پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 2nd May 2024

 

 

نامه‌های جعلی عُمَر و یزدگرد سوم

 
 
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم 
یا جام باده، یا قصه کوتاه
آئین تقوی ما نیز دانیم 
لیکن چه چاره، با بخت گمراه 
حافظ چه نالی گر وصل خواهی 
خون بایدت خورد، در گاه و بیگاه

موضوع این مقاله نامه‌های جعلی است که ادعا می‌شود پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند بین عمر بن خطاب و یزدگرد سوم، شاه ساسانی رّد و بَدل شده‌است. نامه جعلی یزدگرد و عمر، مرا به باد کتیبه جعلی آشوربنی پال که در بابل چنین و چنان کردم، دستخط جعلی منسوب به امیرکبیر خطاب به عمه ناصرالدین شاه…، و نیز نامه غیرواقعی چارلی چاپلین به دخترش می‌اندازد. 
... 
درآغاز یادآور می‌شوم که من اگرچه زردتشتی نیستم اما به پیروان زردتشت احترام گذاشته و معتقدم فرهنگ و حکمت اسلامی و فرهیختگانی که در دامان آن پرورش یافته‌اند، وامدار خسروانیان و مغان خردمند ایران باستان هم هست. همچنین در مورد حکومت ساسانی که در تمدن بشری تأثیرات زیادی گذاشته، تنها نیمه خالی لیوان را نمی‌بینم. روشنایی‌ها و خردمندیهای گذشته و پیشروان و نمادهایش شایسته تأمل است اما نقش ویرانگر قدرت را هم در مسخ گوشه‌هایی از چهرة آیین و فرهنگ خودمان انکار نکنیم. نخست دو نامه‌ای را که ادعا شده یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی و خلیفه دوم برای یکدیگر فرستاده‌اند مرور می‌کنیم. این نامه‌های جعلی را که توهین به شعور مردم است، متأسفانه سایت‌های اینترنتی بسیاری توی بوق کرده و دکلمه می‌کنند. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
نامه عُمَر به یزدگرد سّوم 
از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس 
یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی‌بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقاً بر نصف جهان حکم می‌راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده‌اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می‌کنم تا جانت را نجات دهی. 
شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتاپرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیز را او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است. از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند. الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان. 
الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان. 
با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می‌خواهی برای عَجم‌ها انجام دهی با من بیعت کن. 
الله اکبر
خلیفه مسلمین عمربن الخطاب 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
نامه یزدگرد سوّم به عُمَر 
از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمین‌های پرشمار، شاه آریایی‌ها و غیر آریایی‌ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عرب‌ها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان. 
به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد 
تو در نامه ات نوشته‌ای می‌خواهی ما را به راه راست به راه خدای راستینت، الله اکبر هدایت کنی؟ آنهم بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می‌پرستیم. این بسیار شگفت‌انگیز است که تو لقب فرمانروای عرب‌ها را برای خودت غصب کرده‌ای. آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عرب‌های پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابان‌های عربستان و انسانه‌ای عقب مانده بیابان گرد است. 
مَردَک، تو به من پیشنهاد می‌کنی که خداوند یکتا را بپرستم؟ تو نمی‌دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می‌پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می‌خوانند؟ نمی‌دانی هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ما است؟ 
زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می‌پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دست‌هایمان به اهتزاز درمی‌آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار می‌خوردند و دخترانتان را زنده بگور می‌کردید. 
شما تازیان که دم از الله می‌زنید برای آفریده‌های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید، شما فرزندان خدا را گردن می‌زنید، اسرای جنگی را می‌کشید، به زن‌ها تجاوز می‌کنید، دختران خود را زنده به گور می‌کنید، به کاروان‌ها شبیخون می‌زنید، دسته دسته مردم را می‌کشید، زنان مردم را می‌دزدید و اموال آنها را سرقت می‌کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده‌است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می‌دهید محکوم می‌کنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می‌دهید چگونه می‌خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟ 
تو به من می‌گویی از پرستش آتش دست بردارم. ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می‌بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می‌سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلب‌هایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این به ما کمک می‌کند تا با همدیگر مهربان‌تر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلب‌مان روشن می‌سازد. 
خدای ما اهورا مزدا است و این بسیار شگفت‌انگیز است که شما تازه او را کشف کرده‌اید و نام الله را بر روی آن گذارده‌اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می‌کنیم، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می‌کنیم، ما پندار نیک را در بین انسان‌ها ترویج می‌کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پیش رفته خود را با احترام به فرهنگ‌های دیگر بر روی زمین می‌گسترانیم، در حالیکه شما به نام الله به سرزمین‌های دیگر حمله می‌کنید، مردم را دسته دسته قتل‌عام می‌کنید، قحطی به ارمغان می‌آورید و ترس و تهیدستی به راه می‌اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می‌دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟ 
آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟ یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می‌دهند؟ و یا هردو؟ 
شما می‌خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر‌هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می‌خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید؟ ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو به جز نظامیگری، وحشیگری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عرب‌ها یاد داده‌‌ای؟ بگو ببینم چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده‌ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته‌ای که اکنون می‌خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟ 
افسوس و ای افسوس… که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی اینکار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می‌فهمد. 
تو و همدستانت به همان بیابان‌هایی که سابقاً عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگی قبیله‌ای، به همان سوسمار خوردن‌ها و شیر شتر نوشیدن‌ها.
من تو را نهی می‌کنم از اینکه این دسته‌های دزد را در سرزمین آباد ما رها کنی، در شهر‌های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما. 
این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل‌عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زن‌های ما تجاوز کنند و دختران‌مان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده. 
آریایی‌ها بخشنده، خون‌گرم و مهمان‌نواز هستند، انسان‌های پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد. 
من از تو می‌خواهم که با الله اکبرت در همان بیابان‌های عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی، بخاطر عقاید ترسناک‌ات و بخاطر خوی وحشی گری‌ات. 
یزدگرد سوم ساسانی 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
نامه عُمَربن‌خطاّب یزدگرد سّوم و پاسخ وی کجاست؟
ادعا شده این نامه‌ها در موزه لندن نگهداری می‌شود! موزه لندن که اساساً جهتِ مطالعات لندن‌شناسی دائر شده، فهرست همه اشیاء و اقلام تاریخی را که نگهداری می‌کند و همچنین تصاویری از آنها را در سایت‌ خودش در اختیار کاربران قرار داده‌است و هیچ اثر و نشانی از نامه‌های مزبور در موزه لندن و هیچ موزه دیگری در جهان نیست 
... 
اگرچه اشغال نظامی میهن ما توسط اعراب به معنای فتح روحی ایرانیان و پایان مقاومت علیه بیگانگان نبود اما حمله اعراب به ایران چه از نظر سیاسی و چه از نظر اجتماعی ـ اقتصادی از حملات اسکندر و مغول و غز و تیمور… موثرتر بود. نهاد دین و دولت را در شخصیت خلفا و سلاطین تمرکز داد و علاوه بر به کرسی نشاندن یأس و دوچهره‌گی و مشیت گرائی کور و قناعت سیاه، بنده پروری و چاکرمنشی و روحیه قبیله‌ای را هم رواج داد و توی سر زبان فارسی زد. در تاخت و تاز و ویران‌سازی کسانی که در ایران‌زمین، به جای دعوت همه به اسلام، تحمیل اسلام بر همه را دستور کار خود قرار دادند، تردیدی نیست اما هجوم اعراب، بدون پیش زمینه نبوده‌است. 
... 
نیروی کار بردگی و باج و خراجی که معابد بین‌النهرین (میان‌دورود) می‌بایست به حاکمان پارسی بدهند تا بتوانند سر پا بمانند را نیز داریم و می‌‌دانیم در دورۂ هخامنشی و اشکانی و ساسانی، پارسیان هم به سرزمین‌های اعراب چشم داشته‌اند. شکرکشی‌های خیلی صلح آمیز امثال خشایارشاه و «اسیرنوازی»های شاهپور ذوالاکتاف و مَزدک‌کُشی و حبشی‌کُشی‌های انوشیروان نیز کم‌تر از بیداد نیست. فساد و اختلافات درونی دربار ساسانی، بروز جنگ‌های طولانی با دولت روم شرقی، خالی شدن خزانه دولت و فشار طاقت فرسا بر توده‌های مردم…، خودسری آخرین شاهان ساسانی و تحقیر سردارانی چون بهرام چوبینه و مردانشاه را که در پیروزی تازیان (برهنه سپهبد برهنه سپاه)، نقش بسزایی داشته، همه واقعی است.
اینکه در زمان ساسانیان علم و سواد جنبه مذهبی و طبقاتی داشته و روحانیون همه‌کاره بودند و در هنگامه هجوم اعراب به سرزمین ما، توده مردم از استبداد و تبعیض جان شان به لب رسیده بود... دروغ نیست. 
به جای متوسل شدن به اسناد جعلی باید وقایع تاریخی را ریشه‌یابی کنیم. تاریخ را نباید از سر تعصّب شخصی و منافع سیاسی تحریف کرد، این نوع نگرش با گفتار و کردار و پندار نیک میانه‌ای ندارد. ایرانی‌زدگی (همانند عربی‌زدگی)، نگاه ما را به واقعیت لوچ می‌کند. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
روی نامه‌های منسوب به عمر و یزدگرد، مکث کنیم
شک منطقی یا به قول دکارت شک اسلوبی که نخستین مبنای حرکت به پیش است، یقین‌های کور را زیر سئوال می‌بَرد. اگر کمی روی سخنان منسوب به عمر و یزدگرد مکث کنیم متوجه می‌شویم سخنان منتسب به پادشاه ساسانی بیشتر یادآور دعواهای ابرام چاقو کش و اسمال تیغ زن در چاله میدون‌ها است. «مردک، تو به من پیشنهاد می‌کنی که خداوند یکتا را بپرستم…» (حالیت می‌کنم!) 
... 
این زبان لمپنی که مال دوران سرمایه‌داری وابسته دهه ۱۳۴۰ است و با ظهور فرهنگ دلالی وکمپرادری و اوستا کریمی وارد جامعه ایران شده، با فرهنگ یزدگرد ساسانی قرن‌ها فاصله دارد. سراسر نامه منسوب به یزدگرد علاوه بر اصطلاحات ژورنالیستی امروزی، مملو از فحاشی و نژادپرستی است. سگ شکاری، عرب‌های پست و مزخرف‌گو… انسان‌های عقب مانده بیابان گرد، تو و همدستانت. سوسمار خوردن‌ها و شیر شتر نوشیدن‌ها… 
... 
لحن دشنام‌گونه نامه یزدگرد با گفتار نیک که زرتشت مبشر آن بوده، هیچ نسبتی ندارد. فحش نامه او، که با حماسه و پُز های حقوق بشری همراه است، بی‌اختیار ادبیات برخی شبکه‌های ماهواره‌ای و خالی‌بندی‌های هخا و مَخا را تداعی می‌کند. 
... 
نکات دیگر: 
۱ــ در زمان عمربن خطاب خط رایج در عربستان در بخش شمالی که با خط آشنا بودند، خط آرامی یا سریانی بوده‌است. در جنوب عربستان که اساساً کتابت باب نشده بود. 
۲ــ خط کنونی عربی که نوعی تکامل یافته از خط کوفی است مدت‌ها پس از عمر بن خطاب در زمان حجاج بن یوسف و به سفارش او از جمله توسط ایرانیان که به کار دبیره اشتغال داشتند ابداع شد. این خط که از خط پهلوی ساسانی اقتباس شده بود، نیم نگاهی هم به خط سریانی داشت.. 
۳ ــ در خط پهلوی و خط کوفی که تازه حدود ۸۰ سال بعد از هجرت پیامبر ابداع شده نقطه وجود ندارد و نامه‌های منتشرشده پر از نقطه است! 
۴- واژه‌های عربی در نامه یزدگرد ساسانی چه توجیهی دارد؟ مگر یزدگرد ساسانی عرب بوده‌است؟ کلماتی چون قبیح. اعماق. سطح. عشق. خالق. خلقت. احترام. حمله. قتل‌عام. مسئول. فاجعه. و… هیچ‌کدام فارسی نیست. 
۵ ــ بیش از ۱۴۰۰ سال از روزگار خلیفه دوم و یزدگرد می‌گذرد، این دو نامه در تألیفات هیچ‌کدام از مورخان و محققان قدیم و جدید ایرانی و اروپایی که حوادث مربوط به جنگهای صدر اسلام را گزارش کرده‌اند، وجود ندارد. 
... 
تاریخ طبری، ابن‌کثیر، تاریخ سیاسی ساسانیان (تألیف دکتر مشکور)، ایران در زمان ساسانیان (تألیف کریستن سن)، ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان (تألیف نولدکه، ترجمة زریاب خوئی)، از پرویز تا چنگیز (تألیف تقی‌زاده)، تمدن ایران ساسانی (تألیف ولادیمیر گریگورویچ لوکونین)، ایران در آستانه یورش تازیان (تألیف آ. ای کولسنیکف)، مطالعاتی در بارهٔ ساسانیان (تألیف کنستانتین اینوسترانتسف). اسلام در ایران پطروشفسکی… همه در دسترس است. در هیچ‌یک از این مآخذ، نام و نشانی از نامه‌های ادعا شده دیده نمی‌شود. این نامه‌ها را تاریخ‌نویسان بزرگ قرون اولیّه اسلامی نیز ثبت نکرده‌اند. ابن‌سعد، ابن عبدالحکم، دینوری، بلاذری، یعقوبی، طبری، مسعودی و کندی ــ حتی اشاره‌ای کوچک به آن نکرده‌اند. 
حکیم ابوالقاسم فردوسی با در دست‌داشتن بیشتر منابع مکتوب عهدِ خود، اشاره‌ای به مکاتبات ادعا شده بین عمر و یزدگرد سوّم ندارد و در عوض مکاتبات بین رستم فرخزاد و سعد وقاص را می‌آورد که اهمیتی بس کمتر دارد.
۶ ــ مسلمانان بدون استثناء نامه‌های خود را با بسم الله شروع می‌کردند. نامهٔ عمر با نام خدا شروع نمی‌شود. شاید به این دلیل بوده که عمر با شاه شاهان نامه نگاری می‌کرده و هول شده بود. 
(البته به تازگی سرافتاده‌اند، بهتر است یک بسم الله الرحمن الرحیم به نامه عمر بچسبانند! تا الان چند بار نامه عمر عوض و بدَل شده‌است) 
۷ ــ در روزگاری که مسلمانان روی قرآن حساسّیت داشتند ــ عمربن الخطاب کوچک‌ترین اشاره‌ای به آن در نامه‌اش نمی‌کند. کلام‌الله به کنار، چرا عمربن الخطاب به رسم آن روزگار در ابتدای نامه به رسالت پیامبر اشاره ندارد؟ 
۸ ــ در نامه عمر خطاب به یزدگرد نوشته شده:
الله اکبر را پرستش کن… الله اکبر را خدای خودت بدان! 
... 
عُمر باید قبل از نوشتن این نامه می‌رفته کلاس اکابر، برای این‌که چندان به زبان مادری خویش آشنایی نداشته که این گاف را داده! خدا بزرگتر است را پرستش کن، یعنی چه؟ الله اکبر را که بصورت جمله است مبتدا و خبر، و خدا بزرگتر است را به صورت صفت و موصوفی در آورده: الله اکبر را پرستش کن!
لابد عمر در نامه به یزدگرد، درس صرف و نحو می‌داده و الله اکبر به کسر «الله» را در نظر داشته که صفت و موصوف است!
در نسخه‌های جدید این نامه ها، جاعلین سرافتاده‌اند و به جای الله اکبر، الله خشک و خالی گذاشته‌اند. البته در آخرین نسخه‌ها در پایان نامهٔ عُمر یک الله اکبر اضافه شده‌است، لابد برای اینکه شبیه نامه‌های صدام حسین باشد!؟ 
۹ ــ نامه محّمد به خسرو پرویز یا هرقل در تاریخ یعقوبی… هم نشان می‌دهد که در نامه نگاری‌های آن زمان سابقه نداشته کسی نامه‌اش را اینگونه تمام کند: خلیفه مسلمین، فلانی! 
۱۰ ــ در آیین زرتشت سابقه نداشته که از انسان‌ها با عبارت فرزندان خدا یاد کنند. (ای عمر) «زمانی‌که ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می‌پروراندیم… تو و پدران تو داشتند سوسمار می‌خوردند… شما تازیان که دم از الله می‌زنید برای آفریده‌های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید، شما فرزندان خدا را گردن می‌زنید…» 
فرزندان خدا بیشتر در مسیحیت و به گونه‌ای خفیف‌تر در یهودّیت به چشم می‌خورد. مخترعین نامه هنگام نوشتن یادشان رفته بود که از زبان یک شخص به اصطلاح زرتشتی باید می‌نوشتند! 
۱۱ ــ یک نکته ظریف واژه مزخرف در نامه یزدگرد است… 
«ای عمر … آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عرب‌های پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابان‌های عربستان و انسان‌های عقب‌مانده بیابانگرد است…» 
... 
واژه مزخرف زمانی باب شد که اعراب به کاخ شاه شاهان آمدند و دیدند دیوارها همه زرّین است. با این تصّور که همه این‌ها طلا هستند شروع کردند به کندن، دیدند ای دل غافل! همه گچ است و تنها ظاهرش شبیه طلا است. 
... 
زُخرف به معنای طلا است و این‌ها چون فهمیدند که گول خوردند اسم آن را گذاشتند مزخرف، یعنی طلایی، زر اندود. مزخرف بعدها به معنی دروغی که به راست آراسته شده، قلابی و سخن باطل هم به کار رفت. حالا کلمه «مزخرف گو» چگونه وارد نامه یزدگرد شده، خدا می‌دونه. 
... 
۱۲ ــ در ابتدا و پایان‌نامه به جای اسلام بیاور تأکید شده با من بیعت کن! این دیگه خیلی جالبه! لفظ بیعت میان همفکران و هم‌کیشان به کار می‌رود. مثل این که یکی را بخواهند به اسلام دعوت کنند و بگویند: فلانی بیا شب بریم احیاء، باید قرآن سر بگیریم! 
برادر من! اول بپرس طرف مسلمون می‌شه، نمی‌شه… بعد ببرش مسجد تا قران سر بگیره… 
۱۳ ــ خنده‌دار این بخش از نامه است: 
«افسوس و ای افسوس… که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند.» 
اما چند خط پایین‌تر در کمال شگفتی می‌خوانیم که: «من از تو می‌خواهم که با الله اکبرت در همان بیابان‌های عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمّدن ما نزدیک نشوی»! 
... 
بابا عمر جان! تو بالاخره در بیابان‌هایت ماندی یا حمله کردی؟ جاعلین نامه فراموش کرده‌اند که ارتش یزدگرد شکست خورده و خودش قرار است تا مرو فرار کند بعد برای عمر قُپی می‌آیند که به شهرهای او نزدیک نشود! 
۱۴- گزارش‌های مورخان نزدیک به عصر یزدگرد، نامه منسوب به وی را زیر سئوال می‌برَد. 
وقتی گزارش‌های مورخان نزدیک به عصر یزدگرد را از گفتگوهای او و سردارانش با مسلمانان، با محتویات نامه منسوب به او مقایسه می‌کنیم و سپس با در نظر گرفتن تصویر حقیقی جامعه ایران در آن روزگار ـ به گونه‌ای که در منابع معتبر منعکس است ـ درمی‌یابیم که چقدر آن نامه ها، واهی و خیالبافی است. تاریخ نویسانِ نزدیک به عصر یزدگرد سوم، گزارش‌هایی ـ با اسناد متصل و زنجیره‌های پیوسته ـ از گفتگوهای عرب‌ها با یزدگرد و سرداران سپاه او آورده‌اند که مضمون آنها برخلاف مندرجات نامه و خالی‌بندی‌های منسوب به یزدگرد است. 
گزارش طبری در این مورد گویاست. (ترجمه تاریخ طبری، ج ۵، صص ۷–۱۶۷۶)
۱۵ــ جعل‌کنندگان نامه‌های مورد بحث مدعی شده‌اند مکاتبه بین عمر و یزدگرد در میان دو جنگ قادسیه و نهاوند که «حدوداً چهار ماه طول کشیده»، صورت گرفته‌است! 
فاصلة میان دو جنگ مذکور، حدود هشت سال بوده نه حدود چهار ماه! 
جنگ قادسیه در سال ۱۴هـ. ۶۳۵م (فرهنگ معین، ج ۶، ص ۱۴۲۴) و جنگ نهاوند در سال ۲۱هـ. ۶۴۲ م (تاریخ سیاسی ساسانیان، مشکور، ج ۲، ص ۱۳۷۴) روی داده‌است. 
۱۶- جعل‌کنندگان نوشته‌اند: «عربها کلمه عجم را از این جهت به‌ایرانیان اطلاق می‌کرده‌اند که آنان را کودن و لال می‌دانسته‌اند و این واژه را به جای دشنام به کار می‌برده‌اند.» 
کلمه عجم در آثار بزرگترین شاعران و نویسندگان ایران به کار رفته و آنان تفسیر به رأی جاعلین نامه‌های یزدگرد و عمر را نداشته‌اند. 
فردوسی:
کجا شد فریدون و ضحاک و جم؟ ‏مَهـان عرب، خسروان عجم
سنایی: 
مرد را چون هنر نباشد کم‏ - چه ز اهل عرب، چه ز اهل عجم
نظامی: 
همه ملک عجم خزانة من‏ - در عرب ماند خیلخانة من
سعدی: 
که را دانی از خسروان عجم - ز عهد فریدون و ضحاک و جم 
چنین گفت شوریده‌ای در عجم - به کسری که: ای وارث ملک جم
گفته‌های بسیاری از پیامبر و دیگران در ستایش ایرانیان وارد شده و از ایرانیان با عنوان عجم یاد کرده‌اند. 
«لو کان الایمان معلقاً بالثریا، لناله رجال من العجم و اسعدهم به الناس: اگر ایمان به ستارة پروین آویخته باشد، مردانی از عجم به آن خواهند رسید.» (مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۳۹۵)... 
۱۷- جاعلین نامه یزدگرد و عمر، واژه «تازی» را «سگ شکاری» معنی کرده‌اند. در عصر ساسانیان، قبیله‌ای موسوم به «طیّ» همسایه شاهنشاهی ایران و از نیرومندترین قبایل عرب بود و چون منسوبان به آن قبیله (همچون حاتم، بخشنده نامی) طایی خوانده می‌شده‌اند، ایرانیان ـ از باب تسمیه کل به جزء ـ همه عرب‌ها را طایی و این کلمه را تازی تلفظ می‌کرده‌اند. 
(در مورد قبیله طی و ایاس طایی بنگرید به فرهنگ معین، ج۵، صص۳۷۰، ۱۱۰۸، ۱۰۰۷؛ اعلام زرکلی، ۲/۳۳؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، صص ۹–۲۶۸) 
واژه برگرفته از تازی (تازیک) در زبان فارسی هم بر عرب‌ها و هم بر ایرانیان اطلاق می‌شده. (فرهنگ معین، ۱/۱۰۰۷) و تازیک به معنای ایرانی همان است که به صورت تاجیک ـ عنوان قوم ایرانی ساکن در منطقه تاجیکستان کنونی ـ درآمده‌است. (فرهنگ معین، ج۱، ص۷–۹۹۶)
 
سایت موزه لندن
موزه لندن فهرست همه اشیاء و اقلام تاریخی را که نگهداری می‌کند و همچنین تصاویری از آنها را در سایت‌ش در اختیار کاربران قرار داده‌است، هیچ نشان و اثری از نامه‌های عمر و یزدگرد در موزه لندن نیست. در دانشنامه بزرگ ایرانیکا نیز، و در هیچ مرجع مهتبری اثری از این نامه‌های جعلی نیست.

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook