زنانی که شکست را شکست دادند (۱۶)
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم، و هشتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم [روی هر قسمت میتوان کلیک کرد و دید] -
بعد از اشاره به جمعیت نسوان وطنخواه، توضیح کوتاهی دادهام در مورد قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، توران میرهادی، فاخره صبا، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری، روشنک داریوش، زند دُخت شیرازی، آذر رهنما، تانیا آشوت هاروتونیان، ژانت آفاری، وارتو طریان، نورالهدی منگنه، فرخ رو پارسا، نه نه علی، صدیقه سامی نژاد (روحانگیز)، مریم فیروز، پردیس ثابتی، شهناز آزاد، مهین اسکویی، ایران دَروّدی، ژاله آموزگار، منیر فرمانفرمائیان، قمر آریان، سرور کسمایی، ویدا حاجبی، لیلی افشار، هنگامه(یاشار) مفید، صدیقه سادات رسولی (روشنک)، پوران بازرگان، نسرین معظمی گلپایگانی، نسرین خسروی، لیلیت تریان، هاجر تربیت، معصومه سیحون، پَری بَرکِشلی، مریم میرزاخانی، ژاله کاظمی، مولود عاطفی، پرستو فروهر، سیمین غانم، شکوه ریاضی، طلیعه کامران، ملکه برومند، فاطمه قاضیها، لیلا اسفندیاری، منیر وکیلی، عاطفه گرگین، لیلی متیندفتری، مینو جوان، تاجالسلطنه، خانم موچول - بتول رضایی (پروانه)، سیمین بهبهانی، فرزانه تائیدی، بیبیخانم استرآبادی، فهیمه یمین اسفندیاری (فهیمه اکبر)، فروغ فرخزاد، سیما مافیها، ملکتاج محمدی(ملکه خانم)...
در این بخش به چند نفر دیگر اشاره میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطمه واعظی پریسا
که آنجا بر مزارم نو جوانان - بهجستوخیز بازی پای کوبند
طبیعت پردهها سازد نمایان - ز صبح فروردین تا شام اسفند
پریسا (فاطمه واعظی)، زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۳۲۸ در شهر شهسوار، خواننده، ردیفدان و استاد هنر آواز ایرانی است. پریسا خانم که صدای خوش را از پدر و پدربزرگ به ارث برده، در دوران تحصیل، در مسابقات هنری مدارس در رشتهٔ آواز رتبهٔ اول را در بین تمام دانشآموزان سراسر کشور کسب کرد. استعداد و نبوغ موسیقاییاش، توسط محمود کریمی، که در آن زمان از اعضای هیئت داوران بود، کشف شد و بعد از آن آموزش موسیقی سنتی ایرانی -دستگاهها و ردیفها- را زیر نظر وی آغاز کرد. بعد از دو سال آموزش، پریسا به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و به مدت پنج سال فعالیت خود را با آن وزارت خانه ادامه داد. در این دوران اجراهایی در تلویزیون و کنسرتهایی در تهران و شهرستانها برگزار کرد و نیز همراه با گروههای مختلفی که در آن وزارتخانه فعال بودند، کنسرتهایی در خارج از کشور به هدف معرفی موسیقی سنتی ایران برگزار نمودند.
پریسا خانم پس از چندی با دکتر داریوش صفوت آشنا شد و به درخواست وی، به استخدام مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی درآمد. مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به سال ۱۳۴۷ توسط داریوش صفوت راهاندازی شده بود و برخی از استادان بهنام موسیقی ایرانی همچون نورعلی خان برومند، سعید هرمزی و عبدالله خان دوامی و محمود کریمی توانستند گروهی از هنر جویان نخبه را پرورش و تحویل جامعه موسیقی بدهند که به جنبش احیاء در موسیقی ایرانی شهره شد. پریسا در این دوران در محضر استاد دوامی نیز با سبک اجرای تصنیفهای قدیمی و آواز سنتی آشنایی پیدا کرد و پس از چندی فعالیت در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی، در سه دوره از جشنهای شیراز شرکت نمود و آوازهٔ هنرش فراگیر شد. مجموعه فعالیتهایی که در این دوران انجام داد عبارتند از شرکت در سه جشن هنر شیراز، اجرای چند برنامه در تلویزیون، دانشگاه تهران، باغ فردوس، تئاتر شهر و اجرای کنسرتهای متعدد در خارج از کشور.
با محدود شدن فعالیتهای هنرمندان زن بعد از انقلاب، فعالیتهای اجرایی ایشان هم متوقف شد و تنها به تدریس موسیقی ادامه داد. آخرین کارش سال ۱۳۵۷ در فستیوالی در ژاپن بود و بعد از آن در سن ۲۶ سالگی بازنشسته شد، بازنشستگی اجباری. سال ۱۳۶۸ مرکز حفظ و اشاعه موسیقی از او دعوت نمود تا برای خانمها تدریس کند. مدت کوتاهی به این کار مشغول شد اما بعد به دلیل مسایلی که پیش آمد از آنجا هم بیرون آمد و در منزل خودش تدریس کرد. پریسا با همه آزارها مهاجرت نکرد و در ایران ماند. معتقد بود «این موسیقی، موسیقی خارج از کشور نیست… یک نوع موسیقی معنوی است که کاملاً ریشه در فرهنگ معنوی و عرفانی مملکت ما دارد…» بعدها آخوندها تبلیغ کردند که کنسرتهای بانوان برای بانوان آزاد است، اما وی هیچگاه در این زمینه فعالیتی نکرد. میگفت من اعتقادی ندارم که فقط باید برای خانمها خواند. این نوع موسیقی به جنسیت آدمها کاری ندارد و با روح انسانها سر و کار دارد. پریسا پس سالیان دراز سکوت، در سال ۱۹۹۵ با اجرا در لندن، به صحنه بازگشت و آلبوم بازآمدم را منتشر نمود. از آن پس، در جشنوارههای دیگر هم به اجرای کنسرت پرداخت که از ذکر آن میگذرم. از آلبوم تصنیفهای پریسا موارد زیر یادم هست:
آلبوم بازآمدم، آلبوم دستگاه نوا، آلبوم ماهور، آلبوم شرح عشق، آلبوم «شوریده، «گل بهشت و آلبوم SIMPLICITY (سادگی)
پریسا روی این موضوع زیاد تأکید کردهاست که موسیقی هنری والا و مقدس است نه ابزاری برای کسب منافع مادی. گفتهاست: موسیقی برای من بهترین وسیله پرواز به عالم دیگر بود و هر زمان به توجه به مبدأ و راز و نیاز با او نیاز داشتم، موسیقی را مؤثرترین ابزار مییافتم. عالم مجردات، دنیای لطافتها و زیباییهاست و تا روح از تعلقات دنیای مادی آزاد نشود و شفاف و لطیف نشود، به آن زیباییها پی نخواهد برد. «اگر هر چه کثافت در وجودمان است دور ریختیم، و مثل نی از داخل پاک شدیم، نایی نی خواهد زد. او همیشه آماده است. ما باید خود را آماده و پاک کنیم، تا او بنوازد» *. متأسفانه آن قسمت از موسیقی سنتی ایران که فراموش شدهاست و اکثر هنرجویان و طالبین موسیقی سنتی کمتر به آن توجه دارند، یا اساساً به آن اعتقاد ندارند، همین قسمت از موسیقی است. پریسا به موسیقی همان نگاهی را دارد که برخواسته و ملهم از دیدگاه عرفان شرقی است. در این مسیر او تحت تأثیر دو چهره برجسته در این حوزه قرار دارد. داریوش صفوت و نورعلی الهی. پریسا بر این باور است که نورعلی الهی بیشترین تأثیر را در شکلگیری شخصیت هنری او داشتهاست. به باور وی «موسیقی سنتی ایران، بر پایه احساسات معنوی به وجود آمدهاست و موسیقیدانان قدیم ایران بیشتر به نیازهای روح توجه داشتند و بر حسب عوالم روحی به خلق آثاری پرداختهاند. این بخش از موسیقی آنچنان اهمیت دارد که میتواند بُعد مادی و جسمانی آن را کاملاً تحتالشعاع قرار دهد»
اضافه کنم که پریسا با توجه به رویکرد و نگاه عرفانی خود در موسیقی، در بیشتر آوازهایی که تا به امروز خوانده از اشعار «حافظ»، «مولانا»، «سعدی»، «شیخبهایی»، «نظامی»، «عراقی»، «عطار» و «نیاز جوشقانی» بهره گرفتهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رُزیتا شرف جهان
رُزیتا شرف جهان، مجسمهساز و نقاش، دانشآموخته کارشناسی ارشد رشتهٔ پژوهش هنر در دانشگاه تهران، یکی از پیشکسوتان گالری داری در ایران است. وی تأثیر بسزایی در کشف برخی هنرمندان دهه هشتاد داشتهاست. من در موزه بیلوتی ایتالیا اثری از ایشان را دیدهام و از ایشان به عنوان یکی از هنرمندان معاصر زن تأثیرگذار نام میبردند. رُزیتا شرف جهان، از نقاشان پیشرو و جسور در هنر معاصر ایران است. دغدغههای برابری و آزادی او را به سوی هنر کشاند. ایشان همچنان از ایدههایش دفاع میکند و آن را در آثارش به نمایش میگذارد. رُزیتا شرف جهان، مدیر یکی از نگارخانههای پیشرو بعد از انقلاب (گالری طراحان آزاد)، است. یکی از آثار ایشان، تابلویی ست که تصویری از بهروز وثوقی را در دوران جوانی نشان میدهد و در آن تابلو، با افزودن چند خنجر، بر کنشی که هیجانهای دختری جوان به یک ستارهٔ سینما را تداعی میکند، تأکید نمودهاست. محو کردن انبوهی از عکسهای خوانندهها و بازیگران زن نیز در پس زمینهٔ همین کار به عنوان ابزاری برای جذب بیننده به سوی سوژهٔ اصلی کار قابل توجه است. رُزیتا شرف جهان، و همفکرانش، برای زنده نگاه داشتن هنر مستقل ایران و انتقال آن از یک نسل به نسلهای بعدی تلاش بسیاری کردهاند. توجه داشته باشیم که بعد از انقلاب ملزومات کار هنری به آن صورت وجود نداشت، و جز یکی دو گالری، جایی نبود تا هنرمندان بویژه آنها که به مجسمهسازی هم علاقه داشتند، کارهایشان را به نمایش بگذارید، نشریات هنری معدود بود و مجموعهدار اصلاً معنایی نداشت، در آن شرایط امثال او تلاش کردند سنتهای نگارگری ایرانی را با هنر مدرن پیوند بزنند. درواقع، آنان انتقال دهنده ارزشهایی بود که برای حفظ و انتقالش، قربانی زیاد داد. قربانی کسانی بودند که ناچار شدند برای امرار معاش خود، مسافرکشی کنند درحالی که نقاشان و هنرمندان توانایی بودند. یا معلم تمام وقت کودکان بشوند، طراحی غرفههای نمایشگاهی یا گرافیک کنند تنها برای اینکه بتوانند دوام بیاورند و بتوانند ایدههای هنری خودشان را داشته باشند و تغییرش ندهند.
...
دغدغه زن و موضوع آن در آثار رزیتا شرف جهان، هویدا است. اضافه کنم که ایشان چندین سال، مُدرّس هنر در دانشگاهها و مدیر کمیته نمایشگاههای انجمن نقاشان ایران بود و با انجمن نقاشان ایران، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان نیز همفکری داشتهاست. در بیش از ۷۰ جشنواره و نمایشگاه گروهی نقاشی و ویدئوآرت در ایران، جمهوری چک، ترکیه، ایتالیا، ژاپن، ارمنستان، فرانسه، هند، آلمان و کانادا شرکت داشتهاست. خودش گفته ما نسل روزهای سخت بودیم و زنده ماندیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
افتخار خانم
افتخار خانم اولین خوانندهٔ زن ایرانی بود که صفحهای از او ضبط شد. در منابع تاریخی موسیقی ایرانی هیچ شرح حالی از او وجود ندارد، روحالله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران فقط به نامش -افتخار- اشاره دارد.
اولین ضبط موسیقی در سال ۱۲۸۴ در ایران صورت گرفت اما هیچ صدایی از زنان ضبط نشد. در سال ۱۲۸۸ گروهی از موسیقیدانان برای ضبط موسیقی به انگلستان میروند اما میانشان هیچ زنی نبودهاست. در سال ۱۲۹۱ شرکت گرامافون به ایران میآید و در طی سالهای ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۳ صدای سه خوانندهٔ زن ایرانی به نامهای افتخار، امجد و زری را ضبط میکند. با توجه به لهجهٔ آنان حدس میزنند که آنها از اقلیتهای مذهبی در ایران بودهاند. آنها تصنیفهایی از عارف قزوینی هم ضبط کردهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملوک ضرابی
ملوک فرشفروش کاشانی معروف به ملوک ضرابی (زادهٔ ۱۲۸۶ خورشیدی در کاشان - درگذشتهٔ ۱۳۷۸ خورشیدی در تهران) خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. او از سیزده سالگی فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. بعداً مدتی نزد اقبال آذر، آواز فراگرفت و صفحههایی از او ضبط شد. از دیگر استادانش حسین طاهرزاده (دو سال)، حاجیخان ضربگیر (یک سال برای تنبک) بودند.ملوک ضرابی با تأسیس رادیو به آنجا رفت و در بعضی از برنامهها شرکت میجست. در نمایشنامههای جامعه باربد بهسرپرستی اسماعیل مهرتاش همکاری داشت و در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی ماهر بود. از وی صفحههای بسیاری باقی ماندهاست. «رعنا» از زیباترین ترانههای ملوک ضرابی است. همچنین تصنیف بسیار قدیمی «دختران سیروس» که مضمونی در مخالفت با حجاب اجباری دارد. سراینده احتمالی این ترانه محمدعلی امیر جاهد و آهنگساز آن احتمالاً مرتضی نیداوود است که به دلیل واهمه از واکنشهای احتمالی متعصبان مذهبی آن دوران به این ترانه ترجیح داده بودند، اسامی آنها به عنوان خالقین این ترانه مخفی بماند. سالها پیش از آنکه ضبط موسیقی فراگیر شود، ملوک ضرابی همه جا میخواند. وی عصر صفحههای سنگی را تجربه کرد و گرامافونهای مدرن را هم با صدایش درنوردید، کاست از او منتشر شد و در زمان حیاتش، نوای خوش موسیقیاش بر سی دی نیز عرضه شد. میگویند بذلهگوییهای ملوک در کنار صدای رسایش، او را محبوب بسیاری از جمله دربار پهلوی کرده بود. ایشان برای سالها گل سرسبد جشنهای تولد محمدرضا شاه پهلوی بود. ملوک ضرابی در سال ۱۳۷۸ در ۱۰۷ سالگی درگذشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لیلی امیر ارجمند
لیلی امیرارجمند (لیلی جهان آرا) متولد ۱۳۱۷، از مدیران آموزشی ایران در رژیم پیشین و از بنیانگذاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. وی لیسانس ادبیات زبان فرانسه را از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد علوم کتابداری و اطلاعرسانی را از دانشگاه راتگرز در نیوجرزی آمریکا گرفت. همسر اول ایشان، مالک یک کارخانه جیر در شهر ری، از وضع مالی خوبی برخوردار بود. لیلی پس از جدایی از وی مدتی را به تنهایی زندگی کرد تا اینکه در سال ۱۳۴۵ با حسینعلی (شاهرخ) امیرارجمند (استاد دانشکده فیزیک دانشگاه تهران) ازدواج کرد و بعد از این ازدواج به لیلی امیرارجمند شهرت یافت. ایشان در مدرسه رازی تهران، همکلاسی خانم فرح دیبا بود و بعدها به جرگه دربار پیوست. او صمیمیترین دوست فرح پهلوی بود و مشاغل متعدد و مهمی را بعهده داشت. جدا از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سایر مشاغل وی عبارتند از:
رئیس کتابخانه دانشگاه ملی (۱۳۴۲–۱۳۳۹)،
استادیار کتابداری دانشگاه تهران،
رئیس کتابخانه شرکت ملی نفت،
عضو هیئت مدیره و موزه علوم و فنون.
لیلی امیرارجمند از اسفند ۱۳۵۳ نیز، با پیشنهاد وزیر علوم و تأیید محمدرضا شاه پهلوی به عضویت شورای آموزش کشور منسوب شد.
درست است که به جرگه دربار پیوست، درست است که همسر یکی از خواهرانش از مسؤولین ساواک در رشت بود و… اما نقش ایشان در بنیانگذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در گسترش ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان ایرانی نقش بی بدیلی داشت، تردید برنمیدارد و من به ایشان احترام میگذارم. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۴ به ابتکار ایشان، ابتدا به صورت یک کتابخانه کودک پایهگذاری شد و سپس در مدت زمان کوتاهی توانست به نهاد فرهنگی و هنری تأثیرگذاری برای گسترش ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان ایرانی تبدیل شود. نخستین همکاران ایشان هما زاهدی، وکیل مجلس و احسان یارشاطر بودند که بعدها آذر شهابی نیز از وزارت آموزش و پرورش به آنها پیوست. یکی از زندانیان سیاسی رژیم شاه فیروز شیروانلو، مترجم کتاب «ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی» از ارنست فیشر، نخستین رئیس انتشارات کانون بود. خانم امیرارجمند گفتهاست در زمانی که آقای شیروانلو به کانون آمد من هیچ اطلاعی از سوابق سیاسی او نداشتم. او که تجربیات زیادی در زمینه چاپ کتاب و با اکثر نویسندگان و دستاندرکاران آشنایی داشت امکاناتی به وجود میآورد که من با این افراد آشنا بشوم. مثلاً محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد)، شاعر، مترجم و نقد نویسی که یکی از بهترین نویسندهها و ادیتورهای آن زمان بود، توسط شیروانلو به من معرفی شد. او بعدها در کانون چندین کتاب قصه به شعر و نثر برای کودکان نوشت، یا سیروس طاهباز، نویسنده و مترجمی که بیش از بیست هزاربرگ از دستنوشتههای نیما یوشیج را گردآوری کرده بود. او هم ازطریق شیروانلو به ما پیوست و از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ مدیریت انتشارات کانون را برعهده داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روحانگیز
بتول عباسی - روحانگیز (۱۲۸۳–۱۳۶۳) خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. وی در سال ۱۲۸۳ در شیراز متولد شد و کارش را از سال ۱۳۰۷ پس از آشنایی و ازدواج با حسین سنجری، شاگرد و همکار کلنل وزیری، آغاز کرد.نام روحانگیز را کلنل وزیری برایش برگزید. به گفته روحالله خالقی کلنل وزیری مایل بود خواننده زنی تربیت شود تا بتواند بعضی از قطعهها را بخواند. در آن زمان تنها زنان عیسوی و ارامنه قادر به این کار بودند. روحانگیز از اولین خوانندگانی است که در قطعههای دوصدایی آواز ایرانی که به ابتکار کلنل وزیری ساخته شد، شرکت کرد. همچنین از اولین خوانندگانی محسوب میشود که قطعههایی برای کودکان خواندهاست. روح انگیز از آغاز تأسیس رادیو (۱۳۱۹) با این مؤسسه همکاری داشت و همراه تار مرتضی نیداوود، پیانوی مرتضی محجوبی و بعدها گروه همنوازی سرخوش، برنامههایی اجرا کرد. او در سال ۱۳۶۳ درگذشت. ازجمله ترانههایی که روحانگیز خوانده، « دردا » شب از خیالت در فغان، هر شب اندیشهٔ دگر کنم، با گلرخان، وصل روی تو جویم، مژده که آمد گل، مژدهٔ بهار و... است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازه ایران
هایده چنگیزیان یکی از اولین زنان رقصندهٔ باله در ایران است. وی از دوران کودکی شیفته رقص بود. بعدها به کلاسهای رقص «مادام یلنا آودیسیان» (۱۲۸۸-۱۳۷۹) رفت و دوران کودکیاش را در کلاسهای آن بانوی هنرمند گذارند و حتی مشقهایش را هم در این کلاسها مینوشت. هایده پس از اخذ مدرک سیکل اول در ۱۶ سالگی به کلن (آلمان) رفت تا باله را در سطح آکادمیک فرا بگیرد. در هنرکدهٔ باله وی در کنکور این رشته نفر اول شد. او شبها در اپرا و تئاتر کلن بیشتر به عنوان سیاهی لشکر کار میکرد. هایده پس از مدتی تصمیم گرفت برای آموزش بیشتر باله به اتحاد جماهیر شوروی برود. وی به سنت پطرزبورگ رفت و در آنجا نیز آموزش دید. پس از آن به ایران برگشت و در تالار رودکی مشغول به کار شد. هایده چنگیزیان فعالیتهای گسترده در سازمان باله ملی ایران داشت، از جمله، به مناسبت گشایش تلویزیون رنگی ایران، باله بیژن و منیژه (آهنگساز: حسین دهلوی) را اجرا نمود. انقلاب که شد، هایده چنگیزیان این بالرین ممتاز شغل و حرفه اش را از دست داد و به ناچار از ایران رفت. ابتدا به ایالات متحده، سپس به آلمان و در نهایت به پرتغال. ۱۲ سال پیش از انقلاب، سازمان ملی باله ایران گشایش یافت و در سظح بین المللی به یکی از شناختهشدهترین سازمانهای هنری ایران تبدیل شد. وی وقتی از گذشته و تالار رودکی، حرف میزند، غرق اندوه شده میگوید تهران، باله ندارد.
«باله را در کوچه گذاشتهایم».
۱۲ سال پیش از انقلاب، سازمان ملی باله ایران گشایش یافت و در سظح بین المللی به یکی از شناخته شده ترین سازمانهای هنری ایران تبدیل شد. باله نوعی رقص است. با وجود اصالت این هنر در فرهنگهای ملل مختلف همانند روسیه، ریشۀ باله را شاید بتوان در ایتالیا یافت. اما در فرانسه بود که باله فرم و شکل امروزی را به خود گرفت. باله همیشه رقصی است روایتکنندۀ موضوع یا داستانی. به عبارت دیگر، باله رقصی روایی است. وقتی آن را به صورت جزء به جزء نگاه میکنیم، در واقع یکسری حرکات کلاسیک و زنجیروار است که توسط طراح رقص، کنار هم قرار میگیرند و با هم ترکیب میشوند و باله را میسازند. هنر رقص و توجه ایرانیان به این هنر ریشه در تاریخ و فرهنگ ایرانزمین دارد. هنر رقص در ایران، آنچنان در ذهن و زندگی ساکنان این سرزمین ریشه دارد که در بسیاری از افسانهها و قصههای رایج در میان قومها و طایفهها، به نوعی این هنر را در مسیر رویدادهای داستانهای خود گنجاندهاند. اما با تمام این توجهات فرهنگی به رقص، باله در این سرزمین نشکفته پرپر شد.
...
هایده چنگیزیان جزو همان نسلی است که هنر باله را با استادان مهمی فرا گرفت که از آنها فقط نامی ماندهاست. همانطور که اشاره شد وی علاوه بر تالار رودکی، در مدرسه باله کلن آلمان، و در روسیه در آکادمی باله واگانو در سن پطرزبورگ، بالشویک تئاتر مسکو، هنرنمایی کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا فنیزاده
دنیا فنیزاده (زاده ۲۰ آبان ۱۳۴۶ در تهران – درگذشته ۸ دی ۱۳۹۵) عروسکگردان اهل ایران بود. وی حدود دو دهه عروسکگردان کلاه قرمزی، شخصیت عروسکی مورد علاقه کودکان ایرانی بود. پدر وی پرویز فنیزاده هنرپیشه محبوب سینمای ایران بود و بازی چشمگیرش در فیلم تنگسیر در یادها ماندهاست. دنیا از کودکی با آثار عروسکی آشنا شد و با تحصیل در رشتهٔ عروسکگردانی برای همیشه در دنیای کودکان و نوجوانان باقی ماند. او هدف و دغدغهٔ مهم زندگیاش را شاد کردن کودکان و نوجوانان میدانست. دنیا فنیزاده نخستین بار در سال ۱۳۶۴ در برنامهٔ عروسکی تلویزیونی «چتر با آواز باران» عروسکگردانی را تجربه کرد. در آن برنامه، ۲ عروسک جوجه وجود داشت که دنیا، عروسکگردانی و آوازخوانی یکی از آنها را بر عهده داشت. وی پس از آن در کاری با نام «زاغچهٔ کنجکاو» و «گربه آوازخوان» حضور داشت و کمکم جای خود را به عنوان عروسکگردان تثبیت کرد. دنیا فنی زاده با برنامهٔ صندوق پست و ورود کلاهقرمزی به آن بود که به شهرت رسید. کلاه قرمزی که اصلاً قرار نبود در این برنامه ماندگار شود اما ماندگار شد و بدل به مشهورترین کار وی گشت. معتقد بود شکل ظاهری عروسک، ساختار بیرونی عروسک چندان مهم نیست بیش از هر چیز سازندهٔ عروسک اهمیت دارد. دنیا سالها به بیماری سرطان گرفتار بود و درد قدرت عروسکگردانی را از او گرفته بود. سال پیش از مرگش با دست چپ عروسکگردانی کرد. وی سرانجام ۸ دیماه ۱۳۹۵ درگذشت.
...
او عروسکگردانی برای فیلمهای سینمایی گربه آوازخوان، کلاهقرمزی و پسرخاله، شهر موشها، مجموعههای تلویزیونی زاغچه کنجکاو، هادی و هدی، بزبز قندی، اتل متل، صندوق پست، قصههای خاله عنکبوت، جقجقه و فرفره، جینگیل و فینگیل، روباه و خروس، دارا و سارا، قصههای آتقی، خونه گلپر اینا، شنگول و منگول، عطر و گلاب بپاشید و کلاهقرمزی را در کارنامه هنریاش دارد. یاد او و پدر هنرمندش آقا پرویز بخیر. که به زار محمد تنگسیر گفت تو را دوست دارم و وقتی تنگسیر (بهروز وثوقی) پرسید واسه چی؟ جواب داد: نمیدونم...نمیدونم.
این بحث ادامه خواهد داشت
پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook