زنانی که شکست را شکست دادند (۷)
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم از افراد زیر صحبت شد:
قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، و توران میرهادی، فاخره صبا، مهرتاج رخشان، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری و روشنک داریوش.
قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، و توران میرهادی، فاخره صبا، مهرتاج رخشان، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری و روشنک داریوش.
در این بخش به چند نفر دیگر اشاره میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زند دُخت شیرازی، فروغ عصر خویش
زند دخت شیرازی (۱۲۹۰ - ۱۳۳۱)، از زنان دلیر، و پیشآهنگ نهضت آزادی بانوان، نام اصلیاش «فخرالملوک» است. دختر نصرالله خان زند بود و عقبهاش به کریمخان زند میرسید. مادر زند دُخت «ضیاءالشمس» هم، دختر یکی از پزشکان قدیم شیراز (شریف الحکماء) بود. زند دُخت شورشی و جوان، سال ۱۳۰۹ خورشیدی، همراه خانوادهاش راهی تهران شد و در ۱۸ سالگی جمعیت «انقلاب نسوان» (نهضت نسوان) را بنیاد گذارد. او مجله «دختران ایران» را نزدیک به یک قرن پیش، در هفت شماره منتشر کرد. نویسندگانی چون کاظمزاده ابرانشهر، رشید یاسمی، رضازاده شفق، سعید نفیسی، محمدعلی جمالزاده، دکتر هوشیار، عارف قزوینی و صدیقه دولتآبادی در مجله مزبور مینوشتند. زند دُخت، هدف از انتشار مجله دختران ایران را «بیداری زنان» برمیشمرد. آن زن بُرنا و دلیر، علاوه بر نوشتن مقاله در مجله دختران ایران، در روزنامههایی همچون حبل المتین (چاپ هندوستان)، عصر آزادی (شیراز) و شفق سرخ (تهران) در زمینه تساوی حقوق زن و مرد، آزادی زنان و کشف حجاب مینوشت و موارد زیر را برجسته میکرد: ترویج شعار تساوی حقوق زن و مرد، به مبارزه کشاندن هر چه بیشتر زنان برای کشف حجاب، تشویق همه به خودداری از پوشیدن پارچههای خارجی، ترویج علم و فرهنگ و ورزش در میان بانوان و بیشتر از همه مبارزه با خرافات. زنددخت در مدرسههای دخترانه نیز درس میداد و مدت کمی هم در وزارت فرهنگ وقت استخدام شد. او شعر هم میگفت. در یکی از غزلهایش، به اوضاع اجتماعی نابسامان زمانه خویش اشاره کرده و از ضعف عمومی حاکم بر پیکر جامعه مینالد. به مردان عتاب میکند که به جای سخن گفتن از ضعف زن، از مردی خود بگویند. در غزلی دیگر از اینکه زنان همدورهٔ او امکان عرضه هنرها و بروز استعدادهای خویش و حضور زنده را در جامعه ندارند، زبان به شکایت باز میکند. کار تجارت از چه معنی کار زن نیست؟ کار صناعت با چه منطق کار من نیست؟
کفش زنان را از چه رو زن خود ندوزد؟ زن از چه جراح و طبیب جان و تن نیست؟ زن دُخت در مقالاتش نظریههای فرودستی بیولوژیک زنان را رد میکرد و همچنین زنان را تشویق میکرد خواستهها و حقوق خود را با جسارت بیان و پیگیری کنند.
ای بانوان با خرد، این زندگی نیست - این زندگی غیر از اصول بندگی نیست
پُر پیدا بود که مرتجعین، زن دُخت را تکفیر کنند و همینطور هم شد. آنان بسیاری از مردم عامی را جلو انداختند و واشریعتا گویان، علیه این زن ترقیخواه شوریدند. بطور دستجمعی به اداره معارف (فرهنگ فارس) رفتند و خواستار برکناری او از کار تعلیم و تربیت شدند. عرصه را بر زند دُخت تنگ نموده، او را پریشان کردند. بگذریم که زند دُخت، چندان در بند تصویر دیگران از خودش نبود.
...
در بخشی از مجموعه اسناد نخستوزیری که در حال حاضر در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشوند، پروندهای تحت عنوان «عرایض» به نامهها و عریضههای پراکندهای اختصاص دارد که بنا به دلایل مختلف خطاب به نخستوزیر وقت صادر شده بودند؛ در یکی از این مجموعهها که
به ماههای آخر دوران نخستوزیری محمود جم در بهار ۱۳۱۸ مربوط میشود، چند نامه نیز از زند دُخت (فخرالملوک زندپور) هست...
نامههای زن دُخت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آذر رهنما و نخستین نمایشگاه کتاب کودک
آذر رهنما پژوهشگر و روانشناس ایرانی و رئیس دانشسرای عالی اصفهان بود. او فرزند زینالعابدین رهنماست. از دانشگاه پاریس دکترا گرفت و مدتی ناظر و عضو هیئت نمایندگی ایران در اجلاس یونسکو بود. آذر رهنما همچنین در انتشار چند نشریه از جمله مجله سپیده فردا و زبان آموزگار نقش فعالی داشت. ترجمه «زندگی شگفتانگیز آلبرت شوایتسر» اثر ت. فاسمردال، همچنین «هنر جدید: خوانشی نو از تمدن مصرفی شهری اینستالیشن» و «دوچرخههای ابدی» اثر هنرمند چینی، آی وی وی، کار اوست. کتابی هم دارد با عنوان: «مقدمات اصول آموزش و پرورش»، همچنین یادمانهایی که از زندگی تحصیلیاش در پاریس نوشته با عنوان: «زن عجیب». آفرینش از دیدگاه قرآن، « نقش و تحول روانی زن ایرانی طی تاریخ کهنسال ایران »، کلام عرفانی مولانا و حیات خداوندگار (مولانا) نیز از نوشتههای آذر رهنما است. از آقای دکتر متیندفتری شنیدم که آذر رهنما، مطالعاتی هم در مورد زنان ایران داشته و بخشی از آن را «نسرین رایتی» در شماره دوم نشریه آزادی (وابسته به جبهه دموکراتیک ملی ایران) آوردهاست. در سال ۱۳۳۵ آذر رهنما همراه با توران میرهادی و لیلی ایمن، نخستین نمایشگاه کتاب کودک را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار نمود. پس از این کار بود که جنبشی در گسترش ادبیات کودکان راه افتاد که تا زمان پایهگذاری شورای کتاب کودک در سال ۱۳۴۱ بهطور غیررسمی و پراکنده ادامه یافت. راه اندازی شورای کتاب کودک در ایران به معنای رسمیت یافتن نهاد ادبیات کودکان در ایران بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تانیا آشوت هاروتونیان، موسیقیدان و نوازنده نامی پیانو
بیش از دو قرن پیش (۱۸۰۶ میلادی) پیانوی اهدائی ناپلئون به دربار فتحعلی شاه رسید. اما هیچکس با نواختن آن آشنا نبود. بعدها که ناصرالدین شاه به پاریس، رفت چهار دستگاه پیانو سفارش داد ولی در ایران کسی نبود که بتواند آن را بنوازد. تا اینکه محمد صادق خان نوازنده سنتور دربار پشت پیانو نشست و دریافت که میشود کوک پیانو را هم مانند سنتور عوض کرد تا دشتی و سه گاه و افشاری را هم بتوان از دل آن بیرون کشید. او نخستین نوازنده پیانو در ایران است. با آمدن لومر فرانسوی که برای سرپرستی موسیقی نظام به ایران آمده بود، راه برای ورود سازهای غربی از جمله پیانو هموار شد. لومر و شاگردان او (غلامرضا مین باشیان، معتمد الدوله یحیائیان و محمود مفخم) از نخستین مروجان پیانو نوازی در ایران بودهاند. درویش خان، موسیقیدان برجسته آن زمان نیز پیانو را وارد ارکستر انجمن اخوت کرد و نواختن آن را به مشیر همایون شهردار سپرد. از سوی دیگر کلاسهای پیانو شاگردان بسیار پیدا کرد و در کوتاه مدت، شمار زیادی پیانو نواز ایرانی و بینالمللی پرورش یافتند و بعضی از آنها در سطح جهانی به شهرت رسیدند. یکی از آنان تانیا آشوت هارتونیان بود. همچنین، رافی پتروسیان، کیتی امیر خسروی، امانوئل ملیک اصلانیان، نوین افروز، پری برکشلی، آذرمیدخت ملک منصور (رکنی), منوچهر صانعی، توراندخت صانعی، فخری ملک پور، فرهاد معتمد و … پیانو نوازان شهیر، مرتضی محجوبی (پدر پیانو کلاسیک ایرانی)، جواد معروفی و... انوشیروان روحانی و دیگرانی که من نمیشناسم. هنرمند ایرانی ارمنیتبار تانیا آشوت هاروتونیان Տանյա Աշոտ موسیقیدان و نوازنده نامی پیانو، در سال ۱۳۱۶ خورشیدی (۱۹۳۷ میلادی) در تهران چشم به جهان گشود. وی بعد از اتمام دورهٔ تحصیلات ابتدایی در تهران، عازم لهستان و سپس پاریس شد و در هنرستان موسیقی دولتی در فرانسه به تحصیلات عالی در رشتهٔ موسیقی پرداخت و در حین تحصیل، استعداد شگرف خود را در نواختن پیانو نشان داد. تانیا آشوت، بارها به عنوان سولیست(تک نواز) با ارکسترهای موسیقیدانان مشهور جهان همکاری داشته است. او در مسابقه شوپن، و نمونههای مشابه تحسین داوران و هنرمندان را برانگیخت. تانیا آشوت در چندین مسابقه بین المللیِ ازجمله در مونیخ آلمان، ژنو سوئیس و پاریس فرانسه در صدر نشست. ارکستر سمفونیک تهران سال ۱۳۳۱، در حال تمرین کنسرتو پیانوی شماره ۲ شوپن. تانیا آشوت سولیست و مرتضی حنانه رهبر ارکستر.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ژانت آفاری و بازسازی دیدگاه فرودستان در تاریخنگاری
ژانت آفاری Janet Afari پژوهشگر و استاد دانشگاه کالیفرنیا در رشته تاریخ است. کتابهای او دربارهٔ تاریخ اجتماعی میهن ما به ویژه در سالهای انقلاب مشروطه، که به زبان انگلیسی منتشر شده، ارزشمند و قابل تأمل است، بويژه نگاه همهجانبه ایشان به جامعه ایران و رسوخ کردن به لایههای درونی جامعه. «اگر میخواهیم گذشته را بفهمیم باید بکوشیم دیدگاههای فرودستان را بازسازی کنیم» این گزاره آغازین کتاب انقلاب مشروطه، حاکی از تعلق او به نسل جدیدی از تاریخ نگاران ایران است که با تأکید بر چندگانگی ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیک انقلاب مشروطه چشمانداز جدیدی را در این زمینه گشودهاست. ژانت آفاری با تمثیلی طنزآمیز، خوانشهای نظریه محور تاریخ (مارکسیستی، فوکویی) را به جاروکردن واقعیتها به زیر قالیچه متهم میکند. وی به بازسازی دیدگاه فرودستان در تاریخنگاری پرداخته و بر این باور است که تاریخنویس باید به سراغ صداهای ناشنیده برود. ازجمله آثار ژانت آفاری «زن و جنسیت از نگاه مشروطه»، انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، قانون اساسی در انقلاب مشروطیت (مقایسه تطبیقی با قانونهای اساسی بلژیک، فرانسه و دیگر کشورهای اروپا)، همچنین سیاست جنسی در ایران معاصر Sexual Politics In Modern Iran است. وی با اشاره به اینکه تغییرات زیادی در زمینه روابط جنسی و ازدواج روی داده، معتقد است ایران هم در مرحله وقوع یک انقلاب جنسی است، اما این سنتشکنی بدون آگاهی و علم، به جایی نمیرسد. او با تأکید بر اینکه، شرط اول انقلاب جنسی، آگاهی و انتخاب است. میافزاید: برای من شکی نیست که در ایران هم مثل جاهای دیگر، با انقلاب جنسیای که در حال رخ دادن است، توقعات مردم از این که رابطه جنسیشان در ازدواج خوب باشد، بیشتر خواهد شد و این به طلاقهای بیشتری در آینده خواهد کشید. توجه داشته باشیم که ازدواج یک سنت بسیار قدیمی است و اکثراً به وسیله کمک خانواده سر پا نگه داشته شدهاست. وقتی نقش خانوادهها کمرنگ و کمرنگتر گردد [و آمیزش و نوع رابطه مهمتر بشود]، سنت ازدواج هم ضعیف و ضعیفتر میشود و این پدیده در ایران هم در شُرف وقوع خواهد بود. ژانت آفاری در یک مصاحبه تصریح میکند: اکثریت ملت ایران ارزشهای دینی را قویا حفظ میکنند، قویاً. اما بخشی هم خواهان جدایی دین و دولت هستند و یک فرد مذهبی با ارزشهای مترقی میتواند به این روند کمک کند. این واقعیت را نباید دست کم بگیریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وارتو طریان، بازیگر و کارگردان تئاتر
وارتو طریان Վարթո Տերյան (لالا) بازیگر و کارگردان تئاتر، ارمنیتبار و نخستین بانوی ایرانی بود که نمایشنامهای را کارگردانی کردهاست. وارتو طریان همچنین از اولین زنانی است که روی صحنه رفت. وی در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در تبریز دیده به جهان گشود. بعدها عازم سوئیس شد و در رشته تئاتر تجربه اندوخت و همزمان با تحصیل در سوئیس فن بیان را نیز فرا گرفت. وارتو طریان پس از بازگشت به ایران به گروه تئاتر «انجمن دوستداران تئاتر» پیوست و همراه همسرش در نمایشهای متعددی به روی صحنه آمد و بیش از ۲۵ سال در این عرصه به فعالیت پرداخت.
استودیو دراماتیک که آرتو طریان آن را اداره میکرد، جایگاه خاصی در بین جوانان داشت. او در رشت، نمایشنامه کمدی «مجسمه مرمری» را در سه پرده، به صحنه آورد. زمستان ۱۳۱۳ (۱۹۳۳ میلادی) نمایشنامه «تهدید» اثر «فرونده» هم به کارگردانی وارتو طریان اجرا شد و با استقبال هنردوستان مواجه گردید. وارتو طریان استاد دکلمه بود و در جامعه باربُد شعر «شمع و پروانه» سعدی شیرازی را به زیبایی اجرا کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. او استاد زبان فرانسه هم بود و در «دارالمعلمین تهران» زبان و ادبیات فرانسه تدریس میکرد. وارتو طریان در سال ۱۳۵۳ خورشیدی به میهمانی خاک رفت. وی مادر آلنوش طریان، «مادر نجوم» و «بانوی اختر فیزیک ایران» است. اگر فرصت شد در باره او مینویسم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نورالهدی منگنه و جمعیت نسوان وطنخواه
نورالهدی منگنه روزنامهنگار، نویسنده و از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود و مجله بیبی را از سال ۱۳۳۴ منتشر کرد. او عضو جمعیت نسوان وطنخواه بود و در چند نشریه مقالههایش را منتشر میکرد. نورالهدی منگنه کتابهایی هم دربارهٔ اخلاق و روش خانواده، آداب معاشرت و ترتیب منزل نوشتهاست. وی از زنان پیشرو در جنبش زنان بود و بیشتر روی سوادآموزی زنان تمرکز داشت و مانند بسیاری دیگر از زنان روشنفکر آن زمان آگاهی و کسب دانش را راه اصلی گریز از زندگی در خرافه و جهل میدانست. نورالهدی منگنه بنیانگذار کلاسهای سوادآموزی زنان در جمعیت نسوان، عضو کانون بانوان و از همکاران فعال مجله زبان زنان بود. خودش نوشتهاست: «جمعیت نسوان وطنخواه از بانوان ترقیخواه در سال ۱۳۰۱ شمسی تشکیل گردید. جمعی از بانوان کمر همت بسته بودیم برای بنیانگذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات و بهطور کلی برای بهبود عالم زنان قد عَلَم کرده بودیم...»
جمعیت نسوان وطنخواه اولین انجمن زنان بود که به صورت عملی دست به اقداماتی برای آموزش زنان زد. ایده اصلی تشکیل اکابر برای زنان توسط نورالهدی منگنه مطرح شد. او که برای تشکیل مدارس زنان تلاش زیادی داشت به صورت هفتگی جلساتی را برای زنان برگزار میکرد تا آنها را با حقوق اصلی خودشان آشنا سازد. از نورالهدی منگنه علاوه بر مقالات و نوشتههای متنوع در زمینه آموزش و امور مربوط به موضوعات اجتماعی و زنان آثار دیگری هم به یادگار ماندهاست. وی دیوان شعر هم دارد و شعر «گلگشت» و «تگرگ» او زیبا است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرخ رو پارسا، اولین مدیرکل زن در ایران
خانم فرُّخرو پارسا اولین مدیرکل زن در ایران در سال ۱۳۳۹ و نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. وی در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا از ۵ شهریور ۱۳۴۷ تا ۱ مهر ۱۳۵۴ وزیر آموزش و پرورش ایران بود. پیش از آن وی نماینده تهران در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی (سال ۱۳۴۲) بود. فَرُّخرو پارسا اسفند سال ۱۳۰۱ در قم به دنیا آمد. مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخدین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید»
فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در دبستان هما در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی راه یابد. در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد. او علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانشآموخته شده بود طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد. سال ۱۳۳۳ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تأسیس نمود. فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی، وی عهدهدار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخرو پارسا جلوگیری کنند. فرخرو پارسا در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. وی بعد از انقلاب، با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و…» در دادگاه خلخالی محاکمه و به عنوان «مفسد فی الارض» در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ تیرباران شد. اینکه خانم فرخ روپارسا آن زن دلسوز و دانشمند، و امثال ایشان اراده نیک داشتند تردیدی نیست اما کم نبودند صاحبان اراده نیک که خواسته و ناخواسته، در خدمت قدرت حاکم بودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ننه علی» و ۲۰ سال زندگی در قبرستان
مادری برای اینکه یک لحظه فرزندش را که گفته میشود پیش از انقلاب در رویارویی با نیروهای امنیتی جانباخته بود، تنها نگذارد، مدت ۲۰ سال بصورت شبانه روز کنار مزار پسرش زندگی میکرد. او (نه نه علی) وقتی در سال ۵۸، با خبر میشود فرزندش در اهواز دفن شده است، از تهران راهی آن شهر میشود و شب و روز در کنار مزار پسرش بیتوته میکند. پیکر فرزندش را به بهشت زهرا منتقل میکنند و ننه علی، همانجا از سال ۵۸ تا ۷۸ تک و تنها در یک اتاقک فلزی کنار قبر فرزندش زندگی کرد. اتاقکی که تا مدتها نه برق داشت نه وسیله گرمایشی و سرمایشی.
...
بعد از سال ۷۸ به سختی بیمار و زمینگیر شد و به اصرار تنها دخترش به خانه وی رفت اما هرچند ماه یک بار برمیگشت کنار مزار فرزندش و میگریست. او نه دنبال سیاست بود و نه این که نامش مطرح شود. مادری بود که در غم از دست دادن فرزندش رنج میبُرد و لحظه ای تحمل دوری از فرزندش را نداشت. برای همین با وجود تمام سختیها میخواست که در کنار مزار پسرش زندگی کند. نه نه علی، فروردین سال ۱۳۹۱ درگذشت و همانجا کنار فرزندش به خاک سپرده شد. نام و شهرت پسر او و اینکه چرا و کجا کشته شد، بر من معلوم نیست.
این بحث ادامه خواهد داشت
پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook