شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 27th April 2024

 

 

زنانی که شکست را شکست دادند (۴)

 

در قسمت اول، دوم و سوم از افراد زیر صحبت شد:
قره العین، زینب پاشا،‌ مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملک‌تاج فیروز، توبا آزموده، بی‌بی مریم بختیاری، صدیقه دولت‌آبادی، مادام لی‌لی لازاریان، لُرتا، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی و قدم‌خیر قلاوند.
در این بخش به چند نفر دیگر اشاره می‌شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماهرخ گوهرشناس، از نخستین پیشگامان آموزش نوین در ایران 
ماهرخ گوهرشناس (۱۲۵۰–۱۳۱۷) از زنان مؤثر در روند جنبش مشروطه ایران بود. وی برای اولین بار گروهی از بانوان را برای مخالفت با ورود اجناس خارجی گرد هم آورد و تظاهراتی براه انداخت سپس رهبری جنبش زنان در مخالفت با قرارداد تقسیم ایران (قرارداد ۱۹۰۷ میلادی) را عهده‌دار بود دو سال بعد به انجمن مخدرات وطن پیوست که بیش از ۶۰ نفر عضو رسمی داشت و در تظاهرات مختلف شرکت می‌کردند. 
ماهرخ علی‌رغم فشارها و مخالفت‌های اطرافیان، مدرسه ترقی بنات را در خیابان ظهیرالدوله تأسیس نمود. این اولین مدرسه مختلط در ایران بود که دختران و پسران در یک کلاس درس می‌خواندند و معلمین مرد و زن تدریس می‌کردند. بعد از سه سال که از تاَسیس مدرسه می‌گذشت، این مدرسه ۸۶ دانش آموز داشت که حدود یک سوم آن‌ها رایگان تحصیل می‌کردند. این بانوی ترقی خواه در سال ۱۳۱۷ شمسی درگذشت. 
ماهرخ گوهرشناس از نخستین پیشگامان آموزش نوین در ایران بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روشنک نوع‌دوست، پیک سعادت نسوان
روشنک نوع‌دوست (۱۲۷۷- ۱۳۳۶) روزنامه‌نگار و از پیشگامان جنبش زنان در ایران و از موسسان جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت بود. مرتجعین در مسیر امثال او سنگ می‌انداختند. مدرسه دخترانه بی‌بی خانم استرآبادی با نهیب سیدعلی شوشتری مواجه شده بود که: «وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تأسیس شود». پیشتر نیز مدرسه دخترانه آذرمیدخت با حملات واپسگرایان و با پرتاب سنگ و کلوخ و شکستن شیشه‌ها روبرو شده بود.
 
روشنک نوع‌دوست در خانواده‌ای روشنفکر نشو و نما کرد و به زبان‌های عربی و فرانسه هم آشنا بود. روشنک بیش از یک قرن پیش (۱۲۹۷) مدرسه‌ای با ۳ کلاس برای زنان و دختران در رشت تأسیس کرد. خودش، روسری داشت، اما به دانش آموزان دختر اجازه نمی‌داد در مدرسه حجاب داشته باشند. البته روی پوشش و رفتار باوقار برای دختران تأکید داشت. اینکه، دامن‌ها زیاد کوتاه نباشد، دختران مدرسه ماتیک نزنند و ابروهایشان را برندارند. ولی دانش‌آموزان می‌بایست با روپوش و بدون حجاب در مدرسه حاضر شوند. پس از جنبش مشروطه و بعد از تشکیل نخستین کنگره حزب کمونیست ایران در بندر انزلی (۱۲۹۹)، روشنک نوعدوست جمعیت پیک سعادت نسوان را برای پی‌گیری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تأسیس کرد و با زنان همفکرش به تأسیس مدرسه دخترانه، کتابخانه، برپایی تئاتر و سخنرانی برای زنان پرداختند. نشریه پیک سعادت نسوان را نیز منتشر می‌کردند و روشنک نوعدوست صاحب امتیاز آن بود. روشنک ناخوش بود و در بهار ۱۳۳۶ برای معالجه به تهران رفت، اما مرگ بر بالینش نشست. دستش از درس و مشق کوتاه شد و او را در ابن بابویه شهر ری، به خاک سپردند. مدرسه روشنک نوع‌دوست تا زمان انقلاب در رشت فعال بود. روشنک نوعدوست که به «خانم مدیر» شهره بود، زنی فرهیخته، پیشرو و تحصیل کرده بود. او یکی از پایه‌گذاران سوادآموزی در گیلان بود. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
سوسن تسلیمی، اولین زن صاحب سبک بازیگری در ایران
سوسن تسلیمی با بیش از چهل سال سابقه هنری، یکی از مشهورترین بازیگران تئاتر و یکی از بهترین بازیگران زن تاریخ سینمای ایران است. بازی‌های زیبای او در فیلمهای چریکه تارا، مرگ یزدگرد، و باشو غریبه کوچک زبانزد است. سوسن سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷ میلادی) مهاجرت کرد و در سوئد، وصلت و پیوند جدید، ادامه کار هنری‌اش (کارگردانی و بازیگری تئاتر و سینما) را تسهیل کرد. این هنرمند پُر توان که در آفرینش نقش، تعهد و حساسیتی استثنایی دارد، سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی)، جایزه شخصیت ممتاز فرهنگی و هنری سوئد را گرفت. سوسن تسلیمی که از سال ۱۳۵۰ فعالیت در تئاتر را آغاز کرده بود، دو سال بعد تحصیلاتش را در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رساند. این هنرمند با استعداد قبل از سینما به عنوان بازیگر تئاتر فعال بود و با گروه «بازیگران شهر»، «تئاتر پیاده» و تئاتر «چهار سو» همکاری می‌کرد. آن سالها، نمایشنامه‌های زیادی تمرین شد یا به صحنه آمد. عروسی خون (لورکا)، کالیگولا (آلبر کامو)، انسان و حیوان و تقوا (لوئیجی پیراندلو)، باغ آلبالو (آنتون چخوف)، شهر کوچک ما (تورنتون وایلدر)، چشم‌اندازی از پل (آرتور میلر)، روسپی بزرگوار (ژان پل سارتر)، دایرهٔ گچی قفقازی (برتولت برشت)، زنده‌بگور (صادق هدایت)، وای بر مغلوب (غلامحسین ساعدی) و...
در پیش‌آمدها برای هر کسی، نقش ممکن‌ها و محتمل‌ها Contingency کم نیست، گاه رویدادهای عَرَضی و غیر منتظر؛ از اتفاقات پیش برنده جلو می‌‌زند، خانم سوسن تسلیمی در سال ۱۳۵۶ این شانس را داشت که با بانوی اول تئاتر ایران لرتا هایراپتیان (همسر عبدالحسین نوشین) در نمایش خلوت خفتگان اثر پیتر گیل بازی کند. فعالیت سینمایی سوسن با بازی در فیلم چریکه تارا (بهرام بیضایی) در سال ۵۷ شروع شد که بازی او در این فیلم، در جشنواره سن سباستین مورد تقدیر قرار گرفت. سال ۶۳ در مجموعه سربداران ساخته محمدعلی نجفی هم نقش زن پرقدرتی را بازی کرد که سوار اسب می‌شد و رهبر گروهی از جنگجویان بود. سال ۶۴، ایده فیلم باشو غریبه کوچک را با بهرام بیضایی در میان گذاشت و ایشان هم پذیرفت و پرورش داد. فیلم مزبور که بازی سوسن در آن شاهکار بود پس از پنج سال توقیف، اکران شد. اولین فیلمی که او در سوئد بازی کرد، عنوانش «مرز» بود. سال ۷۰ اولین تئاتر خودش را هم در سوئد به نام «مده‌آ» که کارگردانی و نوشتن متن و بازی آن همه به عهدهٔ خودش بود، به روی صحنه برد. این نمایش‌نامه از آثار کلاسیک یونان و اساطیر یونانی اقتباس شده بود و خود با کمک ماسک‌های مختلف آن را بازی کرد. او پیش از این کار در تئاتری به نام «آنگرد» هم نقش داشت. سوسن تسلیمی از سال ۱۹۹۹ میلادی تا ۲۰۰۲ جزو هیئت مدیره انیستیتوی فیلم سوئد بود؛ و هم‌اکنون در وزارت فرهنگ سوئد از اعضای هیئت مشاورین تئاتر می‌باشد. وی بازیگری نیز درس داده و در سوئد چندین و چند نمایشنامه به زبان سوئدی اجرا کرده‌است. سوسن تسلیمی فیلم «حادثه قریب‌الوقوع» را هم که در جشنوارهٔ فیلم گوتنبرگ به نمایش درآمد کارگردانی نمود. همچنین سه فیلم سریالی برای تلویزیون سوئد ازجمله: «عشق، عشق، عشق» که در مورد زندگی یک مادر و دختر سوئدی است. فیلم بلند بازداشتگاه را هم او کارگردانی کرده‌است. فهرست‌کردن همه آثار این هنرمند ارجمند، فرصت دیگری می‌طلبد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوری سلطانی مادر کتابداری نوین ایران
