پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ / Thursday 21st November 2024

 

 

عهدنامه‌های ایران در عصر قاجار (۱)
Treaty of Finckenstein
پیمان فینکنشتاین

این بحث را از ویدئو یا فایل صوتی بشنوید 
... 
حذر کن ز آنچه دشمن گوید آن کن
که بر زانو زنی دست تغابن 
گرت راهی نماید راست چون تیر 
ازو برگرد و راهِ دستِ چپ گیر
سعدی
خانم‌ها و آقایان محترم، خواهران و برادران عزیز، دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، سلام بر شما. این بحث به عهدنامه فینکنشتاین(فین کن‌اشتاین) می‌پردازد که بیش از دو قرن پیش، فتحعلی‌شاه قاجار و ناپلئون بناپارت امضا کردند. در این مقاله متن کامل پیمان مزبور، همچنین نامه عباس میرزا به ناپلئون بناپارت را افزوده‌ام. پیش از ورود به بحث، ضروری است کمی به عقب برگردیم.

پس از ۲۴۰ سال که خاندان صفوی در ایران حاکم بود، نادر، فرزند یکی از افراد قبیلهِ ترک‌نژاد افشار، به صحنه آمد و با جنگ‌ها و پیروزی‌های پی‌درپی خود، جان تازه‌ای در کالبد کشور دمید، اما متأسفانه کبر و غرور او را بر زمین کوبید و از میدان به در کرد و ایران دوباره دچار هرج و مرج و اغتشاش شد. در پیامد این اوضاع، کریم‌خان، رئیس طایفه زند، بعد از کُشت و کشتارهای فراوان فرمانروای ایران شد. مدت کرّ و فرّ و حکومت وی ۳۰ سال و ۸ ماه بود. کریم‌خان در اواخر عمرش به بیماری سل مبتلا گشت و درگذشت. بلافاصله، پس از مرگش، سران زند به جان هم افتادند و به قصد کُشت، همدیگر را لَت و پار کردند. جنازه کریم‌خان سه روز روی زمین بود تا شاه جدید بقیه را از سر راه بردارد و بر کرسی شاهی بنشیند. سرانجام آقامحمدخان قاجار جلودار شد. همو که در پیگرد لطفعلی خان زند به این سو و آن سو لشکر می‌کشید و در کرمان در واکنش به حمایت مردم از لطفعلی خان، چشم کور می‌کرد. وی سالها سرگرم شمشیرزنی در اطراف و اکناف مملکت بود و پس از جنگها و خونریزی‌های زیاد، سرتاسر خاک ایران را به زیر لوای حکومت واحدی درآورد و عاقبت اردیبهشت سال ۱۱۷۶(۱۷۹۷ میلادی) به دست نزدیکانش به خاک و خون غلطید. ناپلئون در نامه‌ای که به فتحعلی‌شاه نوشته نادرشاه و آقامحمدخان قاجار را ستوده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روسها گرجستان را از ایران جدا کردند
با قتل آقامحمدخان قاجار، دُور، دست فتحعلی‌شاه افتاد که به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه هر اسبی که داشت تاخت. جنگ‌های ایران و روسیه که به جداشدن سرزمین‌های قفقاز از ایران انجامید در زمان وی رخ داد. روسها که به‌تدریج در ماورای حدود شمالی ایران پیشرفت می‌کردند، ابتدا گرجستان را از ایران جدا کردند و بعد به سوی امیرنشین‌های قفقاز خیز برداشتند.
فتحعلی‌شاه که به فکر جنگ با روسیه بود، خوش‌خیالانه می‌پنداشت از حمایت دولت انگلیس برخوردار خواهد شد. غافل از اینکه انگلیس تسلط بر جزیره هرمز و بنادر دریای خزر و بوشهر را در سرداشت، بعلاوه جنگ بین ایران و روسیه در در راستای منافع انگلیس بود.
وقتی جنگ‌های دوره اول ایران و روسیه شروع شد(۱۸۰۵ میلادی)، روسیه و انگلستان رابطه‌شان با هم حَسَنه بود و انگلستان، برای کمک به ایران، شرایط سنگینی گذاشت، از قبیل تسلیم لنگرهای دریایی مازندران، ساختن قلعه نظامی در بوشهر و تصرف جزیره خارک در خلیج فارس.
در نتیجه، فتحعلی‌شاه به فرانسه روآورد. بویژه که ناپلئون ضمن نامه‌ای به وی (فوریه سال ۱۸۰۵) این موضوع را در میان گذاشته بود که چه بسا از راه قفقاز و ایران به هندوستان لشگرکشی کند و نظر فتحعلی‌شاه و دربار ایران برایش اهمیت داشت.
...
ناپلئون بناپارت می‌خواست با انگلیس جنگ کند تا فتوحات خود را گسترش دهد اما آن کشور جزیره‌ای بود با نیروی دریایی قوی، ازهمین‌رو امپراتور فرانسه تصمیم گرفت به مهم‌ترین مستعمره انگلیس(هندوستان) حمله کند. اما برای راه‌یابی به هند بایستی روابط خوبی با ممالک شرقی برقرار می‌شد و ایران که مرز مشترک با هند داشت برای این منظور مناسب بود. لشکر ناپلئون می‌توانست از راه دریای مدیترانه در اسکندرون (مرکز استان ختای ترکیه) از کشتی پیاده شود و از راه بیروت و شام و عراق هم، به ایران برسد و به هند حمله کند. ناپلئون که در صدد بود از طریق ایران، راهی هندوستان شود، برای صحبت پیرامون یک قرارداد دفاعی(که بعداُ به پیمان فینکنشتاین شهره شد)، نمایندگانی به دربار فتحعلیشاه فرستاد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناپلئون تعهد کرد که در برگرداندن گرجستان به ایران تلاش کند!
وی دو هیئت به ایران اعزام نمود. سرپرستی هیئت اول را به «ژوبر» منشی مخصوص و مترجم زبان‌های شرقی خود داد و سرپرستی هیئت دوم را هم «رومیو» به عهده داشت. فتحعلی‌شاه نیز هیئتی را به ریاست میرزا محمدرضا خان قزوینی به دیدار ناپلئون فرستاد و ۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶ (۱۸۰۷ میلادی) اولین معاهده بین ایران و فرانسه، میان نمایندهٔ فتحعلی‌شاه و ناپلئون بناپارت، در کاخ فینکنشتاین در لهستان امروزی امضا شد.

پس از امضای پیمان فینکنشتاین توسط فتحعلی‌شاه، هیئتی دیپلماتیک به ریاست عسگرخان افشار ارومی(ارومیه‌ای) به دربار ناپلئون بناپارت رفت.
با عهدنامه فینکنشتاین، قرار بود که ایران در سرکوب انگلیس در هند، جانب فرانسه را بگیرد و فرانسه هم در بیرون‌کردن روسیه از متصرفات ایران، به این کشور یاری رساند.
عهدنامه فینکنشتاین، ۱۶ ماده داشت. در ماده سوم تصریح شده بود: جناب امپراتور اعظم ادای شهادت نمود که مملکت گرجستان ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران می‌باشد و حقیقت مطلب بر جناب امپراتور مشخص و معلوم است.
ناپلئون تعهد می‌کرد که در برگرداندن سرزمین گرجستان به ایران و واداشتن روسیه به واگذاری آنجا تلاش نماید و برای اصلاح و تقویت ارتش ایران هم، اسلحه، توپ، مهندس و معلم بفرستد.
از سوی دیگر فتحعلی‌شاه می‌بایست به انگلستان اعلام جنگ کند و تمام اتباع بریتانیا را از ایران اخراج نماید. بعلاوه، افغان‌های رعیت خود را به حمله به هند وادارد و در صورت ارادهٔ ناپلئون به لشکرکشی به هند از راه ایران، به آنها اجازهٔ عبور بدهد و بنادر خلیج فارس را هم در اختیار نیروی دریایی فرانسه قرار دهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرانسه و روسیه با هم کنار آمدند
سازمان ارتش ایران در آن ایام به صورت سواره نظام عشایری بود. برای تعلیم و مدرن‌سازی آن، ژنرال گاردان از فرانسه راهی ایران شد. فتحعلی‌شاه به گاردان لقب «خان» اعطا کرد، و همه جا او را «غاردان خان» صدا می‌زدند. هیئت نظامی فرانسوی به ریاست وی شامل ۱۵ غیرنظامی و ۱۳ نظامی بود.
فرانسوی‌ها یک کارخانه توپ‌ریزی در اصفهان و یک کارخانه اسلحه‌سازی در تهران دایر کردند. اما استقرار هیئت دیری نپائید چون ورق برگشت و فرانسه و روسیه با هم کنار آمدند و مأموریت گاردان به شکست گرایید. مأموریت وی و همراهانش در مدرن‌سازی تجهیزات و سامان‌دادن قشون کشور و آموزش افراد بی‌تاثیر نبود، اما او و هیئت همراهش چاره‌ای جز بازگشت به فرانسه نداشتند.
...
بعد از مدتی که از عزیمت هیئت فرانسوی به ایران گذشت سیاست فرانسه نسبت به روسیه کاملاً دگرگون شد و ناپلئون با شکست روس‌ها در جبهه‌ای از جنگ، به منظور مقابله با انگلستان با آنها کنار آمد و به وضع ایران بی‌اعتنایی کرد. ناپلئون دَبّه درآورد و با امپراتور روسیه رویهم ریخت و در «تیلسیت»(شهری در روسیه در منطقه کالینگراد) قرارداد تیلسیت Treaties of Tilsit را بست و ایران را در برابر تجاوزات روسیه رها کرد و پایه‌گذار از دست‌دادن مناطقی از ایران چون گرجستان و جمهوری‌های فعلی آذربایجان، و ارمنستان گردید. گفته می‌شود اساس سیاست ناپلئون در شرق، با ترور «سلطان سلیم سوم» که بعد از انعقاد پیمان فینکنشتاین رخ داد، به هم ریخت و از آن پس امپراتور فرانسه سیاست جدیدی که مبتنی بر تضعیف عثمانی بود، در پیش گرفت و برای مقابله با انگلستان لازم بود با روسیه متحد شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روسیه هشت ایالت دیگر را هم از محدوده ایران جدا کرد
نه تنها مفاد آن قسمت از پیمان فینکنشتاین که مربوط به کمک به ایران در رابطه با تجاوز روسیه بود، منتفی شد، تازه، ایران می‌بایست ضمن مرزبندی با انگلیس و اینکه اتباع آن کشور را اخراج کند،هم قشون فرانسه، و هم روسها را به کشور راه بدهد.
...
فتحعلی‌شاه که از الحاق گرجستان به روسیه ناراحت بود با امید واهی به ناپلئون بناپارت که گفته بود «همه کوشش خود را به به کار می‌برَد تا روسیه مجبور شود گرجستان را ترک کند»، فرمان حمله به گرجستان را صادر کرده بود. او تصور می‌کرد در رابطه با بیرون راندن روسها از گرجستان ناپلئون کاری می‌کند کارستان، ولی این خیال محض بود. ناپلئون تنها گفت حاضر است چنانچه ایران قصد مصالحه و کنارآمدن با روسها را داشته باشد وساطت کند تا همه چیز به خیر بگذرد!
...
این وسط، انگلیسی‌ها با هدایای بسیار سر رسیدند و وانمود کردند کاری را که ناپلئون نکرد ما می‌کنیم. البته دروغ می‌گفتند و زمان نشان داد که نیت‌شان تنها دامن زدن آتش جنگ بین ایران و روسیه بود چون از این بابت سود بسیار می‌بردند ضمن اینکه می‌خواستند مانع دست اندازی روسیه به هندوستان بشوند و ایران حائلی بین روسیه و هند باشد.
عاقبت چی شد؟ انگلیس با دولت قاجار قرارداد امضا کرد که در جنگ با روسیه به ایران کمک نظامی نموده، چنین و چنان کند. اما نه تنها گرجستان به موقعیت اولش برنگشت، روسیه هشت ایالت دیگر را هم از محدوده ایران جدا کرد.
...
این بحث ادامه خواهد داشت 

متن کامل عهدنامه فین کن‌اشتاین
چون در این اوان سعادت نشان و زمان میمنت اقران، خدیو فلک جاه، سلطنت دستگاه، امپراتور ممالک فرانسه و پادشاه ایطالیا بنای اتحاد و الفت با اعلیحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشید آیت، شاهنشاه صاحبقران، خسرو گیتی ستان، پادشاه انجم سپاه و آفتاب علم، وارث تختگاه کسری و جم، فرمانفرمای ممالک فسیحة المسالک ایران عجم، السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالمظفر فتحعلی شاه قاجار- خلٌدالله ملکه و سلطانه- گذاشته به جهت تشیید مبانی الفت و وفاق دولتین علیٌتین و تجدید عهد مودٌت و اتٌفاق سلطنتین بهیتین از دو جانب با رخصت کامله تعیین رخصت گذار فرموده، از طرف جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا وزیر اعظم و کاتب سرٌ ایمپراطوری، صاحب کلک همایون اشرف نشان‌های دولت مسیو هوگ برنار ماره نام مأمور گردیده بنای عهد و شرط با بنده آستان فلک بنیان پادشاهی و چاکر دیرین سپهر اشتباه شاهنشاهی، سفیر دولت جاوید قرار أبد قرین میرزا محمٌدرضا وزیر دارالسلطنه قزوین گذاشته به مقتضای صلاح دولتین علیٌتین با یکدیگر مکالمه و مجاهده نموده‌اند.
...
قرار شرح مسطور ذیل مواد مرقومه را بنا گذاری نموده که من بعد اولیای دو دولت کبری و امنای دو سلطنت عظمی رضانامه آنها را قلمی و به مُهر همایون مزین ساخته تسلیم یکدیگر نمایند:
...
ماده اول- آن که، فیمابین اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه ملک بارگاه ایران و جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا صلح مؤیٌد بوده، من بعد با یکدیگر شرایط الفت و وداد و مراسم محبت و اتحاد را مرعی فرموده همواره بین الدولتین علیٌتین کمال وفاق بوده باشد.
ماده دویٌم- آن که، جناب امپراتور اعظم به مقتضای مراسم دوستی و موافقت با دولت علیٌه ایران متعهد و کفیل گردیده که من بعد أحدی رخنه در خاک ایران ننماید و چنانچه أحدی خواسته باشد که بعد از این دخل در خاک ممالک ایران نماید، جناب امپراتور اعظم با پادشاه سپهر تختگاه ایران کمال موافقت به عمل آورده، به دفع دشمن پرداخته، حراست ممالک مزبوره را نمایند و به هیچ وجه خودداری نکنند.
ماده سوٌم- آن که، جناب امپراتور اعظم ادای شهادت نمود که مملکت گرجستان ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران می‌باشد و حقیقت مطلب بر جناب امپراتور مشخص و معلوم است.
ماده چهارم- آن که، جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا در خصوص اخراج نمودن طایفه روسیه از ملک گرجستان و تمامی خاک ایران به زور پادشاهانه خود لازم و قرارداد فرمودند که طایفه مزبوره را جبراً و قهراً از جمیع خاک ایران اخراج نموده و بالکلیه ترک حدود کشور ایران نمایند و چنانچه با روسیه بنای عهد صلح نمایند، این شروط از جمله شروط عهدنامه ایشان قرارداده، به طریق امور دولت خود در این خصوص کوتاهی ننمایند و کمال تعهد در باب این مطلب فرموده بر ذمٌت همٌت عالی خود واجب و لازم ساختند.
ماده پنجم- آن که، از طرف قرین الشرف جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا یک نفر سفیر معتبر رخصت گذار معیٌن آمده، در آستان فلک بنیان اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ایران اقامت نموده، به خدمت گذاری و صلاح اندیشی دولتین علیٌتین قیام و اقدام نماید.
ماده ششم- آن که، هرگاه رأی بیضاضیای جهان آرای اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران اقتضا فرماید که عساکر پیاده و توپچی را به رسم و ضابطه فرنگ تعلیم و مهیٌا نماید و بعضی قلعه‌ها به ضابطه قلعه فرنگ بنا گذارد، جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا بنابراین مطلب توپ سفریه و تفنگ حربیٌه، و از هر قدر ضرور و لازم بوده باشد، به صوب ایران ارسال و قیمت آن را از قیمت فرنگستان به سر کار جناب امپراتور اعظم داده می‌شود.
ماده هفتم- آن که، از دولت علیٌه ایران هرگاه خواهش نمایند که به طریق قلعه‌های فرنگ قلعه ساخته باشند و توپخانه به قاعده فرنگ ترتیب و عساکر پادشاه با ضابطه فرنگ تعلیم نماید، هرقدر توپچی و مهندس و تعلیم چی لازم بوده و ضرور شود جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا متعهد گردید که ارسال صوب ایران نماید که در آن جا ترسیم قلعه و ترتیب توپخانه و تعلیم عساکر پیاده نمایند.
ماده هشتم- آن که، بنابر موافقت این دو دولت بهیٌه، از جانب شوکت جوانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ممالک ایران از هر جهت قطع مکاتبه و مراسله با قرال انگلیس گردیده، از جانب دولت علیٌه ایران متعهد شوند که بنای خصومت با ایشان گذاشته، به جهت دفع آنها عساکر روانه نمایند و بنابراین مطلب ایلچی سرکار شوکتمدار پادشاهی که به جانب هند و انگلیس رفته به ارجاع و احضار او امر فرمایند و از جانب انگلیس و کمپانی آنچه بالیوز و وکلای قرال انگلیس در سواحل بنادر عجم و ولایات ایران اقامت نموده باشند آنها را مطرود و اموال و امتعه انگلیس ضبط شده، تجارت ایشان را برٌاً و بحراً از جانب ایران مقطوع نمایند و فرمان قضا جریان پادشاهی در این خصوص از مصدر عزٌ و شأن صادر گردد و در اثنای این مخاصمه از طرف انگلیس به جهت سفارت یا بهانه دیگر، هر گونه سفیری که به جانب آستان فلک بنیان پادشاهی عزیمت نمایند ایشان را مطرود و مردود نموده راه ندهند.
ماده نهم- آن که، هرگاه فی المستقبل روسیه و انگلیس با هم اتفاق نموده به جانب دولتین علیٌتین فرانسه و ایران عزیمت و حرکت نمایند، این دو دولت نیز باتفاق یکدیگر به دفع آنها اقدام نموده از روی موافقت و اتحاد به مخاصمه و محاربه و مجادله آنها پردازند و چنانچه بنای سفر و حرکت نمایند اولیای دولتین علیٌتین فرانسه و ایران یکدیگر را خبر نموده، به دفع آنها اقدام نموده و آنچه در ماده سابقه مرقوم شده از ضبط مال و امتعه ایشان به طرق مشروح در ماده فوق عمل نمایند و در موافقت و اعانت یکدیگر به هیچ وجه من الوجوه کوتاهی و اهمال و مساهله و اهمال جایز و روا ندارند.
ماده دهم- آن که، اعلیحضرت پادشاه سپهر بارگاه ایران موافقت و مطابقت فرموده از صوب افغان و قندهار و آن حدود تجهیز سپاه و تهیه جنود فرموده، در وقتی که مشخص شود و معین گردد به جهت تسخیر و تصرف ممالک هندوستان متصرفی انگلیس عساکر و جنود منصوره پادشاهی را مأمور و ارسال فرمایند و ولایات متصرفی انگلیس را ضبط و تسخیر نمایند.
ماده یازدهم- آن که، هرگاه کشتی فرانسه از صوب بنادر مملکت ایران ظهور و عبور نماید و بعضی تدارکات و جزئیات و برخی اشیاء و ضروریات برای آنها درکار باشد و لازم گردد اهالی بنادر به ایشان محبت و معاونت نمایند و در تدارک آنها لوازم دوستی را به عمل آورده اعانت نمایند.
ماده دوازدهم- آن که، جناب امپراتور اعظم خواهش می‌نمایند که من بعد هرگاه به جانب هندوستان به جهت دفع انگلیس فرستادن لشکر ضرور شود و اقتضا نماید که از جانب خشکی سپاهی به جهت هندوستان ارسال نمایند، اعلیحضرت پادشاه ایران اذن و اجازت به ایشان عطا فرمایند که از راه و هر طرف که رأی جهان آرای شاهنشاهی اقتضا نماید به آنها رخصت داده روانه هند شوند و سپاه ایران نیز با ایشان موافقت نموده، بالاتفاق عزیمت تسخیر هندوستان نمایند و من بعد هر وقت که این اراده و عزیمت را داشته باشند موقوف است بر آنکه مجدداً با اولیای دولت علیٌه ایران در این خصوص اظهار نموده، چنانچه رأی عالم آرای پادشاهی اقتضا فرماید و رخصت عبور به ایشان بدهند، عهدنامه مجددی در این خصوص فیمابین دولتین علیٌتین ایران و فرانسه قلمی داده عبور فرانسه و کمیت لشکر آنها را که چقدر بوده باشند و اینکه ذخایر و ضروریات ایشان در کدام راه و کدام منزل باید تدارک شود و چقدر سپاه ایران همراه بوده باشند، همگی را قرارداد نموده به اذن و رخصت شاهنشاهی عهد و شروط علاحده شود کمترین بنده درگاه جسارت به تعهد این مطلب ننموده، مجدداً موقوف است به عرض اولیای دولت قاهره و اذن شاهنشاه عالمیان پناه.
ماده سیزدهم- آن که، هرگاه به جهت کشتیهای فرانسه در حین عبور از بنادر ایران بعضی از اشیا و ذخایر ضرور شود، اهالی بنادر به قیمت فروخته تنخواه از فرانسه بازیافت دارند و همچنین هرگاه در عبور سپاه ایشان از راه خشکی ذخیره و بعضی اشیاء ضرور شود به نحوی که در ماده سابقه قلمی شده ذخیره و آنچه به عساکر آنها ضرور شود، اهالی ایران به ایشان فروخته از قرار قیمت ایران تنخواه بازیافت نمایند.
ماده چهاردهم- آن که، شروطی که در ماده دوازدهم مرقوم شده مختصٌ دولت فرانسه بوده، با دولت روس و انگلیس به هیچ وجه من الوجوه شروط مزبوره قرار داده نشود و از هیچ سمت به ایشان راه عبور و مرور ندهند.
ماده پانزدهم- آن که، به جهت آمد و رفت تجار بنا بر انتفاع دولتین و امور متعلقه به تجارت در دارالسلطنه طهران به خاکپای مبارک اعلیحضرت پادشاهی عرض شده، قراردادی به جهت امور مزبور گذاشته شود و عهدنامه مجددی در این خصوص مرقوم فرمایند.
ماده شانزدهم- آن که، إن شاءالله تعالی این عهدنامه در دارالسلطنه طهران بعد از چهار ماه از این تاریخ تبدیل شده، رضانامه به مُهر مبارک اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی مزیٌن شده، تسلیم اولیای دولت فرانسه و به مُهر جناب امپراطوری رضانامه ایشان تسلیم اولیای دولت علیٌه ایران شود.
تحریراً در اردوی جناب امپراطوری در فین کنشتین به تاریخ بیست و پنجم شهر صفرالمظفر سنه یک هزار و دویست و بیست و دو هجری.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
نامه عباس میرزا به ناپلئون
در اکتبر سال ۱۸۰۸ میلادی نیروهای روسی به شهر ایروان حمله می‌کنند، که به شکست از سپاهیان ایران به فرماندهی عباس میرزا می‌انجامد. وی، خبر این پیروزی را در نامه‌اش به ناپلئون می‌رساند و از لحن او اینگونه به نظر می‌رسد که با اینکه از صلح بین روسیه و فرانسه و قرارداد تیلسیت آگاه است هنوز به وفای به عهد ناپلئون امید دارد.این نامه در کاتالوگ آثار موزه آقاخان، به شماره AKM251 موجود است.
متن نامه
غزال سیاه‌چشم مشکین‌خال خامه، نخستین جلوه ناز که در ختای بیخطای نامه آغازد، سپاس خداوند مهربان است و مهربان‌کننده تن و جان، سرانرا گردن در بند اوست و دلها را دوستی از پیوند او، شهریاران آگاه را بر تخت و گاه مایه آرام جهان کرده و جهانیان را شاد و آسوده روان در سایه حمایتشان پرورده. بهر فریقی طریقی داده و بهر کیشی درست اندیشی فرستاده. گاه با اختر ذات مسیح، پویندگان راه را راهنما بوده و گاه از فر وجود صاحب مقام محمود، راه رستگاری نموده. بود و نبود آنچه بلند است و پست باشد و این نیز نباشد که هست. کیست درین دیر که دیر پای،کو لمن الملک زند جز خدای.پس با خرامی دلفریب، غارت عقل و شکیب، در صحرای دلگشای ثنای خسرو ملک فزا، خدیو مملکت پیرا، زیبنده اورنگ پادشاهی، سایه گرانمایه الهی، آفتاب جهان افروز، جهان نایبه سوز، صدرا رای انجمن شهریاری، قدر افزای گوهر تاجداری، اسکندر ثانی، بانی مبانی جهانبانی، فیلقوس باهوش و دانش، خسرو دارا‌منش نیکو کنش، یگانه روزگار، امپراطور نامدار، عم اکرم تاجدار، خدیو قدر قدر قضا اقتدار، دام اقباله، کامزن و مشکبیز و نفحه پاش و نافه ریز میگردد، که بنحویکه چندین بار نگاشته خامه راست نگار گردیده، حال نزدیک به دو سال است که چندانکه از طرف کارگزاران روس مبالغه در مصالحه با ایندولت ابد مانوس رفته و سفرا ایشان بدربار دولت گردون مدار آمده، در هر بار بجهتی اولیا شوکت پایدار، دست رد بر سینه مسئول ایشان گذاشته‌اند. پیش از آنکه میانه عساکرفیروزی مآثر دولت علیه فرانسه و لشگر روس غبار جنگ و پیکار متصاعد بود و از جانب روسیه باب تمنائی گشود، مدعای ایشان نظر بدشمنی آندولت با کارپردازان ممالک روس مقرون بقبول نگردید. بعدها که میان آندولت و ایشان تیغها در غلاف و اختلاف مبدل بایتلاف شد و غبار برخاسته منازعت بآب مصالحت فرو نشست، نظر بشرط و عهد آن خسرو گردون مهد و تمنای عالیجاه صداقت آگاه، اختیار امرا نامدار، سفیر فرزانه هوشیار، جنرال غاردان خان و بملاحظه اینکه، دوست دوست، دوست و یکجهت خواهد شد، اولیا آنشوکت نیزترک جنگ وستیز کرده، جهات مسامحه و درنگ در مجادله و جنگ را، بعراف ایوان گودوویج، سردار عساکر روس، مرقوم داشتند و با آنکه او در جواب سخنانی دور از صواب، سرشته بملامت نوشته و از کمال نادانی، اولیا آندولت را منسوب بسست پیمانی کرده بود و بجای گفتار بیجای او، غیرت جبلی، این نیازمند را تحریص به گوشمال و بتنبیه او نموده، باز عالیجاه جنرال مشارالیه با سخنان نرم آبی بر آتش گرم ریخته بحکم ملایمت خوئی، وثیقه تحریر و باولیا دولت گردون مسیر تسلیم نمود، که نظر بمنبع و قرارداد اعلیحضرت امپراطوری، مسابقتی در محاربت از جانب روسیه نخواهد شد و همچنین حجتی از رجال دولت علیه، مبتنی بر مسابقت نکردن بکار جنگ گرفته و صورت حال را بگودوویج سردار روس و ایلچی دولت فرانسه که در بلده پطربورغ متوقف میباشد، قلمی و اعلام داشت که ایشان نیز از قرار کار استحضار یافته، خلاف قرارداد رو ندهد، و از آنروز تا کنون همواره ابواب منازعت مسدود،و دیده در راه وصول خبری از آندولت پایدار بود، ولیکن درین اوان، گودوویج، سردار روس، غافل از اینکه عقاب اگر همه در غفلت و خواب باشد، کرکس زورمندش پنجه بر رخ نتواند کشاد، و گرگ چندانکه قوی پنجه و سترگ آید، آسوده و دلیر پا در کنام شیر نتواند نهاد، بقرارداد مزبور و شروح و تحریرات عالیجاه سفیر آگاه جنرال مشارالیه، مطلقا التفاتو اعتنایی نکرده، علی الغفله بجانب ایروان روان گردید. این نیازمند نیز با جنگجویان تنگخو، که هریک در هنگام ستیز هول انگیز تر از روز رستخیز، و در هر ملک و شهر بر دشمن و دوست، نمودار تریاک و زهراند، و توپهای دوزخ لهیب تندر نهیب، که چرخ کبود از آتش آن دودی، و جرم زبانا در زبانه آن وقودی است، حرکت و اطفا شراره شر و فساد ایشان را عزیمت نمود، و رجا واثق است که بیاری آفریننده ماه و هور، و بخشنده فیروزی و زور، عماقریب نیروی بازوی حق آشکار، و مقدرات غیب و مستورات حجاب لا ریب، درباره ایشان ظاهر و پدیدار گردد. و البته بمقتضای حمیت فطری، و غیرت جبلی، از طرف اشرف آن خسرو منصور، و عم اکرم پسندیده دستور آنچه شایان شان و شوکت و شهریاری، و متعارف از ملکات مملکت و تاجداری، و معهود از رسوم وفاق، و مندوب از عهد و میثاق است، جلوه بروز ظهور خواهد یافت.و چون عالیجاه صداقت آگاه، موسی لامی، محض استرضای خاطر آن خسرو نیکو مآثر، بتعلیم مهندسان اینحدود مشغول بوده و مزید بر آن، مهمات توپخانه را نیز بقانونی که بایست منتظم و مضبوط نموده، و خدمات او الی الان مسموع اولیا دولت علیه نشده بود، که در باب او نیز بطریق و قاعده که در باب عالیجاه، موسی وردیر، اظهار شد، شرحی نگارند. لهاذا توقع و درخواست از کرایم اخلاق شاهانه آن است که او را نیز بعواطف بیشمار خسروانه مخصوص فرموده، بنهجی که رای اشرف قرار میگیرد و التفاتی کامل درباره او شامل فرمایند، که موجب استظهار و مایه افتخار او گردد، و درین اوقات مقرون بفیروزی و سعادات که عالیجاه، موسی بیانکی دادا، مهندس ایطالیا روانه آستان بلند ارکان بود، با غایت اشیاق بتحریر این مراسله الوفاق پرداخت و آثار دوستی درون را ظاهر ساخت. ترقب آنکه همواره بواسطه ترقیم مراسلات محتسب دلالات خاطر دوستانرا شکفته و شادمان دارند.
پیوسته اختر دولت تابناک باد، تا آتش است و آب و خاک و باد

منابع
در کشور خودمان، در اداره اسناد و تاریخ دیپلماسی (آرشیو وزارت امور خارجه) در مخزن معاهدات، کلیه قراردادها، یاداشتهای تفاهم و بیانیه‌های منعقد شده میان ایران با کشورهای دیگر از عصر قاجار تا کنون، موجود است. این معاهدات که بر اساس موضوعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دسته‌بندی شده‌اند ۱۴۲ فقره، معاهدات عصر قاجار را هم شامل می‌شود. دست من کوتاه و خرما بر نخیل. به اینگونه منابع مفید متاسفانه امثال من دسترسی ندارند.
...
میرزا ابراهیم شیبانی(صدیق الممالک)، منتخب التواریخ 
علی بابایی، غلامرضا؛ تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز 
محمد تقی لسان الملک سپهر، ناسخ‌التواریخ 
مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری
رضا شعبانی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه 
عبادی جامخانه، رضا. رستم‌نژاد، علی، تحلیلی بر قراردادها و عهدنامه‌های عصر قاجاریه
عبدالحسین نوائی روابط سیاسی ایران در دوره صفوی 
نائبیان، جلیل، روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه 
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی 
افشار یزدی، محمود، سیاست اروپا در ایران 
بخارا، سال ۱۳۹۵، شماره ۱۱۲، نامه عباس میرزا به ناپلئون/ امیر آروند
سام معزی، نجف‌قلی، تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا 
مدنی، سید جلال الدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران 
محمدحسن کاووسی عراقی و حسین احمدی. اسنادی از روابط ایران و فرانسه(در دورهٔ فتحعلی شاه قاجار) 
نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی سیاسی ایران، در دوره معاصر 
میرزا علیخان امین‌الدوله، خاطرات سیاسی امین‌الدوله
گرانت واتسن، رابرت، تاریخ قاجار، ترجمه عباسقلی آذری 
شهبازی، داریوش، ژنرال گاردان(مامور ناپلئون)
کنت آلفرد گاردان، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمهٔ عباس اقبال آشتیانی 
ابراهیم تیموری، عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات ایران 
محمودالغراب، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس 
شمیم، علی اصغر، ایران در دوره قاجار 
فیروز کاظم‌زاده، روس و انگلیس در ایران، ترجمه منوچهر امیری 
دبیری، محمد رضا، عهدنامه فینکنشتاین
امینی، محمد، دودمان قاجار، گفتگو با حسین مُهری
 

پانویس
در این سلسله مباحث(عهدنامه‌های ایران در عصر قاجار) که ادامه خواهد داشت، ندانم‌کاری امثال فتحعلی‌شاه در انعقاد این یا آن عهدنامه با بیگانگان، توی ذوق می‌زند اما با این سؤال هم روبرو می شویم که چگونه سلسله قاجار توانست حدود یک قرن و نیم در قدرت بماند؟ مگر نه اینکه خود فتحعلی‌شاه حدود ۴۰ سال بر سریر قدرت بود؟
...
ناپلئون بناپارت در یکی از نامه‌هایش به فتحعلی‌شاه نوشته‌است:
«نادرشاه جنگجوی بزرگی بود. قدرتی بسیار به دست آورد. در برابر فتنه جویان هراس انگیز و در برابر همسایگان خویش دهشت‌افزای بود. بردشمنان خود چیره شد و با افتخار پادشاهی کرد، اما این فرزانگی را نداشت که هم به فکر حال و هم در اندیشه آینده باشد و فرزندانش جانشین او نشدند...» 
وی در توصیف آقامحمدخان قاجار عموی فتحعلی شاه و بنیانگذار سلسله قاجاریه می‌نویسد: «تنها وی در نظر من شاهانه زندگی کرده و خسروانه اندیشیده‌است، قسمت اعظم ایران را به تصرف خویش در آورده و سپس آن توانایی شاهانه را که از فتوح خویش به دست آورده بود برای تو گذاشته‌است...»
... 
فینکنشتاین، ویرانه‌های قصری سوخته در ۲۰۰ کیلومتری شمال ورشو، در کشور لهستان، قرار دارد. قصر مزبور در ۱۹۴۵ میلادی آتش گرفت و تنها ساختمان‌های جانبی آن باقی مانده‌است.
...
انگلستان در ۱۲ مارس ۱۸۰۹، با امضای عهدنامه مجمل و پس از آن در ۱۴ مارس ۱۸۱۲ با امضای عهدنامه مفصل، (که در قسمت بعد شرح خواهم داد) ایران را وادار به اخراج فرانسوی‌ها از خاک خود کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریم‌خان زند
کریم‌خان زَند، در روستای پری، ملایر به دنیا آمده و اساساً «زند» طایفه‌ای از مردم «لک» (بخشی از شمالی‌ترین شاخه‌های قوم لر) هستند که تردیدی نیست. می‌دانیم «ایلات لر» به یاری کریمخان شتافتند و مشخصاً ایل‌های بختیاری، بیرانوند، باجلانوند و… در شکل‌گیری حکومت به وی کمک کرده و همراهش به شیراز رفتند. 
کریمخان از تیرهٔ زند بگله (مهم‌ترین تیرهٔ طایفهٔ زند) بود. این طایفهٔ که معیشت شبانی داشتند از اراضی دامنهٔ زاگرس به دهستان پری و کمازان در نزدیکی ملایر کوچ کرده بودند. از این نظر معمولاً زندها را شاخه‌ای از طوایف لر به حساب آورده‌اند. خوانین زند (کریم‌خان و لطفعلیخان زند و…هم) خود را لُر معرفی می‌کردند اما برخی بر این نظرند که طایفه زند، ممکن است اصالت کردی داشته باشند. 

 

 

 

 

 

 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook