زنانی که شکست را شکست دادند (۱۶)
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم، و هشتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم [روی هر قسمت میتوان کلیک کرد و دید] -
بعد از اشاره به جمعیت نسوان وطنخواه، توضیح کوتاهی دادهام در مورد قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، توران میرهادی، فاخره صبا، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری، روشنک داریوش، زند دُخت شیرازی، آذر رهنما، تانیا آشوت هاروتونیان، ژانت آفاری، وارتو طریان، نورالهدی منگنه، فرخ رو پارسا، نه نه علی، صدیقه سامی نژاد (روحانگیز)، مریم فیروز، پردیس ثابتی، شهناز آزاد، مهین اسکویی، ایران دَروّدی، ژاله آموزگار، منیر فرمانفرمائیان، قمر آریان، سرور کسمایی، ویدا حاجبی، لیلی افشار، هنگامه(یاشار) مفید، صدیقه سادات رسولی (روشنک)، پوران بازرگان، نسرین معظمی گلپایگانی، نسرین خسروی، لیلیت تریان، هاجر تربیت، معصومه سیحون، پَری بَرکِشلی، مریم میرزاخانی، ژاله کاظمی، مولود عاطفی، پرستو فروهر، سیمین غانم، شکوه ریاضی، طلیعه کامران، ملکه برومند، فاطمه قاضیها، لیلا اسفندیاری، منیر وکیلی، عاطفه گرگین، لیلی متیندفتری، مینو جوان، تاجالسلطنه، خانم موچول - بتول رضایی (پروانه)، سیمین بهبهانی، فرزانه تائیدی، بیبیخانم استرآبادی، فهیمه یمین اسفندیاری (فهیمه اکبر)، فروغ فرخزاد، سیما مافیها، ملکتاج محمدی(ملکه خانم)...
در این بخش به چند نفر دیگر اشاره میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطمه واعظی پریسا

طبیعت پردهها سازد نمایان - ز صبح فروردین تا شام اسفند
پریسا (فاطمه واعظی)، زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۳۲۸ در شهر شهسوار، خواننده، ردیفدان و استاد هنر آواز ایرانی است. پریسا خانم که صدای خوش را از پدر و پدربزرگ به ارث برده، در دوران تحصیل، در مسابقات هنری مدارس در رشتهٔ آواز رتبهٔ اول را در بین تمام دانشآموزان سراسر کشور کسب کرد. استعداد و نبوغ موسیقاییاش، توسط محمود کریمی، که در آن زمان از اعضای هیئت داوران بود، کشف شد و بعد از آن آموزش موسیقی سنتی ایرانی -دستگاهها و ردیفها- را زیر نظر وی آغاز کرد. بعد از دو سال آموزش، پریسا به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و به مدت پنج سال فعالیت خود را با آن وزارت خانه ادامه داد. در این دوران اجراهایی در تلویزیون و کنسرتهایی در تهران و شهرستانها برگزار کرد و نیز همراه با گروههای مختلفی که در آن وزارتخانه فعال بودند، کنسرتهایی در خارج از کشور به هدف معرفی موسیقی سنتی ایران برگزار نمودند.
پریسا خانم پس از چندی با دکتر داریوش صفوت آشنا شد و به درخواست وی، به استخدام مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی درآمد. مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به سال ۱۳۴۷ توسط داریوش صفوت راهاندازی شده بود و برخی از استادان بهنام موسیقی ایرانی همچون نورعلی خان برومند، سعید هرمزی و عبدالله خان دوامی و محمود کریمی توانستند گروهی از هنر جویان نخبه را پرورش و تحویل جامعه موسیقی بدهند که به جنبش احیاء در موسیقی ایرانی شهره شد. پریسا در این دوران در محضر استاد دوامی نیز با سبک اجرای تصنیفهای قدیمی و آواز سنتی آشنایی پیدا کرد و پس از چندی فعالیت در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی، در سه دوره از جشنهای شیراز شرکت نمود و آوازهٔ هنرش فراگیر شد. مجموعه فعالیتهایی که در این دوران انجام داد عبارتند از شرکت در سه جشن هنر شیراز، اجرای چند برنامه در تلویزیون، دانشگاه تهران، باغ فردوس، تئاتر شهر و اجرای کنسرتهای متعدد در خارج از کشور.
با محدود شدن فعالیتهای هنرمندان زن بعد از انقلاب، فعالیتهای اجرایی ایشان هم متوقف شد و تنها به تدریس موسیقی ادامه داد. آخرین کارش سال ۱۳۵۷ در فستیوالی در ژاپن بود و بعد از آن در سن ۲۶ سالگی بازنشسته شد، بازنشستگی اجباری. سال ۱۳۶۸ مرکز حفظ و اشاعه موسیقی از او دعوت نمود تا برای خانمها تدریس کند. مدت کوتاهی به این کار مشغول شد اما بعد به دلیل مسایلی که پیش آمد از آنجا هم بیرون آمد و در منزل خودش تدریس کرد. پریسا با همه آزارها مهاجرت نکرد و در ایران ماند. معتقد بود «این موسیقی، موسیقی خارج از کشور نیست… یک نوع موسیقی معنوی است که کاملاً ریشه در فرهنگ معنوی و عرفانی مملکت ما دارد…» بعدها آخوندها تبلیغ کردند که کنسرتهای بانوان برای بانوان آزاد است، اما وی هیچگاه در این زمینه فعالیتی نکرد. میگفت من اعتقادی ندارم که فقط باید برای خانمها خواند. این نوع موسیقی به جنسیت آدمها کاری ندارد و با روح انسانها سر و کار دارد. پریسا پس سالیان دراز سکوت، در سال ۱۹۹۵ با اجرا در لندن، به صحنه بازگشت و آلبوم بازآمدم را منتشر نمود. از آن پس، در جشنوارههای دیگر هم به اجرای کنسرت پرداخت که از ذکر آن میگذرم. از آلبوم تصنیفهای پریسا موارد زیر یادم هست:
آلبوم بازآمدم، آلبوم دستگاه نوا، آلبوم ماهور، آلبوم شرح عشق، آلبوم «شوریده، «گل بهشت و آلبوم SIMPLICITY (سادگی)
پریسا روی این موضوع زیاد تأکید کردهاست که موسیقی هنری والا و مقدس است نه ابزاری برای کسب منافع مادی. گفتهاست: موسیقی برای من بهترین وسیله پرواز به عالم دیگر بود و هر زمان به توجه به مبدأ و راز و نیاز با او نیاز داشتم، موسیقی را مؤثرترین ابزار مییافتم. عالم مجردات، دنیای لطافتها و زیباییهاست و تا روح از تعلقات دنیای مادی آزاد نشود و شفاف و لطیف نشود، به آن زیباییها پی نخواهد برد. «اگر هر چه کثافت در وجودمان است دور ریختیم، و مثل نی از داخل پاک شدیم، نایی نی خواهد زد. او همیشه آماده است. ما باید خود را آماده و پاک کنیم، تا او بنوازد» *. متأسفانه آن قسمت از موسیقی سنتی ایران که فراموش شدهاست و اکثر هنرجویان و طالبین موسیقی سنتی کمتر به آن توجه دارند، یا اساساً به آن اعتقاد ندارند، همین قسمت از موسیقی است. پریسا به موسیقی همان نگاهی را دارد که برخواسته و ملهم از دیدگاه عرفان شرقی است. در این مسیر او تحت تأثیر دو چهره برجسته در این حوزه قرار دارد. داریوش صفوت و نورعلی الهی. پریسا بر این باور است که نورعلی الهی بیشترین تأثیر را در شکلگیری شخصیت هنری او داشتهاست. به باور وی «موسیقی سنتی ایران، بر پایه احساسات معنوی به وجود آمدهاست و موسیقیدانان قدیم ایران بیشتر به نیازهای روح توجه داشتند و بر حسب عوالم روحی به خلق آثاری پرداختهاند. این بخش از موسیقی آنچنان اهمیت دارد که میتواند بُعد مادی و جسمانی آن را کاملاً تحتالشعاع قرار دهد»
اضافه کنم که پریسا با توجه به رویکرد و نگاه عرفانی خود در موسیقی، در بیشتر آوازهایی که تا به امروز خوانده از اشعار «حافظ»، «مولانا»، «سعدی»، «شیخبهایی»، «نظامی»، «عراقی»، «عطار» و «نیاز جوشقانی» بهره گرفتهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رُزیتا شرف جهان

...
دغدغه زن و موضوع آن در آثار رزیتا شرف جهان، هویدا است. اضافه کنم که ایشان چندین سال، مُدرّس هنر در دانشگاهها و مدیر کمیته نمایشگاههای انجمن نقاشان ایران بود و با انجمن نقاشان ایران، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان نیز همفکری داشتهاست. در بیش از ۷۰ جشنواره و نمایشگاه گروهی نقاشی و ویدئوآرت در ایران، جمهوری چک، ترکیه، ایتالیا، ژاپن، ارمنستان، فرانسه، هند، آلمان و کانادا شرکت داشتهاست. خودش گفته ما نسل روزهای سخت بودیم و زنده ماندیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
افتخار خانم
افتخار خانم اولین خوانندهٔ زن ایرانی بود که صفحهای از او ضبط شد. در منابع تاریخی موسیقی ایرانی هیچ شرح حالی از او وجود ندارد، روحالله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران فقط به نامش -افتخار- اشاره دارد.
اولین ضبط موسیقی در سال ۱۲۸۴ در ایران صورت گرفت اما هیچ صدایی از زنان ضبط نشد. در سال ۱۲۸۸ گروهی از موسیقیدانان برای ضبط موسیقی به انگلستان میروند اما میانشان هیچ زنی نبودهاست. در سال ۱۲۹۱ شرکت گرامافون به ایران میآید و در طی سالهای ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۳ صدای سه خوانندهٔ زن ایرانی به نامهای افتخار، امجد و زری را ضبط میکند. با توجه به لهجهٔ آنان حدس میزنند که آنها از اقلیتهای مذهبی در ایران بودهاند. آنها تصنیفهایی از عارف قزوینی هم ضبط کردهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملوک ضرابی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لیلی امیر ارجمند

رئیس کتابخانه دانشگاه ملی (۱۳۴۲–۱۳۳۹)،
استادیار کتابداری دانشگاه تهران،
رئیس کتابخانه شرکت ملی نفت،
عضو هیئت مدیره و موزه علوم و فنون.
لیلی امیرارجمند از اسفند ۱۳۵۳ نیز، با پیشنهاد وزیر علوم و تأیید محمدرضا شاه پهلوی به عضویت شورای آموزش کشور منسوب شد.
درست است که به جرگه دربار پیوست، درست است که همسر یکی از خواهرانش از مسؤولین ساواک در رشت بود و… اما نقش ایشان در بنیانگذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در گسترش ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان ایرانی نقش بی بدیلی داشت، تردید برنمیدارد و من به ایشان احترام میگذارم. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۴ به ابتکار ایشان، ابتدا به صورت یک کتابخانه کودک پایهگذاری شد و سپس در مدت زمان کوتاهی توانست به نهاد فرهنگی و هنری تأثیرگذاری برای گسترش ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان ایرانی تبدیل شود. نخستین همکاران ایشان هما زاهدی، وکیل مجلس و احسان یارشاطر بودند که بعدها آذر شهابی نیز از وزارت آموزش و پرورش به آنها پیوست. یکی از زندانیان سیاسی رژیم شاه فیروز شیروانلو، مترجم کتاب «ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی» از ارنست فیشر، نخستین رئیس انتشارات کانون بود. خانم امیرارجمند گفتهاست در زمانی که آقای شیروانلو به کانون آمد من هیچ اطلاعی از سوابق سیاسی او نداشتم. او که تجربیات زیادی در زمینه چاپ کتاب و با اکثر نویسندگان و دستاندرکاران آشنایی داشت امکاناتی به وجود میآورد که من با این افراد آشنا بشوم. مثلاً محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد)، شاعر، مترجم و نقد نویسی که یکی از بهترین نویسندهها و ادیتورهای آن زمان بود، توسط شیروانلو به من معرفی شد. او بعدها در کانون چندین کتاب قصه به شعر و نثر برای کودکان نوشت، یا سیروس طاهباز، نویسنده و مترجمی که بیش از بیست هزاربرگ از دستنوشتههای نیما یوشیج را گردآوری کرده بود. او هم ازطریق شیروانلو به ما پیوست و از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ مدیریت انتشارات کانون را برعهده داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روحانگیز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازه ایران

«باله را در کوچه گذاشتهایم».
۱۲ سال پیش از انقلاب، سازمان ملی باله ایران گشایش یافت و در سظح بین المللی به یکی از شناخته شده ترین سازمانهای هنری ایران تبدیل شد. باله نوعی رقص است. با وجود اصالت این هنر در فرهنگهای ملل مختلف همانند روسیه، ریشۀ باله را شاید بتوان در ایتالیا یافت. اما در فرانسه بود که باله فرم و شکل امروزی را به خود گرفت. باله همیشه رقصی است روایتکنندۀ موضوع یا داستانی. به عبارت دیگر، باله رقصی روایی است. وقتی آن را به صورت جزء به جزء نگاه میکنیم، در واقع یکسری حرکات کلاسیک و زنجیروار است که توسط طراح رقص، کنار هم قرار میگیرند و با هم ترکیب میشوند و باله را میسازند. هنر رقص و توجه ایرانیان به این هنر ریشه در تاریخ و فرهنگ ایرانزمین دارد. هنر رقص در ایران، آنچنان در ذهن و زندگی ساکنان این سرزمین ریشه دارد که در بسیاری از افسانهها و قصههای رایج در میان قومها و طایفهها، به نوعی این هنر را در مسیر رویدادهای داستانهای خود گنجاندهاند. اما با تمام این توجهات فرهنگی به رقص، باله در این سرزمین نشکفته پرپر شد.
...
هایده چنگیزیان جزو همان نسلی است که هنر باله را با استادان مهمی فرا گرفت که از آنها فقط نامی ماندهاست. همانطور که اشاره شد وی علاوه بر تالار رودکی، در مدرسه باله کلن آلمان، و در روسیه در آکادمی باله واگانو در سن پطرزبورگ، بالشویک تئاتر مسکو، هنرنمایی کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا فنیزاده

...
او عروسکگردانی برای فیلمهای سینمایی گربه آوازخوان، کلاهقرمزی و پسرخاله، شهر موشها، مجموعههای تلویزیونی زاغچه کنجکاو، هادی و هدی، بزبز قندی، اتل متل، صندوق پست، قصههای خاله عنکبوت، جقجقه و فرفره، جینگیل و فینگیل، روباه و خروس، دارا و سارا، قصههای آتقی، خونه گلپر اینا، شنگول و منگول، عطر و گلاب بپاشید و کلاهقرمزی را در کارنامه هنریاش دارد. یاد او و پدر هنرمندش آقا پرویز بخیر. که به زار محمد تنگسیر گفت تو را دوست دارم و وقتی تنگسیر (بهروز وثوقی) پرسید واسه چی؟ جواب داد: نمیدونم...نمیدونم.
این بحث ادامه خواهد داشت
پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.

░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:facebook