پوری سلطانی - پوراندخت سلطانی‌شیرازی- (۱۳۱۰−۱۳۹۴) مادر کتابداری نوین ایران بود. ترجمه کتاب Die Kunst des Liebens (هنر عشق ورزیدن) اثر اریش فروم؛ همچنین تالیف «دانشنامه کتابداری و اطلاع‌رسانی» و «سرعنوان‌های موضوعی فارسی» از جمله یادگارهای آن زن دانشور و فرهنگ‌ورز است. وی همسر مرتضی کیوان بود، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های فرهنگی در دهه‌های چهل و پنجاه که سه ماه بعد از ازدواجشان دستگیر و ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد. پوری سلطانی از پایه‌گذاران علوم کتابداری و اطلاع‌رسانی در ایران، استاد گروه کتابداری کتابخانه ملی ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود. او طی پنجاه سال کار مستمر، تأثیر بسزایی بر فعالیت و شکل‌گیری کتابخانه ملی ایران داشت. پس از مهاجرت به انگلستان در دهه ۱۳۳۰، تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تکمیل کرد و پس از بازگشت به ایران در کتابخانه بانک مرکزی مشغول به کار شد، سپس با تأسیس مرکز خدمات کتابداری، تحول چشمگیری در توسعه کتابداری در ایران ایجاد کرد. او و همکارانش با همه توان کوشیدند تا کتابخانه ملی ایران را به سطح علمی و فنی بزرگترین کتابخانه‌های ملی دنیا برسانند و رساندند. سهم او در شیوه‌های نوین طبقه‌بندی کتاب، اسناد و مدارک و حفظ میراث مکتوب ایران و کمک به محققین رشته‌های مختلف در یاد و خاطر بسیاری از پژوهشگران باقی است. پوری سلطانی پس از اعدام مرتضی، رنج فراوان دید و بیمار شد ولی بر درد و اندوه غلبه کرد و برای ادامه تحصیل به لندن رفت، در آنجا به سفارش دکتر محمدجعفر محجوب، زبان‌ آرامی آموخت و بعد از چند سال به ایران برگشت و مرکز ملی کتابداری را پایه‌گذاری کرد و به عضویت هیئت علمی آن درآمد. او عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و استاد گروه کتابداری کتابخانه ملی هم بود. در مقاله و ویدئوی «پوری سلطانی‌ سر بر خاک نهاد» که در یوتیوب و سایت خودم موجود است بیشتر از ایشان گفته‌ام. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
شمس الملوک مصاحب
۱۷ سال سناتوری در مجلس سنای ایران
شمس‌الملوک مصاحب از نخستین سناتورهای زن مجلس سنای ایران بود. پدرش ادیب و سیاستمدار بود. برادرش، دکتر غلامحسین مصاحب، بنیان‌گذار ریاضیات نوین و صاحب «دایرةالمعارف مصاحب» است که تا همیشه پژوهشگران به آن نیاز دارند. شمس‌الملوک مصاحب جزو اولین گروه زنان ایرانی که به دانشگاه رفتند نیز هست؛ و به همراه عباس یمینی شریف از نویسندگان کتاب درسی «دارا» و «آذر» در سال ۱۳۳۹ است. وی که در خانواده‌ای فرهنگی، در کنار برادرش غلامحسین مصاحب (ریاضی‌دان و دانشنامه‌نویس) و خواهرش اشرف‌الملوک مصاحب (پزشک) رشد کرده بود، در مدرسه ناموس تحصیل کرد و برای ادامه تحصیل به دانشسرای عالی و پس از آن، دانشگاه تهران رفت و در سال ۱۳۲۲ در رشته ادبیات فارسی دکترا گرفت. موضوع رساله وی «ادبیات غنایی» بود که با درجه عالی به تصویب رسید. او سپس برای ادامه تحصیل در رشته تعلیم و تربیت به دانشگاه‌های کانادا و آمریکا رفت. برخی از مشاغلی که شمس‌الملوک مصاحب در طول زندگی خود برعهده داشت عبارتند از: سرپرستی ماهنامه «زندگی روستایی»، ریاست چند دبیرستان دخترانه مهم تهران مانند دبیرستانهای «پروین»، «شاهدخت» و «نوربخش»، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امر مبارزه با بی‌سوادی، معاونت وزارت آموزش و پرورش، ریاست قسمت فرهنگی بنیاد پهلوی و ۱۷ سال سناتوری در مجلس سنای ایران. شمس‌الملوک مترجم هم بود و برگردان کتاب «غرور و تعصب»، نوشته «جین آستن» از ایشان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرح دیبا، جشن هنر شیراز، موزه نگارستان و تالار رودکی
خانم فرح پهلوی اولین بانوی ایرانی است که پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، به نیابت سلطنت نائل شد. (در سال ۱۳۴۶) در آن ایام که ایشان به مقامی در حدود سلطنت رسید، فقط دو زن در کشورهای هلند و انگلیس، بر اریکه سلطنت تکیه داشتند. فرح پهلوی (فرح دیبا) نخستین ملکه در تاریخ کشور شاهنشاهی ایران است که تاجگذاری کرد. اهل لاهیجان بود. دوره دبستان و دبیرستان را در تهران، در مدارس ژاندارک و رازی و... (که دروس رسمی را در دو فرهنگ ایرانی و اروپایی تدریس می‌کردند) بپایان رساند و برای ادامه تحصیل در رشته معماری رهسپار پاریس شد.۲۹ آذر ۱۳۳۸ به عقد محمدرضا شاه پهلوی درآمد. ۹ آبان سال بعد، نخستین فرزندش (رضا)، اسفند ۴۲ دختر اول (فرحناز)، اردیبهشت ۴۵، پسر دوم (علیرضا)، و فروردین ۴۹ آخرین فرزندش (لیلا) بدنیا آمد. دفتر مخصوص فرح پهلوی دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، رفاه اجتماعی و فرهنگ و هنر بود. گفته می‌شود ایشان، در شکل‌گیری چندین و چند مؤسسه آموزشی و فرهنگی و بهداشتی و درمانی نقش داشته‌است. از جمله: جشن هنر شیراز، جشنواره فرهنگی و حماسی توس، مرکز فرهنگی نیاوران، باغ فردوس، سازمان ملی فولکلوریک ایران، انجمن مبارزه با سل و سرطان، انستیتو پاستور، فرهنگستان علوم، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موزه فرش ایران، موزه نگارستان، موزه هنرهای معاصر تهران، انجمن ملی حمایت کودکان، سازمان ملی انتقال خون، جمعیت بهزیستی ایران (اکنون سازمان بهزیستی)... جمعیت کمک به جذامیان، پارک فرح، برج شهیاد، انجمن شاهنشاهی فلسفه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تئاتر شهر، انجمن فیلارمونیک ایران، تالار رودکی، دانشگاه فارابی، دانشگاه فرح پهلوی (نام فعلی دانشگاه الزهرا) و... همه مدیون تلاشهای ایشان است. پیش از انقلاب کتابی دیدم که خانم فرح دیبا، آن را ترجمه و نقاشی کرده بود. دخترک دریا اثر هانس کریستین اندرسون. ایشان در سال ۲۰۰۳ میلادی، خاطرات خود را با عنوان «کهن دیارا»، منتشر نمود. وی در کتاب خاطرات خود می‌گوید که همه‌چیز را در ایران رها کرده‌است. آیلین شولینو رئیس دفتر روزنامه نیویورک تایمز - که در جریان انقلاب نیز به ایران مسافرت داشته‌است - در نقدی بر کتاب خاطرات ایشان این پرسش را مطرح می‌کند که اگر وی همه‌چیز را در ایران ترک کرده چطور خانوادهٔ سلطنتی در طی این سال‌ها خود را اداره کرده‌اند؟ وی جمله‌ای را از رضا پهلوی نقل می‌کند که گفته‌است آنان به دلیل سوء مدیریت مشاور خود، ۲۵ میلیون دلار از سرمایه خود را از دست داده‌اند. همچنین به عقیدهٔ شولینو، وی حقایقی همچون دست داشتن سرویس اطلاعاتی آمریکا در کودتا را از قلم انداخته‌است. خانم فرح پهلوی سعی داشت با سفرهای مکرر به شهرهای مختلف ایران نزدیکی بیشتری با عموم مردم داشته باشد و این یکی از نقاط مثبت ایشان بود. پس از خودکشی دو فرزندش لیلا و علیرضا که برای هر مادری طاقت فرساست، وی توانست بر اندوه غلبه کند و بر امید تکیه کند. اینکه امثال ایشان، خانم فرخ روپارسا آن زن دلسوز و دانشمند هم، اراده نیک داشتند تردیدی نیست اما کم نبودند صاحبان اراده نیک که خواسته و ناخواسته، در خدمت قدرت حاکم بودند.
... 
 - دو بنای زیبای هنری «تئاتر شهر» و «تالار رودکی»، طراحی و ساخته شد. تاریخ هنر مدرن ایران مدیون این ابتکار و حمایت اوست،
 - موفق‌ترین نهاد مدنی هنر در ایران، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران»، با ساختمانی شیک و با معماری جذاب در پایتخت بنیان‌گذاری شد. اکثر هنرمندان درجه یک کشور شروع کارشان از همان‌جا بود، افرادی چون: عباس کیارستمی، علی حاتمی، بهرام بیضائی، سهراب شهیدثالث، مرتضی ممیز، زرین‌کلک، کامران شیردل، فیروز شیروانلو، بیژن مفید، محمود دولت‌آبادی، محمدرضا اصلانی، پری زنگنه (خواننده فولکلوریک)، و بسیاری دیگر...که از همین نهاد مدنی آغاز کردند،
- بخشی از بهترین هنرمندان بین‌المللی در حوزه سینما، تاتر و موسیقی به ایران دعوت شدند، و در «جشن هنر شیراز»، در اکران‌های ویژه فیلم، در اجراهای موفق تاتری، و در برگزاری کنسرت‌های موسیقی، تجریبات خود را در اختیار ایرانیان آن زمان قرار دادند،
 - موفق‌ترین و ماندگارترین برنامه موسیقی ایران، «رادیو گل‌ها» راه افتاد، حمایت شد و توانست گنجینه موسیقی اصیل ایرانی را با بهترین کیفیت اجرا و ضبط کند،
 - بهترین شاعران شعر نو ایران مثل: شاملو، فروغ، کسرائی، مصدق، مشیری، سپهری، آتشی، احمدی، سپانلو، بهبهانی، م.آزاد، سایه، اصلانی، بیژن الهی، پرویز اسلام‌پور، هوشنگ آزادی‌ور، کدکنی، رحمانی، شهریار، منزوی، توللی، و....موفق به انتشار آثار خود شدند.
- خاطره‌انگیزترین فیلم‌های سینمای قصه‌گو در ایران ساخته شد (فیلم‌هایی از بیضائی، تقوائی، حاتمی، کیمیائی، نادری، گُله، فرمان‌آرا، و ...)، جالب آنکه بهترین‌های سینمای اندیشه هم در همان زمان ساخته شد از جمله : شطرنج باد (محمدرضا اصلانی) جنوب شهر، شب قوزی (فرخ غفاری)، خشت و آینه (ابراهیم گلستان)، آون شب که بارون اومد (کامران شیردل)، شوهر آهو خانم (ملاپور با الهام از اثر محمد افغانی)، شازده احتجاب (بهمن فرمان‌آرا ) بر اساس داستانی به همین نام از گلشیری (که آن هم در همان زمان نوشته و مجوز انتشار یافته بود)، سیاوش در تخت جمشید، و فرزند ایران از مادرش بی اطلاع است (هر دو از فریدون رهنما)، و کمدی‌های انتقادی نصرت کریمی (محلل، تختخواب سه‌نفره، درشکه‌چی، و...).
- داستان‌نویسان، نوازندگان، نقاشان، خطاطان، مترجمین و ناشران بهترین کارهای عمر خود را ارائه دادند،
- بهترین استعدادهای موسیقی پاپ، موسیقی اصیل ایرانی، نوازندگی پاپ، نوازندگی اصیل ایرانی و نوازندگان کلاسیک شناخته و تربیت شدند،
- معماری مدرن، بدون نفی ارزش‌های ستنی مورد توجه قرار گرفت، چند نمونه موفق آن معماری زیبای تاتر شهر، معماری موزه هنرهای معاصر، معماری فرهنگسرای نیاوران و معماری برج آزادی‌ست. از ابتکارات او در این زمینه استفاده از آجر سه‌سانتی‌ ایرانی و سنتی‌، در نمای ساختمان‌های مدرن شهری بود.
- آموزش رایگان در همه دوران‌های تحصیل از مدرسه تا دانشگاه مورد حمایت قرار گرفت،
- نهادهای آکادمیک پژوهشی راه‌اندازی و مورد استفاده قرار گرفت، از جمله : انجمن حکمت و فلسفه (با مدیریت دکتر نصر)، بنیاد پژوهش‌های جامعه‌شناسی (با مدیریت احسان نراقی)، بخش پژوهشی رادیو تلویزیون ایران (با حضور افرادی چون فریدون رهنما، دکترای سینما از فرانسه، و ایرج گرگین، موفق‌ترین مدیر و مجری تلویزیون وقت)، حمایت مالی از احمد شاملو برای انتشار کتاب کوچه، حمایت از دانشجویان نخبه و بورسیه‌سازی آن‌ها، و کمک به راه‌اندازی انتشارات بین‌المللی فرانکلین (علمی- فرهنگی فعلی)که همطراز با پیشرفته‌ترین انتشارات مدرن جهان آثار خود را انتخاب و ترجمه می‌کرد،
- انتشاراتی چون هاروارد، ترجمه‌هایی از متون کلاسیک ایرانی مثل : ویس و رامین، شیرین و فرهاد، و لیلی و مجنون را به زبان انگلیسی و با چاپی فاخر منتشر کرد،
- بهترین‌ آثار آکادمیک در حوزهٔ ادبیات ایرانی امکان چاپ و نشر یافتند از جمله آثار افرادی چون: فروزانفر، خانلری، زرین‌کوب، خوانساری، طهوری، و....
- بهترین کتابخانه هنری ایران در فرهنگ‌سرای نیاوران تاسیس شد. تا چند سال قبل در آن کتابخانه کتاب‌های اهدائی از جانب افراد مشهور به فرح و با امضای آن‌ها، نگهداری می‌شد، افرادی چون : انیشتین، راسل، دوبوار، سارتر، آرمسترانگ، و تعدای از نقاشان، سینماگران و موزیسین‌های معروف زمان.
- بزرگترین، بهترین و زیباترین گنجینه هنر مدرن در بیرون از غرب در ایران، (تهران، موزه هنرهای معاصر)، افتتاح و بهره‌برداری شد.
- تیراژ یک مجله هفتگی (جوانان) در یک جامعهٔ بیست میلیون نفری، ۳۰۰ هزار نسخه بود. که اگر مقایسه شود با تیراژ کتاب و روزنامه در همان جامعه اما صدمیلیونی ۵۰ سال بعد (حدود ۵۰۰ نسخه) قابل تامل است. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معصومه شادمانی، آن مادر دلاور
معصومه شادمانی(مادر کبیری) از زنان آزادیخواه ایران بود که با دو رژیم شاه و شیخ درافتاد و پیش و بعد از انقلاب، به سختی شکنجه شد. سال ۱۳۵۳ ساواک دستگیرش کرد و در کمیته مشترک، اذیت و آزار بسیار دید. بازجویان می‌دانستند که خانه‌اش پناهگاه خرابکاران [مبارزین شریفی چون محمود شامخی و مصطفی جوان خوشدل] بوده‌است، از این گذشته، مطلع بودند که بعد از فرار اشرف دهقانی از زندان قصر [که به کمک فاطمه موسوی، همسر محمد محمدی گرگانی از یاران حنیف نژاد، تسهیل شد] ــ معصومه شادمانی هم بعداً به وی[به خانم دهقانی] در بیرون زندان، کمک کردهاست. او را بسیار شکنجه کردند. بعد هم در دادگاه نظامی، ابتدا حکم اعدام، و نهایتاً حبس ابد گرفت. حول و حوش انقلاب، مثل دیگر زندانیان سیاسی از بند رهایی یافت. معصومه شادمانی بعداً در اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی، به‌عنوان یکی از کاندیداهای مجاهدین معرفی شد و استبداد زیر پرده دین از همان ایام به وی کینه داشت. در بگیر و ببندهای سال ۶۰ دستگیر و به زندان اوین برده شد. مقاومتش در زیر شکنجه‌ها زبانزد همه‌ی زندانیان سیاسی آن دوران است. او را آش و لاش کردند اما از ایمان و آرمان خویش دست برنداشت و ۵ دی سال ۶۰ در حالیکه از شدت شکنجه، کوفته و زخمی بود، روی پتو بردند و تیرباران کردند. دو ماه جلوتر، پسر آن مادر دلاور را هم کشته بودند. 
این بحث ادامه خواهد داشت 

پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره می‌شود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالش‌ها و مشکلات درافتادند. بدیهی‌ست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر می‌کنیم مطابق نیست، دلیل نمی‌شود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم می‌برم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمی‌کند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیده‌ای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کرده‌اند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت. 

 

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 
 
 
 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook