تاریخ جهان دادگاه جهان است (۷)
انقلاب فرانسه ، طلوع باشکوه خورشید
در ادامه آشنایی با سر فصلها و نقاط عطف تاریخ جهان، به واقعه بسیار مهمی که اواخر قرن هجدهم میلادی اتفاق افتاد میپردازم. پیش تر، دوران کلاسیک باستان، قرون وسطی، رنسانس، عصر روشنگری، انقلابِ صنعتی و انقلاب آمریکا را توضیح دادهام. اکنون به قسمت هفتم «تاریخ جهان دادگاه جهان است» - انقلاب فرانسه Révolution française میرسیم که طلوع با شکوه خورشید لقب گرفتهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقلاب فرانسه و حق مقاومت در برابر ستم
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری لائیک در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در سراسر اروپا شد. آن دگرگونی بزرگ سرآغازی قدرتمند برای آزادی بشر از زنجیرهای سیاسی دنیای قدیم و بوجود آورنده جهان جدیدی بود که به همراه خود ظرفیتها و فضاهای تجربه نشده بسیاری (ازجمله حقوق شهروندی و حق مقاومت در برابر ستم) به ارمغان آورد.
(ژوزف دومسر، از مخالفین انقلاب فرانسه گفتهاست که کلمه شهروند قبلاً وجود داشته است...)
...
تاریخچه حقوق شهروندی به دوران انقلاب فرانسه در قرن هیجدهم باز میگردد. همچنینحق شورش، یک ماه پس از آغاز انقلاب از طرف مجمع ملی فرانسه تصویب شد و بعداً به مقدمه قانون اساسی ۱۷۹۱ تبدیل گردید که در جهانی کردن اندیشه حقوق بشر نقش بسیار مهمی داشت. انقلاب فرانسه، حق «مقاومت در برابر ستم» را از جمله «حقوق طبیعی و غیر قابل نفی بشر» اعلام نمود. البته، پیشتر در شماری از متون به حق مقاومت در برابر ستم اشاره شدهاست از جمله آیه ۳۸ سوره حج. وقتی ستمگران کارزاری را تحمیل میکنند ستمدیدگان حق مقاومت و ایستادگی دارند اُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا - اما صحبت بر سر دستاوردهای بشر در مبارزه اجتماعی است، بویژه وقتی به این نتیجه درست میرسد که حوزه دین و دولت باید از هم جدا باشد.
به انقلاب فرانسه برگردیم. شماری از پژوهشگران معتقدند انقلاب فرانسه با سقوط زندان باستیل در سال ۱۷۸۹ آغاز شد و سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت قدرت را گرفت، به پایان رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چمچهای قطران، کوزهای عسل را ضایع میکند
انقلاب فرانسه با نابودکردن بقایاى فئودالیسم و با آزادساختن دهقانان از قید حقوق اربابى و عشریه(ده یک) کلیسایى و وحدت بخشیدن به تجارت در سطح ملى، شاخص مرحلهاى تعیینکننده در تکامل سرمایهدارى محسوب میشود. انقلاب فرانسه زمینه را برای اصلاحاتی فراهم نمود که طی آنها نهادهای موجود در جامعۀ بشری، پوستههای کهنه و کرمخوردۀ خویش را میاندازند و مضمونی تازه به خود میدهند.
...
طی آن واقعه عظیم ،با هدایت دانشوران و فرهنگورزان(که هیچ انقلابی از آن بینیاز نیست)، از آزادیهای منفی هم دفاع میشد که به معنی فقدان هر گونه اجبار و فقدان موانع خارجی بر سر ارادهٔ شهروندان است. دولت در همه چیز دخالت میکرد و خواسته فرودستان این بود که از زندگی خصوصی افراد بیرون باشد. انقلابیون خواستار توسعهٔ جهانی بودند که در آن دولت از مداخله در امور شهروندان ممنوع باشد یا حداقل میزان دخالتهایش خیلی زیاد نباشد.
اگرچه انقلاب فرانسه در جهت زیروروکردن ساختهاى اقتصادى و اجتماعى موجود، چارچوب سیاسى رژیم کهن را درهم شکست و امتیازات محلى و تبعیضات ایالتى را از میان برد، اگرچه پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکلهای مبتنی بر اصول جدایی دین از دولت، دموکراسی و حقوق شهروندی پدید آمد، با این حال این تغییرات با بگیر و ببندهای بسیار و با اعدامهای هولناک آلوده شد و امثال روبسپیر که پیش از پیروزی برای دیگران و حتی برای نظایر دانتون پروندهسازی میکردند و پاپوش میدوختند، مثل قطران سیاه، عسل مصفای انقلاب را آلودند. به قول آن ضرب المثل روسی:
.Ложка дёгтя портит бочку мёда «چمچهای قطران، کوزهای عسل را ضایع میکند»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلیسا هم مردم را سرکیسه میکرد
دربارهٔ طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. برخی این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشراف فئودال و اعضای سرمایهگرای طبقهٔ متوسط جامعه دانستهاند. تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکتهای اصلاحی و مربوط به قشر متوسط جامعه بودهاست. مطابق این نظریه این جنب و جوش همزمان با حرکتهای مردمی حقوقگیران شهری جدید و روستاییان ایالتنشین پیش آمد.
...
اما آنچه جای چون و چرا ندارد این است که جنگهای لویی پانزدهم، فرانسه را به مرز ورشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم نیز در زمان انقلاب آمریکا (علیه بریتانیا) از مستعمرهنشینها حمایت میکرد و همین، به شدت اوضاع بد مالی حکومت میافزود. جدا از صدمههای اجتماعی حاصل از جنگ، سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه هم بذر اعتراض میکاشت. از سوی دیگر پاپهای دروغین کلیسای کاتولیک که بزرگترین ملکدار کشور بودند مردم را سر کیسه میکردند. قحطی، نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی، آمار رو به تزاید بیکاران و قیمت بالای نان، همه و همه بر نارضاییها میافزود. ریخت و پاش دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای نیز «مزید بر علت» بود و همه را عاصی میکرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیه انقلاب نازل شد !
فراموش نکنیم که آن تحول بزرگ نتیجه ایدههای کسانی است که دهها سال پیش از انقلاب اندیشهورزی کرده، به پرسشها دامن میزدند. البته نهضت روشنگری قرن ۱۸(میلادی) بهسهم خود زمینه را برای واژگونکردن رژیم سابق فراهم کرده بود. حملههای بهحق امثال «ولتر» به ارباب کلیسا و حکومت مطلقه، نظرات مترقی منتسکیو، بخصوص که تفکیک سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه در اداره کشور را فورمولبندی کرد، تلاش دیدرو و جان لاک و و اصحاب دایرهالمعارف، طرح نظریه حاکمیت مردم که از سوی ژان ژاک روسو مطرح شد، در کنار خالیشدن خزانه عمومی و فساد دستگاه نالایق و بیدادگر مالیاتی، مردم فرانسه را به ستوه آورد و وعدههای پوشالی و اصلاحات مالی و رفوکاری هم نتوانست آب رفته را به جوی بازگرداند. مردم بیدار شده بودند و زیر بار ستم نمیرفتند. خانه از پای بست ویران بود و چاره کار، دگرگونی عمیق سیاسی اجتماعی و زیر و زَبر شدن همه چیز.
اینگونه بود که آیه انقلاب نازل شد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندان باستیل فتح میشود
حوادث انقلاب فرانسه را از آغاز آن پی میگیریم.
تابستان ۱۷۸۹ پادشاه فرانسه، لویی شانزدهم، اعضای مجلس رابه کاخ ورسای فرا میخواند تا بحران مالی کشور را مهار کنند این اولین نشست این مجلس (بعد از ۱۷۵ سال) پس از سال ۱۶۱۴ در دوران لویی سیزدهم است. مجلس البته طبقاتی بود. یعنی برخی عزیز تر یا بهتربگویم عزیز درُدانه بودند. هفدهم ژوئن همان سال طبقه متوسط مجلس از به اصطلاح نجبا و شُرفا، جدا شده و خود را مجمع ملی مینامند و همقسَم میشوند تا قانون اساسی جدید را تدوین کنند.
...
۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹ مردم خشمگین پاریس به اسلحهخانه سلطنتی هجوم میآورند و سی هزار تفنگ سر پُر را مصادره نموده، به زندان باستیل هجوم میبرند. باستیل زندان بزرگی بود در پاریس که شماری از مخالفان دولت و سلطنت در آن اسیر بودند. مدافعان باستیل به جمعیت تیراندازی کردند اما فایده نداشت. نیروهای مهاجم به داخل دژ سرازیر شده و باستیل را به آتش کشیدند. انقلابیون فرانسوی سقوط باستیل را فوران آزادی در دنیای نو توصیف کردند.
...
چهارم اوت ۱۷۸۹ مجلس ملی حقوق فئودالی را لغو نموده و کمی بعد بیانیه حقوق بشر و شهروندان فرانسه را تصویب میکند. بر طبق این بیانیه، آزادی، یک حق طبیعی محسوب شده و تساوی تمام شهروندان در برابر قانون تضمین میگردد.
۵ اکتبر ۱۷۸۹ کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه مییابند. در همین روز جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل میدادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی نموده و با خشم زیاد فریاد نان نان سر میدهند. ما گرسنه هستیم... نان میخواهیم...نان...نان...
اگرچه انقلاب فرانسه در اصل علیه نجبای فرانسه و بقایای فئودالیسم فرانسه بود ولی تظاهرکنندگان اعضای خانواده سلطنتی را دستگیر نموده و کشان کشان با خود به کاخ تویلری، در پاریس میبرند.
دوم نوامبر ۱۷۹۰ دولت داراییهای کلیسا را مصادره میکند.
۲۱ ژوئن سال ۱۷۹۱ پادشاه و خانوادهاش سعی در فرار از فرانسه دارند، اما در مرز گیر میافتند و آنها را به فرانسه برمیگردانند.
۱۴ سپتامبر سال ۱۷۹۱ لویی شانزدهم، قانون اساسی جدید را امضا نموده و سلطنت مشروطه را میپذیرد.
اوت ۱۷۹۲ پادشاه عزل و دستگیر میشود و پس از آن اعدامهای به اصطلاح انقلابی آغاز میگردد و خشک و تر را با هم میسوزاند.
۲۲ سپتامبر ۱۷۹۲ در فرانسه انتخابات برگزار میشود و برای اولینبار در تاریخ آن کشور، هر فرانسوی از حق رأی برخوردار است. رژیم در فرانسه جمهوری، و دولت مردمی اعلام میگردد.
۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ لوئی شانزدهم به گیوتین سپرده میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پروندهسازان دُور برمیدارند
سپتامبر ۱۷۹۳ پروندهسازان پیشین، صاحبعلّه انقلاب شده، دوره وحشت و ترور در فرانسه شروع میشود. خیلیها به اتهام دشمن مردم، عامل نفوذی اشراف در انقلاب و مخالفان جمهوری اعدام میشوند. فهرست اعدامیان به انقلابی نامدار فرانسه دانتون هم رسید و او را هم کشتند. دانتون در هنگام رفتن به سوی گیوتین در مقابل خانه روبسپیر فریاد زد: آهای روبسپیر یادت باشد تو هم به دنبال من خواهی آمد.
...
این دوره زمانی است که ژاکوبینها Jacobins(به اصطلاح هواداران تغییرات ریشهای)، به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را در دست میگیرند. این دوره ۱۰ ماه بطول میانجامد و شبی سیاه را بر فرانسه حاکم میشود.
(ژاکوبنها چون در صومعه ژاکوبوس -دومینیکن - واقع در خیابان سن ژاک پاریس گرد هم میآمدند بدین نام مشهور شدند. این صومعه در هنگام انقلاب یکی از مراکز مهم تجمع مردم بود.)
...
۱۶ اکتبر ۱۷۹۳، همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت هم اعدام میشود. پروندهسازان، بیاخلاقی را به اوج رسانده و پسر خردسال ماری آنتوانت را در دادگاه آوردند تا علیه مادرش بگوید که وی(مادر) به او سوءنظر و افکار آنچنانی داشته و به او وَر میرفتهاست! این کودک که لوئی هفدهم نام داشت در ده سالگی درگذشت.
...
آیا اعدام لویی شانزدهم و همسرش ماری آنتوانت پایه های تحکیم دموکراسی برآمده از دل انقلاب را محکم کرد؟ ابدا. آیا قانون اساسی جدید به آرمان دموکراتیک انقلابیون فرصت ظهور داد؟ البته که نه. انقلاب فرانسه نیز، خیلی زود نشان داد که انقلاب به فرزندان خود پشت میکند.
یادآوری کنم که روبسپیر، صاحب علّه پُرمدعای آن بگیر و ببندها و اعدامها، سالهای آغازین انقلاب، یکی از مدافعان حقوق فردی بود و کلمه آزادی و آزادی مخالف از زبانش نمیافتاد اما جدا از خودکامگی پنهانش، از بس ژاکوبنها بادش کردند و برایش هورا کشیدند دیکتاتور خون آشامی شد و جز «گیوتین»، آرمانی در انقلاب برای خود تعریف نمیکرد. خودکامگی در سیمای روبسپیر هم تاثیر گذاشته و او زشت مینمود. ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴ با اعدام روبسپیر و ۲۱ تن از یارانش دوره وحشت فروکش میکند و از آن به ترمیدور Thermidorian Reaction یاد میکنند. دوره وحشت پایان میپذیرد اما زخمش تا همیشه ماندهاست. در لایههای عمیق این مهد دموکراسی و آزادی، انبوهی از سرهای بریده، سرهای پر شور امثال دانتون دفن شدهاست. حتی لاووازیه شیمیدان را به گیوتین سپردند.
۲۲ اوت ۱۷۹۵ یک دولت جدید متشکل از پنج مقام اجرایی و دو حقوقدان عالیرتبه تشکیل میشود اما چندان موفق نیست و نارضایتی بوجود میآورد و تهیدستان بار دیگر به کوچه و خیابان میریزند. بزرگترین ضربه امثال روبسپیر زمینهسازی برای ظهور یک ژنرال ارتش بنام ناپلئون بناپارت بود که صدای چکمههایش به گوش میرسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ناپلئون سلطنت مشروطه به فرانسه بازگشت
ناپلئون بناپارت که در وقایع بعد از انقلاب کبیر فرانسه بتدریج رشد کرده بود و در جنگهای مختلف فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده داشت، در سال ۱۷۹۹، طی یک کودتا خود را پیش انداخت و عملاً قدرتمندترین فرد کشور شد.
ناپلئون پنج سال بعد از کودتا، با دهنکجی به انقلاب کبیر خود را امپراتور فرانسه خواند. بتهوون که پیشتر سنفونی شماره ۳ خودش را به ناپلئون بناپارت تقدیم کرده و در اصل در ستایش سه شعار انقلاب یعنی «آزادی و برابری و برادری» تصنیف نمود.
(Symphony No. 3 in E flat major Op. 55) وقتی شنید ناپلئون به خود لقب امپراطور داده، به قدری عصبانی شد که به سمت میزی که نسخهی دستنویس اثر بر روی آن قرار داشت رفت و با مداد به قدری روی اسم ناپلئون خط کشید که کاغذ پاره شد.
وی نام آن سنفونی را از بناپارت به Eroica (قهرمانانه) تبدیل نمود.
...
خلاصه، با ناپلئون سلطنت مشروطه به فرانسه بازگشت. بعدها نظام جمهوری جایگزین شد تا این که برادرزاده ناپلئون مشهور(ناپلئون سوم)، کودتا کرد و امپراتوری دیگری به راه انداخت. از آن دوره به بعد در فرانسه جمهوریهای متعّدد شکل گرفته است که از شرح آن میگذرم...
...
اگرچه انقلاب فرانسه در ۱۷۹۵ شکست خورد و در ۱۸۱۵ نابود شد، اما آثار و نتایج آن قابل انکار نیست.
- فئوالیته زمین خورد و قدرت بدست طبقهی بورژوا و سرمایهداران افتاد.
- پاریس مرکز افکار آزادیخواهانه در اروپا گردید.
- جنگهای انقلاب فرانسه و نبردهای ناپلئون سازمان کهن اروپا را در هم ریخت و رونق ناسیونالیسم را تسریع کرد.
- ملت برای اولین بار پس از انقلاب فرانسه معنای سیاسی پیدا کرد و به مقوله سیاسی تبدیل شد.
- ایدئولوژی انقلاب فرانسه و نتیجههای آن باعث شد رومانتیسم، بر مؤلفههایی چون هنر، شور، هیجان، تخیل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها بیشتر تکیه کند و جانی تازه بگیرد. و....
(رُمانتیسم عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپا است، که بیشتر در آثار هنرهای تجسمی، ادبیات و موسیقی نمایان شد.)
پانویس
لیدی گاگا و انقلاب فرانسه
ترانه آغاز و پایان فایل صوتی از «لیدی گاگا» است.
لیدی گاگا به سال ۱۷۸۹میلادی و فرانسهِ زمان انقلاب، اشاره می کند. به نابرابری، فئودالیسم، ستم اشراف، مالیاتهای سنگین، فتح زندان باستیل توسط مردم و به نان مسئله اصلی مردم فقیر فرانسه در آن دوران. لیدی گاگا به شورش زنان و عصیان و اعتراضشان در کاخ ورسای علیه پادشاه، ستم کلیسا، دوران وحشت، و به جنگهای ناپلئون و... هم تلگرافی گریز میزند. بخشهایی از ترانه لیدی گاگا (در مورد انقلاب فرانسه):
Inequality. The relics of feudalism. Revolution in France…
La la Liberte ... A Revolution.
Don’t want no taxes, I’m paying too much…I need my bread. Bread bread bread…
There was a famine. The peasants wouldn’t pay. Bad malnutrition and tooth decay.
It went from famine to Napoleon’s war. You and me, let’s start a revolution.
We will not take this poverty anymore. You and me let’s start a revolution…
The month of August, 1789. No feudalism, Declaration of Rights…
Women of Paris march down to Versailles. Carrying weapons the French king they defied.
You give us bread. Bread! Bread or we’ll stab you dead!
A new constitution. With a limited monarchy. It was a bad time for France…
We will not take it Louis XVI must die. Tension heightened by our revolution.
Radical political mobs unite to start a revolution in France…
Walk, walk, scaffold baby. Guillotine was going crazy. Take heads of kings and ladies…
Don’t want no church. Catholicism is dead. No room for God. Worship reason instead…
Ooh, oo, oo la la. Coup de tat. Ooh oo, oo la la. Napoleon’s here !
منابع
- دایره المعارف مصاحب
- کارل مارکس، هیجدهم برومر لویی بناپارت
- مارک تواین، نوشتار درباره انقلاب فرانسه
- محمد حسین بهرامی، انقلاب کبیر فرانسه
- ژوزف دومسر، تأملاتي درباره انقلاب فرانسه
- احمد نقیب زاده، سیاست و حکومت در اروپا
- بیانکاماریا فونتانا، ابداع جمهوری مدرن،
- ايرج پزشک زاد، مروري بر تاريخ انقلاب فرانسه
- ادموند برک، رسالهای در مذمت انقلاب فرانسه
- میشل وول، انقلاب فرانسه
- دانيل ريور، تاريخ جامع کشور فرانسه
- راس ئي دان، تاريخ تمدن و فرهنگ جهان
- آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب
- مرتضی راوندی، تاریخ تحولات اجتماعی
- نوشتههای خودم در ویکیپدیا
- A La Volonte du Peuple - Bing video
آدرس ویدیو
...
در همین زمینه
تاریخ جهان دادگاه جهان است
تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک
...
سایت همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook