد که در واقع رهاورد جامعه در حال تحول عثمانی بود. یادآوری کنم که دوره ناصری، از نظر تحولات سیاسی و اجتماعی و به خصوص راه یافتن افکار جدید به کشورمان از اهمیت زیادی برخوردار است و نباید آن‌را سیاهی محض پنداشت.
...
باید به‌رساله «یک کلمه» یکی از اولین آثار آزادیخواهان ایران هم اشاره شود که نقش مهمی در بیداری مردم داشت. رساله یک کلمه مشهور‌ترین اثر میرزا یوسف خان تبریزی(مستشارالدوله) است. آنچه او در این کتاب پایه گذاشت، مبنای نظری تبدیل شرع به‌نظام حقوق عرف قرار گرفت، که به‌واسطه‌ آن نخستین نظام حقوقی جدید ایران تدوین شد. رساله یک کلمه، اقتباس و ترجمه‌ای است از مقدمه‌ی قانون اساسی فرانسه پس از انقلاب کبیر ۱۷۸۹، همان‌که حالا به‌عنوان اعلامیه‌ی حقوق بشر شناخته می‌شود.
در قسمت ۵۶ تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک به‌رساله یک کلمه و نقد میرزا فتحعلی آخوندزاده به‌آن، اشاره کرده‌ام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حکومت برخاسته از رأی ملت در مشرق زمین استثنا بود
بیش از یک قرن پیش ایرانیان ستمدیده از استبداد، همگام با نخبگان نواندیش و تک و توک روحانیون میهن‌دوست بپاخاستند و با خودکامگی شاهان قاجار مبارزه کردند تا حکومتی بر اساس عدالت، اراده و رأی مردم، و جامعه‌ای آزاد و پیشرو برقرار سازند. تلاش آنان ازجمله به شکل‌گیری مجلس مشروطه انجامید.
مجلس مشروطه در ایران، اولین مجلس قانونگذاری بود که خارج از دنیای صنعتی بپا شد و جلو تر از هند، چین، روسیه، و قبل از کلیه کشورهای اسلامی و آفریقایی، تفکیک قوا را در قانون اساسی گنجاند و قوه اجرایی مملکت را از نماد سلطنت جدا کرد، و قوه قضایی را همچنین، از نماد روحانیت. در آن مقطع تاریخی در برخی ایالات آمریکا کسی که مثلاً اسب می‌دزدید، به‌درخت آویزان می‌شد. در سرزمین‌های اسلامی چه بسا حد شرعی اجرا می‌‌گشت و حکومت برخاسته از رأی ملت در مشرق زمین استثنا بود. مشروطه؛ تنها قدرت پادشاه را محدود نکرد، بلکه این اندیشه را رواج داد که باید حکومت قانون گسترش پیدا کند. مطبوعات به‌رکن چهارم مشروطیت تبدیل و دولت در مقابل مجلس پاسخگو شد.
پس از مشروطه، در دادگاه‌های انقلابی که شکل گرفت ما با انتقام‌گیری و اعدام‌های دسته جمعی روبرو نمی‌شویم. دوره ابوالقاسم خان قره‌گوزلو معروف به ناصرالملک که خودکامگی پا گرفت، حدیثی دیگر است. او چند بار گوشه زد که مشروطه مثل آدمی است که گرسنگی کشیده و الان داریم به زور به خوردش گوشت شتر می‌دهیم. خوب در گلویش گیر می‌کند.
=======
پس از خلع محمدعلی شاه و جانشینی احمدشاه ۱۲ ساله، عضدالملک نایب السلطنه شد و پس از فوت وی مجلس ناصرالملک را به‌عنوان نایب السلطنه برگزید که نزدیک به ۴ سال این سِمَت را بعهده داشت. بعد از استخدام کارشناس مالی آمریکایی مورگان شوستر Morgan Shuster که واکنش و اولتیماتوم روس‌ها را برانگیخت و مقابله مجلس در برابر زورگویی روس‌ها، ناصرالملک مجلس را منحل و نشریات را توقیف کرد و عملاً نوعی دیکتاتوری به‌وجود آورد که از شرح آن می‌گذرم.ناصرالملک نخستین مترجم شکسپیر به فارسی و اولین فارغ‌التحصیل ایرانی اکسفورد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقلاب مشروطه، دریچه‌ای به‌دنیای جدید
موضوع انقلاب مشروطه؛ مدرن‌سازی ایران، تحول و قانونگذاری، و آشنایی با ارزش‌های تازه بود. (صرفنظر از وقایع بعدی و تیشه‌ای که به‌ریشه‌ آن تحول بزرگ زده شد).
با این انقلاب، حق قانونگذاری زمینی، در برابر شریعت و رساله‌های عملیه، برجسته شد. توجه کنیم که فقه بیشتر امور عمومی نظیر معاملات و خیارات (حق برهم زدن یک‌جانبه قرارداد) را هم دربرمی‌گیرد و تنها به‌ مسائل عبادی معمول نمی‌پردازد. 
بعد از آن، اعدام این و آن دیگر دست آخوندهای مرتجعینی مانند محمد باقر شفتی و حکام محلی نبود و تسلط روحانیون بر قوه قضاییه برچیده شد. اینکه حدود ۷۰ سال بعد، از ۱۳۵۷ به‌این سو، ورق برگشت و دوباره در، بر همان پاشنه نخستین چرخید و حق حاکمیت مردم ایران نقض شد تا در اختیار شریعت قرار گیرد، موضوع دیگری است. 
مشروطه در برابر امت (تکیه کلام روحانیون) و رعیت (گفتمان پادشاهان)، ملت را معرفی می‌کرد و مجلس مشروطه هم درواقع موضوع قانونگذاری زمینی و نگین مشروطه بود که به‌آن خواهیم رسید.
...
دستاوردهای فکری اجتماعی و معرفتی مشروطه را نمی‌توان نادیده گرفت. اصل تفکیک قوا، حق استیضاح اصحاب قدرت، محدودیت قدرت به‌ قانون... کم چیزی نیست. تاریخ پیش و بعد از مشروطه، دو دوره متفاوت را در زندگی جامعه ایران رقم ‌زده‌است. تاریخ پیش از مشروطه، تاریخ روابط سلطان و رعیت اوست. تاریخ پس از مشروطه، تاریخ مردم و دولت است و پادشاه هم در این مجموعه البته نقشی دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی
«اوضاع ایالات به مرتبه‌ای مغشوش است که به وصف نمی‌آید: نه قانونی هست و نه نظامی و نه اختیار معینی. اگر کسی به کسی سیلی بزند، مظلوم نمی‌داند که به کدام اختیار رجوع نماید. یکی نزد مجتهد می‌دود و دیگری به خدمت شیخ‌الاسلام می‌رود. یکی به امام جمعه شکایت می‌برد، دیگری به داروغه رجوع می‌کند، یکی به بیگلربیگی عارض می‌شود، دیگری به در خانه شاهزاده تظلم می‌نماید. یک قانون معین و دستاویز هرکس موجود نیست تا بدانند وقتی که به کسی سیلی زده شد، به کدام اختیار رجوع باید کرد. مقصر را بعضی جریمه می‌کند، بعضی به چوبکاری مستحق می‌داند، برخی عفو می‌نمایند…(فتحعلی آخوندزاده در مکتوبات)
...
اگرچه زمانه ناصرالدین شاه عصر گذر ایران به دوران جدید بود و ریشه‌ی بسیاری از افکار و آرای نو در این دوره قرار دارد، اما بنا بر آنچه زنده‌یاد احمد کسروی گفته‌است در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن کاسته شد. جهان، دیگر شده و کشورها به ‌تکان آمده بود، ولی ایران به‌همان حال پیشین خود بود. ارباب قدرت خود کاری نمی‌کردند و مانع دیگران هم می‌شدند. میرزا ابوالقاسم قائم مقام را که وزیرکاردانی بود، محمد شاه کشت و جایش را به حاجی میرزا آغاسی داد. میرزاتقی خان امیرکبیر به پیراستن و آراستن ایران می‌کوشید اما به‌قتل رسید. میرزاحسین‌خان سپهسالار هم به‌کارهایی برخاست که قدرش را ندانستند.
... 
در سپیده دم انقلاب مشروطیت، ایران یک کشور زراعی عقب مانده بود. آنچنان که زنده‌یاد «یحیی آریانپور» گفته‌است در دهات و در میان عشایر چادرنشین وضع خانخانی و پدرسالاری همچنان ادامه داشت و در ایالات جنوب شرقی مانند کرمان و بلوچستان هنوز آثار غلامی و بردگی موجود بود. ناصرالدین شاه کشوری را که تا مغز استخوان فساد گرفته و هر پاره‌اش به‌عنوان امتیاز در اختیار یکی از اجانب بود، با یک مشت رجال بی اطلاع و خائن، به‌جانشین خود مظفرالدین شاه «آن طفل مسن و بُونه گیر» که از رعد و برق به‌ عبای سید بحرینی پناه می‌بُرد، باز گذاشت.
...
تک و توک عالم دینی پارسا و امثال ملا عبدالعظیم ملقب به امین العلماء، روحانی نواندیشی که با رنج مردم رنج می‌برد و با دشنه مرتجعین به خاک افتاد به کنار، اما کم نبودند به اصطلاح روحانیونی که خود، صاحب جاه و جلال و مکنت و مال شده و از پستان دین شیر دنیا می‌دوشیدند و در امور کشوری هم دخالت بیجا می‌کردند. شیخ ابوالحسن نجفی مرندی، لفظ مشروطه را با شرک یکسان دانسته، می‌گفت: «به حساب ابجدهم، حروف این دو مساوی است...» وی به این هم بسنده نمی‌کند و جای دیگری می‌نویسد: امام دوازدهم شدت‌ فتنه‌های آخر زمان را در دعای افتتاح با عبارت « وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا» معین کردند که به حساب ابجد می‌شود ۱۳۲۴ یعنی همان سال اعلام مشروطیت (به هجری قمری). آخوندهای مرتجعی چون او بذر خرافات می‌پاشیدند.
فقر و بدبختی و بیچارگی و سکوت سیاه، کشور را فراگرفته بود. خشکسالی و قحطی و گرسنگی و وبا و طاعون و دیگر بیماری‌های واگیر، جان مردم را می‌گرفت و بار سنگین مالیات‌ها و عوارض و به‌اصطلاح رسوم و «خدمتانه» و پیشکشی، بر دوش ملت بیچاره افتاده بود.
دهقانان و پیشه‌وران تهیدست فوج فوج به‌ روسیه و ترکیه و مخصوصاً برای کارکردن در معادن نفت قفقاز به باکو می‌رفتند. در چنین احوالی محمد‌علی میرزا ولیعهد، که بایستی تاوان عیاشی و بی‌خبری پدران خود را بدهد، در تبریز تحت تربیت معلم روسی خود، شاپشال (از اعضای وزارت خارجه روسیه)، رؤیا می‌پرورید و در خیالات سیر می‌کرد. غافل از اینکه ایران از خواب گران سر برآورده بود و تنها اخگری لازم بود تا آتش گُر بگیرد و برافروزد. 
...
عبدالکریم طالبوف کتاب احمد و «مسالک المحسنین» را نوشت و در آن به زبان ساده مردم را از تیره‌روزی که به آن خو کرده بودند آگاه ساخت. میرزا حسین‌خان سپهسالار، ضرورت امر «تفکیک قوا» را برجسته می‌کرد. میرزا فتحعلی آخوندزاده به انتقاد از اوضاع اجتماعی و روابط دولت و ملت پرداخت. یوسف‌خان مستشارالدوله کتاب «یک کلمه» را در زمینه تبار ایرانیان به قانون تبدیل کرد. میرزا ملکم خان رساله «تنظیمات» را نوشته بود و روزنامه «قانون» را در لندن منتشر کرد. محمدخان سپنکی (مجدالملک)، کتاب «کشف الغرائب» را در انتقاد به حکومت قاجار نوشته بود. روزنامه‌های احتر در استامبول، حکمت در مصر و حبل‌المتین در کلکته به دست گروهی از ایرانیان منتشر می‌شد و مخفیانه به ایران می‌رسید. مردم به آگاهی‌هایی در مورد مقاومت آفریقائیان در مقابل انگلستان، و ژاپن در برابر روسیه...دست می‌یافتند و می‌شنیدند امثال صوراسرافیل و سیدجمال واعظ را برای نوشتن این یا آن کتاب به قتل می‌رساندند. آگاهی به اینگونه امور آنان را در برابر حکومت به خروش وامی‌داشت. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای کشف اقیانوس‌های جدید، باید جرأت ترک ساحل را داشت
ایران زمین، که لُردهای انگلیسی و تزارهای روسی حیات خلوت خود می‌دیدند آبستن حوادث تازه بود. باید از دل سیاهی و آن شب تار، گل صبح می‌شکفت. به‌قول تولستوی برای کشف اقیانوس‌های جدید، باید جرأت ترک ساحل را داشت چرا که این دنیا، دنیای تغییر است نه تقدیر. در زمانی که از آن صحبت می‌کنم، بودند کسانی‌که به جّد در اندیشه تغییر بودند و اینکه کاری بکنند کارستان.
...
اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تحولات جهانی، نیرو بخشید. امثال میرزا آقاخان کرمانی، عبدالرحیم طالبوف، میرزا فتحعلی آخوندزاده، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزا ملکم خان(صاحب روزنامه قانون) و حاج زین‌العابدین مراغه‌ای(نویسنده کتاب سیاحت نامهٔ ابراهیم بیگ) و... بذر بیداری می‌پاشیدند.
همچنین سخنرانی‌های سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین که توده مردم را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد و نشریاتی مانند حبل‌المتین، چهره‌نما، حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که البته در خارج از ایران منتشر می‌شدند هم، در گسترش آزادی‌خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.
در روزگاری که حتی تصور برخورد با مرتجعین هم ناممکن جلوه می‌کرد، روزنامه ملانصرالدین نقش مهمی در بیداری مردم و جنبش مشروطه ایران داشت و میرزا علی‌اکبر صابر با نام مستعار هوپ‌هوپ، در آن، اشعار انتقادی خود را منتشر می‌کرد و کاریکاتورهای آن که از جمله به‌دست عظیم عظیم‌زاده و... کشیده می‌شد از شاهکارهای کاریکاتور سیاسی و اجتماعی بود. غیر از آنچه گفتم کشته‌شدن ناصرالدین شاه به‌دست میرزا رضای کرمانی هم که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال‌الدین اسدآبادی دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه‌خواهی را سبب گشت.
جدا از جراید فارسی که در مصر و هند و استانبول منتشر می‌شد و به ایران می‌رسید، مراودات بازرگانان آذربایجان با عثمانی و قفقاز و بخصوص جنگ روسیه و ژاپن(در فوریه سال ۱۹۰۴) و شکست دور از انتظار روسیه از ژاپن...و تکانی که این امر به‌ایرانیان داد، و پس از آن، جنبش‌های پی‌در‌پی در روسیه تزاری که در سال ۱۹۰۵، آن کشور را به‌سوی دگرگونی برد، و انعکاس خبر آن به‌وسیله روزنامه ملانصرالدین که این حوادث را با آب و تاب به‌گوش ایرانیان می‌رسانید... همه و همه یک رشته عواملی بود که بتدریج هر کدام در زمان خود، در تار و پود سازمان فاسد اجتماع ایران رخنه کرد و مردم را به‌فکر تغییر و تحول انداخت و اینکه آن‌ها نیز می‌توانند با نظم کهن درآویزند و طرحی نو دراندازند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اعتراض مردم، عین‌الدوله برکنار می‌شود
دو سال قبل از انقلاب مشروطه، بیماری وبا سرتاسر کشور را گرفت و کشتار بسیار کرد. چه بسا همین موضوع دلیلی بود که نارضایتی گسترده در ایران، زودتر، فرصت بروز نیابد. 
...
در زمان مظفرالدین شاه اگرچه از مدتی قبل شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش مشروطه را معمولاً از ماجرای گران‌شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله حاکم تهران، ۱۷ نفر از بازرگانان و ۲ تن سیّد را به‌جرم گران‌کردن قند به‌چوب بست. این کار که با تأیید عین‌الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیون و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به‌سخنرانی علیه استبداد پرداختند و از تأسیس عدالتخانه و دیوان مظالم دم زدند. خواست برکناری عین‌الدوله، حاکم تهران، عزل مسیو نوز بلژیکی و حتی عسگر گاریچی به‌میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. 
=======
ژوزف نوز Joseph Naus مشهور به مسیو نوز یکی از اهالی بلژیک بود که در دوران مظفرالدین شاه به وزارت کل گمرکات ایران رسید. از آنجا که مردم و روحانیون، تعرفه‌ها را به زیان می‌دیدند و وجود یک خارجی را بر مصدر امور نمی‌پذیرفتند، ناخشنود بودند. بازاری‌ها و بازرگانان که با مسیو نوز مشکل داشتند، به بهانهٔ تعارف مشروب در جلوی درب یک مشروب‌فروشی به یک روحانی، دو روز بازار را بستند و غوغا به‌پا کردند که یک اجنبی «مسلمانان را به استهزاء گرفته» و «کمر اسلام را شکسته» است...
مسیو نوز در میهمانی بالماسکه(نوعی مراسم جشن که مدعوین با لباس مبدل و نقاب در آن شرکت می‌کنند)، لباس روحانیون ایران را پوشیده‌بود و عمامه به‌سر داشت. این عکس به علما رسید و در میان مردم پخش شد و لزوم برکناری نوز و عین‌الدوله بر سر زبان‌ها افتاد. نوز در پایان، با فشار مشروطه‌خواهان و مقامات پادشاهی متحد بریتانیا از پا درآمد و با وقوع انقلاب مشروطه و روی کار‌آمدن مجلس شورای ملی از ایران اخراج شد.
...
و اما عسگر گاریچی. وی که امتیاز حمل مسافر میان تهران و قم را داشت، در حال مستی به‌یک مسافر زن بی‌حرمتی می‌کند و پیرمردی را هم که در صدد حمایت از زن بر می‌آید کتک زده و ریش وی را بریده بود.
القصه، اعتصاب در تهران فراگیر شد و در اعتراض به‌حکومت، عدّه‌ای از مردم و روحانیون به‌مسجد حضرت عبدالعظیم رفتند و در آن جا تحصّن کردند. مظفرالدین شاه که هوا را پس می‌دید، وعدهِ برکناری عین‌الدوله و تشکیل عدالتخانه را داد اما چون به‌وعده خود عمل نکرد روحانیون از جمله آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی، به‌قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک خواهند کرد. بازاریان و عده زیادی از مردم هم به‌تحصن در سفارت انگلیس اقدام نموده، خواهان تشکیل عدالتخانه شدند. با اوجگیری نهضت، بتدریج پارلمان، محدود کردن قدرت شاه و آزادی هم مطرح شد. با گسترش ناآرامی‌ها در شهرهای دیگر، عین الدوله استعفا کرد و میرزا نصرالله خان نائینی صدراعظم شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر از من می‌شنوید، لفظ آزادی را بردارید !
شیخ فضل‌الله نوری که در برابر مشروطه، علمدار مشروعه بود، به‌صراحت از مشروط بودن آزادی در متون دینی سخن می‌گفت و اینکه به‌زعم وی اعتقاد به‌آزادی مطلق حرف اشتباه و برابر با کفر است. او می‌گفت «اگر از من می‌شنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»
اما، آیت‌الله نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نوشت: آزادی و برابری از اهداف اصلی پیامبران بوده‌است...
روحانیون همه از نوع شیخ فضل‌الله نوری یا ملاقربانعلی زنجانی و سید کاظم یزدی که می‌گفتند اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان، مشروطه شویم، این سعی و اقدام، اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتد، نبودند. همه از این نوع نبودند. از طباطبائی و بهبهانی و شیخ اسماعیل محلاتی نویسنده کتاب «اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة» که بگذریم، امثال آخوند خراسانی، سید حسین میرپور طهرانی، عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی هم، با نشر اعلامیه‌های روشن‌گرانه، نسبت به‌رویدادهای سیاسی و اجتماعی موضع‌گیری ‌نموده، هوادار مشروطه بودند و برای رهبران دینی و سیاسی ایران نامه‌ و تلگراف‌ می‌فرستادند. در آن روزگار تلگراف بیاری مشروطه خواهان آمد! گویی نماد تکنولوژیک انقلاب مشروطه تلگراف بود. 
...
بالاخره، مظفرالدین شاه، آخر عمری، فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ (یا دقیقتر بگویم ۱۳ مرداد ۱۲۸۵) امضا کرد و کسانی که به‌حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس نیز تمام شد.
البته مظفرالدین شاه، چند سال پیشتر، خودش، خودش را مشروطه کرده‌ بود! 
وی در اواخر سال ۱۳۱۴ امین‌الدوله را به‌عنوان صدراعظم منصوب کرد. و ضمن نامه‌ای که در واقع یک فرمان عمومی بود، به وی نوشت: 
جناب امین‌الدوله... سلطنت بر حسب شأن و مقام و به مقتضای وقت و مقام بسیار عقب افتاده، خیلی باید جهد و کوشش کرد تا به همسایگان و دُوَل همچوار خود برسیم لذا تعلیق در اجرای اصلاحات و تامل در کارها روا نیست. هر قدر زودتر به اصلاحات بپردازیم دیر است. باید دو اسبه تاخت تا به منزل رسید. جناب امین‌الدوله شما را با کمال اطمینان امر می‌نماییم که با قوت قلب و استقامت رأی به اصلاحات لازمه ولو آنچه منافی با احتیارات مطلقه ما باشد سریعاً و عجلاً بپردازید.
...
اضافه کنم که امین‌الدوله در اوایل عهد ناصرالدین شاه منشی حضور بود و بیشتر رسائل شاه به قلم و انشای او تحریر می‌شد. در سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ، ملتزم رکاب بود، و شاه امر تدوین قانون را به عهدهٔ او گذاشت. امین‌الدوله یک کتابچهٔ قانون تنظیم کرد و فرمان اجرای آن صادر شد، اما حکومتیان از اجرای آن جلوگیری کردند. وی بعد از نامه مظفرالدین شاه، میرزا حسن رشدیه را که پس از هجوم روحانیان و بستن مدرسه رشدیه به قفقاز گریخته بود با تلگراف به تبریز خواست و به دست او دبستان باشکوهی بنیاد نهاد. در زمان زمامداری امین‌الدوله، نهضت فرهنگی مدرسه‌های جدید آغاز شد. برخی، این گونه اعمال اصلاحی را مقدمه‌ای مهم بر جنبش مشروطیت خوانده‌اند.
... 
برگردیم به فرمان مشروطیت که در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ (یا دقیقتر بگویم ۱۳ مرداد ۱۲۸۵) مظفرالدین شاه امضا کرد. پس از آن، مجلس اول در تهران گشایش یافت و نمایندگان به‌تدوین قانون اساسی پرداختند که در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه به‌امضای او رسید. بعداً در مجلس، متمم قانون اساسی هم تصویب شد که اصل هشتم آن قابل تأمل است. «اهالی (زن و مرد) در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق هستند.» صحبت از دین و مسلک و زن و مرد نشده، همه در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق هستند. 
...
من متن کاملِ قانون اساسی مشروطه و متمم آن را در سایت خودم ثبت کرده‌ام. بر سر اصل به اصل آن بحث‌ها و نزاع‌ها درگرفت. در اصل اول آمده: «مذهب رسمی ایران اسلام و طریقهٔ حقه جعفریه اثنی عشریه‌ است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.» اصل دوم: «مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تأیید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسهٔ اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و سلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهدهٔ علمای اعلام ادام‌الله برکات وجودهم بوده و هست...»
متمم قانون اساسی مشروطه، حقوق مردم و تفکیک قوا را به‌ رسمیت شناخت ولی گرد و غبار شرع به‌آن پاشیده شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترور اتابک اعظم توسط عباس آقا تبریزی
مظفرالدین شاه که درگذشت؛ محمدعلی میرزا بر سر کار آمد، و او دل خوشی از مشروطه و مجلس نداشت. در قدم نخست به‌صدارت میرزا نصرالله خان نائینی پایان داد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سال‌ها صدراعظم دوره استبداد بود به‌جای او نشاند. دبّه درآورد و زیر امضای قانون اساسی زد. 
با اشاره دربار گروهی از اوباش به سرکردگی صنیع حضرت و مقتدر نظام به طرف مجلس و مسجد سپهسالار در میدان بهارستان هجوم برده اقدام به عربده‌کشی و تظاهرات علیه مشروطه و مجلسیان نمودند. شماری از آن رجاله‌ها (صنیع حضرت، یاور اسمعیل، سید کمال، مقتدر نظام و صادق کچل) از قاتلین یکی از مبارزان زرتشتی انقلاب مشروطه (فریدون خسرو اهرستانی) بودند.
...
محمدعلی میرزا اگرچه پس از اعتراض مردم به‌ویژه در تبریز، از سر ناچاری و به‌دروغ قول همراهی با مشروطه را داد، ولی چشم دیدن مشروطه‌خواهان را نداشت و مردم این رفتار را از چشم اتابک اعظم می‌دیدند و به حساب او می‌گذاشتند. اتابک اعظم مدتی بعد توسط جوانی به‌نام عباس آقا تبریزی ترور شد. عباس آقا خودش را هم کشت تا اگر دستگیر و شکنجه شد، یارانش آسیب نبینند.
...
برگردیم به محمدعلی شاه
او که به‌مجلس رفته و ظاهراً سوگند وفاداری یاد کرده بود، کمی بعد با دیگر مستبدان و با همراهی شیخ فضل‌الله نوری عده‌ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کرد تا با نمایندگان و مدافعان مجلس درگیر شوند. آنزمان علیه مشروطه، رساله «تذکره الغافل و ارشاد الجاهل» به‌قلم شیخ فضل‌الله نوری و یا شاگردش میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی، مشروعه را به‌جای مشروطه علَم کرده بود، بویژه که یکی از نمایندگان مجلس (نماینده همدان، حاج محمدتقی وکیل‌الرعایا)، خواستار حق رأی برای زنان شده بود و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.
...
اوضاع قمر در عقرب بود و در آن شرایط، یاران حیدرخان عمواوغلی بمبی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند. در واکنش؛ وی به‌باغشاه رفت، با این هدف که بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کند.
=======
قوای قزاق نیروی نظامی ویژه‌ای بود که در سال ۱۲۵۸ (۱۸۷۹ میلادی)، به درخواست ناصرالدین شاه در پی قراردادی بین ایران و روسیه تزاری تشکیل شد. استعداد این نیروی نظامی ابتدا در حد بریگاد (تیپ) و سپس دیویزیون division (لشکر) بود و زیر فرماندهی افسران روس (نظامیان قزاق) قرار داشت. قوای قزاق برای چندین دهه مهم‌ترین نیروی نظامی ایران به شمار می‌رفت و نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا کرد.
... 
محمدعلی شاه که بریگاد قزاق پشت و پناهش بود، وقتی در باغشاه جاگیر پاگیر شد، هشت نفر از آزادیخواهان را که پیشتر قصد داشت آنها را از ایران تبعید کند، فراخواند. ازجمله جهانگیرخان صور اسرافیل که نشریه‌اش نقش مهمی در تشویق مردم به آزادی‌خواهی داشت، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، بهاءالواعظین و میرزا داودخان که رهبریِ گروه‌های بزرگی از مشروطه‌گرایان را به‌عهده داشتند. مجلس با درخواست محمدعلی شاه برای تبعید آنان مخالفت نمود و وی در واکنش با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به ‌مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کرد و ساختمان‌ مجلس و مدرسه سپهسالار را دوم تیر ۱۲۸۷/‏۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ به‌ توپ بست.
...
از فرمان مشروطه تا به توپ بستن مجلس؛ دوره زرین مشروطه، و دوره رایزنی‌های خردمندانه برای پیشبرد حکومت قانون بود. با حمله لیاخوف، وکلا پراکنده و آواره گشته و عده زیادی از مدافعان مجلس کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به‌ (ریاست) حکومت نظامی منصوب کرد و به‌تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت و ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و قاضی ارداقی در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه به‌قتل رسیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نباید نقش نهضت بابی و بهایی را در جنبش مشروطه نادیده گرفت
در جنبش مشروطه همه مردم (از جمله بابی‌ها) با اعتقاد و باورهای خودشان سهیم بودند. همین طور زرتشتی‌ها، یهودیان و ارامنه بخصوص. عکس‌های زیادی از دوره مشروطه باقی مانده‌است که در زیر آن نوشته شده: «مجروحین مجاهدین ارامنه در تهران.»
پس از آنکه بابیان دست به‌اقدامات جمعی و انفرادی علیه قاجار زدند و ظالمانه سرکوب شدند، متهم ساختن فعالان جنبش مشروطه به بابی‌بودن یکی از شایع ترین روش‌هایی بود که برای سرکوب آنان توسط دولت استبداد و روحانیون وابسته استفاده می‌شد. امثال شیخ فضل‌اللّه نوری در خطبه‌های خود علیه مشروطه به بابی‌ها حمله می‌کردند و سازماندهی و ترویج مشروطه را به آنان هم نسبت می‌دادند. وقتی دو روحانی هوادار انقلاب مشروطه (بهبهانی و طباطبایی) را به عراق تبعید کردند، مرتجعین در مسیر آنها تجمع نموده، دشنام می‌دادند: لعنت به بابی‌ها. لعنت به بابی‌ها..
از یک طرف روحانیان مرتجع و مستبد، نام بابی را به‌مشروطه خواهان نهاده و آنان را دم تیغ می‌دادند و از طرف دیگر حکام محلی برای تصاحب ثروت اشخاص، آنها را بابی نامیده و ملک و املاک و دارایی‌شان را به‌نفع خود مصادره می‌نمودند. ناگفته نماند که در میان بابی‌ها، ازلی‌ها و بهایی‌ها، افراد روشن ضمیر کم نبود و آنها نیز با ستم حکومت کنار نمی‌آمدند و آزارها دیدند. 
...
جنبش بابی در امتداد خود به دو گرایش عمده تحول پیدا کرد، گرایشی که در نهضت مشروطه سهم عمده‌ای داشت(پیروان صبح ازل) و گرایشی که آئین بهایی را تاسیس کرد (پیروان بهاالله). نوآوری و تجددطلبی گرایش ازلی را امثال میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا یحیی دولت‌آبادی، سیدجمال واعظ، صوراصرافیل، و...نمایندگی می‌کردند و در نهضت مشروطه سهم بسزایی داشتند. با اینحال، بعد از صدور فرمان مشروطه، با پافشاری مرتجعین هیچ یک از حقوق و آزادی‌های اعطاشده در مشروطه و قوانین مکمل شامل حال بهائیان نشد.
...
بهاییان با تاسیس مدارس در شکستن اقتدار مرتجعین ایفای نقش نمودند. شاید یکی از دلائل تبلیغ علیه آنان همین بود و آنان فقط از جانب ازلی‌ها زیر فشار نبودند. آنقدر علیه‌شان فضاسازی شد که نه تنها سید عبدالحسین لاری و شیخ زکریا کوهستانی، یلکه [گفته می‌شود] امثال ستارخان، هم در مقطعی با آخوندهای مرتجع در ضدیت علیه بهائیان همراه شدند. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استبداد صغیر و شکست مشروطه
در حمله به مجلس، برخی از وکلا برای آن که بهانه به‌دست شاه ندهند مهمات و اسلحه‌ای را که برای دفاع در نظر گرفته شده بود از مجلس خارج کردند و با این کار به‌طور غیر مستقیم زمینه شکست مدافعین مجلس فراهم شد. با شکست مشروطه‌خواهان در تهران، دوره‌ای که به‌ استبداد صغیر مشهور است، آغاز گشت. 
=======
استبداد صغیر (دوران خُرده‌خودکامگی) به دوره‌ای یک ساله از تاریخ سیاسی ایران اطلاق می‌شود که از تیر ۱۲۸۷(۱۹۰۸ میلادی) با به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه آغاز گردید و در تیرماه ۱۲۸۸ (۱۹۰۹) با فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان پایان یافت.
... 
در پی حمله به‌مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه‌خواهی به دست‌انداز افتاد و بسیاری از مبارزان مخفی شدند و برخی به‌خارج از ایران گریختند.
خبر حمله به‌مجلس، به‌شهرهای دیگر ایران رسید. مردم تبریز به‌مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح برای مقابله با نیروهای دولتی کمک ‌کردند. در نقطه مقابل؛ محمدعلی شاه برای به‌قول خودش ختم غائله، نیروی سرکوب را روانه تبریز کرد.
با فرماندهی ستار، آن گُرد دلیر، مشروطه‌خواهان به مقاومت برخاستند و در مقابل بیش از ۳۰ هزار نیروی مهاجم به‌فرماندهی عین‌الدوله و شجاع نظام مرندی، ایستادگی را به اوج رساندند. در آن رویارویی سردار یارمحمدخان کرمانشاهی(یارمحمدخان دلاوری) که از فعالان مشروطه بود به‌یاری ستارخان و باقرخان شتافت. وی بعداً به‌وسیله حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی به‌قتل رسید. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به‌مردم تبریز پیوستند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش نیز در صحنه بودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کار بر آزادیخواهان سخت شد
در پی مقاومت مشروطه‌خواهان در تبریز، محمدعلی شاه از تزار روسیه درخواست کمک کرد و تبریز به‌محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی هر دو، درآمد. در پی بسته‌شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل تبریز از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادی‌خواهان سخت شد. پس از حدود ۱۰ ماه محاصره و در شرایطی که آذوقه شهر به‌پایان رسیده و بسیاری از مردم از گرسنگی جان باختند، جوانان شهر که بیشترشان از دانش‌آموزان مدرسه مموریال تبریز بودند، به‌رهبری هوارد باسکرویل که یکی از معلم‌های آمریکایی همان مدرسه بود و شور آزادیخواهی داشت، به‌یاری مردم شتافتند.
با حمله به‌لشکر محاصره‌کنندگان، باسکرویل فرمانده گروه با تعدادی دیگر به‌ضرب گلوله کشته شدند و شاعر تحت تاثیر رشادت‌های آنان این شعر را سرود:
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی 
ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم
...
در جنبش مشروطه زنان روشنفکر نیز (اگرچه تعدادشان زیاد نبود) با رشادت و دلیری به‌مبارزه با عمال استبداد برخاستند. روزنامه‌نگاری زنان در آن دوران اتفاق مهمی بود. صدیقه دولت‌آبادی (که پدرش حاج میرزا هادی دولت‌آبادی، روحانی خوش فکری بود)، روزنامه «زبان زنان» را در اصفهان منتشر نمود. صدیقه دولت‌آبادی از بنیانگذازان انجمن مخدرات وطن هم بود.
... 
گفته می‌شود در تبریز، حین نبردهای مشروطه‌خواهان و عمله استبداد جسد چندین زن پیدا شد که با لباس مردانه به‌میدان نبرد رفته بودند. زنان در دوران مشروطه سرود هم می‌سازند. و اشعاری منتسب به آنان در آن عصر وجود دارد. در فتح تهران سردار بی‌بی‌مریم بختیاری با رشادت و دلیری به‌میدان آمد؛ شخصاً تفنگ به‌دست گرفت و در برابر قزاقان جنگید. 
البته آنچنان که یکی از تاریخ نگاران مشروطه «دکتر منصوره اتحادیه» (نظام مافی) گفته‌است در مورد شرکت زنان در انقلاب مشروطه نباید غلو کرد. اینجور نیست که یک جمعیت زیادی از زنان در صفوف مبارزین بوده‌اند. اینکه فکر کنیم مثلاً در زنجان، کرمان، گلپایگان، بوشهر و بندرعباس هم؛ زنان بیدار شدند، نه این‌طور نبوده‌است. حرکت‌ها محدود به رشت، تبریز، تهران و تا حدی اصفهان بود. توجه داشته باشیم که در دوران مشروطه، جمعیت کل تهران بیشتر از ۲۵۰ هزار نفر نبود. زن‌هایی هم که فعال بودند، زیاد نبودند.
=======
البته امثال «زینب پاشا» و قدم خیر لرستانی(قدم خیر قلاوند) را هم داشته‌ایم.
زینب پاشا از جمله زنان مبارز تبریزی است که در گشودن انبارهای محتکران تبریز در زمان قحطی نان پیشگام بوده‌است.
 
در گیلان، کمیته «ستار» تشکیل شده بود. یپرم‌ خان ارمنی با مشروطه‌خواهان هم‌پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمد ولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و وی راضی شد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به‌مبارزه برخیزد. مردم به‌جان‌آمده، حاکم زورگوی رشت را کشتند و شهر را گرفتند. پس از آن تمام گیلان به‌تصرف آزادی‌خواهان درآمد و آنان به‌ سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطه‌ هستند. صدای انقلاب رشت به‌گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. اصفهان هم به‌تصرف مبارزان بختیاری درآمد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فتح تهران و آغاز پایان مشروطه
بعد از اُفت و خیزهای فراوان و گفتگو بین مشروطه‌خواهان، سلحشوران ایل بختیاری به‌سوی تهران حرکت کردند و با همراهی مشروطه‌خواهان شمال، نزدیک پایتخت بهم پیوستند و با هم موفق به‌فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند. نیروی روس، از انزلی وارد شده و به‌قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید می‌کرد اما فاتحه محمدعلی شاه خوانده شده بود. با فتح تهران، او و اطرافیانش به‌سفارت روس پناه بردند و بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد. ولی موقع رأی‌دادن، تعداد قلیلی شرکت کردند. خیلی از کسانی که حق رأی داشتند هم رأی ندادند. شناخت کافی در جامعه حاکم نبود. در آن زمان بیشتر از ۸۰ درصد مردم ایران بی سواد بودند و اصولا نمی‌دانستند مشروطه و مشروطیت چیست. درک آن‌ها از مشروعه بسیار بیشتر بود.
مشروطه و قانون ظاهراً بار دیگر در ایران بپا گشت. اما پیش از آنکه به‌ثمر برسد کسانی به‌نام رجال، رشته کارها را از دست آزادی‌خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند و هنگامی جانبازان واقعی آزادی، به‌این مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.
 
مشروطه، با وجود ضربه سنگینی که بر پیکر استبداد زد و با وجود اینکه مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداران بزرگ و دولت‌های خارجی شکست خورد و بعدها دیدیم ستارخان و یارانش خلع سلاح شدند. ستار در ماجرای پارک اتابک گلوله ‌خورد و بعد هم رادمردی چون او بر اثر همین زخم جان داد و عملاً از دُور خارج شد... متاسفانه فتح تهران، آغاز پایان مشروطه بود. چرا؟ چون سپهر سیاست ایران از رأی‌زنی به ایلیاتی بَدل شد. تمام کوشش مشروطه پایان دادن به حکومت‌های غیر‌منظم و محلی ایلیاتی بود؛ اما با فتح تهران، بختیاری‌ها زمام امور را بدست گرفتند. همچنین گروه‌های ایلی مشابه از آذربایجان و قفقاز از راه رسیدند. کسانیکه بیشترشان از جنس ستار و علی مسیو نبودند. دسته‌بندی‌های مسلح ایلی از طریق شمال به‌کمک روسیه و نیز از جانب کرمانشاه وارد سیاست ایران شدند. محمد علیشاه و برادرانش هم که ریشه ایلیاتی داشتند سه بار علیه مشروطه لشکرکشی کردند.
...
انقلاب مشروطه نخستین پیروزی دیوان‌سالاران در ایران بر ساختار ایلیاتی بود. البته در زمان هخامنشیان نظام دیوان‌سالاری رواج داشت اما بعدها جای آن را نظام ایلیاتی گرفت که حدود ۹۰۰ سال از زمان غزنویان تا دوره قاجار، بر ایران حاکم بود.
با مشروطه بار دیگر نظام دیوانی بر نظام ایلیاتی چیره شد و از این نظر مشروطه یک تحول بزرگ بود چون به درازپاترین سنت تاریخی در فرمانروایی ایران پایان داد و به‌حکومت قانون و حق قانونگذاری زمینی که در ایران حکم کیمیا داشت رسمیت بخشید، ولی افسوس که به قول احمد کسروی (در تاریخ هجده‌ساله آذربایجان) کسانیکه رشته کارها را در دست داشتند کمتر این شایستگی را دارا بودند [...] کم نبودند کسانیکه مشروطه را خوان یغمایی پنداشته در جستجوی رسیدن به خواسته‌های خود بودند[...] ملایان نیز در هرکجا دست باز کرده بگمان خود «اجرای حدود» می‌کردند. حد به اصطلاح شرعی! چنانکه یکی در تبریز به پسر حاجی میرزا هادی‌خان چوب زد. دیگری در قوچان زنی را سنگسار کرد... ملایان دسته‌ای پدید آورده به ستیز با پیشروان مشروطه‌خواهی برخاسته بودند و می‌گفتند علمای نجف فتوا به بی‌دینی تقی‌زاده داده‌اند، و از دیگر سو کسانی به خانه سید عبدالله بهبهانی ریخته او را یکسال پس از گشودن تهران کشتند. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشروطه رعیت را به شهروند مبدل نمود
جنبش مشروطه مسأله قانون و حکومت قانون را بر سر زبان‌ها انداخت. مفهوم تازه‌ای از ملت را طرح نمود. نقد ادبی و تاریخی را در ایران باب کرد. تاریخنگاری، نمایشنامه و داستان نویسی و نظام آموزش و پرورش و فرهنگ شهروندی را ارتقا داد و رعیت را به شهروند مبدل نمود. در مشروطه عوام زنده شدند و جامعه پا گرفت. 
...
آن تحول بزرگ در همه چیز تأثیر گذاشت. حتی در موسیقی. به‌قول دکتر محمود خوشنام موسیقی و مشروطیت رابطه تنگاتنگی با هم دارند. هر دو بهم کمک کردند و دست در دست همدیگر دادند. موسیقی مشروطیت را به‌هدف خودش که آزادی بود یاری رساند و مشروطه هم، راه آینده موسیقی را هموار کرد. علیه تعصب‌ها جنگید و موسیقی را به‌سوی نوآوری و تجدد رهنمون کرد. 
تئاتر یکی از نخستین هنرهایی بود که در کنار مشروطه قرار گرفت. در طلوع مشروطه برنامه‌هایی چون پانتومیم (ادابازی) Pantomime (اجرای نمایش بی‌کلام فقط با استفاده از حرکات بدن)، مستقیماً محمدعلی‌ شاه را مورد نقد قرار می‌داد. عکس از داخل دربار به بطن جامعه راه باز کرد و حتی عکاسی خبری و مستند شکل گرفت.
کاریکاتور زبان اعتراض مردم در مشروطه شد. روزنامه‌ها و مجلات اوایل مشروطه مملو از طرح‌ها و کاریکاتورهایی است که علیه نابسامانی‌ها، حاکمان فاسد و تبعیض‌ها کشیده شده‌است.
پاورقی، که درواقع شکل خاصی از ادبیات داستانی است در ایران شکل گرفت. برای نخستین‌ بار، نقاشی در ایران به‌ وسیله کمال‌الملک دارای پرسپکتیو یعنی بُعد شد. تا پیش از جنبش مشروطه، تصاویر عمق نداشتند. مشروطه با خودش ادبیات و فرهنگ جدید هم آورد و به‌شعر و موسیقی هوای تازه داد، شاعران را از مدیحه‌سرایی، و هنرمندان را از عمله طرَب جدا نمود. شعر بطور خاص دگرگون شد که نمونه‌های آن‌را در اشعار عارف و ایرج میرزا و دهخدا می‌توان دید. 
در آن دوران روزنامه‌های مخفی هم منتشر می‌شد که به شب‌نامه مشهور بودند. شب‌نامه‌ها در قطع کوچک، اغلب بدون تاریخ و به‌طور نامرتب در شهرهای مختلف چاپ و توزیع می‌شدند. شب‌نامه‌ها معمولاً حاوی چند مقاله علیه حکومت یا اخباری در مورد انقلابیون بودند. توزیع شب‌نامه، در آستانهٔ انقلاب مشروطه، بسیار تأثیرگذار و با استقبال مردم مواجه بود؛ چنان‌که گاهی یک برگ شب‌نامه، بارها و بارها دست‌به‌دست می‌شد....
از دوران مشروطه به بعد، وقتی مفهوم مردم مطرح می‌شود، خود به خود زبان از آن پیچ و تاب‌های حرفه‌ای منشی‌یانه بیرون می‌آید و عمومیت پیدا می‌کند و زبان مردمی جای زبان پرطمطراق عصر قاجاری را می‌گیرد. 
...
درست است که مشروطه به‌یک نظام دموکراتیک و مردم‌سالار که مبتنی بر حاکمیت قانون باشد منتهی نشد اما افکار و آراء و افق‌های جدید و نگرش تازه به‌حکومت و... را باعث شد و بنیان‌های ذهنی جامعه ما را تکان داد. توجه داشته باشیم که انقلاب مشروطه نه در بستر فرانسه (که انقلاب کبیر را از سر گذرانده بود) و انگلیس (که تجربه «ماگنا کارتا» را داشت)، بلکه در جامعه کم سواد آنروز ایران شکل گرفت. 
در ایران آنزمان کمتر کسی با رساله یک کلمه مشهور‌ترین اثر میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله)، آشنا بود یا رسالهٔ مکتوبات کمال‌الدوله را که میرزا فتحعلی آخوندزاده نوشت و می‌توان آن را مقدمه‌ای بر جریان روشنفکری در ایران دانست، می‌شناخت. در فرانسه وقتی انقلاب شد حدود ۵۰ درصد مردم توان خواندن و نوشتن داشتند و چه بسا بیشترشان «روح القوانین» منتسکیو را می‌شناختند. در انگلیس هم آمار با سوادان کم نبود و خیلي‌ها «جان لاک» را خوانده بودند. یادمان باشد که پارلمان در انگلیس ۷۰۰ سال پیشینه داشت.
...
ما در آستانه انقلاب مشروطه جز ۹ کیلومتر جاده راه آهن نداشتیم. یک کیلومتر در بندر انزلی که با گاری می‌کشیدند. ۸ کیلومتر هم جاده معروف ماشین دودی شاه عبدالعظیم. همانزمان عثمانی ۱۷۰۰ کیلومتر جاده راه آهن داشت. اضافه کنم که در انقلاب مشروطه، همه مردم شرکت نداشتند. مشروطه؛ یک جنبش فراگیر توده‌ای نبود و بیشتر مردم اصلاً معنی آن را نمی‌دانستند. ما در بستر یک جامعه ایلیاتی، بدون وجود عصر روشنگری، به‌آن دستاورد بزرگ رسیدیم که البته تضادهای خاص خودش را داشت. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقلاب مشروطه یک انقلاب تمدنی و فرهنگی بود
مشروطه دریچه‌ای به‌دنیای مدرن باز کرد اما درخت مدرنیته آنچنان که باید روئیده نشد. برای ساختن جامعه مدرن به‌ انسان مدرن و عقل نقاد (خرد پرسشگر) نیاز داریم و نیز به‌ آزادی فکر و چالش اندیشه و آزادی احزاب و...
مدرنیته را نمی‌توان از بالا ساخت. باید از بنیاد پی‌ریزی شود.
به قول یکی از مورخین تاریخ معاصر آقای محمد امینی، انقلاب مشروطه یک انقلاب تمدنی و فرهنگی بود اما بزرگترین محدودیت آن این بود که در ایران عصر روشنگری نداشتیم، جامعه توان حفظ آن را نداشت و خطای اعدام شیخ فضل‌الله نوری از نشانه‌های آن بود. دوستی می‌گفت شیخ فضل‌الله تفکری ایستا و میرا داشت و به امثال «ولتر» هم بد و بیراه می‌گفت. به او گفتم آری، اما کسانیکه در محکمه وی بودند نیز با مضمون آنچه به ولتر نسبت داده می‌شود بیگانه بودند. فصل و حذف که هنر نیست. از قول ولتر گفته شده من با عقاید تو موافقت ندارم اما حاضرم جان خودم را بدهم تا تو حق داشته باشی حرفت را بزنی. (البته این سخن را فرد دیگری گفته است).
 
«ایران، عصر روشنگری نداشت هرچند روشنگرانی داشته‌است». توجه داشته باشیم که مدرنیته اروپا بر بستری از عصر روشنگری نشو و نما کرد. در دوره قانون‌مداری و فرهنگ قانون و پیدایش ساختارهای خردمحور و عقلانی، فلسفه مدرن و غول‌های فلسفه صحنه را به‌دست گرفتند. این‌ها پیش درآمد انقلاب فرانسه بودند و نظریه‌پردازی کردند. در انگلستان هم. مجموعه این‌ها بود که زمینه انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه را فراهم نمود. در یک دوره ۲۰۰ ساله متفکرین بزرگ در همه عرصه‌ها از سیاست گرفته تا علم و اندیشه و اختراعات و هنر به‌میدان آمدند. کار آنان درواقع از رنسانس آغاز شده بود. پایه هنری آن در ایتالیا، پایه فلسفی آن در آلمان، پایه سیاسی‌اش در فرانسه و پایه اقتصادیش در انگلستان بود. مدرنیته اروپا از پیوستن این چهار پایه بوجود آمد. ولی ما عصر ضد روشنگری داشتیم. چرا؟ چون محقق کَرَکی ها، جای امثال ملاصدرا را گرفتند و اجاق اندیشه در ایران رو به‌خاموشی رفت. بگذریم از ستارگانی چون شهاب الدین سهروروی که افلاطون ایران بود. 
شایان ذکر است که امثال سپهسالار از دربار، و فرنگ‌رفته‌هایی چون مستشارالدوله، و منورالفکرهایی چون آیت‌الله نائینی، تا حدودی، فهم سکولار داشتند. شماری از آنان مُدل‌های پارلمانی اروپا را هم به‌ایرانیان معرفی کردند. در ایران هم کم و بیش، فکر مدرن وجود داشت اما زمینه رشد آن نبود، برای اینکه ما یک جامعه زمینه‌ساز نداشتیم.
مثال بزنم. زمان هنری هشتم، در قرن شانزدهم میلادی، در بریتانیا، مدرسه قانون وجود داشت. در میهن ما وقتی به‌همت فروغی‌ها (محمد حسین فروغی، ابوالحسن فروغی و محمد علی فروغی)، و امثال مشیرالدوله پیرنیا، مدرسه علوم سیاسی پاگرفت، جز هفت هشت نفر، دانشجو نداشت. هنوز دانشگاه نبود در ایران. مکتب خانه اما فت و فراوان، که کارشان بیشتر مشغول‌بودن به «پنجلهم»(پنج الحمد) و«عّمَ جزو» و ازجمله، آموزش سطحی «سوره النبأ» بود و گاه به‌آموزش «شرعیات» و «پیاز دعا» و «کتاب جودی» و...بسنده می‌کردند. جدا از «پنجلهم»، «عّمَ جزو» و «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ»، و مضمون قابل تأمل آن، و اینکه «مردمان از چه چیز گفت و گو و پرس و جو می‌کنند؟» پدران و مادران ما در عصر مشروطه، می‌بایست با گفتمان زمانه خویش و تغییر و تحولات دنیای مدرن، آشنا می‌بودند که غالباً چنین نبود و در حال و هوای دیگری سیر می‌کردند.
اگرچه مشروطه دریچه‌ای به‌سوی دنیای مدرن بود، اما درخت مدرنیته آنچنان که باید روئیده نشد و معلوم است چرا به برگ و بار ننشست.
بدون آزادی فکر و چالش اندیشه و آزادی احزاب و انسان مدرن و عقل نقاد(خرد پرسشگر)، ساختن جامعه مدرن ممکن نیست.

Persian Constitutional Revolution
The Persian Constitutional Revolution , took place between 1905 and 1911. The revolution led to the establishment of a parliament in Persia during the Qajar Dynasty.
The Revolution opened the way for cataclysmic change in Persia, heralding the modern era. It saw a period of unprecedented debate in a burgeoning press. The revolution created new opportunities and opened up seemingly boundless possibilities for Persia’s future. Many different groups fought to shape the course of the Revolution, and all sections of society were ultimately to be in some way changed by it. The old order, which king Nasser-al-Din Shah Qajar had struggled for so long to sustain, finally died, to be replaced by new institutions, new forms of expression, and a new social and political order.
The monarch Mozaffar ad-Din Shah signed the constitution in 1906, but he died shortly after and was replaced by Mohammad Ali Shah. The latter abolished the constitution and bombarded the parliament with Russian and British support in 1908. This led to another pro-constitutional movement. The constitutionalist forces marched to Tehran, forced Muhammad Ali Shahs abdication in favor of his young son Ahmad Shah Qajar and the re-established the constitution in 1909. 
 

فرمان مشروطیت

مورخ ۱۴ جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴
السطان مظفرالدین شاه قاجار

جناب اشرف صدراعظم از آنجا که حضرت باریتعالی جل شأنه سررشتهٔ ترقی و سعادت ممالک محروسهٔ ایران را به کفِ کفایتِ ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبهٔ اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، لهذا در این موقع که رأی و ارادهٔ همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبهٔ اهالی ایران و تشیید و تأیید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه به‌مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقعِ اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبینِ شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافهٔ طهران تشکیل و تنظیم شود که در مَهامّ امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقهٔ لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازمه را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان، عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبهٔ اهالی مملکت به‌توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحهٔ همایونی موشّح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به‌موجب این دستخط مبارک، نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهد نمود که بصحهٔ ملوکانه رسیده و بعون الله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمائید تا قاطبهٔ اهالی از نیات حسنهٔ ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کما ینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این نعمت بی‌زوال باشند.

در قصر صاحبقرانیه بتاریخ ۱۴ شهر جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چون در این فرمان با ذکر «شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف» ذکری از دیگر طبقات مردم نشده بود، به در خواست نمایندگانِ بست‌نشینان در باغ سفارت بریتانیا، فرمان دیگری صادر شد:

جناب اشرف صدراعظم -- در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تأسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند امر و مقرر می‌داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده بعد از انتخابات اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین به طوری که شایسته مملکت و و ملت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب بنمایید که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد

در این فرمان عبارت «منتخبین ملت» آمده و نیز به جای «مجلس شورای ملی» از «مجلس شورای اسلامی» نام برده شده‌است.

یادی بکنم از میر  عبدالرزاق حکاک، که لوح «عدل مظفر» بالای مجلس یادگار اوست . با «علی محمد تربیت» ترور شد... 

 
 
گزیده‌ای از منابع تاریخ مشروطه
  • واقعات اتفاقیه در روزگار، محمد مهدی شریف كاشانی
  • تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی
  • مکتوبات کمال‌الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده،
  • یاداشتهای برادر ناظم الاسلام در مورد مشروطه، 
  • تاریخ مشروطۀ ایران، احمد کسروی
  • تشیع و مشروطیت در ایران، عبدالهادی حائری، 
  • انجمن‌های سری در انقلاب مشروطیت، اسماعیل رائین،
  • صدوپانزدهمین سالگرد صدور فرمان مشروطیت، اردشیر لطفعلیان
  • تنبیه الامه و تنزیه المله، آیت‌الله نائینی (با مقدمه آیت‌الله طالقانی)
  • اوراق ایرانی، خاطرات سفر كلودانه در آغاز مشروطیت،
  • اختناق ایران، مورگان شوستر، 
  • تاریخ مشروطیت ایران، ادوارد براون،
  • بمباران مجلس، حكومت تزار و محمدعلی شاه، مامونتوف،
  • حکومت قانون، منوچهر کمالی طه، 
  • قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران،کریم طاهرزادهٔ بهزاد،
  • انقلاب مشروطیت ایران، ایوان الكسیویچ زینویف - یوری سرگیویچ ایوانف
  • انقلاب مشروطیت ایران و ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی آن، ایرانسكی تریاد، م، پاولویچ،
  • اوراق تازه ‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، ایرج افشار،
  • روشنگری ها در عصر مشروطیت، سیدحسن تقی‌زاده
  • تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، سید حسن تقی‌زاده،
  • تاریخ استقرار مشروطیت ایران، گزیده اسناد وزارت خارجه بریتانیا (مجموعه FO416)، ترجمه حسن معاصر 
  • اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة، شیخ اسماعیل محلاتی
  • جنبش مشروطه و بنیادهای ساختار قانون اساسی آن، بهزاد کشاورزی
  • بست‌نشینی مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، رسول جعفریان،
  • انقلاب مشروطه با رسم شکل، محمدرفیع ضیایی،
  • برخی ملاحظات پیرامون تاریخ انقلاب مشروطیت، رحیم نامور،
  • حیات یحیی، یحیی دولت‌آبادی،
  • ایران در آستانه انقلاب مشروطیت و ادبیات مشروطه، باقر مومنی،
  • ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت،
  • فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت،
  • تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملك‌زاده،
  • مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ایرج پزشکزاد،
  • خط سوم در انقلاب مشروطیت، ابوالفضل شكوری،
  • مبانی نظریهٔ مشروطه‌خواهی، سید جواد طباطبائی، 
  • عبور از استبداد مركزی، بررسی انجمن‌های شورایی عصر مشروطیت، علی مرادی مراغه‌ای،
  • اسنادی از فعالیت‌های آزادیخواهان ایران در اروپا و استانبول، ایرج افشار،
  • فراز و فرود مشروطیت، محمد امینی
  • گیلان در جنبش مشروطیت، ابراهیم فخرائی،
  • نقش مركز غیبی تبریز در انقلاب مشروطیت،صمد سرداری‌نیا،
  • نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴–۱۳۳۴ ق)، منصوره اتحادیه
  • مقدمات مشروطیت، هاشم‌محیط مافی، به كوشش مجید تفرشی و جواد جان‌فدا،
  • مشروطه‌ی ایرانی، ماشا‌الله آجودانی،
  • خاطرات طبیب مظفرالدین شاه، دکتر خلیل‌الله ثقفی
  • خاطرات احتشام السلطنه،
  • شیخ فضل‌الله نوری و مشروعه، علی دوانی،
  • انقلاب مشروطیت ایران: نیروها و هدف‌ها، بیژن جزنی،
  • محاکمه و اعدام شیخ فضل‌الله نوری، همنشین بهار،
  • رد پای علمای اعلام بر سنگ قبر ستارخان، همنشین بهار
  • مفاهیم قدیم و اندیشه جدید، درآمدی نظری بر مشروطه ایران، حسین آبادیان،
  • مبانی نظری حکومت مشروطه و مشروعه، حسین آبادیان،
  • پایداری در پای دار، علی ابوالحسنی،
  • مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلی کاتوزیان،
  • تاملی بر مجاهدان مشروطه، سهراب یزدانی،
  • جنبش مشروطه و بهائیان ایران، موژان مومن، 
  • انقلاب ناتمام، رحمان هاتفی،
  • روایتهای احمد اشرف از انقلاب مشروطه،
  • جریان شناسی جنبش مشروطه، عبدالله شهبازی،
  • مشروطه محمد علی شاهی و مشروطه ستارخانی، عبدالعلی معصومی
  • مشروطه مشروعه، محسن مخملباف، 
  • مشروطه و افسانه‌هایش محسن بنائی،
  • مشروطه سازان، محمدعلی سفری،
  • انقلاب مشروطه، ژانت آفاری
  • اسناد مشروطه، ابراهیم صفایی
  • نقش زنان در انقلاب مشروطه. معصومه خداداد لزرجانی، 
  • یادی از گذشته برای راهگشایی آینده: کوششی پیگیر و همه جانبه برای بازگردانیدن مشروطیت، حسین فرهودی، 
  • دو مبارز جنبش مشروطه، رحیم رئیس نیا
  • کتاب نارنجی (وزارت خارجهٔ روسیه)،
  • در بریتانیا در چهار آرشیو عمده اسناد مربوط به دوره انقلاب مشروطیت نگهداری می‌شود. آرشیو ملی بریتانیا، آرشیو دیوان هند محفوظ در کتابخانه ملی بریتانیا، آرشیو بانک شاهنشاهی ایران محفوظ در بانک اچ.اس.بی.سی و آرشیو بریتیش پترولیوم محفوظ در دانشگاه واریک. 
  • کتاب آبی در ۸ جلد (وزارت خارجهٔ انگلیس)،
 کتاب آبی که اشاره شذ، در زمان سردار اسعد بختیاری ترجمه شد یک گروه شش نفره تمام آن را در ۸ جلد حدود ۴۰۰۰ صفحه چاپ نمودند.  
 
 
خانمها و آقایان محترم، پوزش می‌خواهم که در ویدئو به اشتباه، شاعر شعر سيصد گل سرخ يك گل نصراني را سروش اصفهاني گفتم. وی پيش از مشروطه درگذشته است. واژه «تِزار» Tsar و نام آقا سيد محمد باقر  دُرْچه‌اي به ضم دال و سكون ر ( دُرْچه ) را هم اشتباه تلفظ کردم.
 
تاریخ جهان دادگاه جهان است
...
سایت همنشین بهار 

 

 

 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook